انتفاضه و اولين دستاورد

انتفاضه و اولين دستاورد

انتفاضه در زبان عربي به معناي جنبشي است كه همراه با نيرو و سرعت باشد. امروزه اين واژه براي اشاره به قيام مردم فلسطين به كار مي‌رود كه از دسامبر 1987 م، آغاز شده است و به انقلاب سنگ نيز معروف است.
پس از امضاي پيمان كمپ‌ديويد در 1978 م/ 1356 ش، روند سازش ميان اعراب و اسرائيل آغاز شد و از آن پس روز به روز بر ضعف اعراب افزوده گرديد تا آنكه در سال 1987 م، عملاً همه شعار‌هاي اعراب عليه اسرائيل رنگ باخت و روابط سياسي اعراب با مصر، بي‌آنكه اين كشور در روابط خود با اسرائيل تجديد نظر كرده باشد از سر گرفته شد.
فلسطينيها نااميد از دولتهاي سازشكار عربي، منتظر جرقه‌اي بودند تا خشم انقلابي خود را آشكار كنند. در 8 دسامبر 1987 م/ 17 آذر 1366 ش چهار كارگر فلسطيني در غزه به دست اسرائيليها كشته شدند. به دنبال اين حادثه سراسر غزه به اعتصاب كشيده شد و به ديگر نقاط فلسطين گسترش پيدا كرد و ادامه يافت. فلسطينيها با الگو‌برداري از انقلاب اسلامي مردم ايران، از روشهاي مبارزاتي آنها براي قيام خود بهره گرفتند.
قيام، رنگ و بوي اسلامي به خود گرفت و رهبري قيام به دست سازمانهاي مبارز اسلامي چون حماس و جهاد اسلامي سپرده شد. اولين دستاورد‌ اين قيام سراسري انتقال مبارزات ضد اسرائيلي به داخل سرزمينهاي اشغالي بود. پيش از اين عمده گروههاي مبارز فلسطيني در خارج از مرزهاي فلسطين حضور داشتند و از خاك كشور‌هاي سوريه، لبنان يا اردن مبارزات خود را هدايت مي‌كردند.
امريكا و اسرائيل بر تلاشهاي خود افزودند تا روند سازش را تقويت كنند. اعراب باز هم عقب‌نشيني كردند و در سال 1989م مبدأ تجاوزات اسرائيل را سال 1967 م دانستند و اساساً موضوع اشغال فلسطين را در 1948 م ناديده گرفتند. اردن نيز در اقدامي خيانتكارانه تمام روابط اداري و قانوني خود را با كرانه باختري ملغي اعلام كرد و اندك مسئوليتي را كه پيش از اين براي اداره امور فلسطينيان برعهده داشت از گردن خود وانهاد. بدين ترتيب مردم فلسطين در مقابل اسرائيل تنها ماندند. اما انتفاضه بي‌اعتنا به سازشكاران به راه خود ادامه داد. انتفاضه وابسته به اعراب يا سازشكاران نبود كه با توافقات آنها پايان يابد. قيام پس از شش سال اسرائيل را مجبور به پذيرفتن هويت فلسطيني به جاي اعراب در مذاكرات كرد. اسرائيليها با بخشي از گروههاي فلسطيني كه راه سازش را در پيش گرفتند وارد گفت‌وگو شدند و به اميد خاموش كردن انتفاضه در سال 1993 م / 1372 ش، توافق‌نامه «غزه ـ اريحا» را با سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) به امضا رساندند. اسرائيل در اين توافق‌نامه به اميد ايجاد اختلاف در فلسطينيها اداره مناطق اشغالي را به تشكيلات عرفات، با نام دولت خود‌گردان، واگذار كرد. اسرائيل قصد داشت فلسطينيها را روبه‌روي هم قرار دهد و به اين وسيله نيرو‌هاي نظامي خود را از صحنه‌هاي درگيري خياباني دور سازد و به جاي آنها پليس عرفات را جايگزين سربازان خود كند. گروههاي جهادي راه خود را از سازش سوا كردند. انتفاضه بي‌اعتنا به توافقات سازشكاران و لبخند‌ها و دست فشردنهاي آنان به راه خود ادامه داد. موج تازه قيام در پاييز سال 2000 م با كشته و مجروح شدن صدها فلسطيني در مسجد‌الاقصي شكل گرفت. شهادت نوجوان دوازده ساله‌اي به نام محمد‌الدوره كه صحنه شهادتش در رسانه‌هاي جهاني بازتاب گسترده‌اي يافت بر خشم فلسطينيها افزود. وسعت قيام به حدي بود كه نه دولت خودگردان و نه اسرائيل قادر به مهار آن شدند. دولتمردان صهيونيست و امريكاييان، حاميان هميشگي آنها، كه طي پنج دهه گذشته از فلسطينيها تنها با نام آوارگان ياد مي‌كردند، اكنون مجبور به سخن گفتن از تأسيس دولت مستقل فلسطيني در سرزمينهاي اشغالي شدند.
اين عقب‌نشيني آشكار اگرچه با آرمان فلسطين، يعني آزادي همه سرزمين فلسطين فاصله بسياري دارد، اما نشان از ثمر‌بخشي خون جوانان و نوجوانان شهيد انتفاضه است. انقلاب سنگ هويت فلسطينيها را به آنها بازگرداند و نشان داد كه قدرت سنگ بيش از سلاحهاي امريكايي اعراب است.