بررسى منطقى و علمى پديدهى هولوكاست
به همين دليل در هر محاكمهى عادى و مربوط به قتلهاى غير سياسى ، تشريح جسد به علاوهى گزارش كارشناسى در مورد سلاح قتاله مورد توجه قرار مىگيرد و چنانچه اظهارات شاهدان با نتيجهى آزمايشهاى كالبد شناسي در تضاد باشد ، نتيجهى آزمايشها مدّ نظر قرار خواهد گرفت .
اكنون اين مسأله در مورد كشتار هزاران و بلكه ميليونها انسان نيز از اهميّت بسيارى برخوردار است امّا پس از جنگ جهانى دوم ملامت كنندگان آلمان هرگز حاضر نشدند اتاقكهاى گاز را دقيقا مورد بررسى قرار دهند . آنها براى اثبات واقعيّت يا عدم واقعيّت قتل عام چهار ميليون يهودى در كورههاى آدم سوزى آشوتيس هيچ تلاشى نكردند . رقم مذكور كه بعدها به تدريج توسّط مورّخان هولوكاست كاهش يافت ، توسّط مقامات شوروى در دادگاه نورنبرگ مطرح شد.(1)
اوّلين محقق تجديد نظر طلب كه جوانب فنّى مسألهى هولوكاست را به طورى جدى مورد بررسى قرار داد ، » رابرت فاريسون « بود . وى شيوهى اعدام با اسيد هيدرو سيانيك در برخى ايالتهاى امريكا را بررسى نمود ( اسيد هيدرو سيانيك در حشره كش » زيكلون بى « نيز يك عنصر فعالى مىباشد .) اعدام با گاز مسألهى پيچيدهاى است و به اقدامات احتياطى شديدى احتياج دارد . به طور مثال اتاقك گاز بايد كاملا مهر و موم شود زيرا در غير اين صورت كاركنان زندان نيز در معرض خطرات جدى قرار مىگيرند . به همين دليل تمام ايالات آمريكا اين شيوهى اعدام را كنار گذاشتهاند و به جاى آن از تزريق سم استفاده مىكنند .
« فاريسون » كه از «آشويتس » ديدن كرده و طرحهاى كورههاى آدم سوزى را مورد بررسى قرار داده بود ، از اين نكته ابراز تعجب مىكند كه چگونه بيش از 2000 نفر به طور همزمان در اين اتاقكها - كه فاقد مهر و موم بوده و هيچ امكاناتى براى وارد كردن گاز به آنها وجود نداشته است - كشته شدهاند . وى به اين نتيجه رسيد كه هر گونه كشتار با گاز » زيكلون بى « در اين اتاقكها علاوه بر كشته شدن قربانيان ، محيط اطراف را نيز آلوده مىكرد . بنابراين ، اظهارات شاهد عينى كه مدعى شدهاند اجساد مردگان بلافاصله بعد از كشته شدن از اتاقكها منتقل مىشدند ، غير منطقى است زيرا به دليل آلودگى شديد ، اين كار غير ممكن بوده است . (2)
گزارش « لوشتر»
در سال 1985 « ارنست زوندل » ، تجديد نظر طلب آلمانى الاصل ، در شهر تورنتو كانادا محاكمه شد و بر اساس قانون منسوخ و كهنهى « نشر اكاذيب » به جرم فروش رسالهى « ريچارد هاروود » با عنوان « آيا واقعا شش ميليون نفر كشته شدند ؟» به 15 ماه زندان محكوم گرديد .(3) طى اين دادگاه ، زوندل و فاريسون به » فرد لوشتر(4) « كارشناس شيوههاى اعدام كه خود وى اتاقكهاى گاز را ساخته بود مأموريت دادند گزارشى دربارهى اتاقكهاى گاز در آشويتس ، بركى نائو ، و مجدانك تهيه كند. وى به لهستان رفت و گزارشى در اين باره تهيه نمود كه كاملا متحول كننده و سر آغاز روند پيروزى علمى تجديد نظر طلبان بود.(5) نتايج گزارش روى دربارهى آشويتس به شرح زير مىباشد :
* « اتاقكهاى گاز» دقيقاً همان چيزى است كه در اسناد زمان جنگ آمده و به عبارت ديگر صرفاً سردخانه بودهاند . اين اتاقكها با توجه به ويژگىهاى فنى ، نمىتوانستهاند به عنوان محلّى براى كشتار با گاز مورد استفاده قرار گيرند.
* كورههاى آدم سوزى تنها ظرفيت سوزاندن بخش كوچكى از قربانيان فرضى را داشتهاند .
* بررسى نمونههاى به دست آمده از ديوارههاى « اتاقكهاى گاز » وجود سيانور را تأييد نكرد . در نمونهى به دست آمده از اتاقك شپش كشى اردوگاه » بركى نائو« ( كه هيچ كس مدعى كشتار با گاز در آن نشده است ) مقادير قابل توجهى سيانور مشاهده شد.
گزارش » لوشتر « با وجود آن كه حاوى مطالب ضعيفى نيز بود اما به ويژه در بخش تحليل شيميايى ، بسيار كامل و تعيين كننده بود و هرگز رد نشد .(6)
گزارش « رادولف »
در سال 1993« گرمارادولف »(7) ، شيميدان آلمانى ، در تحقيقى بسيار كاملتر ، نتايج به دست آمده در گزارش« لوشتر » را تكميل نمود . اين گزارش احتمالا مهمترين اثرى است كه تاكنون توسط تجديد نظر طلبان نوشته شده است(8) و تمام تلاشها براى رد آن با شكست مواجه گرديد .
رادولف ثابت نمود اصلىترين اتاقك گاز رايش سوم كه در دومين كورهى آدم سوزى اردوگاه » آشويتس - بركى نائو« قرار داشته و ( طبق اظهارات شاهدان عينى ) چند صد هزار يهودى در آنجا با گاز كشته شدهاند ، هرگز در معرض گاز « زيكلون بى» نبوده است . (9)
ظرفيت كورههاى آدم سوزى «آشويتس »
« كارلو ماتوگنو» در مباحث فنّى مربوط به هولوكاست پيشرفت چشمگيرى حاصل نمود . وى با همكارى مهندس «فرانكو دينا » تحقيق مهمى دربارهى كورههاى آدم سوزى آشويتس نوشته است كه نتيجهى سالها تحقيق مىباشد .(10) « ماتوگنو«» و « دينا» موارد زير را مورد بررسى قرار دادند :
* حداكثر ظرفيت كورههاى آدم سوزى «آشويتس » : اوّلين كوره در سال 1941 در اردوگاه اصلى فعّال شد . از آنجا كه ظرفيت آن براى سوزاندن تعداد زياد اجساد كافى نبود ، چهار كورهى آدم سوزى بزرگ در سال 1942 طراحى شد . آنها از مارس 1943 در « بركى نائو» در غرب اردوگاه اصلى «آشويتس » فعال شدند . اين پنج كورهى آدم سوزى به دليل مشكلات فنى ، هرگز به طور همزمان فعال نبودند و تعميرات مداوم آنها ظرفيت را به شدت كاهش داده بود .
* ميزان زغال سنگ تحويلى به كورههاى آدم سوزى : ميزان زغال سنگ تحويلى در اسناد به طور كامل درج شده است. همچنين ميزان زغال سنگ مورد نياز براى سوزاندن يك جسد مشخّص است . بر اين اساس مىتوان حداكثر ظرفيّت آدم سوزى هر كوره را محاسبه نمود .
* تعويض آجرهاى نسوز كورهها : آجر نسوز كورهها هرگز تعويض نشده حال آن كه اين امر پس از 2000 تا 3000 مورد آدم سوزى لازم بوده است .
« ماتوگنو» و «دينا» با توجه به تمام اين موارد نتيجهگيرى كردهاند كه كورههاى آدم سوزى احتمالا بيش از 000/162 جسد را نسوزاندهاند كه اين رقم با برآورد ماتوگنو مبنى بر 000/150 قربانى آشويتس تقريباً مساوى است .
در مورد آدم سوزىهايى كه احتمالاً در فضاى باز صورت گرفته است ، بايد به عكسهاى مربوط به آن زمان مراجعه نمود . از دسامبر 1942 هواپيماهاى شناسايى متفقين مكرراً از «آشويتس » عكسبردارى كردهاند . چند مورد از اين عكسها بين مه و ژوئيه 1944 گرفته شده كه مهمترين آن در 31 مه بوده است . در اين عكسها بر خلاف مباحث مطرح شده توسط مورّخين رسمى به هيچ وجه صفوف زندانيان در مقابل كورههاى آدم سوزى ، شعلههاى آتش ، گودالهاى مخصوص آدم سوزى و دود در آسمان مشاهده نمىشود . (11) بنابراين آدم سوزى در مقياس وسيع و در فضاى باز طى اين دوره وجود نداشته و كورههاى آدم سوزى نيز تنها قادر به سوزاندن بخشى از قربانيان فرضى بودهاند . در نتيجه نابودى يهوديان مجارستان در اردوگاه «آشويتس » و « بركى نائو» از نظر فنى غير ممكن بوده است .(12)
اتاقكهاى گاز ديزل
در اردوگاههاى « بلزك» ، «تربينكا» و «سوبيبور» هرگز ادّعا نشده كه كورههاى آدم سوزى وجود داشته و يا از گاز «زيكلون بى» براى آدم كشى استفاده شده است . در مراحل اوليهى مطرح شدن داستان هولوكاست ، هر روشى كه براى اعدام افراد قابل تصوّر بود ، مطرح گرديد اما همهى اين ادّعاها باطل شد و تنها يك مورد باقى ماند و آن هم كشتار با دود گازوئيل تانكهاى فرسودهى روسى بود . كه آنهم « فردريچ برگ » (13) ، يك مهندس آمريكايى آلمانى الاصل، ماجراى دود گازوئيل را از نظر فنّى و سم شناسى مورد تحليل قرار داد وثابت كرد كه در حالى كه كشتن افراد با دود گازوئيل غير ممكن نيست اما روشى كاملاً پر زحمت و ناكار آمد است زيرا دود گازوئيل به دليل داشتن اكسيژن بالا و منو اكسيد كربن پايين ، سلاح كشندهى نامناسبى است . يك موتور بنزين سوز به راحتى مىتواند حدود 7% منو اكسيد كربن توليد كند، حال آن كه موتور گازوئيل سوز 1% را نيز نمىتواند توليد نمايد. بنابراين دود گازوئيل تنها باعث مىشده زندانيانى كه در اتاقك قرار گرفته بودند ، مدت بيشترى با مرگ دست و پنجه نرم كنند زيرا اين گاز حاوى 16% اكسيژن مىباشد در حالى كه آلمانها مىتوانستند زندانيان را در اتاقكها حبس كنند آنان پس از مدتى با تمام شدن اكسيژن ، خيلى سريعتر از روش دود گازوئيل خفه مىشدند .
خالق ماجراى استفاده از دود گازوئيل براى كشتار زندانيان ، « كرت گرشتاين »(14) است كه مدعى شده 20 تا 25 ميليون نفر به اين شيوه قربانى شدهاند (15). دانش محور اين گونه افراد ، در آنها اين تصوّر را به وجود آورده بود كه دود گازوئيل به دليل آن كه شديداً بد بو است ، سلاح قتالهى خطرناكى نيز مىباشد .(16)
از بين بردن اجساد در اردوگاههاى مختصّ كشتار زندانيان
يك مهندس آلمانى به نام « آرنولف نيوماير » روش از بين بردن اجساد را مفصلاً مورد بررسى قرار داد(17). « نيوماير » رقم 875000 قربانى در «تربلينكا» را مورد اشاره قرار مىدهد و مىگويد براى سوزاندن هر جسد در فضاى باز 200 كيلو چوب مورد نياز است و بنابراين براى 875000 جسد ، 175000 تن چوب لازم مىباشد كه اين مقدار چوب با قطع درختان يك جنگل به طول 4/6 كيلومتر و عرض 1 كيلومتر به دست مىآيد و به هيچ وجه در اسناد مربوط به حمل و نقل چنين مطلبى ذكر نشده و در حوالى اين اردوگاه نيز هيچ بخشى از جنگل پاكسازى نشده است . اين در حالى است كه دولت شوروى و مقامات لهستانى ، پس از جنگ نتوانستند هيچ اثرى از خاكستر و استخوانهاى به جا مانده از اجساد بيايند و با اين حال همچنان به فرضيهى خود پايبند هستند . (18) و(19)
تحقيق با استفاده از رادار زمينى
در اكتبر 1999 يك مهندس استراليايى به نام « ريچارد كريگ »(20) با يك رادار زمينى به « تربلينكا » رفت . اين رادار وجود گورها را تشخيث مىداد و هم اكنون نيز در باستان شناسى و زمين شناسى كاربرد دارد . « يورگن گراف » و «كريگ » در آگوست 2000 به لهستان رفتند . « كريگ » به تحقيقات خود در « تربلينكا » ادامه داد و تحقيقاتى نيز در «بلزك » به عمل آورد . در آثار مربوط به هولوكاست محلّ دقيق گورهاى عظيم دسته جمعى دقيقا مشخص شده است (همان گونه كه مىدانيد ادعا شده است آلمانها قربانيان را دفن مىكردند ، سپس آنها را خارج مىنمودند و مىسوزاندند !) «كريگ » اين گونه نتيجه گيرى كرد كه گورهاى عظيم دسته جمعى هرگز وجود نداشته و در نتيجه كلّ ماجراى « تربلينكا» و «بلزك » بىاساس است . نتيجهى تحقيقات «ريچارد كريگ » در سال 2001 منتشر شد .(21)
* در مه 1942 « ناهوم گلدمن »(22) اظهار نمود از مجموع هشت ميليون يهودى كه در حوزهى تحت نفوذ آلمان زندگى مىكنند ، در پايان جنگ تنها دو يا سه ميليون نفر زنده باقى خواهند ماند .
حال اين سؤال پيش مىآيد كه چگونه قبل از هولوكاست ، تعداد قربانيان به دقّت پيش بينى شده بود . اين شگفتى هنگامى تشديد مىشود كه مقالهى « يهوديان آمريكايى » (23) را در يك روزنامهى يهودى آمريكايى مطالعه كنيم . در اين مقاله كه در 31 اكتبر 1919 نوشته شده بود ، از اين كه شش ميليون مرد ، زن و كودك يهودى در ناحيهى نامعلومى از اروپاى شرقى در حال نابود شدن هستند ، ابراز تأسف شده بود . عدد شش در يهوديّت مقدّس است و تعداد قربانيان هولوكاست احتمالا از
« تلمود » اقتباس شده است .
مورخان رسمى هولوكاست براى رسيدن به رقم دلخواه شش ميليون يهودى به هر نوع تقلّب و تحريفى متوسّل شدند . براى مثال آنان در برخى موارد تعداد يهوديان را تا دو برابر بيشتر تخمين زدند و قربانيان پاكسازى يهوديان در شوروى و اخراج آنها را نيز به حساب آلمان گذاشتند . همچنين تعداد يهوديان لهستان در سال 1939 تا 700000 نفر بيشتر برآورد شد ، بعلاوه يهوديانى را كه مهاجرت كرده بودند نيز به حساب قربانيان يهود كشى گذاشتند ! اين در حالى است كه «والتر سانينگ » ( تجديد نظر طلب آلمانى - آمريكايى ) به طور مستند ثابت مىكند كه بعد از جنگ حدوداً 1/5 ميليون يهودى اروپايى به فلسطين ، آمريكا و ساير كشورهاى غير اروپايى مهاجرت كردند . (24)
« سانينگ » اين گونه نتيجه گيرى مىكند كه حدود 000/300/1 يهودى در جنگ جهانى دوّم كشته شدند و از اين تعداد نيمى از آنها در نتيجهى سياست سركوبگرانهى آلمان به هلاكت رسيدند و ما بقى در جنگ و يا توسّط نيروهاى شوروى جان باختند . پروفسور « كارل نوردلينگ » يافتههاى « سانينگ » را مورد تأييد قرار داد . وى با مطالعه در مورد يك جامعه آمارى از يهوديانى كه در حوزهى تحت نفوذ آلمان زندگى مىكردند ، به نكات زير دست يافت :
* 44% يهوديان ( قبل از پايان سال 1941) از اين منطقه مهاجرت يا فرار كردند .
* 13% كشته شدند .
* 35% نه اخراج و نه زندانى شدند .
* 8% اخراج و يا زندانى شدند اما زنده ماندند . (25)
اگر فرض كنيم 5/4 ميليون يهودى در كشورهاى تحت كنترل آلمان زندگى مىكردند و ميزان مرگ و مير نيز 13% باشد ، نتيجه اين مىشود كه تنها 000/600 يهودى در نتيجهى سياست آلمان جان خود را از دست دادند .(26)
تبديل هولوكاست به يك مذهب
يهوديان به تدريج در حال تبديل نمودن هولوكاست به يك مذهب مىباشند و دليل آن نيز كاملاً روشن است زيرا همان گونه كه « رابرت فاريسون» اظهار كرد ، نمی توان يك مذهب را با مباحث و استدلالات علمى رد نمود . از اين رو موزهها و بناهاى يادبود هولوكاست كه همچون قارچ در سراسر آمريكا و اروپا در حال روييدن است ، در واقع معابد اين مذهب جديد است و « بازماندگان » هولوكاست همچون « الى ويزل» رهبران اين مذهب جديد مىباشند . براى اثبات اين مطلب كافى است به جملهى از « ويزل » اشاره كنيم كه مىگويد : « هولوكاست يك راز مقدّس است كه رمز آن را تنها بازماندگان روحانى مىدانند.» « سايمون ويزنتال » به عنوان يكى ديگر از روحانيون عالى مقام فرقهى هولوكاست مىگويد : « زمانى كه هر يك از ما با شش ميليون قربانى يهودى مواجه شويم ، از ما خواهند پرسيد كه با زندگى ما چه كرديد و من خواهم گفت شما را فراموش نكردهام .» (27)
هيچ گونه انتقادى از هولوكاست پذيرفته نمىشود زيرا انتقاد از هولوكاست :
* به مثابه كفر است .
* باعث غم و اندوه قربانيان و آزار و اذيت يهوديان مىشود .
* ايدئولوژى سوسياليسم ملّى را به عنوان بدترين مكتب عقيدتى تمام زمانها توجيه مىكند .
در آلمان كنونى وضع به گونهاى است كه حتّى نمىتوان هولوكاست را با جنايات استالين و يا « پل پت» (28) مقايسه نمود زيرا باعث كم اهميّت جلوه دادن بدترين جنايت تاريخ مىشود .
« كلود لانزمن »(29) ، مبلغ صهيونيست فرانسوى و تهيه كنندهى يك فيلم بلند و بىمعنى در مورد هولوكاست ، صراحتاً اظهار مىكند كه فرقهى هولوكاست جايگزين مسيحيّت مىشود :
« آشويتس بنيادهاى مسيحيّت را به لرزه در آورده است . مسيح ، پسر خداست كه بيرحمانهترين رنج را تحمل كرد . اگر آشويتس حقيقت دارد ، با رنج و محنتى مواجه هستيم كه رنج و محنت مسيح با آن قابل قياس نيست . مسيح دروغين است و رستگارى از طريق او حاصل نمىشود و آشويتس بطلان مسيح است .»(30)
اكنون اكثر يهوديان بيش از آن كه به خدا معتقد باشند ، به شش ميليون قربانى اعتقاد دارند . رهبران صهيونيسم با زيركى هر چه تمامتر از هولوكاست براى اتّحاد يهوديان جهان بهرهبردارى مىكنند و آنها را در وضعيت دائم هيجانى و جنون ناشى از آزار و اذيت ( فرضى ) نگاه مىدارند . آنها اين باور را به يهوديان تحميل مىكنند كه تنها در صورت اتحاد با يكديگر خواهند توانست از وقوع يك هولوكاست ديگر جلوگيرى نمايند .
نظر سنجىها در آلمان نشان مىدهد كه اكثر مردم با استقرار بناى يادبود هولوكاست در برلين مخالفند اما هيچ حزب ، سياستمدار يا روزنامهى جرأت مخالفت با آن را ندارد .
پيامدهاى سياسى هولوكاست در جهان از سال 1945
پيامدهاى سياسى هولوكاست از سال 1945 بسيار گسترده بوده است كه در ذيل به اين پيامدها اشاره مىكنيم :
* تأسيس دولت غاصب اسرائيل : يك نويسندهى يهودى به نام « رابرت گلدمن » (31) صريحاً اظهار نمود : « بدون هولوكاست هيچ كشور يهودىاى وجود نمىداشت.»(32) البتّه اين جمله صحيح است زيرا بدون هولوكاست مسلّماً كشورهاى جهان هرگز اجازه نمىدادند سه سال پس از جنگ جهانى دوم يك كشور يهودى در فلسطين تأسيس شود . در شرايطى كه عصر استعمار رو به پايان گذاشته بود ، غرب و اتّحاد شوروى اين امكان را فراهم ساختند تا يهوديان به يك ماجرا جويى استعمارى در فلسطين اقدام كنند .
هر چند خشونتهاى اسرائيل بر ضدّ فلسطينيان در واقع مورد تأييد و حمايت افكار عمومى جهان نيست اما بر ضد آن نيز اقدامى صورت نمىگيرد زيرا اصولا براى جلوگيرى از وقوع يك هولوكاست جديد ، قوم يهود بايد يك وطن داشته باشند . تا زمانى كه مردم غرب به وجود شش ميليون قربانى يهودى و اتاقكهاى گاز معتقدند ، حتّى اگر از رفتار خشونت آميز اسرائيل نسبت به فلسطينيان انتقاد كنند ، باز هم هميشه از اسرائيل حمايت خواهند نمود .
* مصونيت يهوديان از هر گونه انتقاد : تا قبل از سال 1945 انتقاد از يهوديان موجّه بود اما پس از آن ، اوضاع دگرگون شد . امروز حتّى كوچكترين انتقاد از قدرت ، نفوذ و نخوت يهوديان ، بلافاصله با توسّل به آشويتس سركوب مىشود .
* تحقير ملت آلمان : از سال 1945 مردم آلمان به نوعى مايهى شرمسارى تلفى مىشدند و مىتوان گفت تحقير و تنفّر از خود در آلمان حاكم است و عزت نفس و وطن پرستى تحقير شده است .
پيامدهاى افشاى دروغ بودن هولوكاست
اگر هولوكاست به عنوان يك دروغ بىشرمانه بر ملا شود و مردم سراسر جهان دريابند كه با وجود آزار و اذيّت يهوديان طى جنگ جهانى دوم ، هيچ تلاش و سياستى براى نابودى آنها وجود نداشته ، كارخانههاى آدم كشى و اتاقكهاى گاز صرفاً ساخته و پرداختهى ذهن يهوديان بوده و در مورد تعداد قربانيان نيز به شدت اغراق شده است ، در اين صورت نظم نوين جهانى تحت رهبرى صهيونيستها ، به پايان خواهد رسيد .
در 15 آگوست 1994 « پاتريك بانرس »(33) در تفسير محاكمهى « گنتر دكرت » - كه به اتّهام « انكار هولوكاست » زندانى شد - در روزنام«Frankfurter Allgemeine Zeitung » نوشت : « اگر ديدگاه دكرت در مورد هولوكاست صحيح بود ، جمهورى فدرال آلمان بر اساس يك دروغ شكل مىگرفت و كلّ تاريخ اين كشور به يك دروغ تبديل مىشد . بنابراين او با انكار تقل عام يهوديان ، مشروعيت جمهورى فدرال آلمان را مورد ترديد قرار مىدهد.»
در حالى كه پيامدهاى افشاى علنى هولوكاست به عنوان يك دروغ براى نظام غرب بسيار شديد خواهد بود ، در مورد يهود بينالملل و كشور اسرائيل فاجعهى غير قابل تصوّرى را رقم خواهد زد زيرا با از بين رفتن مذهب هولوكاست ، اتّحاد يهوديان سراسر جهان نيز از ميان خواهد رفت و حمايت از اسرائيل به شدّت كاهش خواهد يافت .
سلاح نهايى بر ضد صهيونيسم و اسرائيل
نقطهى ضعف اصلى يا به عبارت ديگر پاشنهى آشيل اسرائيل ، دروغ هولوكاست مىباشد زيرا موجوديّت اسرائيل به واسطهى آن شكل گرفته است . با وجود آن كه جنبش تجديد نظر طلبى يك جنبش سياسى نيست ، تبعات سياسى آن بسيار عظيم است . تجديد نظر طلبان در تلاشند تا حقيقت را دريابند و « حقيقت » خطرناكترين دشمن اسرائيل و يهود بينالملل است . به همين دليل تجديد نظر طلبان را مورد تعقيب قرار مىدهند و در بسيارى از كشورها کتب آنها را مىسوزانند .
با توجّه به كنترل رسانهها توسّط يهوديان و سركوب فزاينده تجديد نظر طلبى در بسيارى از كشورهاى غربى ، موفقيت تجديد نظر طلبان بسيار دشوار است . آنها وارد نبرد نابرابرى شدهاند كه فقدان منابع مالى تنها بخشى از مشكلات اين مبارزه است . بايد تلاش براى پيشرفت و موفّقيت تجديد نظر طلبى هولوكاست را در سرلوحهى اهداف خود قرار دهيم زيرا تجديد نظر طلبى سلاح بسيار قدرتمندى بر ضدّ صهيونيسم مىباشد .(34)
پى نوشتها:
1. Nuremberg Documend URSS-008
2. http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf.
3.Serge Thion, Verite Historique ou Verite Politique? La Vieille Taupe,Paris 1980.
4. Leuchter.
5.Richard Harwood, Did Six Million Really Die? Samisdat Publishers, 206 Carlton Sterrt,Toronto 1985.
6. http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf
7.Germar Rudolf.
8. http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf
9.Freb Leuchter ,An engineering report about the alleged exection gas chambers at Auschwitz,Birkenau and Majdanek, Poland,Samisdat Publishers,Toronto 1989.
10. http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf
11.Friedrich Berg.
12. Kurt Gerstein.
13.Ernst Gauss,Dissecting the Holocaust, Capshaw/Alabama 2000.
14. http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf
15.Ibid.
16. Carlo Mattongno and Franco Deana, Dissecting the Holocaust, Capshaw/Alabama2000
17.Richard Krege.
18. http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf.
19. Nahum Goldmann : مبلّغ یهودی که به ریاست «کنگره ی جهانی یهودیان» (Jewish World Congress) دست یافت.
20. The American Hebrew.
John Ball, Air Photo Evidence, Ball Resource Services, Delta/Canada 1992.
Andre Chelain, Faut-il Fusiller Henri Roques?,Polemiques.Paris 1986.
21. http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf]
Arnulf Neumaier,Der Treblinka-Holocaust in Dissecting the Holocaust ,op.cit.
22. Pol Pot : دیکتاتور کامبوج.
23. Claude Lanzmann.
24.Nuremberg Document PS-3311.
25.Robert Goldmann.
26.Walter Sanning, The Dissolution of Eastern European Jewry, Institute for Historical Review ,Costa Mesa 1983.
27.Partick Bahners.
28. . http://www.who.org/aaatgh/fran/livers/GRAFMEMOIR-WORLD.pdf
29. Carl Nordling.Revue d'Histoire revisionste Nr.2,1990,P.50 ff.
30. Simon Wiesenthal in Response, Vol.20, Nr.1.
31. Les temps Modernes,Paris<December 1993,pp.132-133.
32. Frankfurter Allgemeine Zeitung 19 December 1997,P.9.
33. Robert Goldman.
34. Patrick Bahners.