پیوند و همکاری متقابل بهائیت و صهیونیسم

پیوند و همکاری متقابل بهائیت و صهیونیسم

دوشنبه، 27 شعبان 1266 ق، علیمحمد باب در تبریز اعدام شد و طبق وصیت میرزا یحیی، رهبری بابیان را بر عهده گرفت. از طرفی امیرکبیر به سبب نقش مهم حسینعلی در شورشهای بابیان، از وی خواست ایران را به قصد کربلا ترک کند. وی در شعبان 1267ق به کربلا رفت و با قتل امیرکبیر در ربیعالاول 1268ق و روی کار آمدن میرزا آقاخان نوری به ایران بازگشت. مدتی بعد (شوال 1268ق)، ترور نافرجام ناصرالدین شاه پیش آمد و بار دیگر دستگیری و اعدام بابیها آغاز شد. میرزا حسینعلی برای مصون ماندن از دستگیری و اعدام، به مقر تابستانی سفارت روس در زرگنده شمیران پناه برد. او مورد حمایت سفیر روس قرار گرفت، تا اینکه از سوی حکومت ایران، به بغداد تبعید شد و این شهر و شهرهای کربلا و نجف، مرکز فعالیت بابیها گشت.
میرزا یحیی -که عموم بابیان او را جانشین باب میدانستند- هنگام ترور ناصرالدین شاه، به نور رفته بود. او، چهار ماه زودتر از برادرش (حسینعلی) مخفیانه وارد بغداد شده بود و حتی پس از ورود حسینعلی، بیشتر اوقات در خفا بود. این مسأله سبب شد حسینعلی گهگاه نزد خواص، ادعاهایی مطرح کند. وقتی این موضوع به گوش میرزا یحیی رسید، حسینعلی نوری، دو سال- با نام مستعار درویش محمد- بغداد را ترک کرد و به جبال سلیمانیه عراق رفت. و بعد از بازگشت به سوی برادرش (سال 1278ق)، کتاب ایقان را در اثبات ادعاهای باب نوشت و بر جانشینی میرزا یحیی تأکید کرد.
اختلاف دو برادر و انشعاب در بابیت
از طرفی به سبب بروز برخی مشکلات و اختلافات میان بابیها و مسلمانان و اعتراض مردم به دولت عثمانی و به تبع آن به دولت ایران، دولت عثمانی- با هماهنگی دولت ایران- در اوایل سال 1280ق آنان را از بغداد به استانبول و پس از چهار ماه، به ادرنه کوچ داد. همزمان با خروج بابیها از بغداد، میرزا حسینعلی، ابتدا در باغ نجیب پاشا در بیرون بغداد و سپس در ادرنه، زمزمة من یظهره الله1 سرداد. این ادعا سبب، دیگری برای بروز اختلاف شد؛ عدهای از بابیها، طرفدار میرزا یحیی (صبح ازل) ماندند که به ازلی معروف شدند و عدهای به طرفداری از میرزا حسینعلی (بهاءالله) پرداختند که بهایی خوانده شدند. میرزا حسینعلی بهاء، رسماً بابیان را به آیین جدید خود دعوت کرد. او حتی نامه‌ای به ناصرالدین شاه نوشت و دربارة وضعیت پیروان باب در مدت دوازده سال اقامت در بغداد و سه سال در ادرنه مطالبی نگاشت. از محتوای نامه این طور برداشت میشود که میخواسته به گونهای تبعیت از شاه را ابراز کند.2
در هر صورت، منازعات ازلی و بهائی در ادرنه شدت گرفت و اهانت و تهمت و حتی کشتار، رواج یافت. هر یک از دو طرف، اسرار یکدیگر را آشکار میکردند؛ میرزا حسینعلی کتابی به نام بدیع نوشت و جانشینی میرزا یحیی را انکار کرد و حتی او را به مباهله دعوت کرد. سرانجام، حکومت عثمانی برای پایان دادن به این درگیریها، میرزا حسینعلی و پیروانش را به عک در فلسطین و میرزا یحیی و یارانش را به ماغوسه در قبرس فرستاد.
شکل‌گیری بهائیت
با ورود بهاءالله به عکا، حرکت اصلی بهائیت و شکل‌گیری آن آغاز شد. این شهر که بعدها با مرگ بهاءالله یک قداست کاذب یافت. میعادگاه بهائیت شد. تا جنگ جهانی اول، فلسطین جزء امپراطوری عثمانی بود و بهائیان در آن، آزادی عمل نداشتند ولی پس از آن جنگ، با توجه به علاقه و پیوند بهائیان با صهیونیسم‌ها، فعالیت آنان بیشتر شد. و با تشکیل دولت غاصب اسرائیل و نزدیکی مصالح و منافع دو طرف آرام آرام، بین بهائیت و اسرائیل غاصب پیوندی شکل گرفت. بهائیان، ایران را سرزمین موعود خود می‌دانستند و با نفوذ خود در ایران -به ویژه در عصر پهلوی دوم که دوران طلایی بهائیت بوده- زمینة گسترش روابط ایران و اسرائیل پدید می‌آید. به طوری که وقتی بهائیان، سمتهای دولتی ایران را به دست میآوردند- با حمایت‌های آمریکا و لندن -رابطه بسیار نزدیکی با اسرائیل برقرار کردند که بر محور منافع مشترک، با داشتن دشمن مشترکی به نام مسلمانان بود.3
عباس افندی هنگام رفتن به انگلستان می‌گوید:
آمدن من به اینجا، سبب الفت بین ایران و انگلستان است… در نتیجه به درجه‌ای می‌رسد که به زودی، [عده ای] از افراد ایران، جان خود را برای انگلیس فدا می‌کنند.4
و بعدها میبینیم چگونه انگلستان بین بهائیان و صهیونیسم پیوند ایجاد میکند.
شروع رابطه علنی بهائیان و اسرائیل غاصب
رابطه علنی و رسمی بهائیان و اسرائیل غاصب به بعد از جنگ جهانی اول بر می‌گردد و افرادی مانند که عباس افندی، در جنگ جهانی اول، در عکا به جاسوسی برای انگلیس پرداختند مأموران دولت انگلستان در خاک عثمانی به افرادی جاسوس و هماهنگ با نقشةهای آنان- مبنی بر تحقق زمینة نفوذ و و احیاناً ایجاد- آشوب بسیار نیاز داشتند. شوقی افندی میگوید:
کلنل سرآرنولد باروز کمبل (Kemble colonel sir Arnold barrows) که در آن اوان، سمت جنرال قونسولی دولت انگلستان را در بغداد حائز بود- چون علوّ مقامات حضرت بهاء الله را احساس نمود، شرحی دوستانه به ساحت انور، تقدیم و به طوری که هیکل اطهر، بنفسه الاقدس شهادت داده، قبول حمایت و تبعیت دولت متبوعه خویش را به محضر مبارک پیشنهاد نمود، و در تشرّف حضوری نیز متعهد گردید که هرگاه وجود اقدس، مایل به ارسال پیامی به ملکه ویکتوری باشند، در مخابرة آن، به دربار انگلستان اقدام نماید. حتی معروض داشت حاضر است ترتیباتی فراهم سازد که محل استقرار وجه اقدم، به هندوستان یا هر نقطة دیگر- که مورد نظر مبارک باشد- تبدیل یابد....5
اواخر جنگ جهانی اول -در شرایطی که عثمانیها درگیر جنگ با انگلیس بودند- آرتور جیمز بالفور در صفر 1336ق (نوامبر 1917م)، اعلامیه مشهور خود، دربارة تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین را صادر کرد. جمال پاشا (فرمانده کل قوای عثمانی)، برای اعدام عبدالبهاء و نابودی مراکز بهایی در عکا و حیفا، تصمیم قطعی گرفته بود. منشأ این تصمیم، روابط پنهانی عبدالبهاء با انگلستان بود که این مطلب را شوقی افندی با صراحت بیان میکند:
جمال پاشا (فرمانده کل قوای عثمانی)، تصمیم گرفت عباس افندی را به جرم جاسوسی اعدام کند.6 ولی دولت انگلستان به حمایت جدی عباس افندی برخاست و وزارت امور خارجه وقت، جناب لرد بالفور دستور تلگرافی به جنرال آلنبّی در فلسطین صادر و تأکید نمود که جمیع قوا در حفظ و صیانت عبدالبهاء و عائله و دوستان آن حضرت بکوشند.7
پس از آن خدمات و جاسوسیها، عبدالبهاء از سوی ژنرال آلّنبی (فاتح انگلیسی قدس، در جنگ اول جهانی) به لقب سِر (Sir) مفتخر شد و مدال قهرمانی نایت هود (Knihthood) را دریافت کرد.8 عباس افندی هم به شکرانة این حمایت در تاریخ 17 دسامبر 1918م دست به دعا برداشته و با چاپلوسی تمام، گفت:
اللهم ان سرادق العدل قد ضربت اطنابها علی هذه الارض المقدسه… و نشکرک و نحمدک… اللهم ایّد الامبراطور الاعظم جورج الخامس عامل انکلیزا بتوفیقاتک الرحمانیه و ادم ظلها الظلیل علی هذا الاقلیم الجلیل …؛
بارالها! سراپردة عدالت، در این سرزمین برپا شده است... و تو را شکر و سپاس می‌گوییم… پروردگارا! امپراطور بزرگ، ژرژ پنجم، پادشاه انگلستان را به توفیقات رحمانیات مؤید بدار و سایه بلندپایه او را بر این اقلیم جلیل [فلسطین]، پایدار ساز.9
عبدالبهاء در برنامهها و لوحهای دیگر، از تسلط انگلستان بر خاک فلسطین ستایش کرده بود. لرد بالفور به ژنرال آلنبی تأکید کرد با تمام قوا در حفظ و صیانت عبدالبهاء و عائله و دوستان او بکوشد.10 تمام این حمایتها به این سبب بود که بهائیان مهرة خوبی برای کمک به یهودیان در استقرار آنها در فلسطین بودند و میتوانستند با هم همکاری نزدیکی داشته باشند.
با مرگ عباس افندی و دفن وی در حیفای اسرائیل (1340 ق)، این شهر نزد بهائیان مقدس شده و مرکز تجمع آنان گشت. تشکیلات مرکزی بهائیت در حیفا هیأت نه نفره در مقری بنام بیت‌العدل اعظم، رهبری تمام مؤسسات و تشکیلات بهائیان را با توجه به عهده گرفته و پشتیبانی و هدایت کردند.
سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌های انگلیس در کشورهای خاورمیانه، از مرگ رهبر بهائیان اظهار تأسف و همدردی کردند: وزیر مستعمرات حکومت پادشاه انگلستان مستر ونیستون چرچیل (Winston leonard sPencer chuchill) به مجرد انتشار خبر مرگ عبدالبهاء، پیامی به صورت تلگراف برای سر هربرت ساموئل (Samuel Herbert)11 صادر کرد و از وی تقاضا نموده مراتب همدردی و تسلیت حکومت انگلستان را به جامعة بهایی ابلاغ نماید.12
در مراسم تشیع جنازه عبدالبهاء، مقدم بر همه سر هربرت ساموئل ‌حرکت می‌کرد. مأمور سیاسی انگلستان سر رونالد استورز دربارة تشییع جنازه عبدالبهاء می‌گوید:
ما در رأس مشایعین- که جمعیتی مرکب از کلیة مذاهب و ادیان بود- سراشیبی کوه کرمل را با قدم آهسته بالا رفتیم، و این درجة اظهار تأسف و احترام مشترک نفوس، با رعایت سادگی فوق‌العاده، در خاطر من کاملاً ماند.13
بهائیان و تشکیل نامشروع کشور اسرائیل
تشکیل کشور غاصب اسرائیل، در زمان حیات شوقی افندی، با جریانات جالبی شروع شده بود. ژوئن 1922 م چرچیل نوشته‌ای منتشر کرد به این مضمون که دولت انگلستان در صدد است یک کانون ملی یهود در فلسطین بنا کند. در پی این اعلام، مسلمانان، سخت معترض شدند و موج جدیدی از اعتراض به راه افتاد؛ به‌ویژه رفتار صهیونیستها با مسلمانان که سبب شد عواطف آنان جریحهدار گردد و حتی کار به سازمان ملل هم کشیده شد.2 آوریل 1947 م این مطلب در جلسه عمومی سازمان ملل مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت و کمیته‌ای مخصوص رسیدگی به مسأله فلسطین تشکیل شد. هنگام بررسی گزارش کمیته، ماهیت گروه‌ها و دولتهای مختلف و موضع‌گیری‌ها و چهره واقعی آنان - از جمله بهائیان- مشخص شد. 14‌جولای 1947م، شوقی افندی در نامهای به رئیس کمیسیون مخصوص سازمان ملل متحد نوشت:
… موقعیت بهائیان در این کشور، تا حدی منحصر به فرد است؛ زیرا در حالی که اورشلیم، مرکز روحانی عالم مسیحی است، این مرکز اداری کلیسای روم، با هیچ یک از مذاهب دیگر دیانت عیسوی نمی‌باشد و نیز، هر چند اورشلیم در نظر مسلمانان نقطه‌ای است که یکی از مقدس‌ترین مقامات اسلامی در آن قرار دارد، معذالک اعتاب متبرکة دیانت محمدی و مرکزی که برای ادای فریضة حج بدانجا می‌روند، در سرزمین عربستان است، نه در فلسطین. تنها یهودیان هستند که علاقة آنها نسبت به فلسطین تا اندازه‌ای قابل قیاس با علاقة بهائیان به این کشور است؛ زیرا که در اورشلیم، بقایای معبد مقدسشان قرار داشته و در تاریخ قدیم، آن شهر مرکز مؤسسات مذهبی و سیاسی آنان بوده است…..14
تأمل در محتویات نامه به خوبی بیانگر علاقه بهائیان به رویکارآمدن حکومت صهیونیستی است. اینکه شوقی افندی تصریح میکند: عد? زیادی از پیروان ما، از اعقاب یهودیان و مسلمین بوده یکی از بزرگترین حیلههای او در جلب توجه بیش از پیش یهودیان به شمار میرود؛ در حالی که حداقل ده قرن، اجداد و آبای سران بابیت و بهائیت، همگی مسلمان بودهاند و تمام بهائیان - به استثنای تعدادی انگشت شمار- در آن ایام، از خانواد? مسلمانان محسوب میشدند.15
پس از اینکه در14 می‌1948 م، انگلستان به قیمومیت در فلسطین پایان داد و همان روز، شورای ملی یهود در تل‌آویو شکل گرفت و تشکیل دولت غاصب اسرائیل اعلام شد.
چند ساعت بعد، ترومن (رئیس جمهور وقت آمریکا) هم این دولت غاصب را به رسمیت شناخت.16
شوقی‌افندی (چهارمین رهبر بهائیان)، در دیدار با دولت اسرائیل، مراتب دوستی بهائیان را نسبت به اسرائیل بیان کرده و آمال و ادعیة آنان را برای ترقی و سعادت اسرائیل اظهار کرد. وی در لوح نوروز 108 بدیع، نظر جامعة بهائیت را دربارة تاسیس کشور اسرائیل به صراحت ابراز میدارد:
... مصداق وعدة الهی به ابناء خلیل و وارث کلیم، ظاهر و باهر، و دولت اسرائیل در ارض اقدس مستقر، و به استقلال و اصالت آیین متینه به مرکز بین المللی جامعة بهائی مرتبط به استقلال و اصالت آئین الهی مقر، و به ثبت عقدنامة بهائی و معافیت کافه موقوفات امریه در برج عکا و جبل کرمل و لوازم ضروریه بنای بنیان مقام اعلی از رسوم دولت و اقرار به رسمیت ایام تسعه متبرکه محرمه موفق و مؤید....17
تشکیل دولت اسرائیل، از نظر بهائیت و بنا به قول شوقی افندی، یک وعد? الهی بوده است که حسینعلی و عباس افندی به آن بشارت داده بودند! این روابط دیرینه، به خوبی از زبان رئیس جمهوری اسرائیل غاصب، هویدا میشود وی هنگامی که از رهبران صهیونیسم بوده و یهودیکردن فلسطین را دنبال مینمود، با عباس عبدالبهاء ملاقات و مذاکرهای داشته که از چنین ملاقاتی با خشنودی و رضایت یاد میکند؛ در حالی که میدانیم، آن روزها میان صهیونیسم و انگلستان از یک سو، و مردم مسلمان عرب از سوی دیگر، منازعات شدیدی بروز کرده بود. این، تنها بهائیان بودند که از یک سو با انگلستان و از سوی دیگر با کارگزاران یهودی در فلسطین روابط نزدیکی داشتند؛ از این رو، بیان شوقی افندی در نامه به رئیس کمیسیون قضیة فلسطین، از روی سیاست و محافظهکاری بوده که اظهار بیطرفی نسبت به کمیسرهای انگلیسی در فلسطین کرده است. او به خوبی میدانست که اگر مسلمانان عرب روی کار آیند و حکومت فلسطین را از دست انگلیس خارج کنند، بیتردید، شبکة بهائیت را -که دارای همه نوع همکاری با آنها بودند-نابود خواهند کرد و وجود آنان را- به دلیل نسخ اسلام و ادعای پیغمبری و کتاب جدید و خدایی از سوی رهبران بابیت و بهائیت - به هیچ وجه تحمل نخواهند کرد و حاضر به هم زیستی با آنها نخواهد بود؛ به ویژه آنکه مهر سرسپردگی به بیگانة بر پیشانی همة رهبران آنان نقش بسته بود؛ زیرا مسلم است تنها مسلمانان عرب بودند که حاضر به هیچگونه مصالحه- و حتی زندگی مشترک سیاسی- با یهودیان مهاجر نبودند. در برابر، برای موفقیت بهائیان زمینة مساعد فراهم بود و آنان از لقب سر و حمایت بیچون و چرای انگلیسیها برخوردار بودند. از الواح و نامههایی که عباس افندی- در عظمت امپراطوری انگلستان و تجلیل از موقعیت حاصل از استعمار فلسطین و استقرار نیروهای انگلیسی نوشته- نمی‌توان بیاعتنا گذشت.
بهائیان به همه این مسائل توجه داشتهاند که ظواهر اسلامی را در سرزمین فلسطین رعایت می‌کردند؛ در نماز جماعت و جمعه شرکت میکرند و به هیچوجه به یاران خود اجازة تبلیغ در سرزمین فلسطین نمیدادند. منافع بهائیت تنها در صورتی میتوانست محفوظ بماند که یا انگلستان به استعمار خود در فلسطین ادامه دهد یا صهیونیسم به عنوان حافظ منافع انگلستان و میراثخوار استعمار روی کار آید. در غیر این صورت، مرکز -به اصطلاح- جهانی بهائیت، دیر یا زود، به دست مسلمانان عرب و به عنوان مرکز جاسوسی و دشمنی صریح با منافع ملی مسلمانان، برچیده می‌شد؛ از این رو، بهائیان در فلسطین و کشور اسرائیل برخلاف مصالح صهیونیسم سخنی نگفتند و در مسیر تحکیم روابط خود با صهیونیسم حاضر به همه گونه همکاری شدند.18
فلسطین، مرکز بهائیت
بهائیان هم سرزمین فلسطین را به عنوان مرکز اصلی جامعة بهائیت پذیرفتند. دولت اسرائیل نیز اولین دولتی بود که بهائیت را به عنوان یک دین رسمی به رسمیت شناخت و برای اولین بار نام ارض اقدس و مشرق الاذکار -که منظور، اسرائیل است -از زبان شوقی شنیده شد. او در کلامی به دوستان خود میگوید:دوستان من! شما نیز مانند من به این اراضی (اسرائیل) مسافرت کنید و در این ارض مقدس (اسرائیل) از روائح طیبه بهرهور گردید. البته این امر میتواند به نوعی انتقام‌جویی و کینهتوزی توجیه شود که رهبر بهائیان درصدد برآمد با استفاده از اختلاف دیرین مسلمانان و یهودیان، سرزمین اسرائیل را به عنوان مرکز اصلی و کعبة آمال بهائیان بپذیرد و دولت یهود را پناه‌گاه و تکیهگاه جهانی این فرقه قرار دهد. دشمنی دیرین یهودیان نیز به این امر شدت داد. آنان، هر نیروی ضد اسلامی را حمایت می‌کردند به ویژه که اسرائیل، در محاصر? کشورهای اسلامی قرار داشت. یکی از علتهایی که سبب شد دولت اسرائیل سلک بهائی را به رسمیت بشناسد، همین امر است؛ آنها را از مذاهب رسمی مملکت قرار داد و از طرفی، با به رسمیت شناخته آنها سرمایههای بهائیان را به سوی اسرائیل سرازیر کرد.19
جالب است که لروی آیواس، منشی کل شورای بینالملل بهائیان در نامه‌‌ای (13 اردیبهشت ماه 1332 ش) برای محفل بهائیان ایران، با شرحی مفصل از ملاقات شوقی‌افندی و رئیس جمهور اسرائیل در (پانزدهم فروردین 1333 ش)، می‌نویسد:
در این روز تاریخی، رئیس جمهور و خانمشان، کل هیأت بین‌المللی بهائی را در هتل ماگیدو، در تالار مخصوص به حضور پذیرفتند. پس از لحظه‌ای، رئیس جمهور و همراهان، با اتومبیل روانة بیت مبارک شدند. حضرت ولی امرالله و حرم مبارک، از رئیس جمهوری و خانم، با لطف و محبت خاصی پذیرایی نمودند. ضمن مذاکرات دوستانه و غیر رسمی، حضرت ولی الله، مقصد و مرام بهائیت را توضیح و نظر مساعد و تمایل بهائیان را نسبت به اسرائیل بازگو کردند و آرزوی بهائیان را برای ترقی و سعادت اسرائیل برشمردند. رئیس جمهور هم متقابلاً یادآور شد که در چندین سال قبل، هنگامی که به همراه خانم خود به اطراف کشور سیاحت می‌کردم، در بهجی به حضور سِر عبدالبهاء مشرف شدم.
وقت خداحافظی از مهمان‌نوازی ولی امرالله از طرف رئیس جمهور اسرائیل سپاسگزاری فراوان شد و ضمن تقدیر از اقدامات و مجاهدات بهائیان در کشور اسرائیل، آرزوی قلبی خویش را برای موفقیت جامعة بهائیان در اسرائیل و سراسر گیتی اظهار داشتند.20
اهمیت این ملاقات از آنجا مشهود است که بهائیان به آن، بیش از حد تصور، ارزش دادند و به راحتی جامعة بهائی را با اسرائیل پیوند دادند. این، به خوبی میفهماند که بهائیان، پیش از تشکیل دولت اسرائیل، هواخواه صهیونیسم و رویکارآمدن آنان در فلسطین بودند.
اسناد ارتباط سران بهائی و اسرائیل
یکی از اسناد این است که هیأت بین‌الملل بهائی حیفا، در نامه‌‌ای به محفل روحانی ملی بهائیان ایران (اول ژوئیه 1952 م) رابطه شوقی افندی را با حکومت اسرائیل کاملاً سربسته و محرمانه چنین به اطلاع آنان رساند: روابط حکومت (اسرائیل) با حضرت ولی امرالله و هیأت بین المللی بهائی دوستانه و صمیمانه است و -فی الحقیقه -جای بس خوشوقتی است که راجع به شناسایی امر در ارض اقدس، موفقیت‌هایی حاصل گردیده است….21 در اواخر ژوئن 1952 دکتر لطف الله حکیم - منشی شوقی افندی در شورای بینالمللی بهائی- طی نامهای خطاب به منشی محفل ملی بهاییان در ایران نوشت:
در جوار روضة مقدسه مخروبهای است که کسی راضی نمیشد آنها را تبدیل به گلستان کند و این منظرة کریه المنظرازجلوی روضة مبارکه برداشته شود...خلاصة الکلام، دولت اسرائیل، امر صریح بر حقانیت اهل بها صادر، و ناقضین پرکین را محکوم مینماید و لهذا بدون درنگ، آن مخروبه به امر هیکل مبارک منهدم میشود... هیچکس نمیتواند باور کند که چگونه ظرف چند روز، بنای بدنمای مخروبی، به این سرعت به باغ زیبایی تبدیل یافته است.22
سند دیگر اینکه مقاله‌ای با عنوان بهائیت در شماره 22 مجلهای فرانسوی و وابسته به صهیونیسم و اسرائیل، به نام زمین بازیافته (اسرائیل) (2 سپتامبر 1952 م) به قلم یکی از نویسندگان یهود، چاپ و منتشر شده است در این مقاله، انطباق اهداف یهودیان با عقاید بهائیان، در برپایی کشوری مقتدر به نام اسرائیل اعلام شده است….23 بهائیان در پی به رسمیت رسیدن و تثبیت خود بودند. اسرائیل نیز این کار را برای بهائیان میکرد، تا حامی وفاداری داشته باشد و از فشار مسلمانان بکاهد. از طرفی، بهائیان هم حاضر بودند برای این منظور سرمایهگذاری کنند.
در ادامه، شوقی افندی برای توسعه بهائیت، در پی جلب حمایت یهودیان آمریکا برآمد، از این رو، از حافظان منافع بهائیت در آمریکا خواست به هر نحو، این امر انجام شود. همچنین برای جلب موافقت همهجانبة بن گوریون، نخست‌وزیر اسرائیل غاصب بسیار کوشید. این عمل، زمینه اقدامات بعدی شوقی را برای پیوند بیشتر با اسرائیل فراهم می‌کرد.
این مطلب، در تلگراف محرمانه شوقی‌افندی برای محفل بهائیان آمریکا (19اوریل 1952)، دربارة سفر نخست‌وزیر اسرائیل، آمده است:
… برای تأسیس و استقرار مرکز جهانی امرالله، اقدامات وسیعه به کمال سرعت به عمل آمده است. هیأت‌های ایادی امرالله، از هر یک از قطعات عالم، متوالیاً تعیین گشته و پنج نفر از آنها اکنون به ایفای وظایف در ارض اقدس مشغولند، هنگام مسافرت رئیس الوزرای دولت اسرائیل به آمریکا محفل ملی آمریکا با او ملاقات و مصاحبه نموده و آثار امری را به او تقدیم داشته‌اند و هیجده قطعه اراضی به مساحت بیست و دو هزار متر مربع، بر وسعت اوقاف بین‌الملل بهائی در دامنة جبل کرمل اضافه گردیده است…. نقشة مشرق الاذکار کرمل -که ابتکار رئیس هیئت بین‌الملل بهائی است - تکمیل و اتمام پذیرفته است. معافیت اعتاب مقدسه از رسول دولتی و سایر مزایایی که از طرف وزارت دارایی دولت اسرائیل اعطا شده بود، اکنون شامل بیت حضرت عبدالبهاء و مسافرخانة شرقی و غربی نیز گردیده است….24
بن گوریون هم در جواب گفت: از ابتدای تأسیس حکومت اسرائیل، بهائیان همواره روابط صمیمانه‌ای با اسرائیل داشته‌اند.25
هیأتهای بین المللی بهائی (بیت العدل اعظم)
شوقی افندی، در 9 ژانویه 1951م (1328ش، شش سال قبل از درگذشت خود)، پیامی برای تاسیس هیأتهای بینالمللی بهائی (بیت العدل اعظم) به تمام مراکز بهائی جهان ابلاغ کرد و گفت:
... به محافل ملیه در شرق و غرب تصمیم خطیر و تاریخی تأسیس اولین شورای بین المللی بهائی را ابلاغ نمایید... درجة رشد کنونی محافل نه گانة ملی- که با کمال جدیت، در سراسر عالم بهائی به خدمات امریه قائمند- مرا بر آن میدارد که تصمیم تاریخی فوق را که بزرگترین قدم، در سبیل پیشرفت نظم اداری حضرت بهاء الله در سی سال اخیر محسوب است، اتخاذ نمایم. این شورای جدیدالتأسیس عهدهدار انجام سه وظیفه می‌باشد:
اولاً: با اولیای حکومت اسرائیل ایجاد روابط نمایید.
ثانیاً: مرا در ایفای وظایف مربوطه به ساختمان فوقانی مقام اعلی، کمک و مساعدت کنید.
ثالثاً: با اولیای کشوری، در باب مسائل مربوط به اموال شخصیه داخل مذاکره شود و چون این شورای که نخستین مؤسسة بین المللی و اکنون در حال جنین است -توسعه یابد، عهدهدار وظایف دیگری خواهد شد و به مرور ایام به عنوان محکمة رسمی بهائی شناخته شده و سپس به هیأتی مبدل میگردد که اعضایش از طریق انتخاب، معین میشوند، و ظهور کامل ثمرات آن، وقتی است که مؤسسات متفرعة عدید? آن، تشکیل گشته، به صورت مرکز اداری بین المللی بهائی، در جوار روضة مبارکه و مقام اعلی- که مقر دائمی آن خواهد بود- انجام وظیفه نماید. شایسته است این ابلاغیه را به وسیلة لجنه ارتباط منتشر نمایید.26
موافقت دولت اسرائیل با بسط موقعیت و گسترش اراضی بهائیان در اسرائیل، نتیجة سیاست آمریکا و صهیونیسم بود که برای تقویت بهائیان و مرکز جهانی آنان و گسترش فعالیت بهائیت در دیگر کشورها و حفظ منافع اسرائیل - به ویژه در کشورهای اسلامی-انجام گرفت. همزمان با طرح نقشةهای جهانی بهائیان برای گسترش مراکز بهائی در کشورهای مختلف- که محفل بهائیان آمریکا طرح و با برنامههای اطلاعاتی اسرائیل هماهنگ شده بود- چنین مساعدتهایی از جانب اسرائیل، سازمان و رهبران صهیونیسم امری اجتنابناپذیر به شمار میآمد.
بر این اساس، شوقی افندی تصمیم گرفت به کمک اسرائیل، دو کار اساسی را تحقق بخشد:
1.احداث تأسیسات مرکز جهانی بهائیان در اسرائیل، ضمن سامان بخشیدن به سازمان رهبری بهائیان؛
2.رفع بزرگترین مانع رهبری شوقی افندی، یعنی بازماندگان خانواد? اعضان و افنان که حاضر به همکاری با او و قبول زعامتش او نبودند.27
او از طرفی به چاپلوسی نزد دولت اسرائیل پرداخت و از طرفی، در پی جلب کمکهای مادی و گسیل آنها به سوی اسرائیل برآمد. وی در تلگراف 15 دسامبر 1915م برابر با (24 آذر ماه 1330) دربارة حمایت دولت اسرائیل از اموال غیر منقول موجود در اسرائیل، برای اطلاع محفل ملی بهائیان ایران مینویسد:
به یاران بشارت دهید که پس از مدتی بیش از پنجاه سال، کلیدهای قصر مزرعه توسط اولیای حکومت اسرائیل تسلیم گردید. این مکان مقدس تاریخی- که حضرت بهاء الله پس از خروج از سجن عکا در آن اقامت فرمودند- اکنون مفروش میگردد، تا هنگام افتتاح باب تشرف، برای زیارت زائرین مهیا باشد. توصیه میشود هفت قالی به قطع تقریبی سه متر در پنج متر به عنوان عباس ادیب در بیروت ارسال گردد.28
او در تلگرافی دیگر (در 24 دسامبر 1951 م) برای محفل ملی بهائیان آمریکا، آشکارا تأیید کرد که با تشکیل دولت اسرائیل و حمایت آنها، کار احداث مرکز جهانی بهائیان و تشکیل سازمان رهبری بهائیان، امکانپذیر شده است و این امر، از برکت وجود دولت جدیدالتأسیس اسرائیل است:
این شروع عظیم- که در عقد اول قرن دوم بهائی، مقارن تأسیس دولتی مستقل و جدید در ارض اقدس، شروع گردید- در نتیجه پیدایش دولت مزبور، تقویتی بسزا یافت و بر اثر تحقق یک رشته وقوعات متوالیه ذیل در ارض اقدس، پیشرفت سریع حاصل نموده است:
1. ساختمان قسمت فوقانی مقام اعلی- که مقدسترین مشروع بین الملل و در تاریخ امرالله بینظیر است- در قلب جبل کرمل آغاز گردید.
2. هیأت بینالمللی بهائی، در جوار اعتاب مقدسه تشکیل گردید. این هیأت طلیعه تأسیس بیت العدل عمومی، یعنی اعظم قوه تشریع نظم اداری جهانآرای بهائی است که به بنیانش الهی و حال بدایت ظهور و بروز آن است.
3. اماکن تاریخی مربوط به ایام سجن حضرت بهاءالله و عبدالبهاء، تملک و تعمیر و تزیین گردید و دولت جدیدالتأسیس، آنها را رسماً جزء مقامات متبرکه شناخت و از پرداخت مالیات معاف نمود. این مقامات، اکنون نزهتگاه و مورد نظر و توجه عموم مردم است.
4. مذاکرات رسمی با متصدیان اداری مرکزی بلدیه این حکومت برای دو منظور آغاز گردید:
الف) آنکه اراضی حول روضة مبارکه شارع آیین نازنین در حوالی عکا -که اکنون مورد تهدید است - برای نسلهای آینده محفوظ ماند.
ب) آنکه املاک وسیعه واقعه در جوار مرقد مبارک حضرت اعلی- که بینهایت لازم و ضروری است- خریداری شود، تا به فرموده حضرت عبدالبهاء، مشروعات تابعه حول مؤسسات، دو رکن اعظم، ولایت امر و بیت العدل اعظم در این اراضی بنیان گردد.
5. برای آنکه در مستقبل ایام، مشرق الاذکاری برفراز جبال کرمل مرتفع گردد، نقشة لازم تهیه گردید.بنای این مشرق الاذکار، نشانة ضروری و بارزی از پیشرفت روزافزون نظم اداری بین المللی امرالله خواهد بود.
6. چهار کنفرانس -که در خارج از مرکز بین المللی امرالله، در قطعات مختلفه عالم در آینده تشکیل خواهد شد، نشانة آغاز اقدامات امریه در بین قارهها بوده و یازده محفل روحانی ملی، در آن شرکت خواهند نمود. انعقاد این کنفرانسها مبشر شروع مرحله نهایی، برای اجتماع نمایندگان جوامع کلیة کشورهای مستقل و اقالیم مهمّه تابعه و جزایر مختلفه در سراسر جهان خواهد بود. اکنون وقت آن رسیده که توأم با اقدامات ششگانة فوق، موضوعی که اضطراراً مدتی به تعویق افتاده بود، به مرحله عمل درآید و آن، تعیین ایادی امرالله بر طبق نصوص الواح وصایای حضرت عبدالبهاء است که اولین عده آنها، بالغ بر دوازده نفر میباشند و به تعدادی مساوی از ارض اقدس و قطعات آسیا، آمریکا و اروپا انتخاب شدهاند. این اقدامات اولیه، مقدمه تحقق کامل مشروعی است که حضرت عبدالبهاء در کتاب وصایا پیشبینی فرمودهاند و با تمهیدات اولیه جهت تشکیل هیأت بین المللی بهائی- که بعداً به بیت العدل عمومی تبدیل خواهد شد- همدوش و همعنان است که این مشروع جدیدالتأسیس حلقهی اتصال دیگری برای تحکیم روابط مرکز دائم الاتساع بین المللی امرالله با جامعة پیروان در سراسر عالم و راه را برای مبادرت به اقدامات دیگر به منظور تقویت اساس نظم اداری بهائی هموار می‌سازد....29
پرفسور نرمان تیویج که دادستان اسبق حکومت فلسطینی و یکی از شخصیتهای سیاسی و حقوقی اسرائیل میباشد به پاس خدمات بهائیان به اسرائیل نوشت:
امر بهایی که مرکز آن حیفا و عکا است و این مدینه زیارتگاه پیروان آن است به درجه‌‌ایی از پیشرفت و تقدم نایل گشته که مقام دیانت جهانی و بین‌المللی پیدا کرده است.
به نوعی نرمان نیویچ بهایت را در ردیف سه دین یهودی، مسیحی واسلام به رسمیت شناخته و می‌گوید:
اکنون فلسطین را نباید فی الحقیقه منحصراً سرزمین سه دیانت محسوب داشت؛ بلکه باید آن را مرکز و مقر چهار دیانت به شمار آورد، زیرا امر بهایی که مرکز ان حیفا و عکا ست و این دو مدینه زیارتگاه پیروان آن است به درجة ای از پیشرفت و تقدم نائل گشته که مقام دیانت جهانی و بین المللی را احراز نموده است. و همان طور که نفوذ این آیین در سرزمین مذکور روز به روز رو به توسعه و انتشار است در ایجاد حسن تفاهم و اتحاد بین المللی ادیان مختلفه عالم نیز عامل بسیار موثری به شمار میآید.30
از طرفی شوقی افندی از وظائف شورای بین‌المللی بهائیان، رابطه با دولت اسرائیل بیان می‌کند و حمایت از اسرائیل را به همه دولت‌های جهان ترجیح می‌دهد و تأسیس شعب محافل روحانی و ملی بهائیان را فقط در ارض اقدس و بر حسب قوانین حکومت جدیدالتأسیس اسرائیل ممکن می‌داند.31
و نقشة ده ساله که شامل 28 هدف است. این اهداف بنابر خواست شوقی افندی، باید توسط چارلز میسن ریمی پیاده میشد.
بهائیت و جنگ اعراب و اسرائیل
در جنگ اعراب و اسرائیل، بهائیان همواره از اسرائیل غاصب جانبداری کرده، و علیه مسلمانان به تبلیغ می‌پرداختند. نیاز صهیونیسم و اسرائیل به اطلاعات و منابع خبری وسایل ارتباطی جمعی در کشورهای اسلامی، سبب شده بود بهائیان به کمک آنها بیایند؛ چون اگر اعراب موفق میشدند، منافع بهائیت در خطر بود.
در سال 1379 ق (1960م) یکی از شرکتکنندگان ایرانی در مجمع عمومی مؤتمر اسلامی بیت المقدس از نقش اطلاعاتی بهائیان برای اسرائیل، سخنی به میان آورد. کشورهای عربی، مسأله را خیلی جدی نگرفتند. در اثر عدم اطلاع مسلمانان از وضعیت عوامل گسترده صهیونیسم در کشورهای عربی اسلامی- که ناشی از ضعف تشکیلات اطلاعاتی آنان بود - نسبت به آن توجه ویژهای نشد؛ در حالی که برای کارشناسان مسائل سیاسی- مذهبی ایران روشن بود تا زمانی که طرح دوستی و روابط متقابل عباس افندی با صهیونیسم پی ریزی نگردیده بود در ایران یهودی - بهایی وجود نداشت.
پس از پیدایش این سرسپردگی و تداوم آن در زمان شوقی افندی - به ویژه، پس از تشکیل دولت اسرائیل- در محافل بهائی ایران، یهودیان بسیاری، خود را یهودی بهائی لقب میدادند؛ حتی اسرائیل، با عنوان قلب العالم -که اصطلاحی مشترک، برای حفظ منافع هر دو گروه بود- زبانزد بهائیان و یهودیان صهیونیست شد. این اصطلاح، پیشنهاد شوقی افندی بود.
تلاش جدی بهائیان در کسب اطلاعات و مدارک سیاسی، برای منافع صهیونیسم و اسرائیل سبب موضعگیری جامعة اتحادیة کشورهای عربی شد. و موضوع بهائیگری جزء دستور کار دفتر تحریم اعراب علیه اسرائیل وابسته به اتحادیة عرب قرار گرفت. این دفتر، مأموریت یافت تمام شرکتهای و مجتمعهای صنعتی و اقتصادی آمریکایی و اروپایی و... با اسرائیل منافع مشترک داشته و به نفع آن و زیان اعراب می‌کوشند، شناسایی کند و نام آنها را برای تحریم معامله و همکاری اقتصادی در اختیار دولتهای عرب قرار دهد. خبرگزاری رویتر در 10 ژانویه 1975 م از دمشق گزارش داد:
محمد محجوب (کمیسر عالی در دفاتر تحریم اعراب، علیه اسرائیل) بیان کرد:کنفرانس ماه آینده دفاتر تحریم مبارزه با گروه بهائی را به طور جدی بررسی خواهد کرد. محمد محجوب، از گروه بهائی به عنوان یک جنبش طرفدار اسرائیل و صهیونیسم یاد کرده است.32
همین مضمون را خبرگزاری خاورمیانه در 10 ژانویه 1975 م، به نقل از محمد محجوب و دیگران مخابره کرد:
روز 23 فوریة سال جاری، افسران دفتر تحریم اسرائیل، در کنفرانس قاهره گرد خواهند آمد، تا موضوع گروه مذهبی بهائیها را که دارای اهداف و فعالیت‌های صهیونیستی در کشورهای عربی - اسلامی هستند، بررسی کنند.33
23 فوریه 1975 م، در قاهره، کنفرانس تحریم اسرائیل برگزار شد و در 25 فوریه، نتایج و تصمیمات مهم آن، در مطبوعات جهان منتشر شد.
روزنامة المحرر، چاپ بیروت در 25 فوریه 1975 م با عنوان مؤتمر مکاتب مقاطعة اسرائیل، تصمیم کنفرانس تحریم را به نقل از محمد محجوب و دیگر ناظران آگاه را- دربارة رابطه محافل و مراکز بهائیان با صهیونیسم و اسرائیل - چنین اعلام کرد:
و قرّر المکتب ایضاً فرض حظر علی نشاط البهائیین فی الدول العربیة و اغلال محافلهم بعد ان ثبت ان الصهیونیة تستر ورائهم...؛
همچنین دفتر تحریم اعراب علیه اسرائیل مقرر داشت که بایستی دولت‌های عربی از جنبش بهائی‌ها و تشکیل محافل آنها شدیداً جلوگیری کنند؛ زیرا برای اعضای کنفرانس مسلم شد، صهیونیسم پشت آنان پنهان شده است- حتی بهائیان ایران گستاخی را به حدی رساندند که مبالغ هنگفتی، برای کمک به اسرائیل غاصب جمع‌آوری کردند. پول جمع‌آوری شده، حدود 120 میلیون تومان بود که در ظاهر، برای بیت‌العدل حیفا فرستاده می‌شد؛ ولی منظور اصلی، کمک به ارتش اسرائیل بود. مقدار قابل ملاحظه‌ای از این پول، به وسیله حبیب ثابت پرداخت شده بود.34
درگزارش مأموران ساواک (9/9/46) آمده است:
شنیده شده است چندی قبل، بهائیان ایران مبلغ هنگفتی- که چندین میلیون تومان بوده- به اسرائیل کمک کردهاند. البته تصور میرود کمک بهائیان، از طریق آقای غفوری (نمایندگی سیاسی اسرائیل در ایران) و به وسیله حبیب القانیان، که تماس مستقیم با حبیت ثابت - که قبلا یهودی و اهل کاشان بوده است- انجام گردیده؛ زیرا از قرار معلوم، سرمایه محفل و وجوه جمعآوری شده بهائیان، ماهیانه به نام خیرالله در صندوقی نزد حبیب ثابت میباشد و مشارالیه، این پولها را به ربح میدهد؛ لکن مبلغ جمعآوری شده فعلاً نامعلوم است.35
در ادامه، به نقش نمایندگان ایران در فلسطین اشاره می‌کنیم. میرزا حبیب الله خان آل رضا یا عبدالملک، از سوی مقامات وزارت امور خارجه ایران، به عنوان نماینده ایران در فلسطین انتخاب شد. البته این انتخاب، بدان معنا نیست که پیش از این تاریخ، ایران در فلسطین نمایندهای نداشت. از اسناد سیاسی موجود، چنین برمیآید که تا پیش از سال 1298ش 1880ممیسو اسکوینچ ، سمت ویس قنسل افتخاری ایران در حیفای فلسطیین را عهدهدار بود.36 اسکوینچ امور این ناحیه را با توجه به دقت نظر ویژه کنسولگری ایران در مصر اداره مینمود.37 صرف نظر از او، انیس حیری و توفیق عفیفی، هر کدام، با عنوان کنسول افتخاری ایران در دو شهر یافا و عکا، عهدهدار امور ایران بودند و این منصب را تا سال 1314 ش (1935 م) حفظ کرده بودند. در این سال، بر اساس یاداشت 2503/39569 مورخ 17/9/1314 وزارت امور خارجه ایران، پایان خدمت ایشان رسماًً به کمیته عالی بریتانیا در فلسطین ابلاغ شد.38
میرزا حبیب الله که اهل شیراز39 و فرزند میرزا رضا قناد بود، از بهائیان شناخته شده و مجذوب عباس افندی به شمار میرفت. او به سبب نزدیکی با عباس افندی، از خشم مردم مسلمان؛ هراس داشت و از اقامت در ایران نگران بود. لذا به عکا رفت و مستخدم دستگاه عباس افندی شد. او به دلیل تعصب و علاقهای که به این فرقه داشت مورد لطف و محبت خاص افندی قرار گرفت. عباس افندی، حبیب الله خان پسر میرزا رضا قناد را به تحصیل گمارد و با هزینه خود، او را برای ادامه تحصیل دوسال به اروپا فرستاد. او به زبانهای انگلیسی و فرانسه تسلط پیدا کرد و سپس به تهران آمد.40 او پس از مشروطه در سال 1339 ق/1920 م رهسپار حیفا شد او خود در گزارش مینویسد:
چندی قبل، از حیفا، از طرف ایرانیان ساکن آن سرزمین [بهائیان] تهدیدی رسید که چون دولت فخیمه انگلیس در شناسایی ویس قنسل حیفا...تعلل میورزد و امور ماها[ایرانیان بهایی] از هر حیث -راجع به مسافرت و غیر از این جهت - لطمه وارد میشود، خواهش میشود که مسافرت چند روزه به این سمت نمایند.41
حبیب الله خان، ظاهراً بدون اجازه وزارت خارجه، رهسپار حیفا و سپس بیت المقدس شده و بدون داشتن اعتبارنامه، با مقامهای انگلیس به گفتوگو پرداخته است. جالب اینکه نه تنها با مخالفت مسئولین انگلیسی مواجه نمیشود، بلکه مورد استقبال هم قرار می‌گیرد.
متأسفانه وزارت خارجه وقت نیز به دلیل آشفتگی سیاسی حاصل از کودتای سوم اسفند، هیچ واکنش نشان نداد و همین امر بر جسارت عین الملک افزود؛ به طوری که رسماً پیشنهاد سرپرستی امور فلسطین را مطرح ساخت.42
حبیب الله خان در یکی از گزارشهای خود، ضمن متهم کردن وزیر مختار ایران در مصر، اسباب تضییع حقوق و حیثیت دولت ایران را چنین مینگارد:
سابقاً عرض کردم بین بهائیان، پس از وفات عبدالبهاء راجع به مقام بهاءالله و جانشینش اختلافی روی داد..از قرار راپرتی که رسیده است، پیدرپی تلگراف و مراسلات از طرف انجمنهای بهائیان در جمیع عالم، به حکومت بریتانیا و وزارت خارجه او و کمیسر عالی در فلسطین میرسد و میگویند که مضمون آنها هم این است که کلید، باید به دست شوقی افندی برسد... حالا ملاحظه میفرمایید که نداشتن مأمور صحیح دلسوزی در فلسطین، چگونه اسباب تضییع حقوق و حیثیت دولت ایران شده است و منتهی به این شده است که بهائیان، در تمام نقاط، متوسل به دولت بریتانیا شدهاند، در صورتی که اگر مأموری میداشتیم، همه میبایستی متوسل به دولت ایران شوند. به هر صورت، این است اوضاع آن صفحات، و نمیدانم وزیر مختار [ایران در] مصر، به چه ملاحظه در جلوگیری از این امور برنیامده... در وقتش، اگر امور آنجا محول به فدوی شده بود، همینطور که در شام، حفظ حقوق و آبروی دولت را کردهام، در آنجا هم، البته کرده بودم....43
بر اساس این سند، از انگیزههای میرزا حبیب الله خان -که بعدها برای خود، از نام خانوادگی هویدا استفاده کرد- رسیدگی به امور بهائیان در فلسطین بوده است. انگیزه وی، بر اساس اسناد موجود به دو بخش تقسیم میشود:
الف) تلاش برای ارتباط پیوسته با مرکز بهائیت در فلسطین و نزدیکی به رهبران این فرقه. این تلاش به وسیله گروهی از ایرانیان شام در همان سالها و با ارسال عریضهای آشکار شده و پرده از این تصمیم هویدا برداشته میشود:
خدمت اجلاء عظام هیئت وزرا، محترمین و وکلای مجلس شورای مللّی[ملی]! جناب آقای حبیب الله خان، وقت ممکن ندارد که به کار رعیت یا به داد رعیت برسد. از برای [آن] که شب و روز مشغول از برای تبلیغ حضرات بهائی گردیده و روابط ایشان در عوض اینکه با پایتخت ایران باشد، روابط ایشان با حیفا است....44
ب) کسب سود مالی، یکی دیگر از دلایل عین الملک هویدا در ارایة چنین پیشنهادی است. شاید بین اعضای وزارت خارجة ایران ملی، در دوران قاجار، کمتر فردی یافت شود که بدین اندازه متهم به اخاذی و سوء استفاده از اتباع ایرانی مقیم محل مأموریتش باشد. اقدام‌های سودجویانة هویدا به سرعت، مسائل مهمی را در روابط خارجی ایران با منطقة خاورمیانه پدید آورد، به طوری که مقامات هر کشوری که در آنجا بسرمی برد، آشکارا از رفتار وی ابراز ناخشنودی می‌کردند.45
مقام‌های وزارت خارجه ایران که امیدوار بودند با واگذاری امور فلسطین به حبیب الله خان هویدا، هم به مشکلات اتباع ایرانی پایان دهند و هم اصول سیاست خارجی خود را برابر بحران فلسطین معلوم کنند نه تنها به هدف نخست نائل نشدند، بلکه در دستیابی به مقصود دوم، با دشواری جدیدی مواجه شدند.
هویدا، اگر چه خطر نفوذ صهیونیسم و رشد آن را در منطقه، بارها به مقام‌های تهران گوشزد کرد این اقدام او نه از سر خیرخواهی و حقوق منافع ملی ایران، بلکه به دلیل رقابت پنهانی بهائیان و صهیونیستها در تصرف حکومت فلسطین بود.46 وزارت امور خارجه ایران -که تا پیش از عزیمت هویدا به فلسطین، حداقل در سه شهر مهم، دارای نمایندگی سیاسی رسمی بود- در اثر اقدامات او، نه تنها نمایندگی یافا، عکا و حیفا تعطیل شد، بلکه امور فلسطین را نیز ضمیمه شام کرد و ایرانیان فلسطین به سبب حمایتهای صهیونیستها، همکاری خوبی با هم پیدا کرده بودند.
درایت مرحوم امام خمینی
حضرت امام خمینی( با درایت و هوشیاری، خطر بهائیان را برای اسلام و کشور، جدی دانسته و در درجة اول به روحانیت سفارشی اکید کرد که مردم را از این خطر آگاه کنند. آن بزرگوار، در دیداری خطاب به علمای یزد چنین فرمود:
آقایان باید توجه فرمایند که بسیاری از پست‌های حسابی به دست این فرقه است، که حقیقتاً عمال اسرائیل هستند. خطر اسرائیل، برای اسلام و ایران بسیار نزدیک است. پیمان با اسرائیل در مقابل دول اسلامی، یا بسته شده یا می‌شود. لازم است علمای اعلام و خطبای محترم، سایر طبقات را آگاه فرمایند که در موقعش بتوانیم جلوگیری کنیم. امروز، روزی نیست که به سیرة سلف صالح بتوان رفتار کرد. با سکوت و کناره‌گیری همه چیز را از دست خواهید داد.47
حضرت امام( از تسهیلات دولت برای مسافرت دو هزار نفر یا بیشتر از فرقه ضاله، به همراه پرداخت ارز و تخفیف بلیت برای سمیناری که در لندن تشکیل میدهند، و در مقابل، مشکلاتی که برای حجاج بیت الله الحرام، ایجاد می‌کنند، انتقاد کرده و آن را شاهدی بر سوء نیت دولت گرفتند.48
البته روزنامة دنیا (سال 19، شماره 741، در 7/2/1342) از عزیمت دو هزار زن و مرد بهائی از فرودگاه مهرآباد به لندن خبرداد که دولت، به هر نفر، پانصد دلار به نرخ دولتی ارز پرداخت نمود. علت عزیمت، اجتماع پانزده هزار نفری بهائیت در 8 اردیبهشت 42 برای معارفه گروه نُه نفری رهبران بهائیان بود.49
حضرت امام ( در ادامه موضعگیریها فرمودند:
دو هزار نفر را با کمال احترام، با دادن پانصد دلار ارز به هر یک (پانصد دلار از مال این ملت مُسلِم به بهائی داده‌اند)، ...[و] به هر یک، هزار و دوبیست تومان تخفیف هواپیما[داده‌اند که اینها]، چه بکنند؟ بروند در جلسه‌ای که بر ضد اسلام در لندن تشکیل شده است، شرکت کنند.50
در جای دیگر- با ذکر همین ماجرا - از تخفیف بیست و پنج میلیون تومانی شرکت نفت به ثابت پاسال، (بهایی معروف) سخن به میان آورده و می‌فرماید:
این وضع نفت ما، این وضع ارز مملکت ما، این وضع هواپیمایی ما، این وضع وزیر ما، این وضع همة ما، سکوت کنیم باز؟ هیچ حرفی نزنیم؟ حرف هم نزنیم؟ ناله هم نکنیم؟… این سکوت مرگبار، اسباب می‌شود که زیر چکمة اسرائیل، به دست همین بهائی‌ها، این مملکت ما، نوامیس ما پایمال شود. وای بر ما، وای بر این اسلام، وای بر این مسلمین! ای علما ساکت ننشینید! … استقلال مملکت و اقتصاد آن، در معرض قبضة صهیونیست‌ها است که در این حزب بهائی ظاهر شدند، و مدتی نخواهد گذشت که با این سکوت مرگبار مسلمین، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمال خود، قبضه می‌کنند و ملت مسلمان را از هستی در تمام شؤون، ساقط می‌کنند. تلویزیون ایران، پایگاه جاسوسی یهود است و دولت‌ها ناظر آن هستند و آن را تأیید می‌کنند....51
بهائیت و اقتصاد
در گزارش ساواک از جلسه ناحیه 2 بهائیان شیراز (در تاریخ19/5/1350) آمده است:
جلسهای باشرکت 12نفر از بهائیان ناحیه 2 شیراز، در منزل آقای هوشمند و زیر نظر آقای فرهنگی تشکیل گردید. پس از قرائت مناجات، شروع و خاتمه و قرائت صفحاتی از کتاب لوح احمد و ایقان، آقای فرهنگی و محمدعلی هوشمند، پیرامون وضع اقتصادی بهائیان در ایران صحبت کردند. فرهنگی اظهار داشت:
بهائیان در کشورهای اسلام پیروز هستند و میتوانند امتیاز هر چیزی را که میخواهند بگیرند. تمام سرمایههای بانکی و ادارات و رواج پول در اجتماع ایران، مربوط به بهائیان و کلیمیان میباشد تمام آسمان خراشهای تهران، شیراز و اصفهان، مال بهائیان است. چرخ اقتصادی این مملکت، به دست بهائیان و کلیمیان میچرخد. شخص هویدا، بهاییزاده است. او یکی از بهترین خادمان امرالله است و امسال، پانزده هزار تومان به محفل ما کمک نموده است. آقایان بهائیان ! نگذارید کمر مسلمانان راست شود...!52
بهائیان، با تمام وجود، خود را در اختیار اسرائیلی‌ها قرار دادند، به گونه‌ای که توانستند اعتماد بیش از حد اسرائیلیها را به دست آوردند و اسرائیلی‌ها نیز برابر خوشخدمتی آنها، رفتار ویژه‌ای داشتند. فریدون رامشفر که بهایی است، در مسافرتی که به اسرائیل داشته دربارة نحوه برخورد اسرائیلی‌ها با بهائیان می‌گوید:
دولت اسرائیل، آنقدر نسبت به بهائیان، خوشبین است که در فرودگاه خود، احیا (بهائیان) را بازرسی نمی‌کند؛ ولی بقیه مسافرین و حتی کلیمی‌ها را بازرسی می‌کنند. به طوری که یک کلیمی اعتراض کرده بود که چرا بهائیان را بازرسی نمی‌کنید و ما را که اینجا موطنمان است، مورد بازرسی قرار می‌دهید.53
بهائیت پس از شوقی افندی
بهائیت - به ویژه- پس از مرگ شوقی افندی چهرة اصلی مورد نظر بانیان خود را نمایان ساخت و در جهت اهداف پدید آورندگان اصلی خود، کارآیی خویش را در معرض دید عموم گذاشت. اگر نگاهی تطبیقی به عملکرد این فرقه در سراسر جهان بیندازیم، روشن می‌شود این فرقه تا چه اندازه ابزار دست سیاستمداران مستبد جهان شده و در راستای اهداف صهیونیزم بین‌المللی در کشورهای اسلامی و برای تضعیف دین مبین اسلام به کار رفته است. حتی اگر کارآیی آن را در مقایسه با مکتب‌هایی مانند کمونیسم -که ادعای دیانت ندارند- به نظاره بنشینیم، روشن می‌شود که چگونه در راستای اهداف سیاسی بیگانگان در کشورهای اسلامی مورد استفاده قرار گرفته است. این عملکرد، مدیون تشکیلاتی است که از زمان شوقی افندی به کار گرفته شد و بیت‌العدل در اسرائیل تأسیس شد.54
عملکرد امروز بهائیت
آنان از اسرائیل برای زنده نگهداشتن آیین خود کمک میگیرند و مسئولین رژیم غاصب هم با توجه به اهداف مشترکشان، از آنان حمایت میکنند، برای نمونه به خبر زیر توجه کنید:
سه شنبه، اول خرداد 1380ش، مصادف با سالروز رحلت حضرت رسول اکرم(ص)، رژیم صهیونیستی، برای تجمع فرقه ضاله بهائیت به منظور افتتاح یک ساختمان دویست و پنجاه میلیون دلاری درارتفاع کرمل در حیفا جشن و پایکوبی راه انداخت. ساخت این مجموعة عظیم، با حمایت مستقیم اسحاق رابین (نخست وزیر معدوم رژیم اشغالگر)، از سال 1372ش، زیر نظر دو بهایی فراری به نام‌های مهندس حسین امانت و دکتر فریبرز صهبا، با شدیدترین تدابیر امنیتی آغاز شد. این تصمیم، پس از برگزاری اجتماع سراسری سران بهائیت در نیویورک (1992م) زیر نظر سیا و موساد- با هدف ایجاد قوس و زیارتگاه متناسب با شأن پیامبر دیانت بابی درمدفنش -به مسئولان رژیم اشغالگر ابلاغ شد. در این مراسم ارکستر سمفونیک اسرائیل حاضران را -که میان آنها مسؤولان سیاسی و اقتصادی و امنیتی صهیونیستها و برخی بهائیان اروپا و آمریکا بودند- برای دعا و نیایش همراهی میکرد. نکته مهم و قابل توجه این تجمع، حضور خبرنگاران رادیو و تلویزیونهای مختلف جهان، برای ایجاد پوشش علنی صوتی و تصویری افتتاح کاخ بود. اهدافی که برگزارکنندگان مراسم، خواهان نشر آن، به وسیله این خبرنگاران بودند، میتوان به این موارد اشاره کرد:
1. دولت اسرائیل، با نهایت افتخار میتواند میزبان همه بهائیان جهان - به ویژه بهائیان ساکن کشورهای اسلامی- باشد.
2. آثار این دیانت مدرن و پیشرفته، که متناسب با جهان توسعهیافته قرن 21 است - به صدها زبان و لهجه ترجمه و منتشر شده است و میتواند برابر سایر برداشتها و قرائتهای عقبافتاده و متحجرانه بایستند.
3. بهائیت، رو به گسترش است و تعداد بهائیان جهان که متمایل به دولت اسرائیل هستند، بیش از 6 میلیون نفر است.55
می توان گفت اسرائیل در پی جلب سرمایههای بهائیان و مشغول کردن مسلمانان به آنها و فراهم کردنیک حامی بسیار خوب برای یهودیان است.
اکنون بهائیت نیز با مظلومنمایی در جوامع بین‌الملل-به ویژه در ایران اسلامی که سرزمین موعودآنها است- در پی آن هستند که بگویند: ما بر حق هستیم و حقوق ما پایمال شده است. و طبق معمول، استکبار جهانی هم از آنان حمایت می‌کند، بعنوان نمونه وقتی جامعة بهائی نامه‌‌ای به آقای خاتمی (رئیس جمهوری وقت ایران) می‌نویسند و تظلمخواهی می‌کنند، برخی سازمانهای بین‌المللی، با استناد به همین نامه، ایران را به نقض حقوق بشر محکوم می‌کنند. به گفته یکی از صاحب نظران: این نامه در شرایطی -به صورت گسترده- توزیع شد که در کنار تهدید ایران به وسیله اسرائیل، فشار آمریکا و اروپا بر ضد فعالیت‌های هسته‌ای ایران اوج گرفته و آنها هر روز بخشی از جنگ روانی و تبلیغاتی خود را در اینباره انجام میدهند، تا جایی که تونی بلر و جک استراو، نخست وزیر و وزیر امور خارجه انگلیس اعلام کردند که پس از پروندة هسته‌ای، پرونده حقوق بشر در ایران در دستور کار قرار میگیرد و در این بین، جامعة بهائیان هم مورد استفاده ابزاری صهیونیسم‌ها قرار گرفته است.56
چندی پیش هم اعلام کردند بهائیان و صوفیان در ایران آزاد نیستند، باید از حقوق آنها دفاع کرد. جالب این است که برخی روشنفکران داخلی هم به بهانه دفاع از حقوق بشر، از جامعة بهائی و گروههای انحرافی ضاله حمایت می‌کنند. امیدواریم اینها- مانند جامعة بهائی- جاسوس یا عامل صهیونیسم‌ها نباشند. شبکه‌های خبری وابسته به صهیونیسم نیز در اختیار تبلیغات این فرقه است که با تکیه بر مظلومیت آنان و حق آزادی عقیده، برای آنان تبلیغات کرده، و نظام مقدس جمهوری اسلامی را- که با آنان اختلاف ریشه‌ای دارد - محکوم می‌کنند.
در مجموع امروز بهائیت یک تشکیلات بین‌المللی است و شهر عکا (قبله بهائیان که در اسرائیل قرار دارد) مرکز همبستگی و پیوند آنها با صهیونیسم- به ویژه در امور اقتصادی- است. البته بیشترین پیروان بهائیت، در کشور آمریکا ساکنند. تشکیلات آنان در تمام کشورهای جهان به ویژه کشورهای آفریقایی و آسیایی- شعبه دارد و برای خود تبلیغ می‌کنند. اهداف آنان با اهداف صهیونیسم گره خورده و به یکدیگر احترام متقابل دارند. آنان برای نابودی مسلمانان به ویژه شیعیان- تلاش مضاعفی از خود نشان می‌دهند. باید بیش از پیش هوشیار بود چرا که دست صهیونیست‌ها کاملاً نمایان است.
1 . من یظهره اللهی یعنی کسی که خدا او را ظاهر و آشکار میکند. میرزا علیمحمد باب. در اوایل ادعای بابیت و ذکریت و رسالت میکرد و میگفت:من از جانب امام زمان( مأموریت دارم؛ در ادامة، ادعای قائمیت کرد و گفت:من، همان امام زمان هستم و بعد، ادعای نبوت کرد و کتاب بیان را تألیف نمود این ادعاهای متفاوت، با هم سازگار نبود، لذا در صدد توجیه و تأویل ادعا، نوشته‌ها سابقش برآمد. او، عنوان قائم و مهدی را در نوشتة خود به یک کلمة کلی و مبهم تبدیل کرد و گفت: منظور من از قائم، من یظهره الله است. حسنعلی بهاء هم از این عنوان استفاده کرد و ادعای من یظهره اللهی کرد و گفت: من همانم که علیمحمد باب از ظهور او خبر داده است و کتاب بیان منوط به امضای من است و من مرام علیمحمد را نسخ کردم (محمد محمدی اشتهاردی، بابیگری و بهاییگری، ص66-67).
2 . برای دیدن متن کامل نامه، ر.ک: عبدالبهاء، مقالة شخصی سیاح، ص 114-165.
3 . روح الله حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه (1341-43)؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1382 ش، ص 169.
4 . عبدالبهاء، خطابات، ج1، ص 23.
5 . شوقی افندی، قرن بدیع، ج 2، ص 125، تهران، مؤسسه ملی مطبوعاتی امری.
6 . همان، ج 3، ص 291.
7 . همان، ص 297.
8 . اسماعیل رایین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، مؤسسه تحقیقی رایین، تهران، بی‌تا، ص118؛ قرن بدیع، ج 2، ص 214.
9 . دکتر یوسف فضایی، تحقیق در تاریخ و عقاید شیخیگری، بابگری، بهائیگری، ... و کسرویگرایی، ص 195، آشیانه کتاب، تهران، 1382ش-، مکاتیب، ج3، ص 347.
10 . شوقی افندی، قرن بدیع، ج3، ص347.
11 . سر هربرت ساموئل (Samuel Herbert): وی تحصیلات سنتی و مذهبی را در انگلستان گذراند و به علت خوی صهیونیستی و استعماری بسیار قویاش از طرف دولت انگلستان به عنوان اولین کمیسر عالی در فلسطین انتخاب شد. وی یهودی بود و در سال 1914 م طرحی را برپایه تأسیس یک دولت یهودی ارائه داده بود و خواستار اولویت‌هایی برای مهاجرت یهودیان به فلسطین بود. (بهرام افراسیابی- تاریخ جامع بهائیت، ص2-421)
12 . شوقی افندی، قرن بدیع، ج3، ص 321.
13 . مجله اخبار امری، ارگان محفل ملی بهائیان ایران، شماره 7و 8 (آبان و آذر 1324)، ص 7.
14 . افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت، ص560، نشر مهرفام، چاپ دهم، 1382ش.
15 . سید محمد باقر نجفی، بهائیان، ص 664، نشر مشعر، پاییز 1383، چاپ اول.
16 . ژرژ پنجافسکی، تاریخ خاورمیانه، ص 342 (به نقل از تاریخ جامع بهائیت، ص 561)
17 . شوقی افندی، توقیعات مبارکه، ص290، تهران مؤسسة ملی مطبوعات امری بدیع 125.
18 . سیدمحمد باقر نجفی، بهائیان، ص 670.
19 . مجله اخبار امری، ارگان محفل ملی بهائیان ایران، شماره 8-9 (آذر - دی 1331ق)؛ -اسماعیل رایین، انشعاب در بهائیت، ص167.
20 . همان، ش3، تیرماه 1333 ش.
21 . همان، ش5، ص 16، شهریور 1331ش.
22 . همان، ش4 مرداد 1331ش.
23 . همان، ش8-9 (آذر - دی 1331ش).
24 . همان، ش یک، اردیبهشت 1331 ش.
25 . جواد منصوری، تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، ج1، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377ش، ص332.
26 . مجله اخبار امری، ارگان محفل ملی بهائیان ایران، آذر و دی 1329ش، ش 8-9 ص 4-5، -اسماعیل رایین، انشعاب در بهائیت، ص169 -.170.
27 . سید محمد باقر نجفی، بهائیان، ص 675.
28 . مجله اخبار امری، ارگان رسمی محفل بهائیان ایران، ش 8-9، آذر و دی 1329 ش.
29 . همان، ش 9، دی 1330ش، ص3.
30 . اسماعیل رایین، انشعاب در بهائیت، ص 169-170؛ - قرن بدیع، قسمت چهارم، ص 162.
31 . دکتر زاهدانی، بهائیت در ایران، ص 257. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج سوم، 1384ش.
32 . نجفی، بهائیان، ص 183 (به نقل از بولتن خبری سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران، دفتر مرکزی، خبر شماره 232، 21 دی 1353ش).
33 . همان، ص 714.
34 . روح الله حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه، ص 173.
35 . مؤسسة مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سازمانهای یهودی و صهیونیسی در ایران، ص 536.
36 . بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، (سال 1340 ق)، کارتن 16، دوسیة 13، گزارش مورخ 6 ذی قعد? 1339 ق به شمارة 844 (به نقل علی‌اکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 91).
37 . ر.ک: گزارش شمارة 316 مورخ 17صفر، 1341ق/1922م؛ سرکنسولگری ایران در شام، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه سال 1301 ش، کارتن ص 16، دوسیة 44 (به نقل علی‌اکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 91).
38 . گزارش شمارة 695- 17/12/1314 کنسولگری شاهنشاهی ایران در فلسطین، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه سال5-1314، کارتن 2، دوسیة 26 (به نقل علی‌اکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 92).
39 . بر پایة اسناد سفارت آمریکا، وی قزوینی الاصل بوده و به شغل خیاطی اشتغال داشته است، ر.ک: گزارش سری ارنست آر. اونی، دفتر تحقیقاتی- سیاسی ادارة اطلاعات آژانس اطلاعات مرکزی (CIA)، فوریه 1976 م /1354ش، موجود در: مجموعه اسناد لانة جاسوسی امریکا، از ظهور تا سقوط، (مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1366) ج 1، ص 55 (به نقل از علی‌اکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 92).
40 . عبدا... شهبازی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسة مطالعات و پژوهشهای سیاسی1369، ج 2، ص 375 (به نقل از علی‌اکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین ص 92).
41 . گزارش شمارة 844 مورخ 6 ذی القعد? 1339 ق عین الملک، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه سال 1340 ق، کارتن 16، دوسیة 13 (به نقل از ایران علی‌اکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 93).
42 . گزارش شمارة 844- مورخ 6 ذی قعد? 1339ق، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه سال 1340 ق، کارتن 16 دوسیة 13 (به نقل از علی‌اکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 93).
43 . گزارش 2524، مورخ 15 میزان 1301 ش/1922م، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال 1301 ش، کارتن 16، دوسیة 19 (به نقل از علی‌اکبر ولایتی، ایران و فلسطین، ص 99-100).
44 . بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال 1302ش، کارتن 65، دوسیة 4 (به نقل از علی‌اکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 100).
45 . گزاش شمارة 2570، مورخ 19/5/1309 سفارت ایران در بغداد، بند 4، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال 1309، کارتن 48، دوسیة 2/256/64 و همچنین گزارش محرمانه، نمره 519، مورخ 16/6/1309، سرکنسولگری دولت ایران در بیروت (به نقل از علی‌اکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 104).
46 . علی‌اکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، بر اساس اسناد وزارت امور خارجه، ص 104، دفتر نشر فرهنگی اسلامی، 1376ش.
47 . صحیفة نور، ج1، ص44.
48 . روح الله حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه، ص 168.
49 . محمد حسن رجبی، زندگینامة سیاسی امام خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1378ش، ص 256.
50 . صحیفة نور، ج1، ص 12.
51 . همان، ص 34-35.
52 . عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، مؤسسة مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 2، ص 385.
53 . جواد منصوری، تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، ص 330.
54 . دکتر زاهدانی، بهائیت در ایران، ص 262.
55 . پایگاه اطلاع رسانی موعود (WWW.Mouood.com).
56 . سایت بازتاب، 23 آذر 83، مقاله شهریار رضوان طلب، ذیل عنوان پشت پردة شب‌نامة بهائیان.