تشكيل شوراي شوراي عالي يهوديان فرانسه و اهداف ناپلئون
بعد از جنگ جهاني اول كه مسئله يهوديان در دستور كار كنفرانس صلح پاريس قرار گرفت، سوكولف رياست هيئت نمايندگي يهود در اين كنفرانس را برعهده داشت و در جامعه ملل در سال 1920 نمايندگي يهود در اين كنفرانس را بر عهده داشت و در جامعه ملل در سال 1920 نمايندگي يهوديان را عهدهدار شد وظيفه اين شخص تنظيم و تطبيق سياست و سازمان صهيونيسم با واقعيات پس از جنگ جهاني اول بود. در سال 1929 زماني كه سازمان آژانس يهود تأسيس شد، او به رياست بخش اجرايي اين سازمان رسيد و در سالهاي 1931 و 1933 رياست كل آن را در اختيار داشت. ناهوم سوكولف در سال 1936 در لندن درگذشت. او پيشتر كتاب تاريخ صهيونيسم را در باب شكلگيري اين جريان به رشته تحرير درآورد.
بناپارت كه «ناپلئون اوّل» شده بود، در سال 1807 دستور برپايي شوراي عالي يهود را در پاريس صادر كرد.
اين اقدام با استقبال و شادماني فوقالعاده يهوديان روبرو شد. شوراي عالي يهود كه از نمادهاي دولت باستاني يهود بود، همراه با «معبد دوم» از ميان رفت. اين شورا كه در دوران باستان از قدرت مذهبي نامحدود در فلسطين برخوردار بود، بار ديگر در عصر جديد در قلب تمدن اروپا تشكيل ميشد و تصميمهاي آن از شناسايي بيچون و چراي يهوديان همه جهان در قرون و اعصار برخوردار ميگرديد.
يكي از يهوديان سرشناس آن زمان درباره اين شورا مينويسد «رويداد بزرگي در حال شكلگيري است. رويدادي كه در طول قرون متمادي، پدران ما، و حتي در دوران معاصر، هيچ يك از ما انتظار وقوع آن را نداشتيم، دارد در برابر چشمان حيرت زده جهان شكل ميگيرد». روز بيستم ماه اكتبر سال 1807 براي تشكيل شوراي عالي يهود در پايتخت يكي از مقتدرترين كشورهاي مسيحي جهان و تحت حمايت فرمانرواي بزرگ آن تعيين شد. بدين ترتيب، پاريس صحنه يك رويداد باشكوه خواهد بود و اين تحول چشمگير، نور اميدي در قلب جمع بر جاي مانده از اعقاب پراكنده حضرت ابراهيم خواهد دميد و دوراني از رهايي و رفاه و آسايش را براي آنان به ارمغان خواهد آورد.»
در روز نهم فوريه سال 1807 شوراي عالي يهود تحت رياست ديويد سينتژيم
(1812-1745) خاخام استراسبورگ در كنيسه بزرگ پاريس گشايش يافت. مراسم دعا و نيايش به زبانهاي عبري، فرانسه و ايتاليايي به جاي آورده شد و سپس رئيس شورا نطق بسيار شيوايي به زبان عبري ايراد كرد. وي سپس نكاتي از طومار قوانين و شريعت يهود را كه از كشتي نوح برجاي مانده بود قرائت كرد و به امپراتور و شكوه و افتخارآفريني ارتش وي و بازگشت صلح و آرامش دعا كرد. سپس جلسات شورا از كنيسه بزرگ پاريس به ساختمان شهرداري اين شهر منتقل شد و پس از سخنراني اعضاي برجسته شورا، كميتهاي كه اعضاي آن را كنسول اول منصوب كرده بود برنامه جامع مراسم نيايش و نماز يهودي در بيست و هفت ماده را به شوراي عالي تسليم كرد. براساس اين طرح در هر يك از محلهها و بخشهايي كه حدود دو هزار يهودي در آنجا سكونت داشتند ميبايستي يك كانون و يك كنيسه تشكيل شود.
همكيشاني كه قصد سكونت در فرانسه را دارند، ظرف سه ماه از زمان ورود خود به خاك اين كشور بايد كانون يهوديان را از قصد خود آگاه كنند. قرار بر اين بود تا كانون مركزي يهود، در پاريس تشكيل شود. براي اين شورا، پنج عضو در نظر گرفته شده بود كه سه عضو آن را خاخامها تشكيل ميدادند. هر سه خاخام عضو كانون مركزي يهود، بايد از اتباع فرانسه يا پادشاهي ايتاليا باشند. وظيفه خاخامها بشرح زير بود:
1. دادن دستورات و رهنمودهاي لازم در امور مذهبي
2. تبين مفاهيم و نكات موجود در آراء و تصميمات شوراي عالي
3. تبليغ فرمانبرداري كامل از قانون بويژه براي كسانيكه به ارتش فرانسه ملحق ميشوند و تشويق جوانان براي پيوستن به ارتش در هنگام سربازگيري سالانه و معرفي خود پس از اولين فراخواني و رعايت كامل مقررات و قوانين. تشويق پيروان دين يهود به اطاعت و اجراي تصميمها و تدابير اتخاذ شده.
4. تبليغ ضرورت خدمت نظام به عنوان يك وظيفه مقدس در ميان يهوديان و تشريح اين نكته كه تا زماني كه در ارتش خدمت ميكنند، مذهب يهود، آنها را از انجام مناسك و آئينهايي كه با خدمت نظام ناسازگار باشد معاف ميكند.
5. ايراد موعظه در كنيسه و برپايي مراسم دعا و نيايش براي امپراتور و خاندان سلطنت.
6. اجراي مراسم و تشريفات ازدواج و طلاق.
در دوازدهم فوريه، شوراي عالي يهود بار ديگر رسمآ تشكيل جلسه داد و بر اساس برنامه تعيين شده، به بحث و بررسي مسائل پرداخت. در ماه مارس همان سال موسي سليمان آسرا (1826-1754) و موسي لمان (1832-)1760 نمايندگان يهوديان هلند و يهودا ليتواك (1836-1760) نماينده فرهيخته يهوديان لهستان و نمايندگان يهوديان شهر فرانكفورت به عضويت شوراي عالي يهوديان پذيرفته شدند و به نام موكلان خود اعلام كردند كه از تصميمات عقيدتي شوراي عالي يهوديان فرانسه و ايتاليا پيروي ميكنند.
رئيس شوراي عالي يهود در آن جلسه به زبان فرانسه خطاب به اعضاي شورا كه با استقبال فراوان روبرو شد، قدرداني اعضاء را از مرد بزرگي (ناپلئون) كه مشيت الهي بر آن قرار گرفته است كه ابزار اجراي الطاف و معجزات خداوند باشد ابراز داشت. وي از صميم قلب ابراز اميدواري كرد «كه شوراي عالي يهوديان فرانسه كه در ماه اوت برپا شده بود و تلاشهاي طاقتفرساي اعضاي آن، تأثير مثبتي بر سرنوشت يهوديان بر جاي گذارد. وي پس از تجليل و قدرداني از همقطارانش كه به نداي اين مرد بزرگ پاسخ مثبت داده و از دور افتادهترين نقاط اروپا و از پيرينه گرفته تا مرزهاي مين (يكي از ايالات آمريكا) و از سواحل آدرياتيك تا زويدزي (منطقهاي در ساحل درياي شمال در هلند) براي تشكيل اين شوراي مذهبي كه در تاريخ معاصر نظير ندارد، در پاريس گرد آمدهاند و قدرداني از زحمات دو تن از پايهگذاران اين شورا» نسبت به نمايندگان امپراتور در اين مجمع يعني «كنت لوئي ميتومول (1855-1781)، اتين دنيس ، بارون و دوك پاسكيه (1862-1767)، كنت ژوزف ماري پورتاليس (1858-1778) و ديگر كساني كه با شور و اشتياق فراوان در راه موفقيت شوراي عالي يهود تلاش كردهاند، اداي احترام كرد. سپس آقاي آبراهام فورتادو دولاژيروند (1816-1765) پيشنهاد كرد تا درباره قدرداني از رئيس شوراي عالي يهود رأيگيري شود. اين پيشنهاد با استقبال و تأييد همگان روبرو شد. پس از آن آقاي ميشلبر ، صورت مجلس را قرائت و رئيس شورا پايان اجلاس شوراي عالي يهود را اعلام كرد.
برخي از مورخان يهودي ضد صهيونيسم تلاش كردهاند تا شوراي عالي يهود را، مغاير هويت ملّي يهود قلمداد كنند. ولي بررسي دقيق آثار و نوشتههاي آن زمان نشان ميدهد كه شوراي عالي يهود از افكار و انديشههاي سنّتي يهود الهام گرفته بود. ميشل بر، يكي از يهوديان سرشناس فرانسه و اولين يهودي فرانسوي كه به شغل وكالت دعاوي اشتغال داشت، از تمامي فرمانروايان و ملل جهان در خواست كرد تا يهوديان را از قيد و بند خلاص كنند. ليپمن سرف ـ بر (1831-1760) يكي ديگر از اعضاي شوراي عالي يهود در يك سخنراني عمومي گفت: بيائيد اصل و منشاء خود را فراموش كنيم!
بيائيد تا ديگر از يهوديان آلزاس و پرتغال يا آلمان سخن به ميان نياوريم! گرچه يهوديان در گوشه و كنار جهان پراكندهاند اما هنوز يك امت واحد را تشكيل ميدهند و يك خداي واحد را نيايش ميكنند و همانگونه كه قوانين و شريعت يهود به ما ميگويد «بايد از قوانين كشوري كه در آن زندگي ميكنيم اطاعت كنيم». اين زبان و كلام مردمي نيست كه هدفش، همگونسازي و از ميان بردن هويت ملي هممسلكان، خودشان است.
افكار و انديشههاي اين مردان را نبايد با موعظههاي همگونسازي يهوديت نوين يكسان تلقي كرد. همگونسازي نوين يهوديت هرگونه جدائي يهوديت به استثناي جنبههاي مذهبي آن را انكار و مردود اعلام ميكند.
براساس نظريه همگونسازي، يك يهودي بايد يهودي آلزاسي يا پرتغالي باقي بماند. هدف شوراي عالي يهود درست عكس اين مطلب بود. هدف پايهگذاران شوراي عالي يهود يكپارچه كردن يهوديان اروپا در راستاي سياستهاي امپراطوري فرانسه و داير كردن يك مركز مذهبي در پاريس بود. از اينرو، شوراي عالي يهود با دقت و حوصله بسيار، عباراتي را از كتاب مقدس و آثار مذهبي يهود كه در آنها از يهوديان خواسته ميشد تا از قوانين امپراتوري تبعيت كنند، مورد بررسي قرار داد. با استناد به اين عبارات بود كه بيانيه وفاداري از سوي جامعه يهوديان صادر شد و با احياي شوراي عالي يهود كه يك نهاد ملي باستاني بود ضرورت تبعيت از اين بيانيه مورد تأكيد قرار گرفت.
ناپلئون از تشكيل شوراي عالي يهود هدف ديگري را دنبال ميكرد كه با بلندپروازيهاي استعماري وي ارتباط داشت. وي اميدوار بود يهوديان كه در سراسر جهان پراكنده بودند به تقويت و استحكام امپراتوري جهاني وي كمك كنند. وي دو سال پيش از صدور فرمان 7-1806، به اين فكر افتاده بود كه از استعدادهاي ويژه يهوديان ساكن در قلمرو فرانسه براي تحقق اهداف خود در تشكيل امپراتوري جهاني استفاده كند. ناپلئون احتمالا به اين نتيجه رسيده بود كه مهارت يهوديان در امور مالي بينظير است و مراودات تجاري و تماسهاي آنان با مراكز تجاري اروپا از سرعت و كارائي بيشتر برخوردار بوده و قابل اعتمادتر است. ناپلئون ميدانست كه تنوع و گستردگي زمينه تجارت يهوديان در كشورهاي مختلف جهان آنها را در مقايسه با رقباي خود، از موقعيت ممتازي برخوردار كرده است. وي قصد داشت تا يهوديان را به همكاري صميمانه در اجراي برنامههاي سياست جهاني خود تشويق كند و در راستاي اين هدف بر آن بود تا امتيازهاي متعددي به آنان اعطا كند. از آنجا كه موقعيت سياسي و قانوني يهوديان در فرانسه و ديگر كشورها تا آن زمان چندان مشخص نبود و همچنان اتهامهاي متعددي برضد اصول مذهبي و قوانين شرعي آنان عنوان ميشد، ناپلئون به اين نتيجه رسيده بود كه بايد زمينه را براي مشخص شدن بيشتر وضعيت و موقعيت يهوديان هموار كند.
ناپلئون در اولين گام، دستور تشكيل شوراي عالي يهود را با شركت برجستهترين و آگاهترين خاخامهاي فرانسه و كشورهاي همسايه تحت نفوذ فرانسه صادر كرد.
هدف از برپايي شوراي عالي يهود، اين بود كه پاسخهايي كه اين مجمع به پرسشهاي مذهبي، ميداد به نظريههاي مذهبي تبديل شود.
علاوه براين، ممكن بود در جريان برپايي اين شورا نيز پرسشهايي مطرح شود كه شوراي عالي ميبايست به آنها پاسخ دهد. اما اظهارنظرهاي شورا با برداشتهاي متفاوت همراه بود. فتاوي شورا ممكن بود قوانين سنتي يهود را تأييد و آنها را اصلاح كند. تأييد قوانين شرعي يهود از سوي شوراي عالي يهود اقدامي غير ضروري و اصلاحات در آنها هم ظاهرآ ناممكن بود.
شوراي عالي يهود هيچگونه صلاحيتي در زمينه اصلاح شريعت يهود نداشت و چنين نيتي نيز در ميان نبود. هيچ يهودي سنتگرايي، نميتوانست اظهارنظر شورا را در قبال آداب و سنن مذهبي بپذيرد و البته بسياري از يهوديان نيز نميتوانستند از تصميمهاي شوراي عالي يهود راضي باشند يا به علت پايبند نبودن به شريعت، در اصل نيازي به اظهارنظر و تصميمگيريهاي خاخامها احساس نميكردند.
هدف واقعي از صدور بيانيه مليگرايانه تشكيل شوراي عالي يهود، خنثي كردن و مقابله با اتهاماتي بود كه عليه قوم بنياسرائيل و مذهب يهود عنوان ميشد. برخلاف نظر برخي از نويسندگان، به هيچوجه نميتوان شوراي عالي يهود را گامي در جهت اصلاح مذهب يهود و همگونسازي اين مذهب با ديگر مذاهب توصيف كرد. اعلاميههاي شوراي عالي يهود براساس قوانين شرعي صادر ميشد. بيانيه اين شورا مبني بر وفاداري يهوديان به دولتهاي متبوع خود و ميهنپرستي يهوديان بدعتگذاري نبوده است. پدران و پدربزرگان خاخامهايي كه اين بيانيه را صادر كردند كمتر از خاخامهاي عضو شوراي عالي يهود به دولت و كشورهاي محل زندگي خود وفادار نبودهاند. بيانيه شوراي عالي يهود در واقع نسخه جديدي از موداع روبّا بود كه به عنوان مقدمه در تمامي كتابهاي مربوط به شريعت يهود چاپ ميشود. درايننوشته همبستگيبشري، تشريكمساعي بامللديگرو وفاداري به حكومت به شيوه سنّتي مورد تأكيد قرار گرفته است. شوراي عالي يهود نيز با توجه به مقتضيات و فضاي حاكم بر عصر حاضر، همين مسائل را به زبان امروزي تبليغ ميكرد. بيترديد، هر دو آنها هدف و مقصود واحدي را دنبال ميكردند.
شوراي عالي يهود، محصول طبيعي تحول دروني يهوديت نبود بلكه نتيجه و پيآمد خط مشي كشوري بود كه هدفش سازمان دادن يهوديت، در امپراتوري جديد جهاني بود. اما اين هدف يكباره و به صورت سازمان يافته دنبال نشد چون ديدگاه ناپلئون در خصوص يهوديان حالت منسجم و پايدار نداشت. او زماني اورشليم را به يهوديان وعده ميداد و زمان ديگر از انتقال اورشليم به پاريس سخن ميگفت. ناپلئون مدتي پيش از تشكيل شوراي عالي، از يهوديان آزرده خاطر و ناراضي بود اما اين نارضايتي جنبه موقت داشت و احتمالا از ناكام ماندن وي در تحقق برنامههاي جاهطلبانهاش سرچشمه ميگرفت. در مواردي ديگر، وي علاقه و محبت فوقالعادهاي به سربازان يهودي و يهوديان ديگر از خود نشان ميداد.
تمامي اين مسائل نشان ميدهد كه مسأله يهود ذهن ناپلئون را به خود مشغول كرده بود. چنين بنظر ميرسد كه ناپلئون و هوادارانش بين پذيرش انديشه بازگشت يهوديان به سرزمين مقدس، يا جذب و همگونسازي آنها ترديد داشتند اما سرانجام تشكيل شوراي عالي يهود كه تأسيس آن در ميان جمعيت اندك يهوديان فرانسه به سادگي امكانپذير بود به عنوان راه حل مطلوب انتخاب شد. جداسازي مسأله يهوديان آسيا و آفريقا و يهوديان ساكن در كشورهاي اروپايي از مسائل و مشكلات يهوديان فرانسه كه علت اصلي آن شكست طرح بزرگ كشورگشايي ناپلئون بود سبب شد تا مسأله يهود ابعاد كوچكتري پيدا كند و اهميت پيشين آن كاهش يابد.
در واقع ناپلئون درصدد بود در اهداف امپراتوري و جهانگشايانه خود، از يهوديان شرقي و اروپايي به مثابه ابزاري پيشبرنده استفاده نمايد كه دستكم در دوران حكومت خود ناكام ماند.