موزز مونته فيوره صهيونيست كبير انگليسي و كميته كشاورزي يهوديان در فلسطين
او در سال 1906 دبيركل سازمان جهاني صهيونيسم شد. بعد از جنگ جهاني اول كه مسئله يهوديان در دستور كار كنفرانس صلح پاريس قرار گرفت، سوكولف رياست هيئت نمايندگي يهود در اين كنفرانس را برعهده داشت و در جامعه ملل در سال 1920 نمايندگي يهود در اين كنفرانس را بر عهده داشت و در جامعه ملل در سال 1920 نمايندگي يهوديان را عهدهدار شد وظيفه اين شخص تنظيم و تطبيق سياست و سازمان صهيونيسم با واقعيات پس از جنگ جهاني اول بود. در سال 1929 زماني كه سازمان آژانس يهود تأسيس شد، او به رياست بخش اجرايي اين سازمان رسيد و در سالهاي 1931 و 1933 رياست كل آن را در اختيار داشت. ناهوم سوكولف در سال 1936 در لندن درگذشت. او پيشتر كتاب تاريخ صهيونيسم را در باب شكلگيري اين جريان به رشته تحرير درآورد.
كشور انگليس و يهوديان انگليسي بدون شك در صف پيشگامان صهيونيسم قرار دارند. سر موزز مونته فيوره (1885-1784) ازجمله پيشگامان بزرگ صهيونيسم انگلو ـ يهودي در دوران زمامداري نخستوزيري پالمرستون به شمار ميرود. وي فردي پرصلابت و ثابت قدم و بزرگمنش بود و در بين يهوديان و مسيحيان، اعتبار و منزلتي خاص داشت. در تاريخ قوم يهود كمتر كسي پيدا ميشود كه به اندازه مونته فيوره خدمات مفيد و ارزنده ارائه داده باشد و به اندازه وي مورد تجليل قرار گرفته باشد. اندك است شمار كساني كه بتوانند در دوران زندگيشان به اندازه مونته فيوره از اداي دين نه تنها در قبال كشوري كه در آن زندگي كردهاند، بلكه نسبت به سرزمين باستاني اجداد خود، نسبت به مردم انگليس در مقام يك انگليسي ميهنپرست و نسبت به قوم يهود به عنوان فرزند خلف بنياسرائيل، افتخار كنند.
مونته فيوره از حاميان جدي «صندوق ويژه كشت و كار در سرزمين فلسطين توسط يهوديان» بود. در دفتر يادداشتهاي روزانه موزز مونته فيوره و همسرش،
ميخوانيم:
جمعه، 24 مه 1839
رؤساي جماعتهاي كليسايي پرتغالي و آلماني براي اداي احترام به ديدن سر موزز مونته فيوره و خانم مونته فيوره آمدند. «اسقف ابراهام شوشانا» و اسقف «ساموئل آبو» از زمينداران روستاي مجاور هستند و ديدگاههاي خود را در زمينه كشاورزي با مونته فيوره در ميان گذاشتند. سر موزز در يادداشت روزانه خود در اشاره به اين ديدار مينويسد:
اطلاعاتي را گردآوري كردهام كه نشان ميدهد اراضي مناطق مجاور براي فعاليتهاي كشاورزي بسيار مناسب هستند. در اين اطراف باغهايي از درخت زيتون وجود دارد كه فكر ميكنم بيش از پانصد سال قدمت دارد. تاكستانها، مراتع، چاههاي فراوان و آبهاي خوشگوار، درختان انجير، گردو، بادام، توت، مزارع حاصلخيز گندم، جو و عدس، هم به چشم ميخورند. در واقع با كمترين مهارت و زحمت ميتوان انواع محصولات كشاورزي را به وفور در اين سرزمين توليد كرد.
اطمينان دارم كه در صورت موفقيت طرحي كه تنظيم كردهام، فراواني و نعمت به سرزمين مقدس سرازير خواهد شد. ابتدا بايد براي اجاره پنجاهساله زمين از محمدعلي پاشا اقدام كنم، شايد يكصد تا دويست روستا را اجاره كنم، بگويم كه ده تا بيست درصد اجاره بهاي بيشتر ميپردازم و كل مبلغ اجاره را هر سال به صورت پول نقد در اسكندريه پرداخت ميكنم. ... اما، اراضي و روستاها بايد در مدت اجاره پنجاه ساله از پرداخت هرگونه ماليات به پاشا يا فرمانداران محلي، معاف باشند و اجازه داده شود تا محصولات توليدي در هر نقطه جهان براي فروش عرضه شوند. در صورت موفقيت در اجاره اراضي از پاشاي مصر، به لطف خداوند به انگليس بازخواهم گشت براي كشت و كار اراضي، شركت ويژهاي تأسيس خواهيم كرد و برادران خود را در اروپا براي بازگشت به فلسطين تشويق خواهم نمود. امروزه، بسياري از يهوديان به نيوسات ويلز (ايالتي در آمريكا) و كانادا و كشورهاي ديگر مهاجرت ميكنند اما در صورت مهاجرت به سرزمين مقدس با موفقيت بيشتري روبرو خواهند شد چون در اين سرزمين چاههاي آماده، باغهاي زيتون و تاكستانهاي داير و زمينهاي حاصلخيز كه به زحمت و كار چنداني نياز ندارند، انتظار آنها را ميكشد. اميدوارم بتوانم هزاران نفر از برادران خود را به بازگشت به سرزمين قوم بنياسرائيل ترغيب كنم. اطمينان دارم كه آنها با اجراي مناسك مذهبي يهود در فلسطين رضايت خاطر بيشتري در مقايسه با اجراي اين مناسك در اروپا احساس خواهند كرد.
گامهاي سياسي برداشته شد و تماسهاي لازم صورت گرفت. سر موزز مونته فيوره دربارهاشتغال يهوديانبه امر كشاورزيدر فلسطين با پالمرستون گفتوگو كرد:
در 30 آوريل 1840 اعضاي كميتهاي كه به منظور تشويق يهوديان به بازگشت به فلسطين و پرداختن به فعاليتهاي كشاورزي تشكيل شده بود در دفتر كار پالمرستون نخستوزير انگليس واقع در دوانينگ استريت با وي ملاقات كردند. پالمرستون به گرمي از اعضاي اين كميته استقبال كرد و قول داد تا از نفوذ خود استفاده كند تا محمدعلي پاشا و حكومت عثماني را به پايان دادن آزار و اذيت يهوديان وا دارد. مونته فيوره، در اين جلسه، به هنگام سخنان پالمرستون درباره سفرش به فلسطين از اقدامات انسان دوستانه آقاي يانگ نماينده دولت انگليس در بيتالمقدس تجليل كرد و علاقمندي يهوديان را براي پرداختن به فعاليتهاي كشاورزي در فلسطين به نخستوزير انگليس يادآور شد.»
سپس موضوع حمايت انگليس از يهوديان مشرق زمين مطرح شد:
برادران يهودي سر موزز مونته فيوره در مشرق زمين از وي خواستند تا دولت انگليس را ترغيب كند تا يهوديان را تحت حمايت خود قرار دهد. اين يهوديان از اينكه فرمانداران محلي آنها را مجبور ميكنند. تا در مقايسه با غير يهوديان مالياتهاي سنگينتري پرداخت كنند، شكايت داشتند. لرد پالمرستون و جانشين وي لرد آبردين با دقت تمام به سخنان سر موزز در اين زمينه گوش ميدادند. پالمرستون در پاسخ به شكايات مونته فيوره گفت مسيحيان بيش از يهوديان از دست فرماندار متعصب ترك رنج كشيدهاند و خطاب به مونته فيوره افزود شما از جانب من مجاز هستيد تا به يهوديان شرق بنويسيد كه در صورت هرگونه شكايت جدي، كنسول انگليس را در جريان قرار دهند و آنها هم شكايت يهوديان را به سفير انگليس در قسطنطنيه منعكس ميكنند و سفير نيز وزراي باب عالي را در جريان امر قرار خواهد داد...
لرد آبردين كه، بعدها با مونته فيوره درباره همين موضوع ديدار و گفت وگو كرد، تأكيد داشت كه وي با تسليم شكوائيههاي يهوديان به كنسول انگليس و ارجاع اين شكايات به سفير اين كشور در قسطنطنيه و انعكاس شكوائيهها توسط سفير به وزراي باب عالي و درخواست رسيدگي از سوي آنان، مخالفتي ندارد.
با پافشاري سر موزز مونته فيوره، مبني بر اينكه يهوديان مشرق زمين مايل هستند تحت حمايت انگليس قرار گيرند، لرد آبردين گفت نميداند كه چگونه اين امر تحقق ميپذيرد. تمامي قدرتهاي اروپائي نسبت به هرگونه مداخله از سوي انگليس بسيار حساس بودند. به هرحال لرد آبردين گفت به نشانه انساندوستي و عدالتخواهي، تلاش خواهد كرد تا بهترين شيوه ممكن را براي حمايت از يهوديان پيدا كند.
در هفتم نوامبر 1840، سر استراتفورد كانينگ (1880-1786) پيش از عزيمت به قسطنطنيه در پيغامي به مونته فيوره و سپس با ارسال يادداشتي از او خواست تا در ساعت 12 روز بعد با او ملاقات كند. مونته فيوره براساس اين قرار قبلي به ديدن كانينگ رفت. هدف از اين ملاقات بحث درباره حمايت از يهوديان شرق بود. مونتهفيوره رهنمودها و دستوراتي را كه پالمرستون صادر كرده بود به اطلاع كانينگ رساند و او نيز قول داد تا هر آنچه كه در توان دارد انجام دهد و گفت آماده است تا هر زمان كه مونته فيوره لازم بداند با وي ديدار و مشورت كند. آنها درباره يهوديان و سرزمين مقدس گفت وگوهاي جالب و مفصلي انجام دادند و مونته فيوره از توجه محبتآميز استراتفورد بسيار خشنود شد.
لازم به يادآوري است كه در آن زمان اعطاي تحتالحمايگي از سوي انگليس به يهوديان مشرق زمين در كشورهاي ديگر به عنوان اقدامي كه يهوديان سزاوار آن بودند و در عين حال از ضروريات سياست انگليس، تلقي ميشد.
دكتر ادوارد رابينسون (1863-1797) انديشمند سرشناس آمريكايي چنين نوشته است:
فرانسه از ديرباز پيروان كليساي كاتوليك رم را در امپراتوري عثماني تحت حمايت خود داشته است و پيروان اين مذهب از حمايت كافي و نظارت دقيق فرانسه برخوردار بودهاند... پيروان كليساي يونان در امپراتوري عثماني نيز از حمايت قاطع روسيه برخوردار بودهاند. اما در سراسر خاك تركيه هيچكس تحت حمايت انگليس قرار ندارد. جاي بسي شگفتي است كه انگليس با وجود منافع سياسي فراوان خود در امپراتوري عثماني، نسبت به رويدادهاي سوريه بيتفاوت باقي مانده است.
با وجود مشكلات رسمي كه لرد آبردين به آنها اشاره ميكرد، طرح مربوط به قرار گرفتن يهوديان تحت حمايت انگليس ابعاد جديتري پيدا كرد. لرد آبردين به رغم قدرت استدلال فوقالعاده خود نتوانست در برابر عقل سليم مونتهفيوره كه نه در مقام يك ديپلمات بلكه به عنوان حامي سرسخت همكيشان ستمديده خود سخن ميگفت، مقاومت نشان دهد و ناگزير شد تا در اين زمينه قول مساعد دهد. طرح مونته فيوره شامل دو نكته بود. اوّل اسكان يهوديان در فلسطين و دوم قرار دادن آنها تحت حمايت انگليس.
سر موزز مونته فيوره در سال 1838 دومين سفر خود را به فلسطين آغاز كرده بود. وي در آن زمان دوست محمدعلي پاشا بود. مونته فيوره در 13 ژوئيه وارد اسكندريه شد و مورد استقبال گرم پاشا قرار گرفت. محمدعلي با دقت تمام به طرح مونتهفيوره در خصوص اسكان يهوديان در فلسطين گوش فرا داد و قول داد تا مساعدتهاي لازم را به عمل آورد. محمدعلي پاشا خطاب به مونته فيوره گفت «شما ميتوانيد هر مقدار از اراضي سوريه را كه ميخواهيد خريداري كنيد و هر زميني كه تحت قلمرو سلطان عثماني قرار دارد، براي شما خريداري خواهد شد. شما ميتوانيد هر كسي را كه ميخواهيد در مناطق روستايي سرزمين مقدس به عنوان بخشدار منصوب كنيد و من براي كمك به تلاشهاي ارزشمند شما آنچه در توان دارم انجام خواهم داد». وي سپس به برغاس بيگ وزير دارايي خود دستور داد تا كتبآ اين وعدهها را تأييد كند.
چنين به نظر ميرسيد كه دوران تازهاي براي يهوديان سرزمين مقدس آغاز ميشد. مونته فيوره با قلبي اميدوار به انگليس بازگشت و خود را براي اجراي طرحهايش آماده كرد... وي هنوز سرگرم رسيدگي و ارزيابي اطلاعات وسيعي بود كه در سفر به شرق گرد آورده بود و در ذهن خود شالوده ايجاد كشوري تازه را در فلسطين ميريخت كه ناگهان از وي خواسته شد تا بار ديگر، راهي شرق شود.
اين بار نه به عنوان يك اصلاحطلب مسالمتجو، بلكه قهرمان ملت خود و با هدف دفاع از حقانيت آنان در برابر يك دسيسه پليد. وي با گشادهرويي، طرحهاي خود را در زمينه اشتغال يهوديان به كارهاي كشاورزي در فلسطين كنار گذاشت و براي اجراي برنامهاي تازه، عزم خود را جزم كرد. وي بهار سال بعد در بازگشت به انگليس، با تجليل و ستايش همگان روبرو شد و ناجي قوم بنياسرائيل لقب گرفت. پيروزي وي، بر اثر يك رويداد ناگوار عقيم ماند و اجراي طرحي كه وي يك سال از عمر خود را صرف تهيه آن كرده بود ناممكن شد. محمدعلي پاشا، حاكميت بر سوريه را از دست داد و اين سرزمين كه در زمان فرمانروائي محمدعلي اوضاع آن رفتهرفته بهتر ميشد بار ديگر تحت حاكميت افنديهاي استانبول قرار گرفت و اميد به سامان گرفتن اوضاع اجتماعي از ميان رفت.
ويليام ولف در اثر ارزشمند خود تحت عنوان زندگي، دگرگونيهاي پديد آمده در طرح مونته فيوره را اينگونه تشريح كرده است. با وجود اين، تغيير در طرح مونته فيوره، حالت كاملا صوري داشت. اگر تمامي حقايق و اسناد موجود را بررسي كنيم. در آن صورت بدون هيچگونه ترديدي متوجه خواهيم شد كه مونته فيوره در خلال زندگي خود يك صهيونيست كبير بوده است. اقدامات وي، صهيونيسم را در نيمه راه سير تحول خود قرار داد. وي ميدانست كه مبارزه در راه دميدن جان تازه به كالبد يك ملت، در ذهن يك يهودي معمولي، انواع احساسات ضد و نقيض، همچون شور و اندوه و بيزاري را برخواهد انگيخت. نقش وي به عنوان پيشگام ملت يهود در مبارزات صهيونيستي، به مراتب از تلاشهاي وي در جهت دفاع از يهوديان شوربخت دمشق با اهميتتر است.
دفاع از يهوديان ستمديده و بيگناه، يك ضرورت بود و بر عهده گرفتن اين مأموريت خطرناك افتخار بزرگي بهشمار ميرفت. گرچه مبارزه با اتهامات شرمآور عليه يهوديان كه متأسفانه بيوقفه تكرار ميشوند و اعتراض عليه ادعاي بياساسي كه يهوديان را افرادي جنايتكار و آدمخوار معرفي ميكند از اهميت و فوريت ويژهاي برخوردار است اما آيا ميتوان آن را با مبارزه در راه شرافت و عظمت يك قوم و تلاش در راه نوزايي ملي آن، مقايسه كرد؟
بايد ديد شكوائيهها و درخواستها براي دفاع از يهوديان چه اثري به همراه داشت. در نهايت چندين نفر از مرگ نجات يافتند. تلاشهايي كه مونته فيوره در سال 1838 انجام داد تنها جنبه دفاعي نداشت بلكه هدف آن دگرگون ساختن كامل اوضاع بود.
با بررسي رويدادها و مسائل اين مقطع تاريخي متوجه ميشويم كه تلاشهاي مونته فيوره در واقع جنبه صهيونيستي و صهيونيسم سياسي داشت. دنباله فعاليتهاي مونته فيوره به نسلهاي آينده محول شد تا با استدلال دقيق سياسي، تلاش تازهاي را در اين زمينه آغاز كنند. نسل جديد، سازمان و تشكيلات دارد، در حالي كه مونته فيوره در راهي كه پيش گرفته بود تنها بود.
وي نميتوانست حتي در صورتي كه اوضاع و احوال سياسي يكسره متفاوت هم ميبود، موفق شود. اولين عامل تعيينكننده براي اسكان يهوديان در فلسطين، عاملي كه اغلب ناديده گرفته شده است، وجود جنبش ملي براي حمايت از اين اقدام است. توجه به واقعيت، بسياري از توهّمها را فرو ميريزد: بهترين كاري كه يك نوزايشگر ميتواند انجام دهد اين است كه چشم خود را ببندد و جسورانه با بهرهگيري از حمايت و شور و شوق تودهها به پيش برود چون تنها از اين راه است كه ميتواند بر دشوارترين موانع فائق آيد. با اين حال، مشكلاتي را كه در عمل پيش ميآيد
نبايد فراموش كرد. اسكان دادن يهوديان در فلسطين بدون تخصيص سرمايهاي هنگفت و تدوين برنامههايي دقيق هرگز با موفقيت روبرو نخواهد شد. با وجود اين، صهيونيسم، سخت مرهون و مديون آرمانهاي اين شخصيت بزرگ يهودي است. مونته فيوره به همراه همسرش كه وي نيز عشق و علاقه وافري به اسكان يهوديان در فلسطين داشت هفت بار به اين سرزمين سفر كرد. واژه اورشليم، در تمامي دوران زندگي مونته فيوره، ورد زبان او بود. عبارت زير را يكي از زندگينامهنويسان مونته فيوره از وي نقل كرده است: «انتظار ندارم كه تمامي يهوديان خانه و كاشانه خود را در كشورهائي كه در آنها احساس شادماني ميكنند رها كنند چون انگليسيهايي هم هستند كه در مجارستان، آلمان، آمريكا و ژاپن زندگي ميكنند اما فلسطين بايد از آن يهوديان باشد و بيتالمقدس حتمآ به پايتخت كشور يهود تبديل خواهد شد.