پیامدهای بیداری اسلامی برای رژیم صهیونیستی

این رژیم طی چند دهه اخیر با ایجاد ارتباط وثیق با سران و حکمرانان مستبد عرب تلاش نموده منافع خود را تامین نماید اما شروع خیزش ها که ناشی از بیداری اسلامی است سبب شد تا این رژیم به تکاپو افتد و به دنبال راهکارهایی با هدف حفظ جایگاه سابق خویش برآید.
درنوشتار حاضر، تلاش می شود تا به اختصار به این سؤال اساسی پاسخ داده شود که قیام های عربی و بیداری اسلامی چه آثاری بر رژیم صهیونیستی داشته است؟ برای پاسخ به این سوال، مسئله مذکور در سطوح گوناگون داخلی منطقه ای و فرامنطقه ای بررسی می شود.
الف- سطح داخلی: از اواسط جولای 2011 اعتراضات داخلی در فلسطین اشغالی به دلیل گرانی مسکن شروع شد. این اعتراضات به تدریج و با فراخوانی معترضین در شبکه های اجتماعی (فیس بوک و...) گسترش یافت و به انقلاب چادر موسوم گشت. برگزاری تظاهرات 400 هزار نفره و اعتراضات به تبعیض اجتماعی، دراین رژیم بی سابقه بوده است. وجوه تشابه میان این اعتراضات با قیام های عربی در 2 نکته است. اولین نکته نحوه اعتراض و تداوم اعتراضات مسالمت آمیز و گسترده است که به ویژه شباهت زیادی به قیام مردم مصر، یمن، تونس و بحرین داشته است و دومی همزمانی این اعتراضات با قیام مردمی جهان عرب بوده است.
ب- سطح فلسطینی: یکی از مهم ترین پیامدهای بیداری اسلامی برای رژیم صهیونیستی، به توافق رسیدن جنبش های فتح و حماس بوده است. این توافق موسوم به «آشتی ملی» از یک سو تنها چند هفته پس از سقوط حسنی مبارک روی داد که این امر نشان از نگاه و رویه متعادل نظام جدید مصر به گروه های فلسطینی (فتح و حماس) دارد و از سوی دیگر واکنش تند و توام با عصبانیت اسرائیلی ها به این توافق که نشأت گرفته از ایجاد فاصله میان تشکیلات ابومازن و رژیم اسرائیل و متقابلا همگرایی میان فتح و حماس بوده است را به دنبال داشت. به دنبال این توافق آشتی جویانه فتح و حماس، آمریکا و اسراییل تلاش زیادی در راستای ایجاد موانع بر سر راه آنان و به شکست کشاندن آشتی ملی به انجام رساندند تا اینکه در حال حاضر و با وجود گذشت چند ماه از امضای آن، هیچ نتیجه عملی قابل توجه عاید فلسطینی ها نشد.
ج- سطح منطقه ای: در سطح منطقه ای، رژیم صهیونیستی بیشترین پیامدهای منفی را متحمل شد که به اختصار در چند محور عبارتند از:
ج-1-انتفاضه سوم: اگر اسراییلی ها به دنبال انتفاضه اول (1987) یک گام عقب نشینی نموده و فلسطینی ها را به رسمیت شناختند و در پی آن تشکیلات خودگردان موجودیت یافت و در پی انتفاضه دوم یا مسجدالاقصی (2000)، مجبور شدند سرانجام نوار غزه را تخلیه کرده و از آن عقب نشینی نمایند در انتفاضه سوم، هزینه های سنگین تری باید بپردازند. تلاش همزمان فلسطینی های ساکن سوریه و لبنان در یوم النکبه (سالگرد اشغال فلسطین) و یوم النکسه (سالگرد شکست اعراب در جنگ 6 روزه 1967) سال جاری برای ورود به فلسطین اشغالی که بیش از 30 شهید به دنبال داشت به همراه پیامدها و نتایج آن می تواند سرآغاز انتفاضه سوم را رقم بزند. نگفته پیداست که این خیزش و انتفاضه، متاثر از قیام ملل عرب است.
ج-2-چالش نظام های دموکراتیک: به تجربه ثابت شده است که مردم مسلمان با اساس رژیم صهیونیستی مخالف هستند. به تبع این امر، نظام های متکی بر مردم در کشورهای اسلامی (همانند ایران، ترکیه، حماس در نوارغزه، پاکستان و...) با این رژیم دارای مشکلاتی هستند. در نتیجه به نظر می رسد اگر در دیگر کشورهای عربی و مسلمان، نظام هایی بر پایه آراء مردمی روی کار آیند به احتمال زیاد آنان نیز با رژیم صهیونیستی دچار مشکلات عدیده خواهند شد کما اینکه انقلابیون مصری، سران دولت موقت مصر را مجبور به اتخاذ رویه ای متفاوت از دوره مبارک با رژیم اشغالگر قدس نموده اند. فرار سفرای این رژیم از مصر و اردن نشانگر اراده و دیدگاه مردمی در این راستا می باشد.
ج-3-تغییر در ائتلاف های منطقه ای: تا چندی پیش همواره از دو محور مقاومت (ایران، سوریه، حزب ا... و حماس) و محافظه کار یا میانه رو (مصر، عربستان، اردن و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس) یاد می شد. اما با سقوط مبارک در مصر و لرزش در ارکان نظام پادشاهی اردن و عربستان، محور دوم تضعیف و دگرگون شد. در نتیجه با تقویت محور مقاومت و تضعیف محور محافظه کار، شاهد فعالیت و تحرک فوق العاده ترکیه در منطقه هستیم. در حال حاضر ترکیه تلاش می کند تا با مصر به نقش آفرینی جدید در عرصه خاورمیانه تبدیل شوند. این محور (ترکیه- مصر)، از یک سو با هر دو محور مقاومت و محافظه کار روابط نسبتا خوبی دارند و از سوی دیگر از وزنه های موثر منطقه ای به شمار می روند. اما نتیجه این تغییر در ائتلاف ها، تاکنون عمدتا علیه منافع رژیم صهیونیستی رقم خورد.
ج-4-مصر: یکی از مهم ترین و بزرگ ترین پیامدهای قیام های عربی سقوط حسنی مبارک هم پیمان استراتژیک رژیم صهیونیستی از عرصه قدرت بود. وقوع چند اتفاق به ویژه عملیات ایلات که منجر به کشته شدن چند سرباز صهیونیست و سپس شهادت چند مصری گردید افکار عمومی مصر را علیه این رژیم تهییج نمود تا اینکه به تسخیر سفارت در 9 سپتامبر منجر شد. احتمال تجدیدنظر در پیمان کمپ دیوید که از زبان نخست وزیر دولت موقت مصر جاری شد همانند پتکی بر سر سران رژیم صهیونیستی وارد آمد. ابطال پیمان کمپ دیوید، همانند کابوسی است که خواب راحت را از چشمان صهیونیست ها ربوده است.
ج-5-ترکیه: روابط رژیم صهیونیستی با ترکیه به ویژه از سال 1994 وارد مرحله ای جدید از تعاملات نظامی و استراتژیک شد. برقراری روابط گسترده اقتصادی، توریستی و نظامی و استفاده نظامی از فضای آسمان ترکیه توسط صهیونیست ها، نشانگر حجم و کیفیت این مناسبات دو جانبه است. اما طی سه سال اخیر و در پی جنگ 22 روزه و سپس کشته شدن 9 تن از افراد ترکیه در کشتی های ناوگان آزادی توسط کماندوهای اسراییلی، ورق برگشت. در پی این وقایع، روابط مذکور رو به سرازیری افتاد تا اینکه اخراج سفیر اسراییل از ترکیه، این روند را وارد مرحله ای نوین نمود.
در حال حاضر اسراییلی ها سیاست صبر و انتظار را در قبال ترکیه در پیش گرفتند. اما ترک ها با بهره گیری از فضای ضداسراییلی منطقه، تلاش می کنند تا با ائتلاف سازی جدید منافع را به پیش ببرند.
د- فرامنطقه ای: یکی از پیامدهای قیام های عربی، آشتی ملی فتح و حماس و ایجاد فضای لازم برای طرح موضوع کشور مستقل فلسطین در سازمان ملل می باشد. در این شرایط که بیش از 120 کشور از فلسطینی ها حمایت می کنند رژیم صهیونیستی و آمریکا در شرایط سختی قرار گرفته اند و تلاش می کنند تا از طرح این موضوع در سازمان ملل ممانعت نمایند و یا از عوارض منفی آن بکاهند. اقلیت های مسلمان و فلسطینی در اروپا و آمریکا نیز از فضای منطقه خاورمیانه برای اعتراض به حمایت غرب از اسراییل با برگزاری تظاهرات بهره گیری می نمایند.

نتیجه گیری
استمرار قیام های عربی و تداوم دومینوی سقوط حکام مستبد و دیکتاتور، مطلوب نظر اسراییلی ها نیست. هر چند که این وضعیت در کوتاه مدت ناامنی ها و مشکلاتی را در جوامع اسلامی به وجود می آورد و از این حیث رژیم صهیونیستی به ظاهر برنده ماجرا محسوب می شود اما واقعیت امر آن است که با سقوط حکام دیکتاتور و روی کار آمدن نظام های مردم سالار، رژیم صهیونیستی در سراشیبی سقوط قرار می گیرد. ان شاءا...