فالکون‌ها و اسرائیل

جناح راست افراطی در طول تاریخ ایالات متحده نقش آشکار و نهانی را ایفا کرده است. شاید بتوان گفت، اوج تأثیر این جناح بر سیاست‌های خارجی آمریکا پس از روی کار آمدن جورج دبلیو بوش نمایان شده است. البته در این میان نباید از هواداران اسرائیل سخن نگفت.
برخی از فعال‌ترین عناصر پشتیبان «آزادی عراق» در گروه ریاست جمهوری، نظراتی مشابه بنیادگرایان دارند بدون آنکه با عقاید و دیدگاه‌های آنها درباره دنیا اشتراک نظر داشته باشند. این گروه‌ها، یهودیان نزدیک به حزب لیکود اسرائیل و پیرو سیاست «شدت عمل» در رابطه با مسأله‌ی فلسطین هستند.
در هنگام رئیس جمهور شدن جورج دبلیو بوش و به خصوص از بعد از یازدهم سپتامبر، این مردان نزدیکی شگفت‌انگیزی با فرمانده کل قوای اولین ارتش جهان پیدا کردند. ارتشی که آماده‌ی گوش فرا دادن به پیشنهادها و نظرات‌شان است. آنها منشأ سیاست خارجی نوین آمریکا هستند، سیاستی بر مبنای دخالت‌طلبی و اعمال قدرت. فلسفه‌ای غریب برای رئیس جمهوری که چندی پیش، در یک برنامه‌ی تلویزیونی قادر به نام بردن پنج رئیس دولت مختلف نبود.
روابطی که اسرائیل را با بخشی از طبقه سیاسی ایالات متحده پیوند می‌دهد جداً سؤال‌برانگیز است، چه از نظر آداب و رسوم و چه بر اساس صحت و سقم.
داگلاس فیث، معاون دوم در امور دفاعی، مثال نوعی از این صمیمت میان دولت فعلی و جناح راست اسرائیل است. فیث در ضمن با سازمان صهیونیست آمریکا هم بسیار نزدیک است و در آنجا سخنرانی می‌کند. این سازمان بانفوذ و رادیکال به پدراو دالک جایزه داد. دالک عضو گروهک متعصب و کوچکی است که توسط تمامی یهودیان طرد شده است.
داگلاس فیث قبل از اشتغال در دولت، دفتر وکالتی را اداره می‌کرد که تنها در اسرائیل دفتر خارجی داشت. فیث نماینده یک تولیدکننده‌ی اسلحه اسرائیلی بود.
معاون دوم امور دفاعی، تنها فالکون واشنگتن نیست که با تولیدکنندگان اسلحه اسرائیلی کار می‌کند. مثلاً می‌دانیم که ریچارد پرل، فرد با نفوذ دیگری که از جمله‌ی محافظه‌کاران نوین است هم با شرکت سولتام (Soltam)، سازنده‌ی قطعات توپخانه و خمپاره کار کرده است.
اما داگلاس فیث یک ویژگی دارد که نه نزد پرل و نه هیچ یک از رفقای آنها یافت نمی‌شود. او تنها مسوول آمریکایی است که صاحب اوراق خزانه اسرائیلی است. یک سرمایه‌گذاری غیرقابل ملاحظه برای یک معاون دوم وزارت دفاع با ثروتی بی‌حساب ـ چون او هم مانند سایر مسوولان فعلی، صاحب ثروتی کلان است که به بیش از 27 میلیون دلار بالغ می‌شود.
فیث قبل از ورود به پنتاگون رئیس مرکز سیاست امنیت بود، یک سازمان تحقیقاتی که در آنجا نیز تمایل به سوی میانه‌روی نبود بلکه مرام، «اجرای صلح با زور» بود. این مرکز رابطی سنتی میان صهیونیست‌های مسیحیان جناح راست افراطی و فالکون‌های اسرائیلی است، توسط مردی به نام فرانک گافنی اداره می‌شود. او همواره یکی از سرسخت‌ترین هواران بنیامین نتانیاهو آریل شارون در ایالات متحده بوده است. این مرد در هفدهم 2001 در مجمعی که در کاخی در واشنگتن ترتیب داده شده بود و در آن داگلاس فیث، دونالد رامسفلد و ریچارد پرل حضور داشتند اعلام کرد: «سیزده سال طول کشید تا ما به اینجا برسیم ولی الان ما رسیده‌ایم». این اشاره‌ای بود به فالکول‌هایی که هم اکنون در رأس حاکمیت‌اند. ریچارد پرل که گرد همان گونه مجامع و همان مراکز تحقیقاتی محافظه‌کار و به ویژه موافق جناح راست اسرائیل می‌گردد، شخصی کاملاً استثنایی در سیاست آمریکا و حتی سیاست به طور کلی است. او که در دوران ریگان «شاهزاده ظلمت» خوانده می‌شد، به هیچ چیز بیش از نور پروژکتور و چراغ‌های صحنه علاقه ندارد. او هیچ مقام رسمی را در پنتاگون قبول نمی‌کند. پرل، قدرت، نفوذ و در پرده‌بودن را جست‌وجو می‌کند. همان گونه که یک مسوول عالی‌رتبه اعتراف کرد: «موقعیت پرل رؤیای هر یک از ما در واشنگتن است، او به اطلاعات بسیار محرمانه دسترسی دارد، در تصمیم‌گیری‌ها نفوذ دارد و فارغ از پاسخگویی است.» او در میان فالکون‌ها کسی است که همراه با پل ولفوویتز، بیشترین نفوذ را دارد. پرل مدیر «شورای سیاست دفاعی» یک گروه تحقیق و تفکر فاقد اجازه تصمیم‌گیری وابسته به پنتاگون بود. پس از یک ماجرای مالی، او مجبور به استعفا از این مقام گردید ولی با وجود این، عضویتش در گروه محفوظ ماند. در هر حال، مقام رسمی او اهمیتی نداشت چرا که سیاست خارجی فعلی واشنگتن مجری کامل نوشته‌های اوست. این «شاهزاده‌ی ظلمت» بیش از حد قدرتمند است.
پرل نیز یک مدافع سرسخت اسرائیل است. تمام کارنامه‌ی او شاهد آن است. پرل پرخاشگری را اول بار در گروه سناتور دموکرات، هنری جکسون آموخت. او افتخار دارد که به یاد مرشد خود هنوز عضو حزب دموکرات است. این سناتور که بیست سال پیش فوت شده است احتمالاً بیش از هر کسی در متشکل کردن فالکون‌های امروزی نقش داشته است (جالب آن است که ولفوویتز و فیث هر دو با جکسون کار کرده‌اند). جکسون که از اغلب جمهوری‌خواهان دوران خود سخت‌گیرتر بود، هر بار که در کنگره مسأله‌ی قراردادهای محدود کردن تسلیحات مطرح می‌شد، گروهش را جلو می‌انداخت. این گروه توانست تصویب قرارداد سالت دو (SALT 2) را که به منظور عدم گسترش تسلیحات اتمی بود متوقف سازد تا آنکه اشغال افغانستان به دست شوروی، پروژه‌ را برای همیشه منتفی نماید. از این مهم‌تر، جکسون (و گروه‌ او) در قلب مذاکراتی بودند که بعداً امکان مهاجرت یهودیان شوروی را به اسرائیل میسر کرد. این سناتور با اصلاحیه قانونی که به نام خود او مشهور شد، توانست تا زمانی که این امر عملی نشده است، مجازات‌هایی را برای مسکو تعیین کند.

مکتب زور
پرل و رفقایش در این مکتب آموختند که زور همیشه نتیجه دارد. استفاده از زور و یا ترسانیدن از زور در صورتی که در راه اهداف درست باشد اخلاقاً مقبول است. تصویب قرارداد عدم گسترش سلاح‌های هسته‌ای با شوروی‌ها نشانه‌ی ضعف محسوب می‌شد به ویژه وقتی دشمن متزلزل است. آینده حق را به جانب او داد و هم اکنون بیش از پیش بر عقاید او صحه گذاشت به این معنی که در مقابل دشمن تسلیم‌ناپذیر تنها با زور پیروزی حاصل می‌شود. کارنامه‌ی پرل نخستین ضربه را به هنگام متهم شدن به ارائه‌ی مدارک محرمانه به اسرائیل دریافت کرد. او که به دولت اسرائیل بسیار نزدیک است، از مدیران شرکت هولینگر و نیز صاحب نشریه اسرائیلی «جروزالم پست» (Jerusalem post) و نشریه‌ی «دیلی تلگراف» لندن نیز هست.
تفاوت میان ولفوویتز و پرل فقط ظاهری است. یکی در حاشیه قرارداد و دیگری شاغل ردیف اول دستگاه دفاعی آمریکا است. ولی مسیر این دو در سی سال گذشته همواره همسو بوده است.
در مؤسسه‌ی یهودی امور امنیتی، «جینسا» (JINSA) آنها با هم بودند. هدف این مؤسسه این است که به مسوولان دیپلماتیک و نظامی آمریکا توضیح داده شود که اسرائیل می‌تواند و باید در رقابت‌های دموکراتیک خاورمیانه نقش داشته باشد. ولی در واقع این مؤسسه یک گروه فشار است که هدفی دوگانه دارد: ممانعت از فروش سلاح‌های پیشرفته به اعراب و حفظ کمک‌های مستمر ارتش آمریکا به دولت اسرائیل. در مدارک آنها مطالب زیر مشاهده می‌شود:
«ایالات متحده باید مراقب باشد که برتری فنی اسرائیل (در زمینه نظامی) حفظ شود. این امر همانقدر که به صلاح اسرائیل است به صلاح آمریکا نیز هست. اشتراک منافع امنیتی این دو کشور در این است که اسرائیل مهم‌ترین دموکراسی در منطقه‌ای شامل کشورهای با دیکتاتوری‌ها و دولت‌های ناپایدار است. ایالات متحده در ضمن باید به یاد داشته باشد که امنیت خود و اسرائیل را قبل از هر گونه فروش سلاح پیشرفته و تکنولوژی مدرن به اعراب در نظر بگیرد...»
باوجود پل ولفوویتز و وداگلاس فیث در پنتاگون، امروز قبول این پیشنهادها محتمل است. الیوت آدامز مهره‌ای دیگر از این صفحه‌ی شطرنج است. او که در دسامبر 2002 رئیس بخش خاورمیانه در شورای امنیت ملی کاخ سفید و زیر نظر کندولیزا رایس بود، فالکون‌ها را در جریانی به ویژه مشکوک که احتمالاً اجتناب از آن میسر نبود درگیر کرد. آدامز فردی مذهبی است ولی مذهبی‌تر از دیگر اعضای دولت نیست، چون داو زاکهایم، رئیس امور مالی پنتاگون، خاخام نیویورک است. البته آدامز در یکی از کتاب‌هایش می‌نویسد، یهودیان آمریکا نه تنها باید هویت خود را از طریق تمرکز به روی ارتباطات خانوادگی و خونی حفظ کنند بلکه باید به اجرای مراسم جدی مذهبی نیز بپردازند. کمی بعد از رسیدن آریل شارون به حاکمیت، مقاله‌ای منتشر شد که در آن توضیح داده می‌شد که «باید به فشارهای وارد شده از جانب آمریکا به اسرائیل برای جلب عرفات (که هرگز به تعهداتش عمل نمی‌کند) خاتمه داده شود.»
آدامز درباره‌ی فلسطینی‌هایی که سیاست اسرائیل را مورد انتقاد قرار می‌دهند می‌گوید: آنها فراموش کرده‌اند که دولت اسرائیل تنها دموکراسی منطقه‌ است و با گروه‌های گانگستری محاصره شده است. این مرد که در رأس بخش خاورمیانه شورای امنیت ملی کاخ سفید قرار دارد کسی است که گزارش‌های مربوط به منازعات اسرائیل و فلسطین را قبل از آنکه به دست کندولیزا رایس و جورج بوش برسد خودش می‌نویسد، آنها را تأیید و یا متوقف می‌کند.
آدامز قبل از آنکه به این شغل گمارده شود، رئیس یک کمیسون آزادی مذهبی در خارج از کشور بود و مأموریت بازرسی از کشورهایی که در آنها به آزادی‌های مذهبی تجاوز می‌شود بر عهده داشت. گزارش دکتر المرایتی، عضو این کمیسون در این باره چنین است:
«در بهار سال 2001، تصمیم گرفتیم سفری به خاورمیانه داشته باشیم... این سفر به منظور بررسی تبعیض علیه اقلیت‌های مسیحی بود. این کمیسیون در ضمن به تبعیض‌های اسرائیلی علیه مسلمانان و مسیحیان هم اشاره کرده بود... به این ترتیب اسرائیل هم در برنامه منظور شده بود.»

آدامز به عنوان رئیس کمیسون همراه هیأت تحقیق به مصرو عربستان سفر کرد ولی او اسرائیل را به بهانه اینکه در اسرائیل منطقه آزادی مذهبی مطرح نیست حذف کرد، در حالی که حتی با نظری کوتاه به گزارش حقوق بشر می‌توان دریافت که تبعیض علیه مسلمانان در اسرائیل بیشتر یا در همان حد تبعیض علیه مسیحیان در مصر است.
این کمیسیون گزارشی درباره‌ی 12 کشوری که در آن سال دیدن کرد نوشت، به غیر از اسرائیل.
الیوت آدامز فردی سرسخت، محافظه‌کار فوق رادیکال و موافق با عدم انعطاف در برابر هر آنکه او دشمن آشتی‌ناپذیر اسرائیل می‌پندارد است. جالب آن است که در سال‌های 1970 او نیز عضو گروه جکسون بود.

گلادیاتور
آدامز برخلاف همکارانش در کارهای مخدوش و به ویژه تیره دست داشت. او که وزیر امور خارجه ریگان بود، یکی از معماران سیاست ایالات متحده در آمریکا لاتین نیز هست. او حتی خود را گلادیاتور مرام ریگان در این منطقه نامید و با دست و دل بازی‌ بسیار، هزینه‌ی ارتش‌های ضدکمونیستی را که غالباً با توافق آمریکا وحشیانه‌ترین فجایع را انجام می‌دادند می‌پرداخت. این امر به ویژه در مورد السالوادور صدق می‌کرد.
آدامز حتی کشتار دهکده‌ی ال موزوت (EL MOZOTE) را نفی کرد و گفت، این تبلیغات کمونیستی است. پس از آنکه کمیسیون تحقیق سازمان ملل گزارشی درباره‌ی ارتکاب بیش از 22000 فاجعه را در دوازده سال جنگ داخلی ارائه داد و پس از آنکه همان کمیسیون نتیجه‌گیری کرد که این فجایع به دست نیروهای موافق آمریکا صورت گرفته است، آدامز گفت: «تاریخ دولت ریگان در السالودور یک موفقیت افسانه‌ای بوده است.»
او که دشمنان خود را «افعی‌» می‌نامید، تأیید می‌کرد که اعضای کنگره‌ای که از کمک دولت به نیروهای ضدکمونیست آمریکای لاتین جلوگیری کنند «دست‌شان به خون آلوده خواهد بود». نه تنها در السالوادور بلکه در گواتمالا، نیکاراگوئه و آنگولا هم آدامز متهم به نقض حقوق بشر و اعمال تیره‌ترین عملیات تاریخ ایالات متحده شده است.
آدامز متهم به خودداری از پخش اطلاعات درخواست شده توسط کنگره در رابطه با فعالیت‌های آمریکای لاتین و تیز متهم به شهادت دروغ در رابطه با ماجرای ایران ـ کنتراس گردید و سپس در سال 1992 توسط بوش پدر بخشیده شد. بسیاری شک دارند که اگر جورج بوش او را زیر نظر کندولیزا رایس قرار داده است به آن جهت است که نیازی به ضمانت سنا نباشد: در واقع انتصاب‌های شورای امنیت ملی تنها انتصاب‌هایی هستند که یک جانبه به دست شخص رئیس جمهور صورت می‌گیرد.
طبق گزارش نیویورک تایمز هفتم دسامبر 2002 که به یک معتمد دولت بوش اشاره می‌کند، «ترفیع آدامز در وزارت امور خارجه واقعاً موجب حیرت همگان شد. این امر مانع‌تراشی بر سر راه تلاش‌های کالین پاول محسوب می‌شود. تلاش‌هایی که هدف آن همکاری با اروپا و ایجاد یک دولت فلسطینی در سال‌های آتی است. این تردیدها البته رئیس جمهور را نگران نکرد. در این رابطه سناتور چارلز شومر می‌نویسد: «سیاست خارجی دولت توسط دو گروه اداره می‌شود: الیوت آدامز که آشکارا از سرسخت‌ترین‌هاست، مانند خود جورج دبلیو بوش...»
سخنگوی کاخ سفید، آری فلایشر که در چهار دسامبر مورد سؤال قرار گرفت گفت: البته دولت، او را به سبب خدماتی که به کشور کرده به این پست گمارده است. به غیر از این فکر می‌کنم اگر به آمریکای لاتین و مرکزی توجه کنید خواهید دید که الیوت آدامز نقش بسیار مهمی در پیدایش دموکراسی در سال‌های هشتاد و نود ایفا کرده است. ما افتخار می‌کنیم و خوشحالیم که او در اینجا یعنی در کاخ سفید کار می‌کند.»
همین آری فلایشر از ستون‌های محافظه‌کاران نوین محسوب نمی‌شود. از فالکون‌ها نیست. شاید به این دلیل که مرتباً با مطبوعات در ارتباط است. او حتی طرفدار حزب لیکود اسرائیل هم نیست. آری فلایشر فراتر از اینهاست...
سخنگوی کاخ سفید در ضمن رئیس مشترک «شاباد کاپیتول جوئیش فوروم» نیز بود که توسط فرقه‌ی شاباد لوباویچ‌ هاسیدیک سازمان داده شده است. لوباویچ‌ها هواداران کابال هستند. آنها شاخه‌ای از یهودیت هستند که اکثریت یهودیان اسرائیل حتی آنهایی که عضو لیکوداند هم خواهان برچیده شدن بساط‌شان هستند. به عنوان مثال رهبر حرکت شاباد، خاخام مناخیم شیرسن نظراتی این چنین دارد: «...به عبارت دیگر بگذارید ما خودمان را با دیگران متفاوت کنیم، توجه کنید، مورد ما تغییر عمیق به وضعیتی که یک نفر در سطح بالاتری قرار دارد نیست. در واقع فرق ما به صورت ریشه‌ای و بین دو گونه متفاوت است. این مطلب درباره‌ی جسم هم صدق می‌کند. بدن یک یهودی، با بدن افراد اقوام دیگر کاملاً متفاوت است. واقعیت یک غیریهودی چیزی جز بطالت نیست. در کتاب الاهی آمده است که خارجیان باید از گله‌های شما نگهداری کنند و آنها را تغذیه کنند. کلیه اقوام غیریهودی تنها از برکت یهودیان زنده هستند...»
آری فلایشر در اکتبر 2001 جایزه‌ی «یانگ لیدرشیب» (رهبر جوان) را از جانب سازمان دوستان آمریکایی لوباویچ دریافت کرد. در رابطه با این واقعه در نشریه «بالتیمور جویش تایمز» مقاله‌ای به صورت زیر نوشته شد: «زندگی آری فلایشر مانند تمام کارمندان عالی رتبه کاخ سفید پس از حمله تروریستی 11 سپتامبر بسیار دشوار شده است ولی او برای دریافت جایزه‌ای که دوستان آمریکایی لوباویچ به او اعطا کردند فقط چند ساعتی مرخصی گرفت و بدین وسیله مقام این گروه را به خاطر تلاش‌هایش در کنگره ارتقا داد. آقای فلایشر از همان اولی که در کنگره‌ی آمریکا کار می‌کرد، پشتیبان چنین تلاش‌هایی بود...».

اسد بدتر از صدام
محافظه‌کاران نوین نماینده تمامی یهودیان و اسرائیلیان نیستند، آنها گروه کوچکی هستند با اهدافی که به تنهایی دنبال می‌کنند و با وسایلی که هر چه بیشتر به تنهایی کنترل می‌کنند به حدی که نفوذ آنها در دولت در حال افزایش است. مردی مانند فلایشر عضو این گروه‌ها نیست ولی روابطش با این حرکت نژادپرست، مذهبی افراطی و شدیداً ضداعراب نشان می‌دهد تا چه دولت واشنگتن تحت نفوذ مردانی است که تصمیم‌هایشان را در واشنگتن می‌گیرند ولی به منافع کشوری می‌اندیشند که در آن زندگی نمی‌کنند. آنها سیاست‌هایی را اعمال می‌کنند که اغلب خلاف تمایلات مردم اسرائیل است، مردمی که تحت فشار و جنگ و تروریسم قرار دارند. عقاید فالکون‌ها با دولت لیکود هماهنگ است ولی در خیابان‌های تل آویو که فقط امید به برقراری صلح وجود دارد کمتر منعکس است.
از سوی دیگر قدرت فزاینده آنها در درون دولت ظاهراً با هیچ مقاومتی مواجه نمی‌شود. برخورد چندجانبه کالین پاول که با فالکون‌ها مغایرت دارد ظاهراً در حال زوال است. در اواخر سال 2001 آخرین کبوتر صلح پنتاگون هم که بروس ریدل بود بیرون رانده شد. او پیشنهاد داشت که باید اتحاد وسیع‌تری برای مبارزه با تروریسم ایجاد شود و حساسیت اعراب در رابطه با حمله به عراق باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
ولفوویتز برای منزوی کردن بیشتر پاول فردی را در کنار وی قرار داد که کاملاً عقاید فالکون‌ها را داشت. علیرغم تردیدهای کالین پاول، جان بولتن به عنوان معاون دوم امنیت ملی و کنترل تسلیحات برگزیده شد. او که معاون امریکن انترپرایز (مؤسسه‌ای که در آن افرادی نظیر ریچارد پرل و داگلاس فیث کار می‌کنند) هم بود در نشریه محافظه‌کار نوین ویکلی استاندارد با مدیریت ویلیام کریستول مقاله‌ای نوشت که در آن دیدگاه خود را درباره‌ی سازمان ملل توضیح می‌داد. دیدگاهی که متضاد عقاید کالین پاول است. در رابطه با کوفی عنان که سعی دارد درگیری‌ها را محدود کند و نقش کلاه‌آبی‌ها را افزایش دهد می‌گوید: «اگر ایالات متحده بگذارد چنین اتفاقی رخ دهد و صدایش درنیاید، امکان استفاده از زور به منظور حفظ منافع به شدت در آینده کاهش خواهد یافت... و یا بهتر بگوییم در رابطه با مبالغ بی‌حسابی که آمریکا به سازمان ملل بدهکار است می‌گوید: «بسیاری از جمهوری‌خواهان کنگره ابداً دلواپس رأی شورای عمومی نیستند. مضاف بر آنکه از دست دادن این رأی دلیلی بیشتر برای نپرداختن هیچ پولی به سازمان ملل خواهد بود...»
جان بولتن مشاوری خاص برگزیده است. او دیوید ورمسر یکی از دوستان ریچارد پرل است که با نتانیاهو نیز همکاری داشت. همسر او میراو (Mayrav) از بنیان‌گذاران مؤسسه تحقیقات رسانه‌ای در خاورمیانه است. این سازمان که توسط سرهنگ ایگال کامون، مسوول سابق اطلاعات نظامی اسرائیل تأسیس شد، مقالات افراطی‌ترین مطبوعات عرب را ترجمه می‌کند و متأسفانه مروج ضد یهودیتی است که منطقه را به لرزه می‌اندازد.
در عین حال مقالات دیگری نیز ترجمه می‌کتد که ظاهراً در قالب سیاست آمریکا در خاورمیانه می‌گنجند. در صفحه اول وب سایت آن در 24 آوریل 2003، چند روز بعد از آنکه رامسفلد در سخنرانی‌هایش صحبت از سوریه را آغاز کرد، مقاله‌ای کویتی دیده می‌شد که در آن نوشته شده بود اسد «بدتر از صدام» است. این ترجمه اتفاقی نبود، چون بازتاب نظریه‌ اعرابی بود که با واشنگتن همسو هستند. البته این نظر عام اعراب نیست. نه تنها مردم کوچه و بازار، بلکه هیچ یک از مسوولان سیاسی خاورمیانه نیز از اقدام نظامی علیه سوریه که احتمالاً پیامدهای غیرقابل پیش‌بینی خواهد داشت پشتیبانی نمی‌کنند. با وجود این ظاهراً سوریه در ردیف فهرست سیاه فالکون‌ها قرار دارد، فهرستی که به دست داگلاس فیث در پایان سال 2003 تنظیم گردید. در هر حال به غیر از افغانستان، جنگ عراق و سقوط صدام حسین که از مدت‌ها قبل جزو اهداف فالکون‌ها بوده است. تضعیف سوریه نیز از جمله این اهداف محسوب می‌شود.