تروریست ها، استراتژیست مى شوند
همزمانى انفجارها و انتخاب مکان هاى مملو از جمعیت ولو فاقد اهمیت استراتژیک ویژگى بارز رویکرد جدید عملیات القاعده است که نخستین نمونه سازماندهى شده آن در جریان حملات تروریستى ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به منصه ظهور رسید. علت تعلل اعلام سازمان القاعده به عنوان مسؤول احتمالى حملات ۱۱ سپتامبر از سوى مقامات کاخ سفید، ناآشنایى آنان با رویکرد جدید القاعده و پیچیدگى استراتژى انفجارهاى همزمان بود، آن هم در مراکزى که اهمیت کمى جمعیت، دلیل انتخاب هدف قرار گرفته بود و دیگر اماکن استراتژیک -به غیر از پنتاگون- در سیاست ترور القاعده جاى نداشت. پیش از آن، نام «اسامه بن لادن» نزد مقامات سیا تداعى گر بمب گذارى سفارتخانه هاى آمریکا در کنیا و تانزانیا در آگوست سال ۱۹۹۸ بود و کمتر تصور مى رفت که پدیده بن لادنیسم به تدریج به خاک آمریکا رسوخ کرده و این بار، مقابله با منافع ایالات متحده در پهنه سرزمینى آن کشور صورت مى گرفت. چه این که پیش از حملات ۱۱ سپتامبر برخى مقامات امنیتى و حتى کارشناسان ضد تروریسم آمریکا از آنچه «آگراندیسمان بن لادن» مى نامیدند، گلایه کرده و معتقد بودند: «اگر او مى توانست به اهداف آمریکایى حمله کند، این کار را مى کرد. اما او ارتش در اختیار ندارد. صاحب سلاح اتمى، بیولوژیکى و شیمیایى هم نیست.»
براساس گزارش کمیسیون تحقیق ۱۱ سپتامبر طى یادداشتى به «بیل کلینتون» در سال ۱۹۹۸ گفته شده بود بن لادن امیدوار است با ربودن هواپیما ترتیب آزادى رهبران بمب گذارى هاى سال ۱۹۹۳ در مرکز تجارت جهانى را بدهد. از آن پس، خطر حمله بن لادن بارها به دولت هاى کلینتون و بوش (در همان چند ماه نخست) گوشزد شد، اما به علت عدم برآورد سرویس هاى امنیتى از توان القاعده براى انجام چنین عملیات گسترده اى و تغییر اولویت هاى انتخاب هدف و استراتژى حمله وقعى به هشدارهاى مکرر داده نمى شد. پس از ۱۱ سپتامبر، القاعده به عنوان گروه تروریستى قدرتمند در عرصه کشتارهاى گسترده، با رویکردى پیچیده و جهت گیرى غیرمعمول شناخته شد.
تشکیلات غیرمتمرکز
پس از وقایع ۱۱ سپتامبر سه جبهه علیه القاعده ایجاد شد که سیاست حذف رأس و حل بدنه را در پیش گرفته بود. حمله به افغانستان و سقوط رژیم طالبان به عنوان پایگاه القاعده، حملات مقطعى با هدف حذف سران القاعده در مناطق گوناگون افغانستان و مرز این کشور با پاکستان و نیز مسدود کردن اموال منتسب به القاعده سه رویکرد برگزیده در مقابله با تروریسم بن لادنى شد. در این استراتژى تهاجمى، اصل بر این قاعده استوار بود که القاعده با نابودى سران و تصمیم گیران خود به علت ساختار بسته و چریکى سازمان دچار اضمحلالى شده و بدنه نه توان ارتباط ارگانیک با هم خواهد داشت و نه توان اجراى عملیات. ارزیابى مؤسسه بین المللى مطالعات راهبردى لندن گویاى این واقعیت است که استراتژى مزبور قرین موفقیت نبود، چرا که از زمانى حادثه ۱۱ سپتامبر حدود نیمى (و به گفته برخى منابع دیگر دو سوم) رهبران شبکه القاعده کشته و یا دستگیر شده اند، ولى همچنان ۲۰ هزار نفر از آموزش دیدگان این شبکه آزاد و مشغول فعالیت در سراسر جهانند. آنچه به تداوم فعالیت هاى تروریستى القاعده پس از ضربات سهمگین وارده به آن در جریان حمله به افغانستان انجامیده و دامنه اثرگذارى آن را تا عراق و حتى قلب اروپا گسترانده، تحولى است که پس از سقوط طالبان در هرم تشکیلاتى القاعده روى داد. تغییرات صورت گرفته در این سازمان گویاى آن است که به علت ریسک بالاى تجمع در یک منطقه واحد جغرافیایى و احتمال از بین رفتن رهبران القاعده، هواداران سازمان به صورت حلقه هاى غیر متمرکز عمل مى کنند و به واحدهاى جغرافیایى متعددى تقسیم شده اند. چنین احتمالى از آن رو تقویت مى شود که القاعده با درک وجود تدابیر امنیتى شدید و احتمال قطع رشته هاى ارتباطى از وضعیت سانترال به پلورال تقسیم شکل داده است.
تکرار وقایع تروریستى در جزیره «بالى» اندونزى در سال ،۲۰۰۲ «کازابلانکا» و «استانبول» در سال ،۲۰۰۳ مادرید در ۲۰۰۴ و لندن در ۲۰۰۵ و پذیرش مسؤولیت این اقدامات از سوى شاخه هاى منطقه اى القاعده گواه بارز پیگیرى این خط مشى توسط سران سازمان است. در این رهگذر، تصمیمات استراتژیک توسط اتاق فکر مرکز اتخاذ شده است، ولى اجراى آن به بازوهاى منطقه اى سپرده مى شود. بمب گذارى در مادرید انطباق زیادى با سیاست پیش گفته داشت. اوایل سال ۲۰۰۴ انتشار نوارى منسوب به بن لادن از حمله به اسپانیا و ایتالیا در زمان و موقعیت مناسب خبر داده بود و مارس همان سال، ۱۰ انفجار در مادرید (پایتخت اسپانیا) به وقوع پیوست که پس از آن گروه «ابوحفص المصرى» موسوم به سازمان جهاد القاعده در اروپا، مسؤولیت آن را برعهده گرفت. این گروه مسؤولیت انفجارها در متروى لندن را نیز پذیرفته است.
مجازات متحدین
دیگر تحول صورت گرفته در استراتژى بسط خشونت القاعده تغییر در انتخاب هدف عملیات و تحقیق در زمان وقوع آن است. تغییر در انتخاب هدف از آن روست که القاعده در سالهاى اخیر - بالاخص پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ - علاوه بر پیگیرى سیاست تهدید منافع به دنبال مکانیسم تثبیت ناامنى از طریق اجراى همزمان عملیات در چند مکان عمومى با برد تلفات وسیع است. حمله به برج هاى دوقلو سازمان تجارت جهانى ، کلوپ توریست ها در بالى اندونزى، متروى مادرید و... نقطه عزیمتى بود از رویکرد تهدید منفعت به ترویج خشونت. اهداف از سفارتخانه ها و مراکز نظامى به عنوان مرکزى استراتژیک ، ولى فاقد عمق هراس افکنى به اماکن عمومى همانند مترو به منزله هدفى ملموس و واجد شعاع ناامنى فزاینده تغییر یافت. این استراتژى مى تواند دو هدف عمده را دنبال کند: نخست، اولویت یافتن ایجاد فضاى رعب و وحشت در جوامع هدف و دوم ، بهره بردارى از این فضا به عنوان اهرم فشار علیه دولتها. به عبارتى، اغلب عملیات تروریستى در کشورهایى صورت گرفته است که از نظر القاعده قابل مجازات هستند و این مجازات علاوه برهدف قرارگرفتن اماکن پررفت و آمد شهرى، فشار افکار عمومى علیه حرکتهایى که انگیزه اصلى تروریستها براى انجام چنین اقداماتى است ، شامل مى شود. این در حالى است که تا سال پیش همچنان برخى مراکز نظامى و یا سفارتخانه ها به عنوان نقاط هدف القاعده عنوان مى شد. براساس گزارش ارائه شده از جانب سیا به مقامات آلمانى در اوایل سال ،۲۰۰۴ احتمال داده شده بود القاعده در صدد است اقدام هایى را در انگلیس، اسپانیا، فرانسه و آلمان برنامه ریزى کند. انفجار در نزدیکى پادگان نیروهاى آمریکایى در فرانکفورت و بیمارستان آمریکایى ها در هامبورگ آلمان، ساختمان بورس مرکزى لندن و یک پادگان در حوالى این شهر ، سفارت آمریکا در مادرید و کنسولگرى این کشور در «بارسلون» و احتمالاً برج ایفل فرانسه از اهدافى بود که سیا در تحلیل خود به آن رسیده بود. اما انفجارها در متروى مادرید و نیز مترو لندن آشکارا نشان داد که تمرکز القاعده منحصر به منافع آمریکایى ها در خارج از این کشور نیست، بلکه گستره اى به شعاع متحدان نظامى آمریکا همچون اسپانیا و انگلیس را نیز در بر مى گیرد. هشدار نسبت به تکرار این گونه حملات در ایتالیا و دانمارک نیز بیانگر هدف قرارگرفتن متحدین آمریکا در جنگ با عراق توسط سازمان القاعده است.
از سوى دیگر ، انتخاب زمان اجراى عملیات تروریستى به عنوان بخش مکمل استراتژى ترویج وحشت و دهشت حایز اهمیت است. همزمان، با اقدام پارلمان ترکیه براى تصویب اعزام نیروهاى حافظ صلح به عراق انفجارهاى پیاپى در آنکارا، استانبول و ازمیر رخ داد. این اقدام باعث فشار افکار عمومى به دولت آنکارا و در نتیجه لغو اعزام نیروهاى ترک به عراق شد. چند روز پیش از برگزارى انتخابات اسپانیا ۱۰ انفجار در مادرید به وقوع پیوست و بیش از ۲۰۰نفر را به کام مرگ فرستاد. در نتیجه «خوسه ماریا آسنار» نخست وزیر اسپانیا و حزب راستگراى وى که پس از انگلیس اصلى ترین متحد آمریکا در جنگ با تروریسم به شمار مى رفت، نتیجه انتخابات را به «خوسه لوئیس رودریگرز» واگذار کرد. علت این شکست، اقبال عمومى به نامزد هوادار کاهش حضور نیروهاى نظامى اسپانیا در عراق » رودریگرز- قلمداد شد. همزمان با آغاز اجلاس گروه هشت در «گلن ایگلز» اسکاتلند چهار مورد بمب گذارى در متروى لندن و یک اتوبوس دوطبقه رخ داد که اجلاس مزبور را شدیداً تحت الشعاع قرار داد. نمونه هاى فوق بعد دیگرى از سیاست کلى القاعده را به تصویر مى کشد که در آن، عملیات تروریستى توان تغییر روند سیاسى را داشته است و هزینه هاى یک تصمیم خاص - همچون مشارکت در حمله به عراق و اشغال آن را - فزونى مى بخشد. القاى این حس ترس به عنوان اهرمى توسط افکار عمومى علیه دولتها عمل مى کند و یا هزینه هاى اخذ تصمیم را بالا مى برد (انفجارهاى ترکیه) و یا به پرهزینه شدن ادامه همکاریها مى انجامد (انفجارهاى مادرید و لندن).
انفجارهاى تروریستى ۷ جولاى لندن مى تواند سیاستهاى واکنشى کشورهاى تحت خطر را تغییر دهد و مکانیسم افزایش تدابیر امنیتى پس از وقوع بمب گذاریها را به کنترل شدیدتر ناوگان حمل ونقل شهرى و اماکن پررفت وآمد پیش از وقوع انفجارها بدل کند.