فلسطین در سه سال قبل از تشکیل دولت صهیونیستی
نزدیک به دو ماه پیش اتحادیه عرب تصمیم گرفت که از اول ژانویه 1946 نسبت به مصنوعات و محصولات صهیونیستها یعنی یهودیهای فلسطین مقررات Boycottage تحريم را اجرا نماید و از خرید کلیه محصولات یهودی و فلسطینی خودداری کند. این تصمیم در مصر و سوریه و لبنان و عراق به صورت قانونی در آمد و ورود هرگونه کالای یهودی فلسطینی به آن کشورها منع گردید و فروش کالای کشورهای عرب به یهودیها نیز تحت مقررات خاصی در آمد. در فلسطین چون وضع چنین قانونی البته ممکن نبود تصمیم مزبور به صورت یکطرفی از جانب خود عربها یعنی احزاب عربی که جمعاً کمیته عرب را تشکیل دادهاند گرفته شد. در کشورهای دیگر اجرای این تصمیم آسان مینماید ولی در فلسطین بهخصوص یهودیها به محصولات فلاحتی عرب و اعراب به محصولات صنعتی یهود احتیاج دارند ولی این دو احتیاج دارای یک نسبت نیست و احتیاج یهود به محصولات عرب کمتر از احتیاج عرب به محصولات یهود است. البته برای ایجاد توازن در این قسمت تصمیماتی گرفته شده است و برای اینکه اثر طبیعی منع خرید امتعه یهودی در اوضاع اقتصادی شرق نزدیک دانسته شود لازم میداند شمهای از قدرت اقتصادی دو طرف عرض شود.
اولاً اقتصاد یهود:
سه شعبة مهم اقتصاد یهود فلاحت، صنعت و بانکداری است.
1. در قسمت فلاحت در اکثر ممالک چنین تصور میکنند که یهودی تاجر است نه زارع و حال اینکه یهودیهای فلسطین در قسمت فلاحت فعالیت خود را ظاهر ساخته و نتایجی که گرفتهاند میتواند از پارهای جهات نمونه باشد. اصولاً چنانکه در تواریخ نقل میکنند بهخصوص که در اغلب اوقات و اکثر ممالک آنها را از خریدن زمینهای فلاحتی ممنوع میساختهاند به همین جهت مهاجرین اولی که به فلسطین آمدهاند از فلاحت هیچگونه اطلاعی نداشتهاند و پیشرفتهایی که اکنون پیدا کردهاند به بهای زحمات زیاد و پشتکار مخصوصی است که هیچگاه قطع نشده است زیرا برای پیشرفت مرام صهیونیت و تشکیل یک دولت یا لااقل یک کشور یهودی در فلسطین، موضوع فلاحت و آباد کردن اراضی در درجه اول اهمیت است و به همین جهت است که اهتمام جمعیت صهیونی در ابتدا متوجه این امر شد. صرفنظر از عدهای که با سرمایه شخصی به فلسطین آمدند باقی مهاجرین تقریباً جز استعداد کار هیچ نداشتند و تصمیم آنها به دست آوردن یک وطن یهودی و آباد کردن آن بود. اغلب آنها یا به واسطه نداشتن اطلاعات کافی یا اشکال کار مأیوس شدند و بعضی به نواحی مستعدتر رفتند و برخی به کارهای سادة فلاحتی از قبیل مرتعداری و تربیت اغنام پرداختند.
پس از صدور اعلامیة بالفور (2 نوامبر 1917) جمعیت صهیونی متوجه این امر شد و تشکیلاتی به نام عبری Hechalutz (Pionniers) مرکب از جوانان تأسیس نمود. وظیفة این تشکیلات تربیت این جوانان برای امور فلاحتی و دادن تعلیمات به آنها و حاضر کردن آنها برای ایجاد کشور یهودی فلسطین بود. اقدام اول این تشکیلات یاد دادن زبان عبری به اعضاء و بعد آموختن جغرافیا و طبیعت اراضی فلسطین بود و بهخصوص جدیت خاص ابراز میشد که اعضاء انضباط کار و روح همکاری و تعاون را فرا گیرند. مقررات این تشکیل به قدری سخت بود که عدهای طاقت نیاورده و خارج شدند ولی آنهایی که ماندند نمونة فعالیت انسانی شدند. تشکیلات مزبور مغازههایی دایر نمود که اعضاء از آن مغازهها احتیاجات خود را تهیه کنند. این مقدمة سیستم تعاونی (Cooperatives) است که اکنون در غالب دهات یهودی مجری است.
نظر به اینکه مهاجرین اولی یهود به قدر کافی سرمایه نداشتند که دهات بزرگ بخرند ناچار قطعات کوچکی خریدند اما این قطعات در میان املاک اعراب مستهلک میشد و نمیتوانستند چنانکه باید استفاده کنند و به علاوه آن پایه و ریشه که برای ایجاد یک فلسطین یهودی لازم بود به دست نمیآمد به همین جهت نمایندگی یهود یک «صندوق ملی یهود» با اعانه کلیه یهودیان دنیا ترتیب داد و با پول این صندوق اراضی زیادی خرید و آنها را اکنون هم یا به طور تعاونی یا اشتراکی اداره مینماید. به این ترتیب نمایندگی یهود چند نتیجه مهم گرفت؛ اولاً از خورد شدن یهود در میان اعراب جلوگیری کرد. ثانیاً مانع شد که خرید و فروش اراضی باعث ایجاد اسپکولاسیون شود و قیمت اراضی را روز به روز ترقی دهد. ثالثاً نگذاشت سرمایهداران مالکیت بزرگ ایجاد کرده و اختلاف طبقاتی که موجب بر هم خوردن اتحاد یهودی بود پیش آوردند. رابعاً به این ترتیب اراضی زراعتی فلسطین برای ابد در دست ملت یهود خواهد بود و همین اساس وجود فلسطین یهودی میگردد. از جنگ بینالملل سابق تاکنون «صندوق ملی یهود» 26.000.000 دلار برای خرید اراضی صرف کرده و بیش از 14.000 آکر یا 35 درصد از اراضی یهودی را خریده است. 200 درصد از اراضی یهود متعلق به (Pica) است که یک مستعمرة نیمهشخصی یهودی است و تمام آن با هدیة (بارون ادموند دوروچیلد) تأسیس شده. 450 درصد دیگر متعلق به چند هزار خورده مالک است.
شناسایی سیاست فلاحتی یهود که مدتی است میخواهند در فلسطین اساس یک کشور یهودی بگذارند بیاندازه قابل توجه است ولی چون مجال تفصیل نیست نکات اساسی سیاست مزبور را ذیلاً مینگارد.
بسیاری از املاک که «صندوق ملی یهود» خریده عبارت از دهات تعاونی Cooperatives است که به زبان عبری (Moshav مفرد Moshavim جمع) نامیده میشود. در این دهات هر خانوار یک خانه دارد و ادارة خانه با خود اوست. پهلوی این خانه باغچهای برای زراعت سبزیجات و قسمتی برای نگاهداری مرغ است. در بعضی از این دهات هر خانوار قسمتی از مزارع را شخصاً زراعت میکند. در بعضی دیگر تمام زارعین با هم میکارند و بعد هرکدام به نسبت مقدار زمین که کاشتهاند از محصول بهره میگیرند. کلیة معاملات خرید و فروش راجع به محصول این املاک به طور تعاونی است و هیچکدام از زارعین شخصاً دخالتی در معاملات ندارند. در کلیة قسمتهای زندگی این تعاون وجود دارد. اگر زارعی مریض یا از کار بیفتد همسایهاش زمین را بدون اضافی به جای او هم میکارد و اگر زارعی بخواهد از مزرعه خارج شود حق دارد برای تمام کارهایی که در مزرعة خودش کرده اجرت بگیرد. اگر برای جانشین خودش کسی را داشته باشد به ادارة ملک معرفی میکند ولی معمولاً خود اداره جانشین او را معین میکند و برای اجرت کارهای او هم به طور حکمیت مبلغی معین مینماید.
بعضی املاک دیگر به طور اشتراکی اداره میشود و به عبری (Kvutza مفرد Kvutzot جمع) میگویند. در این دهات نه فقط کشت و کار بلکه تمام شؤون زندگی به طور تعاون و اشتراکی است. در ده یک سالن غذاخوری است. همة کارگران در آن غذا میخورند و غذا هم برای همه یکنواخت و در یک آشپزخانه تهیه میشود. غذا در این دهات خیلی ساده است. اطفال کارگران در مؤسسة مخصوصی زیردست پرستاران تربیت میشوند. اطفال همیشه از پدر و مادر خود جدا هستند و پدر و مادر در روز فقط مدت محدودی میتوانند کودکان خود را ببینند. هیچ کارگری اجرت نمیگیرد ولی تمام وسایل زندگیاش آماده است. بدیهی است که این طرز سیاست فلاحتی و این قسم فلاحت دارای معایبی نیز هست. مقصود نمایندگی یهود در ایجاد این دهات اگرچه به ظاهر رسیدن به یک هدف عالی در زندگی اجتماعی یهود است اما چنین به نظر میرسد که در باطن مقاصد سیاسی محرک این رویه باشد و آن تقویت نقطهای است که به تمام یهودیهای فلسطین حکومت داشته باشد زیرا چون در قرارداد قیمومیت وجود نمایندگی یهود تصریح گردیده و دولت قیم را مجبور میکنند که در مسایل مربوط به یهود از نمایندگی یهود استعانت نمایند، این نمایندگی دارای یک جنبه سیاسی شده است و کوشش میکند این جنبه سیاسی را صرف ایجاد یک کشور یهودی فلسطین کند و البته بدون قدرت نمیتواند تصمیمات خود را نسبت به کلیه یهود که از هر مملکت و هر نقطه به فلسطین آمده و دارای عقاید و افکار متفاوت هستند اجرا نماید. برای به دست آوردن این قدرت نمایندگی یهود لازم میداند که وجودش در زندگی افراد یهودی مؤثر باشد و ایجاد اینگونه دهات و ایجاد مؤسسات صنعتی دیگر که به آنها اشاره خواهد شد برای به دست آوردن و حفظ این اثر است. بدیهی است که اولین ضرر اینگونه زندگی و این درجه از انضباط و مقررات در زندگی خصوصی از بین بردن روح شخصیت و ذوق فردی است و طبعاً تولید عدم رضایتهایی میکند چنانکه در ابتدا عده زیادی از این دهات خارج شده و به شهرها رفتند و اداره این املاک ناچار وسایلی برانگیخت که کارخانهها و مؤسسات در شهرها به زارعینی که از دهات اشتراکی یا تعاونی خارج میشوند کار ندهند. مهاجرین که از ابتدای جنگ آمدهاند طبعاً بدون سرمایه بودند و ناچار برای ادامه زندگی کارگری در این دهات را پذیرفتند و ناچارند بدان ادامه دهند اما برخی بهخصوص آنهایی که از کشورهای آزاد اروپا آمدهاند نمیتوانند روح وسیع خود را به اینگونه مقررات مطیع سازند به وسایلی خارج میشدند؛ یک نفر فروشنده دورهگرد که بیش از دو سه لیره سرمایه نداشت و جنس خرازی در کنار کوچهها میفروخت علناً اظهار میکرد که زندگی فقیرانه خود را به زندگی در دهات اشتراکی که سابقاً در آن بوده ترجیح میدهد.
مسلم است هر سیستم اقتصادی محاسن و معایبی دارد و این رویه اقتصادی نمایندگی یهود نیز محاسن و معایب رژیم خود را داراست و فعلاً نمیخواهد در اینباره به تفصیل پردازد ولی باید اعتراف کرد که اگر از جنبه سیاسی مفاسدی مشاهده شده و نارضایتیهایی تولید کرده است از نظر فنی ترقی محسوس بلکه قابل توجهی کرده است و میتوان گفت که محصولات فلاحتی یهود امروز با بیست سال قبل چه از نظر مقدار و چه از نظر کیفیت، پیشرفت غیرقابل انکاری کرده است. اما چون اراضی که یهودیها دارند از حیث وسعت ناقابل است مدتی است که به زراعت (Intensive) پرداختهاند یعنی حداکثر استفاده را از حداقل زمین میبرند. پیشرفت این ترتیب زراعت حدودی دارد که مربوط به استعداد زمین و استعداد کمکهایی است که به زمین داده میشود. این استعدادها که تمام شد دیگر نمیتوان کاری کرد. امید توسعه وسعت اراضی هم برای یهود فعلاً نیست زیرا به موجب قانونی که اخیراً برای منع فروش اراضی گذاشته خاک فلسطین به سه منطقه A و B و C و یا منطقه آزاد، منطقه محدود، منطقه ممنوع تقسیم شده است.
در منطقه آزاد به یهودیها حق خرید داده شده است. این منطقه عبارت از قسمتی از سواحل دریای مدیترانه است و تقریباً 5 درصد از اراضی فلسطین است. فعلاً این قسمت نیمی متعلق به یهودیها و نیمی متعلق به عربها است یعنی یهودیها در حقیقت 5/2 درصد از این منطقه را فعلاً مالک هستند. در منطقه محدود اجازه خرید زمین به یهودیها با شرایطی داده میشود که از جمله موافقت کمیسر عالی فلسطین است. وسعت این منطقه در حدود 21 درصد از خاک فلسطین است و فعلاً یهودیها 152000 آکر از این قسمت را مالک بوده و یکچهارم جمعیت آن را تشکیل میدهند. ملک اعراب در حدود 2.000.000 آکر است. منطقه ممنوع 64 درصد از اراضی کل فلسطین یعنی تقریباً دوثلث فلسطین است. یهودیها در این منطقه 125.000 آکر و اعراب 4.157.500 آکر مالک هستند. در این منطقه یهودیها دیگر حق خرید زمین ندارند.
باید در نظر داشت که اراضی فعلی یهود با اراضی که در شهرها میباشد حساب شده و همه آنها ملک زراعتی یا دهات اشتراکی و تعاونی نیست.
بنابراین با وجود پیشرفتهای قابل ملاحظهای که از نظر فنی در فلاحت کردهاند محصول فلاحتی یهود برای مصرف آنها کافی نیست و محتاج به محصولات اعراب میباشند بهخصوص که جمعیت مهاجرین یهود هر سال بیشتر میشود.
1. اقتصاد صنعتی یهود ظاهراً محدودیتهایی را که در امر فلاحت ذکر شد ندارد زیرا اولاً هرچه استعداد فلاحتی یهودیها در ابتدا کم بود و برای تقویت آن رنج بسیار بردهاند در عوض اکثر مهاجرین یهودی در سالهای اخیر کارگران کارخانهجات اروپا یا متخصصین و یا صاحبان آنها بودهاند و اطلاعات و تجربیاتی که به فلسطین آوردهاند همان است که در اروپا به دست آوردهاند. میتوان گفت که امروز 90 درصد احتیاجات مردم در خود فلسطین و اکثر آنها به دست یهودیها تهیه میشود غیر از چند چیز از قبیل اتومبیل و تلفن و ساعت و امثال اینها که صنایع بزرگ را تشکیل میدهند. مدیر یکی از بانکهای بزرگ یهودی اظهار میکرد که برای تمام شعب صنایع در فلسطین متخصص هست و یقین دارد که تلفن و اتومبیل را هم میتوانند بسازند و قطعاً هر روز که مواد اولیه کافی وجود داشته باشد و از حیث قیمت و بازار هم صرف کند اتومبیل و تلفن هم خواهند ساخت.
عمده صنایع یهودی در چند سال قبل از جنگ با ورود مهاجرین آلمانی و اروپای مرکزی شروع شد و اکثر کارخانهجات در این چند سال دایر شده است. جنگ و محدودیتهایی که ناچار برای ورود اجناس آمريكایی و اروپایی پیش آورد بدان توسعه زیاد داد به طوریکه در این مدت نه تنها فلسطین از مصنوعات خارجی که هر روز نایابتر میشد بینیاز گردید بلکه بازار مشرق هم از آن استفاده کرد.
در صنایع نیز مانند فلاحت برای اینکه سیاست واحدی به نفع یهودی تعقیب شود و انضباط و اطاعت باشد تشکیلاتی دادهاند اما این تشکیلات فقط ناظر به قسمتی از صنایع است و بعضی کارخانهجات تعاونی وجود دارد. قسمت عمده تشکیلات برای تنظیم فروش محصولات و تنظیم امور کارگران و ایجاد نظاماتی در صادرات و واردات محصولات صنعتی و مواد اولیه است.
در این قسمت چون اولاً آزادی عمل کارگران بیشتر و ضمناً در شهرها سکونت دارند و ثانیاً مزد نسبتاً خوبی میگیرند تشکیلاتشان هم بیشتر موفقیت پیدا کرده است.
به علاوه شرکتهای صنعتی و یا کارخانهجات شخصی که تعداد آنها زیاد است نفع خود را در نگاهداری و تقویت این تشکیلات که منافع آنها را حفظ مینماید میدانند و حال آنکه در قسمت فلاحت جز نمایندگی یهود سرمایهداران خصوصی ذینفع نیستند.
بدیهی است که اگر جنگ واقع نمیشد و محدودیتهایی از نظر موجودی اجناس پیش نمیآورد مسلماً صنایع یهود ترقی نمیکرد و چنانکه هنوز هم صنایع آنها از حیث کمیت و کیفیت محدود است و گو اینکه همه چیز میسازند اما در هیچکدام از شعب نتوانستهاند به حد تکامل یا لااقل به سطح صنایع اروپا برسند. اگرچه علت این امر را خودشان معلول نبودن وسایل و ماشینهای نو و ابزار تازه و نداشتن مواد اولیه خوب و کافی میدانند و این اظهار تا حدی نیز حقیقت دارد ولی به نظر میرسد که کوشش یهودیها برای توسعه صنایع در تنوع و نه در کیفیت و یا کمیت برای منظور دیگری است. اولاً یک مقصود تبلیغاتی برای نشان دادن قدرت صنعتی یهود ثانیاً و از همه مهمتر به کار گرفتن مهاجرین زیادی که هر روز خواه به طور قانونی و خواه به طور قاچاق وارد فلسطین میشوند. مسئله مهاجرت و کار یکی از مسایل مهم اقتصادی یهود است که نه تنها با صنایع بلکه با وضعیتی که از تصمیم اخیر اعراب راجع به منع خرید محصول یهود پیش میآید بستگی تام دارد و خود یهود با اینکه ظاهراً از اهمیت این موضوع چیزی نمیگوید ولی در روزنامههای آنها غالباً و بدون اینکه بین آنها ارتباطی بدهد موضوع Boycottage را با مسئله مهاجرت در ردیف هم بحث میکند.
موضوع مهاجرت یهود خود یکی از مسایل بغرنج سیاسی امپراتوری انگلیس است و فعلاً از حیث اینکه مهاجرت در اقتصاد فلسطین چه تأثیر دارد صحبت مینماید. گرچه چندی است که جواز رسمی مهاجرت به مقدار زیادی صادر نشده و کمتر هم شده است ولی برعکس عده مهاجرین قاچاق رو به تزاید است. هربار چند صد نفر یهودی بدون اجازه به سواحل فلسطین پیاده میشوند و حقیقتاً این امر را دیگر نمیتوان قاچاق نامید زیرا عدهای از آنها در روز هم پیاده میشوند و چگونه میتوان تصور کرد که حکومت فلسطین [= تشكيلات انگليسي سرپرستي] با کشتیهای خود که مراقب سواحل است آنها را نمیبیند به علاوه عده آنها یکی دو تا هم نیست که دیده نشوند. به نظر میرسد که حکومت [انگليسي] فلسطین خود این مسئله را به طور وضوح میداند ولی فعلاً از جلوگیری آن صرفنظر کرده است. روزنامه یومیه یهودی Hatzofeh که به زبان عبری منتشر میشود در شماره 27 دسامبر خود به این موضوع اشاره کرده و مینویسد «کشتی کوچک Hannah Szenes که نام یکی از دختران شجاع بنیاسرائیل را که جان خود را در راه آزادی ملت یهود و فتح ملل متحد فدا کرده به خود گرفته است، دیروز 257 نفر مهاجر غیرمجاز را به سواحل پیاده کرد. ما به این برادران تازهوارد خیرمقدم گفته و آنها را عزیزترین مهمان خود میدانیم. آنها مهاجر قاچاق نیستند زیرا در سرزمین اجداد خود آمده و اعضای ملت یهود هستند. باز هم مخالفین بگویند که موضوع مهاجرت متوقف شده است.»
این یکی از صدها موارد مهاجرت قاچاق است. احصائیههای رسمی عده یهودیهای فلسطین را کمی بیش از 600.000 نفر مینویسند ولی همه عقیده دارند که در حدود 200.000 نفر یهودی به طور قاچاق آمده و در فلسطین ماندهاند. این عده مهاجر که خواه با اجازه و خواه به طور قاچاق میآیند غالباً سرمایهای ندارند و ناچار باید برای آنها کار تهیه شود و از طرفی چون توسعه اراضی زراعتی یهود با مشکلاتی برای خریدن اراضی دارند بسیار با تأنی است و آنچه که هست البته برای نگاهداری این عدم کافی نمیباشد و ضمناً غالب واردین اطلاعات صنعتی دارند نه فلاحتی، اولیای یهود خواه ناخواه باید آنها را در صنایع به کار بگمارند و ناچار ولو برای همین منظور هم که باشد مجبور است صنایع را تا آنجا که میتواند توسعه بدهد برای اینکه حتیالمقدور یهودی بیکار در فلسطین نباشد از این جهت است که ملاحظه میشود که یهودیها برای تهیه کلیه اجناس صنعتی نیمساخته یا تمامشده کارخانه یا کارگاه درست کردهاند تا بتوانند مهاجرین را که هرکدام در شعبهای از صنایع اطلاع دارند به کار بگیرند و به کار پیشرفتن در یک شعبه مخصوص و تحصیل تخصص در آنچه از نظر نداشتن وسایل کافی و چه برای رفع محظور فوق نپرداختهاند.
بدیهی است که توسعه افقی صنایع از حیث نوع به نفع مصرفکنندگان بوده و کمک مهمی به اهالی نموده است زیرا در موقع جنگ که راه تجارت با اروپا و آمريكا بسته بود احتیاج مردم از هر نوع رفع میگردید و اگر در درجه عالی نبود لااقل کفایت میکرد. بازار مشرق هم از قبیل مصر و سوریه و لبنان و عراق و ایران هم البته از این استفاده سهمی داشت چنانکه یک کارخانه کوچک دندانسازی نزدیک شهر تلآویو طبق آماری که در دفتر کارخانه مشاهده شد فقط در سال 1945 معادل 6.000 لیره انگلیسی به ایران دندان مصنوعی فروخته است.
از نظر نباید دور داشت که احتیاجات دولت [انگليسي] فلسطین برای نیروی نظامی خود نیز یک وسیله مهمی برای توسعه صنایع بود به طوریکه بعضی کارخانهجات فقط برای نیروی نظامی انگلستان کار میکردند و گاه تقاضای آنان به حدی بود که کارخانهجات از حیث تهیه کارگر در زحمت بودند و هنوز هم با اینکه جنگ تمام شده وجود عده زیادی از نیروی انگلستان در فلسطین از این تقاضا به مقدار زیادی نکاسته است.
روی هم رفته جنگ نه تنها باعث توسعه اقتصاد صنعتی یهود شد بلکه احتیاجات روزافزون بازارهای داخلی و خارجی باعث ترقی سطح زندگی کارگران و افزایش درآمد آنها گردید. اعراب نیز از این موقعیت سهمی داشتند ولی چون آنها بیشتر در فلاحت کار میکنند و سطح زندگی آنان نیز که همیشه در مزارع و دهات هستند پایینتر است نسبت افزایش درآمد کارگران آنها هم پایینتر است.
[...] فقط از سال 1944 تا نیمه سال 1945 حد متوسط مزد کارگران یهودی از 977/0 لیره به 183/1 لیره ترقی کرده یعنی فعلاً حد وسط مزد کارگران یهودی معادل 150 ریال و اندی در روز است (به نرخ رسمی) و حال آنکه اعراب بیش از تقریباً 80 ریال مزد نمیگیرند.
[...] تا جنگ وجود داشت صنایع یهود هم با اینکه نسبتاً گران تمام میشد رونق داشت ولی فعلاً مواجه با دو مشکل بزرگ شدهاند اولاً خاتمه جنگ و نزدیک شدن صنایع آمريكا به بازار مشرق، ثانیاً تصمیم منع خرید مصنوعات یهودی از طرف کشورهاي عرب. آمار تجارتی که بعداً خواهد آمد مؤید قسمت اول است و راجع به قسمت دوم و آثار آن در اقتصاد یهود و احتمالات آتیه بعداً شرح داده میشود.
2. بانکداری و تجارت
بانکداری و تجارت چون غریزه یهودیها است طبعاً باید انتظار داشت که در این دو امر پیشرفت کامل داشته باشند چنانکه در کلیه ممالک دنیا بانکهای مهم و تجارتهای بزرگ عملاً دست یهودیهاست. در فلسطین سه قسم بانک وجود دارد اول بانکهای خارجی دوم بانکهای محلی سوم مؤسسات تعاونی. بین دو قسم اول تفاوت زیادی نیست جز آنکه حجم معاملات اولیها بزرگتر است ولی مؤسسات تعاونی دارای خصوصیتهایی هستند و نوع معاملات آنها نیز متفاوت است. در ژانویه 1944 عده بانکهای خارجی فلسطین 5 و بانکهای محلی 20 بوده است. از این عده هم 3 یا 4 بانک عربی و بقیه بانکهای یهودی است و در ظرف این دو سال قطعاً به عده بانکها افزوده شده است.
عده مؤسسات تعاونی یهودیها فعلاً 83 است که 33 مؤسسه تعاونی شهری و 50 مؤسسه تعاونی روستایی است.
چند بانک بهخصوص معاملات خود را منحصر به امور صنعتی و پیشرفت آن کرده و بعضی دیگر بهخصوص در قسمت فلاحت کار میکنند. غیر از اینها بانکها خود نمایندگی یهود هر سال مبالغ زیادی برای پیشرفت امور فلاحتی صرف میکند ولی چون کارهای او به صورت معاملات تجارتی نیست در اینجا از آن ذکری نمیشود. ارقام ذیل که راجع به معاملات مختلف بانکها است بهتر میتواند معرف کار آنها باشد.
کلیه 25 بانک که در ژانویه 1844 وجود داشته در سپتامبر 1945 جمعاً 705/683/3 لیره سرمایه و 498/437/1 لیره ذخیره داشتهاند. در همان تاریخ سرمایه 83 مؤسسه تعاونی یهودی 435/302 لیره و ذخیره آنها 776/198 لیره بوده است.
[...] در این بخش در قالب دو جدول، حساب جاری و حساب مدتدار بانکها و مؤسسات تعاونی موجود در فلسطین و نیز اسناد پیش خریداری شده و نیز مساعدهای که به اعضاء و مشتریان پرداخت شده است، طی سالهای 1939، 1943، 1944 و 1945 مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفته که به دلیل پرهیز از تطویل نوشتار در این پژوهش حذف شده است.
در جدول [... آمار] به تفاوت سالهای 14 یا 15 بانک یهودی منظور شده است. ارقامی که راجع به بانکهای تعاونی داده شده کلاً متعلق به یهودیها است زیرا اعراب اگرچه شرکتهای تعاونی فلاحتی و صنعتی دارند اما چون آماری که میدهند مرتب نیست ارقام مربوط به آنها مشاهده نمیشود.
در قسمت تجارت:
از نقطهنظر بایکوت و منع خرید مصنوعات و محصولات یهودی این قسمت بیش از همه جالب توجه است. در تجارت یهودیها چه از نظر استعداد فطری و چه از این حیث که بیشتر مصنوعات فلسطین ساخت کارخانههای یهودی است بیشتر دست داشته و ارقام مهم تجارت فلسطین با خارج متعلق به آنهاست.
[...] در این بخش سه جدول آمار و ارقام واردات و صادرات، شامل خواربار، مشروبات و دخانیات، مواد اولیه و اشیای نیمهساخته، حیوانات زنده و اقلام متفرقه، طی سالهای 1939 تا 1945، ارائه شده که به منظور پرهیز از تطویل نوشتار در این پژوهش از ذکر آنها خودداری شده است.
از مشاهده [... با مشاهده آمار و ارقام صادرات و واردات در خلال سالهای 1939 تا 1945] چنین نتیجه گرفته میشود که:
اولاً. در بیلان تجارتی فلسطین کمی صادرات نسبت به واردات بسیار فاحش و رقم بزرگی است. رقم بزرگ صادرات فلسطین قبل از جنگ فقط 5 میلیون و حال آنکه واردات 14 میلیون بوده و در 1945 صادرات فقط 13 میلیون و واردات 30 میلیون بوده است.
ثانیاً. در سال 1940 که سال اول جنگ بوده است در ارقام صادرات و واردات کاهش قابل مقایسهای مشاهده میشود که طبعاً جنگ باعث آن بوده ولی بعد مجدداً هر دو رقم رو به افزایش گذاشته است منتهی نکتهای که قابل توجه است و در مقدمه به آن اشاره گردید نسبت ازدیاد صادرات و واردات است. واردات که سال اول جنگ 13 میلیون بوده در سال 1945 به 30 میلیون رسیده و صادرات از 4 میلیون به 13 میلیون ترقی یافته است به عبارت دیگر واردات تقریباً دو برابر و نیم و حال آنکه صادرات بیش از 3 برابر شده است. علت چنانکه گذشت کوشش زیادی است که فلسطین بهخصوص یهودیها برای ازدیاد محصول خود و فروش آن در بازارهای شرق نزدیک که از جای دیگر وسیله خرید نداشتند به عمل آوردند. این علت از مقایسه ارقام دستههای مختلف مواد در جدولهای 2 و 3 به خوبی استنباط میشود.
در سالهای 1942 و 1943 و 1944 که شدت جنگ بوده رقم عمده واردات خواربار و مواد اولیه بود که هرکدام به ترتیب سالها 33 و 37 و 39 درصد (دسته 1) و 24 و 40 و 38 درصد (دسته 2) از واردات را تشکیل میدادهاند. در همان تاریخ رقم عمده صادرات اشیاء تمامساخته (که بیشتر مصنوعات یهودی است) بوده است. در سالهای 1942 و 1943 و 1944 رقم صادرات اشیاء تمامساخته 71 و 65 و 50 درصد یعنی همیشه بیش از نصف کل صادرات بوده است. ضمناً مشاهده میشود که در نه ماه سال 1945 (تا آخر سپتامبر) رقم عمده واردات و صادرات هر دو راجع به مواد اولیه و اشیاء نیمساخته است و بهخصوص صادرات اشیاء تمامساخته از 50 درصد در سال قبل از آن به 38 درصد تنزل یافته است.
ثالثاً. در ستون صادرات ارقام مربوط به اشیاء تمامساخته از ابتدای سال آخر جنگ رو به تنزل رفته است. برای این امر دو علت به نظر میرسد؛ اول آنکه در نتیجه ترقی سطح زندگی و ازدیاد مزدها (بهخصوص در صنایع یهود) مصنوعات تمامساخته فلسطین گران تمام شده و در همان حال نزدیک شدن پایان جنگ موجب تنزل بازار در تمام شرق میانه گردید، به این جهت مصنوعات فلسطین در بازار مشرق گران وارد شده و خریدار آن به تدریج نقصان یافت.
ثانیاً کشورهای شرق نزدیک به علت خاتمه جنگ، منابع دیگری برای واردات خود به قسمت ارزانتر پیدا کردند (آمريكا، پرتقال و ...) و در سال آخر جنگ هم از موجودی انبارهایی که در سالهای قبل تشکیل داده بود استفاده نمودند. در ارقامی که یهودیها در تجارت خارجی فلسطین انتشار دادهاند اختلاف زیادی با آمار رسمی مشاهده میشود ولی در آنها هم به طور کلی تفاوت صادرات نسبت به واردات زیاد است.
نمایندگی یهود در فلسطین رقم کل واردات را در سال 1944 نزدیک 28 میلیون و رقم کل صادرات را به 10 میلیون لیره صورت داده است. نقصان صادرات نسبت به واردات در تمام سالها و به طور استمرار که باعث بر هم خوردن بیلان تجارتی و در نتیجه شکست اقتصادی است ناچار باید از راهی جبران گردد و این راه را آمار رسمی و آمار غیررسمی یهودیها هم متذکر نمیشوند ولی باید متوجه بود که هر سال مبالغ هنگفتی پول به وسیله مهاجرین مجاز یا غیرمجاز به فلسطین میآید و بهخصوص یهودیان آمريكا میلیونها لیره به فلسطین میفرستند و این است که جبران این تفاوت را مینماید.
در فوق اشاره شد که قسمت تمامشده اجناس یهودی به علت بالا بودن سطح زندگی آنها نسبت به عربها گران است. در ارقامی که راجع به سطح زندگی داده میشود برای اعراب و یهود جداگانه حساب نکردهاند ولی از مقایسه قیمت اجناس در بازار اعراب و یهود این تفاوت به خوبی پیداست. چنانکه اگر سال 1942 پایه حساب (یعنی صد) حساب شود قیمت کلیه مواد خواربار در ژافا (شهر عربی) 17/136 در 1943 و در شهر تلآویو (شهر یهودی) 56/158 در همان تاریخ بوده. قسمت سبزی و میوه در ژافا 17/105 و حال آنکه در شهر یهودی تلآویو 01/167 بوده است. در 1945 نیز اگرچه قیمت در کلیه بازارها ترقی فاحش کرده است معذلک تفاوت نرخ در بازار یهودی و عرب زیاد است و این تفاوت نه فقط در مواد خواربار بلکه در کلیه مواد میباشد.
اقتصاد عرب:
قبل از اینکه به مطالعه اثر بایکوت در اقتصاد فلسطین پرداخته شود لازم بود راجع به اقتصاد عرب نیز توضیحات و اطلاعاتی داده میشد ولی چون به علت آنکه مؤسسات اقتصادی اعراب اطلاعات و آمار مرتب و صحیحی ندارند تحقیق راجع به اقتصاد آنها صرف وقت بیشتری لازم داشت.
بنابراین راجع به اقتصاد عرب بعداً گزارش دیگری تقدیم خواهد شد و فعلاً با اطلاعات کلی که در آمار رسمی دادهاند و مورد مطالعه واقه شده میتوان راجع به تأثیر بایکوت یک نظر اجمالی داشت.
بایکوتاژ
چندی قبل کنگره عرب تصمیم گرفت از اول سال 1946 خرید امتعه یهودی فلسطینی را برای تمام اعراب تحریم نماید. در مصر و سوریه این تحریم به صورت قانونی در آمد و ورود کلیه اجناس ساخت یهود ممنوع گردید و برای صدور مواد اولیه از آن کشورها به یهودیهای فلسطین نیز محدودیتهایی قائل شدند. سایر کشورهای عربی نیز مقرراتی وضع کردند و اعراب فلسطین نیز داوطلبانه قبول کردند که از یهودیها چیزی نخرند. انتشارات یهودیها چنین وانمود میکند که این تصمیم کنگره عرب در اقتصاد یهود تأثیر زیادی ندارد و نمیتوانند به این ترتیب مانع ترقی یهود شوند. نمایندگی یهود در مجله ماهیانه تحقیقات اقتصادی خود برای سهماهه چهارم سال 1945 نوشته است که حد متوسط محصول یهودیها در سال 40 میلیون لیره است و اگر بنا شود که کلیه کشورهای عرب به کلی از خرید مصنوعات یهود صرفنظر کنند بیش از 5 درصد از این محصولات را لطمه نخواهند زد ـ ضمناً ارقامی راجع به تجارت فلسطین با کشورهای عرب داده است که خلاصه آن نقل میشود.
1) واردات فلسطین از کشورهای عرب به استثنای مواد نفتی (به هزار لیره)
در 1944 در نیمه سال 1945
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از مصر 099/2 713
از عراق 329/3 539/1
از سوریه و لبنان 400/1 610
از شرق اردن 441/1 639
از عربستان سعودی 223 148
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جمع 492/8 640/3
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جمع واردات کل فلسطین 904/27 700/14
2) صادرات فلسطین به کشورهای عرب به استثنای مواد نفتی (به هزار لیره)
در 1944 در نیمه سال 1945
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به مصر 233/1 556
به عراق 384 457
به سوریه و لبنان 831 658
به شرق اردن 635 228
به عربستان سعودی 37 30
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جمع 138/3 929/1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جمع صادرات کل فلسطین 107/10 658/6
مجله مزبور چنین نتیجه گرفته است که اگرچه تقریباً 2 ثلث ارقام مزبور مربوط به یهودیها و مواد آن هم به طور کلی مصنوعات است با وجود این چون واردات فلسطین از کشورهای عرب بیش از صادرات فلسطین به آن کشورهاست یعنی اعراب بیشتر به یهودیها میفروشند تا میخرند، بایکوناژ بیشتر به ضرر آنها است زیرا یهودیها میتوانند موادی را که لازم دارند از جای دیگر تهیه کنند ولی اعراب یک بازار عمده محصولات فلاحتی و مواد اولیه خود را در فلسطین از دست میدهند. با وجود این نه تنها مجله مزبور بلکه کلیه جراید و محافل اقتصادی یهود پس از آنکه از نظر اقتصادی ضرر بایکوت را برای یهود چندان محسوس تشخیص نمیدهند بیم خود را از جنبه سیاسی موضوع اظهار میدارند که موجب اختلافات سیاسی بینالملل همسایهها با فلسطین خواهد شد. مجله اقتصادی فلسطین که از انتشارات یهودیها است موضوع را از حیث اقتصادی طرح کرده و مینویسد که از 40 میلیون محصول متوسط سالیانه یهود فقط 2 میلیون آن به کشورهای عرب فروخته میشود و این ضرر بزرگی نیست ولی ضمناً اضافه میکند که یهودیها نمیتوانند حتی این ضرر 2 میلیونی در صادرات خود را تحمل کنند.
این مجله مینویسد که رؤسای کنگره عرب اگر خیال میکنند که اقتصاد یهود در مقابل آنها مدافعی ندارد اشتباه میکنند. یهودیها اگر از تصمیم اعراب به بایکوت متأسفند نه برای این است که از جنبه اقتصادی آن بیم دارند بلکه میل ندارند با ملل همسایه خود در نزاع و اختلاف باشند. کشورهای عرب در تمام مدت جنگ محصول خود را به قیمت خوب به یهودیان فروختند و اکنون مصر نمیداند با اضافه محصول پنبه خود چه کند و حال آنکه صنایع پارچهبافی یهود مشتری بزرگ پنبه آن کشور هستند و شرق اردن برای محصولات طبیعی خود یک مشتری بیشتر ندارد و آن هم یهودیهای فلسطین هستند. اگر یهودیها محصولات اعراب را میخرند برای تفقد نبود بلکه احتیاج داشتند و حالا اعراب به جای مصنوعات یهودی از کجا رفع احتیاج خواهند کرد زیرا مسلماً مصنوعات اروپا تا مدتی به بازار کشورهای شرق میانه نخواهد رسید.
با وجود این مجله اقتصادی فلسطین نیز مانند مجله تحقیقات اقتصادی از تصمیم مزبور برآشفته و نتوانسته است آن را کتمان کند و به قرارداد اقتصادی بین فلسطین و سوریه اشاره کرده که به موجب آن هیچگونه محدودیتی نباید در تجارت بین این دو کشور باشد و دولت سوریه بدون توجه به این قرارداد قانونی مبنی بر منع ورود اجناس یهودی فلسطین به آن کشور نموده و در حقیقت آن قرارداد را یکطرفی لغو کرده است.
با تمام این اظهارات و با اینکه مینویسند که آرژانتین قبول کرده است کلیه باقیمانده مصنوعات و محصولات یهود را هر سال یکجا بخرد به نظر میرسد که مقصود آنها بیشتر تبلیغات برای نگاهداری روحیه مهاجرین است زیرا اولاً این مسئله که اقتصاد یهود از بایکوتاژ متضرر نخواهد شد و کشورهای عرب تا چندی دیگر همه محتاج محصولات یهود هستند به چند دلیل صحیح نیست اول آنکه در مدت جنگ مصرفکننده مهم محصول یهود کشورهای شرق نزدیک بودند و در اروپا جز انگلستان و در اواخر جنگ کشورهای بالکان که به مقدار جزئی از محصول یهودیها میخرند مشتری دیگری نبود و در شرق میانه هم اگرچه ایران و ترکیه هم که داخل در اتحاد عرب نیستند مقادیر زیادی از [يهود] فلسطین میخریدند ولی خرید آنها در نتیجه باز شدن راه آمريكا و انگلستان تقلیل یافته و علاوه بر این نسبت به عده کشورهای عرب در اقلیت بودند. دوم آنکه با قرار خود یهودیها مصنوعات یهود گران تمام میشود و در بازارهای دنیا نمیتواند مشتری پیدا کند اکنون هم که هنوز حمل و نقل بین آمريكا و مشرق توسعه نیافته غالب اجناس آمريكایی در بازار فلسطین ارزانتر از اجناس یهودی است. بنابراین بدیهی است که اگر به این ترتیب بگذرد حتی بازار داخلی خود را هم از دست میدهند. این موضوع یعنی گرانی مصنوعات یهودی مسئله بزرگ اقتصاد فعلی یهود است که برای رفع آن شب و روز مشغول تهیه نقشه و طرح هستند.
سوم آنکه راه آمريكا و انگلستان باز شده و روز به روز ورود محصولات آمريكا و اروپا سریعتر و آسانتر میشود چنانکه هماکنون حتی در فلسطین که مقررات ارزی مانع بزرگی برای تجارت با آمريكاست اجناس آمريكایی پیدا میشود.
ایران مدتی است که دیگر با [يهود] فلسطین معاملات بزرگ نکرده است و به تحقیق تا چندی دیگر کارخانههای آمريكا و انگلستان بازار شرق میانه را از محصولات دیگر بینیاز خواهند کرد. در مدت جنگ چیزی که در میان مصنوعات یهود اهمیت خاصی داشت محصولات شیمیایی و دوا بود و صنایع یهود برای پیشرفت آن زحمت بسیار کشید و بازار آن هم در کشورهای شرق نزدیک رونق خاصی داشت. اکنون دواها و محصولات شیمیایی آمريكایی به مشرق راه یافته است.
ثانیاً بایکوتاژ یک اثر مهم سیاسی و اقتصادی توأماً دارد که یهودیها خواه و ناخواه بدان اشاره نمیکنند و آن مسئله مهاجرت است. اگر تصمیم بایکوتاژ از طرف کشورهای عرب به همین حال باقی بماند و عملی گردد تمام نقشه یهودیها برای آینده فلسطین دچار وقفه و شاید شکست خواهد شد زیرا نمایندگی یهود برای بسط و توسعه سیاست یهود در فلسطین ناچار است که به تمام وسایل بر عده یهودیان فلسطین از طریق مهاجرت بیافزاید و مهاجرین از طرفی با امیدواریهایی که راجع به زندگی عالی آتیه فلسطین به آنها دادهاند میآیند و از طرف دیگر منبع امید نمایندگی یهود برای توسعه اقتصادی و صنعتی فلسطین هستند. بدیهی است که اگر بایکوتاژ ادامه یابد صنایع [يهود] فلسطین اگر قسمتی از بین نروند مسلماً توسعه نخواهند یافت و آن وقت معلوم نیست یهودیهایی که دسته دسته از اطراف دنیا آشکار یا مخفی میآیند چکار خواهند کرد و آنها را چطور میتوان اداره کرد. بیم یهودیان از این جنبه قضیه بسیار زیاد است بهخصوص که منع فروش اراضی اعراب به یهود راه مهمی را به آتیه آنها بسته است.
برآشفتگی محافل یهود و مطبوعات آنها هم بیشتر از این است که دولت فلسطین [= مقامات انگليسي سرپرستي فلسطين] در مقابل تمام این اقدامات «خصمانه» اعراب ساکت نشسته و حتی روی منافق نشان میدهد.
روزنامه عبری Haboker در شماره 27 دسامبر خود نوشت «دول داخل در کنگره عرب سکوت دولت [انگليسي] فلسطین را راجع به بایکوتاژ به منزله قبولی تلقی کردهاند. بنابراین جای تعجب نیست اگر دولت سوریه قرارداد تجارتی 1939 خود را با فلسطین به کلی فراموش کند و برای خریداران مصنوعات یهود مجازات معین نماید.» بعد اضافه کرده است: «بزرگترین شکست و عدم موفقیت سیاست انگلستان این است که در مجمع ملل متفق «ملل مثلاً مستقلی» را شرکت دهد که اولین کار آنها اتخاذ سیاست نژادی باشد که همین مجمع ملل متفق آن را مردود کرد.»
روزنامه عبری Davar هم روز اول ژانویه نوشت که «از امروز تصمیم اعراب به منع خرید مصنوعات یهود اجرا میشود. دولت [انگليسي] فلسطین نمیتواند بگوید که وسیله اقدامی در مقابل این تصمیمات ندارد. وظیفه دولت فلسطین و هر دولتی اصولاً حمایت اتباع خود است و برای دولت [انگليسي] فلسطین نباید تفاوت داشته باشد که تصمیم کنگره عرب علیه فلسطین است یا علیه قسمتی از ساکنین فلسطین یعنی یهودیها. حتی دولتهایی که تصمیماتی از جنبه سیاست نژادی گرفتهاند یهودیهای اتباع خود را در مقابل تهدید کشورهای بیگانه حمایت کردهاند ولی مثل این است که حکومت [انگليسي] فلسطین به این وظیفه خود معتقد نیست.»
از اکنون نمیتوان به طور دقیق اثرات بایکوتاژ را در اوضاع یهودی پیشبینی کرد زیرا اولاً معلوم نیست که کشورهای عرب تا چند روز به این تصمیم باقی خواهند بود ثانیاً معلوم نیست عکسالعمل یهودیها در آینده چگونه خواهد شد. باید در نظر داشت که یهودیان متنفذ آمريكا هم در این قضیه بینظر نیستند. فعلاً هم بیش از یک ماه از اجرای بایکوتاژ نگذشته و غیرممکن است بتوان اثر آن را در اقتصاد یهود دید فقط اگر این تصمیم ادامه یابد با ملاحظه آنچه که قبلاً ذکر گردید و با توجه به جنبههای کلی اقتصادی یهود در مقابل کشورهای همسایه میتوان گفت که اگر اقتصاد یهود دچار لطمه بزرگی نشود مصون هم نخواهد ماند چنانکه یهودیها اصرار دارند جلوه دهند.
از طرف دیگر اگر بتوانند از حیث اقتصادی راه چارهای بیابند در عوض از حیث سیاسی و مسئله آینده یهود در فلسطین افق تاریکی جلوه آنهاست. اخیراً نمایندگی یهود رسماً راجع به بایکوتاژ به مجمع ملل متفق یادداشت فرستاده و شکایت کرده است.
تا این اواخر دولت [انگليسي] فلسطین در خصوص بایکوتاژ عکسالعملی نشان نداده و به نظر میرسد که خود را در این اختلاف وارد نخواهد ساخت ولی شکایت نمایندگی یهود به مجمع ملل متفق و حمایت شدیدی که در محافل متنفذ انگلستان و آمريكا اغلب در پشت پرده و گاه علناً از یهودیهای فلسطین میشود دولت انگلستان را ناچار ساخته است که رویهای اتخاذ نمایند و طبق اخباری که در این دو سه روزه رسیده دولت انگلستان به عنوان قیّم فلسطین در خصوص بایکوتاژ و حمایتی که دولت قیم ناچار است از فلسطین بنماید تصمیمی اتخاذ خواهد کرد. در اینباره باز هم البته دول عرب که عده آنها زیاد است لابد عکسالعملی نشان خواهند داد که پیشبینی نتایج آن فعلاً دشوار است و باید منتظر وقایع بود.
خود اعراب فلسطین که داوطلبانه از خرید امتعه یهود خودداری میکنند بسیار امیدوارند که در آتیه نزدیک امتعه آمريكایی و انگلیسی آنها را از امتعه یهودی بینیاز خواهد کرد. سیدجمال حسینی پیشوای معروف حزب عربی فلسطین که در تبعید بود چند روز است به فلسطین مراجعت کرده به نمایندگان مطبوعات و رادیوی فلسطین در مصاحبهای که کرده گفته است که در خصوص بایکوت انتظار دارد که اعراب فلسطین هرچه زودتر به توسعه صنایع خود بپردازند و هیچ دلیلی نیست که موفق به ایجاد صنایع جدید و تهیه مایحتاج خود نشوند.
با توجه به اطلاعاتی که در مقدمه راجع به ترقی اقتصاد یهود در ظرف سالهای اخیر و بهخصوص در اوان جنگ داده شده با ملاحظه استفادهای که یهود از اقتصاد خود برای بالا بردن سطح زندگی خود و تهیه یک پایه اساسی برای آتیه بزرگی کردهاند به خوبی مشاهده میشود که کوچکترین توقف در این بالا رفتن سریع نه تنها ضرر بزرگی برای آنهاست که قابل جبران نیست بلکه بیم تنزل در آن میباشد و این بزرگترین آمال صهیونیست را که فداکاریهای بیشماری برای آن شده به کلی بر هم خواهد ریخت ولی از هماکنون میتوان دانست که یهودیها به این آسانی تسلیم نخواهند شد و ذخیره قوای آنها برای مقاومت و اقدام زیادتر از آن است که تصور میشود.