جنگ داخلی در اسرائیل

مصوبه کنست صهیونیست ها جنگ پنهانی را میان شهرک نشینان صهیونیست و نیروهای ارتش اسرائیل دامن زد. ژنرال موشه بوغی یعلون رئیس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی اعتراف کرد که آغاز تخلیه و برچیدن شهرک های صهیونیست نشین خطرات فزاینده ای درپی خواهد داشت که یکی از آنها سرپیچی نیروهای ارتشی از انجام دستورات به سبب تحریک خاخام هاست و این در حالی است که سازمان موسوم به دایره اراضی «اسرائیل» به شهرک نشینان صهیونیست وعده داده است که آنان را در منطقه النقب سکونت دهد و به کشاورزان نیز اجازه می دهد که کماکان زمین های کشاورزی خود را در داخل اراضی اشغالی ۴۸ در دست خود نگه دارند و به زراعت خود در آنجا ادامه دهند.
به رغم همه این وعده ها، اجرای طرح عقب نشینی یکجانبه و تخلیه شهرک های صهیونیست نشین در نوار غزه می تواند به درگیری میان صهیونیست ها بیانجامد. پیش از این، ژنرال موشه یعلون با درخواست از کلیه جناح های سیاسی در اسرائیل به کنار گذاشتن ارتش از این قائله، نسبت به وقوع چنین درگیری هشدار داده بود. اگرچه آغاز انتفاضه موجب شد که فرعون شهرک سازی (شارون) از بخشی از آرمان های توسعه شهرک های صهیونیست نشین خود دست بکشد، ادامه این قیام می تواند به افزایش تندروی گروه های کوچک و تندروی صهیونیست منجر شود که روزنامه های اسرائیلی با انتشار خطر تهدید به قتل شارون درصدد اعلام خطرناک تر شدن این وضع بودند.
این احتمال هم وجود دارد که مسئله از این بزرگ تر و عمیق تر باشد و به درگیری داخلی میان این احزاب بیانجامد و زمینه برای بحرانی تر شدن وضعیت و رسیدن آن به مرز وقوع درگیری داخلی در اسرائیل فراهم گردد. اگر کابینه رژیم برای تخلیه تا سپتامبر سال آینده میلادی به اجرا بگذارد، احتمال بسیاری وجود دارد که نظر شهرک نشینان صهیونیست نسبت به دولت عبری تغییر کند. نشانه های این امر را می توان در اعتراف سخنگوی اداره زندانهای رژیم صهیونیستی به وضوح مشاهده کرد. این سخنگو در تاریخ ۱۹ اکتبر سال جاری میلادی اظهار داشت، سازمان زندان های رژیم صهیونیستی دستوری دریافت کرد مبنی بر این که خود را برای بازداشت صدها شهرک نشینی که با امر تخلیه مخالفت کنند، آماده کند. باید به یاد داشته باشیم که شمار شهرک نشینان صهیونیست ساکن منطقه نوار غزه در حدود ۱۵۰۰ تن است. آیا طرح تخلیه می تواند سرآغاز جنگ داخلی در جامعه اسرائیل باشد یا آن که به افزایش فعالیت احزاب تندرویی مانند جنبش «کاخ» - که فعالیتش ممنوع اعلام شده است - یا احزابی مانند «وحدت ملی» دامن می زند و آنان به سبب قدرت تأثیر گذاری شان بر ارتش اسرائیل به گروهک های مسلح شبه نظامی تبدیل شود، یا احتمال بروز تحولات دیگری وجود دارد، باید منتظر ماند و شاهد حوادث سال آینده بود.
این احزاب تندرو و جنبش های راستگرای صهیونیست به هر اقدامی که دست بزنند و تأثیر آن بر آینده جامعه صهیونیستی هرچه باشد، مسئولیت اصلی بر گردن جنبش صهیونیسم است، زیرا شاخه ای که شیطان می کارد شاخه های جدیدی از نژادپرستی و تندروی پدید می آورد. نباید فراموش شود که جناح های مختلف صهیونیستی از چپ گرفته تا راست در راهبردها و سازوکارها با یکدیگر هیچ تفاوت اساسی ندارند. این نکته را هم نباید از نظر دور داشته باشیم که حزب لیکود در تعمیق گرایش های میهن پرستی افراطی در داخل جامعه اسرائیل به ویژه در میان احزاب و تجمعات کوچک مذهبی سهم بسزایی داشته است. از زمانی که این حزب در سال ۱۹۷۷ قدرت را در رژیم صهیونیستی به دست گرفت تا طبیعت نظامی گری را در کلیه عرصه های زندگی صهیونیست ها تعمیق بخشد، کوشید تا پدیده موسوم به «فردپرستی» از جمله به وسیله برجسته ساختن نقش شخصیت های تاریخی لیکود در جامعه صهیونیستی رواج یابد. بنابراین شعارهای جوانان صهیونیست از شعارهای عمومی جنبش نژادپرست صهیونیستی به شعار «بیگن، بیگن» تغییر ماهیت داد.
در این سال جنبش های تندرو جناح راست رژیم صهیونیستی از جمله گروهک کاخ به رهبری مائیر کاهانا که چند سال پیش ترور شد، نفوذ گسترده ای در میان شهرک نشینان صهیونیست پیدا کرد. این نفوذ بر پایه برنامه های حزب لیکود صورت گرفت که در آن بر ضرورت رهایی از دست آنچه آنان را «گوییم» یعنی غریبان تأکید شده است. این حزب همچنین تأکید کرده است که «ارض موعود» باید به صورت کامل در اختیار یهودیان باشد. بر کسی پوشیده نیست که مقصود از این غریبان فلسطینیان و صاحبان اصلی و قانونی سرزمین فلسطین است.
این اندیشه ها که لیکود با وجود تأکید فلسطینیان بر تمسک به اراضی شان به آن پایبند مانده و همه قطعنامه های بین المللی را که از سال ۱۹۴۷ به تصویب رسیده و در آنها بر حق فلسطینیان در تشکیل دولت مستقل ملت فلسطین در خاک این سرزمین تأکید شده، نادیده گرفته است و نیز این نژادپرستی که همه قطعنامه های بین المللی را زیرپا گذاشته و تمام توان نژادپرستانه یهودیان را برای نقض حقوق انسانی فلسطینی و غصب همه حقوق ملی این ملت ستمدیده، همچنان رشد یافته و با کمک شبه نظامیان مسلح و با توطئه حزب لیکود که در سال های اخیر وارد بازار معامله صلح و ثبات در منطقه شده، به قدرت زیادی دست یافته است، اما آیا گرگ همیشه می تواند از لباس میش استفاده کند و شناخته نشود؟!
جنبش های مذهبی یهودی بر این باورند که تغییر زبان شارون و پافشاری وی بر عقب نشینی از نوار غزه، خیانت به اصول مشترکی است که میان آنها و لیکود پیوند ایجاد می کرد به همین سبب این احزاب از ائتلاف شیطانی خود با شارون کناره گیری و نیروی خود را برای مقابله با تصمیم وی بسیج کردند و این مسئله تا بدانجا رسید که روزنامه های صهیونیستی از توطئه تندروهای راستگرای صهیونیست برای ترور شارون پرده برداشتند.
حزب لیکود اصلی ترین عامل افزایش تندروی صهیونیست ها تلقی می شود، اما این تندروی بالاخره مانند جادوی جادوگر به خود او زیان رساند تا آنجا که حزب کار و جناح چپ رژیم صهیونیستی آمادگی خود را برای به دست گرفتن قدرت به ویژه از راه توسعه روابط خود با برخی فلسطینیان که براساس معیارهای صهیونیستی آمادگی خود را برای به دست گرفتن قدرت به ویژه از راه توسعه روابط خود با برخی فلسطینیان که براساس معیارهای صهیونیستی میانه روتر تلقی می شوند، نشان داده اند. کار به جایی رسیده است که رهبر حزب کار صریحا از حضور گسترده نظامیان صهیونیست در اراضی اشغالی ۱۹۶۷ انتقاد کرده و نسبت به بروز تغییر جمعیتی در داخل خط سبز (مناطق اشغالی ۱۹۴۸) به سبب ادامه شهرک سازی ها و افزایش بحران اقتصادی «اسرائیل» هشدار داده است.
گمان می رود که درگیری میان شهرک نشینان صهیونیست و کابینه شارون یا هر کابینه صهیونیستی دیگری، با درگیری بر سر وضعیت شرکت آب «اسرائیل» آغاز خواهد شد. این شرکت امتیازهای زیادی از جمله تخفیف ویژه در قیمت آب به شهرک نشینان صهیونیست داده است و فقط یک نهم حق آب آشامیدنی و یک سوم آب زراعی را که از ساکنان داخل خط سبز دریافت می شد، از آنان دریافت می کند. جالب آن که قیمت آب بهای دریافتی از صهیونیست ها در داخل خط سبز بسیار کمتر از آن قیمتی است که از فلسطینیان دریافت می شود. شهرک نشینان صهیونیست افزایش قیمت آب بها را سرآغاز تنگ کردن مجال فعالیت های اقتصادی خود می دانند که این امر گرایش های افراطی را در میان آنان تقویت می کند و این امر مانع از خروج جزئی نیروهای ارتش صهیونیست ها از مرزهای مصر و گذرگاه ایرز و دیگر گذرگاه های خارجی نوار غزه می گردد. مضاف بر آن که به گفته یکی از مقامات اداره زندان رژیم صهیونیستی، احتمال می رود صدها شهرک نشین مخالف طرح تخلیه به همین علت بازداشت شوند.
همه این اقدامات به افزایش افراط گری در جامعه صهیونیستی دامن خواهد زد. به نظر می رسد که اقدامات مربوط به تخلیه شهرک نشینان نیازمند فراهم آوردن امنیت برای شهرک نشینان در زمان تخلیه و پس از ایجاد خلاء ناشی از عقب نشینی ارتش «اسرائیل» باشد. چنین تضمینی با ادامه بمباران و گلوله باران مناطق فلسطینی نشین و پیگیری سیاست قتل عام فلسطینیان ساکن نوار غزه حاصل نشده است، به ویژه که این منطقه دژ تاریخی جنبش های حماس و جهاد اسلامی است و به نظر می رسد که این منطقه کاملا آماده مقاومت است و حتی حملات هوایی هم بر ضد این منطقه کاری از پیش نبرده است و همین امر شارون را وادار کرد که آن تصمیم بسیار تلخ و دشوار را بگیرد.
بسیاری از رهبران با نفوذ حزب کار بر این باورند که عقب نشینی یک جانبه از نوار غزه یک خودکشی است که نتایج آن قابل پیش بینی نیست. این امر نشان می دهد که نگرانی های امنیتی جناح چپ اسرائیل تا چه اندازه است، آنچه این دیدگاه را مورد تأکید قرار می دهد انتشار بیانیه ای از سوی شماری از شخصیت های مهم جناح چپ رژیم صهیونیستی و موافق با جریان عقب نشینی از جمله افراییم سینه از نمایندگان حزب کارگر در پارلمان این رژیم و ایلان لیبوویچ از اعضای حزب میانه روی شینوی، است.
زئیف شیو تحلیلگر امور نظامی روزنامه صهیونیستی هاآرتص و برخی از شخصیت های سیاسی فلسطینی نزدیک به یاسر عرفات نیز بر این باورند که برای انجام عقب نشینی بهتر است که با تشکیلات خودگردان در این باره گفت وگو شود تا راه های تخلیه شهرک نشینان صهیونیست و عقب نشینی نیروهای نظامی ارتش «اسرائیل» از نوار غزه بررسی گردد و در مقابل طرف فلسطینی نیز تضمین دهد که وضعیت دستگاه های امنیتی خود را اصلاح کرده و مسئولیت حفظ نظم در نوار غزه پس از عقب نشینی را برعهده بگیرد.
گمان می رود یکی از اهداف پنهانی امضاکنندگان یادداشت مذکور، تلاش برای شکستن هیبت مقاومت مسلحانه از طریق سازمان های امنیتی تشکیلات خودگردان باشد، در صورت موفقیت این پروژه، بحران اجتماعی در جامعه صهیونیستی به «شریک فلسطینی» منتقل و تصمیم برای عقب نشینی نیز از سوی «اسرائیلی ها» پذیرفته می شود. اما احتمال وقوع چنین حادثه ای از یک سو به سبب تفکر عقلایی حاکم بر مقاومت فلسطین که با درگیری داخلی و هرج و مرج مخالف است و از سوی دیگر با توجه به ادامه وحشی گری شارون و مخالفت وی با هرگونه مذاکره با طرف فلسطینی بسیار ضعیف می نماید.
زمان آغاز عقب نشینی که ماه ژوئیه سال ۲۰۰۵ اعلام شده، نزدیک است تا آن هنگام امور همچنان پنهان باقی می ماند. احتمال اهمال و فردافکنی از سوی صهیونیست ها به بهانه خطرات احتمالی پس از عقب نشینی و نیز فرصت طلبی و سیاست بازی های رژیم صهیونیستی در این امر بر کسی پوشیده نیست. رژیم صهیونیستی از این راه تلاش می کند در هر مذاکره ای با طرف فلسطینی امتیازات تازه ای به دست آورد. رژیم صهیونیستی در گذشته نیز همه توافقاتی را که با طرف فلسطینی امضا کرده بود، به حالت تعلیق درآورده و بار دیگر مناطق زیر نظر تشکیلات خودگردان را بار دیگر اشغال کرد و دولت فلسطین را در چند متر داخل ساختمان استانداری رام ا... - که یاسر عرفات در آن به سر می برد - به محاصره درآورد، بدون آن که بداند رؤیای فلسطینیان برای تشکیل دولتشان بسیار بزرگ تر از همه ابزارهای محاصره و قوی تر از هر زرادخانه نظامی و هسته ای دیگر است.