نقطه عطف‌های تاریخ یهودی سازی فلسطین

اما این مخالفت ها و اعتراض ها به دلیل سیطره ابرقدرت های جهانی بر مراجع تصمیم گیری و اجرای قطعنامه های بین المللی، کارآیی و تاثیر گذاری بسیار کمی به دنبال داشت و پس از این مرحله، کشورهای امپریالیستی طرح "اسکان ملت بدون سرزمین در سرزمین بدون ملت" را به مرحله اجرا گذاشتند.
در ادامه این روند و در سال 1947 قطعنامه بین المللی تقسیم فلسطین به تصویب رسید که بر اساس آن، بیشترین سهم از این سرزمین به اقلیت یهودی واگذار شد که به دلیل اجرای برنامه "مهاجرت هدفمند" جمعیت آنها در فلسطین در حال رشد بود. قطعنامه تقسیم فلسطین که اجحاف زیادی را در حق فلسطینیان روا داشته بود، باعث شروع جنگ تمام عیار نابرابر از لحاظ قدرت کشورهای عربی و یهودیان شد و این جنگ در سال 1948باعث صدور قطعنامه ای مبنی بر تشکیل کشور یهودی در 80 درصد از خاک سرزمین فلسطین شد.
پس از حمله سال 1967 رژیم صهیونیستی به فلسطین، این رژیم با همکاری و کمک نظامی، سیاسی و اقتصادی کشورهای امپریالیستی، دیگر بخش های عرب نشین فلسطین را نیز به اشغال خود در آورد و به دنبال آن قطعنامه جنجال برانگیز شماره 242 شورای امنیت سازمان ملل متحد منتشر شد که سعی در تقویت و تحکیم اشغالگری رژیم صهیونیستی در مناطق اشغالی جدید را داشت و این مساله به طور کامل اقدامی در راستای خواسته ها و تمایل شدید رژیم صهیونیستی به توسعه جغرافیایی خود بود.
در جریان جنگ اکتبر سال 1973 و نیز پس از آن، دولت آمریکا به حمایت از رژیم صهیونیستی پرداخت و تلاش های آن در نهایت منجر به امضای پیمان کمپ دیوید در سال 1979 شد که امنیت رژیم صهیونیستی را در مقابل تهدید اصلی متوجه این رژیم از سوی کشورهای عربی که همان مصر بود، تامین می کرد.
بدین ترتیب روند احداث شهرک های صهیونیست نشین در مناطق تحت اشغال رژیم صهیونیستی شدت بیشتری به خود گرفت و این رژیم همزمان با این مساله هم، روند اسکان صهیونیست ها در شهرک های صهیونیستی را شدت بخشید.
رژیم صهیونیستی که اساسا بر پایه جنگ و تجاوز شکل گرفته بود در ادامه تجاوزگری های خود این بار در سال 1982 با حمایت دولت آمریکا به لبنان حمله برد و تشکیلات نظامی فلسطینیان در این کشور را نابود کرد. در پایان این جنگ، قرارداد یا شبه توافقنامه میان طرف های سه جانبه "لبنانی ـ فلسطینی ـ رژیم صهیونیستی" و با نظارت دولت آمریکا به امضا رسید که بر اساس آن، هر گونه فعالیت گروه های فلسطینی در لبنان ممنوع شد.
بدین ترتیب رژیم صهیونیستی امنیت خود در جبهه لبنان را نیز تامین کرد و پس از آن روند مهاجرت یهودیان کشورهای دیگر به فلسطین اشغالی شدت بیشتری به خود گرفت و عملا بودجه های کلانی از سوی خود این رژیم و نیز دولت آمریکا برای جذب یهودیان کشورهای دیگر به تصویب رسید. در سال 1991 کنفرانس مادرید به منظور پایان دادن به مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی برگزار شد که ظاهرا اتحاد جماهیر شوروی سابق آنرا ترتیب داده بود ولی در واقع برگزار کننده این کنفرانس، دولت آمریکا بود.
همه این قطعنامه ها و توافقنامه ها باعث می شد که کشورهای مخالف روند سازش سیاسی با رژیم صهیونیستی، در تقابل کامل با سیاست های آمریکا قرار گیرند و بدین ترتیب سران کشورهای عربی با مساله واگذاری کشورهای خود به هنگ هنگ، تایوان، سنگاپور، مالزی و ژاپن روبرو شدند که این مساله آنها را به امضای توافقنامه بحث برانگیز "اسلو" در سال 1994 سوق داد.
توافقنامه اسلو در کل، منطقه عربی را به راحتی در لبه پرتگاه امتیازدهی های بی پایان به رژیم صهیونیستی قرار داد و بدین ترتیب، کشورهای عربی روند امتیازدهی های یکجانبه خود به رژیم صهیونیستی را آغاز کردند تا بتوانند حسن نیت خود را به دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی ثابت کنند.
از جمله این امتیازهایی که کشورهای عربی به رژیم صهیونیستی واگذار کردند می توان به امتیازدهی های این کشورها در زمینه تعیین مرزهای نهایی فلسطین اشغالی، بازگشت آوراگان فلسطینی به سرزمین های خود، مساله آب و تمامیت ارضی و مهمتر از همه به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی اشاره کرد. بسیاری از کشورهای ثروتمند عرب به منظور اینکه در اثبات حسن نیت خود نسبت به رژیم صهیونیستی سنگ تمام گذاشته باشند، کمک های مالی هنگفتی را به آن اعطا کردند و اتحادیه عرب نیز ضمن حمایت از این امتیازدهی ها اعلام کرد که سازش کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی "راهکاری استراتژیک" و قطعی برای کشورهای عربی به شمار می رود.
"آریل شارون" در سپتامبر سال 2000 میلادی با ورود جنجال برانگیز خود به مسجد مبارک الاقصی، روند سیاسی سازش مبتنی بر توافقنامه اسلو را به صفحات تاریخ فرستاد و در پی بازدید وی از مسجد الاقصی انتفاضه الاقصی آغاز شد و عملا مساله ادامه روند سازش، معنا و مفهوم خود را از دست داد. اما در این میان، مقامات افراطی و میانه روی رژیم صهیونیستی نیز در رسانه های داخلی و بین المللی تلاش های خود را برای یهودی سازی تاریخ، جغرافیا و مقدسات فلسطین به کار گرفتند.
حوادث 11 سپتامبر سال 2001 در نیویورک آتش دشمنی و خصومت جهان غرب با اسلام و قومیت عربی را شعله ورتر کرد و در این میان مساله فلسطین در معرض بیشترین حملات کشورهای غربی علیه کشورهای عربی و مسلمان قرار گرفت. در ادامه این مرحله و در جریان جنگ آمریکا علیه تروریسم، کنفرانس هایی در سطح محدود و به صورت حاشیه ای در کشورهای مختلف منطقه و جهان برگزار شد و دولت آمریکا بدین ترتیب سعی کرد که روند مسالمت آمیز سازش کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی را به مسیر درست آن هدایت کند.
اما این تلاش های آمریکا چندان نتایج مثبتی به دنبال نداشت و بهترین نتیجه این کنفرانس ها و گفتگوها برای رژیم صهیونیستی و آمریکا اتلاف وقت و مانورهای سیاسی بود و رژیم صهیونیستی حتی در جریان امضای توافقنامه های امنیتی و سیاسی و یا سازشکارانه با طرف فلسطینی، چه در زمان امضای توافقنامه و چه بعد از آن همیشه سعی داشت چوب لای چرخ این توافقنامه بگذارد. بدین ترتیب این توافقنامه ها عملا، به توافقنامه هایی بی ارزش تبدیل می شد که نتیجه ای جز اتلاف وقت در زمینه سازش را به دنبال نداشت.
اگر بخواهیم به موارد و زمان های نقض توافقنامه های امنیتی و سیاسی امضا شده میان رژیم صهیونیستی و فلسطینیان اشاره کنیم با فهرستی طولانی از این موارد روبرو می شویم که این مساله ناشی از سیطره نظامی، مالی و سیاسی این رژیم بر روند اجرای این توافقنامه و حمایت آشکار آمریکا از این رژیم بود. در یکی از این موارد بی شمار، رژیم صهیونیستی طرحی را به منظور بازسازی معبد خیالی سلیمان بر روی ویرانه های آثار و بناهای اسلامی ارائه داد که همزمان با امضای این توافقنامه با طرف فلسطینی، سرویس های امنیتی این رژیم اقدام به ترور رهبران سیاسی، نظامی، اجتماعی و نیز رهبران برجسته دینی فلسطین کردند.
90 سال پس از اعلامیه بالفور که بیشتر جنبه سیاسی و جمعیتی داشت، دولت آمریکا در سال 2007 میلادی کنفرانس بین المللی آناپولیس را برگزار کرد و این در حالی بود که در زمان برگزاری این کنفرانس، جنبش های جبهه بازدارندگی در کشورهای عربی، اسلامی و نیز کشورهای دیگر، سعی داشتند طرح آمریکا به منظور سیطره بر روند سیاسی امور در عرصه بین المللی را ناکام بگذارند.
مساله مهمی که باید در اینجا به آن اشاره کرد این است که قبل و بعد از برگزاری کنفرانس بین المللی آناپولیس و نیز در جریان برگزاری آن، یک مساله قدیمی در ارتباط با مناقشه عربی ـ صهیونیستی بار دیگر چهره نمایان کرد و رژیم صهیونیستی خواستار اعتراف کشورهای عربی و فلسطین به مساله یهودی بودن این رژیم شد. این خواسته رژیم صهیونیستی از آموزه های نژادپرستانه توراتی آنها منشأ می گیرد که در صورت پذیرش آن از سوی کشورهای عربی و فلسطینیان، آوارگان فلسطنی از حق بازگشت خود به سرزمین مادریشان محروم می شوند و بدین ترتیب خواسته های یک و نیم میلیون فلسطینی ساکن اراضی اشغالی سال 48 در زمینه حقوق ملی خود در معرض خطر جدی قرار می گیرد.
از سوی دیگر، پذیرش شرط اعتراف به یهودی بودن رژیم صهیونیستی از سوی کشورهای عربی و فلسطینیان باعث می شود که مناطقی که برای تشکیل کشور فلسطینی در منطقه پشت و میان دیوارهای امنیتی نظر گرفته شده است آکنده از دهها و شاید هم صدها هزار نفر از آوارگانی شود که از کشورهای دیگر محل اقامت خود و از پشت خط سبز به این مساله باز می گردند. حال سوالی که اینجا مطرح می شود این است که آیا این مساله در راستای اجرای طرح "جرج بوش" رئیس جمهور آمریکا مبنی بر تشکیل دو دولت در سرزمین فلسطین صورت می گیرد؟
مساله ای دیگری که باید درباره توافقنامه های امضا شده میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی باید مورد توجه قرار گیرد این است که کمک های کشورهای غربی به طرف های عربی این توافقنامه، اغلب در قالب کمک های غذایی، لباس و مبالغ مالی و نیز برخی "روبوسی ها" در راستای روابط عمومی میان طرفین این کمک ها محدود می شود. اما آنچه رژیم صهیونیستی در مقابل این کمک ها به آن دست پیدا می کند به مواردی از قبیل زمین، امنیت، سازش، سلاح و حمایت های گسترده سیاسی مربوط می شود. در همین زمینه بهتر است به این مساله اشاره شود که در همین کنفرانس اخیر آناپولیس، مبلغ کمک های مالی وعده داده شده به فلسطینیان به 7 میلیارد و 400 میلیون دلار رسید که در واقع از میزان کمک های درخواستی از سوی "سلام فیاض" نخست وزیر تکنوکرات دولت انتصابی عباس (5 میلیارد و 600 میلیون دلار) بیشتر بود.
دولت آمریکا و دیگر کشورهای هم پیمان این کشور سعی دارند همواره با ارائه وعده های مالی هنگفت به تشکیلات معلول الجسم یا شبه افلیج فلسطینی، آنرا به امضای توافقنامه های بشتر راضی کرده و تشکیلات خودگردان نیز به این مساله دل خوش کند که با اتکا به این کمک های مالی بتواند گروه های مخالف روند سیاسی دلخواه خود را سرکوب کند.
کمک های مالی هنگفت کنفرانس بین المللی آناپولیس به منطقه ای که زیر ساخت ها و تاسیسات مهم آن تخریب شده و در نتیجه اقدامات رژیم اشغالگر قدس از لحاظ اقتصادی، اداری و روحی نیز در وضعیت بسیار نابسامانی قرار گرفته، اختصاص داده شده است، اما توجه به این مساله نیز لازم است که هدف اصلی از اختصاص این کمک های مالی، نابودی گروه های مقاومت این منطقه است که در مقابل طرح ها و اقدمات خصمانه رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان ایستادگی می کنند.
رژیم صهیونیستی در طول همه این سال ها و در جریان همه این طرح ها و توافقنامه ها، هدف اصلی خود در زمینه یهودی سازی کامل فلسطین را که تقریبا از یک قرن پیش شروع شده است، ادامه داده است. اگر کنفرانس بین المللی آناپولیس در وعده های خود مبنی بر تلاش برای دستیابی به سازش جدی و صادق بود، باید کار برچیدن ایست های بازرسی یا همان "دادگاه های تفتیش" خود در فلسطین که سعی در آواره کردن تعداد بیشتری از فلسطینیان از سرزمین شان دارند را آغاز می کرد.