هولوكاست ابزار تجارت وسودجويى
1) سوء استفادهى احزاب گوناگون از تراژدى « هولوكاست» براى كسب منافع سياسى و مالى .
2) عدم صداقت برخى افراد در تلاشهايشان براى جبران مظالم روا داشته شده نسبت به قربانيان يهودى .
3) برخى سازمانها ادّعا مىكنند كه نماينده باز ماندگان هولوكاست هستند و بدين ترتيب غرامت مىگيرند.
4) بسيارى از يهوديان آمريكا نه تنها به مذهب يهوديّت عمل نمىكنند ، بلكه اصول ثروت اندوزى را جايگزين اين دين الهى ساختهاند .
« فينكلشتاين » در پيشگفتار كتاب مىنويسد :
« دغدغهى اصلى من در اين كتاب ، جلوگيرى از سوء استفاده از قوم يهود و حفظ قداست قربانيان يهودى هولوكاست مىباشد . من از اين كه صنعت هولوكاست با هدف كسب منافع مالى ، تاريخ و خاطرهى » هولوكاست « راتحريف كرده است ، متأسفم .»
« فينكلشتاين » سازمانهاى يهودى آمريكا را متّهم ساخته است كه از هولوكاست براى اخاذى پول از بانكهاى سوييسى و آلمانى استفاده مىكنند ، وى طى مقالهاى در سال 2000 به توصيف كنفرانسى پرداخت كه براى تعيين غرامت كارگران اردوگاههاى كار اجبارى تشكيل شد و به نقل از يك هيأت آلمانى نوشت :« ما احساس مىكنيم مورد اخّاذى قرارمگرفتهايم ».وى مىگويد بسيارى از مردم اروپا نيز همين احساس را دارند .
«فينكلشتاين» معتقد است شيوهى سازمانهاى يهودى در مخفى كارى وتن ندادن به نظارتهاى سياسى ،تنها باعث تشديد مخالفت با يهوديان خواهد شد . براى جلوگيرى از تجديد حيات « يهود ستيزى » ، بايد سود جويان هولوكاست را معرّفى و بىاعتبار نماييم . وى همچنين سازمانهاى يهودى و دولت اسرائيل را متهم مىكند كه هولوكاست و قربانى شدن يهوديان را به ملعبهاى براى بد رفتارى با فلسطينيان و توجيه كنندهى سياستهاى سركوبگرانه در اسرائيل تبديل كردهاند كه به عقيدهى او تنها باعث بيزارى و تنفر بيشتر از يهوديان مىشود.
« فينكلشتاين « در مقدمهى اين كتاب مىنويسد : » عملكرد فعلى صنعت هولوكاست براى اخاذى از اروپا به نام قربانيان نيازمند هولوكاست ، شأن اخلاقى رنج و محنت قربانيان را تقليل داده است .» (1)
ديدگاههاى « رائول هيلبرگ » در مورد « صنعت هولوكاست »
« رائول هليبرگ » نويسندهى اثر كلاسيك « نابودى يهوديان اروپا » ، برجستهترين شخصيّت جهانى در موضوع «هولوكاست» مىباشد . اظهارات وى در مورد كتاب « فينكلشتاين» به شرح زير است :
« امروز فينكلشتاين به چهرهاى بد نام تبديل شده و كتاب وى مسلّما پر تيراژترين كتاب نخواهد شد ، امّا مطالب اين كتاب اساساً درست است كه البته مىتوانست كاملتر از اين نيز باشد . كتاب وى فراتر از مطالب روزنامهاى است و تحليل عميقى در اين موضوع ( هولوكاست ) مىباشد كه لازم بود طولانىتر و كاملتر باشد . اظهار اين مطلب كه هولوكاست براى تضمين سلطهى يهوديان بر فلسطين مورد سوء استفاده قرار گرفته ، مطلب جديدى نيست و ما مىدانيم كه اين مسأله از چه اهميّتى در تأسيس اسرائيل برخوردار بود . با اين حال يادآورى اين حقيقت تلخ به يهوديان يك ضرورت است . «فينكلشتاين» به درستى استدلال مىكند كه در آمريكا خودسانسورى شديدى دربارهى هولوكاست وجود دارد : « در تأييد اين موضوع يادآور مىشوم كه در سال 1968 يك دايرة المعارف مشهور از من درخواست نمود مقالهاى در مورد هولوكاست بنويسم . آنها از من خواستند تنها دربارهى اردوگاههاى « داخائو» و « بوخن والد » بنويسم زيرا به موضوع «آشويتس » علاقمند نبودند و اگر مطلبى دربارهى آن مىنوشتم ) ، سانسور مىشد .» من در اين باره كه مردم در مورد تعداد بازماندگان اغراق مىكنند و تعداد موارد درخواست غرامت نيز اغراق آميز است ، با وى هم عقيدهام و در مجموع می توان گفت تعريف درستى از « بازماندگان »[و تعداد ] ارائه نشده است .
بهرهبردارى از هولوكاست براى كسب منافع مالى ، اساساً اشتباه است زيرا جامعه ى يهوديان آمريكا كاملا مرفه است و احتياجى به كسب غرامت از بانكهاى سوييس وجود ندارد . روشهاى كنگرهى جهانى يهوديان و برخى ديگر از سازمانها و افراد طرفدار كسب غرامت ، نفرت انگيز است .
عدهاى مىگويند كتاب « صنعت هولوكاست » مىتواند خطرناك باشد و برخى افراطيّون يهود ستيز و نيز گروههاى نئونازى براى اهداف يهود ستيزى از آن استفاده كنند . در پاسخ به اين افراد مىتوان گفت كه حقيقت بايد آشكارا و بدون توجّه به پيامدهاى آن اظهار شود.
از آنجا كه « فينكلشتاين » به مقايسهى سرنوشت يهوديان با فلسطينیانى پرداخته كه توسط اسرائيلىها اخراج شدند ، مورد انتقاد و حملهى شديد يهوديان آمريكا قرار گرفته است . به علاوه وى كتابى با عنوان «ملتى در حال محاكمه » (2)نوشته و در آن از كتاب « دانيل گلدهاگن» (3) با عنوان «اعدامهاى خود سرانهى هيتلر»(4) انتقاد كرده است . « گلدهاگن» در آمريكا بسيار محبوب است زيرا بهانهاى براى ابراز خشم فروخفتهى يهوديان آمريكا فراهم آورد .
جامعهى يهوديان آمريكا ثروتمندترين و موفّقترين گروه قومى در جهان است . 10 سال قبل تنها 18 ميليارد يهودى در جهان وجود داشت ، كه اكنون تعداد آنها بسيار زياد شده است . يكى از اين ميلياردها « دادگار برانفمن »(5) ، رئيس «كنگرهى جهانى يهوديان »(6) (WJC) مىباشد .
بسيارى از روشنفكران آمريكايى نيز براى به دست آوردن مشاغل مناسب در دانشگاهها يا موزهها ، به « هولوكاست » متوسل مىشوند . امروزه صدها دورهى آموزشى در مورد هولوكاست در آمريكا وجود دارد و زمانى كه محقّقان اين كشور مىخواهند يك منصب آموزشى به دست آورند يا كتابى منتشركنند، به موضوع « هولوكاست » مىپردازند . روزنامهها نيز به همين مشكل دچار شدهاند و تصوير مخدوشى از واقعيّت را ارائه مىدهند . « انجمن مطالعات آلمان »(7) نيز كه متشكّل از متخصّصان محقّق در زمينهى فرهنگ آلمان مىباشد ، دهها سال است كه فعاليّت مىكند . اوج شكوفايى اين مؤسسه زمانى بود كه « هولوكاست » را در محور مطالعات خود قرار داد .
« كنگرهى جهانى يهوديان » ، بانكهاى سوييسى را تهديد كرده است كه اگر 20 ميليارد دلار نپردازند ، قادر به انجام فعاليّتهاى تجارى در آمريكا نخواهند بود . اين در حالى است كه حسابهاى قربانيان « هولوكاست » ، بسيار ناچيز بوده و يهوديان طى دههى 1930 بسيار فقير بودند. در آن زمان يهوديان ثروتمند اروپا به همراه اموال خود به خارج گريختند و شايد بتوان گفت كلّ حسابهاى قربانيان هولوكاست ، كمتر از 25/1 ميليارد دلار بوده است . (8)
مكتب جديدى در هولوكاست
طى 25 سال اخير مكتب آكادميك جديدى در حال ظهور است كه هولوكاست و جهان شمول بودن آموزههاى اخلاقى آن را مورد ترديد قرار مىدهد ، « نورمن فينكلشتاين» در كتاب « صنعت هولوكاست » اين استدلال را مطرح مىكند كه برداشت كنونى ما از « هولوكاست » ، ساخته و پرداختهى گردهمايى يهوديان آمريكاست . اين گروه براى به دست آوردن برترى قومى ، سياسى و منافع مالى ، عمداً از موضوع « هولوكاست » استفاده كرده است . وى مىگويد : « از اواخر دههى 1960 نوعى صنعت هولوكاست ايجاد شده كه هولوكاست نازىها را به «كيش هولوكاست » تبديل كرده است . هدف اين صنعت ، كسب عظمت قومى به ويژه منحرف كردن هرگونه انتقاد از كشور اسرائيل و به طور كل يهوديان مىباشد.» بدين ترتيب به تعبير پروفسور « فينكلشتاين » ، تصويرى كه ما از هولوكاست در ذهن خود داريم، ساخته و پرداختهى گروههاى يهودى است . به اعتقاد وى ، هولوكاست يك واقعهى بىنظير تاريخى نيست و وظيفهى مورّخين ، مقايسهى آن با ساير رويدادهاى تاريخى است . برخى محقّقين نيز با « فينكلشتاين » موافقند و استدلال مىكنند كه هولوكاست را نبايد به يك روايت اخلاقى يا يك برداشت مجازى تبديل نمود . به عبارت ديگر نبايد هولوكاست را به يك مسأله اخلاقى تبديل نمود و از آن برداشتهاى غير واقعى كرد.
« تيم كول » (9) ، از دانشگاه «بريستول» (10) ، معتقد است اهميّت هولوكاست به طور قابل توجهى بر حسب زمان و مكان متغير است . مورخين نيز اين برداشت تاريخى از هولوكاست را مورد ترديد قرار مىدهند كه بر اساس آن ، تمام ملت آلمان مسئول سرنوشت يهوديان مىباشند . (11)
« گناه هولوكاست »
در حال حاضر آنچنان با تبليغات سازمانهاى يهودى در مورد هولوكاست اشباع شدهايم كه به راحتى از كنار گستاخىهاى آنها عبور مىكنيم ، «انجمن ضد افترا» (ADL) در گزارش خود ( ژوييه 2000) اظهار كرد :
« وقتى يهوديان به اين باور رسيدند و بيان كردند كه آلمانىها و اروپاييانى كه از رژيم آلمان نازى حمايت نمودند يا حدّاقل با آن مخالفت نكردند ، هرگز نبايد هولوكاست را فراموش كنند ، حوادث تاريخ نيز آنها را تأييد مىكند »(12)
اكنون تعداد آلمانىها و اروپايىهايى كه در گذشته از رژيم آلمان نازى حمايت مىكردند ، بسيار اندك است بنابراين منظور (ADL) آلمانىها و اروپاييان 80 ساله نيستند ، بلكه نسل جوان اروپا است . «ADL» و ساير سازمانهاى يهودى برنامه ريزى كردهاند تا گناه جمعى اروپاييان در حمايت از آلمان نازى را به ويژگى ابدى هويت ملّى مردم اروپا تبديل نمايند .
نكتهى شگفت آور در گزارش «ADL» آن است كه حتّى كسانى كه با آلمان نازى مخالفت نكردند نيز مشمول يادآورى تنبيهى هولوكاست مىشوند يعنى نسلهاى جديد فرانسه ، اسپانيا، سوئد، سوييس و ... اجازه ندارند ياد و خاطرهى هولوكاست را فراموش كنند زيرا اجداد آنها در جنگ جهانى دوّم با رژيم آلمان نازى مخالفت نكردند . بنابراين عدم مخالفت با هيتلر و حمايت از او موجب يك گناه واحد شده و تكليف واحدى را تحميل مىكند.
«صنعت هولوكاست و صهيونيسم »
چند سال قبل صهيونيستها بانكهاى سوييسى را براى پرداخت غرامت مربوط به حسابهاى بانكى صهيونيستهايى كه طى جنگ جهانى دوم ناپديد شده بودند ، تحت فشار قرار دادند . سوييسىها ابتدا اعتراض كردند كه حسابهاى بانكى مطالبه نشده صهيونيستها از دههى 1930 و 1940 حداكثر به چند ميليون دلار و نه چند ميليارد دلار بالغ مىشوند و به علاوه جنگ جهانى دوم بيش از 50 سال قبل خاتمه يافته و اين دعاوى بايد مدّتها قبل مطرح مىشد . صهيونيستها در واكنش به اين اعتراضات ، تهديد كردند در صورتى كه اين بانكها به خواسته آنها تن ندهند ، آنها را از بازارهاى آمريكا محروم خواهند ساخت . سرانجام بانكهاى سوييس 25/1 ميليارد دلار غرامت پرداخت كردند و به دليل تأخير آن عذر خواهى نيز نمودند . صهيونيستها پس از اين موفقيّت ، به روند اخاذى خود ادامه دادند . هدف بعدى آنها اخاذى از شركتهاى خودرو سازى« فولكس واگن» ، « دايملر بنز» ، « بى .ام.و» و « زيمنس » بود .
جنجال تبليغاتى و رسانهاى صهيونيستها در تمام موارد مؤثّر واقع شد. آنها اهداف خود را تهديد مىكنند كه در صورت عدم پرداخت مبلغ مورد درخواست آنها - كه به « بازماندگان فقير هولوكاست » اختصاص دارد !- از داد و ستد تجارى در آمريكا محروم و در رسانههاى بىاعتبار خواهند شد . هزينهى مخالفت با خواسته صهيونيستها بسيار فراتر از «غرامت» مىباشد و بنابراين در تمام موارد پيروزى از آن صهيونيستهاست.
صهيونيستها بر اساس معيارهايى دوگانه و تبعيض آميز رفتار مىكنند .بانكهاى سوييسى در اعتراض به خواستههاى آنها ، به قانون « مرور زمان » اشاره كرده بودند مبنى بر اين كه اموال مطالبه نشده پس از 20 سال متعلّق به دولت است ، امّا صهيونيستها با اعمال نفوذ ، بانكها را به عدول از اين قانون واداشتند . در مقابل ، زمانى كه دولت لهستان چندى پيش از دولت اسرائيل خواست يك جنايتكار جنگى صهيونيست به نام « سالمون مورل »(13) را براى محاكمه به لهستان مسترد كند ، دولت اسرائيل آن را مشمول قانون « مرور زمان » دانسته و درخواست لهستان را رد كرد . « جان سك »(14) در كتاب خود با عنوان « چشم در مقابل چشم »(15) به توصيف جنايات « سالمون مورل » پرداخته است .
بايد گفت اگر صهيونيستها به خود حق مىدهند در مورد حوادث نيم قرن پيش ادعاى غرامت كنند ، پس فلسطينيان نيز حق دارند كه به ارائهى دادخواست عليه دولت اسرائيل بپردازند .
« چارلز كروتامر» (16) ، نويسنده صهيونيست روزنامهى « واشنگتن پست » ، در مورد اين جار و جنجال صهيونيستها اين گونه اظهار نظر مىكند : « پيگرد ميلياردها دلار غرامات گناه هولوكاست ، رسوايى بزرگى است كه ديگر نمىتوان آن را صرفا ناشايست توصيف كرد .» وى اين جار و جنجال را « اخّاذى هولوكاست »(17) مىنامد . تاكنون هيچ كس جرأت نداشت اين گونه از صهيونيستها انتقاد كند زيرا بلافاصله به نژاد پرستى ، تنفّر و يهود ستيزى متّهم مىشد . در واقع سلطهى رسانهاى يهوديان ، منتقدين را نيز به سكوت واداشته است .(18)
« سياست خاطره » در اروپا
براى داشتن تصويرى فراگير از سياست خاطره در اروپا ، بايد مناقشات فراگير از سياست خاطره در اروپا ، بايد مناقشات فرانسه و آلمان دربارهى تجديد نظر طلبى ، در محدودهى وسيعترى قرار گيرد . يكى از شيوههاى ممكن ، آن است كه بازنگرى كنيم و ببينيم چه كسى و چگونه به تعيين دورههاى اهميت هولوكاست مىپرداخته است . در اين باره «آنت ويويوركا» دوران پس از جنگ را به سه مرحله تقسيم مىكند و آخرين مرحله را - كه اكنون در آن به سر مىبريم - «عصر شاهدان »(19) مىنامد.(20)
ويويوركا استدلال مىكند كه هولوكاست حدّاقل از يك جنبه ، واقعهاى منحصر به فرد است زيرا در تاريخ اروپا هيچ واقعهى ديگرى به اندازهى هولوكاست تا اين اندازه شاهد عينى نداشته است . گرچه هولوكاست با شيوههاى تاريخى سنّتى نيز مورد تحقيق و بررسى قرار گرفته اما شهادت شاهدان عينى قويّاً بر درك و تصوّر ما از آن تأثير گذاشته و اين بسيار مايهى تعجب است زيرا گواهى شاهدان عينى يك منبع تاريخى ويژه است امام لزوما موثّقترين منبع به شمار نمىرود .(21) ويويوركا چهار مشخصه براى اين منبع تاريخى بر مىشمارد و ميان آن و ساير منابع تاريخى تمييز قائل مىشود :
1- گواهى يك شاهد عينى ، حاوى يك تجربهى فردى است ؛ تجربهاى كه تنها براى آن فرد بخصوص رخ داده است .
2- شهادت دادن در شرايط و زمان معيّن و با انتظارات و تقاضاهاى خاصّى صورت مىگيرد .
3- انتظارات و تقاضاهاى هر دوران ، انگيزههاى ايدئولوژيك يا سياسى دارند .
4- انتظارات و تقاضاهاى هر دوران ، عامل شكل گيرى خاطرات جمعى هدفمند هستند .(22)
علاوه بر اين چهار مشخّصه ، بايد يادآور شد كه يك شاهد عينى هرگز همه چيز را به ياد نمىآورد و همهى موارد را بيان نمىكند . به عبارت ديگر ، گواهى يك شاهد عينى تمام حقيقت را در بر ندارد و داراى خطا و لغزشهايى نيز هست. گاه شاهدان عينى هم به طور كامل نمىتوانند شرايط و زمينهاى را كه توصيف مىكنند ، درك نمايند .(23) برخى شهادتها نه تنها به مورّخ كمك نمىكنند ، بلكه باعث گمراهى وى نيز مىشوند . مورخ در اين تنگنا قرار دارد كه در كشاكش مناقشات ، پيرامون اين پديده به پژوهش بپردازد . پژوهش در اين شرايط به مناقشات اخلاقى ، سياسى وعلمى گره خورده است .
آمريكايى كردن هولوكاست
« مايكل برنباوم »، رئيس بنياد تاريخ بصرى (24) اسپيلبرگ ، هولوكاست را پديدهاى «آمريكايى شده »(25) مىداند . يعنى هولوكاست در سبك و سياقى آمريكايى قرار گرفته و اين مسأله باعث شده تا فرهنگ اروپايى هولوكاست كمتر مورد توجّه قرار گيرد . از فوايد آمريكايى شدن هولوكاست آن است كه مردم از طريق آن ، ارزشهاى سنّتى آمريكايى مانند برابرى و حقوق بشر را فراگيرند .(26)
هولوكاست و « سياست خاطره »
قضيهى هولوكاست نازىها و يادآورى آن بدين معنى است كه نه تها ذكر گذشته به لحاظ سياسى فاقد بار معنايى نيست، بلكه يادآورى گذشته يا به فراموشى سپردن آن به انحاء مختلف براى حصول نتايج سياسى معيّن مورد استفاده قرار مىگيرد. صنعت هولوكاست نشان مىدهد كه سوء استفاده از خاطرات گذشته تنها در حكومتهاى توتاليتر صورت نمىگيرد بلكه اين سياست در «كشورهاى دموكراتيك» نيز به صورت گستردهاى به كار می رود . با اين حال « تزوتان تودوروف » متذكر مىشود كه تحريف خاطرات گذشته از سوى حكومتهاى توتاليتر دامن زده مىشود ؛ دولتهايى كه آگاهانه و با برنامه ، خاطرات گذشته را تحريف و دستكارى مىكنند و اصلاً سعى آنها بر اين است كه خاطرههاى اصيل را از بين ببرند . به نظر وى در اين شرايط بايد به سراغ قضيهى يادآورى هولوكاست رفت و آن را بررسى و تحليل نمود .(27)
پىنوشتها
1.http://en.wikipedia.org/wiki/The_Holocaust_Industry& http://www.chicagoreader.com/pdf/050826/050826_cover.pdf.
2. A Nation on Trial.
3. Daniel Goldhagen.
4. Hitler's Willing Executions.
5. Edgar Bronfman.
6.World Jewish Congress.
7. German Studies Association.
8.http://en.Wikipedia.Org/wiki/The_Holocaust_Industry&
http: //www.jerusalem.indymedia.org/news/2003/07/124480_comment.php?1=ar.
9.Tim Cole.
10. Bristol.
11. htpp://en.wikipedia.org/wiki/The_Holocaust_Industry &
http://news.Bbc.ci.uk/hi/English ../../../default.htm world/Europe/newsid _ 619000/619610.stm.
12. Anti-Defamation League's Letter From Europe,July 2000.
13. Solomon Morel: يك كميسر صهيونيست كمونيست كه پس از جنگ جهانى دوم ، صدها لهستانى و آلمانى را تا حدّ مرگ شكنجه كرده و همچون برخى صهيونيستهاى جنايتكار به اسرائيل گريخته بود .
14. John Sack.
15.An Eye for an Eye.
16.Charles Krauthammer.
17.Holocaust Shakedown.
18.http://en.wikipedia.org/wiki/The_Holocaust_Industry & http://www.rense.com/genera 133 /zionh.
19.The era of the witness.
20.Visual History Foundation.
21. Annette Wieviorka,L'Ere du temoin,Paris,Plon (1998).
22.Ibid,pp.13-15.
23.Ibid ,14.
24. Americanized.
25. پریمولوی (E.g. Promo Levi) معتقد است که بیشتر افراد محبوس در اردوگاه های کار اجباری، در مورد کلیّت ماجرای هولوکاست شناختی نداشتند. مراجعه کنید به :
Primo Levi, Isommersi e I salvati. Turin:Einaudi 1986.
26.wievioka,op.cit pp.128-130
27.Tzvetan Todorov,Les abus de la memoire.Paris,Les Editions Arlea 1995. Tzvetan Todoriv Gli abusi della memoria,Napoli,Ipermedium libri,.2001.