بررسى منطقى و علمى پديده‏ى هولوكاست

به همين دليل در هر محاكمه‏ى عادى و مربوط به قتل‏هاى غير سياسى ، تشريح جسد به علاوه‏ى گزارش كارشناسى در مورد سلاح قتاله مورد توجه قرار مى‏گيرد و چنانچه اظهارات شاهدان با نتيجه‏ى آزمايش‏هاى كالبد شناسي در تضاد باشد ، نتيجه‏ى آزمايش‏ها مدّ نظر قرار خواهد گرفت .
اكنون اين مسأله در مورد كشتار هزاران و بلكه ميليون‏ها انسان نيز از اهميّت بسيارى برخوردار است امّا پس از جنگ جهانى دوم ملامت كنندگان آلمان هرگز حاضر نشدند اتاقك‏هاى گاز را دقيقا مورد بررسى قرار دهند . آنها براى اثبات واقعيّت يا عدم واقعيّت قتل عام چهار ميليون يهودى در كوره‏هاى آدم سوزى آشوتيس هيچ تلاشى نكردند . رقم مذكور كه بعدها به تدريج توسّط مورّخان هولوكاست كاهش يافت ، توسّط مقامات شوروى در دادگاه نورنبرگ مطرح شد.(1)
اوّلين محقق تجديد نظر طلب كه جوانب فنّى مسأله‏ى هولوكاست را به طورى جدى مورد بررسى قرار داد ، » رابرت فاريسون « بود . وى شيوه‏ى اعدام با اسيد هيدرو سيانيك در برخى ايالت‏هاى امريكا را بررسى نمود ( اسيد هيدرو سيانيك در حشره كش » زيكلون بى « نيز يك عنصر فعالى مى‏باشد .) اعدام با گاز مسأله‏ى پيچيده‏اى است و به اقدامات احتياطى شديدى احتياج دارد . به طور مثال اتاقك گاز بايد كاملا مهر و موم شود زيرا در غير اين صورت كاركنان زندان نيز در معرض خطرات جدى قرار مى‏گيرند . به همين دليل تمام ايالات آمريكا اين شيوه‏ى اعدام را كنار گذاشته‏اند و به جاى آن از تزريق سم استفاده مى‏كنند .
« فاريسون » كه از «آشويتس » ديدن كرده و طرح‏هاى كوره‏هاى آدم سوزى را مورد بررسى قرار داده بود ، از اين نكته ابراز تعجب مى‏كند كه چگونه بيش از 2000 نفر به طور همزمان در اين اتاقك‏ها - كه فاقد مهر و موم بوده و هيچ امكاناتى براى وارد كردن گاز به آنها وجود نداشته است - كشته شده‏اند . وى به اين نتيجه رسيد كه هر گونه كشتار با گاز » زيكلون بى « در اين اتاقك‏ها علاوه بر كشته شدن قربانيان ، محيط اطراف را نيز آلوده مى‏كرد . بنابراين ، اظهارات شاهد عينى كه مدعى شده‏اند اجساد مردگان بلافاصله بعد از كشته شدن از اتاقك‏ها منتقل مى‏شدند ، غير منطقى است زيرا به دليل آلودگى شديد ، اين كار غير ممكن بوده است . (2)

گزارش « لوشتر»
در سال 1985 « ارنست زوندل » ، تجديد نظر طلب آلمانى الاصل ، در شهر تورنتو كانادا محاكمه شد و بر اساس قانون منسوخ و كهنه‏ى « نشر اكاذيب » به جرم فروش رساله‏ى « ريچارد هاروود » با عنوان « آيا واقعا شش ميليون نفر كشته شدند ؟» به 15 ماه زندان محكوم گرديد .(3) طى اين دادگاه ، زوندل و فاريسون به » فرد لوشتر(4) « كارشناس شيوه‏هاى اعدام كه خود وى اتاقك‏هاى گاز را ساخته بود مأموريت دادند گزارشى درباره‏ى اتاقك‏هاى گاز در آشويتس ، بركى نائو ، و مجدانك تهيه كند. وى به لهستان رفت و گزارشى در اين باره تهيه نمود كه كاملا متحول كننده و سر آغاز روند پيروزى علمى تجديد نظر طلبان بود.(5) نتايج گزارش روى درباره‏ى آشويتس به شرح زير مى‏باشد :
* « اتاقك‏هاى گاز» دقيقاً همان چيزى است كه در اسناد زمان جنگ آمده و به عبارت ديگر صرفاً سردخانه بوده‏اند . اين اتاقك‏ها با توجه به ويژگى‏هاى فنى ، نمى‏توانسته‏اند به عنوان محلّى براى كشتار با گاز مورد استفاده قرار گيرند.
* كوره‏هاى آدم سوزى تنها ظرفيت سوزاندن بخش كوچكى از قربانيان فرضى را داشته‏اند .
* بررسى نمونه‏هاى به دست آمده از ديواره‏هاى « اتاقك‏هاى گاز » وجود سيانور را تأييد نكرد . در نمونه‏ى به دست آمده از اتاقك شپش كشى اردوگاه » بركى نائو« ( كه هيچ كس مدعى كشتار با گاز در آن نشده است ) مقادير قابل توجهى سيانور مشاهده شد.
گزارش » لوشتر « با وجود آن كه حاوى مطالب ضعيفى نيز بود اما به ويژه در بخش تحليل شيميايى ، بسيار كامل و تعيين كننده بود و هرگز رد نشد .(6)

گزارش « رادولف »
در سال 1993« گرمارادولف »(7) ، شيميدان آلمانى ، در تحقيقى بسيار كامل‏تر ، نتايج به دست آمده در گزارش« لوشتر » را تكميل نمود . اين گزارش احتمالا مهمترين اثرى است كه تاكنون توسط تجديد نظر طلبان نوشته شده است(8) و تمام تلاش‏ها براى رد آن با شكست مواجه گرديد .
رادولف ثابت نمود اصلى‏ترين اتاقك گاز رايش سوم كه در دومين كوره‏ى آدم سوزى اردوگاه » آشويتس - بركى نائو« قرار داشته و ( طبق اظهارات شاهدان عينى ) چند صد هزار يهودى در آنجا با گاز كشته شده‏اند ، هرگز در معرض گاز « زيكلون بى» نبوده است . (9)

ظرفيت كوره‏هاى آدم سوزى «آشويتس »
« كارلو ماتوگنو» در مباحث فنّى مربوط به هولوكاست پيشرفت چشمگيرى حاصل نمود . وى با همكارى مهندس «فرانكو دينا » تحقيق مهمى درباره‏ى كوره‏هاى آدم سوزى آشويتس نوشته است كه نتيجه‏ى سال‏ها تحقيق مى‏باشد .(10) « ماتوگنو«» و « دينا» موارد زير را مورد بررسى قرار دادند :
* حداكثر ظرفيت كوره‏هاى آدم سوزى «آشويتس » : اوّلين كوره در سال 1941 در اردوگاه اصلى فعّال شد . از آنجا كه ظرفيت آن براى سوزاندن تعداد زياد اجساد كافى نبود ، چهار كوره‏ى آدم سوزى بزرگ در سال 1942 طراحى شد . آنها از مارس 1943 در « بركى نائو» در غرب اردوگاه اصلى «آشويتس » فعال شدند . اين پنج كوره‏ى آدم سوزى به دليل مشكلات فنى ، هرگز به طور همزمان فعال نبودند و تعميرات مداوم آنها ظرفيت را به شدت كاهش داده بود .
* ميزان زغال سنگ تحويلى به كوره‏هاى آدم سوزى : ميزان زغال سنگ تحويلى در اسناد به طور كامل درج شده است. همچنين ميزان زغال سنگ مورد نياز براى سوزاندن يك جسد مشخّص است . بر اين اساس مى‏توان حداكثر ظرفيّت آدم سوزى هر كوره را محاسبه نمود .
* تعويض آجرهاى نسوز كوره‏ها : آجر نسوز كوره‏ها هرگز تعويض نشده حال آن كه اين امر پس از 2000 تا 3000 مورد آدم سوزى لازم بوده است .
« ماتوگنو» و «دينا» با توجه به تمام اين موارد نتيجه‏گيرى كرده‏اند كه كوره‏هاى آدم سوزى احتمالا بيش از 000/162 جسد را نسوزانده‏اند كه اين رقم با برآورد ماتوگنو مبنى بر 000/150 قربانى آشويتس تقريباً مساوى است .
در مورد آدم سوزى‏هايى كه احتمالاً در فضاى باز صورت گرفته است ، بايد به عكس‏هاى مربوط به آن زمان مراجعه نمود . از دسامبر 1942 هواپيماهاى شناسايى متفقين مكرراً از «آشويتس » عكسبردارى كرده‏اند . چند مورد از اين عكس‏ها بين مه و ژوئيه 1944 گرفته شده كه مهمترين آن در 31 مه بوده است . در اين عكس‏ها بر خلاف مباحث مطرح شده توسط مورّخين رسمى به هيچ وجه صفوف زندانيان در مقابل كوره‏هاى آدم سوزى ، شعله‏هاى آتش ، گودال‏هاى مخصوص آدم سوزى و دود در آسمان مشاهده نمى‏شود . (11) بنابراين آدم سوزى در مقياس وسيع و در فضاى باز طى اين دوره وجود نداشته و كوره‏هاى آدم سوزى نيز تنها قادر به سوزاندن بخشى از قربانيان فرضى بوده‏اند . در نتيجه نابودى يهوديان مجارستان در اردوگاه «آشويتس » و « بركى نائو» از نظر فنى غير ممكن بوده است .(12)

اتاقك‏هاى گاز ديزل
در اردوگاه‏هاى « بلزك» ، «تربينكا» و «سوبيبور» هرگز ادّعا نشده كه كوره‏هاى آدم سوزى وجود داشته و يا از گاز «زيكلون بى» براى آدم كشى استفاده شده است . در مراحل اوليه‏ى مطرح شدن داستان هولوكاست ، هر روشى كه براى اعدام افراد قابل تصوّر بود ، مطرح گرديد اما همه‏ى اين ادّعاها باطل شد و تنها يك مورد باقى ماند و آن هم كشتار با دود گازوئيل تانك‏هاى فرسوده‏ى روسى بود . كه آنهم « فردريچ برگ » (13) ، يك مهندس آمريكايى آلمانى الاصل، ماجراى دود گازوئيل را از نظر فنّى و سم شناسى مورد تحليل قرار داد وثابت كرد كه در حالى كه كشتن افراد با دود گازوئيل غير ممكن نيست اما روشى كاملاً پر زحمت و ناكار آمد است زيرا دود گازوئيل به دليل داشتن اكسيژن بالا و منو اكسيد كربن پايين ، سلاح كشنده‏ى نامناسبى است . يك موتور بنزين سوز به راحتى مى‏تواند حدود 7% منو اكسيد كربن توليد كند، حال آن كه موتور گازوئيل سوز 1% را نيز نمى‏تواند توليد نمايد. بنابراين دود گازوئيل تنها باعث مى‏شده زندانيانى كه در اتاقك قرار گرفته بودند ، مدت بيشترى با مرگ دست و پنجه نرم كنند زيرا اين گاز حاوى 16% اكسيژن مى‏باشد در حالى كه آلمان‏ها مى‏توانستند زندانيان را در اتاقك‏ها حبس كنند آنان پس از مدتى با تمام شدن اكسيژن ، خيلى سريعتر از روش دود گازوئيل خفه مى‏شدند .
خالق ماجراى استفاده از دود گازوئيل براى كشتار زندانيان ، « كرت گرشتاين »(14) است كه مدعى شده 20 تا 25 ميليون نفر به اين شيوه قربانى شده‏اند (15). دانش محور اين گونه افراد ، در آنها اين تصوّر را به وجود آورده بود كه دود گازوئيل به دليل آن كه شديداً بد بو است ، سلاح قتاله‏ى خطرناكى نيز مى‏باشد .(16)

از بين بردن اجساد در اردوگاه‏هاى مختصّ كشتار زندانيان
يك مهندس آلمانى به نام « آرنولف نيوماير » روش از بين بردن اجساد را مفصلاً مورد بررسى قرار داد(17). « نيوماير » رقم 875000 قربانى در «تربلينكا» را مورد اشاره قرار مى‏دهد و مى‏گويد براى سوزاندن هر جسد در فضاى باز 200 كيلو چوب مورد نياز است و بنابراين براى 875000 جسد ، 175000 تن چوب لازم مى‏باشد كه اين مقدار چوب با قطع درختان يك جنگل به طول 4/6 كيلومتر و عرض 1 كيلومتر به دست مى‏آيد و به هيچ وجه در اسناد مربوط به حمل و نقل چنين مطلبى ذكر نشده و در حوالى اين اردوگاه نيز هيچ بخشى از جنگل پاكسازى نشده است . اين در حالى است كه دولت شوروى و مقامات لهستانى ، پس از جنگ نتوانستند هيچ اثرى از خاكستر و استخوان‏هاى به جا مانده از اجساد بيايند و با اين حال همچنان به فرضيه‏ى خود پايبند هستند . (18) و(19)

تحقيق با استفاده از رادار زمينى
در اكتبر 1999 يك مهندس استراليايى به نام « ريچارد كريگ »(20) با يك رادار زمينى به « تربلينكا » رفت . اين رادار وجود گورها را تشخيث مى‏داد و هم اكنون نيز در باستان شناسى و زمين شناسى كاربرد دارد . « يورگن گراف » و «كريگ » در آگوست 2000 به لهستان رفتند . « كريگ » به تحقيقات خود در « تربلينكا » ادامه داد و تحقيقاتى نيز در «بلزك » به عمل آورد . در آثار مربوط به هولوكاست محلّ دقيق گورهاى عظيم دسته جمعى دقيقا مشخص شده است (همان گونه كه مى‏دانيد ادعا شده است آلمان‏ها قربانيان را دفن مى‏كردند ، سپس آنها را خارج مى‏نمودند و مى‏سوزاندند !) «كريگ » اين گونه نتيجه گيرى كرد كه گورهاى عظيم دسته جمعى هرگز وجود نداشته و در نتيجه كلّ ماجراى « تربلينكا» و «بلزك » بى‏اساس است . نتيجه‏ى تحقيقات «ريچارد كريگ » در سال 2001 منتشر شد .(21)
* در مه 1942 « ناهوم گلدمن »(22) اظهار نمود از مجموع هشت ميليون يهودى كه در حوزه‏ى تحت نفوذ آلمان زندگى مى‏كنند ، در پايان جنگ تنها دو يا سه ميليون نفر زنده باقى خواهند ماند .
حال اين سؤال پيش مى‏آيد كه چگونه قبل از هولوكاست ، تعداد قربانيان به دقّت پيش بينى شده بود . اين شگفتى هنگامى تشديد مى‏شود كه مقاله‏ى « يهوديان آمريكايى » (23) را در يك روزنامه‏ى يهودى آمريكايى مطالعه كنيم . در اين مقاله كه در 31 اكتبر 1919 نوشته شده بود ، از اين كه شش ميليون مرد ، زن و كودك يهودى در ناحيه‏ى نامعلومى از اروپاى شرقى در حال نابود شدن هستند ، ابراز تأسف شده بود . عدد شش در يهوديّت مقدّس است و تعداد قربانيان هولوكاست احتمالا از
« تلمود » اقتباس شده است .
مورخان رسمى هولوكاست براى رسيدن به رقم دلخواه شش ميليون يهودى به هر نوع تقلّب و تحريفى متوسّل شدند . براى مثال آنان در برخى موارد تعداد يهوديان را تا دو برابر بيشتر تخمين زدند و قربانيان پاكسازى يهوديان در شوروى و اخراج آنها را نيز به حساب آلمان گذاشتند . همچنين تعداد يهوديان لهستان در سال 1939 تا 700000 نفر بيشتر برآورد شد ، بعلاوه يهوديانى را كه مهاجرت كرده بودند نيز به حساب قربانيان يهود كشى گذاشتند ! اين در حالى است كه «والتر سانينگ » ( تجديد نظر طلب آلمانى - آمريكايى ) به طور مستند ثابت مى‏كند كه بعد از جنگ حدوداً 1/5 ميليون يهودى اروپايى به فلسطين ، آمريكا و ساير كشورهاى غير اروپايى مهاجرت كردند . (24)
« سانينگ » اين گونه نتيجه گيرى مى‏كند كه حدود 000/300/1 يهودى در جنگ جهانى دوّم كشته شدند و از اين تعداد نيمى از آنها در نتيجه‏ى سياست سركوبگرانه‏ى آلمان به هلاكت رسيدند و ما بقى در جنگ و يا توسّط نيروهاى شوروى جان باختند . پروفسور « كارل نوردلينگ » يافته‏هاى « سانينگ » را مورد تأييد قرار داد . وى با مطالعه در مورد يك جامعه آمارى از يهوديانى كه در حوزه‏ى تحت نفوذ آلمان زندگى مى‏كردند ، به نكات زير دست يافت :
* 44% يهوديان ( قبل از پايان سال 1941) از اين منطقه مهاجرت يا فرار كردند .
* 13% كشته شدند .
* 35% نه اخراج و نه زندانى شدند .
* 8% اخراج و يا زندانى شدند اما زنده ماندند . (25)
اگر فرض كنيم 5/4 ميليون يهودى در كشورهاى تحت كنترل آلمان زندگى مى‏كردند و ميزان مرگ و مير نيز 13% باشد ، نتيجه اين مى‏شود كه تنها 000/600 يهودى در نتيجه‏ى سياست آلمان جان خود را از دست دادند .(26)

تبديل هولوكاست به يك مذهب
يهوديان به تدريج در حال تبديل نمودن هولوكاست به يك مذهب مى‏باشند و دليل آن نيز كاملاً روشن است زيرا همان گونه كه « رابرت فاريسون» اظهار كرد ، نمی توان يك مذهب را با مباحث و استدلالات علمى رد نمود . از اين رو موزه‏ها و بناهاى يادبود هولوكاست كه همچون قارچ در سراسر آمريكا و اروپا در حال روييدن است ، در واقع معابد اين مذهب جديد است و « بازماندگان » هولوكاست همچون « الى ويزل» رهبران اين مذهب جديد مى‏باشند . براى اثبات اين مطلب كافى است به جمله‏ى از « ويزل » اشاره كنيم كه مى‏گويد : « هولوكاست يك راز مقدّس است كه رمز آن را تنها بازماندگان روحانى مى‏دانند.» « سايمون ويزنتال » به عنوان يكى ديگر از روحانيون عالى مقام فرقه‏ى هولوكاست مى‏گويد : « زمانى كه هر يك از ما با شش ميليون قربانى يهودى مواجه شويم ، از ما خواهند پرسيد كه با زندگى ما چه كرديد و من خواهم گفت شما را فراموش نكرده‏ام .» (27)
هيچ گونه انتقادى از هولوكاست پذيرفته نمى‏شود زيرا انتقاد از هولوكاست :
* به مثابه كفر است .
* باعث غم و اندوه قربانيان و آزار و اذيت يهوديان مى‏شود .
* ايدئولوژى سوسياليسم ملّى را به عنوان بدترين مكتب عقيدتى تمام زمان‏ها توجيه مى‏كند .
در آلمان كنونى وضع به گونه‏اى است كه حتّى نمى‏توان هولوكاست را با جنايات استالين و يا « پل پت» (28) مقايسه نمود زيرا باعث كم اهميّت جلوه دادن بدترين جنايت تاريخ مى‏شود .
« كلود لانزمن »(29) ، مبلغ صهيونيست فرانسوى و تهيه كننده‏ى يك فيلم بلند و بى‏معنى در مورد هولوكاست ، صراحتاً اظهار مى‏كند كه فرقه‏ى هولوكاست جايگزين مسيحيّت مى‏شود :
« آشويتس بنيادهاى مسيحيّت را به لرزه در آورده است . مسيح ، پسر خداست كه بيرحمانه‏ترين رنج را تحمل كرد . اگر آشويتس حقيقت دارد ، با رنج و محنتى مواجه هستيم كه رنج و محنت مسيح با آن قابل قياس نيست . مسيح دروغين است و رستگارى از طريق او حاصل نمى‏شود و آشويتس بطلان مسيح است .»(30)
اكنون اكثر يهوديان بيش از آن كه به خدا معتقد باشند ، به شش ميليون قربانى اعتقاد دارند . رهبران صهيونيسم با زيركى هر چه تمام‏تر از هولوكاست براى اتّحاد يهوديان جهان بهره‏بردارى مى‏كنند و آنها را در وضعيت دائم هيجانى و جنون ناشى از آزار و اذيت ( فرضى ) نگاه مى‏دارند . آنها اين باور را به يهوديان تحميل مى‏كنند كه تنها در صورت اتحاد با يكديگر خواهند توانست از وقوع يك هولوكاست ديگر جلوگيرى نمايند .
نظر سنجى‏ها در آلمان نشان مى‏دهد كه اكثر مردم با استقرار بناى يادبود هولوكاست در برلين مخالفند اما هيچ حزب ، سياستمدار يا روزنامه‏ى جرأت مخالفت با آن را ندارد .

پيامدهاى سياسى هولوكاست در جهان از سال 1945
پيامدهاى سياسى هولوكاست از سال 1945 بسيار گسترده بوده است كه در ذيل به اين پيامدها اشاره مى‏كنيم :
* تأسيس دولت غاصب اسرائيل : يك نويسنده‏ى يهودى به نام « رابرت گلدمن » (31) صريحاً اظهار نمود : « بدون هولوكاست هيچ كشور يهودى‏اى وجود نمى‏داشت.»(32) البتّه اين جمله صحيح است زيرا بدون هولوكاست مسلّماً كشورهاى جهان هرگز اجازه نمى‏دادند سه سال پس از جنگ جهانى دوم يك كشور يهودى در فلسطين تأسيس شود . در شرايطى كه عصر استعمار رو به پايان گذاشته بود ، غرب و اتّحاد شوروى اين امكان را فراهم ساختند تا يهوديان به يك ماجرا جويى استعمارى در فلسطين اقدام كنند .
هر چند خشونت‏هاى اسرائيل بر ضدّ فلسطينيان در واقع مورد تأييد و حمايت افكار عمومى جهان نيست اما بر ضد آن نيز اقدامى صورت نمى‏گيرد زيرا اصولا براى جلوگيرى از وقوع يك هولوكاست جديد ، قوم يهود بايد يك وطن داشته باشند . تا زمانى كه مردم غرب به وجود شش ميليون قربانى يهودى و اتاقك‏هاى گاز معتقدند ، حتّى اگر از رفتار خشونت آميز اسرائيل نسبت به فلسطينيان انتقاد كنند ، باز هم هميشه از اسرائيل حمايت خواهند نمود .
* مصونيت يهوديان از هر گونه انتقاد : تا قبل از سال 1945 انتقاد از يهوديان موجّه بود اما پس از آن ، اوضاع دگرگون شد . امروز حتّى كوچكترين انتقاد از قدرت ، نفوذ و نخوت يهوديان ، بلافاصله با توسّل به آشويتس سركوب مى‏شود .
* تحقير ملت آلمان : از سال 1945 مردم آلمان به نوعى مايه‏ى شرمسارى تلفى مى‏شدند و مى‏توان گفت تحقير و تنفّر از خود در آلمان حاكم است و عزت نفس و وطن پرستى تحقير شده است .

پيامدهاى افشاى دروغ بودن هولوكاست
اگر هولوكاست به عنوان يك دروغ بى‏شرمانه بر ملا شود و مردم سراسر جهان دريابند كه با وجود آزار و اذيّت يهوديان طى جنگ جهانى دوم ، هيچ تلاش و سياستى براى نابودى آنها وجود نداشته ، كارخانه‏هاى آدم كشى و اتاقك‏هاى گاز صرفاً ساخته و پرداخته‏ى ذهن يهوديان بوده و در مورد تعداد قربانيان نيز به شدت اغراق شده است ، در اين صورت نظم نوين جهانى تحت رهبرى صهيونيست‏ها ، به پايان خواهد رسيد .
در 15 آگوست 1994 « پاتريك بانرس »(33) در تفسير محاكمه‏ى « گنتر دكرت » - كه به اتّهام « انكار هولوكاست » زندانى شد - در روزنام«Frankfurter Allgemeine Zeitung » نوشت : « اگر ديدگاه دكرت در مورد هولوكاست صحيح بود ، جمهورى فدرال آلمان بر اساس يك دروغ شكل مى‏گرفت و كلّ تاريخ اين كشور به يك دروغ تبديل مى‏شد . بنابراين او با انكار تقل عام يهوديان ، مشروعيت جمهورى فدرال آلمان را مورد ترديد قرار مى‏دهد.»
در حالى كه پيامدهاى افشاى علنى هولوكاست به عنوان يك دروغ براى نظام غرب بسيار شديد خواهد بود ، در مورد يهود بين‏الملل و كشور اسرائيل فاجعه‏ى غير قابل تصوّرى را رقم خواهد زد زيرا با از بين رفتن مذهب هولوكاست ، اتّحاد يهوديان سراسر جهان نيز از ميان خواهد رفت و حمايت از اسرائيل به شدّت كاهش خواهد يافت .

سلاح نهايى بر ضد صهيونيسم و اسرائيل
نقطه‏ى ضعف اصلى يا به عبارت ديگر پاشنه‏ى آشيل اسرائيل ، دروغ هولوكاست مى‏باشد زيرا موجوديّت اسرائيل به واسطه‏ى آن شكل گرفته است . با وجود آن كه جنبش تجديد نظر طلبى يك جنبش سياسى نيست ، تبعات سياسى آن بسيار عظيم است . تجديد نظر طلبان در تلاشند تا حقيقت را دريابند و « حقيقت » خطرناك‏ترين دشمن اسرائيل و يهود بين‏الملل است . به همين دليل تجديد نظر طلبان را مورد تعقيب قرار مى‏دهند و در بسيارى از كشورها کتب آنها را مى‏سوزانند .
با توجّه به كنترل رسانه‏ها توسّط يهوديان و سركوب فزاينده تجديد نظر طلبى در بسيارى از كشورهاى غربى ، موفقيت تجديد نظر طلبان بسيار دشوار است . آنها وارد نبرد نابرابرى شده‏اند كه فقدان منابع مالى تنها بخشى از مشكلات اين مبارزه است . بايد تلاش براى پيشرفت و موفّقيت تجديد نظر طلبى هولوكاست را در سرلوحه‏ى اهداف خود قرار دهيم زيرا تجديد نظر طلبى سلاح بسيار قدرتمندى بر ضدّ صهيونيسم مى‏باشد .(34)

پى نوشت‏ها:

1. Nuremberg Documend URSS-008
2. http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf.
3.Serge Thion, Verite Historique ou Verite Politique? La Vieille Taupe,Paris 1980.
4. Leuchter.
5.Richard Harwood, Did Six Million Really Die? Samisdat Publishers, 206 Carlton Sterrt,Toronto 1985.
6. http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf
7.Germar Rudolf.
8. http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf
9.Freb Leuchter ,An engineering report about the alleged exection gas chambers at Auschwitz,Birkenau and Majdanek, Poland,Samisdat Publishers,Toronto 1989.
10. http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf
11.Friedrich Berg.
12. Kurt Gerstein.
13.Ernst Gauss,Dissecting the Holocaust, Capshaw/Alabama 2000.
14. http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf
15.Ibid.
16. Carlo Mattongno and Franco Deana, Dissecting the Holocaust, Capshaw/Alabama2000
17.Richard Krege.
18. http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf.
19. Nahum Goldmann : مبلّغ یهودی که به ریاست «کنگره ی جهانی یهودیان» (Jewish World Congress) دست یافت.
20. The American Hebrew.
John Ball, Air Photo Evidence, Ball Resource Services, Delta/Canada 1992.
Andre Chelain, Faut-il Fusiller Henri Roques?,Polemiques.Paris 1986.
21. http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf]
Arnulf Neumaier,Der Treblinka-Holocaust in Dissecting the Holocaust ,op.cit.
22. Pol Pot : دیکتاتور کامبوج.
23. Claude Lanzmann.
24.Nuremberg Document PS-3311.
25.Robert Goldmann.
26.Walter Sanning, The Dissolution of Eastern European Jewry, Institute for Historical Review ,Costa Mesa 1983.
27.Partick Bahners.
28. . http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf
29. Carl Nordling.Revue d'Histoire revisionste Nr.2,1990,P.50 ff.
30. Simon Wiesenthal in Response, Vol.20, Nr.1.
31. Les temps Modernes,Paris<December 1993,pp.132-133.
32. Frankfurter Allgemeine Zeitung 19 December 1997,P.9.
33. Robert Goldman.
34. Patrick Bahners.