توسعهطلبي به روايت صهيونيستها

موشهدايان وزير جنگ اسبق رژيم صهيونيستي در 16 اوت 1987 در مصاحبه با روزنامه «جروزالم پست» اظهار داشت: «اگر ما تورات را داريم و خود را ملت تورات ميدانيم بايد تمامي سرزمينهايي كه در تورات آمده است را نيز داشته باشيم» با اين همه، وي در جريان جنگ شش روزه 1967 چهره اصلي خود را نماياند و ثابت كرد كه انگيزههاي او به هيچ وجه مذهبي نيستند. وي در نامهاي كه دخترش (نماينده مجلس) صحت آن را تأييد كرد، دلايل واقعي حمله به ارتفاعات جولان را بيان ميكند. او اين نامه را در سال 1976 براي دوست روزنامهنگارش، آقاي «رامي تال» نوشته است . دايان مينويسد:
«80درصد ـ بيشك بيش از 80 درصد فرض كنيم 80 درصد ـ از درگيريهاي نظامي (در مرز اسرائيل و سوريه) به شكل زير آغاز شدند: تراكتوري را براي شخم زدن يك زمين باير در منطقه غير نظامي ميفرستاديم و ميدانستيم كه سربازان سوري بر روي آن آتش خواهند گشود. در صورتي كه به طرف آن شليك نميشد به راننده تراكتور دستور داده ميشد آنقدر جلو برود تا مورد حمله قرار گيرد. در اين صورت از تانك و هواپيما استفاده ميكرديم مسايل به اين شيوه به وقوع ميپيوستند.» وي در جاي ديگر مينويسد:
«هيأتي از جمع كنندگان محصول، از سوي ژنرال «داود اِلار» كه در آن زمان فرمانده ناحيه شمال بود نزد «لِوي اشكول»، نخستوزير اسرائيل، فرستاده شدند و او را متقاعد كردند كه از اراضي شان دفاع كند». (لوموند، 2 ژوئن 1997). اين هيأت فقط براي دفاع از زمين و خاك و امنيت منطقه خودشان نزد «اشكول» رفته بودند و هرگز به جنگ نميانديشيدند. من نيز اين را فهميده بودم ولي جلوي جنگ را نگرفتم (لوموند، 2 ژوئن 1997)
«موشهشارت» سياستمدار اسرائيلي در 16 ژوئن 1955 در «ژورنال» خود نوشت: «به عقيده موشهدايان براي جنگ در لبنان، بايد به دنبال يك فرمانده ارتش لبنان باشيم و او را در مورد جنبش و هدف خود متقاعد كنيم يا او را بخريم تا وي خود را رهاييبخش مردم ماروني (مسيحيان لبنان) معرفي كند. در اين صورت ارتش اسرائيل وارد خاك لبنان ميشود و اراضي لازم را به تصرف خود در ميآورد. در آنجا يك رژيم مسيحي متحد با اسرائيل به وجود ميآوريم و بدين ترتيب كليه امورات بر وفق مراد ما خواهند شد و اراضي جنوب لبنان به طور كامل ضميمه خاك اسرائيل خواهند شد».
موشهشارت، در تاريخ 28 ژوئن 1995، نيز چنين تأييد ميكند: «رييس ستاد مشترك با خريد يك افسر (لبناني) به منظور استفاده از او به عنوان يك عروسك خيمهشببازي «به نحوي كه ارتش اسرائيل طوري وانمود كند كه او براي رهايي لبنان از دست ظالمان مسلمان به پا خواسته است، موافق است».
خانم گلداماير نخستوزير اسبق اسرائيل در مصاحبهاي با روزنامه انگليس «ساندي تايمز» راجع به هويت مردم فلسطين اظهار داشت:
«ملت فلسطين هرگز وجود ندارد… ما آنها را بيرون نكرديم تا سرزمينشان را تصاحب كنيم. آنها اساساً وجود خارجي ندارند».
پروفسور شاهاك در سال 1975 در كتاب «نژادپرستي و دولت صهيونيسم»، (ص. 152) چنين مينويسد:
«براي آنكه ديگران متقاعد شوند كه فلسطين قبل از اسرائيل «بياباني» بيش نبوده است، صدها روستا با خانهها، گورستانها و گورهايشان نابود و با خاك يكسان شده است».
«بنيموريس» پس از بازگشايي آرشيوها، توانست مشخص كند كه 418 روستاي فلسطيني از مجموع 475 روستا، از روي نقشه پاك شدهاند. «كميته حمل و نقل اسرائيل» در مورد تعداد راندهشدگان فلسطيني، از رقم 460 هزار نفر در اواخر سال 1948 سخن به ميان ميآورد. براي همين دوره «ادارة امور امداد آمريكا، براي فلسطينيهاي پناهنده (UNRWA)، به رقم 90 هزار نفر را ارائه ميدهد.
و اما در مورد مسيحيان فلسطيني، اسقف لاتيني بيتالمقدس با اشاره به مهاجرت دستهجمعي كاتوليكها، يادآوري ميكند كه اكنون تعداد مسيحيان بيش از 10 هزار نفر نيست درحاليكه قبل از 1948، تعداد آنها 50 هزار نفر بوده است.
خانم گلدامير كه به واسطه قرائتي بنيادگرايانه از تورات خود را بر حق ميداند چنين اظهار ميدارد:
«اين كشور به مثابه اجراي قولي است كه خداوند داده است. بنابراين خندهدار خواهد بود اگر قانوني بودن آن را مورد شك و ترديد قرار دهيم». (روزنامه لوموند مورخه 15 اكتبر 1971).