سقوط آزاد ایده صهیونیسم پس از 63 سال

 روند نزولی رژیم اسراییل "نکبت" روزی است که در آن تخم نامتجانس ترین ساختار در خاورمیانه اسلامی با حمایت همه جانبه استعمار غربی کاشته شد، اما امروز پس از گذشت بیش از نیم قرن، جهان شاهد سقوط آزاد ایده هایی است که بر اساس نژادی تاسیس شد.
به گزارش خبرگزاری مهر، مقایسه ای تطبیقی میان موقعیت نخستین روزهای تشکیل رژیم اسرائیل در سرزمین فلسطین با موقعیت این روزهای این رژیم به ویژه پس از سال 2006 بیانگر واقعیتی انکارناپذیر برای جنبش صهیونیسم خواهد بود.
وقوع دو انتفاضه پیروزمند در فلسطین، عقب نشینی از جنوب لبنان در سال 2000 ، عقب نشینی از نوار غزه پس از 38 سال اشغال این منطقه در سال 2005 و شکست نظامی از جنبش حزب الله لبنان در سال 2006 و اینک بحرانهای دنباله دار داخلی در این رژیم حکایت از سقوط آزاد ایده صهیونیسم پس از 63 سال از زمان موجودیت نامشروع اسرائیل دارد.
پانزدهم ماه می1948میلادی مصادف با 25 اردیبهشت 1327 (ه.ش) رژیم صهیونیستی پس از خروج نظامیان انگلیسی از فلسطین و اشغال کامل سرزمین مردم مسلمان و مظلوم این کشور موجودیت خود را به جهان اعلام کرد.
سالها قبل در سال 1917 میلادی بیانیه ای منتشرشد که بر اساس این اعلامیه، اولین دولت صهیونیستی در فلسطین اشغالی تشکیل شد. نام این اعلامیه بالفور بود که بر اساس مندرجات آن تمام اراضی فلسطین به دست یهودیان افتاد و در واقع شروعی برای اعلام هویت رژیم صهیونیستی بود.
انگلستان از سال 1839 به طور رسمی از یهودیان ساکن در فلسطین، سوریه و شبه جزیره سینا حمایت کرد و این حمایت را درسالهای بعد افزایش داد و در روند مهاجرت یهودیان به این سرزمین تلاش کرد. انگلستان درراه تثبیت اقتدار خود در فلسطین همت فراوانی مبذول کرد، ولی وقتی جامعه عرب را در برابر خود دید، از این خواسته خود چشم پوشید.
برهمین اساس و درآستانه اشغال فلسطین توسط ژنرال آلنبی، جیمز بالفور وزیرامور خارجه وقت انگلیس طی نامه ای به لیونل والتر دوروچیلد، قول همکاری تمام عیاری را برای تاسیس یک رژیم صهیونیستی در فلسطین به وی داد. بنابراین در زمانی که آلنبی به سوی فلسطین می شتافت، بالفور نیز جدی ترین گام را در زمینه تشکیل یک رژیم صهیونیستی در فلسطین برداشت. در همین زمان صهیونیستها از نامه بالفور و پیشروی ژنرال آلنبی به عنوان استجابت دیرینه دعای قوم یهود یاد کردند.
طی مدت سی سال و در حالی که مسلمانها در اختلاف و چند دستگی به سر می بردند، بریتانیا زمینه را برای تشکیل رژیم صهیونیستی فراهم کرد. هجوم صهیونیستها از سراسر جهان به فلسطین، تشکیل گروه های نظامی صهیونیستی، در اختیار قرار دادن امکانات مالی و اقتصادی، تقویت وجهه صهیونیستها در جهان از طریق رسانه های بین المللی و سرکوب مسلمانان فلسطین از جمله مهمترین اقدامات استعمار برای تشکیل رژیم صهیونیستی بود. سرانجام پس از آماده شدن موقعیت، انگلستان بر قیمومت و اشغال خود در فلسطین پایان داد و از آن جا خارج شد. پس از این واقعه، رژیم اشغالگر قدس موجودیت خود را اعلام کرد و نخستین جنگ اعراب و این رژیم که منجر به پیروزی صهیونیستها شد، در گرفت .
همزمان با خروج کمیسر عالی انگلیس از فلسطین، یهودیان ساکن در آن سرزمین به رهبری دیوید بن گورین رسما موجودیت خود را به نام اسرائیل اعلام کردند. چند ساعت بعد، آمریکا و شوروی نیز این رژیم را به رسمیت شناختند. به دنبال این مسئله، غروب همان روز چهار کشورعربی مصر،سوریه، اردن و لبنان به دولت نوظهور اسرائیل اعلان جنگ دادند و این اولین جنگ خونین اعراب و اسرائیل بود. در اعلامیه تشکیل اسرائیل، فلسطینی ها که مالک 97 درصد از اراضی این کشور بودند با قید عبارت " جوامع موجود غیر یهود " نادیده گرفته شدند. این اعلامیه سبب سرازیر شدن غیر قانونی یهودیان سراسر جهان به فلسطین شد و این امر مورد حمایت دولت آمریکا قرار گرفت. از آن زمان تاکنون تجاوز و غارتگری های این رژیم غاصب بر ملت ستمدیده فلسطین ادامه دارد و مردم فلسطین راه نجات خود را مقابله و مقاومت یافته اند.
۱۵ ماه مه 1948 فصلى متفاوت را در تاریخ این سرزمین رقم زد و در میان هلهله و غریو اروپاییان که در پى فراموش کردن گناه خود برآمده بودند، در فلسطین مردمى قربانى جنایت اروپاییان مى شدند و تاوان گناهى را پس مى دادند که هیچ گاه مرتکب نشده بودند. ۱۵ ماه مه روز فاجعه و شوم ترین روز براى مردم فلسطین است. توطئه صهیونیستى که گام به گام در مستعمره سازى سرزمین فلسطین موفق نشان داده بود، با همراهى قدرتهاى پیروز در جنگ دوم جهانی توانست از کانال سازمان جدید التأسیس ملل متحد یکى از نادرترین و در عین حال ناعادلانه ترین قطعنامه ها را به تصویب رسانده و هویت جعلى اسرائیل را پایه گذارى کند.
حملات سازمان یافته گروه هاى مسلح صهیونیستى بر اساس این طرح به طرزى وحشیانه به کشتار و فرارى دادن فلسطینى ها مى پرداختند تا همانگونه که وایزمن ادعا کرده بود، به جهانیان نشان دهند که فلسطین آنقدر اسرائیلى است که بریتانیا انگلیسى شمرده مى شود. محو و نابودى روستاهاى عرب و فلسطینى، ایجاد رعب و وحشت در صف فلسطینى ها براى آنکه فرار را بر قرار ترجیح دهند از تاکتیکهایى بود که در کنار عملیات تروریستى به کار گرفته شد تا زمینه هاى بازگشت یهودیان به سرزمین موعود با تحریفات توراتى فراهم شود.
اما رهبران صهیونیستى هیچ گاه به این سؤال پاسخ ندادند که اگر مهاجرت و سکنى گزینى یهودیان هم از انگیزه هاى مذهبى و سفارشات توراتى بود، پس چرا مهاجرت و سکنى گزینى در دشت هاى کم ارتفاع ساحلى و مناطق حاصلخیز فلسطین معطوف شده بود و همچنین مناطق شهرى ترجیح داده شده بود. اما عملکرد مستعمره سازى گروه هاى صهیونیستى در سرزمین فلسطین روندى یکسویه داشت و آن محو هویت فلسطینى و نشاندن هویتى یهودى بر این سرزمین مقدس بود، سرزمینى که آن را مهد پیامبران نام نهاده اند.
صهیونیستها در این راه علاوه بر به کارگیرى همه ابزارهاى فیزیکى، به تحریف و تغییر تاریخ نیز دست زدند و حتى سانسور چى هاى صهیونیستى به امحاى فلسطین و نشانه هاى آن پرداختند. جالب آنکه این سانسورها حتى دفتر یادداشت "اسحاق رابین" نخست وزیر اسبق اسرائیل را نیز شامل شد و آن درج جریان اخراج ۵۰ هزارفلسطینى غیرنظامى "مله" و"لد" بود. چرا که باید وانمود مى شد که اعراب فلسطینى با رضایت خانه وکاشانه خود را ترک مى کردند و باز هم ۱۵ ماه مه یادآور تلخ ترین خاطره در ذهن مردم فلسطین است. خاطراتى سیاه از کشتار و کشته شدن، آوارگى و یا چشیدن طعم سرد و جانسوز اسارت و دربند بودن.
۱۵ ماه مه قطعنامه اى صادر شد که طرف اصلى آن یعنى فلسطینى ها که جمعیتى افزون بر اقلیت یهودى را تشکیل مى دادند، هیچ گاه اجازه نیافتند بر اساس مفاد قطعنامه تقسیم دولت عربى را در برابر دولت عبرى تشکیل دهند و حکومت خود را برپا کنند. با گذشت ۵۸ سال پس از صدور قطعنامه تقسیم یا به تعبیر صحیح تر قطعنامه اشغال فلسطین، دولت صهیونیستى با به کارگیرى تاکتیک مرزهاى متحرک درصدد گسترش هرچه بیشتر حیات فضایى خود بوده است و در مقابل مقاومت و مبارزه در برابردشمن صهیونیستى چشم دیگر فلسطینى ها را به احقاق حقوق تضییع شده خود امیدوار کرده است. مقاومت ضدصهیونیستى فلسطینى ها این بار در سالگرد ۱۵ ماه مه، دولتى را به قدرت رسانده که براى توسعه طلبى، نظامى گرى صهیونیستها از زبان مدارا و تسامح سخن نمى گوید. انتفاضه هاى متعدد فلسطینى ها مشخص مى کند که راه مقابله با اسرائیل شناخته شده است. 
تحلیل تطبیقی از روند نزولی اسرائیل
به گزارش سایت مرکز اطلاع رسانی فلسطین، در طول سالهای اشغال فلسطین دو انتفاضه در سال 1987 و 2000 میلادی ثمرات بزرگی را برای فلسطینی ها به دنبال داشت.
انتفاضه اول اگرچه در سال 1993 با تحمیل قرارداد اوسلو از سوی آمریکا علیه فلسطینی ها به خاموشی گرایید، اما وقوع این انتفاضه بزرگترین موفقیت را برای فلسطینی ها به ارمغان آورد. انتفاضه اول فلسطینی ها سبب شد تا هویتی به نام هویت "ملت فلسطین" در جهان به اثبات برسد. پس از یک دوره تلاش رسانه های غربی در معرفی هویتی به نام ملت یهود و چشم پوشی عامدانه از ملت فلسطین در نهایت انتفاضه نخست فلسطینی ها که به انتفاضه سنگ و چوب شهرت یافت توانست به جهانیان ثابت کند که در فلسطین هویتی به نام ملت فلسطین نیز زندگی می کنند.
انتفاضه دوم فلسطینی ها نیز برکات بزرگتری را به دنبال داشت. در طول دوران انتفاضه دوم فلسطینیان که به انتفاضه الاقصی نام گرفت آمریکاییان پذیرفتند که هویتی به نام "دولت فلسطین" نیز باید وجود داشته باشد. طرح تشکیل دو دولت فلسطینی و اسرائیلی در کنار هم از سوی دولت جرج دبلیو بوش مصداقی بر این مدعاست که میسر نشد مگر با استمرار انتفاضه دوم فلسطینی ها هرچند که باید در نیت واشنگتن تردید کرد، اما نفس اعلام این موضع نشانگر پیروزی بزرگ مقاومت بود.
درکنار این دستاوردها عقب نشینی از نوار غزه پس از38 سال اشغالگری در سال 2005 توسط رژیم صهیونیستی و پیروزی جریان اسلامگرا در انتخابات فلسطین از دیگر برکات انتفاضه دوم فلسطینی ها بود.
بر این اساس می توان گفت ایده صهیونیسم اگرچه در سالهای اولیه تشکیل اسرائیل روندی صعودی با توجه به حمایت غرب از این رژیم داشت، اما درسالهای اخیر با شکستهایی همچون دوبار شکست به دست حزب الله در سالهای 2000 و 2006 روندی نزولی داشته است. امری که امید فلسطینیان را برای آزادی سرزمین خویش دوچندان کرده است.