حماس و انتخابات

مناطق تشکیلات خودگردان فلسطین در این ماه شاهد برگزاری دومین دور انتخابات شهرداری ها و شوراهای محلی بود. علی رغم این که عملکرد جنبش فتح در این مرحله بهتر از دو دوره قبل بود، اما پیروزی حماس در حوزه های بزرگ انتخاباتی در نوار غزه حاکی از این نکته است که رقابت جریان اسلامی در انتخابات برای فتح چالش جدی و بزرگی به شمار می رود. همچنین نشانگر این مطلب است که تغییراتی اساسی در نقشه سیاسی فلسطین روی داده است.
یکی از نتایج انتخابات این دوره بروز درگیری های گسترده میان هواداران جنبش فتح و حماس در چند منطقه نوار غزه بود که شدیدترین آن در شهر پرجمعیت رفح ـ که حماس در آن به پیروزی بزرگی دست یافت ـ روی داد. رقابت انتخاباتی که با جدیت بسیار و هزینه کردن اموال زیاد همراه بود، بیانگر وضعیت عضوگیری گروه ها در میان توده فلسطینیان بود. این همه رقابت شدید تنها برای انتخابات محلی بود و تاثیر سیاسی ملموسی بر تشکیلات خودگردان و سازوکارهای مراکز تصمیم گیری نمی گذارد. این مساله در حد خود نگران کننده است و اگر این انتخابات به این وضعیت بحرانی میان فتح و حماس منجر شد، پس وقتی حماس در انتخابات احتمالی مجلس هم چنین نتایجی را کسب کند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
فتح از اواخر دهه شصت میلادی جنبش مبارزات ملی فلسطین را رهبری می کند و مهم ترین و اصلی ترین گروه سازمان آزادی بخش فلسطین ـ ساف ـ محسوب می شود. اما ریشه های بحرانی که فتح اکنون با آن دست به گریبان است، به همین نقش آن در آن دوران باز می گردد. از نیمه دهه هفتاد میلادی بروکراسی گسترده ای در داخل این جنبش رشد کرد و مسؤولان جنبش به جای این که عامل قدرت و توامندی برای فتح و آرمان ملی فلسطین باشند، بر دوش این جنبش سنگینی می کردند. فتح به محض این که پیمان اسلو را امضا کرد و در آن واحد هم بر تشکیلات خودگردان سیطره پیدا کرد و حزب حاکم شد، به میزان گسترده ای اعتماد طیف وسیعی از ملت فلسطین نسبت به خود را از دست داد و محبوبیتش کاهش یافت. در نتیجه طبیعی می نمود که اسلامگرایان فلسطینی به عنوان رقیبی سرسخت در مقابل فتح ظاهر شوند نه تنها به خاطر نقش بزرگ آن ها در عرصه نبرد ملی از همان زمان شروع انتفاضه اول، بلکه به خاطر کارکرد اجتماعی و امانت داری و دور بودن آن ها از هر گونه شائبه فساد و .. بود.
حماس طی چند سال گذشته موفق شد که شبکه گسترده ای برای حمایت و انجام پروژه های بزرگ خیریه و اجتماعی با کارکرد شایسته و قابل تقدیر ایجاد کند و در بیش تر اوقات در ارائه خدمات اجتماعی و انسانی بر مؤسسات تشکیلات خودگردان که فساد مالی و اداری به شکل گسترده ای در آن ها رسوخ پیدا کرده، پیش قدم و بهتر عمل می کنند. اما فتح همچنان و در هر صورتی جنبشی ملی و مبارز است و از همان ابتدای انتفاضه دوم قدرت خود در ایجاد شاخه های مبارزاتی جدید را به نمایش گذاشت و توانست تا حدودی جلوی کاهش شدید محبوبیتش را بگیرد و مجددا اعتماد برخی را که جنبش فتح به عنوان حکومت از دست داده بود، کسب کند. به طور حتم همین مسأله وضعیت سیاسی فلسطین را پیچیده تر کرده است. از یک سو، تک محوری و تکتازی فتح در رهبری مسأله فلسطین به پایان رسیده است و از سوی دیگر، هیچ گروهی تا حال نتوانسته نقش رهبری این گروه را به ارث برد. آنچه در این میان بیش تر بر پیچگی اوضاع می افزاید، اشغالگری و ارتباط تنگاتنگ فتح و تشکیلات خودگردان است ؛ تشکیلاتی که مذاکرات را جهت رسیدن به استقلال ملی رهبری می کند.
کسی نمی تواند میزان موفقیت حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری را در صورت حضور این جنبش در این انتخابات با تمام قوا پیش بینی کند. اما بعید نیست که این جنبش بتواند حداقل یک سوم تا نیمی از کرسی های مجلس را به خود اختصاص دهد که این چالش بزرگی برای سیطره فتح بر پارلمان و مانع سیاسی بی سابقه ای برای ادامه رهبری جنبش ملی فتح به شمار می رود. چه بسا این مساله تاثیراتی بر وضعیت داخلی فلسطین و روند مذاکرات و موضع کشورهای عربی نسبت به وضعیت فلسطین بر جای بگذارد. بعید نیست که به عنوان مثال درگیری های وسیعی میان هواداران فتح و حماس روی دهد و مشارکت ملی به بحران سیاسی دامنه داری تبدیل شود. همچنین بعید به نظر نمی رسد که دولت عبری از نتایج این انتخابات به عنوان توجیهی برای خودداری از عمل به تعهداتش در قبال تشیکلات خودگردان و جامعه بین المللی بهره برداری کند و حتی اگر کشورهای عربی همچنان نسبت به اوضاع داخلی فلسطینی بی طرف بمانند، اما پیروزی ملموس و گسترده اسلامگراهای فلسطین در انتخابات قانونگذاری استقبال رژیم های عربی را در پی نخواهد داشت. این مسائل در حد خود دلایلی کافی است تا حماس نسبت به موضع خود در قبال انتخابات تجدیدنظر کند و اگر وقایع و رویدادها از حد این پیش بینی ها هم فراتر رفت، چه وضعیتی پیش خواهد آمد.
دموکراسی در راس اولویت های ملت فلسطین نبود نه قبل از آمدن تشکیلات خودگردان و نه بعد از آن. آنچه در راس برنامه ها و در واقع هم و غم اصلی فلسطینیان بود، استقلال ملی و آزادی سرزمین از یوغ اشغالگران بود. هدف اساسی اولین انتخابات که در نتیجه آن عرفات به ریاست تشکیلات خودگردان رسید و مجلس قانون گذاری تشکیل شد، دادن مشروعیت به تشکیلات خودگردان بود، بر این اساس که مشروعیت این تشکیلات راه را برای ادامه مذاکره ـ آن با رژیم صهیونیستی ـ هموار می کند. اصلاحات و دموکراسی یکی از شروط حکومت بوش برای تعامل و همکاری با تشکیلات خودگردان و سیاست های آمریکا در قبال تمامی کشورهای منطقه خاورمیانه است. بدون شک نظام ها و رژیم هایی که برخاسته از انتخابات آزاد و دموکراتیک هستند، هر چند هم در معرض انتقادات زیاد باشند، اما بهتر و اصلح از حکومت های استبدادی هستند. اما خطرات زیادی در تحولات دموکراتیک منطقه عربی به خصوص در فلسطین نهفته است. تمامی کشورهای عربی و اسلامی از اجماع لازم برای ایجاد کشوری بر اساس سازوکارهای جدید که بر پایه آن تمامی دموکراسی های اصلی غربی شکل گرفته است، برخوردار نیستند. در اینجا تقسیم جامعه در جوامع دموکراتیک ضرورتا تقسیمی بر اساس اعداد و ارقام نیست بلکه به معنای وجود دیدگاه ها و افکاری است که نماینده اکثریت قاطع مردم باشد. اما تقسیم مطلوب تقسیم دیدگاه ها و جریان های سیاسی فعال و نخبگان و تقسیم میان گردانندگان قدرت و نهادهای آن و اقتصاد و کسانی است که خارج از این دایره هستند. در سایه نبود اجماع، روند دموکراتیه کردن جامعه دچار تقسیماتی خواهد شد و وقتی آرمان ملی ـ یعنی نبرد با نیروی اشغالگر خارجی در اولویت باشد، تبعات این تقسیم بندی ها و اختلافات بدون شک ویرانگر خواهد بود.
وضعیت کنونی فلسطین خیلی حساس تر از گذشته است. اختلافات ناچیزی میان گروه های فلسطینی وجود دارد و همه بر سر اهداف ملی توافق دارند. تقسیم و دوگانگی در عرصه سیاسی فلسطین میان قدرت حاکم که درای روابط تنگاتنگ عربی و بین المللی است و جنبش فتح که به تک روی در تصمیم گیری های ملی عادت کرده است از یک سو و گروه های پیشرو و مردمی از سوی دیگر است که از محبوبیت گسترده مردمی برخوردارند.
بحرانی که در نتیجه انتخابات شهرداری ها و شوراهای محلی به وجود آمده است و نتایج احتمالی انتخابات مجلس قانونگذاری، اجماع ملی فلسطینیان را تهدید می کند. این در حالی است که ملت فلسطین در این برهه بیش از گذشته به وحدت و اتحاد نیاز دارد. گروه های مقاومت فلسطین روابط حسنه و خوبی با رئیس تشکیلات خودگردان برقرار کرده اند و دلایل زیادی مبنی بر این که ابومازن هرگز در تصمیم گیری های بزرگ تک روی نخواهد کرد و هر قدر هم فشارها علیه وی زیاد باشد، اوضاع جامعه فلسطین را به سمت خشونت و جنگ داخلی سوق نخواهد داد، وجود دارد. در نهایت باید گفت که حماس یا هر گروه مقاومت دیگر از طریق انتخابات سعی دارد، چه قدرتی را تصاحب کنند؟
حماس و جهاد اسلامی خارج از چهارچوب اسلو قرار دارند و اگر با نظام سیاسی موجود که نشات گرفته از اسلوست، تعامل دارند، تنها به این دلیل که این نظام یک واقعیت است با آن همکاری می کنند و تعامل آنها با تشکیلات خودگردان هم به این علت است که قدرتی مشروع می باشد. تلاش برای سیطره بر تشکیلات خودگردان با هدف کنارگذاشتن فتح از رهبری این تشکیلات در برنامه ها و سیاست های گروه های مخالف اسلو جایی ندارد. این مسأله خارج از توان مخالفان اسلو است، چه از لحاظ مذاکره با دشمن صهیونیستی و یا اتخاذ موضعی کاملا جدید در قبال روند سازش و تبعات آن این سناریو اصلا غیرممکن است چرا که اجرای آن مقتضی کنار گذاشتن گزینه مقاومت است. همچنین این سناریو ضرورتا به معنای از دست دادن برگ برنده و فشار است که این با مصالح ملی فلسطین کاملا تعارض دارد.
انتخابات در حد خود هدف نیست. اما تنها برای تحقق هدف یا یک سری اهداف صورت می گیرد. در شرایط عادی یک کشور دموکراتیک انتخابات وسیله ای برای رسیدن به قدرت و تحقق برنامه ها و سیاست های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به شمار می رود. از نظر حماس و دیگر گروه های مقاومت فلسطین از جمله شاخه مبارزاتی جنبش فتح باید اهداف شرکت در انتخابات مجلس قانون گذاری محدود و مشخص باشد.

یکی از این اهداف تثبیت نقشه جدید سیاسی فلسطین است. به این معنا که گروه های جدیدی وجود دارند که از حمایت گسترده مردمی برخوردارند و نماینده طیف وسیعی از ملت فلسطین هستند که باید مد نظر قرار گیرند. همچنین تثبیت مشروعیت مردمی گروه های مقاومت فلسطین که جهان پس از یازده سپتامبر آن را به تروریسم متهم می کند، بخشی دیگر از این هدف است. با وجود فشارهای آمریکا، اروپا تاکنون با گنجاندن نام حزب الله در لیست گروه های تروریست مخالفت کرده است. علت چنین مخالفتی هم افزایش توان مبارزاتی حزب الله و شبکه گسترده خدمات رسانی اجتماعی و وزنه سنگین پارلمانی این حزب است که نمی توان آن را نادیده گرفت و از معادلات سیاسی لبنان خارج ساخت.
برگزاری انتخابات فرصت مشابهی برای روشن شدن وزنه و مشروعیت مردمی گروه های مقاومت فلسطین است.
اما دومین هدف که از اهمیت زیادی هم برخوردار است، رساندن فریاد مخالفان به مجلس قانونگذاری و نظارت شدید بر رفتار تشکیلات خودگردان و سیاست های آن است. نظارتی که تنها مربوط به حقوق ملی نیست بلکه مبارزه با فساد و نقض حقوق مردم و محافظت بر منابع ملی اقتصادی را هم شامل می شود. به عبارت دیگر، محافظت از حقوق مردم و تلاش برای تثبیت پایه های حکومتی صالح
تحقق این اهداف به نبرد بزرگ انتخاباتی و به مبارزه طلبی بی فایده جنبش فتح نیاز ندارد. آنچه برای تحقق این اهداف لازم است حضور ملموس در مجلس است یعنی کسب حدود یک چهارم کرسی ها. تعداد دیگری از کرسی ها هم به نامزدهای مستقل که وابستگی حزبی ندارند، اختصاص خواهد یافت. نامزدهای مستقل هم سعی خواهند نمود که مواضع شان با خواسته ها و مطالبات توده فلسطینیان همسو باشد.