شرم الشیخ فلسطین و شرم الشیخ عراق

اول باری که یک کنفرانس مهم بین المللی در شهر شرم الشیخ تشکیل شد سال ۱۹۹۶ بود. در آوریل همان سال شیمون پرز که پس از ترور اسحاق رابین نخست وزیری اسرائیل را عهده دار شده بود، برای تقویت موضع خود در انتخابات، حمله گسترده به لبنان با نام خوشه های خشم را آغاز کرد. هدف پرز از حمله این بود که حزب الله را از معادلات خاورمیانه حذف کند. اما برخلاف تصور اسرائیل و به رغم حساسیت همه جانبه دولت دموکرات آمریکا درباره حمله به لبنان، خشم مردم لبنان، گریبان اسرائیل را گرفت و بالاخره پس از ۱۷ روز جنگ نابرابر، با پایداری مردم لبنان و حزب الله، اسرائیل برای نخستین بار به تفاهم نامه ای تن داد که مشروعیت عملیات نظامی حزب الله را به رسمیت شناخت. البته حمله نکردن به اهداف غیرنظامی نیز تعهد دوجانبه ای بود که اسرائیل و حزب الله به یکدیگر دادند. شاید این نخستین تفاهم آتش بس و یا ترک مخاصمه ای بود که اسرائیل در آن به عنوان طرف غیر پیروز مشارکت داشت. حرکتی که زمینه ساز شکست نهایی اسرائیل در جنوب لبنان گشت. در آن شرایط که پرز از ضعف مفرط سیاسی در داخل رنج می برد طرفداران گزینه «صلح» در جهان و منطقه گردهم آمدند تا حمایت خود را از پرز اعلام کنند و در عین حال، پیام تهدید آمیزی به مخالفان روند صلح در میان فلسطینیان بدهند. بلافاصله پس از کنفرانس چند عملیات شهادت طلبانه اعضای جنبش حماس، تمام تلاش های اجلاس را نقش برآب کرد. اگر چه این کنفرانس در کمک به پرز و روند صلح خاورمیانه توفیقی نداشت، لیکن برای مصری ها این فایده را داشت که برای جلب گردشگران با هدف دیدار از شهر شرم الشیخ تبلیغات بی هزینه ای را صورت دهند.از سال ۱۹۹۶ تا اواخر سال ۲۰۰۴ شهر شرم الشیخ میزبان گردهمایی های مختلفی بوده است که از نظر سطح و تعداد شرکت کنندگان هیچ یک از آنها با اجلاس اخیر شرم الشیخ (در مورد مسئله عراق) قابل مقایسه نیست.اما به نوعی می توان اهمیت شرم الشیخ عراق را با شرم الشیخ فلسطین مقایسه کرد.شرم الشیخ فلسطین با سرو صدای بسیار و با اجبار همه اعراب برای حضور در آن به جز لبنان و سوریه این تصور را به وجود آورده بود که کلید جادویی حل مشکلات فلسطین درآن نهفته است و با برگزاری یک کنفرانس بین المللی در حمایت از پرز، همه چیز پایان خواهد یافت. شرم الشیخ عراق نیز چنین است. اگر کسی بخواهد تحلیل خود را با خشت های بیانیه پایانی اجلاس و تبلیغات رسانه ای در مورد آن بنا کند، به ناچار یک تصویر خیالی از اوضاع عراق ترسیم می کند که نمایانگر حل قریب الوقوع مشکلات عراق است. اما به نظر ما واقعیت، چیز دیگری است.نمی توان بحران عراق را تک بعدی تحلیل کرد. و هر سه بعد بین المللی، منطقه ای و داخلی، تأثیر گریز ناپذیری بر مسائل عراق دارند و از یکدیگر نیز تأثیرپذیرند. اگر حتی اجماع واقعی جهانی و منطقه ای برای حل مشکل عراق محقق شود - امری که آن را حداقل در شرایط کنونی بعید می دانیم - نمی توان نسخه ای را به مردم عراق تحمیل کرد که خود در شکل گیری آن نقش ندارند و آن را نمی پذیرند. این در صورتی است که حتی مردم عراق و گروه های مخالف روند کنونی از کمترین مشروعیت منطقه ای و بین المللی برخودار نباشند، حال آن که چنین نیست. هوشیار زیباری وزیر امور خارجه دولت موقت عراق در حاشیه اجلاس شرم الشیخ خشم خود را از دیدار دبیر کل اتحادیه عرب با هیأتی از نیروهای مقاومت آشکار ساخت، و شدیدا به آن اعتراض کرد. این نشان می دهد که گروه های مخالف عراقی از چنان موقعیتی برخوردارند که می توانند در آستانه اجلاس به کشور مصر، میزبان اجلاس شرم الشیخ راه یابند و با بالاترین مقام اتحادیه عرب دیدار کنند. باید بپذیریم که با سقوط رژیم صدام، ساختار اجتماعی، سیاسی عراق نیز فروپاشیده است. و اکنون در برابر جامعه ای نابسامان و بی ساختار قرار داریم که سامان دادن آن نیازمند طی شدن فرایندی پرهزینه و طولانی مدت است. به نظر نمی رسد که راهکارهای کنونی از چنان توانی برخوردار باشد که این روند را سرعت بخشد. مسائل عراق همچون مسائل فلسطین از پیچیدگی های خاص خود برخوردار است و بدون لحاظ کردن مسائل اصلی از جمله نقش نیروهای اشغالگر و نظام مورد توافق همه طایفه های اصلی نمی توان راه حلی برای آن یافت. ائتلاف گروه های مخالف دولت عراق در بیانیه ای اعلام کرد که هر تصمیمی که در غیاب ما اتخاذ شود مشروعیت ندارد و به آن التزامی نداریم. آیا این شدنی است که با یک قیام و قعود در شرم الشیخ و بیانیه ای پرطمطراق بتوان همه مشکلات عراق را حل کرد. آن هم بیانیه ای که صدورش مستلزم موافقت همه شرکت کنندگان است و در نتیجه مجبور است به بیان مطالب کلی و خارج از اختلافات بسنده کند و از پرداختن به جوهر و اصل مشکلات بپرهیزد.نکته دیگری که در بررسی اجلاس شرم الشیخ قابل توجه است، نبود تصمیم جدی بین المللی برای حل بحران عراق است. اگر بحران عراق را یکی از صحنه های منازعه موجود بر سر شکل گیری نظام جدید بین المللی تصور کنیم. آنگاه ملاحظه خواهیم کرد که هنوز این منازعه به پایان نرسیده و هنوز آمریکا از اسب سرکش یکه تازی در عرصه مناسبات بین المللی به زیر نیامده و کاخ سفید همچنان در پی آن است که مطلقه بودن قدرتش در نظام جدید بین المللی را به دیگران تحمیل کند. درست است که با درک دشواری های پیش رو در عراق باید به مشارکت دیگر قدرت های بین المللی و همچنین قدرت های مهم منطقه ای در مورد مسئله عراق تن درداد و نشستن بر سر میز مذاکره با آنان را با تلخی پذیرا شد، لیکن این فقط برای گذر از بحران کنونی در عراق و با امید به استفاده از نیروی این کشورها در عراق است. متقابلا رقبای بین المللی آمریکا نیز با درک این نکته برای حل مشکلات عراق عجله ای ندارند بلکه تصور می کنند که شاید با طولانی تر شدن آن، زمینه برای گرفتن امتیازات بیشتر از آمریکا فراهم آید. امتیازاتی که نه فقط در عراق بلکه در دیگر صحنه های رقابت در عرصه بین الملل نیز باید اعطا شود تا رضایت آنان کسب گردد.سخن را با اظهارات یکی از وزرای شرکت کننده در این اجلاس به پایان می بریم که خواست نامش فاش نشود؛ این وزیر گفت: «اجلاس شرم الشیخ فقط صحنه انجام دادن معامله بود. هر یک از کشورهای شرکت کننده، بهایی را در برابر حضور در اجلاس و موافقت با بیانیه پایانی آن مطالبه می کرد.»یکی از آثار این معامله ها تماس تلفنی علاوی با امیرعبدالله ولیعهد عربستان سعودی بود، تا مثلا او را درجریان امور قرار دهد. اقدام دیگر علاوی، دیدار با ریش سفیدان سنی عراق بود. وی به آنها تأکید کرد که درباره موضوع حمله به مسجد ابوحنیفه در بغداد تحقیق خواهد کرد. البته این تماس ها و دیدارها نکات اعلام نشد ه ای دارند که به مراتب با اهمیت ترند. آیا بهای جلب رضایت اعراب سنی و کشورهای عربی، کاستن از حقوق شیعیان است؟