امام خميني و مباني حمايت از فلسطين

تهاجم و تعرض حيوان به انسان يا حيواني ديگر ويا تعرض انسان به حيوان در چارچوبي خاص, چون در دايره طبيعت و عوامل بقا و در راستاي چرخه روزي رساني و ارتزاق است, به دشمن توصيف نمي شود و لذا بدي و شرارت هم ندارد, در حاليكه كه بر خلاف اعتقاد فيلسوفاني همچون طامس هانز, كه بشر را موجودي فطرتا شرير مي داند, ريشه انسان از انس گرفته شده و طبيعت او بر اساس الفت, همياري و مهرباني به يكديگر نهاده شده است و لذا تعرض هر يك از انسانهابه انساني ديگر چون خروج از مقتضيات فطرت وطبيعت بشر است و با انگيزه هايي خارج آن صدور مي يابد, به دشمني و عداوت توصيف مي شود و از ديدگاه عقل و دين زشت و گناه شمرده مي شود. دشمني گاهي با انگيزه هاي شخصي صورت مي پذيرد و گاهي هم انگيزه هاي آرماني و اعتقادي دارد. مورد دشمني در نوع اول خود اشخاص اند در حالي كه در نوع دوم خود اشخاص اصالتا مورد عداوت نيستند بلكه در اصل, عقيده, عمل و رفتار كسي و يا قومي مبغوض و منفور ديگري واقع مي شود. و كينه توزي و ستيزه جويي با اشخاص تابعي از آن به حساب مي آيد. ولذا دشمنيهاي شخصي قابل عفو و گذشتند و مي توان با برخي جبرانها و درگذشتن از حقوق و رويكردهاي عاطفي, آن را از بين برد و يا از شدت آن كاست. در حالي كه عداوتهاي نوع دوم, نه قابل اغماض اند و نه مي توان با اظهار دوستي و محبت آن را تبديل به دوستي واقعي كرد. و جز با از بين بردن مركز دشمني, راهي براي علاج آن نيست. و فرقي نمي كند كه اين اعتقاد و آرمان حق باشد و يا باطل, در هر صورت دارنده هر عقيده اي مورد خصومت جبهه مقابل خود خواهد بود. روزي معاويه توسط مروان حكم از ام كلثوم دختر حضرت زينب و عبداله جعفر براي فرزندش يزيد خواستگاري كرد, مروان نيز به عبداله مراجعه كرد و داستان را با او در ميان گذاشت. او نيز اظهار كرد كه با وجود د ائي دخترش امام حسين عليه السلام از او اختياري ندارد و هر چه را ايشان به مصلحت بدانند عملي مي شود. مروان هم جريان را در مسجد با آن حضرت مطرح كرد. او ضمن گفتگوي خود فوايد اين كار را برشمرد از جمله اين كه گفت: بين شما و بني اميه عداوت با پيشينه اي است و اميد است كه با اين ازدواج, كينه ها تبديل به محبت شود و دشمني ها به صفا و دوستي تغيير يابد. امام حسين عليه السلام ضمن پاسخ به هر يك از آن موارد فرمود:. «  ولي نسبت به ايجاد صلح بين اين دو قبيله, پس ما گروهي هستيم كه با شما به خاطر خدا دشمني كرديم و براي دنيا نمي توانيم از آن دست برداريم. به جان خودم سوگند كه رابطه نسبي بين ما و شما از بين رفته است و بي اثر است تا چه رسد به رابطه سببي  . ( 1 ) قرآن كريم در آيات مختلف, جريان حق و باطل را در مقابل هم و در تضاد با يكديگر معرفي كرده است كه با وجود هر يك, ديگري رخت بر مي بندد و آن دو را همواره در ستيز با هم دانسته است . ( 2 ) براي نمونه مي فرمايد: « بل نقذف بالحق علي الباطل فيدمغه فاذا هوزاهق و لكم الويل مما تصفون » بل ما با حق بر باطل مي كوبيم و آن را نابود و فاني مي كنيم و واي بر شما از وصف باطلي كه بر خدا مي كنيد. ( 3 ) . در اين بيان زيبا و استعاره به كار رفته است يكي واژه « قذف » كه به معناي افكندن و پرتاب كردن با سنگ و امثال آن است و ديگري « يدمغه » كه به معناي اصابت به مغز سر و متلاشي شدن آن است, و بدينوسيله بليغترين صورت ناسازگاري و دشمني اين دو با هم نشان داده شده است, عداوتي كه هيچگاه دوستي نمي پذيرد و از ميان نمي رود. و بر اين اساس خداوند كه خود, عين حق است( 4 ) نسبت به كافران كه آنان را پيروان باطل معرفي كرده است . ( 5 ) اعلام دشمني كرده( 6 ) وآنان را نيز دشمنان خود و مومنان برشمرده است . ( 7 ) و با صراحت, دشمني مشركان و جبهه باطل را بااهل ايمان, بر سر دين و آئين آنها دانسته است و مي فرمايد: « و لا يذالون يقاتلونكم حتي يردوكم عن دينكم ان استطاعوا » كافران همواره باشما در ستيزند تا اين كه اگر بتوانند شما را از دينتان برگردانند. ( 8 ) و نيز مي فرمايد: « لن ترضي عنك اليهود ولاالنصاري حتي تتبع ملتهم . » هرگز يهود و نصرانيان از تو خشنود نمي شوند مگر اين كه از طريقه دست برداري و به راه آنان بپيوندي( 9 ) در اين آيه يهود و مدعيان پيروي از حضرت مسيح عليه السلام نمونه هايي از اين ناخشنودي وستيزه جويي معرفي شده اند و در آيه اي ديگر قوم يهود نسبت به مومنان از عنودترين ولجوجترين دشمنان به حساب آمده اند. در اين آيه فرموده است: « لتجدن اشذ الناس عراو0 للذين آمنوا اليهود و الذين اشركوا » پركينه ترين قوم با اهل ايمان را يهوديان و مشركان مي بيني( 10 ) بنابراين دوستي با كافران نه براي مومنان ممكن است و نه به مصلحت آنان. ممكن نيست زيرا با وجود ثبات اهل ايمان بر اعتقاد خود و لجاجت پيروان كفر و شرك بر راه خويش, چنين كاري در حقيقت جمع دو ضد است و به مصلحت نيست, زيرا اظهار دوستي با آنها رفته رفته فرد و يا جامعه ايماني را از معنويت و توحيد دور مي كند و به تدريج ميل به سوي آنان با تشديد دلبستگي ها به دنيا و جلوه هاي فريبنده آن و تضعيف روح ايمان و توكل, در دلهاي مومنان تقويت مي شود و انديشه وفكر آنها با آمال و مقاصد دشمنان دين دمساز مي گردد و از ديدگاه خداوندي چنين اتفاقي جز زيان و هلاكت در پي نخواهد داشت. قرآن كريم مي فرمايد: « ولاتركنوا الي الذين ظلموا فتمسكم النار » به ظالمان و كفر پيشگان ميل نكنيد كه آتش انتقام الهي شما را خواهد گرفت( 11 ) و به پيامبر (ص) آيه آيه دستور مي دهد: « يا ايهاالنبي جاهد الكفار و المنافقين و اغلظ عليهم . » اي پيامبر با كافران و منافقان به مبارزه برخيز و بر آنها سخت بگير. ( 12 ) . و در جاي ديگر پيروان آن حضرت را مهربانان نسبت به يكديگر و شديدا در برابر كفر پيشه گان برشمرده است( 13 ) و با تاكيد و اصرار فراوان جامعه ايماني را از تمايل وايجاد پيوند دوستي با آنان برحذر داشته است و مي فرمايد: « يا ايهاالذين آمنوا لا تتخذواليهود و النصاري اوليا بعضهم من بعض و من يتولهم منكم فانه منهم ان الله يا يهدي القوم الظالمين » اي اهل ايمان, يهوديان و نصرانيان را دوستان خود مگيريد, آنان پشتيبان هم اند و هر كس از شما آنان را دوست خود گيرد از آنان به شمار مي رود و خداوند گروه ستمكار را هدايت نمي كند » (14 ) بدين ترتيب جامعه ايماني و قرآني, تا زماني كه با هدايتهاي علوي و فاطمي و حسيني همراه است و در حزب وگروه آنان قرار دارد نه كينه دشمنان خدا و پيامبرش نسبت به او كاسته مي شود و نه او مجاز است تا در برابر آنان از خود مهانت و سستي نشان دهد و در غيراينصورت اين خود حاكي از بروز انحراف و ضعف بنيه ايماني و اعتقادي و بويژه محبت دنيا و شدت دلبستگيهايي به آن است كه به گفته رسول خدا صلي اله عليه و آله اين خود سرچشمه همه خطاها, اشتباهكاريها و انحرافهاست( 15 ) و « بديهي است , انسان وقتي به زندگي خاكي دل بست و طمع به قلبش راه يافت, ذلت و بردگي را نيز بايد پذيرا باشد. بنيانگذار جمهوري اسلامي با بهره گيري از هوش سرشار و ايمان مستحكم خود عمق دشمني استكبار و صهيونيسم جهاني بر ضد اسلام و مسلمانان را پيش از همه به درستي دريافت و بي محابا و شجاعانه در برابر آنان به اعلام موضع پرداخت. ما در ادامه اين قسمت نخست به نقل برخي مواضع سرسختانه و شديد آن بزرگوار در قبال صهيونيسم در سالهاي پيش از پيروزي انقلاب و آن گاه به بياناتي از ايشان پس از پيروزي و در دوران برقراري نظام جمهوري اسلامي در اين باره مي پردازيم. ايشان در سخنراني خود در تاريخ 1342,2,12 مي فرمايد: . «  من به سران ممالك اسلامي و دول عربي و غيرعربي اعلام مي كنم: علماي اسلام و زعماي دين و ملت ديندار ايران و ارتش نجيب, با دول اسلامي برادر است و در منافع و مضار همدوش آنهاست و از پيمان با اسرائيل دشمن اسلام ودشمن ايران متنفر و منزجر است, اين جانب اين مطلب را به صراحت گفتم, بگذار عمال اسرائيلي به زندگي من خاتمه دهند. » و در پاسخي كه در تاريخ ,2,16 همان سال به نامه علما همدان مي نويسند يادآوري مي كنند:. «  امروز مسلمين و خصوص علماي اعلام در مقابل خداي تبارك و تعالي مسئوليت بزرگي دارند, با سكوت ما نسل هاي آتيه الي الابد در معرض ضلالت و كفر هستند و مسئول آن ماهستيم. خطر اسرائيل و عمال ننگين آن, اسلام و ايران را تهديد به زوال مي كند. من براي چند روز زندگي با عار و ننگ ارزشي قائل نيستم. از علما اعلام و ساير طبقات مسلمين انتظار دارم, با تشريك مساعي, قرآن و اسلام را از خطري كه در پيش است نجات دهند . ( 17 ) هم ايشان در بخشي از پيام خود به ملتهاو دولتهاي اسلامي در تاريخ 1343,3,18 مي نويسند  . كرارا دولتها را به خصوص دولت ظظايران را از اسرائيل و عمال خطرناك آن تحذير نمودم. اين ماده فساد كه در قلب ممالك اسلامي با پشتيباني دول بزرگ جايگزين شده است و ريشه هاي فسادش هر روزي ممالك اسلامي را تهديد مي كند, بايد با همت ممالك اسلامي و ملل بزرگ اسلام ريشه كن شود. رابطه با اسرائيل و عمال آن چه رابطه تجاري و چه رابطه سياسي حرام ومخالفت با اسلام است  . ( » 18 ) آن بزرگوار راحل (ره) در قسمتي از پيام خود به مناسبت برگزاري كنگره حج در تاريخ 63,6,7 مي نويسند: « مسلمانان حاضر در مواقف كريمه, از هر ملت و مذهب كه هستند بايد به خوبي بدانند كه دشمن اصلي اسلام و قرآن كريم و پيامبر عظيم الشان صلي الله عليه وآله وسلم, ابرقدرتها, خصوصا آمريكا و وليده فاسدش اسرائيل است كه چشم طمع به كشورهاي اسلامي دوخته و براي چپاول مخازن عظيم زيرزميني و روي زميني اين كشورها, از هيچ جنايت و توطئه اي دست بردار نيستند. برادران و خواهران بايد بدانند كه آمريكا و اسرائيل با اساس اسلام دشمنند چرا كه اسلام وكتاب و سنت را خار راه خود و مانع از چپاولگري شان مي دانند . ( » 19 ) و باز هم ايشان به مناسبت روز قدس مي گويند:. «  روز قدس روزي است كه بايد به همه ابرقدرتها هشدار داد كه بايد دست خود را از روي مستضعفين بردارند و سر جاي خود بنشينيد. اسرائيل دشمن بشريت, دشمن انسان, كه هر روز غائله ايجاد مي كند و برادرهاي ما را در جنوب لبنان به آتش مي كشد, بايد بداند كه اربابهاي او ديگر رنگي ندارند و بايد انزوا اختياركنند . ( » 20 ) آن چه از سخنان آن بزرگوار راحل و وجدان بيدار امت سلامي نقل شد, شمه اي از بسيار گفته ها و نوشته هاي آن راد مرد بزرگ است , « ان في هذا لبلاغالقوم عابدين( » 21 ) ادامه دارد. پي نويسها: ( 1 ) بحارالانوار, ج ,44 ص .207 ( 2 ) نگاه كنيد سوره اسرا آيه .81 رعد, آيه ,17 سبا , آيه .49 ( 3 ) سوره انبيا, آيه .17 ( 4 ) سوره لقمان , آيه ,30 ( 5 ) سوره محمد, آيه .3 ( 6 ) سوره بقره , آيه .98 ( 7 ) سوره ممتحنه , آيه .1 ( 8 ) سوره بقره , آيه .217 ( 9 ) سوره بقره , آيه 120 ( 10 ) سوره مائده آيه .82 ( 11 ) سوره هود, آيه .113 ( 12 ) سوره توبه , آيه ,73 تحريم , آيه 9 ( 13 ) سوره فتح , آيه .29 ( 14 ) سوره مائده آيه 15 ( 15 ) اصول كافي , دارالكتب الاسلاميه , ج ,2 كتاب الايمان و الكفر, باب حب الدنيا و الحرص عليها, ج ,1 ص 315 ( 16 ) صحيفه نور, ج ,1 ص 48 , تبيان , دفترچهارم , فلسطين از ديدگاه امام خميني (ره) , موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني, ص 53 ( 7 ) صحيفه نور, ج ,1 ص ,50 تبيان , همان , ص .53 ( 18 ) صحيفه نور, ج .1 ص ,139 تبيان , همان , ص .56 ( 19 ) صحيفه نور, ج ,19 ص 46 , تبيان , همان , ص .5 ( 20 ) صحيفه نور, ج ,8 ص ,233 تبيان , مان ص 154 ( 21 ) سوره ص , آيه .23 * قرآن كريم مي فرمايد: به ظالمان و كفر پيشگان ميل نكنيد كه آتش انتقام الهي شما را خواهد گرفت.  حضرت امام خميني: علماي اسلام و زعماي دين و ملت ديندار ايران و ارتش نجيب, با دول اسلامي برادر است و در منافع و مضار همدوش آنهاست و از پيمان با اسرائيل دشمن اسلام و دشمن ايران متنفر و منزجر است, اين جانب اين مطلب را به صراحت گفتم , بگذار عمال اسرائيلي به زندگي من خاتمه دهند. حضرت امام خميني: من براي چند روز زندگي با عار و ننگ ارزني قائل نيستم. از علما اعلام و ساير طبقات مسلمين انتظار دارم, با تشريك مساعي, قرآن و اسلام را از خطري كه در پيش است نجات دهند. برادران و خواهران بايد بدانند كه آمريكا و اسرائيل با اساس اسلام دشمنند چرا كه اسلام و كتاب و سنت را خار راه خود و مانع از چپاولگري شان ميدانند.
 حمايت از مظلوم از جمله سفارشهاي ماندگار حضرت علي عليه السلام پيش از شهادت خود خطاب به فرزندان گرامي اش امام حسن و امام حسين عليهماالسلام, وصيت نامه اي است كه آن را اينگونه آغاز كرده است: « اوصيكما و جميع ولدي و من بلغه كتابي بتقوي الله  » شما و تمام فرزندان و همه كساني كه اين پيام به آنان برسد را به تقوي الهي سفارش مي كنم . ( 1 ) براساس اين فراز, بي ترديد آن چه در اين وصيت نامه ذكر شده است خواسته هايي اند كه از فردفرد مسلمانان و پيروان آن حضرت , پايبندي بدان مورد انتظار است. در اين سفارشنامه, اميرمومنان به مسايلي اشاره مي كنند كه حيات ديني, اخلاقي و اجتماعي مردم بسته به آن است. از جمله اين كه مي فرمايد:. « كونا للظالم خصما و للمظلوم عونا » . با ستمگر دشمن و با ستمديده كمك و ياور باشيد. در تحليل اين سخن نكاتي به نظر مي رسد كه بدان مي پردازيم و مطالب خود را در قالب همين نكات بيان مي كنيم. 1 نكته نخست آن كه علي عليه السلام در اين فراز نمي فرمايد: با ظالم مبارزه و دشمني كنيد و به ياري مظلوم بشتابيد بلكه با عنايت به جمله « كونا » كه مقيد ثبات و استمرار است, نشان مي دهد كه اساسا بايد جهاد و برخورد با ظالم و حمايت از مظلوم به عنوان وصفي ثابت و ماندگار, در جان و روح مومن راسخ شده و ملازم و همراه او باشد. برخي در آزادي خواهي و ستم ستيزي حال به حال اند. روزي به اقتضاي زمان ضداستكبارند و در ميدان مبارزه با آن هر سازشكار كم همت را به باد حمله و سرزنش خود مي گيرند, ولي همينان زماني ديگر با تغيير اوضاع و احوال رنگ باخته و چهره عوض مي كنند در حالي كه ظالم امروز همان ظالم و مظلوم كنوني نيز همان مظلوم است. اين تغيير و تبديلها ناشي از اين است كه اينان از آن روزي كه وارد اين ميدان شدند, پايه هاي اعتقادي كار خويش را استحكام نبخشيدند و ايمان و باورهاي خود را مستدل و بنياني نكردند و لذا رفته رفته كه به عيش و نوش و راحتي و رفاه دنيا خو گرفتند جلال و جمال اردوگاه استكبار, دل و عقل آنان را ربوده و فكرشان را خام كرده است. و بديهي است قلبي كه مرعوب ستمگر شود, چگونه مي تواند در برابر او ايستادگي كرده و از مظلوم حمايت و دفاع كند قرآن كريم مي فرمايد: « الم يان للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكرالله و مانزل من الحق و لا يكونوا كالذين اوتوالكتاب من قبل فطال عليهم الا مد فقست قلوبهم و كثير منهم فاسقون » آيا زمان آن فرانرسيده است كه قلوب مومنان براي ياد و نام خدا و آيات الهي خاشع شود و همچون كساني كه پيش از اين به آنان كتاب آسماني داده شد نباشند كه بين آنان و پيامبرانشان زماني طولاني فاصله افتاد در نتيجه قلبهاي آنان دچار قساوت شد و بسياري از آنها فاسق اند. ( 2 ) در شان نزول آيه نقل شده است كه مسلمانان تا وقتي در مكه بودند در سختي و فشار بودند پس از هجرت برخي از آنان كه در سالهاي بعد وضعي بهتر يافتند و به ناز و نعمت نسبي دست يافتند, آثاري از تغيير حال در آنان ديده شد و آنگونه كه سابقا بودند پايداري نمي كردند در حالي كه از آنان انتظار مي رفت روز به روز به استقامت و ثبات خود بيفزايند و لذا اين آيه نازل شد و خداوند آنها را بر اين سستي و ضعف مورد عقاب خود قرار داد و پس از آن مومنان همديگر را بدين جهت ملامت مي كردند. ( 3 ) اين هشدار و توبيخ الهي, اعلام خطري است مستمر براي هميشه تا همگان به ياد داشته باشند كه دلبستگيهاي به عالم خاك رفته رفته انسان عرشي را فرش نشين كرده و از اوج افلاك به زير مي كشاند.
بنيانگذار جمهوري اسلامي مي گويند: « هر چه وجهه قلب به تدبير امور و تعمير دنيا بيشتر شد و علاقه افزون گرديد, غبار مذلت و سكنت بر او بيشتر ريزد و ظلمت مذلت و احتياج, زيادتر آن را فراگيرد » (4 ) و باز مي گويند: « هر چه توجه نفس به دنيا بيشتر گردد, به همان اندازه از توجه به حق و عالم آخرت غافل گردد » (5 ) 2 نكته ديگر اين كه حضرت علي عليه السلام تنها به اين كه بايد دشمن ستمگران بود اكتفا نكرد بلكه اضافه بر آن مي فرمايد: « ياور مظلوم باشيد » و اين بدان جهت است كه تنها اعلام دشمني با ستمگر و موضع گيري در برابراو كفايت نمي كند بلكه بايد در ابعاد گوناگون و در حد توان و امكان در ميدان عمل نيز به حمايت و فريادرسي از مظلوم اقدام كرد. امام خميني در بيان سياست خارجي جمهوري اسلامي مي گويند: « ما وظيفه داريم مردم مظلوم و محروم را نجات دهيم( » 6 ) و نيز نمي توان از مظلوم حمايت كرد ولي در عين حال با ظالم هم روابط حسنه برقرار كرد و بر همين اساس آن بزرگوار مي گويند: « ما وظيفه داريم پشتيبان مظلوم و دشمن ظالم باشيم( » 7 ) 3 نكته ديگر اين كه در اين فراز از سخن امام عليه السلام ظالم و مظلوم مدار حكم اند, نه ظالم غيرمسلمان و يا مظلوم مسلمان. نبايد اين اگر يكي از اهل اسلام نيز عنوان ستمگر يافت مبارزه با او نيز در دائره همين وظيفه است. يافتن اين عنوان نيز يا به اين است كه خود به طور مستقيم به ستم و تعدي نسبت به ديگري بپردازد و يا اين كه در كارزار و ميدان مبارزه ظالم و مظلوم, جانب متجاوز را گرفته و از او حمايت كند و بر ضرر مظلوم اقدام و عمل كند. و به نظر مي رسد مطابق اين سخن حتي اگر مسلماني نسبت به غير همكيش خود نيز ستم روا دارد و خارج از موازين شناخته شده شرعي و قانوني به او تعرض كند ساير مسلمانان بايد به دفع تجاوز او بپردازند. و همچنين در مورد مظلوم نيز تفاوتي نمي كند كه به چه ديني پايبند است و در چه نقطه اي زندگي مي كند. امام خميني (ره ) مي گويند: « ما طرفدار مظلوم هستيم, هر كسي در هر قطبي كه مظلوم باشد ما طرفدار آنها هستيم . ( » 8 ) و باز: « تكليف اسلامي مسلمانان است كه اگر كسي مظلوم واقع شد, بايد به آنان كمك كرد. ( » 9 ) و باز: « ما به پيروي از اسلام بزرگ, از جميع مستضعفان حمايت مي كنيم . ( 10 ) بنابراين وقتي اساس دين در اين وظيفه دخالتي نداشته باشد, بي ترديد مذهب خاص و اختلافات درون ديني نيز دخالتي در آن نخواهد داشت برخي ساده انديشان مي پندارند چون مردم فلسطين شيعه نيستند, پس ما در برابر حمايت و دفاع از آنان چندان وظيفه اي نداريم. در حالي كه استكبار جهاني و صهيونيسم اساس مسلماني و عالم اسلام را هدف گرفته است و تجاوز آنها به مذهب و ملت و مرام خاصي نيست, گذشته از اين كه وظيفه دفاع از مظلوم تكليفي مطلق است و اختصاص به دين و آئين معين ندارد تا چه رسد به مذهبي خاص در درون دين. 4 براساس اين آموزه و سفارش , بايد با ستمگر دشمني كرد, خواه او نيز با ما مستقيما در حال مخاصمه باشد يا نباشد و حتي در صدد ايجاد روابط دوستي و عادي سازي مناسبات باشد. برخي مي گويند چرا بايد با اسرائيل دشمني كنيم ! ما اگر دست از خصومت با صهيونيستها برداريم, آنها نيز براي ما مزاحمت ايجاد نمي كنند و در اين صورت بسياري از مشكلات كنوني ما در سطح جهاني حل خواهد شد. در حالي كه اولا: فرضا بپذيريم كه هم اكنون آنان به طور مستقيم با ما در نبرد نيستند و براساس آن چه گفتم و خواهيم گفت. بي ترديد آنها در صورت توفيق به برقراري آرامش مرگبار در جبهه اول مسلمانان و آسودگي خيال خود از ناحيه آن, ساير نقاط دنياي اسلام را نيز از تجاوزات و ستم خود بي بهره نخواهند گذاشت. و دير يا زود به سراغ آنها نيز خواهند شتافت و در حقيت اين درگيريهاي خط اول است كه آنان را مشغول داشته و دامنه تعديهاي آنها را به طور نسبي از ما دور ساخته است. و ثانيا: جامعه اسلامي يا بنا دارد مسلمان و مومن زندگي كند و بر محور قانون وحي حركت كند و يا حداقل مي خواهد در چارچوب اصول و شرافتهاي انساني به سر برد, در صورت اول چگونه مي تواند اين چنين باشد ولي نسبت به مصيبتها و محنتهايي كه بر بخشي از پيكر دنياي اسلام وارد مي شود بي تفاوت باشد در حالي كه امام صادق عليه السلام فرمود: « المومن اخو المومن كالجسد الواحد ان اشتكي شيئا منه و جد الم ذالك في ساير جسد » مومن برادر مومن همچون بدن واحدند, اگر در عضوي از اعضاي خود احساس درد كرد, ساير اندام او را نيز فرا مي گيرد. ( 11 ) و نيز فرمودند: « انما المومنون اخو0 بنواب و ام , و اذا ضرب علي رجل منهم عرق سهرله الاخرون. » مومنان نسبت به هم برادر و فرزندان يك پدر و مادرند اگر رگي از يكي از آنان زده شد, خواب از چشم ديگران ربوده مي شود. ( 12 ) و در صورت دوم, آيا مي توان زندگي انساني داشت ولي از احساسات و عواطف بشري بدور بود چگونه مي توان انسان زيست , ولي نسبت به سرنوشت هم نوع خويش حساسيتي از خود بروز نداد و بي گمان چنين بي تفاوتي نشان از دور افتادن از طبيعت انساني و فروغلطيدن در زندگي حيواني دارد. 5 و آخرين نكته اين كه واژه خصم و عون در اين كلام , مطلق است و به زمينه اي خاص مقيد نيست و لذا ابراز دشمن و اعمال خصومت با ظالم و حمايت و دفاع از مظلوم در بعدي ويژه محدود نيست بلكه ابعاد مختلف آن را شامل است و به تعبير ديگر هر كاري بر ضد ستمگر كه او را از ستم پيشه گي دور و شرارت او را از سر مظلوم دفع كند مطلوب است و همين طور هر عملي كه به ستمديده توان مقابله با دشمن دهد و مقاومت او را در برابر ظالم تامين كند, از خواسته هاي مولا از پيروان خويش است و لذا ابعاد اقتصادي, سياسي معنوي با اعلام حمايتها و تشكيل اجتماعها و حتي نظامي در دايره اين خواسته است. تنها چيزي كه اين وظيفه بدان مقيد است استطاعت و قدرت عقلي است بدين معنا كه حركت و اقدام در اين راه در ابعاد گوناگون آن تكليفي الهي است كه بايد به دنبال آن بود مگر اين كه در عمل معلوم باشد كه چنين اقدام و كاري از توانايي اقدام كننده خارج است و حركتي ناكام و ناموثر خواهد بود. قرآن كريم مي فرمايد: « و مالكم لاتقاتلون في سبيل اله و المستضعفين من الرجال و النسا و الولدان الذين يقولون ربنا اخرجنا من هذه القري0 الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنك وليا و اجعل لنا من لدنك نصيرا » چه شده است شما را كه در راه خدا و مردان و زنان مستضعفي كه مي گويند پروردگارا ما را از اين سرزميني كه مردمان آن ستم پيشه اند و براي ما از پيشگاه خود راهبر و ياوري قرار ده , نبرد نمي كنيد. ( 13 ) امام خميني براساس همين مبنا, از اهداف اساسي و استراتژيك حركت انقلابي خود در دوران مبارزه با حكومت شاهي و سپس در طول سالهاي پس از پيروزي انقلاب و برقراري نظام جمهوري اسلامي را, مبارزه بي امان و پيگير با استكبار جهاني در راس آن دولت امپرياليسم آمريكا و همدستان او بويژه رژيم اشغالگر قدس قرار داد و همواره بر ضد غاصبان فلسطين و صهيونيسم جهاني و حمايت از ملت مظلوم آن سرزمين اعلام موضع قاطع و صريح داشت و از عمق جان خويش از متجاوزان به حقوق آن مردم ستمديده احساس نفرت و دشمني مي كرد. ايشان ضمن پيامي در تاريخ 1358,11,22 مي نويسند: «  . ما از مردم بي پناه لبنان و فلسطين در مقابل اسرائيل دفاع مي كنيم. اسرائيل اين جرثومه فساد هميشه پايگاه آمريكا بوده است. من در طول نزديك به بيست سال, خطر اسرائيل را گوشزد نموده ام, بايد همه بپاخيزيم و اسرائيل را نابود كنيم و ملت قهرمان فلسيطن را جايگزين آن گردانيم  . ( » 14 ) باز هم ايشان در بخشي از پيامي ديگر اينگونه اظهار مي كنند: . «  اكنون كه خون جوانان عزيز فلسطين ديوارهاي مسجد قدس را رنگين كرده است و در مقابل مطالبه حق مشروعشان از مشتي دغلباز با مسلسل جواب شنيده اند, براي مسلمانان غيرتمند عار نيست كه به نداي مظلومانه آنان جواب ندهند و همدردي خود را با آنان اظهار نكنند  . ( » 15 ) گفته ها و نوشته هاي آن بزرگوار راحل در اين باره فراوان است.
 كه به همين دو نمونه بسنده مي كنيم. « ان في ذالك لذكري لمن كان له قلب او القي السمع و هو شهيد » . ( 16 ) پي نويسها: 1 ) نهج البلاغه , تحقيق صبحي صالح , ص ,421 نامه 47 2 ) سوره حديد , آيه 16 3 ) مجمع البيان , داراحيا اثرات العرب , بيروت , ج ,9 ص 237 4 ) كلمات قصار, امام خميني , موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني ص 77 5 ) همان جا. ( 6 ) همان , ص 143 7 ) همان جا 8 ) همان جا 9 ) همان جا 10 ) همان , ص 219 11 ) سيدعبدالرشيز الاخلاق , كتابفروشي بصيرتي قم , ص 96 12 ) همان جا 13 ) سوره نسا, آيه 75 14 ) صحيفه نور, ج ,11 ص 266 تبيان , دفتر چهارم , فلسطين از ديدگاه امام خميني (ره) موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) ص 132 15 صحيفه نور, ج ,16 ص .129 همان , ص 142 16 ) سوره ق , آيه 37
اهتمام به امور مسلمانان
بررسي جامع و منصفانه در منابع و متون اسلامي بوضوح نشان مي دهد كه اين دين, آئيني فردگرا نبوده و تعليماتش تنها اصلاح كننده رابطه بين شخص و خالق خود نيست, بلكه ديني است جمع گرا كه در عين توجه به فرد و نيازهايش, او را موجودي اجتماعي مي داند و تامين احتياجات او را تنها در بعد فردي خلاصه نمي كند بلكه مطالبات جمعي و ساماندهي مناسبات اجتماعي در ابعاد گوناگون حيات بشري و پيوند دادن آن با مبدا هستي را از اهداف اصلي خود مي داند. البته بنابر گزارش قرآن مجيد تمام انبيا داراي همين صبغه و مقصد بودند. و مي فرمايد: « لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط . » ما رسولان خود را فرستاديم و همراه آنان كتاب و ميزان فرود آورديم تا مردم به عدالت و قسط قيام كنند ( » 1 ) گرچه متاسفانه وقوع تحريف در اديان الهي بويژه در مورد مسيحيت كه هم اكنون بيشترين پيروان را در سطح جهان دارد و از طرف ديگر عملكرد بدو فسادآميز دستگاه كليسا و منسوبان به آن در طي قرون, موجب شد تا تعاليم ديني مسيحيت به عامل عقب ماندگي متهم شود و رفته رفته از صحنه زندگي اجتماعي به اندرون كليساها آن هم در ايام و اوقاتي خاص رانده شود. غرب با پس نهادن آموزه هاي كليسايي و رويكردي پرشتاب به علوم و دانش بشري موفق شد تا روز به روز, مراحل رشد صنعتي و فن آوري را پشت سر گذارد, در حالي كه كشورهاي اسلامي همچنان گرفتار و درگير با حكومتهاي عياش و فاسد در غفلت و عقب ماندگي به سر مي بردند. با باز شدن درهاي دنياي غرب و صدور فرآورده هاي تكنولوژي غربي به دنياي اسلام, كه با انتقال فرهنگ آنان همراه بود, به تدريج اين انديشه در اذهان عده اي پيدا شد كه گويا دين مايه عقب ماندگي كشورهاي اسلامي است و اينان نيز اگر بخواهند به رشد صنعتي برسند, لزوما بايد همچون مغرب زمين با اساس حضور دين در صحنه هاي زندگي مردم خداحافظي كرد, غافل از اين كه فرقي بسيار ين اسلام و مسيحيت است. اسلام در اصل كاملترين دين الهي براي تامين نيازهاي فردي و جمعي بشر است كه تحريفي هم در ساحت آن رخ نداده است, در حاليكه مسيحيت نه كمال اسلام را دارد و نه سلامت و مصونيت آن را. تمام فلاكتها و مصيبتهايي كه بر سر مسلمانان آمده است از ناحيه حكومتها و دولتهاي فاسد آن بوده است كه جز عياشي و هرزگي و يا زورگويي و استبداد خصلت ديگري نداشتند, بنابراين در محيطهاي اسلامي دين عامل عقب ماندگي نبوده است زيرا در تمام آموزه هاي دين اثري از بي توجهي به علم نمي بينيم, بلكه اين فساد حاكمان و عوامل ديگر بوده است كه در اين جهت دخالت داشته است. اسلام گرچه در اصل براي همه بشريت است ولي در عمل , كساني كه به اين دين گرايش پيدا مي كنند و بر محور آن گرد مي آيد, در درون جامعه بزرگ انساني, جمعيتي را تشكيل مي دهند كه به جامعه ايماني و مسلمان موسوم است و روح حاكم بر اين جمعيت , اعتقاد و باور اسلامي است كه در تمام اجزاي آن نفوذ مي كند و آن را همانند پيكري واحد مي سازد, با يك گونه احساسات, عواطف, آرزوها و هدفها, كه در نوشتار پيش به دو روايت در اين باره اشاره كرديم. و اين حاكميت روح جمعي, خود بازتابي از همان ويژگي جمع گرا بودن اسلام است, زيرا دين فردگرا هر يك از پيروان خويش را متوجه خود و نيازهاي فردي خويش مي كند و با اين حال گرايش جمعي, ضدارزش تلقي مي شود كه اوج آن در دوري هر چه بيشتر از جامعه و مردم و روي آوري به غارها و بيابانهاست و با چنين تعليماتي نمي توان احساس جمعي به وجود آورد و اگر هم در موردي پيدا شده عوامل ديگري در آن دخيل بوده است كه در قالب حمايت از همكيش نمود يافته است, ولي چنين احساسي نمي تواند از متن تعاليم ديني با اين خصوصيت برخيزد. در آثار و متون اسلامي به خوبي اين احساس مسئوليت نسبت به ديگران و سرنوشت آنان و توجه به گرفتاريها و مشكلات جامعه ديني در تحقق ايمان مذهبي مومنان مورد تاكيد واقع شده است . ( 2 ) شايد گوياترين تعبيرات اين سخن پيامبر اكرم صلي اله عليه باشد كه فرمودند: « من سمع رجلا نيادي يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم ; هر كس بشنود كه كسي فرياد برآورده است كه اي مسلمانان به فريادم برسيد و او را اجابت نكند, مسلمان نيست . ( 3 ) و نيز مي فرمايند: « من اصبح و لم يتم بامور المسلمين فليس بمسلم; هر كس صبح كند و به امور مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نيست . ( » 4 ) اهميت ندادن به مشكلات و مسايل جامعه اسلامي يا بدان جهت است كه شخص يا گروهي اساسا اعتقادي به اين دين ندارد و غيرمسلمان است كه در اين صورت موضوعا از مضمون اين روايت بيرون است زيرا ظهور اين سخن نشان مي دهد كه مقصود از « من » در آغاز آن, كسي است كه موسوم به مسلماني است و نيز ممكن است اين عدم اهتمام در اثر نفوذ فكر رهبانيت مسيحيت و تحت تاثير رگه هايي از آن فكر و انديشه باطل باشد, همان فكري كه در آغاز اسلام و در عصر پيامبر گرامي صلي اله عليه و آله نيز در بين برخي از مسلمانان بروز كرد و رسول اكرم نيز با حساسيت و تاكيد با آن به مبارزه برخواستند و نسبت به رواج آن در بدنه جامعه اسلامي هشدار دادند. براي نمونه از عثمان بن مظعون روايت شده است كه: « قلت لرسول اله صلي الله عليه و آله: ان نفسي تحدثني بالسياح0 و ان الحق بالجبال , قال: يا عثمان لا تفعل فان سياح0 امتي الغزو و الجهاد » . به پيامبر اكرم گفتم: با خود مي گويم كه خوبست سر به بيابان بگذارم و به كوهها بپيوندم و به عبادت راهبانه بپردازم. آن حضرت فرمودند: اين كار را نكن يقينا سياحت امت من جهاد و مبارزه در راه خداوند است . ( 5 ) نمونه ديگر رواج اين فكر در دورانهاي بعدي شيوع فكر صوفي گري در ساحت فكر ديني است كه سفيان ثوري از پيشوايان اين رويه در عصر امام صادق عليه السلام به شمار مي رود و مبارزات و مناظرات آن حضرت با او معروف است . ( 6 ) و همچنين ممكن است بي توجهي نسبت به امور مسلمانان, از شدت روي آوري به دنيا و سرگرم شدن به لذتها و عيش ونوش آن باشد, كه چنين كسي جز در دايره منافع خود نمي انديشد و اساسا ذهن خود را به اين گونه امور مشغول نمي كند, آن چه براي او داراي اهميت است زندگي و تنغم است, سرخوش و لذت جويي است. كار چنين شخصي گاهي به جايي مي رسد كه براي او اسلام و كفر چندان تفاوتي ندارد و چه بسا پيروزي جبهه كفر را براي مقاصد حيواني خود مناسبت تر بداند و حتي آن را آرزو هم بكند. قرآن كريم مي فرمايد: « ثم كان عاقب0 الذين اساو السواي ان كذبوا بآيات الله و كانوا بها يستهزئون » سپس نهايت كار كساني كه بد عمل كردند اين شد كه آيات الهي را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند » . ( 7 ) و نيز مي فرمايد: « والذين كفروا يتمتعون و ياكلون كما تاكل الانعام و النار مثوي لهم » كفر پيشه گان بهره جويي مي كنند همچون چارپايان مي خورند و آتش جايگاه آنان است . ( 8 ) در آيه نخست نتيجه گناهكاري و هواپرستي, تيره گي دل و عقل و در نهايت به دروغ گرفتن آيات و نشانه هاي خداوند و استهزا آن بيان شده است و در آيه بعدي زندگي حيواني داشتن كه جز شكم و شهوت همت ديگري ندارد و جز به آن نمي انديشد از اوصاف كافران معرفي گرديده است. و لذا چنين انساني گرچه نام مسلمان بر خود نهاده باشد, ولي بويي از آن نبرده است و اگر به ظاهر هم نتوان چنين انسانهايي را كافر دانست, حداقل نمي توان آنان را مسلمان كاملي دانست كه خود احتمالي در مورد اين حديث شريف است . ( 9 ) براين اساس امام خميني كه با تمام وجود فرياد مظلوميت و فريادرسي مردم ستمديده فلسطين را مي شنيد و گرفتاري و مصيبت جانكاه آنان را از عمق جان احساس مي كرد, مي گويد: « مساله قدس يك مساله شخصي نيست و يك مساله مخصوص به يك كشور و يا يك مساله مخصوص به مسلمين جهان در عصر حاضر نيست, بلكه حادثه اي است براي موحدين جهان و مومنان اعصار گذشته و حال و آينده  . ( » 10 ) ايشان در ملاقات با اعضاي شوراي مركزي حزب الله لبنان مي گويند: « دفاع از نواميس مسلمين و دفاع از بلاد مسلمين و دفاع از همه حيثيات مسلمين امري است لازم و ما بايد خودمان را براي مقاصد الهي و دفاع از مسلمين مهيا كنيم و خصوصا در اين شرايطي كه فرزندان واقعي فلسطين اسلامي و لبنان اسلامي, يعني حزب الله و مسلمانان انقلابي سرزمين غصب شده و لبنان, با نثار خون و جان خود, فرياد « يا للمسلمين » سر مي دهند, با تمام قدرت معنوي و مادي در مقابل اسرائيل و متجاوزين بايستيم و در مقابل آن همه سفاكي ها و ددمنشي ها مقاومت و پايمردي كنيم و به ياري آنان بشتابيم  . ( » 11 ) ايشان با هشدار به سران كشورهاي اسلامي مي فرمايد:. «  الان اسرائيل در مقابل همه كشورهاي اسلامي ايستاده مي گويد غلط نكنيد. اين تاسف ندارد انسان نيستند اينهايي كه در راس امور هستند كه اسرائيل در مقابلشان ايستاده مي گويد فضولي موقوف ! . ( 12 ) به طور مسلم امروز مسئله فلسطين, از مهمترين گرفتاريها و مشكلات جهان اسلام است و در اوضاع كنوني آن چه در جهت حمايت از مردم مظلوم آن جا از دست ما ساخته است, حمايتهاي مالي و معنوي است. پشتيباني معنوي از آنان با همين اعلام موضعها و تجمع ها و راهپيمائيهاست كه پي آمدهاي زير را به همراه دارد: 1 اين گونه حركتها موجب مي شود تا قضيه فلسطين وجهه اي بين المللي بيابد و نه تنها مسلمانان جهان بلكه تمامي آزادگان دنيا را به حمايت از خود جلب كند و اين مساله از سطح دولتها به ميان مردم كشانده شود و رفته رفته به موضوعي جهاني در بين توده هاي مسلمان و آزاديخواه مبدل شود و اين همه نقطه اساسي نگراني استكبار و صهيونيسم است, زيرا دولتها را به راحتي مي توان با تهديد و تطميع مهار كرد و به عقب نشيني وا داشت ولي مواجهه و مقابله با انقلاب و رويدادي كه پشتوانه عظيم و بي پايان مردمي در سطح جهان دارد كار آساني نيست, همان توده هائي از انسانهاي فداكار كه هر چه كشته و تهديد مي شوند انبوهي ديگر از مردماني جان بر كف و شهادت طلب از درون آنها مي جوشد و امان را از دشمن مي ستاند. به تعيين فرونشاندن امواج خروشان اقيانوس بي كراني از انسانها كه جز با انگيزه هاي حق طلبي و آزاديخواهي و بشر دوستي پديدار نمي شود غيرممكن است. 2 تظاهرات مردمي در تمام نقاط دنياي اسلام سبب مي شود تا دولتها نيز بر اثر حساسيتهاي مردم خود نسبت به اين موضوع نتوانند به راحتي خود را از توجه به آن كنار بكشند و يا به آساني به اردوگاه صهيونيسم جهاني كمك كنند و حداقل اين كار را براي آنان با مشكل روبرو مي كند. 3 بزرگترين خواسته صهيونيستها از آغاز تاكنون اين بوده است كه رفته رفته داستان فلسطين از خاطره ها محو گردد, تا آنان بتوانند به طور همه جانبه بر اوضاع تسلط شده و امنيت و آرامش را براي اسرائيليان فراهم آورند و سپس در ساير اين آرامش و فرصت پيش آمده, براي تجاوزها و توسعه طلبي هاي آتي خود برنامه ريزي كرده و گامهاي بعدي را بردارند, اين حماسه سازيها و جوش و خروش ملتها بويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و اعلام روز جهاني قدس به عنوان روز حمايت بين المللي از آرمان مردم مظلوم فلسطين از سوي امام خميني موجب شده است تا همواره مسئله فلسطين در خاطره ها زنده بماند و روز به روز توجه مردم به جناياتي كه از سوي اسرائيل نسبت به اين مردم شده و مي شود بيشتر جلب گردد, نتيجه اين رخداد اين شده است كه هم اكنون خواب راحت از صهيونيستهاي خون آشام گرفته شود و همواره آنان را در دغدغه تامين امنيت اسرائيل مشغول سازد. اينك بر طبق برخي گزارشات ,بسياري از يهوديان مهاجر فلسطين اشغالي از كرده خود پشيمان اند و اسرائيل را به قصد وطن اصلي خود ترك مي كنند و اقامت در آن كشور را جز مايه دردسر براي خود نمي دانند. حتي از يكي از عوامل موثر اين رژيم نقل شده است كه اگر اوضاع به همين منوال ادامه يابد, حكومت اسرائيل بيش از پانزده سال ديگر نمي تواند دوام بياورد. 4 و نهايت اين كه اين اعلام حمايتها عاملي است تا جوانان غيور فلسطيني همانها كه در صف مقدم مبارزه با صهيونيسم قرار دارند و بهاي آن را با نثار خون و جان خويش مي دهند و خود را سپر بلاي ساير مناطق مسلمين كرده اند, احساس تنهايي نكنند و خود را با پشتوانه عظيم مردمي در سطح جهان ببينند و اين را نمي توان دست كم گرفت. اين قسمت بحث را با بياني ديگر از امام راحل به پايان مي بريم. ايشان در اهميت, مراسم راهپيمائيها و تجمعها مي گويند: « مسلمانها اميدوارم روز قدس را بزرگ بشمارند و در همه ممالك اسلامي در روز قدس در روز جمعه آخر ماه مبارك تظاهر كنند, مجالس داشته باشند, محافل داشته باشند, در مساجد فرياد بزنند. وقتي يكي ميليارد جمعيت فرياد كرد, اسرائيل نمي تواند, از همان فريادش مي ترسد . ( » 13 ) و باز:. «  اگر در روز قدس تمام كشورهاي اسلامي, ملتها همه برخيزند و فرياد بزنند, نه براي قدس تنها, براي همه ممالك اسلامي پيروز خواهند شد. ما با فرياد محمد رضاخان را بيرونش كرديم . اين قدر الله اكبر بر مغز اينها كوبيده شد كه خودشان را باختند وفرار كردند, مسلمين بايد فرياد بزنند. گمان نكنند كه شعار و فريا د فايده ندارد, نخير شعار فايده دارد اما اگر همه فرياد بزنند . ( » 14 ) « و من يعظم شعائر الله فانها من تقوي القلوب( » 15 ) پي نويسها: 1 سوره حديد, آيه 25 2 براي نمونه: وسايل الشيعه , ج 11 ص 599 576 بحارالانوار, ج ,74 ص 342 283 3 اصول كافي , دارالكتب الاسلاميه , ج ,2 ص ,164 ج 5 4 همان , ص ,163 ج 1 5 شيخ طوسي , تهذيب الاحكام . نشر صدوق , تهران , ج ,6 كتاب جهاد, باب ,1 ص ,133 ج 5 6 تحف العقول , كتابفروشي بصيرتي قم , ص 262 257 7 سوره روم , آيه 10 8 سوره محمد, آيه 12 9 بحارالانوار, ج ,74 ص 337 10 فلسطين از ديدگاه امام خميني , مجموعه تبيان , دفتر چهارم , موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) ص 141 11 صحيفه نور, ج ,20 ص ,184 تبيان , همان , ص 150 12 صحيفه نور, ج ,16 ص ,257 تبيان , همان , ص 145 13 صحيفه نور, ج ,12 ص ,276 تبيان , همان , ص 158 14 صحيفه نور, ج ,12 ص .282 تبيان , همان , ص 159 15 سوره حج آيه .32 حضرت امام خميني: * مساله قدس يك مساله شخصي نيست و يك مساله مخصوص به يك كشور و يا يك مساله مخصوص به مسلمين جهان در عصر حاضر نيست بلكه حادثه اي است براي موحدين جهان و مومنان اعصار گذشته و حال و آينده * دفاع از نواميس مسلمين و دفاع از بلاد مسلمين و دفاع از همه حيثيات مسلمين امري است لازم و ما بايد خودمان را براي مقاصد الهي و دفاع از مسلمين مهيا كنيم. * به تعيين فرونشاندن امواج خروشان اقيانوس بي كراني از انسانها كه جز با انگيزه هاي حق طلبي و آزاديخواهي و بشردوستي پديدار نمي شود, غير ممكن است. * حضرت امام خميني: ما با فرياد محمد رضاخان را بيرونش كرديم . اين قدر الله اكبر بر مغز اينها كوبيده شد كه خودشان را باختند و فرار كردند, مسلمين بايد فرياد بزنند, گمان نكنند كه شعار و فرياد فايده ندارد, نخير شعار فايده دارد اما اگر همه فرياد بزنند.