روزشمار جریان بابیت و بهائیت

در بحث از فرقۀ بابیت و بهائیت، و بررسی مسائل گوناگونی راجع به آنها، جای جای با حوادث و رویدادهایی روبه‌رو می‌شویم که شناخت جایگاه و جغرافیای تاریخی آن‌ها به آشنایی کلّی و جامع با پیشینۀ این فرقه در طی تاریخ نیاز دارد. با این آشنایی کلی، خواننده می‌تواند بفهمد هر رویداد یا تحول خاص در چه مرحله‌ای از تاریخ فرقه روی داده است و زمینه و بستر تاریخی آن چیست؟
نوشتار پیش‌رو، با مروری بر پیشینۀ فرقۀ بابیت و بهائیت (از آغاز تا عصر حاضر)، تصویری کلی از این امر به دست می‌دهد.
ü ۱۲۵۹٫ق: مرگ سید کاظم رشتى (رهبر شیخیه و استاد میرزا على‌محمد باب).
ü جمادى‌الاول ۱۲۶۰٫ق: ادعاى بابیت توسط على‌محمد شیرازى «باب» در شیراز براى نخستین‌بار نزد ملا حسین بشرویه‏اى (از ارکان بابیه).
ü ۱۲۶۱٫ق: اقدام ملا صادق خراسانى (از اتباع باب) به ذکر عبارت «اشهد انّ علیاً قبل نبیل باب بقیه الله» در اذان نماز جمعه در شیراز به دستور باب،[۱] و عکس‌العمل تند مردم نسبت به این امر، و اقدام حاکم فارس (حسینخان نظام‌الدوله) به احضار، توقیف و تنبیه باب، و نهایتاً اقدام باب در تکذیب ادعاهایش بر سر منبر در مسجد وکیل شیراز نزد علما و مردم، و حصر شدید وى در منزل.
ü ۱۲۶۲٫ق: فرار باب به اصفهان و پذیرایى حاکم گرجى‌نژاد و ارمنى‌مذهب شهر (منوچهرخان معتمدالدوله) از او، و عجز باب از پاسخگویى به سؤالات علمى علماى اصفهان (میرزا حسن نورى حکیم و محمد مهدى کلباسى و…)، و ادامۀ پذیرایى حاکم از او به طور مخفیانه.
ü ۱۲۶۳٫ق: حبس باب به دستور محمدشاه قاجار و صدراعظم وى (حاج میرزا آقاسى) به مدت نُه ماه در زندان ماکو، و نگارش «بیان» (کتاب مقدس بابیان) توسط باب در آنجا.
ü جمادى‌الاول ۱۲۶۴ ــ شعبان ۱۲۶۶٫ق: انتقال باب به قلعۀ چهریق (در حوالى ارومیه) و حبس وى به مدت ۲۷ ماه در آنجا. وى چندى بعد برای مناظرۀ علما با او در حضور ولیعهد (ناصرالدین‌میرزا) به تبریز احضار شد و پس از شکست در مناظره با علما، چوبکارى شد و به خط خویش توبه‏نامه نوشت و جمیع ادعاهایش را تکذیب کرد.
ü ۱۲۶۴٫ق: تجمع بهائیان به رهبرى ملا محمدعلى قدوس و قره‌العین و حسینعلى بهاء در بَدَشت (حوالى شاهرود) و ظاهر شدن قره‌العین به نحو غیرمنتظره و شگفت‏انگیز به صورت بى‏حجاب و بزک‌کرده در جمع بابیان، و اعلام نسخ دیانت اسلام و لغو احکام آن (با پشتیبانى حسینعلى بهاء)، و ایجاد بحث و جنجال در بین حضار و خروج جمع بسیاری از آنان از مسلک بابیت، و حملۀ مردم مسلمان منطقه به بابیان بر اثر پخش خبر روابط نامشروع قره‌العین با قدوس و بهاء.
ü ۱۲۶۵٫ق: تعیین میرزا یحیى صبح ازل (برادر بهاء) در سن نوزده سالگى از سوى باب به عنوان وصى و جانشین وى، و قبول این امر توسط بابیان و از جمله: برادر بزرگ‌ترش، حسینعلى بهاء.
ü ۱۲۶۵ــ۱۲۶۶٫ق: آشوب‌هاى خونین بابیان به طور پیاپى در نقاط مختلف ایران (مازندران، نیریز و زنجان) و سرکوبى قاطع همۀ آن‌ها توسط مرحوم امیرکبیر.
ü ۲۷ شعبان ۱۲۶۶٫ق: اعدام باب در تبریز به حکم مراجع دینى بزرگ شهر و فرمان قاطع امیر، به مباشرت برادرش (وزیر نظام).
ü شعبان ۱۲۶۷٫ق: کشف توطئه بابیان براى قتل امیر، و تبعید حسینعلى بهاء به فرمان امیر به عراق.
ü ربیع‌الاول ۱۲۶۸٫ق: قتل امیر در حمام فین کاشان (با توطئۀ مشترک عمال استبداد و استعمار) و باز شدن راه براى صدارت رقیب و عامل عزل و قتل وى، میرزا آقاخان نورى؛ «تحت‏الحمایه انگلیس» و دوست دیرین بهاء.
ü رجب ۱۲۶۸٫ق: بازگشت بهاء از عراق به دعوت میرزا آقاخان نورى، و پذیرایى از وى توسط برادر میرزا آقاخان.
ü ۲۸ شوال ۱۲۶۸٫ق: اقدام نافرجام تروریست‌هاى بابى به ترور ناصرالدین‌شاه، و اتهام جمعى از بابیان به دست داشتن در توطئۀ قتل شاه، و پناهندگى سریع حسینعلى بهاء به خانۀ منشى سفیر روس در زرگنده (منطقۀ ییلاقى سفارت روسیه) و نهایتاً دستگیرى و حبس حسینعلى بهاء (در کنار دیگر سران و فعالان بابیه)، و قتل سران بابیه و آزادى بهاء از زندان و اعدام پس از چهار ماه (با فشار شدید سفیر روسیه در ایران: پرنس دالگوروکى) و تبعید وى در ربیع‌الاول ۱۲۶۹ ــ تحت‌الحفظ مأمور سفارت ــ به عراق.
ü ۱ ذى‏قعده ۱۲۶۸٫ق: قتل قره‌العین در تهران توسط داماد امیرکبیر (عزیزخان سردار مُکرى).
ü ۱۲۷۰٫ق (۱۸۵۴٫م): ورود مانکجى هاتریا (زردشتى هندى‌تبار، تبعۀ دولت هند بریتانیا، و عضو مشهور سرویس اطلاعاتى انگلستان) از طریق بغداد به ایران، همراه چندین سفارش‌نامه از دولت انگلیسى هند خطاب به مقامات و سفراى انگلیسى در بغداد، اسلامبول، بوشهر و تهران، با مأموریت پیشبرد اهداف سیاسى و اطلاعاتى استعمار بریتانیا در منطقه نظیر تقویت شبکه‏هاى ماسونى، دامن زدن به تقابل میان ایران و اسلام، تقویت اقلیت‌هاى رسمى و غیر رسمى این کشور از جمله: زردشتیان، صوفیه و بهائیان، و بهره‏گیرى از آن‌ها در جهت ستیز با فرهنگ ملى ــ دینى این کشور، و احکام و مقررات اسلامى (با کمک سفارت انگلیس در تهران و ماسون‌هاى ایرانى و غیر ایرانى نظیر جلال‌الدین‌میرزا قاجار، نایب فراموشخانۀ فراماسونرى، میرزا ملکم‌خان و فتحعلى آخوندوف، سرهنگ ضد اسلام در دستگاه نایب‌السلطنه روسیه در قفقاز اشغالى)، و این همه تحت پوشش فعالیت فرهنگى و اجتماعى به نفع زردشتیان ایران و…
مانکجى پیش از ورود به ایران، در همان سال ۱۲۷۰٫ق، در بغداد با حسینعلى بهاء دیدار و گفت‌وگو کرد و با او پیوند دوستى برقرار نمود که تا پایان عمر به وسیله نامه‌نگارى ادامه داشت. همچنین میرزا ابوالفضل گلپایگانى (مبلغ مشهور بهائى) را منشى مخصوص تجارت‌خانۀ خویش ساخت و در مدرسه‏اى که بنیاد نهاده بود به معلمى برگماشت و علاوه‌براین، میرزا حسین همدانى بهائى را به تصحیح و بازنویسى کتاب میرزا جانى کاشانى بابى در مورد تاریخ بابیه، واداشت؛ چنان‌که همو میرزا عبدالرحیم ضرّابى، بابى کاشانى، را به نوشتن تاریخ کاشان تشویق نمود.
ü رجب ۱۲۷۰٫ق: عزیمت بهاء از بغداد به سلیمانیه عراق (بر اثر مخالفت جمعى از بابیان، و نیز سرسنگینى برادرش، صبح ازل، با وى به علت شیوع شایعاتی مبنى بر ادعاى رهبرى بابیان از سوى بهاء و تلاش وى براى قبضه کردن ریاست بر آن گروه) و اقامت دو ساله‏اش در آنجا به عنوان درویش محمد.
ü رجب ۱۲۷۲٫ق: برگشت بهاء به بغداد (با کسب اجازه از برادرش صبح ازل).
ü ۱۲۷۸٫ق: نگارش کتاب «ایقان» به دست بهاء (در اثبات دعاوى باب و اظهار انقیاد خود نسبت به رهبرى صبح ازل).
ü ذى‏قعده ۱۲۷۹٫ق: تبعید بهاء از بغداد به اسلامبول (توسط دولت عثمانى و با فشار دولت ایران و علماى عراق).
ü رجب ۱۲۸۰٫ق: تبعید بهاء و برادرش صبح ازل از اسلامبول به شهر ادرنه.
ü ۱۲۸۳٫ق: ادعاى مَن یُظهِرُهُ اللهى توسط حسینعلى بهاء در ادرنه. این ادعا، مبنى بر اینکه او همان موعود باب در «بیان» (مَن یُظهره الله) است، به منزلۀ دکان‌سازى در برابر صبح ازل بود، لذا نزاع و کشمکش بین بهاء و صبح ازل بر سر ریاست بابیان را، که از مدت‌ها پیش آغاز شده و با عقب‌نشینى بهاء موقتاً التیام یافته بود، به اوج خود رساند و به راهى بى‏بازگشت افکند و جماعت بابیان را به دو فرقۀ معارض «ازلى» و «بهائى» تقسیم کرد، و در پى این حادثه دو طرف نسبت به یکدیگر از هیچ گونه فحاشى و توهین و ترور خوددارى نکردند و حتى به دربار عثمانى بر ضد هم نامه نوشتند و اسرار یکدیگر را نزد دولتمردان عثمانى افشا کردند، به گونه‏اى که حکومت عثمانى نهایتاً ناگزیر شد آن‌ها را از یکدیگر جدا سازد و هر گروه را به نقطه‏اى خاص و دور از دیگر تبعید کند.
ü ربیع‌الثانى ۱۲۸۵٫ق: تبعید بهاء و صبح ازل به ترتیب: از ادرنه به عکا در فلسطین و قبرس.
ü ۱۲۸۶٫ق: نگارش «اقدس» (کتاب مقدس بهائیان) به دست بهاء در زندان عکا.
ü ۱۲۹۸٫ق: آغاز تجمع بهائیان به اشاره حسینعلى نورى و تأیید و حمایت روس تزارى در عشق‌آباد روسیه.
ü محرم ۱۳۰۷: قتل محمدرضا اصفهانى (یکى از بهائیان ایرانى مقیم عشق‌آباد که به مقدسات مسلمانان توهین مى‏کرد)، و اقدام دولت تزارى به دستگیرى، محاکمه و مجازات سنگین جمعى از مسلمانان منطقه به اتهام شرکت در قتل وی) در حمایت از بهائیان. اواخر ۱۳۰۷٫ق: اعتراض شدید ناصرالدین‌شاه و حکومت ایران به دولت تزارى بابت تجمع و فعالیت بهائیان (تحت حمایت دولت روسیه) در عشق‌آباد.
ü ۲ ذى‌قعده ۱۳۰۹٫ق: مرگ بهاء به مرض وبا در عکا، و آغاز درگیرى و نزاع شدید بین دو پسر بزرگ بهاء (محمدعلى و عباس افندى) بر سر ریاست بر بهائیان، و ایجاد دسته‌بندى و کشمکش شدید و دیرپاى زبانى و قلمى و یدى میان آن دو و پیروانشان با عناوینى چون «ناقضین» و «مشکرین»…، و نهایتاً غلبۀ عباس افندى بر رقیب.
ü ۱۳۱۸٫ق: دیدار و گفت‌وگوى دوستانۀ سِر رونالد استورز (صهیونیست انگلیسی مشهور) با عباس افندى در عکا، و معرفى وى به لرد کیچنر در مصر. استورز در دوران جنگ جهانى اول یکى از ارکان سیاست استعمارى بریتانیا و عضو فعال سرویس‌هاى اطلاعاتى و جاسوسى بریتانیا در خاور عربى بود و پس از سیطره و قیمومت تحمیلى انگلیس بر فلسطین نیز به حکومت حیفا (مقر عباس افندى) منصوب شد. کلنل لورنس مشهور، تحت فرمان او کار مى‏کرد. وى در زمان حکومت بر حیفا کراراً با عباس افندى دیدار کرد و در تشییع جنازۀ وى نیز شرکت نمود.
ü رمضان ۱۳۲۰٫ق: نصب سنگ بناى اولین معبد رسمى بهائیان (با عنوان مشرق‌الاذکار) در عشق‌آباد (قلمرو وقت روسیۀ تزارى) توسط محمدتقى افنان (پسر دایى باب، نمایندۀ عباس افندى، و وکیل‌الدولۀ روسیه) با حضور و حمایت ژنرال سوبوتیچ (حاکم عشق‌آباد از سوى دولت تزارى)، و ثناى بهائیان حاضر در مراسم از دولت روسیه و دعای آن‌ها برای این دولت.
ü حدود محرم ۱۳۲۵٫ق/فوریه ۱۹۰۷: انتقال عباس افندى از عکا به حیفا (هر دو در فلسطین).
ü ۱۱ جمادى‌الاول ۱۳۲۵٫ق: نامۀ عباس افندى به میرزا على‌اکبر ایادى در تهران مبنى بر نوید استحکام سلطنت محمدعلى‌شاه به‌رغم فعالیت مشروطه‌خواهان و توصیه به «جمیع» بهائیان مبنی بر «اطاعت و انقیاد» از محمدعلى‌شاه و حمایت نکردن از مشروطه.
ü ۱۳۲۷٫ق: سرنگونى عبدالحمید ثانى (سلطان ضدّ صهیونیست عثمانى به دست ژون‌ترک‌ها) و آزادى فعالیت عباس افندى.
ü ۱۳۲۹ــ۱۳۳۲٫ق (۱۹۱۱ــ۱۹۱۳): سفر عباس افندى به اروپا و امریکا، و نشان دادن چراغ سبز به سرمایه‏دارى غرب.
ü ۱۳۳۰٫ق: مرگ یحیى صبح ازل (برادر بهاء و پیشواى ازلیان) به سن ۸۲ سالگى در ماغوساى قبرس، و توصیۀ جانشین رسمى وى (میرزا یحیى دولت‌آبادى) به ازلیان مبنى بر تبعیت از مذهب تشیع، و آغاز افول فرقۀ ازلیّت.
ü محرّم ۱۳۳۲٫ق: مراجعت عباس افندى از غرب به فلسطین، و ایجاد تضییق از سوى دولت عثمانى براى وى و خانواده‏اش به علت روابطى که (در طی سفر به غرب) با عوامل نظام سلطۀ جهانى به هم زده بود. ۱۳۲۸٫ق (۱۹۱۰٫م): اقدام ادوارد براون، نویسنده و سیاستمدار مشهور انگلیسى، به چاپ و انتشار کتاب موسوم به «نقطه‌الکاف» (از تواریخ کهن بابیه، و حاوى مندرجاتى بر ضدّ مصالح بهائیان و به سود ازلیان) در مطبعۀ لیدن هلند.
ü ۱۳۳۲ــ۱۳۳۶٫ق (۱۹۱۴ــ۱۹۱۸): وقوع جنگ جهانى اول بین متفقین (روس، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و نهایتاً امریکا) و متحدین (آلمان، عثمانى و اتریش) در اروپا و آسیا، و کمک عباس افندى و منسوبان نزدیک وى ــ در طی این جنگ ــ به ارتش بریتانیا در جنگ با عثمانى در عراق و شامات و فلسطین، و تشدید فزایندۀ حساسیّت دولت عثمانى نسبت به وى.
ü ۱۳۳۴٫ق: تألیف کتاب «کشف‌الغطاء» به دست چند تن از مبلغان بهائى نظیر میرزا ابوالفضل گلپایگانى و سید مهدى گلپایگانى، و چاپ آن در تاشکند روسیه. این کتاب که در مخالفت با اقدام ادوارد براون مبنى بر چاپ «نقطه‌الکاف»، نگارش و طبع یافته و حاوى تعریض به انگلیسى‏ها بود، به‌زودى به علت تغییر سیاست خارجى بهائیان از وابستگى به روسیۀ تزارى به پیوند با لندن، جمع‌آورى و به دستور عباس افندى، نسخه‏هاى آن (جز اندکى) نابود گردید.
ü ۱۳۳۵٫ق: تأسیس و انتشار مجلۀ بهائى و فارسى‌زبان «خورشید خاور» به مدیریت سید مهدى گلپایگانى (مبلغ مشهور فرقه) در عشق‌آباد روسیه.
ü محرم ۱۳۳۶٫ق (اکتبر ۱۹۱۷٫م/آبان ۱۲۹۶٫ش): پیروزى انقلاب کمونیستى در روسیه و انقراض حکومت سلسلۀ رومانوف (پشتیبان اصلى بهائیت از آغاز پیدایش این فرقه تا آن روز).
ü ۱۳۳۶٫ق: تهدید شدید جمال‌پاشا (فرماندۀ ارتش عثمانى در جنگ با انگلیس) به اعدام عباس افندى و تخریب مقابر پیشوایان بهائیت در فلسطین پس از پیروزى بر ارتش بریتانیا، و متقابلاً اقدام فورى و جدّى دولت انگلیس (پس از اطلاع از این تهدید) به حفاظت از جان عباس افندى و منسوبان وى در حیفا.
ü ذى‏قعده ۱۳۳۶٫ق: فتح حیفا به دست قشون انگلیس به فرماندهى ژنرال النبى، و کمک لژیون یهود، و رفتن النبى (طبق فرمان مخصوص امپراتور انگلیس) به دیدار عباس افندى و اعطاى نشانى از عضویت امپراتورى براى وى، و سفارش همو به امراى لشکر بریتانیا مبنى بر محافظت از اماکن مقدس بهائى، و نهایتاً آزادى فعالیت بهائیان پس از ۶۵ سال حصر و محدودیت آن‌ها توسط عثمانی‌ها.
ü محرم ۱۳۳۷٫ق: نامۀ عباس افندى به نصرالله باقروف (سرمایه‏دار مشهور بهائى) در تهران با مضمون اظهار خوشحالى از تصرف فلسطین به دست ارتش بریتانیا، و ستایش از «عدالت و سیاست» دولت انگلیس. عباس افندى، همچنین، در همان ایام، طى لوحى، سلطۀ غاصبانۀ انگلیس بر قبلۀ اول مسلمانان را «برپا شدن خیمه‏هاى عدالت» شمرد، خداوند را بر این نعمت بزرگ! سپاس گفت و تأییدات جرج پنجم، پادشاه انگلیس، را مسئلت کرد و خواستار جاودانگى سایۀ گستردۀ این امپراتور دادگستر! بر آن سرزمین گردید.
ü شوال ۱۳۳۷٫ق: درخواست مقامات دولتى انگلیس در فلسطین از حکومت لندن مبنى بر اعطاى نشان و لقب امپراتورى بریتانیا به عباس افندى، به پاس «خدمات مستمر و صادقانۀ وى به آرمان بریتانیا»، پس از اشغال فلسطین به دست قشون انگلیس.
ü شعبان ۱۳۳۸٫ق: اعطای لقب «سر» (Sir) و نشان «شوالیه‏گرى» (Knight hood) طىّ مراسمى در حیفا توسط ژنرال النبى (حاکم نظامى حیفا و فرماندۀ کل قواى بریتانیا) به عباس افندى به پاس خدمت به امپراتورى انگلیس.
ü شوال ۱۳۳۸٫ق: نصب سر هربرت ساموئل (صهیونیست انگلیسی مشهور) به عنوان نخستین کمیسر عالى انگلیس در فلسطین، و ایجاد روابط صمیمانه میان او و عباس افندى. به گفتۀ شاهدان عینى، بهائیان در زمان قیمومت انگلیس بر فلسطین «مورد توجه و اطمینان کامل مقام‌هاى انگلیسى حکومت فلسطین بودند و اکثر آن‌ها در مقام‌هاى حساس دولتى مانند فرماندارى، ریاست ثبت اسناد و مأموریت‌هاى خیلى بالایى در این سرزمین دیده مى‏شدند.»[۲]
ü اسفند ۱۲۹۹٫ش (جمادى‌الثانى ۱۳۳۹٫ق): وقوع کودتاى انگلیسى ۱۲۹۹ به رهبرى (سیاسى) سید ضیاءالدین طباطبایى و رهبرى (نظامى) رضاخان در ایران (با حمایت وزارت جنگ و وزارت مستعمرات انگلستان)، و تشکیل دولت نود روزۀ سید ضیاء با عضویت میرزا على‌محمدخان موقرالدوله، بهائى سرشناس.[۳]
ü فروردین ۱۳۰۰٫ش (رجب ۱۳۳۹٫ق): مصاحبۀ حبیب‏الله‌خان عین‏الملک (کاتب و منشى عباس افندى در جوانى، ژنرال‌قنسول وقت ایران در شامات، و پدر عباس هویدا، نخست‌وزیر مشهور عصر پهلوى) با روزنامۀ لسان‌العرب (شامات)، دائر بر ستایش از کودتاى سوم اسفند، و تعریف از سیدضیاء به عنوان یکى از «رجال بزرگ و کارى» ایران، که «براى احیاى روح تاریخى ایران و ترقى‏دادن ایرانیان… نهایت کفایت را دارا مى‏باشد»، و تأکید بر سابقۀ رفاقت دوازده سالۀ خویش با وى. گفتنى است: عین‏الملک چندى قبل از کودتاى ۱۲۹۹ نیز، به دستور محفل بهائیت ایران، رضاخان را براى اجرای کودتا به سِر اردشیر ریپورتر (سر جاسوس انگلیس در ایران) معرفى کرده و او نیز رضاخان را تحویل انگلیسى‏ها داده بود.
ü آذر ۱۳۰۰٫ش (ربیع‌الاول ۱۳۴۰٫ق): مرگ عباس افندى در حیفا و تسلیت دولت بریتانیا و وزیر مستعمرات آن کشور (وینستون چرچیل) به بازماندگان وى و جامعۀ بهائیت، و شرکت مقامات عالى حکومت انگلیس در فلسطین (نظیر سرهربرت ساموئل و ژنرال استورز) در تشییع جنازۀ او.
ü بهمن ۱۳۰۰٫ش (ژانویه ۱۹۲۲): تعریف و تمجید مجلۀ جمعیت آسیایى پادشاهى بریتانیاى کبیر و ایرلند از عباس افندى به عنوان «برازنده‏ترین» فرد ایرانى و شخصیت ممتاز و فوق‏العاده شرق. (این انجمن، لژى ماسونى است که تحت ریاست پادشاه انگلیس قرار دارد).
ü آذر ۱۳۰۱٫ش: آمدن شوقى از اروپا به فلسطین براى پیشوایى بهائیان، و به‌وجود آمدن نزاعی شدید بین او و رقبا و مخالفانش به رهبرى کسانى چون میرزا محمدعلى (برادر و رقیب سرسخت عباس افندى) و میرزا احمد سهراب (از ایادى مهم عباس افندى در امریکا و بنیادگذار فرقۀ انشعابى «سهرابى» در بهائیت) بر سر ریاست بر فرقه و تصرف اماکن و مراقد آن در فلسطین، و نهایتاً غلبۀ نهایى و کامل شوقى (به مدد هربرت ساموئل و دیگر دولتمردان انگلو ــ صهیون در فلسطین) بر رقباى خود و قطع ید و اخراج آن‌ها از اماکن یادشده.
ü اردیبهشت ۱۳۰۴٫ش (۱۶ شوال ۱۳۴۳٫ق): صدور حکم محکمۀ شرعیۀ مصر دائر بر جدایى مسلک بهائیت از دیانت اسلام.
ü ۱۳۰۷٫ش/۱۹۲۸٫م به بعد: شروع ایجاد تضییقات براى بهائیان مقیم روسیه از سوى اتحاد جماهیر شوروى.
ü ۱۳۱۴ و ۱۳۱۷٫ش (۱۹۳۵ و ۱۹۳۸٫م): تشدید اقدامات دولت شوروى بر ضدّ فرقۀ بهائیت در آن کشور، شامل تصرف مشرق‌الاذکار بهائیان در عشق‌آباد و تبدیل آن به موزه، و نیز دستگیرى بهائیان (در سطحى وسیع) و تبعید آن‌ها به نقاط مختلف روسیه (نظیر سیبرى) و بعضاً ایران، و مصادرۀ اموال و کتب آن‌ها و تعطیل نمودن محافل و مدارسشان و ممنوع ساختن فعالیت‌هاى اجتماعى و تبلیغاتى آن‌ها در عشق‌آباد و دیگر نقاط روسیه (از ترکستان تا قفقاز) به جرم ارتباط فعالان بهائى با انگلیسى‏ها و جاسوسى براى آن‌ها بر ضد دولت شوروى.
ü اردیبهشت ۱۳۲۷٫ش (۱۴ مى ۱۹۴۸٫م): پایان دوران قیمومت انگلستان بر فلسطین و اعلام تأسیس دولت اسرائیل از سوى شوراى ملى یهود در تل‏آویو، و آغاز حمایت مستمرّ شوقى افندى از آن رژیم.
ü مرداد ۱۳۲۹٫ش: رایزنى محفل بهائیان انگلیس با مراکزى چون انجمن پادشاهى افریقایى (انگلیس)، مدرسه السنۀ شرقى لندن و شعبه‏اى از دانشگاه آکسفورد و دوائر دیگر در ادارۀ افریقاى شرقى آن کشور و مددگیرى فکرى و اطلاعاتى از آن‌ها در امر پیشبرد تبلیغات بهائیت.
ü ۱۹ دى ۱۳۲۹٫ش: (۹ ژانویه ۱۹۵۱٫م): اعلان تأسیس اولین شوراى بین‌المللى بهائى (جنین بیت‌العدل) در فلسطین اشغالى از سوى شوقى افندى.
ü نوروز ۱۳۳۰٫ش: پیام شوقى‏افندى مبنى بر اظهار خوشوقتى از استقرار دولت اسرائیل به عنوان «مصداق وعدۀ الهى به» فرزندان حضرت ابراهیم و وارثان حضرت موسى(ع)، یعنى صهیونیست‌ها! و اعلام اقرار دولت اسرائیل «به استقلال و اصالت آیین» بهائى و «ثبت عقدنامه» بهائیان و «معافیت کافّه موقوفات» بهائى و نیز لوازم ضروریه بناى مرقد باب در فلسطین اشغالى از عوارض و مالیات‌هاى دولتى و اقرار آن دولت «به رسمیت ایام» تعطیلى بهائیان.
ü ۱۳۳۲٫ش: شروع اولین برنامۀ بلندمدت و ده‌سالۀ بهائیان در ایران، با هدف ازدیاد وابستگان به فرقۀ بهائى و حداکثر امکان نفوذ در تمام قسمت‌ها و نقاط کشور، به‌خصوص در بین مردم دهات و ایلات و عشایر، به وسیلۀ راه‌اندازى محافل بهائى در نواحى فاقد محفل، دایر کردن کلاس‌هاى رفع اشکال، و نیز گردآورى «هرگونه کتب خطى یا مطبوع که داراى مطالبى دربارۀ افکار و عقاید، روحیات و خصوصیات مرسوم و عادات یا هرنوع اطلاعات دیگرى راجع به عشایر و ایلات مى‏باشد» و ارسال آن به مرکز.
ü اردیبهشت ۱۳۳۴٫ش (مقارن با ماه رمضان): سخنرانى‏هاى روشنگر و پرشور واعظ شهیر، مرحوم حجت‏الاسلام فلسفى، در تهران به اشاره و دستور آیت‌الله العظمى بروجردى علیه بهائیت، و پخش آن از رادیو (به‌رغم مخالفت شدید عده‌ای از مسئولان عالى‌رتبۀ رژیم نظیر اسدالله علم).
ü آبان ۱۳۳۶٫ش/نوامبر ۱۹۵۷٫م: مرگ و دفن شوقى در لندن، و آغاز دسته‏بندى‏هاى جدید و شدید در بین بهائیان، و تقسیم آن‌ها به دو جناح روحیه ماکسول (بیوۀ کانادایى شوقى) و میسن ریمى امریکایى (رهبر بهائیان ارتدوکس).
ü ۲۴ دى ۱۳۳۹٫ش: افتتاح ام‏المعابد (مشرق‌الاذکار مرکزى) بهائیان در کامپالا (پایتخت اوگاندا) توسط روحیه ماکسول، بیوۀ شوقى، با حضور نمایندۀ حکومت انگلستان و برادر پادشاه اوگاندا و جمعى از مأموران عالی‌رتبۀ کشورى و لشکرى دولت دیکتاتورى اوگاندا.
ü ۱۳۴۱٫ش: اوج‌گیرى نهضت اسلامى ملت ایران به رهبرى مراجع معظم تقلید و در رأس آن‌ها امام خمینى(ره) بر ضدّ استبداد و استعمار، هم‌زمان با پایان‏ یافتن برنامۀ ده‌سالۀ اول بهائیان در این کشور.
ü ۱۳۴۲٫ش: تشکیل اولین بیت‌العدل اعظم بهائیت در فلسطین اشغالى.
ü اردیبهشت ۱۳۴۲٫ش: سفر دوهزار نفر زن و مرد بهائى با تسهیلات مالى دولت ایران (کابینۀ اسدالله علم، سرکوبگر قیام خونین ۱۵ خرداد به دستور شاه و امریکا) از طریق فرودگاه مهرآباد به انگلیس به منظور شرکت در اجتماع پانزده‌هزارنفرۀ بهائیان در روز ۸ اردیبهشت در لندن براى معارفۀ گروه نُه نفرى بیت‌العدل اعظم بهائیت؛ اقدامى که خروش اعتراض امام خمینى را برآورد، به‌گونه‌ای که ایشان فرمود: «از چیزهایى که سوء نیت دولت حاضر را اثبات مى‏کند، تسهیلاتى است که براى مسافرت دو هزار نفر یا بیشتر از فرق ضاله قائل شده است و به هر یک پانصد دلار ارز داده‏اند و قریب ۱۲۰۰ تومان تخفیف در بلیط هواپیما داده‏اند، به مقصد آنکه این عده در محفلى که در لندن از آن‌ها تشکیل مى‏شود و درصد ضدّ اسلامى است شرکت کنند. در مقابل براى زیارت حجاج بیت‌الله الحرام چه مشکلات که ایجاد نمى‏کنند و چه اجحافات و خرج‌تراشی‌ها که نمى‏شود.»
ü بهار ۱۳۴۲٫ش: اقدام بنگاه سخن‌پراکنى بى.بى.سى به پخش یک‌سلسله مصاحبۀ رادیو تلویزیونى تحت عنوان «دیانت امروزى شما» با چند تن از بهائیان (خانم مهرانگیز منصف و آقاى تدکار دل) در تبلیغ بهائیت.
ü ۱۵ خرداد ۱۳۴۲٫ش: سرکوب خونین قیام ملت مسلمان ایران در حمایت از رهبر تبعیدى خویش (امام خمینى) توسط دولت اسدالله علم به دستور شاه و امریکا.
ü ۲۰ خرداد ۱۳۴۲٫ش: نامۀ تشویق‌آمیز محفل ملى بهائیان به تیمسار سرتیپ پرویز خسروانى (فرماندۀ ژاندارمرى ناحیه مرکز در قضیۀ کشتار ۱۵ خرداد، و بعدها آجودان فرح، معاون نخست‌وزیر و رئیس سازمان تربیت بدنى، و نیز مدیرعامل باشگاه تاج بعد از بازنشستگى) با اطلاق عبارت «تجاوز اراذل و اوباش و رجاله» و «سوء عمل جهلاى معروف به علم»! بر قیام حق‏طلبانۀ ملت مسلمان به رهبرى مراجع معظم تقلید و در رأس آنان امام خمینى(ره)، و «تقدیر» از «زحمات و خدمات و سرعت عمل تیمسار» و اینکه: «تاریخ امر بهائى آن جناب را در ردیف همان چهره‏هاى درخشان و نگهبان مدنیت عالم انسانى ثبت و ضبط خواهد نمود»!
ü ۱۳ آبان ۱۳۴۳٫ش: دستگیرى و تبعید امام خمینى به ترکیه توسط رژیم پهلوى، به دستور امریکا و به جرم! مخالفت با لایحۀ کاپیتولاسیون (مصونیت قضائى مستشاران امریکایى در ایران) مصوَّب مجلسین فرمایشى شورا و سنا.
ü اواخر ۱۳۴۳٫ش: شروع اجراى دومین برنامۀ بلندمدت و نُه‌ سالۀ بهائیت در ایران (در پى تبعید امام به خارج از کشور).
ü اردیبهشت ۱۳۴۶٫ش (آوریل ۱۹۶۷): تبریک «صادقانه و مسرت‏آمیز» محفل ملى بهائیان انگلیس به ملکۀ بریتانیا به مناسبت روز تولد وى، و پاسخ گرم منشى مخصوص ملکه به آن‌ها.
ü مهر ۱۳۴۶٫ش (۱۶ اکتبر ۱۹۶۷): برگزارى جشن یکصدمین سالگرد تأسیس بهائیت، توسط محفل بهائیان امریکا در آن کشور، و ارسال پیام تبریک صمیمانۀ لیندن جانسون (رئیس‌جمهور صهیونیست امریکا) به اعضاى محفل بهائیت و اظهار این مطلب خطاب به محفل یادشده، که «هدف شما با هدف امریکا یکى است.»
ü فروردین ۱۳۵۰ (مارس ۱۹۷۱): سفر روحیه ماکسول (بیوه شوقى افندى، و از رهبران بهائیت پس از او) در مارس ۱۹۷۱٫م به منطقه لیبریاى افریقا، و حضور وی همراه سفیر امریکا در برنامۀ مصاحبۀ تلویزیونى.
ü خرداد ۱۳۵۰٫ش (۲۱ مى ۱۹۷۱٫م): افتتاح کنفرانس جهانى بهائیان در بزرگ‌ترین هتل جزیرۀ جامائیکا در اقیانوس اطلس، با حضور جمعى از سران بهائیت و قرائت پیام بیت‌العدل، و حضور حاکم کل این جزیره و نمایندۀ رسمى ملکۀ انگلیس در نخستین لحظات تشکیل کنفرانس و ایراد نطق نیم‌ساعته در آنجا در تأیید بهائیت.
ü ۱۳۵۱٫ش: انتشار کتابى دربارۀ بهائیت از سوى ارتش امریکا.
ü مهر ۱۳۵۱ (اکتبر ۱۹۷۲٫م): برگزارى فستیوال ملى در سى‏شیلز، و حضور شاهزاده مارگرت و لرد استودن به عنوان نمایندگان خاندان سلطنتى انگلیس در آن و دیدارشان از غرفۀ آثار و کتب بهائیان در آنجا.
ü ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۲٫ش: دستور پرویز ثابتى (مقام امنیتى مشهور و بهائى ساواک شاه) به جلوگیرى از انتشار فتواى آیت‌الله شریعتمدارى مبنى بر تحریم خرید و فروش نوشابه‏هاى شرکت بهائى زمزم در بین مردم، و دستگیرى و تعقیب پخش‌کنندگان این فتوا.
ü مرداد ۱۳۵۳٫ش (اوت ۱۹۷۴٫م): برگزارى جلسۀ جوانان بهائى امریکا هم‌زمان با برگزارى کنفرانس جهانى بهائیان در امریکا در سنت لوئیز ــ میسورى، و تلگراف تبریک فرماندار ایالت کانزاس به آن و اظهار امیدوارى وى مبنى بر تشکیل کنفرانس آیندۀ بهائیان امریکا در آن ایالت.
ü بهمن ۱۳۵۷٫ش: پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى ایران و روبه‌رو شدن بهائیت با «بدترین بحران» در طی تاریخ خویش، و نگرانى شدید سران بهائیت از وضعیت پیش‌آمده براى فرقه و آیندۀ تاریک آن در ایران، و دیدار مستمر قدیمى (نمایندۀ محفل بهائیان ایران) با نمایندۀ شوراى جهانى کلیساها (کشیش رابرت پرایور) و مسئولان سفارت امریکا در تهران، و چاره‌اندیشى آن‌ها مبنى بر لزوم پرهیز مطبوعات امریکا (نظیر نیوزویک و تامیز) به حمایت از بهائیان و اعتراض به نظام جمهورى اسلامى ایران (به منظور جلوگیرى از تحریک بیشتر احساسات ایران انقلابى بر ضدّ امریکا)، و واگذارى پیگیرى این امر به کشوری ظاهراً «بى‏طرف»، و نیز مرکزى نظیر شوراى جهانى مسیحیت و کمیتۀ حقوق بشر سازمان ملل. این سیاست، البته، بر اثر افزایش تنش‌هاى سیاسى میان ایران و امپریالیسم امریکا، به‌زودى تغییر کرد و جاى خود را به جانبدارى رسمى کاخ سفید از تشکیلات بهائیت داد.
ü ۱۳۶۲٫ش: صدور اعلامیه از سوى دادستان کل انقلاب اسلامى ایران (و نیز مصاحبۀ وى با مطبوعات) مبنى بر اعلام خبر بازداشت چند تن از بهائیان به اتهام جاسوسى براى بیگانگان، و ممنوع شدن هر نوع فعالیت تشکیلاتى فرقۀ ضاله در کشور و جرم بودن عضویت افراد در آن تشکیلات، و عکس‌العمل فورى محفل بهائیان ایران نسبت به اعلامیۀ دادستانى و اقدام این محفل به انتشار اعلامیه در سطحى وسیع در انتقاد از اظهارات دادستان و دفاع از متهمان بهائى همراه اعلام تعطیل شدن تشکیلات بهائیت در ایران.
ü ۱۳۶۲٫ش: حمایت صریح رونالد ریگان (رئیس‌جمهور «کابویی» امریکا) از بهائیان دستگیرشده به دست نظام جمهورى اسلامى و محکوم شمردن دادگاه‌هاى انقلاب اسلامى به علت صدور حکم مبنى بر حبس و اعدام جمعى از سران فرقۀ ضاله به جرم جاسوسى، و متقابلاً عکس‌العمل فورى امام خمینى و اقدام ایشان به ایراد نطقى کوبنده بر ضدّ سخنان ریگان، و یاد کردن از این عمل به مثابه دلیلى آشکار بر وابستگى سیاسى بهائیان به امپریالیسم امریکا، و شبیه دانستن آن به حمایت سوسیال‌امپریالیسم روسیۀ شوروى از سران بازداشت‌شدۀ حزب توده که درواقع، جنبۀ حمایت ارباب از خادمان خود را دارد: «اگر دلیل ما نداشتیم به اینکه [این‌ها] جاسوس امریکا هستند جز طرفدارى ریگان از آن‌ها، و دلیلى نداشتیم که حزب توده جاسوس هستند جز طرفدارى شوروى از آن‌ها، [براى اثبات مدعاى ما] کافى بود… بهائى‏ها، یک مذهب نیستند، یک حزب هستند؛ یک حزبى که در سابق، انگلستان پشتیبانى آن‌ها را مى‏کرد و حالا هم امریکا دارد پشتیبانى مى‏کند. این‌ها هم جاسوس‌اند مثل آن‌ها… .»
üبهار ۱۳۸۵: اقدام دو تن از نمایندگان کنگرۀ امریکا مبنى بر تهیۀ طرح پیش‌نویس قطعنامه‏اى در محکوم کردن نظام اسلامى ایران بابت به‌اصطلاح «سرکوب بهائیان در ایران» و تحویل آن به کمیتۀ روابط بین‌المللى مجلس آن کشور به منظور صدور قطعنامه بر ضدّ ایران و به حمایت از بهائیان.
ü ۱۷ دى ۱۳۸۵٫ش: اظهارات اولمرت ــ نخست‌وزیر رژیم اشغالگر فلسطین، و فاتح! جنگ با حزب‌الله لبنان ــ در حضور جمعى از بهائیان سرشناس و یک ایرانى بهائى، که به دعوت وزارت‌خارجۀ اسرائیل در مجلس حاضر شده بودند، مبنى بر اینکه دولت اسرائیل به احترام مقدسات بهائیان در ایران، به این کشور حمله نمى‏کند!؛ سخنى که با توجه به موفقیت شگرف! نظامى اولمرت در جنوب لبنان، توسط صاحب‌نظران رشتۀ تاریخ و سیاست، بر ضرب‌المثل مشهور ایرانى: «لوطى نباخته!» منطبق شد و بیش از یک شوخى بی‌مزه قلمداد نگردید!
کتابنامه‏
الف‌ـ منابع بهائى:
حاجى میرزا جانى کاشانى، نقطه الکاف در تاریخ ظهور باب و وقایع هشت سال اول از تاریخ بابیه، به سعى و اهتمام ادوارد براون، لیدن ۱۳۲۸ق؛ تاریخ ظهور دیانت حضرت باب و حضرت بهاء اللَّه، مخطوط، به خط میرزا ابوالفضل گلپایگانى؛ مطالع الانوار – BREAKERS THE DAWN، تلخیص تاریخ نبیل زرندى، ترجمه و تلخیص عبدالحمید اشراق خاورى، مؤسسه ملى مطبوعات امرى، ۱۳۴ بدیع؛ فاضل مازندرانى، اسرار الآثار، مؤسسه ملى مطبوعات امرى، ۱۲۹ بدیع؛ فاضل مازندرانی، ظهور الحق، بخش سوم، بى‏نا، بى‏تا، چاپ سربى، و نیز ج ۸، قسمت دوم، مؤسسه ملى مطبوعات امرى، ۱۳۲ بدیع؛ عبدالحمید اشراق خاورى، ایام تسعه، مؤسسه ملى مطبوعات امرى، تهران ۱۲۱ بدیع؛ تصحیح تاریخ میرزا جانى، اثر شیخ محمد على قائنى؛ مخطوط، مقاله شخصى سیاح که در تفصیل قضیه باب نوشته است، [عباس افندى‏]، مؤسسه ملى مطبوعات امرى، سال ۱۱۹ بدیع؛ مکاتیب عبدالبهاء، مؤسسه مطبوعات امرى، ۱۳۴ بدیع؛ عبدالحسین آواره، الکواکب‌الدریه فى مآثر البهائیه، ۱۳۴۲٫ق، مطبعه سعادت، مصر؛ شوقى افندى، قرن بدیع، ج ۳ و ۴؛ شوقی ‌افندی، توقیعات مبارکه، لوح قرن (نوروز ۱۰۱ بدیع)، تهران، مؤسسه ملى مطبوعات امرى، بدیع ۱۲۵؛ روحیه ماکسول، گوهر یکتا در ترجمۀ احوال مولاى بی‌همتا [شوقى افندى‏]، ترجمۀ ابوالقاسم فیضى، بى‏نا، بى‏تا؛ عزیزالله سلیمانى، مصابیح هدایت، تهران، ۱۳۲۶؛ محمد على فیضى، حضرت نقطه اولى‏ ۱۲۶۶-۱۲۳۵ هجرى / ۱۸۵۰ــ۱۸۱۹ میلادى، مؤسسه ملى مطبوعات امرى، آذر ۱۳۵۲، ۱۳۶ بدیع؛ کتاب حضرت رب اعلى‏، ح.م. (حسن موقر) بالیوزى؛ سالهاى سکوت؛ بهائیان روسیه ۱۹۴۶-۱۹۳۸، خاطرات اسداللَّه علیزاد، از انتشارات Australia ,Century Press 1999؛ عهد اعلى‏؛ ابوالقاسم افنان، زندگانى حضرت باب، ویرایش هما تاج بازیار، Oneworld Oxford؛ آهنگ بدیع، نشریه رسمى بهائیان، سال ۲، ش ۱۵ و ۱۶؛ سال ۱۳۴۰، ش ۳؛ سال ۱۳۴۳، ش ۴؛ سال ۱۳۵۰، ش ۱۱-۶؛ سال ۱۳۵۲، ش ۱ تا ۴؛ سال ۱۳۵۳، ش ۲ و ۳ و…؛ اخبار امرى، نشریه رسمى بهائیان، سال ۱۳۴۲، ش ۲؛ سال ۱۳۴۶، ش ۴ و ۵ و ۷؛ سال ۱۳۵۰، ش ۱۴؛ سال ۱۳۵۱، ش ۵؛ سال ۱۳۵۲، ش ۱؛ سال ۱۳۵۳، ش ۱۱؛ سال ۱۳۵۵، ش ۱۴؛ و…
ب‌ــ منابع غیر بهائى:
میرزا محمدمهدى‌خان زعیم‌الدوله تبریزى، مفتاح باب‌الابواب، یا تاریخ باب و بهاء، ترجمۀ حاج شیخ حسن فرید گلپایگانى، با مقدمه حاج میرزا عباسقلى چرندابى، تهران، کتابخانه شمس، ۱۳۴۰؛ علیقلى میرزا اعتضاد السلطنه، فتنه باب، مقالات و تعلیقات عبدالحسین نوایى، چ ۲، تهران، بابک، ۱۳۵۱؛ سید محمدباقر نجفى، بهائیان، تهران، کتابخانه طهورى؛ بهرام افراسیابی، تاریخ جامع بهائیت (نو ماسونى)، تهران، سخن، ۱۳۷۱؛ نورالدین چهاردهی، باب کیست و سخن او چیست؟؛ عبدالحسین آیتى، کشف‌الحیل، مجلدات مختلف؛ حسن نیکو، فلسفه نیکو، ج ۳، تهران، بنگاه مطبوعاتى فراهانى، ۱۳۴۲؛ خاطرات صبحى درباره بابیگرى و بهائیگرى، با مقدمه سید هادى خسروشاهى، چاپ پنجم، قم، دارالتبلیغ اسلامى، ۱۳۵۴؛ اسناد و مدارک درباره بهائیگرى، جلد دوم خاطرات صبحى، تهران، عصر جدید، ۱۳۵۷؛ اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقى ربانى، تهران، مؤسسه تحقیقى رائین، ۱۳۵۷؛ سید سعید زاهد زاهدانى، بهائیت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى؛ عبدالله شهبازی، «جستارهایى از تاریخ بهائیگرى در ایران…»، تاریخ معاصر ایران، سال ۷، ش ۲۷، پاییز ۱۳۸۲؛ ایام ۲۹، ضمیمه روزنامه جام جم، ۶ شهریور ۱۳۸۶، ویژه بهائیت؛ امام‌خمینی، صحیفه نور، مرکز مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، ۱۳۶۱، ج ۱ و ۱۷؛ محمدحسن رجبی، زندگى‌نامه سیاسى امام خمینى، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ۱۳۷۷؛ خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفى، ویرایش على دوانى، محمد رجبى و محمدحسن رجبى، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ۱۳۷۶؛ «سوابق رضاخان و کودتاى سوم حوت ۱۲۹۹، گفتگو با محمدرضا آشتیانى‏زاده»، به اهتمام سهلعلى مددى، تاریخ معاصر ایران، کتاب سوم، زمستان، ۱۳۷۰؛ اسناد لانه جاسوسى امریکا، ش ۳۷ (مسلک‌هاى سیاسى استعمار)، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، تهران، بى‏نا، بى‏تا، ص ۱۲، گزارش مورخ ۲۰ ژوئن ۱۹۷۹ (۳۰ خرداد ۱۳۵۸)؛ مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۴ــ۱۳ــ۱۲، تهران، کتابفروشى زوّار، ۱۳۴۷، ج ۲؛ خان‏ملک ساسانى، دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، تهران، انتشارات بابک با همکارى انتشارات هدایت، چ ۳، بى‏تا؛ دنیس رایت، ایرانیان در میان انگلیسیها، ترجمۀ کریم امامى، تهران، نشر نو با همکارى انتشارات زمینه، ۱۳۶۸؛ بذرهاى توطئه؛ گزیده اسناد محرمانه وزارت‌خارجه انگلیس (از اعلامیه بالفور تا قیمومت انگلیس بر سرزمین فلسطین)، ترجمۀ حسین ابوترابیان، تهران، اطلاعات، ۱۳۶۶؛ عجاج نویهض، پروتکلهاى دانشوران صهیون، ترجمۀ حمیدرضا شیخى، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، ۱۳۷۳ش؛ اسناد مؤسسه تاریخ معاصر ایران، ش ۲۴ تا ۱۳۹-۱-۲۸ ک؛ روزنامه جمهورى اسلامى، سال ۲۸، ش ۷۹۶۲، چهارشنبه ۲۰ دى ۱۳۸۵، ص ۲؛ هفته‏نامه همت، سال ۱، ش ۲۷، شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۵، ص ۲
پی‌نوشت‌ها
________________________________________
[۱]ــ واژه «نبیل» به حساب حروف ابجد، برابر لفظ «محمد» است و بنابراین «على قبل نبیل» به معناى «على‌محمد» است که نام خود باب می‌باشد.
[۲]ــ رک: فضل‌الله نورالدین‌کیا، خاطرات خدمت به فلسطین، صص ۱۱۸ــ۱۱۵
[۳]ــ موقرالدوله از خویشاوندان على‌محمد باب و عباس افندى و شوقى، و پدر حسن موقر افنان بالیوزى (گویندۀ سابق بخش فارسى رادیو بى‏بى‏سى لندن و از سران و نویسندگان تراز اول بهائیت، رئیس محفل بهائیت در انگلیس طی سال‌های ۱۹۳۷ــ۱۹۶۰، یکى از ایادى امرالله منصوب از سوى شوقى افندى، رهبر بهائیان، و «عضو هیئت ایادى امرالله مقیم» فلسطین اشغالى پس از شوقى) بود.