صهیونیسم،اهداف استکبار در خاورمیانه

آنان نیل به این مقصود را در پرتو حمایت های همه جانبه از دولتهای دست نشانده و مبارزه با اسلام گرایی می دانند . از دیگر علایق غرب در خاورمیانه ، حفظ و تقویت اسراییل است ؛ زیرا اسراییل ابزاری مطمئن برای تأمین منافع غرب در منطقه به شمار می رود ، در حالی که بقای اسراییل هم بدون حمایتهای غرب ممکن نیست . از این دیدگاه می توان علت روابط حسنه و استراتژیک اسراییل و غرب را دریافت. خاورمیانه با بهره مندی از ذخایر عظیم نفت و گاز ، موقعیت ژئوپلتیک و ویژگی های فرهنگی و مذهبی ، دارای اهمیتی بسیار است و از این رو ، همواره عرصه ی تاخت و تاز قدرت های استکباری بوده است . برخی از برجستگی های این منطقه عبارتند از :
1- نفت و گاز : نفت و گازِ خاورمیانه مهمترین عامل منطقه ای ابرقدرتهای را تشکیل می دهند ؛ زیرا : اوّلاً ، بزرگترین غنی ترین ، یعنی حدود یا بیش از 60% ذخایر این مواد حیاتی در منطقه خاورمیانه نهفته اند در حالی که ذخایر نفت و گاز محدود کشورهای غیر خاورمیانه در دهه های آینده به اتمام خواهد رسید .
ثانیاً ، سرمایه گذاری در استخراج و تولید نفت ِ خاورمیانه و به ویژه خلیج فارس ، به دلایلی چون وجود نفت در لایه های سطح زمین ،دولتی بودن چاه های نفت و نزدیکی به آب راه های قابل کشتی رانی ، به صرفه تر از دیگر نقاط جهان است .
ثالثاً ، توسعه ی دیروز و رشد امروز غرب ، بدون نفت ممکن نبوده و نیست . از این رو نیاز نفتی آن رو به افزایش است. هم چنین ، نیاز به یک سوختی چون گاز ، که آلودگی محیط زیست را نیفزاید ، به شدّت احساس می شود . وان گهی ، در حال حاضر ، غرب هیچ ماده ی سوختنی در دست ندارد که بتوان آن را جای گزین نفت کرد و پیش بینی نمی شود که درآینده نزدیک بتواند به چنین ماده ای دست یابد.
2- بازار مصرف و جذب نقدینگی : اقتصاد بیشتر کشورهای خاورمیانه بر پایه نفت است . افزایش قیمت نفت ، در دهه های اخیر ، بویژه در دو مقطعِ پس از تحریم نفتی اعراب علیه غرب ( 1973م) و وقوع انقلاب اسلامی (1979 م) ، ثروتی بسیار نصیب کشورهای خاورمیانه کرده است. این ثروت عظیم ، به علت اقتصاد غیر مولّد و روند روبه رشد مصرف گرایی در خاورمیانه ، به خرید اقلام مصرفی از دولتهای صنعتی غربی اختصاص می یابد . استکبار جهانی ، مصرف گرایی ، خرید فناوری فرسوده و نیز سرمایه گذاری در غرب را تشویق می کند ؛ زیرا نقدینگی فراوان می تواند به عنوان حربه ای علیه اقتصاد آنان به کار رود ؛ چنان که توقیف دارایی ها و سپرده های ایران در آمریکا توسط کارتر، « عمدتاً ناشی از ترس شدید آمریکا از اقدام احتمالی ایران نسبت به خارج کردن ناگهانی و یک باره ی سپرده های خود از بانکهای آمریکا بود1 .
3- تجارت اسلحه : دست یابی به درآمد و سود سرشارِ حاصل از تجارت اسلحه ، از دیگر هدفهای خاورمیانه ای استکبار جهانی است . افزون بر این ، موقعیت استراتژیک ، دلارهای نفتی ، حضور دایم قدرتها ، جنگهای تحمیلی و بحرانهای ساختگی ، امکان تشنج و در نتیجه ، زمینه های پر سود اسلحه را فراهم آورده اند . بنا به دلایل فوق ، آمریکا ، شوروی سابق ، انگلستان ، فرانسه ، ایتالیا ، اسپانیا و برزیل از مهمترین عرضه کنندگان اسلحه به کشورهای خاورمیانه بوده اند ، به بیانی دیگر ، سه کشور آمریکا ، انگلیس و فرانسه در سالهای 1973 م. تا 1977 م. و 1979م. تا 1982 م. بزرگترین صادرکننده ی اسلحه به بخشی از خاورمیانه ( خلیج فارس ) و عربستان صعودی و عراق ، مهمترین خریداران اسلحه از آمریکا و شوروی سابق بوده اند و نیز هزینه های دفاعی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در میان کشورهای در حال توسعه ، مقام دوم را از آن خود کرده اند . بر این میزان خرید ، باید آمار تخمینی بازار سیاه اسلحه را نیز افزود البته ، هم صادرکنندگان و هم دریافت کنندگان اسلحه ، کار خود را در جهت منافع توجیه می کنند2 .
4- علایق سیاسی: افزون بر اهداف اقتصادی ، علایق سیاسی نیز پای قدرتهای جهانی را به خاورمیانه باز کرده اند . توانایی در تحقق علایق سیاسی ، چون رژیم سازی( مانند رژیم اسراییل ) ، حفظ رژیم های وابسته ( مانند کویت) ، گوشمالی دولتهای متمرّد ( مانند عراق) ، تلاش برای سقوط حکومتهای مردمی ( مانند ایران ) ، زیر نظر داشتن رژیم های مخالف ( مانند لیبی ) ، روی کار آوردن سیاستمداران دست نشانده ( مانند الجزایر ) و ... ، حوزه ی نفوذ و قلمرو غارت گری منطقه ای قدرتهای بزرگ و بین المللی را مشخص می کند. در واقع ، تلاش برای بسط نفوذ فرهنگی و عقیدتی ( مانند کمونیسم و یا لیبرالیسم ) و اولویت بخشی آن بر نفوذ سیاسی ، تنها به منظور فراهم آوردن زمینه ی غارت اقتصادی کشورهای خاورمیانه است . فهم این حقیقت با توجه به حاکمیت فرهنگ مادی در کشورهای سلطه گر چندان سخت نیست 3 . رویارویی با پدیده اسلام گرایی ، که محصول انقلاب اسلامی ایران به شمار می رود ، از دیگر علایق سیاسی قدرتهای استعمارگر در خاورمیانه است و از این روست که هر چند حزب هایی چون جبهه ی نجات اسلامی الجزایر و حزب اسلام گرایی رفاه ترکیه ، خویش را به اصول دموکراتیک شبه غربی متعهد می دانند ، با خشم کشورهای غربی و اسراییل رو به رو می شوند . البته ، غرب با بزرگ نمایی خطر ایران ، به بسیج همه ی امکانات و متحدان منطقه ای و فرا منطقه ای خویش پرداخته تا با اقدامات گروهی ، کشوری( چون ایران ) را که انقلابش صلح راستین را به جهان عرضه می کند ، نابود سازد. جیمی کارتر، رییس جمهور پیشین آمریکا ، خودکشی سیاسی را بر حمایت نکردن از اسرائیل ترجیح می داد. مشاور امنیت ملّی 4 او نیز آمریکا را از نظر سیاسی نماینده ی خارجی اسراییل می دانست . چنین نگرشی ، که همواره در دولت مردان قبلی و بعدی آمریکا به چشم می آمده است ، به ارسال کمکهای همه جانبه به اسراییل و حمایت و پشتیبانی بی دریغ از آن رژیم غاصب در دهه های پس از جنگ جهانی دوم انجامید5 .

تولد صهیونیسم
صهیونیسم مأخوذ از صهیون یا صیون ، به معنی کوه خشک یا پر آفتاب ، نام تپه ای در جنوب غربی شهر قدس در سرزمین فلسطین می باشد ، که دارای آثار و اماکن مذهبی و تاریخی مختلفی بوده و در بعضی از اساطیر و افسانه های یهودی آمده است که ناجی قوم یهود پس از ظهور از همین کوه ، قدرت مطلقه آنان را بر تمام اقوام و ملل جهان مستقر می سازد. انتخاب این اصطلاح توسط سران و بانیان اولیه صهیونیسم ، قبل و پیش از هر چیز دارای اغراض سیاسی خاصی بوده است . در تعابیر و تعاریف مختلف پیرامون صهیونیسم آمده است که : « در اصطلاح عامیانه مردم اسراییل ، صهیونیسم یعنی برتر دانستن فریب کارانه خویشتن6 . یکی از ایدئولوگهای صهیونیستی در این زمینه می نویسد که : « صهیونیسم همانند یک آمبولانس است که با زیر پا نهادن قوانین و مقدرات رانندگی به نجات یهود (!)... می شتابد»7
در برخی دیگر از تعاریف و تعابیر آمده است که : « صهیونیسم ... یک پدیده ی عمدتاً استعماری است ، اما با یک پوشش عوضی اختصاصی که همانا یک افسانه دروغین مذهبی است» ، « صهیونیسم ... نه از سنت یهودی ، که فقط به عنوان استتار و عذر توجیهی از آن استفاده می کند.»8 بعضاً در تعریف صهیونیسم معتقدند که : « صهیونیسم نوین ایدئولوژی دستگاه کثیرالشعب سازمانها و سیاست عملی بورژوازی ثروتمند یهود است که با محافل انحصاری ایالات متحده آمریکا و دیگر کشورهای امپریالیستی دست اتحاد داده است9 . بطور خلاصه این که صهیونیسم پدیده و حرکتی سیاسی است که داعیه گردآوری وقم یهود و به اصطلاح رهایی آنان را به غلط و به دروغ تبلیغ و تظاهر کرده و نه تنها جریانی غیر یهودی ، که ضد توحید و مذهب می باشد ، و مسأله اشغال سرزمین فلسطین ، سر سلسله و مقدمه اهداف و اغراض این جریان برای تسخیر و سرانجام ایجاد حکومت جهانی و هم چنین زدایش ایمان و مذاهب الهی می باشد. پدیده های تحت عنوان صهیونیسم علی رغم ادعای بسیاری از منابع و مآخذ ، با تشکیل اولین کنگره علنی صهیونیستها در شهر بال سوییس ، به سال 1897 م. متولد نگردید ، چرا که بذرهای عملی آن ، مدتها پیشتر از تظاهر این واژه در جهان سیاست و در فرهنگ سیاسی پاشیده شده ، بنابراین کنگره ی بال در واقع تاریخ علنی شدن فعالیت صهیونیسم و بعضاً اهدافشان بوده است . شاید بتوان گفت نخستین کسی که افکار و عقاید صهیونیستها را به عنوان شاخه سیاسی قوم یهود تئوریزه کرد ، « تئودورهرتزل» سیاستمدار و روزنامه نگار یهودی اتریشی بود که کتابی با عنوان « دولت یهود » نوشت و پیشنهاد تشکیل کشور مستقل یهودی را در اولین کنگره جهانی صهیونیسم در سال 1897 م. در سوییس ارایه نمود . هرتزل محل کنونی فلسطین اشغالی را به عنوان یکی از پیشنهادهای خود مطرح نمود و از آن هنگام تا سال 1917 م. که « لرد بالفور» وزیر امور خارجه وقت انگلستان ، حق یهودیان را برای تشکیل دولت مستقل در فلسطین به رسمیت شناخت ، 20 سال طول کشید ؛ بیست سالی که مشحون از فعالیت هدفمند یهودیان در سراسر جهان بود ، فعالیتهایی که صرفاً به کانالهای سیاسی هدایت شده بودند و مسایل دینی ، تنها دست آویزی برای رسیدن به مقاصد سیاسی به حساب می آمدند .
حال به برخی از عوامل شکل گیری صهیونیسم می پردازیم :
1-مارکسیسم10 : در عقاید کارل ماکس که یهودی بوده است ، آلمان نخستین کشوری است که گرفتار انقلاب کارگری خواهد شد و یهودیان در آن انقلاب ، همانند انقلابهای گذشته بشری ، نیرویی پیشرو خواهند بود . صهیونیستها به تأثیر از مارکس ، ملت برگزیدۀ خدا ، یعنی یهودیان ، را همواره عامل هر حرکت پیشروانه و مترقیانه به حساب می آورند . به عقیده ی آنان ، این نقش پیش تازی در جریان تولید و رشد کمونیسم و نیز در فرآیند برپایی و پیروزی انقلاب کمونیستی روسیه وجود داشته است11 . ضمناً صهیونیستها ، همانند کمونیستها ، از ماتریالیسم تاریخی مارکس در تحلیل گذشته و آینده خود سود می جویند. به گمان صهیونیستها ، دوران کمون اولیه نمایاننده ی روزگار یهودیان پیش از حضرت یعقوب (علیه السلام ) است . در دوران فئودالیسم و سرمایه داری ، زمین داران و سرمایه داران غیر یهودی بر مسند قدرت باقی ماندند و یهودیان را به سوی کارهای کم ارزشی چون صرافی سوق دادند . کمونیسم ، جهان را با دیدگاه مادی محض تفسیر می کند ، دین را افیون توده ها می داند ، عواطف و احساسات و اخلاق را روبنا می شمارد ، حرکت تاریخ را بر اساس جبر تشریح می نماید ، شیرازه ی جامعه را بر اقتصاد قرار می دهد ، برای نیل به هدف از هر وسیله ای بهره می برد و طبقات و نه شخصیتها را تاریخ ساز داند .
2- ناسیونالیسم : ( ملی گرایی ، به گونه ی نوین آن ) ، محصول انقلاب کبیر فرانسه و یکی از آثار تمدن غرب است . پس از انقلاب کبیر فرانسه ، میل به وطن خواهی و آرمانهای قومی در ملیّت ها ، نژادها و اقلیّت های دینی ، چون یهود ، افزایش یافت . از این رو ، صهیونیسم را نمی توان فرزند درد و رنج یهودیان دانست ، بلکه اگر به یهودیان آزار و آسیبی نیز نمی رسید ، باز هم ، تولد صهیونیسم بر پایه رشد ناسیونالیسم غربی ناگزیر بود . هرتصل نیز با بیان اینکه « مسأله ی تشکیل حکومت یهودی بیش از آن که مسأله ای مذهبی یا اجتماعی باشد ، مسأله ای ملی است » بر تأثیر فزاینده ی ملی گرایی در خلق صهیونیسم تأکید می ورزد. این اعتقاد که یهودیت از روح جمعی و گروهی و زبان و دشمن و سرزمین مشترک بهره مند است ، همواره میان یهودیان وجود داشته است . ولی یهودیان در گذشته ، قادر به بهره گیری از این عناصر برای خلق دولت یهود نبوده اند . سرانجام گروهی با تأکید بسیار بر عناصر ناسیونالیستی یهود ، زمینه های ظهور صهیونیسم و تأسیس دولت یهودی را فراهم آوردند.
3- قوم برگزیده : تفسیر و نگرش خاص صهیونیستها از آموزه ی قوم برگزیده ، از گذر راه های زیر در پدید آمدن صهیونیسم دخالت داشته است :
الف) بر اساس متون دینی یهودی ، یهود قوم برگزیده خداوند است ؛ چرا که خداوند به بنی اسراییل وعده ی حکومت از نیل تا فرات را داده است . این آموزه تفسیر کلام خداوند به حضرت ابراهیم است که فرمود: « به اخلاف تو ، این سرزمین را ، از رود مصر تا شط بزرگ [ یعنی] شط فرات را عطا می کنم .» اندیشه ی مذکور به تنهایی به پدید آمدن صهیونیسم منجر نشده است ، بلکه غلّو ، بزرگ نمایی و سیاسی کردن آن ، زاینده ی صهیونیسم است .
ب) یکی دیگر از دلایل یهودیان برای اثبات برگزیده بودن ، عبارت از ویژگی هایی است که به گمان آنان تنها در یهودیان نهفته است . یهودیان گمان می کنند که شباهتی به ملل دیگر ندارند و نژادشان پاک ترین و خالص ترین نژادهاست و از این رو ، در سراسر تاریخ از پذیرش حاکمیت و سلطه ی هر سلطانی جز پروردگار عالم سرباز زده اند . هم چنین یهودیان برآنند که قوم یهود ، ملّتی است بی مانند و آنان ، نخستین مورخان ، تنها دارندگان فرهنگ مستقل در خاورمیانه و جهان ، گل سر سبد آفرینش ، مردمی کوشا و توانا ، نخستین کاشفان حکومت جهانی خدا ، نژاد برتر و ملّت مقدس اند و به علت برخورداری از این ویژگی ها ، بر دیگران می بالند و خود را شایسته ی حکومت مستقل و یا مسلط بر جهانیان می دانند . در حالی اگر این گمان باطل آنان نیز درست باشد ، موجب پدید آمدن حق تشکیل دولت و سلطه بر جهان نمی شود . افزون بر این ، تحقیقات نوین ، اوّلاً ، برخورداری یهودیان از ویژگی یا ویژگی های مذکور را رد می کند و ثانیاً ، اگر فرض شود که این ویژگی ها در یهود هست ، آن گاه اثبات وجود آنها در همه ی یهودیان ممکن نیست 12 .جنبش ها و نهضت های ناسیونالیستی قرن 19 م. در تاریخ اروپا رل مهمی را بعهده داشت ... که نهضت ناسیونالیستی عالم یهود را نیز متأثر کرد13 . از درون وضع مغشوش و نهضت نوعدوستی که در تمام ملل و هم چنین وضع تازه ای که در نحوه زندگی و افکار یهودیان بوجود آمده بود یک نوع ناسیونالیست یهودی به ظهور پیوست و صورت حقیقی بخود گرفت که از درون آن صهیونیست بوجود آمد14 . کنگره اول بال ( 1897م .) ، در واقع پاسخ علنی به فشارهایی بود که ادبیات صهیونیسم در آنها نقش عمده داشت ، اگر صهیونیسم سیاسی در پایان قرن 19 م. بوجود آمد « صهیونیسم ادبی» پیش از آن بوجود آمده بود و توسط افرادی مانند هنس ، پنسکر – سوکولف ، احدهاآم و هرتزل بعنوان ابزاری برای صهیونیسم فکری بکارگرفته می شد15 . در این راستا ، از جمله رمانهایی که در اروپا هیاهو برپا کرد توسط یکی از شخصیتهای سیاسی یهودی و در واقع صهیونیست انگلیسی به نام « بنیامن دیزرائیلی » نوشته شد ، بطوریکه آمده8 است : وی که هوادار تعصب نژادی بود ... قهرمان یهودی را از موضع یک شخصیت رمانتیک به موضع سیاسی نژادی بود و رمان « دیوید آلروی» را در سال 1833 م. پیش از آن که بعنوان نخست وزیر انگلستان منصوب شود نوشت 16 . بدین لحاظ ، صهیونیستها نیز بیش از پیش دست بکار شده و بطور دقیق و حساب شده ای ، برای فراهم کردن زمینه ها و آماده ساختن اذهان وجو سازیهای کاذب ، به طور بیشرمانه ای به تولید چنین رمانهایی مبادرت ورزیده و آنها را وادار صحنه نمودند که قلم بدستانِ سیاسِ صهیونیست نیز بیکار ننشسته و به مبارزه با یهودیان طرفدار تز « ادغام و هم زیستی با دیگر ملل» پرداختند. پس از جنگ جهانی اول و هجوم قدرتهای استکباری به مناطق مختلف خاورمیانه و اشغال آن سامان ، طرحها و نقشه های صهیونیستی نیز یکی پس از دیگری و با دقت خاصی به بوته اجرا و عمل گذارده شد ، که اشغال قسمتی از فلسطین توسط بخشی از ارتش استعمار تحت عنوان لشکر یهود با فرماندهی « آلن بی » و گماردن یک فرمانده یهودی صهیونیست ، بعنوان کمیسر عالی فلسطین در سال 1920 م . توسط حکومت پادشاهی و استعماری انگلیس از آن جمله می باشد. که ادامه روند فوق ، با فعالیت مداوم صهیونیسم جهانی و همیاری مجامع بین المللی و قدرتهای استکباری دوران ، و بعضاً مساعدتهای حکام و سران وابسته منطقه ای سرانجام منجر به ایجاد رژیم غاصب صهیونیستی در سال 1948 م. گشته و بدین طریق یکی از آرمانهای اولیه و مقدماتی صهیونیسم جهانی ، بر کرسی موفقیت جلوس می کند و صهیونیستها نیز سرمست از این اشغال روز به روز بر گستاخی خود افزوده ، و هم چنان به توسعه طلبی و اشغالگری مبادرت می ورزند آن چنانک ه امروزه نه فقط سرزمین فلسطین بلکه بخشی از مناطق سوریه – اردن – مصر و لبنان تحت اشغال و دست اندازی غاصبان صهیونیست قرار دارد و حتی فراتر از این ها ، دست اندازیها و تحرکات شیطانی صهیونیسم در بسیاری از مناطق جهان بوضوح قابل مشاهده می باشد17 .

سهم اسراییل در تأمین هدفهای استکباری
تشکیل دولت غاصب اسراییل ، بیشتر محصول تلاش صهیونیستهای آمریکایی است . از این رو ، آنان حمایت بی دریغ آمریکا از اسراییل را بدون پاداش مالی و ... نگذاشته اند . چنین اقدامی برای صهیونیستهای آمریکایی ، که با جمعیت 3% ، حدود هشتاد درصد ثروت و بیشتر مشاغل کلیدی آن کشور را در اختیار دارند ، به آسانی امکان پذیر است. شرکت ثروتمند اویل ، دانشگاه مشهور شیکاگو ، بانکهای مشهور چیس مانهاتان ، مورگان استانلی ، لهمان برودرس ، فایرست بوستن ، کورپوریش و برادران لازارد به صهیونیستهای آمریکایی تعلّق دارد. روشن است اگر حمایت عملی آمریکا از آرمان تشکیل حکومت یهودی و تأسیس و بقای اسراییل نبود ، از پشتیبانی همه جانبه صهیونیستهای داخل و خارج برخوردار نمی شد. در واقع آمریکا به یهودیان ، که سازمان یافته ترین گروه اقلیت مذهبی آن کشورند ، و از هر ده نفر آنان ، هفت نفر ، ریاست بیش از یک سازمان و گروه اجتماعی را بر عهده دارند و از قدرت مالی و نفوذ سیاسی مؤثر بهره مندند ، نیازمند است . بنابراین ، آنان که آمریکا را مستعمره ی صهیونیسم خوانده اند ، سخن به گزاف نگفته اند 18 . اسراییل می کوشد تا با تخریب فرهنگ انسانی ، کارشکنی اقتصادی ، رخنه در دستگاههای امنیتی ، مشارکت در سرکوب جنبش های آزادی بخش ، گسترش خدمات نظامی ، اعمال جاسوسی و اعطای کمکهای مالی ، راهی برای نفوذ آمریکا در آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین بگشاید. نمونه هایی بسیار برای اثبات این ادعا می توان نام برد ؛ مثلاً وزیر امور خارجه سری لاتکا اعتراف می کند که در برقراری رابطه با اسراییل ، آن کشور کمک هایی ویژه در اختیار کشورش می گذارد – چندی پس از این معامله سیاسی ، اسرائیل ، نمایندگی سیاسی خود را سفارت آمریکا در سری لانکا بازگشود که به استثنای رییس آن ، همه ی کارمندان نمایندگی اسرائیل ، آمریکایی بودند . هم چنین ، شرکت اسراییلی بنامان با تخریب اقتصاد نیکاراگوئه و نیز کارشناسان اسراییلی ، با مشارکت در سرکوب انقلابیان ضد دولتی گواتمالا ، و جاسوسان صهیونیستی با شناسایی رهبران جنبش های آزادی بخش آمریکای لاتین ، حوزه ی نفوذ آمریکا را گسترش و تثبیت کردند 19 . در نگاه غرب ، اسراییل با قدرت نظامی قابل اعتماد برای سرکوب مخالفان ، حافظ ارزشهای دمکراتیک غربی در برابر یورش احتمالی شرق20 ، ناوی هواپیما بر با موقعیتی منحصر به فرد در همسایگی روس ها و اروپای شرقی و چاههای نفت ، نگهبانی وفادار و نماینده و حافظ منافع آمریکا دو منطقه است. بنابراین ، سود و بهره ای که اسراییل به آمریکا و غرب می رساند ، از سودی که به اسراییل می رسد ، افزون تر است ؛ چنان که یکی از مقامات دولت اسراییل در این باره می گوید : « کمک های تقدیمی ایالات متحده به رژیم صهیونیستی از 30 میلیارد دلار بیشتر نیست ولی خدماتی که اسراییل به آمریکا ارایه داده ، بیش از یک درصد میلیارد دلار است.» حتی ارتش اسراییل خدمات جنگی ارزان قیمتی در اختیار غرب قرار می دهد . به عقیده ی سفیر اسراییل در آمریکا 21 ، کشورش « به سبب موقعیت جغرافیایی ، سطح تکنولوژی و قدرت نظامی ، سیستم دمکراسی ، ثبات سیاسی و سمت گیری غربی آن ، یک ثروت استراتژیک » برای ایالات متحده ی آمریکاست22 . افزون بر این ، اسراییل خط مقدّم مقابله با توسعه طلبی شوروی دیروز و و روسیه امروز به شمار می رود . آن کشور همواره به تقاضای آمریکا برای امن سازی منطقۀ حسّاس و بحرانی خاورمیانه لبیک گفته است و در واقع ، اسراییل امتداد قلمرو ارضی غرب با همه ی ویژگی هایش در شرق ، تجسم یکی از ایالتهای آمریکا در خاورمیانه ، صحنه ی تئاتری برای نمایش و القای فرهنگ غرب در جامعه ی جغرافیایی مسلمانان ، ابزاری برای مجازات کشورهای مخالف آمریکا ، معبدی برای صدور کالاهای غربی به آفریقا و آسیا ، محلّی برای آزمایش سلاحهای غرب و نیز سر پل غرب در قلب جهان عرب و سرزمین اسلام محسوب می شود . این ویژگی منحصر به فرد « اسراییل را به کانون واقعی قدرت سیاسی جهان و کانون نظامی استراتژیک تسلط بر جهان 23 » و یا به عقیده ی وایزمن ، به صورت « بلژیک آسیایی ، یعنی خاک ریز اول انگلستان برای کانال سوئز » در آورده است. حتی اگر اسراییل از این ویژگی ها بی بهره می بود و تنها از این ویژگی که حاکمان واقعی واشنگتن صهیونیستهایی هستند که به شکل نامرئی قدرت را در آمریکا از پشت صحنه در دست دارند ، برای اثبات ادّعای خدمت فراوان صهیونیسم به لیبرالیسم آمریکایی کافی بود24 .

پی نوشت ها :

1- علایق و استراتژی ابرقدرتها در خلیج فارس ، بیژن اسدی .ص7-14 ، 20-27و 65-73.
2- همان ، ص18، 39 ، 41 ،42 ، 44 ، 58 و 60.
3- علایق و استراتژی ابرقدرتها در خلیج فارس ، بیژن اسدی . صص44-54.
4- مشاور امنیت ملی کارتر ، زبیگنیو برژینسکی بود.
5- جهان زیر سلطه صهیونیسم ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، ص8 .در جستجوی امنیت ملی ، برژینسکی ، ابراهیم خلیلی نجف آبادی ، ص309.
6- اکونومیست چاپ انگلستان – 21/ ژوئیه ../../../default.htm 1984.
7- نقل در مجله عصر جدید چاپ شوروی – 2/ اوت/ 1985.
8- پرونده اسراییل و صهیونیسم سیاسی : روژه گارودی – ترجمه نسرین حکیمی صص94 و169.
9- صهیونیسم : ایوانف – ترجمه ابراهیم یونسی ص7 .
10- واژه مارکسیسم از نام کارل مارکس گرفته شده این مکتب ، قدرتهای مادی تولید و مبارزه طبقاتی را نیروهای بنیادین فعال در تاریخ می داند . ر.ک: فرهنگ علوم سیاسی ، آقابخشی .ص197.
11- جهان زیر سلطه صهیونیسم ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی . صص 97 ، 102-104 ، 207 -209.
12- فلسطین و صهیونیسم ، مرتضی شیرودی . ص51-58.
13- قوم من ( تاریخ بنی اسراییل ) : آبارابان ( صهیونیست ) ترجمه نعمت ا... شکیب اصفهانی ص420.
14- همان . ص422.
15- ادبیات صهیونیسم . غسان کنفانی – ترجمه موسی بیدج ص27.
16- همان سند. ص71.
17- توطئه جهانی ، محمد تقی تقی پور –صص 19-28.
18- جهان زیر سلطه صهیونیسم ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی .ص9-14- سازمانهای یهودیان آمریکا و اسراییل ، لی اوبرین ، ترجمه : ناصری . صص16-18.
19- فرهنگ تاریخی – سیاسی ایران و خاورمیانه ، علی بابایی ، ج2 . صص – 420 ، 424 و 426.
20- هرتصل در این باره می گوید : « [ در آسیا] ... یک دیوار برای حمایت از اروپا احداث خواهیم کرد . این دیوار به صورت یک دژ تسخیر ناپذیر برای تمدن غرب در برابر وحشی گیری در خواهد آمد. ر.ک: صهیونیسم، المسیری ص128.
21- این اظهارات در 1984 م. صورت گرفته است . ر.ک : صهیونیسم ، المسیری . صص128-138.
22- شامیر اعتراف می کند: « اسراییل نماینده منافع آمریکا در منطقه است. » ر.ک: مسأله فلسطین و اسراییل . سید هادی خسروشاهی .ص56 .
23- سخن یکی از صهیونیستهای مشهور به نام ناحوم گلدمن در 1947 م.
24- فلسطین و صهیونیسم ، مرتضی شیرودی . صص98-102.