تاريخ سري موساد

  تاريخ سري موساد

 متن حاضر، بخشي از چكيده يك كتاب به نام «تاريخ سري موساد ازسال 1951 تا به امروز» است كه توسط گوردن توماس، نويسنده متخصص در زمينه فعاليت هاي جاسوسي به رشته نگارش در آمده است. توماس ، كارتحقيقي ديگري نيز در همين زمينه تحرير كرده كه به تمامي زبانها ترجمه شده است. كتاب «تاريخ سري موساد از سال 1951 تا به امروز» تلاشي براي آشنا شدن با دنياي اين دستگاه اطلاعاتي است كه تفاوت زيادي با ديگر دستگاه هاي اطلاعاتي و امنيتي جهان دارد و وابسته به كشوري است كه شباهتي با ديگر كشورهاي جهان ندارد. كتاب «تاريخ سري موساد» با فصلي به نام "آن روي آينه ها" آغاز مي شود. مكان، اتاقي در يك آپارتمان واقع در منطقه شماره چهار شهر پاريس و در نزديكي مركز ملي هنر و فرهنگ ژرژ پمپيدو مي باشد . البته موساد در تمام شهرهاي بزرگ دنيا دهها آپارتمان ـ چه اجاره اي و چه خريداري شده ـ در اختيار دارد. اكثر اين آپارتمانها غير مسكوني هستند . مگر وقتي كه شرايط خاصي پيش آيد. آپارتمان يادشده نيز به پايگاه عملياتي ويژه جهت انجام ماموريتي مبدل شد كه آقاي موريس در هنگام ورودش به پاريس در سال 1997، مسئوليت انجام آن را به عهده داشت. موريس فارغ التحصيل سال 1982 از مدرسه موساد بود و در اروپا، آفريقاي جنوبي و خاورميانه فعاليت مي كرد. او در زندگي عادي خود به عنوان يك بازرگان، يك روزنامه نگار مستقل يا يك وكيل شناخته مي شد. در زمان موريس، عزل و نصب ها (ريزش نيروها) سازمان موساد را تا حد گسستگي و فروپاشي پيش مي برد و با به قدرت رسيدن بنيامين نتانياهو وضعيت هر چه پيچيده تر شد و با وجود آنكه وضعيت و روند پرونده هاي موساد كاملا مشخص بود  ولي نتانياهو به خود اين اجازه را مي داد كه حتي در مسائل عملياتي اين سازمان نيز دخالت كند. كار به جايي رسيد كه همسرش نيز در زمينه فعاليت هاي اين سازمان دخالت مي كرد. همسر نتانياهو اين اجازه را به خود مي داد كه كارمندان ارشد اين سازمان را به خانه اش فرا بخواند و آنها را به رگبار سوالات خود ببندد . يعني دقيقا همان كاري را بكند كه هيلاري كلينتون با سازمان اطلاعات آمريكا مي كرد.
 موريس، جاسوس سازمان موساد مسئول زير نظر گرفتن فردي بود كه در هتل "رتز" پاريس كه متعلق به ميليونر بزرگ مصري به نام محمد فايد بود، فعاليت مي كرد. اين فرد كسي نبود جز "هنري پل". هنري راننده مرسدس بنزي بود كه پرنسس دايانا و دوي فايد ( فرزند محمد فايد )  را در هنگام حادثه اي كه به مرگ شان انجاميد، حمل مي كرد. راننده مذكور تمايل داشت تا از راه فروش اطلاعات در مورد مسافران هتل به عكاسان مجله هاي «پاپاراتسي»پولي را كسب كند. از سوي ديگر، روابط تنگاتنگي ميان جاسوس صهيونيستي و رئيس بخش حراست هتل رتز برقرار شد و بدون اينكه جاسوس صهيونيستي از وي توضيحي بخواهد شروع به توصيف هتل، شيوه فعاليت و شمار مشتري ها كرد. رئيس بخش حراست هتل رتز با دلخوري از مشتري هاي عرب هتل صحبت مي كرد و كمي قبل از اينكه جاسوس مذكور بخواهد اطلاعاتي را از مزدور جديدش جمع آوري نمايد، خبرغافلگيرانه كشته شدن هنري پل، به همراه پرنسس دايانا و دوي فايد را مي شنود. اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه روابط ميان موساد و پل هنري براي هميشه همچون يك معما باقي ماند و سازمان جاسوسي رژيم صهيونيستي نيز رابطه اش با راننده مرسدس بنز حامل پرنسس دايانا و دوي فايد را جزء مسائلي دانست كه ويژه خود سازمان است. محمد فايد ـ پدر دودي ـ نيز به دنبال حادثه مرگ فرزندش به همراه پرنسس دايانا، برخي دستگاه هاي جاسوسي ناشناخته را به دست داشتن در اين كار متهم كرد. ضمنا با وجود آنكه برخي خبرنگاران مجله تايم از ارتباطات ميان هنري پل و سازمان اطلاعات فرانسه خبر مي دادند ؛ ولي هيچ كس به روابط وي با موساد اشاره اي نكرد.
 نويسنده كتاب "تاريخ سري موساد" در كتاب خود به تبيين چهره اي مي پردازد كه غربي ها از عرب ها دارند. به عنوان نمونه، هنري پل به جاسوس صهيونيستي مي گويد: «اكثر اعراب زشت و مغرورند و به خدمتكاران دستور مي دهند تا با يك اشاره انگشت دستورات شان را اجرا كنند.» جاسوس صهيونيستي كه با هنري گفتگو مي كند، براي آنكه دستش رو نشود خطاب به هنري مي گويد: "اما من شنيده ام كه مشتريان يهودي نيز آدم هاي خشكي هستند." اما پل جواب مي دهد كه يهوديان مشتري هاي خوبي هستند. همان طور كه مي دانيد سامانه كنترل و نظارت موسوم به Echelon (اچلون) كه يكي از پيشرفته ترين سيستم هاي شنودي است كه در اختيار سازمان NSA (سازمان امنيت ملي آمريكا) قرار دارد، پرنسس دايانا را به خاطر مبارزاتش عليه توليد و استفاده از مين هاي ضد نفر زير نظر داشت ؛ البته سامانه مذكور براي بسياري از فعالان در اين حوزه نيز تهديدي جدي به شمار مي رود.
 در بخشي از كتاب گوردن توماس مي خوانيم كه چگونه نويسنده با محمد الفايد در مركز تجاري مشهورش در لندن "هارودز" ديدار مي كند و محمد الفايد به نويسنده مي گويد كه در مقابل كسب اطلاعاتي از موساد درباره مرگ فرزندش حاضر است مبلغ يك ميليون دلار را به او اعطا كند. صاحب مركز تجاري "هارودز" در ادامه شروع به سب و لعن ملكه اليزابت و پادشاه انگلستان (فيليپ) كرد و آنها را "روسپي و دلال محبت" خواند و سازمان اطلاعات انگلستان را قاتل دانست. فايد در ادامه مي گويد كه جاسوسان موساد ازحقيقت باخبرند و از نويسنده كتاب "تاريخ سري موساد" نيز مي خواهد تا آنها را احضار كند. فايد به توماس مي گويد: "آنها را پيش من بياور ... تا تو را خوشبخت كنم." فايد دراين اثناء از هنري پل سخن مي گويد و تاكيد مي كند كه او را به اندازه فرزندش دوي دوست داشته است. مؤلف، مزدور مشهور صهيونيستي به نام بن مناچي را قانع مي كند كه با فايد همكاري كند ؛ ولي مناچي علاوه بر درخواست مبلغ ساليانه 750000 دلار، مبالغ ديگري را نيز طلب كرد. به هر حال، معامله اي ميان مناچي و فايد انجام نشد، زيرا فايد تاكيد مي كرد كه بايد پيش از امضاي چك ادله محكمي در برخورداري وي از اطلاعاتي در اين زمينه ارائه شود. گوردن توماس در ادامه به طريقه اي اشاره مي كند كه موريس براي به خدمت گرفتن هنري پل استفاده مي كرد و به نقل از تعدادي از همكاران موريس مي گويد: «اين شيوه نشان مي دهد كه هيچ كسي كنترل موساد را در دست ندارد و اين سازمان بدون توجه به عواقب و نتايج منفي كه اقداماتش مي تواند براي اسرائيل، صلح منطقه اي و همچنين رابطه تل آويو با قديمي ترين و باوفاترين دوستش به دنبال داشته باشد، دست به عمليات هاي ريسك پذير مي زنند.
 موارد غير اخلاقي عنوان يكي از فصول كتاب تاريخ سري موساد مي باشد . اين كتاب اشاره دارد كه مزدوران موساد به خاطر رسيدن به اهداف شان از اين روش استفاده مي كردند. به عنوان مثال مي توان به ماجراي جالب و شنيدني يك خاخام برجسته يهودي اشاره كرد كه به بهانه مشاركت در مراسمي متعلق به يك شخصيت برجسته از پاريس به لندن كشانده شد كه البته هدف از انتقال اين فرد به لندن كسب اطلاعاتي در مورد يك كودك ربوده شده بود. خاخام مذكور در فرودگاه مورد استقبال دو فرد قرار مي گيرد كه از مزدوران موساد بودند و همچون متدينان يهودي ارتدوكس لباس سياه بر تن داشتند. گزارشي كه دو جاسوس مذكور براي ارائه به رئيس خود تنظيم كرده بودند، خالي از نكات سخره آميز نبود. در متن اين گزارش چنين مي خوانيد: «خاخام را به روسپي خانه اي در منطقه پيگال پاريس برديم، بدون آنكه ذره اي به ما شك كند. دو روسپي كه پول شان پرداخت شده بود، وارد اتاق خاخام شدند و خود را در آغوشش انداختند. تمامي صحنه ها تصويربرداري شد. سپس تصاوير اخذ شده را به او نشان داديم و از او خواستيم تا ما را از مكان اختفاي كودك باخبر كند ؛ ولي خاخام قانع مان كرد كه اطلاعي از موضوع ندارد و عكس ها را مقابلش پاره كرديم." مولف نمونه هاي ديگري نيز از اين شيوه هاي غير اخلاقي ذكر مي كند كه ماموران موساد براي رسيدن به اهداف شان بدان ها متوسل مي شدند. در نظر آنان، هدف وسيله را توجيه مي كند و مهم تنها نتايج ناشي از اقدام است. نكته اي كه در اينجا نبايد از ياد ببريم آن است كه عناصر موساد به صورتي حرفه اي و با مسئوليت پذيري بالا عمل مي كنند و برعكس ديگر سازمان هاي اطلاعاتي و امنيتي همچون سازمان جاسوسي آمريكا كه تكنولوژي و فناوري ها را در محور توجه خود قرار مي دهند، بيشتر توجهشان به عامل انساني است يعني اينكه در جمع آوري اطلاعات بر استفاده از نيروي انساني تاكيد دارند.