رمز بی اعتنایی اسرائیل به سازشکاران عرب !

صحنه فلسطین هرگز در طول تاریخ تا این اندازه شفاف و قابل درک نبوده است. صف بندی نیروهای وفادار به “آرمان فلسطین” از یکطرف صف بندی صهیونیست های اشغالگر و حامیان وقیح غربی آنها از طرف دیگر و در کنار آن پادوهای منطقه ای که برای تامین منافع خود هر لحظه جانب خاصی را می گیرند رنگ عوض می کنند و حتی علیه مواضع دیروزشان موضع می گیرند. اینان اکنون عناصر پایدار و مقاوم در صحنه فلسطین را “دشمن” و اشغالگران را یاور و پشتیبان خود می پندارند و علیه نیروهای مقاومت اسلامی فلسطین به سلاح متوسل می شوند ولی علیرغم تلاش برای جلب نظر صهیونیست ها روز به روز مورد بی اعتنائی بیشتری از جانب صهیونیست ها قرار می گیرند!
اگرچه ممکن است گروه “فتح” و سایر مدعیان دروغین مبارزات ضداشغالگری عده ای را فریب داده باشند و خود را پرچمدار مبارزه علیه اسرائیل معرفی کرده باشند ولی مسئله اینست که دوران فریب و نیرنگ در صحنه فلسطین سپری شده و “فتح” دیگر نمی تواند با فریب توده های فلسطینی درعین همکاری با اشغالگران و “لو دادن” فعالان فلسطینی مدعی مبارزه علیه اسرائیل هم باشد.
حتی رهبران سازشکار و دربارهای بی افتخار عرب هم در شرایط بغرنجی قرار گرفته اند که دیگر نمی تواند دو دوزه بازی کنند و در عین همدستی با اشغالگران مدعی حمایت از آرمان فلسطین باشند. چون دست آنها هم در پیشگاه ملتهای مسلمان و ملتهای عرب “رو” شده است. این دیگر پذیرفتنی نیست که دربارهای عرب در جهت تحقق خواسته های اسرائیل حرکت کنند و تمامی نیازهای اسرائیل را تامین کنند ولی فریبکارانه خود را حامی ملت فلسطین جا بزنند و با دروغ پردازی برای آزادی فلسطین سینه چاک نمایند.
البته تکلیف دربارهای بی افتخار عرب سالهاست که یکسره شده و آنها بیشتر برای منافع خود تلاش می کنند و حمایت از اشغالگران را نزدیکتر به منافع خود می دانند و بهمین دلیل نزدیکی آنها به اسرائیل بیشتر است تا به فلسطین. بدین ترتیب سئوال اصلی ما اینست که با درک این شرایط چرا این روزها شاهد تحرکات برخی دربارهای عرب و تشکل های عربی هستیم چه اهداف و انگیزه هائی در پشت تلاش و تحرک امروز سازشکاران عرب وجود دارد در واقع برای یافتن پاسخ این سئوال بایستی به تقویم ها مراجعه کنیم تا علت را دریابیم.
این روزها به سالگرد جنگ 33 روزه اسرائیل علیه لبنان نزدیک می شویم. جنگ 33 روزه تنها جنگ اعراب و اسرائیل است که به اعتراف کمیته تحقیقات دولتی اسرائیل “وینوگراد” به شکست کامل و قطعی اسرائیل منجر شد و نخست وزیر وزیر دفاع و رئیس ستاد ارتش صهیونیستی مسئول اصلی این شکست خوار کننده معرفی شدند. اگرچه فقط بخش های اعلام شده ای از این گزارش در اختیار عموم قرار گرفت اما کاملا بعید بنظر می رسد که “وینوگراد” به اشتباهات مقامات ارشد اسرائیلی اشاره کند و از رفتار و نقش جنون آمیز بوش بلر و کاندالیزا رایس در تداوم این جنگ و تاثیر آن بر شکست کامل و قطعی رژیم صهیونیستی سخنی بمیان نیاورده باشد.
جنگ 33 روزه افسانه شکست ناپذیری اسرائیل را یکسره باطل کرد و باعث نومیدی مطلق صهیونیست ها در سراسر جهان شد و رویای تشکیل اسرائیل بزرگ از فرات تا نیل را برای همیشه به گورستان تاریخ سپرد. به طور همزمان اسرائیل در تمامی اقدامات خود برای به زانو در آوردن حماس و ناکام ساختن دولت “اسمعیل هنیه” با شکست مواجه شد و هر اقدام اسرائیل باعث تقویت اعتبار و پایگاه مردمی حماس در سرزمین های اشغالی شد. اسرائیل حتی از ابزارهای سیاسی ـ تبلیغاتی و حتی امنیتی در قلمرو فلسطین و از شکست فتح و ناکامی گروههای فاسد فلسطینی هم “استفاده ابزاری” کرد تا با هزینه های محدودی آنها را علیه حماس و دولت “اسمعیل هنیه” وارد صحنه جنگ داخلی کند ولی این ابزار هم به تقویت حماس انجامید و امروزه “فتح” و جناح محمود عباس جز صهیونیست ها هیچ یاوری در قلمرو فلسطین ندارند و آخرین پایگاههای خود را نیز از دست داده اند.
در چنین شرایطی پادوهای سیاسی عرب در تکاپو هستند تا بر روی شکست محمود عباس و ناکامی اسرائیل در جنگ 33 روزه سرپوش بگذارند و نظرها را به سمت و سوی دیگری منحرف سازند. رمز اصلی تحرکات سیاسی پادوهای سیاسی عرب و سفرهای زنجیره ای در قلمرو فلسطین ـ اسرائیل و دربارهای عرب دقیقا در همین نکته خلاصه می شود و فقط از این زاویه است که این اقدامات شتابزده و انفعالی معنی و مفهوم واقعی خود را پیدا می کند.
البته رژیم صهیونیستی هم از این مسائل آگاه است و بیشترین تلاش خود را برای بهره برداری سیاسی ـ تبلیغاتی در جهت تامین اهداف خود بعمل می آورد تا چنین وانمود کند که گویا در صحنه فلسطین “دست بالا” را دارد و از “ابتکار عمل” برخوردار است.
جای تعجب و تاسف است که دربارهای عرب حتی باقیمانده اعتبار خود را هم بنفع اسرائیل “حراج” کرده اند و از این نکته غافل شده اند که در این زمینه دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. قرار بود “احمد ابوالغیظ” وزیر خارجه مصر و “عبداله الخطیب” وزیر خارجه اردن بعنوان نمایندگان رسمی اتحادیه عرب روز 5 شنبه با “ایهود اولمرت” نخست وزیر اسرائیل دیدار کنند. رژیم تل آویو پس از چند روز بازی سیاسی ـ تبلیغاتی سرانجام این دیدار را لغو کرد تا نشان دهد که “ابتکار عمل” در این صحنه در اختیار تل آویو است نه دردست اعراب !
در واقع ابتدا “میرایسین” سخنگوی دفتر “اولمرت” پیشاپیش اعلام کرد که هنوز اولمرت جزئیات دیدار با وزیران خارجه مصر و اردن را مشخص نکرده و سرانجام با تصمیم اسرائیل این دیدار لغو شد لکن برای حفظ آبروی دربارهای عرب اعلام شد که این دیدار به تعویق افتاده است. این درحالیست که “احمد ابوالغیظ” برای جلب نظر مساعد آمریکا به واشنگتن رفته و در دیدار با کاندالیزا رایس تلاش کرد وی را به فعال کردن طرح صلح عربی در خاورمیانه متقاعد کند. از عجایب روزگار آنکه اعراب حاضر شده اند که 10 میلیارد دلار در قبال پذیرش این طرح صلح توسط اسرائیل به صهیونیست ها “باج” بدهند ولی باز هم اسرائیل برای شیرین تر ساختن این معامله “ناز” می کند و با رفتار خود چنین وانمود می نماید که به این پیشنهادها اعتنائی ندارد!
مسئله کاملا روشن است. اسرائیل در موقعیت شکننده و غیرقابل تحملی قرار گرفته است ولی شدیدا مایل است که حقارت رژیمهای سازشکار عرب را به رخ بکشد و با همراه کردن آنان از هر فرصتی برای تامین اهداف خود بیشترین استفاده ممکن را بعمل آورد. به طور همزمان اسرائیل فهرستی از اسامی اسرای فلسطینی دربند این رژیم را برای مبادله با “گلعاد شلیت” اسیر اسرائیلی به مقامات مصری تحویل نموده ولی حماس با رد آن پیشنهاد می گوید بایستی اسرای عضو “کمیته های مقاومت خلق” نیز جزو فهرست آزاد شدگان باشند چون این گروه هم در اسارت شلیت نقش داشته اند. در واقع حماس علیرغم تحت فشار قرار گرفتن مواضع محکمتری را در پیش گرفته و از “موضع بالا” سخن می گوید ولی اعراب اگرچه همه چیز را در اختیار دارند ولی خیلی ذلیلانه و حقیرانه حرکت می کنند و حاضرند 10 میلیارد دلار باج به اسرائیل بدهند تا طرح آنها را بپذیرد و بهمین دلیل اسرائیل سعی دارد امتیازات بیشتری بگیرد و برای اعمال فشار علیه دربارهای عرب وسوسه می شود.
ممکن است کسانی تصور کنند که اینها ساخته های ذهنی ما است ولی باید ببینیم که در جبهه صهیونیست ها دشمن به این مسائل از چه دیدگاهی می نگرد خوشبختانه در این زمینه هم اطلاعات تازه ای وجود دارد که حاصل نظرسنجی موسسه صهیونیستی “معیار صلح” در فلسطین اشغالی است که از صهیونیست ها نظرخواهی کرده و به جمع بندی آن پرداخته است. صهیونیست ها در جمع بندی نظرات خود اعلام کرده اند که تحریم حماس بیفایده است و محمود عباس در رویاروئی باحماس شکست خواهد خورد. شصت درصد آنها نسبت به توانایی فتح برای مقابله با حماس تردید دارند و 50 درصد گفته اند که فتح قادر به پیروزی بر حماس حتی در کرانه باختری هم نیست. کارشناسان رژیم صهیونیستی در جمع بندی اوضاع از دولت اولمرت خواسته اند به محاصره و تحریم حماس پایان دهد چون فتح و محمود عباس فاقد قدرت و “غیرقابل اتکا” هستند ولی مشکل آنها اینست که حماس هم اهل مذاکره نیست.
نظرسنجی مشابهی در کرانه غربی و نوار غزه از فلسطینی ها صورت گرفته و اکثرا مواضع حماس و اقداماتش را ضروری و لازم توصیف کرده اند و تقریبا نیمی از فلسطینی ها هم محمود عباس را “بازیچه دست آمریکا” خوانده اند.
البته اصراری به پذیرش صحت و دقت و جامعیت این نظرسنجی ها نیست لکن این آمار و ارقام نشان می دهد که حتی دشمن هم روی افراد ضعیف و سازشکار حساب نمی کند و آنها را غیرقابل اعتماد و غیرقابل اتکا می داند. به راستی اگر همین بررسیها در مورد ارتجاع عرب و دربارهای بی افتخار عرب انجام شود چه نتایجی به دست می آید آیا این دربارهای فاسد عرب نیستند که “فتح” را به چنین منجلابی کشانیده اند و خود نیز مورد بی اعتنائی قرار گرفته اند در اینصورت آیا اعراب سازشکار مسئول فجایع امروز فلسطین محسوب نمی شوند که با ذلت پذیری و حقارت و کرنش در برابر اشغالگران آنها را برای طلبکاری بیشتر وسوسه کرده اند
مسئله اینست که اصل طرح صلح ملک عبدالله پادشاه عربستان که این روزها بعنوان “طرح صلح اتحادیه عرب” معرفی شده بزرگترین امتیازی است که تاکنون از جانب اعراب به اسرائیل پیشکش شده و در واقع یک “فرصت طلائی” برای اسرائیل محسوب می شود که خود را از منجلاب شکست نظامی در جنگ 33 روزه خارج کند. این فرصتی است که به جسد بی روح اسرائیل پس از شکست خفت بار در جنگ علیه حزب الله جان تازه ای بدمد ولی سئوال اینست که چرا اسرائیل علیرغم نیاز به چنین خدماتی از جانب ارتجاع عرب سعی دارد به دربارهای بی افتخار عرب بی اعتنائی کند رمز اصلی در لغو سفر نمایندگان اتحادیه عرب به تل آویو چیست لغو سفر وزیران خارجه مصر و اردن توسط اسرائیل و بی اعتنائی به طرح صلح اتحادیه عرب در بدترین شرایطی که اسرائیل به سازش با اعراب نیاز دارد نشانگر آنست که در حقیقت اسرائیل مخاطبین عرب را طرفهای قابل ذکری نمی داند و با بی اعتنائی به آنها مایل است امتیازات باز هم بیشتری را از آنها بگیرد و مسائل و مشکلات خود را با هزینه های کمتری حل و فصل کند.
بنظر می رسد صهیونیست ها با احساس اینکه سران ارتجاع عرب برای سازش با آنها به صف ایستاده اند و حاضرند 10 میلیارد دلار باج به اشغالگران بدهند در واقع سعی دارند تشنگی دربارهای بی افتخار عرب برای دیدار با سران رژیم صهیونیستی را به رخ بکشند و حتی از حقارت و ذلت پذیری آنها هم استفاده ابزاری کنند.
اگر بی اعتنائی به اتحادیه عرب و تردید در پذیرش باج 10 میلیارد دلاری سازشکاران عرب بتواند باعث طرح پیشنهادی باز هم حقیرانه تری شود چرا اسرائیل و حامیانش برای تامین نیازهای خود به این روش ادامه ندهند و تشنگی ارتجاع عرب را بیشتر نکنند بعلاوه فراموش نکنیم که رژیم صهیونیستی به صلح و سازش با کسانی که هرگز با این رژیم جنگ نداشته اند و حتی خبرچین اشغالگران بوده اند هیچ احتیاجی ندارد و آنچه مهم است موضع کسانی است که صادقانه علیه اشغالگران می جنگند و این را دوست و دشمن شاید به یک اندازه درک می کنند.
مسئله اینست که دوران فریب و نیرنگ در صحنه فلسطین سپری شده و “فتح” دیگر نمی تواند با فریب توده های فلسطینی در عین همکاری با اشغالگران و “لو دادن” فعالان فلسطینی مدعی مبارزه علیه رژیم صهیونیستی هم باشد.
این نکته پذیرفتنی نیست که دربارهای عرب در جهت تحقق خواسته های رژیم صهیونیستی حرکت کنند ولی فریبکارانه خود را حامی ملت فلسطین جا بزنند و با دروغ پردازی برای آزادی فلسطین سینه چاک نمایند.
رژیم صهیونیستی سعی کرد از ابزارهای سیاسی ـ تبلیغاتی و حتی امنیتی در قلمرو فلسطین و از شکست فتح و ناکامی گروههای فاسد فلسطینی هم “استفاده ابزاری” کند و با هزینه های محدودی آنها را علیه حماس و دولت اسمعیل هنیه وارد صحنه جنگ داخلی کند ولی همین ابزار هم به تقویت حماس انجامید
پادوهای سیاسی عرب در تکاپو هستند تا برروی شکست محمود عباس و ناکامی صهیونیست ها در جنگ 33 روزه سرپوش بگذارند و نظرها را به سمت و سوی دیگر منحرف سازند.
تردیدی نیست که رژیم صهیونیستی در موقعیت شکننده و غیرقابل تحملی قرار گرفته ولی شدیدا مایلست که حقارت رژیمهای سازشکار عرب را به رخ بکشد و با همراه کردن آنان از هر فرصتی برای تامین اهداف خود بیشترین استفاده ممکن را بعمل آورد.
در واقع رژیم صهیونیستی به صلح و سازش با کسانی که هرگز با این رژیم جنگ نداشته اند و حتی خبرچین اشغالگران بوده اند هیچ احتیاجی ندارد. آنچه مهم است موضع کسانی است که صادقانه علیه اشغالگران می جنگند و این را دوست و دشمن شاید به این اندازه درک می کنند.