ملاقات با اي. کي. فدولف، وابسته سفارت شوروي

محرمانه    16 آوريل 1956- 27 فروردين 1335
از: رابرت جي. کارل، دبير سوم    به: رئيس بخش سياسي
محل: هتل پارک، تهران    زمان: شب 16 آوريل 1956
موضوع: ملاقات با اي. کي. فدولف، وابسته سفارت شوروي
خلاصه
فدولف در حدود ساعت 4:30 بعد از ظهر مورخ 16 آوريل در اداره با من تماس گرفت. به من گفت که فرداي همان روز به مدت يک ماه و اندي براي مرخصي به شوروي خواهد رفت و من را دعوت کرد براي صرف نوشيدني و خداحافظي با او به ديدنش بروم. در ساعت 8:30 دقيقه شب او را در کنسولگري شوروي ملاقات کردم و با همديگر به هتل پارک رفتيم. شام را در همانجا صرف کرديم و تا ساعت 11:00 با يکديگر حرف زديم. سپس خداحافظي کرديم و از يکديگر جدا شديم.
در طول گفتگوهايمان درباره موضوعات زير صحبت کرديم:
1- فوت نماينده تجاري شوروي در ايران
2- برنامه فدولف براي اوقات مرخصي‌اش در شوروي
3- جايز الخطا بودن استالين
4- حسن نيت اتحاد شوروي
5- پيمان بغداد و خاورميانه
6- دستگيري وابسته نظامي شوروي در حال جاسوسي
1- اطلاعات جديدي در مورد اين موضوع دستگيرم نشد. فدولف خيلي گذرا گفت که نماينده تجاري شوروي پس از بازگشت از شوروي به ايران بر اثر سکته قلبي درگذشته است.
2- فدولف تقريباً به صورت مبسوط درباره برنامه مرخصي‌اش در شوروي صحبت کرد. از اينکه به وطنش برمي‌گردد خيلي خوشحال بود. به طور خلاصه اينکه او مي‌خواهد با اتوبوس به بندر پهلوي، از آنجا با کشتي به باکو، و از آنجا با قطار به مسکو برود، صحبت كرد. گفت ترجيح مي‌داد با هواپيما به مسکو برود ولي همسرش مي‌ترسد که مبادا هواپيما با يکي از بالن‌هاي هواشناسي آمريکا تصادف کند.
[وي گفت]: به محض رسيدن به مسکو قصد دارد يک اتومبيل بخرد (به قيمت 10 هزار روبل) زيرا بالاخره در فهرست خريداران ماشين، نوبت به نام او رسيده است. و نهايتاً اينکه قصد دارد بيشتر اوقات مرخصي خود را با اتومبيلش به نقاط توريستي شوروي سفر کند.
3- از فدولف خواستم تا توضيحاتي درباره تغييرات اخير در اتحاد شوروي، به ويژه تقدس‌زدايي استالين، به من بدهد. او در ابتدا نسبتاً خصمانه رفتار کرد، و گفت شکي ندارد که من مطالب دروغ مطبوعات خارجي را خوانده و اطلاعات غلط به دست آورده‌ام. سپس با لحني آرام‌تر توضيح داد که هر چند استالين مرد بزرگي بود، اشتباهات متعددي مرتکب شد، که بدترين آنها تمرکز قدرت در دستان خودش بود. فدولف ادامه داد اين امر نشانه بلوغ، پيشرفت، و قدرت دولت شوروي است که توانسته است اقدامات گذشته خود را نقد کند.
از فدولف پرسيدم که آيا جرأت مي‌کرد چند سال پيش اين نوع انتقادها را مطرح کند. او گفت خير، چون اين کار خطرناک بود؛ با وجود اين، گفت همان موقع هم به تمرکز بيش از حد قدرت در دستان استالين فکر کرده و با آن مخالف بوده است.
4- پس از آن، فدولف به طور مبسوط و تقريباً ملتمسانه درباره لزوم روابط صلح‌آميز و دوستانه بين آمريکا و اتحاد شوروي صحبت کرد. نکته اصلي سخنش اين بود که ايالات متحده بايد به جنگ سرد خاتمه دهد و به تلاش‌هاي صلح‌آميز اتحاد شوروي براي گرمي روابط پاسخ گويد.
5- فدولف سپس به پيمان بغداد و خاورميانه اشاره کرد. او گفت با خواندن اخبار مطبوعات مبني بر اينکه يک بحران جدي در خاورميانه در حال شكل‌گيري است، حيرت‌زده شده است. او گفت تمامي مشکلات خاورميانه نتيجه پيمان بغداد و يا رقابت آمريکا و انگليس در اين منطقه است. او سپس گفت که مي‌داند عدم تعهد ايالات متحده، به دلايل سياسي داخلي بوده است.
6- از فدولف پرسيدم آيا خبر تازه‌اي درباره سرگرد کوزنتسف دارد. ظاهراً مطرح کردن اين مسئله او را خيلي ناراحت کرد زيرا کل موضوع را توطئه‌اي از سوي ايراني‌ها با همدستي آمريکا خواند.

نظرات کلي
فدولف قدري قابل تحمل‌تر از هميشه‌اش بود. هر چند او دست از حملات معمولش به سياست‌هاي آمريکا برنداشته بود، نظراتش خيلي حزبي نبود و از گذشته راحت‌تر و دوستانه‌تر رفتار مي‌کرد. فکر مي‌کنم قصدش از دعوت کردن من، چنانکه قبلاً گفتم، واقعاً همان خداحافظي بود تا بدينوسيله بتواند در صورت بازگشت به ايران، تماس‌هايش را حفظ کرده باشد.
برداشت من از چندين ملاقاتي که با او داشته‌ام اين است که فدولف قبل از ديدار من فهرستي از موضوعات مورد نظرش را يادداشت مي‌کند و در طول صحبت بدون توجه به منطق و موضوع صحبت آنها را به ترتيب مطرح مي‌سازد. رفتار او چيزي بين تلاش براي مچ‌گيري و يا تحريک من و در عين حال دادن اطمينان خاطر از بابت حسن نيت شوروي بوده است.