شکاف های موجود در جامعه یهودیان رژیم صهیونیستی

درپس پرده تابلوی رژیم صهیونیستی، که رهبرانش می کوشند آن را به شکل تابلویی منسجم و هماهنگ نشان دهند، چهره ای زشت ازتقسیم بندی های نژادی، سیاسی و دینی وجود دارد که سایه ای ازنگرانی و جنگ سرد آن راتاریک کرده است.

«لوراه زرمبسکی» درماه سپتامبر سال 2002 میلادی کتابی به نام «چند دستگی دینی و غیردینی دراسرائیل ازدیدگاه تصمیم گیران و افکارعمومی» را دررژیم صهیونیستی منتشرکرد، که تحت عنوان سلسله پژوهش های دین ودولت توسط آکادمی پژوهش های سیاسی (بلورسهایمر) درشهر قدس اشغالی به چاپ رسید.

این کتاب به تقسیم بندی میان مذهبیون وغیرمذهبی ها می پردازد. لذا برآن شدیم تا بخش هایی ازاین کتاب رانقل کنیم.

تشریح جامعه اسرائیل:
با توجه به وضعیت فعلی جامعه اسرائیل ازنظر دینی، می توان این جامعه را به شش بخش تقسیم کرد:
1- لیبرال ها که براهمیت یک اسرائیل دموکرات و لیبرال تأکید می ورزند، این عده ضمن تأکید بر ارزش فرهنگی میراث یهود، هرگونه الزام دینی دراین زمینه را رد می کنند. لذا لیبرال ها جزو گروه مخالفین دین به شمار می روند.
2-گروههای غیرمذهبی: این عده به رابطه میان یهود وامرالهی اعتقاد نداشته و آن رانفی می کنند، و یا ازاحکام یهود رویگردان هستند و یا تنها به عنوان یک موضوع فرهنگی با آن برخورد می کنند و معتقد به جدایی دین ازسیاست هستند.
3-گروه های ملی (ملیون): این گروه ها برارزش فرهنگی و تاریخی میراث یهود تأکید دارند، اما آن را آسمانی نمی دانند، لذا معتقد به حفظ آن ازطریق حفظ اسرائیل به عنوان یک حکومت دموکراتیک هستند.
4- مذهبیون: این عده جامعه عبادی و معنوی اسرائیل راکه به اصول آسمانی اعتقاد دارد، نشان می دهند. شریعت یهود منبع تصمیم گیری این گروه هاست وخود به دو گروه مذهبیون ملی گرا و «حریدیم» تقسیم می شوند.
مذهبیون ملی گرا، اسرائیل را براساس اصول اعتقادی ودینی پایه ریزی کرده و معتقدند که اسرائیل فعلی نماینده عهد میان خدا و ملت اسرائیل است،این عده همچنین صلاحیت رژیم فعلی را ناشی ازاین عهد می دانند و درفرهنگ از منابع دینی وسایر منابع استمداد می طلبند.
درمقابل، حریدیم ها هرگونه مفهوم دینی حکومت را رد کرده و معتقدند که اسرائیل تنها با آمدن مسیح به قداست دست می یابد، همچنین منبع انحصاری معارف خود را ازشریعت یهود می دانند، و ازمردم می خواهندکه به خاطر حفظ شریعت،تلاشی مضاعف داشته باشند، اما همزمان به دلیل نگرانی از جهان خارج، می کوشند تا حائلی میان اسرائیل و جهان خارج ایجاد کنند.
5- سنتگراها: این عده از طریق احترام به دین، سنت های یهود را اجرا می کنند، اما برخلاف مذهبیون شریعت یهود را به عنوان منبع تصمیم گیری نمی دانند، اکثر سنتگراها، سفاردی هستند و 36% از جمعیت اسرائیل را تشکیل می دهند، با این وجود در مسائل مربوط به روابط میان مذهبیون و غیرمذهبی ها نفوذ چندانی ندارند، چرا که از نظر سیاسی سازمان یافته نیستند، لذا اکثراً در موضع گیری خود شکست می خورند. سنتگراها نماینده طبقات میانه حال جامعه هستند، اما به دلایلی که ذکر شد و برای آنکه متهم به ستیزه جویی با دین نشوند در مسائل سیاسی سکوت اختیار کرده و موضع گیری نمی کنند.
6- گروههای دینی جایگزین: شامل گروههای محافظه کار و اصلاح طلب که جانشین اندیشه دینی (حریدیم) به حساب می آیند. این عده تنها چند هزار نفر هستند و در اقلیت قرار دارند. با این حال، از سوی گروه های یهودی خارج از اسرائیل، به ویژه در آمریکا، حمایت می شوند. گروه های مذکور نقش محوری در زمینه رابطه میان مذهبیون و غیرمذهبی ها ندارند و بیشتر به مشکلات میان دین و حکومت و آینده اسرائیل می پردازند.
اولویت های گروههای مختلف:
با بررسی روابط میان مذهبیون و غیرمذهبی ها، می توان خطوط قرمز را برای مردم تشخیص داد، بررسی ها نشان می دهد هریک از گروههای فوق الذکر دارای تأثیری خاص در این مساله است. این اولویت ها در دهه های گذشته به ایجاد فرضیات و تصوراتی اشتباه شد، که هریک خطوط قرمزی را درباره احترام به این اولویت ها و به رسمیت شناختن آن پدید آورد.
حریدیم ها، برای آموزش و پرورش اولویت خاصی قائل هستند و مؤسسات آموزشی اساس و شیوه زندگی شان را تشکیل می دهد، از این رو، «آبراهام رابیتس» از حزب حریدی (یهدوت هتوراه) معتقد است که فراهم کردن زمینه آموزش های دینی، در رأس اولویت های این گروه قرار دارد.
همچنین «خاخام مردخای کارلیتس» رئیس شهرداری «بنی براک» نیز بر این امر تاکید می ورزد. از سوی دیگر «یوناتان روزنبلوم»، رئیس حریدی مؤسسه
«Reources jewish Media» می گوید: مراکز و مؤسسات دینی، پایه جامعه حریدیم است. به گونه ای که حریدیم ها آماده اند تا بخاطر آن بجنگند.
اولویت های آموزش و پرورش در تمام مصاحبه ها و گفت وگوی رهبران حریدی قابل مشاهده است.
آموزش، ادامه شیوه زندگی حریدیم در اروپا به شمار می رود و آنها به آن به عنوان مشعل فروزان تورات می نگرند که باید به خاطر مصلحت قوم یهود از نسلی به نسل دیگر منتقل شود.
اما گروههای ملی- مذهبی و همچنین بخش هایی از غیرمذهبیهای ملی، حفظ و صیانت از هویت یهودی رژیم را مهمترین مساله می دانند، و نگران هستند که این هویت در میان مردم غیرمذهبی آرام آرام کمرنگ شده و جایگاه خود را از دست بدهد.
براین اساس، جنگ برای حفظ ماهیت یهودی اسرائیل اولین اولویت ملی- مذهبی ها تلقی می شود و پس از آن حفظ آزادی ها، مساوات در جامعه اسرائیل در رده های دیگر اولویت های غیرمذهبی های لیبرال و ملی مذهبی ها قرار دارد. از دیگر مواردی که این گروه ها بسیار به آن اهتمام می ورزند قانون احترام به انسان و آزادی های فردی است که به همین خاطر غیرمذهبی نسبت به هر فرد یا گروهی که این آزادی را خدشه دار سازد، به شدت حساس هستند.
اولویت مذکور در شش گروه فوق الذکر یکی است، اما آنچه که روابط مذهبی ها یا غیرمذهبی ها را تحت الشعاع قرار می دهد عواملی است که مطابق با منافع هر گروه بوده و در واقع از تغییر و تحولات 25 سال اخیر در جامعه اسرائیل نشأت می گیرد این همان عواملی است که علت اصلی چند دستگی و شکاف میان این دو گروه محسوب می شود.
ترس از طرف مقابل: یکی از مهمترین این عوامل ترس از طرف مقابل است که باعث اختلاف میان گروه ها می شود.
حریدی ها همواره نسبت به تأثیر خارجی ها بر خود و راه حل های میانه می ترسند. شاید بتوان گفت حریدیم اصلاً به دلیل همین ترس و نگرانی و برای حفظ دین در برابر جنبش روشنفکری غیرمذهبی بوجود آمد و رشد و نمو یافت.
این گروه دروازه های خود را در برابر جهان خارج، مسدود کرده و در برابر هر متغیر خارجی بسته مانده است. حریدیم ها همواره خود را در میان جامعه غیرمذهبی ها، که تلاش می کند شیوه زندگی اش را نابود کند، در محاصره می بیند. این ترس به ویژه هنگامی قوت می گیرد که بدانیم فرهنگ غیرمذهبی در میان جامعه اسرائیل، فرهنگ رایج به شمار می رود.
«خاخام آهارون فیلدمن» رئیس آکادمی دینی در «بئوهتوراه» در قدس می گوید: یهودیان حریدیم، به سایرین به عنوان یهودیان غیرشرعی می نگرند و معتقدند که دستانی وجود دارد که تلاش می کند جامعه حریدیم را مورد اهانت قرار دهد.
از این رو، جامعه حریدیم به شدت از برقراری رابطه با جامعه غیرحریدیم امتناع می ورزد.
این دیدگاه و ترس حریدیم ها، تأثیرات مهمی بر سیاستگذاری ها در اسرائیل، گذاشته است به گونه ای که برخی رهبران معتقدند که هر پیشنهادی باید از این گروه سرچشمه گیرد در غیر این صورت تهدیدکننده آنان خواهد بود.
نگرانی حریدیم ها از راه حل های میانه بر پایه این اندیشه قرار دارد که «اگر به آنها انگشت بدهی، همه دست را می برند». اندیشه مذکور که پایه تصمیم گیری ها و سیاست گذاری های رهبران حریدیم است این امر را القا می کند که راه حل های میانه بطور حتم به شکست منتهی می شود.
حریدیم ها از این نگران هستند که مبادا منجر به امتیاز دادن در موضع گیری های خود شوند. لذا حتی اگر راهکار میانه ای درست هم باشد، باز آن را رد می کنند، این امر یکی از مشکلاتی است که اجازه نمی دهد گروه مذکور وارد روند اقتصاد اسرائیل شود.
«خاخام روزنبلوم» در این باره می گوید: برای موفق شدن در گفت وگو با حریدیم ها باید میان چماق و هویج تفاوتی خاص قائل شد. چرا که هویج به معنای انگیزه ها و فرصت های اقتصادی برای موفقیت است و بیش از چماق یا تهدید ثمربخش خواهد بود.
ترس و نگرانی ملی- مذهبی ها:
گروه های ملی- مذهبی از این نگرانند که اسرائیل ماهیت خود را از دست بدهد. از جمله مسائلی که رهبران مذهبی را می ترساند، موج گرایش های غیرمذهبی در میان مردم اسرائیل است. همین امر باعث ایجاد نوعی نفرت در گروه های مذهبی نسبت به غیرمذهبی شده است.
«خاخام یهود اعمیطال»، رئیس آکادمی «هارعتسیون»، معتقد است که تاریخ ملت اسرائیل پر است از مشکلات و چالش هایی که روابط مذهبیون و غیرمذهبی را تیره کرده است. که از آن جمله می توان به مخالفت حریدیم ها با حمایت از دولت و مخالفت غیرمذهبی ها با احکام شریعت یهود اشاره نمود. لذا ما شاهد نوعی نگرانی در گروه های مذهبی نسبت به فروپاشی ماهیت یهودی رژیم هستیم.
«نادیا مطر» یکی از بنیانگذاران مؤسسه «زنان برای آینده اسرائیل» ضمن تأیید این نظریه، می گوید: اگر همه متمایل به حفظ ماهیت یهودی حکومت باشند دیگر اختلافی میان مذهبی ها و غیرمذهبی ها نخواهد بود.
این نگرانی در گروه های ملی-مذهبی به ویژه وقتی شدت می یابد که مشخص می شود تعهدات اخلاقی مردم غیرمذهبی در اسرائیل روزبه روز کمرنگ تر می شود. «خاخام آبراهام یتسحاق کوک» که با آثار و کتب خود همچنان تأثیر به سزایی در گروه های ملی- مذهبی دارد، بر وجود تعهد مشترک میان مذهبی ها و غیرمذهبی ها در قبال اسرائیل تأکید کرده و معتقد است که اسکان در خاک اسرائیل حتی از سوی صهیونیست های غیرمذهبی نیز به عنوان یک عمل دینی و مذهبی تفسیر می شود.
ترسیم شیوه ای برای حل مشکل مناطق 1967 که در اسلو مطرح شد، از جمله عواملی است که سهم به سزایی در رواج این اندیشه دارد که می گوید غیرمذهبی ها دیگر اهمیت چندانی برای اسرائیل قائل نیستند، و به همین خاطر، ماهیت یهودی رژیم در معرض خطر قرار گرفته است.
غیرمذهبی ها از جمله گروه هایی هستند که سیاست «باراک» مبنی بر صلح به هر قیمت را پذیرفتند، که همین امر نگرانی مذهبیون اسرائیل درباره تسلیم مناطق بی شمار در قبال صلحی مورد تردید را چند برابر ساخت.
در مقابل، مردم اسرائیل نسبت به امتیاز دادن های منطقه ای و داخلی همزمان با آغاز انتفاضه دوم مردم فلسطین سخت به وحشت افتادند، که همین وحشت باعث شد شکاف میان گروه های مذهبی و غیرمذهبی تا حدی کاهش یابد.
نگرانی در گروههای غیر مذهبی:
گروه های غیرمذهبی نسبت به افزایش تنفر دینی در اسرائیل به شدت نگرانند و آن را نتیجه التزامی می دانند که «دیوید بن گوریون» در زمان تشکیل اسرائیل به وجود آورد، این التزام همان وضعیت موجود دین در اسرائیل است، یعنی خودمختاری آموزش های دینی و ایجاد دادگاه خاخام ها برای رسیدگی به وضعیت افراد، اعلام روز شنبه به عنوان روز تعطیل و درست کردن خوردنی ها براساس شریعت یهود (کاشیروت) در تمام آشپزخانه های نهادها و مؤسسات. این نگرانی، عامل اصلی تأثیرگذار بر روابط میان مذهبیون و غیرمذهبی هاست که افزایش قدرت سیاسی احزاب دینی نگرانی غیرمذهبی ها در قبال تنفر دینی را تقویت کرد.
در انتخابات سال1996 تعداد نمایندگان منتخب احزاب مذهبی در کنست 23نفر بود که این رقم در انتخابات سال1999 میلادی به 28نفر افزایش یافت. همین امر این نگرانی را در گروه های غیرمذهبی به وجود آورد که موازنه وضعیت کنونی جامعه اسرائیل در معرض خطر قرار گرفته است.
حتی در سال 1977 میلادی برخی احزاب دینی به جای آنکه خارج از چارچوب دولت کار کنند به دولت بگین پیوستند. همین امر به احزاب حریدیم امکان داد تا از قدرت سیاسی خود به نفع طرفدارانشان بهره برداری کنند. لذا بسیاری بر این باورند که احزاب دینی به جای آنکه از قدرت خود در جهت منافع ملی استفاده کنند تبدیل به احزابی باج گیرنده برای منافع گروهی و حزبی خود شدند.