نگاهی به انتشار مطبوعات دینی در قم از سال 1313 تا انتشار مجلة درسهایی از مکتب اسلام درگفتگویی با سید هادی خسروشاهی

در ابتدا در مورد پیشینۀ انتشار چنین مجلاتی صحبت شده، از جمله مجموعۀ حکمت که در مورد تاریخچه، پایه گذاران و نویسندگان آن و نیز توالی انتشار و علل تعطیلی آن بحث شده و سپس به بحث دربارۀ مجلۀ درس هایی از مکتب اسلام، عکس العمل حوزویان و مردم در قبال آن، همکاران مجله، عکس العمل رژیم سابق در مقابل آن، نحوۀ تأمین مخارج مجله، تأثیر آن در انقلاب و تأثیر آن بر جریان مجلات و در پایان به امکان بازگشت به دوران اوج نشریه می پردازد.
حجت‌الاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی در گفت‌وگو با مرکز خبر حوزه‌های علمیه، ضمن تشریح عملکرد مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام، وضعیت انتشار مطبوعات دینی در قم از سال 1313 تا پیدایش درس‌هایی از مکتب اسلام را تشریح کرد. آنچه می‌خوانید حاصل گفت‌وگوی مرکز خبر حوزه با ‌این عضو باسابقة هیئت‌تحریریه درس‌هایی از مکتب اسلام است.
مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام، از طرف چه کسانی پایه‌گذاری شد؟‌ آیا قبل از مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام نشریة دیگری که صبغة حوزوی داشته باشد منتشر می‌شد؟
قبل از تأسیس و انتشار ماهنامة درس‌هایی از مکتب اسلام که بعدها به نام مکتب اسلام معروف شد، از سوی جمعی از فضلای حوزة علمیه قم و با پشتیبانی مادی و معنوی مرحوم ‌آیت‌الله شریعتمداری، در شهرستان قم چندین نشریه اعم از مجله و هفته‌نامه منتشر می‌گردید که البته هیچ‌کدام از آن‌ها وابستة رسمی ‌به حوزة علمیه نبودند؛ یعنی اصولاً علی‌رغم‌ این‌که نویسندگان بعضی از آن‌ها از فضلای حوزه بودند، ولی آن نشریات ارگان حوزة علمیة قم به‌شمار نمی‌آمدند.

از جمله آن‌ها مجلة ماهانة همایون بود که اولین شمارة آن در مهر 1313، با سرمایة آقای محمد همایون‌پور منتشر شد و آخرین شمارة آن در مهر 1314 انتشار یافت و در واقع، در مجموع فقط ده شماره از این مجلة به چاپ رسید.
مجلة دیگری تحت عنوان راه سلامت که یک نشریة فرهنگی، بهداشتی و علمی بود، به‌طور ماهانه از تیر 1316 شروع به انتشار نمود و توانست فقط هشت شماره در هشت ماه منتشر نماید.
علاوه بر ‌این‌ها، هفته‌نامه‌های استوار و سرچشمه هم مدت مدیدی به‌عنوان نشریات هفتگی و رسمی ‌شهر قم، به‌طور مرتب و منظم منتشر می‌شدند و نویسندگان آن دو نیز گاهی از فضلای حوزه علمیه بودند.
مجلة شعار اسلام نیز ضمیمة روزنامة استوار بود که فقط دو شماره از آن منتشر گردید.
روزنامه‌های کامکار، فریاد قم، پیکار مردان، قیام قم، صدای قم، ارمغان قم، اخبار قم، تمدن قم، آواره، پیام قم و فروزان قم از جرائد قم بودند که متأسفانه از آن‌ها فقط شماره‌های معدود و محدودی منتشر گردید و هرکدام پس از مدت کوتاهی به‌علت عدم استقبال مردم یا سپری‌شدن هدف! که گاهی برای انتخابات بود همگی تعطیل شدند.
حدود پانزده نشریه و روزنامة دیگر نیز در گذشته‌های دور در قم امتیاز گرفتند که از هیچ‌کدام از آن‌ها حتی یک شماره هم منتشر نگردید.
این فهرست اسامی ‌نشریات و هفته‌نامه‌های قم بود که غیر از استوار و کامکار و پیکار مردان بقیه عمر زیادی نداشتند!
نشریه‌ای که قبل از مجلة مکتب اسلام در قم منتشر می‌شد مجلة مجموعه حکمت بود که نخست به‌طور دوهفتگی و سپس به شکل ماهانه منتشر می‌شد.
آغاز انتشار مجلة دوهفتگی مجموعة حکمت به سال 1331 برمی‌گردد که من از تبریز  و در پانزده‌سالگی مشترک آن شده بودم و گهگاهی مقالاتی کوتاه و با امضای مستعار «س. هـ . تبریزی» برای آن می‌فرستادم که چاپ می‌شد. اما نویسندگان اصلی ‌این مجموعه در واقع فضلای معروف حوزة علمیة قم بودند.
کمی ‌دربارة مجموعة حکمت بیش‌تر توضیح دهید، به‌ویژه ‌این‌که بعضی از فضلای معروف حوزه در آن مقاله می‌نوشتند؟
مجموعة حکمت از سوی برادران برقعی منتشر می‌گردید. خاندان برقعی از سادات معروف و عریق قم هستند. ناشران مجله از ‌این سلسلة جلیله بودند و ‌این برادران عبارت بودند از: سیدفخرالدین برقعی، سیدیحیی برقعی، سیدصدرالدین برقعی، سیدناصرالدین برقعی.
این برادران در بازار بزرگ و معروف قم، مرکز توزیع کتاب و لوازم‌التحریر داشتند و به موازات آن، یک چاپخانه‌ای هم دایر کرده بودند به نام چاپخانة حکمت که ماشین‌آلات و محل چاپ آن دو تیمچه بزرگ، در طبقه پایین و زیرین ساختمان و بخش اداری و حروفچینی و صحافی آن در طبقة فوقانی محل مزبور قرار داشت.
شاید همۀ مغازه‌های موجود در ‌این تیمچه فرش‌فروشی بود و تنها مرکز غیر فرش، همین واحد چاپخانة حکمت بود.
البته در آن دوران حروف‌چینی کتاب و نشریه با دست انجام می‌گرفت و عده‌ای از کارگران در بخش حروف‌چینی از حروف سربی جای گرفته در «گارسه‌های ویژة چوبی» استفاده می‌کردند و با سرعتی البته کم‌تر از تایپ و کامپیوتر! به حروف‌چینی متون کتاب‌ها و مقالات مجله‌ها یا روزنامه‌ها مشغول بودند.
ادارة چاپخانة حکمت به عهدة آقا یحیی و آقا صدرا بود و مسئول ادارة کتاب‌فروشی هم حاج آقا فخرالدین و آقا ناصر بودند.
با توجه به امکانات چاپخانه‌ای که برادران برقعی داشتند، از روی انگیزة خدمت به مذهب و فرهنگ، در سال 1331 به فکر چاپ و نشر مجله‌ای افتادند که جای آن در شهری چون قم خالی بود. امتیاز و مجوز نشر مجلة مجموعة حکمت را مرحوم فخرالدین برقعی اخذ کرده بود و نخستین شمارة آن با مدیرمسئولی سیدیحیی برقعی در تاریخ 3/2/1331 انتشار یافت.‌ این مجله که در بیست صفحه با کاغذ کاهی، هر دو هفته یک‌بار چاپ می‌شد، به قیمت 5/3 (سه ریال و ده‌شاهی) عرضه می‌گردید!
اغلب نویسندگان مجله فضلای معروف آن زمان حوزة علمیة قم بودند که بعدها از اساتید و علما و مراجع و ‌آیات محسوب شدند. اسامی ‌بعضی از آن‌ها که در شماره‌های مختلف مجله آمده عبارت است از: ابوالقاسم دانش آشتیانی، سیدناصرالدین آرام (مسئول کتابخانة آستانة مقدسه قم) شیخ‌مجتبی عراقی، شیخ‌ابوالفضل زاهدی قمی، شیخ‌مرتضی مطهری، ناصر مکارم شیرازی، محمد واعظ‌زاده، جعفر سبحانی، حسین نوری، علی دوانی، محمد یزدی، حیدرعلی قلمداران و ‌اینجانب (سید‌هادی خسروشاهی از تبریز)... که اتفاقاً اغلب آقایان هم با توجه به شرایط حاکم بر حوزه، از نام مستعار استفاده می‌کردند!

 

ترتیب انتشار مجلة مجموعه حکمت چگونه بود؟ و چه عواملی باعث انتشار آن گردید؟

اشاره کردم که مجله در سال نخست خود، دوهفتگی منتشر می‌شد. از سال دوم به‌صورت ماهانه انتشار یافت، ولی پس از چند ماه به‌علت مشکلات مالی و عدم پرداخت وجه اشتراک علی‌رغم درخواست کمک از مشترکین تعطیل گردید.

بعد از آن‌که بنده به قم آمدم، روی همان سابقة آشنایی و همکاری از تبریز، به سراغ آقای فخرالدین برقعی رفتم که مجله را مجدداً منتشر سازند! ‌ایشان علاوه بر مشکلات مالی، از مشکل دریافت مقالات مفید از اساتید شکوه داشتند! من قول دادم که مقالات موردنیاز مجله را از فضلای قم و اساتید معروف تهران و شهرستان‌ها که با آن‌ها در تماس بودم و ارتباط داشتم، تهیه و جمع‌آوری کنم...‌ این بود که برادران برقعی به انتشار دورة جدید سال سوم‌  آن اقدام کردند و من هم طبق وعده، مقالات متعددی از دوستان و اساتید قم و تهران، از جمله مرحوم‌ آیت‌الله طالقانی، استاد مهندس بازرگان، مهندس معین‌فر، مهندس محمدباقر رضوی و دیگران اخذ کردم که در شماره‌های دورة جدید مجله درج گردید و روی همین اصل، آقای فخرالدین برقعی از همان آغاز نشر دوره جدید مجله، از من خواست که سردبیری مجله را به عهده بگیرم و من هم به‌شرط عدم درج نامم به‌عنوان سردبیر با توجه به شرایط حوزه آن را پذیرفتم و سال سوم مجله و چند شماره از سال چهارم با سردبیری ‌اینجانب انتشار یافت. ولی بعد با توجه به گرایش‌های عرفانی یا صوفیانة آقای فخرالدین و به‌علت نشر مقالاتی از دراویش گنابادی و اهل تصوف در مجله، بنده می‌دانستم که با‌ این روش جدید مجله، آن هم از قم، انتشار آن دوام نخواهد آورد و اتفاقاً به همین سبب، مدتی نگذشت که مجله از مقالات نویسندگان اصلی و معروف حوزوی محروم شد و بنده هم کنار رفتم و مجله درواقع موقعیت خود را از دست داد و پس از نشر شمارة هشتم، سال چهارم (در تاریخ: تیر 1340)، تعطیل گردید.

متأسفانه برادران برقعی همگی درگذشته‌اند و از آن‌ها فقط «چاپخانة حکمت» به یادگار مانده است که گویا توسط بعضی از فرزندان آن‌ها اداره می‌شود و به چاپ و نشر کتب و مجلات اسلامی نهادهای حوزوی ادامه می‌دهد.

 

از چگونگی تأسیس مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام بگویید و ‌این‌که توسط چه کسی و با همکاری چه کسانی شکل گرفت؟

مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام توسط اساتید و فضلای محترم حوزه آقایان: سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، مجدالدین محلاتی، ناصر مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، حسین نوری، محمد واعظ‌زادة خراسانی، سیدموسی صدر، سیدمرتضی جزائری و علی دوانی پایه‌گذاری شد و از سال 1337 انتشار یافت، که با توجه به وجهه و معروفیت نویسندگان و گردانندگان آن، با موفقیت همراه شد و ‌آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری، پشتیبان معنوی و واقعی مجله به‌شمار می‌رفت؛ هیئت مالی مجلة هم که عمدتاً آذربایجانی و از یاران یا مقلدان ‌ایشان بودند، پشتوانة مالی مجله محسوب می‌شدند که از آن جمله: حاج مجید پرکار، حاج اسماعیل سیگاری، حاج فرج نعمت‌زاده، حاج موسی ابریشمچی، حاج سیدمصطفی عالی‌نسب، حاج ابوالفضل احمدی، حاج کریم انصارین، حاج حسین کاغذیان، حاج بیوک جورابچی، حاج عباس‌علی خامه‌چی، حاج محمد کلاهی و ... بودند.

 

عکس‌العمل حوزویان و عامة مردم دربارة ‌این نشریه و استقبال از آن چگونه بود؟

واکنش نسل جوان حوزه و علمای روشن‌بین و دوراندیش بسیار مثبت و تشویق‌کننده بود، البته عامة مردم ‌ایران در سراسر کشور، از آن‌جایی که محافل مذهبی عموماً فاقد یک نشریة مفید و ارزشمند و پرمحتوی بودند، از انتشار مجله استقبال خوبی به‌عمل آوردند و در مراحل نخستین هم اصولاً توزیع و فروش مجلة «مردمی» بود؛ یعنی مساجد و هیئت‌ها و مراکز فرهنگی مذهبی پایگاه نشر آن بود و بدین‌ترتیب مجله از توزیع وسیع و خوبی برخوردار بود. به همین دلیل هم تیراژ آن به‌سرعت افزایش یافت.

من به‌ خاطر دارم که اول هر ماه که مجله منتشر می‌گردید، همراه زنده یاد علی حجتی کرمانی، حدود یکصد نسخه از آن را برای عرضه به دانشجویان، به مسجد هدایت در خیابان اسلامبول تهران‌ که امامت آن به عهدۀ ‌آیت‌الله طالقانی بود می‌بردیم و به نگهبان مسجد می‌سپردیم و چون قیمت مجله هم فقط ده ریال بود، موقع مراجعت می‌دیدیم که تمام نسخ آن به فروش رفته و نگهبان مسجد هم پول کامل آن‌ها را یک‌جا تحویل می‌داد. ‌این البته نشان‌دهندة نوع استقبال دانشجویان و افراد با گرایش‌ها و سلیقه‌های گوناگون بود.

متأسفانه هم‌زمان، گروهی از متحجرین! و افراد متعلق به دوران پیشین! در حوزه به مخالفت پرداختند و در ‌این اخلال و تخریب تا آن‌جا پیش رفتند که مدعی شدند طلبه‌ها دیگر درس نمی‌خوانند! و همه «روزنامه‌نویس»! شده‌اند و نزدیک بود که ذهن مرحوم‌ آیت‌الله بروجردی را، که پس از وساطت‌ها با نشر مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام موافقت کرده بود، مشوب سازند و مانند تعطیل‌نمودن درس فلسفة مرحوم علامه بزرگوار، سیدمحمدحسین طباطبایی از انتشار مجله نیز جلوگیری کنند!

اما با فعالیت و اقدامات اعضا مکتب اسلام به‌ویژه امام‌موسی صدر و مرحوم علی دوانی و دیگر افاضل که در نزد ‌آیت‌الله  بروجردی محترم و محبوب بودند، ‌این اخلال و تخریب خاتمه یافت و مجله به انتشار خود ادامه داد با توجه به محتوای آن ‌که اغلب بحث‌هایی در زمینة تفسیر و حدیث و کلام و تاریخ بود، کم‌کم مخالفت‌ها فروکش کرد و مجله به پیشرفت خود ادامه داد، تا آن‌جا که تیراژ آن به بیش از یکصد هزار نسخه رسید، که در آن دوران ‌این رقم در میان کل مطبوعات کشور بی‌سابقه بود.

در واقع درس‌هایی از مکتب اسلام توانست جایگاه خاصی در میان مطبوعات و نشریات آن دوران پیدا کند، به‌ویژه این‌که، برخلاف اغلب مطبوعات تهران و شهرستان‌ها که به‌نحوی در جناح حاکمیت قرار داشتند و از لحاظ محتوی هم متأسفانه فاقد اصالت و معنویت بودند، در هیچ خانوادة مذهبی‌ای راه نداشتند، تنها درس‌هایی از مکتب اسلام بود که با بیش از صدهزار تیراژ توانست در میان خانواده‌ها راه باز کند و جایگاه ممتازی به دست آورد.

 

مجله همکاران دیگری هم غیر از اساتیدی که نام بردید داشت؟

افاضلی که بنده نام بردم در واقع مؤسسین اصلی درس‌هایی از مکتب اسلام بودند که هدف اصلی آن‌ها فقط نشر یک مجله نبود، بلکه برنامه‌های فرهنگی وسیعی داشتند که قرار بود تحت عنوان‌ این سازمان یا مؤسسة  مکتب اسلام انجام پذیرد.

البته اساتید و دانشمندان دیگری هم به‌تدریج به‌عنوان افراد و شخصیت‌های مستقل غیروابسته به سازمان مکتب اسلام، مقالاتی در مجله می‌نوشتند که اسامی ‌بعضی از آن‌ها  که به خاطرم مانده‌ عبارت است از آیات عظام و حجج اسلام آقایان: علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، لطف‌الله صافی گلپایگانی، سیدموسی شبیری زنجانی، محمد موحدی لنکرانی، علی احمدی میانجی، احمد آذری قمی، سیدمهدی روحانی، حسین شب‌زنده‌دار، شهاب‌الدین اشراقی، محمدجواد باهنر، عبدالمجید رشیدپور، سیدغلام‌رضا سعیدی و... یعنی ‌این بزرگان عضو هیئت‌تحریریه و مؤسس نبودند، اما با مجله همکاری داشتند و گهگاهی مقالاتی می‌نوشتند که در مجله درج می‌شد.

 

پس از کناره‌گیری یا استعفای جمعی از آقایان، ادارة تحریریة مجله به چه صورتی در آمد؟

کناره‌گیری یا سفر بعضی از اساتید و بزرگان به تهران، مشهد، شیراز و لبنان، البته برای مجله سنگین بود، ولی چون نشر مجله یک اقدام جمعی بود و به فرد خاصی وابسته نبود، هم‌چنان به راه خود ادامه داد و به نظرم از سال سوم انتشار، گروه دیگری از فضلا به‌عنوان «هیئت‌تحریریة فرعی» در کنار «هیئت تحریریه اصلی» که در آن ‌ایام فقط چهار نفر از آنان حضور داشتند ناصر مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، حسین نوری، علی دوانی به یاری مجله شتافتند و فارغ‌البال‌تر از دوستان دیگر، به نوشتن مقالات جدید در زمینه‌های مختلف پرداختند.

اعضاء‌ این گروه عبارت بودند از: عباس‌علی عمیدزنجانی، حسین حقانی زنجانی، زین‌العابدین قربانی، محمد مجتهدشبستری، علی حجتی کرمانی، رضا گلسرخی کاشانی و‌ اینجانب سید‌هادی خسروشاهی.

البته بنده قبل از عضویت رسمی‌ در هیئت دوم هم در واقع از سال دوم مجله، با آن همکاری داشتم و مقالاتی با امضای مستعار: س . هدی، ثائر! دربارة مسائل جهان اسلام در آن می‌نوشتم.

پس از چند سال، برای تکمیل کادر مجله و به‌علت اشتغالات گوناگون اعضاء اصلی و فرعی مجلة، دوستان و فضلای دیگری به عضویت تحریریة مجله پیوستند که عبارت بودند از آقایان: داود الهامی، مهدی پیشوایی، عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، یعقوب جعفری، کامل خیرخواه، ‌هادی دوست‌محمدی، علی‌اکبر حسنی و شهید سیدمحمدکاظم دانش.

این دوستان شاید بتوانیم بگوییم که «نسل سوم» هیئت‌علمی ‌یا تحریری مجله بودند، ولی هم‌زمان اساتید دیگری نیز از تهران و تبریز و اصفهان و... با مجله همکاری داشتند که از آن جمله بودند آقایان: سیدمجتبی موسوی لاری، دکتر احمد بهشتی، صدرالدین بلاغی، سیدغلام‌رضا سعیدی، دکتر منصور اشرفی، دکتر ابوتراب نفیسی، دکتر احمد صبوراردوبادی، دکتر علی پریور، مهندس ذبیح‌الله دبیر، دکتر علی‌اکبر شهابی، محمود حکیمی ‌و احمد راد و...

 

گفته می‌شود که در اثر اختلاف بین مؤسسین، چندین امتیاز مجله دیگر گرفته شد؟

اول باید عرض کنم که سمت و عنوان صاحب‌امتیازی مجله در آن شرایط و جوّ حوزه، کار مطلوبی به‌شمار نمی‌آمد و در واقع نوعی «فداکاری» لازم بود که کسی این عنوان را بپذیرد. من تا آن‌جا که یادم هست و مرحوم استاد علی دوانی از مؤسسان مجله هم در خاطرات زندگی خود  نقد عمربه‌طور شفاف آن را نوشته است، پس از مناقشاتی سرانجام آیت‌الله ناصر مکارم بین همة اعضاء با ازخودگذشتگی این مسئولیت را پذیرفت و امتیاز مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام، پس از پی‌گیری‌های لازم، به نام ایشان اخذ شد...

... به‌دنبال چند مقاله و احضار ایشان به «فرمانداری» قم و اخطار به این‌که مجله را متوقف کنند، امام‌موسی صدر با داشتن مدرک لیسانس، امتیاز مجلة دیگری به نام از مکتب اسلام را دریافت نمود تا اگر امتیاز اول، مشکلی درازمدت یافت از امتیاز دوم استفاده شود که با مهاجرت ایشان به لبنان از این امتیاز استفاده نشد و ممنوعیت انتشار درس‌هایی از مکتب اسلام هم با اخطار آیت‌الله بروجردی برطرف گردید و ظاهراً فرمانداری قم، کتباً عذرخواهی نمود! و مجله به انتشار خود ادامه داد.

پس از مدت‌ها، به دلائل دیگری! امتیاز سومی و این بار تحت عنوان مکتب اسلام به نام آقای احمد عباسی صادر شد که گویا هدف‌شان این بود که در صورت کناره‌گیری ‌آیت‌الله مکارم و اعضاء محترم مجلة نخست، این بار مکتب اسلام به‌جای آن منتشر گردد که چون دوستان کناره‌گیری نکردند و انتشار مجلة ادامه یافت، از امتیاز این مجله هم استفاده نشد... و البته بنده از فرصت استفاده کردم و پس از ملاقات و مذاکره با ‌آیت‌الله شریعتمداری، قرار شد با همان امتیاز فصلنامه‌ای به عربی، تحت عنوان الهادی منتشر شود که نخست سردبیری آن به عهده اینجانب بود و با همکاری آیت‌الله شیخ‌محمدجواد مغنیه، آیت‌الله شیخ محمدعلی تسخیری، شیخ‌حسین کورانی و...، مجله به‌طور مرتب انتشار یافت... و پس از سال دوم به‌علت اخراج آیت‌الله سیدمحمد بحرالعلوم از عراق و تشرف ایشان به حوزة علمیة قم، مدیریت و اشراف بر امور مجله، به عهدة ایشان گذاشته شد. و پس از‌ ایشان هم مجلة الهادی به مدت هفت سال انتشار یافت.

البته همان‌طور که قبلاً اشاره کردم، مجموعة هیئت‌تحریریه و هیئت مالی مجله، تحت عنوان «جمعیت مکتب اسلام» طرح‌های فرهنگی متعددی برای اجرا داشتند، از جمله نشر مجلة مکتب اسلام «بانوان»، مجلة هفتگی مکتب اسلام برای «جوانان» و... چاپ و نشر کتب اسلامی به زبان روز و... که متأسفانه به دلایلی به این اهداف جامة عمل پوشانیده نشد و فقط ماهنامة درس‌هایی از مکتب اسلام انتشار یافت که خوشبختانه انتشار آن، پس از نیم قرن، هم‌چنان ادامه دارد...

 

عکس‌العمل رژیم در مقابل انتشار مجلة چگونه بود؟

رژیم در بدو امر، با توجه به پشتیبانی‌آیت‌الله بروجردی و بعضی دیگر از مراجع مطرح قم، حساسیتی نسبت به انتشار مجله نشان نداد، به‌ویژه که مطالب و مقالات مجله هم مسائل کلی را مطرح می‌کرد و به‌ظاهر برخوردی مستقیم با رژیم نداشت. اما مدتی بعد و پس از انتقاد صریح مجلة از مواضع ضددینی رژیم، از جمله مسئلة «17 دی» و «کشف حجاب»، حساسیت‌ها ‌ایجاد شد و مجله برای نخستین بار در سال 1340 توقیف گردید. سال بعد؛ یعنی در 1341، باز به‌علت نشر سرمقاله‌ای دربارة مفاسد آزادی‌های نامشروع ناشی از کشف حجاب، باز مجله برای مدت دو ماه توقیف شد.

بعدها نیز مسئولین مجله به‌علت نوشتن و نشر مقالاتی در انتقاد از وضع ناهنجار اجتماعی و مشکلات حاد اقتصادی مردم و مسائل مشابه، از سوی فرمانداری، ساواک و شهربانی قم، به‌دستور مرکز، بازخواست می‌شدند! یا با تذکر! مواجه بودند. یک‌بار دیگر هم در سال 1355 به‌علت افشای مفاسد اجتماعی و هشدار به مسلمانان، در قطعه شعری از جناب آقای علی‌اکبر صادقی رشاد، مجله توقیف شد که‌ این بار ‌این توقیف تا شش ماه ادامه یافت و باز با وساطت علمای حوزة علمیة قم و بعضی از روحانیون بانفوذ تهران، رفع توقیف به‌عمل آمد.

به‌هرحال طبق شهادت شماره‌های منتشر شده از مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام در طول دوران رژیم سابق، ‌این مجله نه‌تنها حاضر نشد علی‌رغم فشار همه‌جانبة رژیم، حتی نامی ‌از ارباب قدرت ببرد و یا یک سطر دربارة «موفقیت‌های آن در امور جاری کشور!» بنویسد یا از تاریخ جعلی شاهنشاهی در مجله و مکاتبات خود استفاده کند، بلکه همواره با توجه به شرایط زمان و مکان، مواضع انتقادی و اعتراض‌آمیزی داشته است... و البته همه می‌دانیم تقریباً همة اعضاء اصلی و فرعی مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام، شاید بدون استثناء در دوران مبارزه و پس از آغاز نهضت اسلامی ‌ایران به رهبری امام خمینی (ره) و دیگر مراجع عظام شیعه، همواره در صحنه بودند و در همین راستا بارها دستگیر و زندانی شد یا برای مدت‌های طولانی، رهسپار تبعید به نقاط بدآب‌وهوا شدند و درصورتی‌که دوستان بخواهند می‌توانند با مطالعة کتاب‌های مربوط به آغاز نهضت و استمرار مبارزه و پیروزی انقلاب اسلامی، از کم‌وکیف آن مطلع شوند.

تأمین مخارج مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام به چه نحوی شکل گرفت، آیا منابع مالی مشخصی برای ‌این منظور لحاظ شده بود؟

برای تأمین هزینه‌های نخستین مجله، همان‌طور که قبلاً اشاره کردم، هیئتی مرکب از تجار نیکو‌کار و خوش‌نام مقیم تهران تشکیل گردید که تحت عنوان «هیئت مالی» به تأمین مخارج اولیه پرداخت، ولی طولی نکشید که مجلة به اصطلاح «خودکفا» شد و تمامی ‌هزینه‌های آن از طریق وجه اشتراک و پرداخت‌های مردمی ‌تأمین گردید. البته مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام هزینة سنگینی نداشت و امور چاپ، کاغذ، پست و حقوق هیئت‌تحریریه و کارمندان دفتری آن در سطح بسیار پایینی بود که تأمین آن، نیازی به کمک‌های دیگران نداشت و همان وجوه اشتراک برای ادارة امور کافی بود. حتی از همین راه اشتراک، دفتر مجله در قم توسعه یافت و تیراژ آن از صد هزار نسخه گذشت و البته مجله برای کسب درآمد بیش‌تر هیچ‌وقت حاضر نشد حتی یک آگهی تجاری غیردولتی هم چاپ کند.

 

مهم‌ترین ویژگی و کارکرد درس‌هایی از مکتب اسلام در دوران انتشار، قبل از انقلاب چه بود؟ از نقش و تأثیرگذاری ‌این مجلة در وقوع انقلاب بگویید؟

مهم‌ترین ویژگی مجله آموزش و روشنگری و تربیت عملی جوانان اسلام‌گرا بود... اگر آمار دقیق جامعه‌شناسانه‌ای تهیه شود، نقش نویسندگان درس‌هایی از مکتب اسلام و آموزش‌های آنان، در پیدایش نسلی که در قلب انقلاب قرار گرفتند روشن خواهد شد. البته درس‌هایی از مکتب اسلام ‌این نقش را بیش‌تر از همه، در میان دانشجویان دانشگاه‌های ‌ایران و طلاب جوان حوزه‌ها، به‌ویژه نسل جدید حوزة علمیة قم و دیگر شهرها داشت. روشنگری تدریجی افراد در واقع موجب بیداری و حرکت آنان گردید و در نهایت دیدیم که نه‌تنها اعضاء مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام، بلکه هواداران آن نیز در انقلاب اسلامی، و همکاری و همگامی ‌با آن، پس از پیروزی، نقش اساسی به عهده داشتند که شرح و بسط آن نیازمند تألیف کتابی مستقل است! و به بخشی از چگونگی آن در کتب خاطرات اشخاص ــ منتشرشده پس از انقلاب‌ــ اشاراتی شده است.

 

درس‌هایی از مکتب اسلام را کسانی راه ‌انداختند که درحال‌‌حاضر اکثر آن‌ها از مراجع شاخص جهان اسلام به‌شمار می‌روند و به‌نوعی درس‌هایی از مکتب اسلام نقطة پیوند و محل تجمع نخبگان حوزه در آن زمان به‌شمار می‌رود. به نظر حضرت‌عالی چه چیزی باعث ‌این پیوند و همکاری بوده است؟

به‌طور اجمال، مؤسسین اصلی مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام، بدون استثناء از نخبگان و فرهیختگان حوزة علمیة قم بودند و با توجه به مقام علمی‌ آن‌ها، در زمینه‌های مختلف، توانستند ‌این مجله را پایه‌گذاری و منتشر سازند؛ از سوی دیگر،‌ این دانش و تشخیص و خلوص‌نیت، با هدف خدمت به فرهنگ و جامعه، بدون چشم‌داشت مادی، باعث‌ ایجاد ‌این مرکز تجمع و‌ این پیوند و همکاری مبارک گردید.

متأسفانه کناررفتن یا رحلت بعضی از چهره‌های شاخص و اشتغال بعضی دیگر از اعاظم به امور حوزوی و تدریس و تألیف و سپس مقیدشدن به لوازم «مرجعیّت» باعث گردید ‌این پیوند مبارک، به‌تدریج از هم بگسلد و علی‌رغم تعاون و همکاری بزرگواران در ادارة امور حوزه و مرجعیّت و...، از اهتمام به امور مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام‌ که از آغاز تهمت «روزنامه‌نگاری» را به همراه داشت بپرهیزند و شاید هم کثرت نشریات و مجلات حوزوی، که بی‌تردید بسیار مفید و ارزنده و سازنده هستند، باعث شده باشد که آن‌ها ضرورتی برای «وقت‌گذاری» در‌ این امر احساس نکنند!

اما اگر دوستان کنونی شاغل در مجله، بخواهند مجلة را به مرحلة اوج برسانند، کاملاً امکان‌پذیر است... ولی یک تحول و حرکت اساسی لازم دارد... وگرنه حرکت با روش و مسیر نیم‌قرن پیش، مانند دو مجلة «هشتاد» و «صدساله» الأزهر شریف، فقط با تکیه به سابقة خوب مجلةه در رساندن آن به مجد سابق، نمی‌تواند راه‌گشا باشد.

بدون ‌این‌که زحمات دوستان کنونی شاغل در مجله را قدر نشناسیم، باید بگویم که اگر خواستار برگشت به عهد طلایی مجله باشیم، ناگزیر باید در آن در شکل و محتوی‌ تغییر کلی و اساسی بدهیم و حداقل مانند بعضی از مجلات رنگی حوزه، که البته دارای محتوای ارزشمندی هم هستند، از لحاظ ظاهر و به قول عرب‌ها: «اخراج فنی» هم به آن بپردازیم...

واقعاً من بعضی از شماره‌های مجله را که می‌بینم، احساس می‌کنم که مجلة نه تنها «درجا» می‌زند!، بلکه در حال «عقب‌گرد» یا «برگشت به عقب!» نیم‌قرن پیش هم هست، که ‌این امر در نهایت باعث انحلال طبیعی و خاموشی مجله خواهد بود و البته بیان قرآن دربارة «نکس در خلقت»، و «من نعمّره ننکّسه فی الخلق!» فقط شامل «انسان» نمی‌شود. دیگر پدیده‌های مادی هم چنین است، با ‌این فرق که «انسان» قابل «تجدیدبنا» نیست.. و فرسوده می‌شود و از بین می‌رود، اما پدیده‌های دیگر  مثلاً مجلة مکتب اسلام می‌توانند کاملاً تجدیدقوا کنند و به تجدیدبنا بپردازید. بی‌تردید یاری خداوند هم پشتیبان خواهد بود.

تغییر در قطع و ‌اندازة مجله، تبدیل ظاهر آن، و رنگ‌آمیزی صفحات به تناسب موضوعات، تکمیل کادر نویسندگان؛ یعنی استفاده از اشخاص جدید علاوه بر قدیمی‌ها  در نوشتن مقالاتی نو، در زمینه‌های گوناگون، و در کل: غنابخشیدن به محتوی، می‌تواند در تکامل و پیدایش مجله‌ای «جدید» تأثیرگذار باشد.. و بدین‌ترتیب می‌توان مجله را به «مجد سابق» رساند. البته ‌این اقدام، کار سختی نیست. کمی ‌همت مضاعف می‌خواهد و تلاش و کوشش مضاعف... و ‌این بی‌تردید، «نشدنی» نیست، بلکه کاملاً امکان‌پذیر است.

بررسی کیفیت مجلاتی که هم‌اکنون در حوزة علمیة قم یا از سوی نهادهای دیگر در سراسر ‌ایران منتشر می‌گردد، می‌تواند راه‌گشای چگونگی امر تحول و تکامل مجله بشود.

 

در آغاز به مجلات و نشریات قبل از پیدایش مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام اشارتی داشتید، پس از انتشار درس‌هایی از مکتب اسلام جریان حاکم بر عرصة نشریات چگونه بود؟

در واقع می‌توان گفت که انتشار درس‌هایی از مکتب اسلام از حوزة علمیة قم، جرقه‌ای به افکار و ‌اندیشه‌ها در حوزه‌ها زد که باعث شد فضلا و طلاب حوزه‌های ‌ایران، به چاپ و نشر مجلات یا کتاب‌های جدید اقدام کنند.

برای نمونه باید اشاره کنم که فقط در حوزة علمیة قم چندین مجله و نشریه تحت عناوین: فصلنامه، سالنامه، مجله یا سلسله انتشارات منتشر گردید که فقط می‌توان به اسامی‌آن‌ها اشاره کرد:

مکتب تشیع (سالنامه و فصلنامه)، معارف جعفری (سالنامه و فصلنامه)، مکتب انبیاء (فصلنامه) نسل جوان (ماهنامه و نشریات ضمیمه)، نشریة کتابخانه مسجد اعظم (سالانه ده شماره منتشر می‌گردید)، و سپس مجلة پیام شادی برای کودکان، مجلة نسل نو برای جوانان، مجلة الهادی (فصلنامه به زبان عربی)، که سردبیری ‌این نشریات اخیر را ‌اینجانب به عهده داشتم، که همۀ آن‌ها نیز به‌نوبة خود در روشنگری افراد جامعه، در سطوح مختلف نقش خاص خود را داشتند. البته غیر از ‌این‌ها، مؤسساتی نیز به‌وجود آمدند که هرکدام به تهیه و چاپ نشریاتی در راستای اهداف نشر معارف اسلامی، اقدام کردند؛ مثلاً در دوران بعدی، نشریات مؤسسة «در راه حق» و «به‌سوی اسلام» و نشریات «دارالتبلیغ اسلامی»، «پیام اسلام» و «نسل جوان» و... در تیراژهای بسیار گسترده‌ای چاپ و به قیمت ارزان یا به‌طور رایگان در سراسر ‌ایران منتشر می‌گردید که هرکدام به‌نوبة خود آثار مثبتی داشتند و بی‌تردید هدف آن‌ها خدمت به فرهنگ و جامعه و تربیت نسل جدید و آگاهی‌بخش بر عموم مردم مسلمان ‌ایران بود که قابل تقدیر و تقدیس است.

 

در صورت امکان گزارشی از مسیر انتشار درس‌هایی از مکتب اسلام، از آغاز تا حال حاضر ارائه بفرمایید.

ارائة گزارش علمی تحقیقی تاریخی مستند دربارة سیر انتشار درس‌هایی از مکتب اسلام از آغاز تا به امروز کار آسانی نیست و در یک گفت‌وگوی کوتاه هم مطرح‌ساختن آن ظاهراً غیرمنطقی است؛ نیم‌قرن فعالیت فرهنگی در شرایطی کاملاً متفاوت و متغیر را نمی‌توان در سطور یا صفحاتی چند مورد بررسی و بازبینی قرار داد. من امیدوارم که ‌این امر را در خاطرات خود ــ حدیث روزگار، بخش مربوط به نشریات قم ‌ــ به‌طور مفصل مطرح سازم و برداشت‌های خود را مکتوب کنم.

من به‌طور کلی در اشاره‌ای کوتاه باید بگویم: سیر کلی مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام از آغاز تاکنون، بی‌شک مثبت، مفید، ارزنده و قابل‌تقدیر است و بررسی چگونگی و تفصیلی آن را باید به وقت دیگر موکول نمود.

 

به نظر حضرت‌عالی امکان دارد ‌این مجله دوباره به دوران اوج خود بازگردد؟ در ‌این مورد چه پیشنهاداتی دارید؟

من از سالیانی دراز ــ شاید از حدود چهل ـ پنجاه سال پیش ــ پی‌گیر مجله‌هایی بودم که تحت عنوان: الأزهر و منبرالاسلام در مصر و از سوی دانشگاه «الأزهر» و «مجمع‌البحوث الاسلامیه» وابسته به آن منتشر می‌شدند و می‌شوند. در مدت اقامت سه‌سالة اخیر در مصر هم شاهد عینی جریان ‌این دو مجلة بودم. یعنی شناخت عینی و حضوری نسبت به آن‌ها پیدا کردم. متأسفانه باید بگویم که ‌این دو مجله با حجم و صفحاتی بسیار و قطعی بزرگ، در طول ‌این مدت تا به امروز از لحاظ نوع محتوی و «اخراج فنی» مانند درس‌هایی از مکتب اسلام هیچ تغییری نکرده است.

سرمقاله، تفسیر قرآن، مباحث تاریخی، حدیث، اخبار الأزهر و گزارش سمینارها و میزگردها، با چاپی معمولی مربوط به نیم‌قرن پیش و با کاغذی غیرمرغوب! و با رنگ و روغنی بی‌رنگ! و پریده، و نویسندگان همان شیوخ پیر و قدیمی ‌الأزهر که اگر علامة دهر هم باشند با همه احترامی ‌که برای همۀ آن‌ها قائلمنمی‌توانند پس از مثلاً نیم‌قرن افاضه، مطلب جدیدی ارائه نمایند.

متأسفانه باید به‌صراحت بگویم که مجلة درس‌هایی از مکتب اسلام هم نسخة فارسی  حوزوی شیعی آن دو مجلة مصری است. با ‌این فرق که الأزهر یک هفته‌نامة رنگی با عنوان: صوت الأزهر چند سالی است که منتشر می‌سازد که لأاقل می‌تواند پوششی به اخبار و اوضاع الأزهر و بیان نظریات شیخ الأزهر و مفتی مصر و... بدهد. اما در حوزة ما هفته‌نامة جامع و کاملی که «هادف» باشد، به‌وجود نیامده که با حفظ احترام همه، و با بی‌طرفی مطلوب، در حد مقبول به پوشش اخبار حوزه، به‌طور عام و شامل بپردازد. به‌هرحال درس‌هایی از مکتب اسلام کنونی به نظرم هم‌چنان در چهارچوب روش ماضی باقیمانده است و به‌اصطلاح معمول «درجا» می‌زند و گویا علی‌رغم مرور زمان و پیدایش عصر کامپیوتر و‌ اینترنت و ... هنوز اصرار دارد وضع خود را حتی در شکل ظاهر حفظ کند، درحالی‌که همه می‌دانیم زمان، زمان تحول و تکامل و به‌روزبودن و نشر مطالب جدید و اخراج فنی جدید با استفاده از کاغذ مرغوب و رنگ مطلوب است. شما مجلات و نشریات رنگی و گوناگون چاپ تهران و قم یا حتی بعضی شهرستان‌ها را ببینید و آن‌وقت مجلة ما را با آن‌ها مقایسه کنید، هم از لحاظ محتوا و هم از لحاظ اخراج فنی! آن‌وقت پاسخ در مورد سؤال شما به‌دست می‌آید.

پس با استمرار ‌این وضع، مجله به دوران پیشین خود بازنمی‌گردد. اما اگر جهشی تکاملی، انقلابی و همه‌جانبه در مجله به‌وجود ‌آید، بی‌تردید مجلة می‌تواند از دوران پیشین خود هم بهتر شود.

پیشنهاد من ‌ایجاد تغییر و تحول اساسی و بنیادی در همۀ امور مجله است و ‌این کار با توجه به امکانات و شرایط موجود و تسهیلاتی که در اختیار همگان است، کاملاً امکان‌پذیر است و فقط در‌این‌صورت خواهد بود که مجله خواهد توانست جایگاه پیشین خود را بازیابد و با توجه به سابقة طولانی نیم‌قرن مقاومت در انتشار و حرکت در مسیر اهداف معنوی نخستین که مؤسسین محترم، به‌دنبال تحقق آن بودند، از دیگر نشریات هم چند گام جلوتر باشد.

توجه به مسئلة زمان و مکان و تهیه و نشر مقالات و مباحث فکری مورد نیاز جامعة امروز ما در قرارگرفتن در جایگاه نخستین، بی‌تردید نقش اساسی و تأثیرگذار به عهده خواهد داشت!

مطبوعات بهارستان، سال اول، شماره اول، پاییز 1390، صص 113-127