استقبال بهائیت از تشکیل دولت اسرائیل

استقبال بهائیت از تشکیل دولت اسرائیل

از حدود يکصدوشصت سال پيش که با ظهور ميرزا علی محمد باب، بابيگری در ايران آغاز شد و تا مدتها پس از آن که باب معدوم شد و گروههای دوگانه "ازلی" و " بهائی" در ايران تشکيل يافت، ايران مرکز اصلی و به اصطلاح کعبه آمال بهائيان بود. اما پس از تار و مار شدن بهائيان در ايران و تبعيد و فرار رهبران آن به بغداد و استانبول و سرانجام به جزيره قبرس( ميرزا يحيی صبح ازل) و گريختن پيروان ميرزاحسينعلی بها به عکا، اين کعبه آمال تغيير جهت داد. از آن پس حتی نام و عناوين رهبران بهائيت که تا امروز با ميرزا و سيد آغاز می شد به "افندی" که عنوان عثمانی بود تغيير شکل داد . مرکز ثقل بهائيت برای هميشه از ايران بريده شد و به ماوراء مرزهای آن کشيده و تا زمانی که با مرگ چهارمين پيشوای بهائيان تشتت و تفرقه به حد نهائی خود نرسيده بود، ايران مرکزی فراموش شده، به شمار می رفت.
علل حمايت شوقی افندی از تشکيل رژيم صهيونيستی:
در دوران رهبری شوقی افندی که مصادف با تشکيل حکومت اسرائيل بود، برای اولين بار نام " ارض اقدس" و "مشرق الاذکار" اصلی را از زبان او می شنويم. و اين شايد به چند دليل باشد:
 1- بابيان و بهائيان به خاطر مخالفتهائی که در ايران با آن روبرو شده بودند و برخوردهای خونينی که با مسلمانان داشتند، با پيروان اين آئين بيش از گروهها و دسته های ديگر کينه توزی می کردند و هنوز هم می کنند. بابيان و بهائيان توسل به زور را برای پذيرفتن آئين خويش منع کرده بودند، مگر در مورد مسلمانان که مال و جان و ناموس آنان را مباح اعلام کرده بودند و حتی آنان را شکنجه می دادند و به شهادت می رسانيدند.( گزارشات نماينده سياسی انگليس در ايران در زمان محمد علی شاه قاجار به وزير خارجه انگليس) اين امر البته می تواند به نوعی انتقامجوئی و کينه توزی توجيه شود.
2- پس از تشکيل حکومت اسرائيل، چهارمين پيشوای بهائيت درصدد بر آمد تا با استفاده از اختلافات ديرين مسلمانان و يهوديان، سرزمين اسرائيل را بعنوان مرکز اصلی و کعبه آمال بهائيان بپذيرد و دولت يهود را به صورت پناهگاه بلکه تکيه گاه جهانی اين فرقه درآورد.
علل حمايت اسرائيل از بهائيت و تقويت آن :
1-  يکی از مظاهر دشمنی ديرين يهوديان نسبت به مسلمانان اين بود که هر نيروی ضد اسلامی را مورد حمايت قرار می دادند، مخصوصا که سرزمين اسرائيل در محاصره کشورهای اسلامی قرار داشت( و هنوز هم دارد)، و شايد به همين سبب باشد که دولت اسرائيل يکی از اولين و موثرترين حکومتهايی بود که همراه با به رسميت شناختن مذاهب و اديان مختلف، مسلک بهائی را نيز به رسميت شناخت و جز مذاهب رسمی مملکت خود قرار داد.
2-  جلب سرمايه داران بزرگ  که بهائيان و مخصوصا رهبران اين فرقه در راس آنها قرار داشتند و طبعا سرمايه های خود را در اين سرزمين نوبنياد به کار می انداختند، به سود حکومت جديد التاسيس اسرائيل بود. چنين بود که دولت جديد به بهائيان روی خوش نشان داد و آنان را به سوی خود و سرمايه گذاری در سرزمين خود جذب کرد.
3-  اگر مجموعه اين عوامل را به تدفين رهبران بهائی در اين سرزمين بيافزائيم( خود مرکز مقدسی برای بهائيان گرديده و هرسال گروههای کثيری بهائی را با سرمايه های کلان و مخارج گزاف به سوی اين سرزمين سرازير می کند) به انگيزه تفاهم فوق العاده بهائيان و اسرائيليان بيشتر و بهتر واقف می شويم.       
سند حمايت شوقی از تشکيل دولت اسرائيل:
تشکيل دولت اسرائيل نه تنها مورد تاييد کامل بهائيان واقع شد بلکه چنانکه گفتيم چهارمين پيشوای بهائی از تاسيس حکومت مذکور استقبال کرد، وی در تلگراف 9 ژانويه 1951 خود می نويسد: « ... تحقيق به سنواتی که درباره تاسيس حکومت اسرائيل از شارع امرالهی و مرکز ميثاق ( مقصود عبدالبها) صادر و حاکی از پيدايش ملت مستقلی در عرض اقدس پس از دوهزار سال می باشد ...». شوقی ربانی پس از اينکه تاسيس دولت اسرائيل را صحيح و پيش بينی شده می داند، به شورای بين المللی بهائيان که خود به وجود آورده بود سه وظيفه مهم را توصيه می کند: اولين وظيفه پس از تاسيس دولت اسرائيل، ايجاد حسن رابطه با آن دولت است : «... با اوليا حکومت اسرائيل ايجاد روابط نمايد...». شوقی ربانی ايجاد رابطه را با دولت اسرائيل با ايجاد تشکيلات آتيه بهائيت مرتبط دانسته می نويسد : «... با اوليای کشوری در باب مسائل مربوطه به احوال شخصيه داخل مذاکره شود و چون اين شوری که نخستين موسسه بين المللی و اکنون در حال جنين است توسعه يابد عهده دار وظائف ديگری خواهد شد، و به مرور ايام به عنوان محکمه رسمی بهائی شناخته شده سپس به هيئتی مبدل می گردد که اعضايش از طريق انتخاب معين می شوند...»
شوقی ربانی برای اينکه محکمه رسمی بهائيت را مورد حمايت اسرائيل قرار دهد، شناخت و حقانيت دولت جديد التاسيس را اعلام کرده و ايجاد حسن رابطه را با اين دولت توصيه می کند. وی همچنين طی نقشه ده ساله خود ضمن هدف بيست و چهارم، حمايت از دولت اسرائيل را بر همه دولتهای جهانی ترجيح داده و به بهائيان توصيه می کند که در تاسيس شعب محافل روحانی و ملی بهائيان فقط : « ... اين گونه محافل را به وجود آوريد» و در تشريح همين هدف، وقتی به بهائيان ممالک ايران، عراق، انگلستان و آلمان، تشکيل شعب محافل روحانی و ملی را توصيه می کند هيچگاه اشاره به رعايت قوانين و مقررات اين ممالک نمی نمايد.
به رسميت شناختن بهائيت توسط دادستان دولت اسرائيل :
در مقابل اين توصيه ها و به علت همکاری و شعفی که از تاسيس دولت اسرائيل در جهان بهائيت پيدا می شود، پرفسور نرمان نيويچ دادستان اسبق حکومت فلسطينی که يکی از شخصيتهای سياسی و حقوقی دولت اسرائيل است و بهائيت را در رديف سه دين يهودی ، اسلام و مسيحی به رسميت شناخته، چنين می نويسد : « ... اکنون فلسطين را نبايد فی الحقيقه منحصرا سرزمين سه ديانت محسوب داشت، بلکه بايد آن را مرکز و مقر چهار ديانت به شمار آورد، زيرا امر بهائی که مرکز آن حيفا و عکا است و اين دو مدينه زيارتگاه پيروان آن است به درجه ای از پيشرفت و تقدم نائل گشته که مقام ديانت جهانی و بين المللی را احراز نموده است. و همان طور که نفوذ اين آئين در سرزمين مذکور روز بروز رو به توسعه و انتشار است، در ايجاد حسن تفاهم و اتحاد بين المللی اديان مختلفه عالم نيز عامل بسيار موثری به شمار می آيد...".