فعاليت‌هاي سياسي صهيونيسم در انگليس و فرانسه و ايتاليا در جنگ جهاني اول

حتي مدت‌ها پيش از شكل گرفتن جنبش صهيونيسم، در دوراني كه انديشه بازگشت به فلسطين در بين يهوديان روسيه و لهستان، رواج يافت، كتاب «تانكرد»   نوشته ديزرائيلي و «دانيل دروندا»   اثر جرج اليوت به زبان عبري ترجمه شده بودند. نام سرموزز مونته فيوره در اروپاي شرقي ورد زبان تمامي يهوديان بود و سفرهاي وي به فلسطين كه در چارچوب طرح هاي بزرگ او صورت گرفت، حالت افسانه پيدا كرده بود. وجود اين شخص سرشناس، به يهوديان انگليس شخصيت و اعتبار بخشيده بود و آنها، درست يا نادرست، جزئي از ملت انگليس قلمداد مي‌شدند. شخصي مانند آلبرت گلداسميت، سرهنگ ارتش انگليس و يهودي ملي‌گرا از جمله افرادي بود كه نظير او را به ندرت مي‌توان در كشورهاي ديگر پيدا كرد. وجود اين گونه شخصيت‌ها و افكار و انديشه‌هاي والاي آنها كه حتي از حقيقت نيز برتر و بزرگتر بود، به ذهنيت يهود، غنا بخشيده بود. در اينجا تنها تصور و ذهنيت ناب و ساده مطرح نبود بلكه غريزه معقول سياسي نيز دخيل بود. يهوديان ساكن در محله‌هاي ويژه يهوديان از دير باز بر اين عقيد بودند كه سرنوشت فلسطين به دست انگليس رقم زده خواهد شد. گرچه ممكن است پيش‌گوئي اين به اصطلاح سياستمداران ساكن در محله‌هاي يهودي‌نشين بسياري را به تبسم وادارد. امّا همين افراد با زيركي و تيز هوشي خود به نكاتي پي مي‌برند كه در مواردي از ديد سياستمداران حرفه‌اي پنهان مي‌ماند. بهرحال، بايد توجه داشت كه تاكيد بر اهميت نقش انگليس در رقم زدن بر سرنوشت فلسطين تنها به يهوديان ساكن در محله‌هاي يهودي محدود نمي‌شد. هرتزل هيچ شناختي از محله يهودي‌نشين لندن نداشت و اطلاعاتي نيز از اين محله دريافت نكرد، با وجود اين تمامي راه‌ها، وي را به سمت لندن مي‌كشاندند. در لندن بود كه هرتزل براي اولين بار در زندگي‌اش رسمآ در زندگي يهوديان مشاركت كرد. بعدها نيز، دولت انگليس بود كه پيشنهاد اسكان يهوديان در اوگاندا را مطرح كرد و برنامه بازديد از العريش را انگليس سازماندهي كرد. امور مالي جنبش صهيونيستي از انگليس اداره مي‌شد و صهيونيسم در جهان‌بيني سياسي خود از انگليس الهام ميگرفت. در دوران پيش از جنگ، سازمان صهيونيستي در هر گوشه از جهان به دنبال جاي پا و برقراري ارتباط بود. جنبش صهيونيستي در چارچوب برنامه خود كه دريافت منشوري از حكومت عثماني و تائيد اين منشور از سوي قدرت‌هاي بزرگ بود، در منتهاي صداقت براي دريافت اين منشور با تائيد تمامي ملل، تلاش كرد. در اين زمينه، انگليس، همواره پيشگام بود. هرتزل و پيروان وي با شور و شوق فراوان در انگليس فعاليت مي‌كردند. اين گونه فعاليت‌ها، پس از مرگ هرتزل نيز ادامه يافت. هرچند مسأله صهيونيسم در رأس امور در انگليس نبود. مسأله صهيونيسم، با آغاز جنگ، اهميت پيدا كرد. در اين زمان، اين انديشه به شدت قوت گرفت كه كارها بايد در انگليس صورت گيرد و در صورت امكان فعاليت‌ها در اين كشور متمركز شود. اگر اين انديشه در بين صهيونيست‌هاي كشورهاي ديگر رايج بود، آيا پايبندي ژرف صهيونيست‌هاي انگليس به اين انديشه مي‌توانست شگفت‌آور باشد؟ بدين ترتيب بود كه چنين انديشه‌اي در يكي از بهترين قهرمانان و نمايندگان  جنبش صهيونيسم يعني دكتر حيم وايزمن  ، تجلي يافت. وي با همقطارانش در انگليس به مشورت  پرداخت و همراه با آنان به بررسي اين مسأله پرداخت كه چگونه مي‌توان با اتخاذ تدابيري در انگليس مشكل سياسي صهيونيسم را به مسأله روز تبديل كرد. اين انديشه كه انگليس مهمترين مركز است و مناسبترين كشور براي كسب موفقيت به شمار مي‌رود، نه تازگي داشت و نه از سوي يك گروه خاص عنوان شده بود بلكه انديشه‌اي بود كه كاملا به سازمان صهيونيستي تعلق داشت. اما ماهيت اين انديشه كاملا دگرگون شده بود. پيش از اين، صهيونيسم يك انديشه انتزاعي بود و با وجود دستآوردهاي بزرگ هرتزل، مسأله يهوديان همچنان در حد يك طرح و انديشه باقي مانده بود. در مقطع زماني آغاز جنگ اول جهاني بود كه صهيونيسم سياسي به يك واقعيت تبديل شد. اگر جنگ توانسته باشد نكته‌اي به ما بياموزد، مطمئنآ اين نكته همانا پي بردن به اين واقعيت است كه هيچ چيز به اندازه بي‌تفاوتي نسبت به مسائل و مشكلات سياست بين المللي، مهلك و خطرناك نيست. اعضاي عمل‌گرا و روشنفكر سازمان صهيونيستي نيز كه اهميت چنداني براي سياست قايل نبودند، ديدگاههاي خود را تغيير داده‌اند. اكنون همه بر اين عقيده بودند كه در پرتو امكانات جديد، جنبش صهيونيستي بايد با نيروهاي سياسي پيوند برقرار كند و برقراري واقعي چنين رابطه‌اي، كاري سنجيده و چند بعدي است كه بايد ابتدا در انگليس  و تا حدودي در ديگر كشورهاي جهان صورت گيرد.
دكتر موزز گاستر   خاخام فقيد جامعه يهوديان اسپانيا و پرتغال در انگليس، از جمله برجسته‌ترين نمايندگان آرمان صهيونيستي در انگليس است كه از ابتداي جواني، در دوران فعاليت انجمن عاشقان صهيون و صهيونيسم، از موقعيت و منزلت والائي برخورداربود و زندگي  خود را با اشتياق فراوان در راه مسئله سياسي صهيونيسم، وقف كرد. وي نيز بر اين عقيده بود كه زمينه تلاش‌هاي سياسي در انگليس فراهم است و با علاقه فراوان و بدون چشمداشت وقت و قدرت سخنوري خود را در جهت خدمت به آرمان صهيونيستي صرف كرد. وي در اين مسير بويژه در مراحل اوليه اين جنبش نقش مهمي ايفا كرد.
دكتر "جوزف هرمان هرتس"   خاخام اعظم جامعه يهوديان امپراتوري انگليس همدردي خود را با جنبش صهيونيستي ابراز داشته است كه در لحظات حساسي به معني حمايت كامل از صهيونيسم بوده است. سابقه وابستگي وي به انديشه صهيونيستي به دوران فعاليت انجمن عاشقان صهيون باز مي‌گردد. وي بعدها به يكي از پايه گذاران فدراسيون صهيونيستي آفريقاي جنوبي   تبديل شد.
رهبر معنوي يهوديان انگليس همواره از دوستان صديق جنبش صهيونيستي بوده است. او در موارد گوناگون پرچمدار انديشه صهيونيستي بوده و به دفاع، تبليغ و تشريح آن پرداخته است. در تحولات اخير بويژه از زمان صدور "اعلاميه" كمكهاي وي اهميت و ارزش بسياري داشته است. روح الهام بخش و نيروي محركه جنبش صهيونيسم كه با موفقيت تمام توانسته است بسياري از شخصيت‌هاي غير يهود را با انديشه صهيونيستي آشنا و با تمامي توان و علاقه، برنامه سياسي صهيونيستي را در انگليس تدوين كند، شخص دكتر حيم وايزمن بود. از همان ماههاي اول جنگ، وايزمن زمينه را براي انجام كارهاي سياسي، برانگيختن محافل صهيونيستي كه وي با آنها در ارتباط بود، احيا كردن ارتباط‌هاي قديمي با محافل غير يهود و برقراري روابط تازه، فراهم ساختن زمينه مذاكرات و در يك كلام پي‌ريزي كاري كه بعدها به يك برنامه كاملا سازمان يافته تبديل شد آغاز كرد. وايزمن در اجراي اين امور، از پشتيباني گروهي از صهيونيستهاي پرشور برخورد بود و وجود همين صهيونيست‌ها در پيگيري كارها و ابتكارها قدرت و تحرك مي‌بخشيد. اولين تلاش‌ها براي ديدار و گفتگو با نمايندگان دولت درباره صهيونيسم صورت گرفت: نتيجه اين تلاش‌ها رضايت بخش بود. مي‌توان گفت كه برقراري تماس با نمايندگان دولت، گنجينه‌اي از امكانات را به ارمغان آورد. از اين برداشت‌ها چنين نتيجه‌گيري شد كه بحث و گفتگوبا نمايندگان دولت به تنهائي كافي نبود و مي‌بايد طرح‌ها و برنامه‌هائي تدوين شود. براي تدوين اين طرح‌ها و كسب اختيارات از سازمان صهيونيستي براي ارائه اين طرحها (ارائه طرحها به عنوان گام بعدي، ضروري به نظر مي‌رسيد)، تأسيس مركزي در لندن و كسب اختيارات لازم براي نمايندگي، اجتناب ناپذير بود. در ضمن لازم بود تا مطالب بيشتري درباره صهيونيسم نوشته شود: انتشار كتاب و دست زدن به كارهاي تبليغاتي به شيوه‌هاي متفاوت و مستقيم‌تر از جمله اين كارهاي ضروري بود. در ضمن راهها و شيوه‌هاي مربوط به جذب غير صهيونيست‌ها و حتي ضدصهيونيست‌ها و عناصر يهود مورد بررسي قرار گرفت. تمامي اين مسائل در يك محفل كوچك مورد بحث و ارزيابي قرار گرفت. تمام يهوديان انگليس  و حتي فدراسيون صهيونيستي انگليس نبودند كه با دكتر وايزمن همكاري داشتند، بلكه محفلي مركب از چند صهيونيست كه بيشترشان روشنفكر بودند با وايزمن مكاتبه مي‌كردند به ديدار او مي‌شتافتند و با او مشورت مي‌كردند از آن زمان به بعد انديشه صهيونيستي، توجه مطبوعات انگليس را به خود جلب كرد. موضوع صهيونيسم به يكي از مسائل روز تبديل شد و سنت‌هاي قديمي انگليس، تعبيري تازه يافتند. بيشتر مردم نمي‌دانستند كه دارند در قالب روحي سنتهاي قديمي انگليس سخن مي‌گويند چون تعداد اندكي از آنان از اين فصل مختصر در تاريخ انگليس آگاهي داشتند اما آنان ناآگاهانه چنين مي‌كردند و شايد همين امربه كار آنان ارزش و اعتبار بيشتر مي‌بخشيد. بسياري از روزنامه‌نگاران از جمع روشنفكران انگليس نه تنها در روزنامه‌هاي اين كشور به حمايت از آرمان صهيونيسم پرداختند. بلكه از اين نيز فراتر رفتند و با جديت بسيار در كارهاي سياسي مشاركت كردند. در اين مورد، بايد از سي. پي. اسكات   سردبير روزنامه منچستر گاردين   و پيش كسوت روزنامه‌نگاران انگليس نام برد. اين روزنامه‌نگار انگليسي از همان ابتداي زندگي حرفه‌اي خود توجه و همدلي بسياري به مشكل يهود مبذول داشت و نقش مهمي در برقراري ارتباط بين صهيونيست‌ها و سياستمداران بلند پايه انگليس ايفا كرد. اسكات و دكتر وايزمن با برخي از مقام‌هاي انگليسي ديدار و گفتگو كردند و اميد آنان به مساعد بودن زمينه براي صهيونيسم تقويت شد. ديگر فعالان صهيونيست در انگليس نيز با اسكات و وايزمن هم عقيده بودند و دكتر گاستر نيز همراه با دكتر وايزمن با برخي از رهبران انگليس مذاكرات مهمي انجام داد. برداشت هر دو آنها اين بود كه آينده صهيونيسم در انگليس، بسيار روشن است.
از ديگر افراد وفادار به آرمان جنبش صهيونيسم شخص هربرت ساموئل   وزير     
كشور فقيد انگليس است كه ازجمله سياستمداران برجسته انگليس به شمار مي‌رود. هربرت ساموئل بدون آنكه نقش فعالي در امور مربوط به يهوديان ايفا كند، تعلق خاطر ويژه‌اي به يهوديت داشت. او توان فوق‌العاده، استعدادهاي ممتاز و ميهن دوستي پرشور خود چه در دوران وزارت و چه در پارلمان همواره در راه خدمت به كشور به كار مي‌گرفت و همين ويژگي‌ها سبب شد تا وي به يكي از شاخص‌ترين چهره‌هاي سياسي انگليس تبديل شود. گرچه او تمامي تلاش و وقت خود را صرف امور داخلي كشور كرد، از همان آغاز جنگ از مسائل بزرگ سياست خارجي كشور نيز غافل نماند و هنگامي كه فرصت آشنائي بيشتر وي با انديشه صهيونيستي فراهم شد، اين انديشه همدلي وي را جلب كرد و او با تمامي وجود در راه اعتلاي آن كوشيد. براي اثبات شدت علاقه ساموئل به انديشه صهيونيستي كافي است به سخنان وي در همايش دوم دسامبر در تالار اپراي لندن اشاره كنيم كه گفت: "من چه در كابينه و چه خارج از آن، پشتيبان صهيونيسم هستم." اين واژه‌ها نوعي شكسته نفسي بود. وي نه تنها به دفاع از صهيونيسم پرداخت، بلكه براي روشن‌تر شدن مسائل صهيونيستي از هيچ تلاشي، دريغ نكرد. جا دارد تا در تاريخ صهيونيسم، برگ خاصي به تجليل از وي اختصاص يابد. در اينجا به برخي از اعضاي خاندان سرشناس روچيلد اشاره مي‌كنيم. درباره خدمات بارون ادموند دوروچيلد به بازگشت يهوديان به فلسطين مي‌توان چندين جلد كتاب نوشت. وي ضمن دوري جستن از فعاليت‌هاي سياسي و بي‌ميلي از ايفاي هرگونه نقش رسمي در سازمان صهيونيستي، به ميهن خود فرانسه و درعين حال به يهوديت به شدت عشق مي‌ورزيد. وي انديشه احياي فلسطين را به يكي از سنت‌هاي رايج در خانواده خويش تبديل كرد و اسوه اين ادعا فرزند وي جيمز روچيلد   است كه راه پدر را در پيش گرفت. عشق و علاقه به يهوديت و تلاش در راه احياي فلسطين در بين ديگر شاخه‌هاي خاندان بزرگ روچيلد نيز رواج داشت. لرد روچيلد لندني فقيد كه رياست جامعه يهوديان انگليس را برعهده داشت از دير باز يكي از مخالفان صهيونيسم به حساب مي‌آمد. اما اين مخالفت جنبه اصولي نداشت بلكه صرفآ زائيده شرايط بود. از نظر او غلبه بر موانع ناممكن بود. تحت شرايط متفاوتي كه جنگ آن را پديد آورده بود وي نيز به بازنگري در ديدگاه پيشين خود پرداخت و اندكي پيش از مرگ به صهيونيسم علاقمند شد. ديگر اعضاي خاندان روچيلد نيز به پيروي از وي ديدگاه مساعدي در قبال صهيونيسم اتخاذ كردند و اين گرايش، به اتفاق نظر كامل لرد روچيلد فعلي   با سازمان صهيونيستي منجر شده است.  
درخصوص همين تحول بايد به خدمات ارزنده دكتر وايزمن به جنبش صهيونيسم هم اشاره كرد. اندكي پيش از آغاز جنگ، دكتر وايزمن توجه ويژه‌اي به تأسيس دانشگاه در اورشليم، نشان داد. طرح تأسيس اين دانشگاه كه علاوه بر تأئيد و استقبال محافل صهيونيستي از حمايت مجامع ديگر نيز برخوردار شد، دكتر وايزمن را بيش از پيش به خاندان روچيلد نزديك كرد و همين امر سبب شد تا اعضاي اين خاندان بيش از گذشته با صهيونيسم آشنا شوند. گرچه اصول و اهداف سازمان صهيونيستي همچنان يكپارچه باقي‌مانده بود ولي شرايط موجود ايجاب مي‌كرد كه شكل قديمي همكاري بين صهيونيستها در سراسر جهان كنار گذاشته شود. بيشترين تعداد صهيونيستها در روسيه زندگي مي‌كنند: در روسيه، كساني هستند كه برتبديل شدن فلسطين به موطن خود تاكيد دارند و اكثريت ملي‌گرايان سرشناس يهود در روسيه و مناديان فرهنگ عبري از موقعيت مستحكمي برخوردارند. جامعه بزرگ يهوديان آمريكا كه خود آگاهي ملي شديد يهوديان روسيه و روحيه جديد آزادي خواهي دنياي جديد را درهم آميخته است، نه تنها در زمينه منابع قدرتمند مالي بلكه در زمينه قدرت عظيم سازماندهي، ابتكار و تلاش‌هاي كارساز گنجينه‌اي است كه بي‌شك در حل مشكل صهيونيسم نقش قاطعي ايفا خواهد كرد. علاوه براين حقايق، وقتي بياد آوريم كه بخش اعظم بودجه مربوط به ايجاد آبادي‌نشين‌هاي يهودي در فلسطين از طريق پاريس و بارون ادموند دوروچيلد تأمين شده است و مقر اتحاديه تأسيس اين گونه آبادي‌ها در پاريس قرار دارد و ميليون‌ها فرانك از ثروت بارون دوهريش   هم در اختيار آن قرار گرفته است و در صورت مساعد
بودن شرايط در فلسطين مي‌تواند فعاليت‌هاي مربوط به آباديها را در اين سرزمين تشديد كند و سرانجام وقتي به ياد آوريم كه لندن مركز تمامي مؤسسات مالي است، در آن صورت به سادگي متوجه خواهيم شد كه انگليس در زمينه فعاليت‌هاي صهيونيستي از بيشترين اهميت برخوردار است و انتقال محل اقامت برخي از نمايندگان جنبش صهيونيسم به لندن ضرورتي منطقي است تا نه تنها آنچه را كه در حال حاضر وجود دارد حفظ كنند بلكه با همكاري شخصيت‌هاي برجسته‌اي كه در لندن به فعاليت مشغولند، زمينه براي امكانات جديد و گسترده فراهم شود. 
بلافاصله پس از آغاز جنگ، رهبران صهيونيستي در انگليس تلاش كردند تا با كساني كه نسبت به آرمان آنها بي‌تفاوت بودند و يا با به اصطلاح ضد صهيونيست‌ها، بدون دست كشيدن از اصول صهيونيسم، زمينه همكاري و تفاهم را در جهت تدوين يك طرح عملي در فلسطين فراهم كنند. تمامي اين عوامل و انگيزه‌ها سبب شد تا رهبران صهيونيسم انگليس از سازمان صهيونيستي بخواهند تا دوتن از نمايندگان خود يعني دكتر چلنو از مسكو ناهوم سوكولف را براي كمك به كارهاي مهمي كه مي‌بايد در انگليس صورت مي‌گرفت به لندن اعزام كند. آنها اندكي پيش  از پايان سال 1914 وارد لندن شدند.
چند ماه آخر سال 1914 به بررسي و ارزيابي تلاش‌هاي جاري صرف شد و نتيجه اين بررسي‌ها به توافق كامل و تأئيد تمامي گزارش‌هاي تهيه شده منجر گرديد. در ماه‌هاي اول سال 1915 همايش‌هاي تازه‌اي با شركت شخصيت‌هاي برجسته برپا شد و نتايج خوبي از آنها به دست آمد. در ماه مارس سال 1915 در پي بازديدهاي مكرر دكتر وايزمن از پاريس براي رسيدگي به امور صهيونيستي، دكتر چلنو، دكتر وايزمن و ناهوم سوكولف، راهي پاريس شدند. در آن زمان بيشتر توجه‌ها به محافل صهيونيستي معطوف بود اما يك بررسي عمومي درباره محافل غير صهيونيستي، ضروري به نظر مي‌رسيد. در همين زمان، براي ايجاد تفاهم، همايش‌هائي با حضور شخصيت‌هاي سرشناس يهودي كه خود را از جنبش صهيونيسم دور نگه داشته بودند، برپا شد. در هيئت نمايندگي صهيونيستي كه مسئوليت اين مذاكرات بر عهده آن بود، كساني چون دكتر ئي. دبليو. چلنو، دكتر 
موززگاستر، جوزف كوئن  ، هربرت بنتويج   و سوكولوف عضويت داشتند. چون دستيابي به تفاهم ناممكن به نظر مي‌رسيد، گفتگو بين دو طرف تا اطلاع ثانوي به تعويق افتاد. دكتر چلنواندكي پس از تعليق مذاكرات و تقريبآ پنج يا شش ماه اقامت در انگليس، به روسيه، بازگشت. در اجلاس كميته صهيونيست در كپنهاگ و همايش‌هائي كه در روسيه برپاشد، دكتر چلنو اعلام كرد كه تلاشهاي سياسي بعمل آمده در لندن، براي وي بسيار دلگرم كننده بوده است. فاصله سال 1915 تا 1916 بيشتر از آنكه به فعاليتهاي اجرائي اختصاص داشته باشد در جهت آماده سازي زمينه كارهاي آتي صرف شد، صهيونيسم مي‌بايد از درون تقويت مي‌شد؛ انجمن‌هاي صهيونيستي موجود در لندن و ديگر شهرهاي انگليس مي‌بايد حفظ مي‌شدند؛ انجمن‌هاي جديد بايد تأسيس و جزوه‌ها و كتاب‌هاي تازه بايد نوشته و منتشر مي‌شد. در بعد خارجي، فعاليت‌ها مي‌بايد براي يافتن هواداران جديد و براه انداختن تبليغات روشنگرانه در هر زمان كه فرصتي مناسب فراهم آمد، متمركز مي‌شد. مكاتبه و ارتباط با رهبران صهيونيست و سازمان‌هاي صهيونيستي روسيه و آمريكا بيشتر ونزديكتر شد. در لندن گروهي از نويسندگان و فعالان جوان و با استعداد صهيونيست در اطراف رهبران صهيونيست گرد آمدند. بسياري از كتاب‌ها و جزوه‌هائي كه در اين دوره انتشار يافتند براي نويسندگان و ناشران اين كتاب از جمله سرگرد نورمن بنتويچ   كه بعدها در دوران اشغال فلسطين توسط انگليسي‌ها، به سمت «دادستان كل»   منصوب شد، پل گودمن  ، آلبرت م. هيامسون   ساموئل لندمن  ، هري ساچر  ، لئون سيمون  ، شهرت و اعتبار فراواني به همراه آورد و شخصيت‌هاي تازه‌اي همچون سمي تولكفسكي   و ديگران نيز به جمع آنها پيوستند. اقامت موقت بسياري از صهيونيست‌هاي سرشناس روسي و فلسطيني در لندن از جمله بوريس گولدبرگ   از شهر ويلناي روسيه و سفر اخير ژاكوب اتينگر كارشناس امور كشاورزي و ديويد لونتين   رئيس شركت انگليسي ـ فلسطيني كه هر دو از فلسطين به لندن آمده بودند و نفوذ و تاثير ژرف روشنفكرانه «آحاد هاآم»   كه با طيب خاطر در زمينه مسائل مهم رهنمودهاي ارزشمندي ارائه مي‌داد، سبب شد تا لندن به مركز واقعي فعاليت‌هاي صهيونيستي تبديل شود. ماه‌هاي آخر سال 1916 به ترسيم خطوط كلي و تدوين برنامه صهيونيستي به روشنترين شكل ممكن و منطبق با شرايط موجود، صرف شد و در اين راه، گروهي از صهيونيستهاي سرشناس با دكتر وايزمن و سوكولف همكاري كردند. فعاليت در زمينه طرح‌هاو تدوين يادداشت‌ها و برنامه‌ها در سال 1915 آغاز شد و تا كنون بسياري از صهيونيستها در اين فعاليت‌ها كه همچنان ادامه دارد مشاركت داشته‌اند. كميته‌اي مركب از دكتر گاستر، دكتر وايزمن، هربرت بنتويچ، جوزف كوئن و ناهوم سوكولف در اواخر سال 1916 طرح مقدماتي برنامه صهيونيستي را تدوين كرد و اين طرح در كميته‌هاي بعدي مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت. هدف از اين برنامه فراهم آوردن زمينه نمايندگي رسمي بود كه در آن زمان تحت بررسي قرار داشت. در همين زمان، دكتر وايزمن به طور مستقل و خستگي ناپذير براي فراهم آوردن زمينه لازم جهت ارائه پيشنهادهاي رسمي در كنفرانس‌ها و همايش‌هاي تبليغاتي تلاش مي‌كرد و بيشتر به علت تماس‌ها و ارتباطات شخصي، در اين راه موفق شد.
روز هفتم فوريه سال 1917، نقطه عطفي در تاريخ به شمار مي‌رود. اندكي پيش از اين تاريخ سرهنگ سرمارك سايكس  ، عضو پارلمان انگليس، درباره مسئله صهيونيسم با دكتر وايزمن تبادل نظر كرده بود. سرمارك سايكس كه از مقام‌هاي بانفوذ در مسائل شرق است و پيش از اين به مسأله عرب توجه نشان داده بود، مأموريت داشت تا درباره مشكل صهيونيسم مطالعاتي انجام دهد. وي و ژرژ پيكو   نماينده دولت فرانسه توجه خاصي به مسأله صهيونيسم نشان دادند و هر دو آنها ابتدا با دكتر موزز گاستر گفتگو كردند. در ابتداي سال 1917، سرمارك سايكس ارتباط نزديكتري به دكتر وايزمن و سوكولف برقرار كرد و مذاكراتي كه بعدها بين سوكولف و سايكس صورت گرفت به تشكيل جلسه روز هفتم فوريه 1917 كه سرآغاز مذاكرات رسمي است، منجر شد. علاوه بر مارك سايكس افراد زير در جلسه مزبور حضور داشتند: لرد روچيلد، هربرت بنتويچ، جوزف كوئن، دكتر گاستر(جلسه در منزل وي تشكيل شد)، ]ادموند[ جيمز دوروچيلد، هري ساچر، هربرت ساموئل (عضوپارلمان)، دكتر حيم وايزمن و ناهوم سوكولف. بحث‌ها، نتايج مطلوبي به بار آورد و قرار شد تا تبادل نظر بين شركت‌كنندگان در جلسه ادامه يابد. سوكولف مأموريت يافت تا به طور منظم، رايزني‌ها را با سرمارك سايكس و ژرژ پيكو ادامه دهد. گفتگوها در زمينه برنامه صهيونيستي صورت گرفت. در پي اين مذاكرات و اهميتي كه مسأله صهيونيسم براي تمامي قدرت‌هاي متفق داشت، دولت فرانسه در ماه مارس 1917 از سوكولف دعوت كرد تا به پاريس سفر كند. در روز بيست و دوم ماه مارس وي در وزارت امور خارجه فرانسه حضور يافت و اصول كلي برنامه صهيونيستي را براي مقام‌هاي فرانسوي تشريح كرد. به وي اطمينان داده شد كه دولت فرانسه نظر بسيار مساعد به برنامه صهيونيستي دارد و او مي‌تواند از طريق تلگراف نظر مساعد دولت فرانسه را به سازمان‌هاي صهيونيستي روسيه و آمريكا اطلاع دهد. ناهوم سوكولف پس از يك ماه اقامت در پاريس و تماس با محافل سرشناس يهودي به رم رفت و در آنجا نيز تمامي تلاش خود را براي اجراي همين وظيفه به كار گرفت و همايش‌هائي را با يهوديان سرشناس ايتاليا برپا كرد، نتايج مطلوبي به همراه داشت و استقبال يهوديان ايتاليا را از برنامه صهيونيستي به دنبال داشت. درباره اماكن مقدس، تصميم گرفته شد تا با واتيكان وارد مذاكره شوند. ديدارهاي متعددي با كاردينال‌ها به ويژه كاردينال گاسپاري   انجام شد و نهايتاً با پاپ انجام شد. اين ديدارها سبب شد تا واتيكان نظر مساعدي نسبت به صهيونيسم ابراز كند. سپس سوكولف به همراه سرني   رئيس جامعه يهودي رم چندين بار در شوراي وزيران ايتاليا حضور يافت و با بوسلي   نخست وزير وقت
ايتاليا ملاقات كرد و دولت ايتاليا اطمينان داد كه با هماهنگي با قدرت‌هاي متفق از برنامه صهيونيستي پشتيباني خواهد كرد. وي اجازه يافت تا همانند پاريس، با ارسال تلگراف به سازمان‌هاي صهيونيستي روسيه و آمريكا، آنها را از نظر مساعد دولت ايتاليا به برنامه صهيونيستي آگاه كند. سوكولف پس از بازگشت به پاريس در روز 28 ماه مه با ريبو   نخست وزير فرانسه ديدار و گفتگو كرد و پس از اين ديدار، يك ماه در پاريس باقي‌ماند و مذاكرات متعددي انجام داد. وي سپس سندي را كه خطاب به او تهيه شده بود و بيانيه دولت فرانسه به شمار مي‌رفت، دريافت كرد. متن اين بيانيه كه اصل آن به زبان فرانسه است بشرح زير است:
پاريس، 4 ژوئن 1917
آقاي محترم،
لازم مي‌دانم تا از شما به علت تشريح طرح مربوط به توسعه آبادي‌نشين يهودي در فلسطين كه تمامي تلاش خود را صرف آن مي‌كنيد، قدرداني كنم. توجه داشته باشيد كه در صورت مساعد بودن شرايط و در عين حال مصون ماندن استقلال اماكن مقدس، مساعدت و حمايت قدرتهاي متفق از تجديد حيات مليت يهود در فلسطين كه قوم بني اسرائيل قرن‌ها پيش از آن بيرون رانده شد، اقدامي عادلانه و جبران مافات خواهد بود.
حكومت فرانسه كه براي دفاع از ملتي كه به ناحق مورد حمله قرار گرفته، وارد اين جنگ شده است و همچنان براي پيروزي حق بر زور، مبارزه مي‌كند، نسبت به آرمان شما كه پيروزي آن در گرو پيروزي متحدين است، همدلي نشان مي‌دهد. دادن چنين اطميناني به شما، مايه مسرت است.
 با تقديم احترامات فائقه
 ژول كامبون 
  ام. ان. سوكولو 
  هتل موريس، پاريس
از اين بيانيه به روشني چنين برمي‌آيد كه:
1. مسأله صهيونيسم به عنوان يكي از مسائل مربوط به ملل كوچك و ستمديده به رسميت شناخته شده است؛
2. اصل شناسائي مليت يهود و حق تاريخي آن برفلسطين، پذيرفته شده است؛
3. حكومت فرانسه آماده است تا از اين جنبش حمايت كند.
در اين ميان، صهيونيست‌هاي انگليس، بويژه دكتر وايزمن رهبر سياسي آنان با شور و شوق فراوان به تلاش‌هاي خود در اين كشور ادامه دادند. مهمترين تحولي كه در زمينه تبليغات سياسي در انگليس صورت گرفت تشكيل كميته‌هاي بزرگتر مشورتي و گشايش دفاتر جديد و يك سال پيش از اين تحولات، انتخاب دكتر وايزمن به رياست فدراسيون صهيونيستي انگليس بود كه اين انتخاب روح تازه‌اي در كالبد، فدراسيون دميد. در اين ميان، دو نشريه ادواري به نام‌هاي ماهنامه «زيونيست ريويو»   در لندن و هفته نامه «فلسطين»   كه از سوي «كميته فلسطين انگليس»   در منچستر، منتشر شدند. بدين ترتيب صهيونيسم از شهرت بي‌سابقه‌اي در انگليس برخوردار شد.