جمعيت يهود در اروپاي پس از جنگ دوم افزايش داشته است !

يكي از دلايل محكم در اثبات دروغ بودن هولوكاست، آمار و ارقام جمعيت يهود در جهان در سالهاي قبل و بعد از جنگ جهاني دوم است. براساس سرشماري مندرج در سالنامهها و كتاب سال امريكا و نيز اسناد منتشر شده از سوي مراكز آماري در غرب، به ويژه در ايالات متحده، آمار جمعيت يهوديها در سالهاي 1937، 1938 و 1939، يعني سالهاي قبل از آغاز جنگ، با آمار اين جمعيت در سالهاي 1946 و 1947 نه تنها چندان تفاوتي ندارد، بلكه به اذعان بعضي منابع، رقمي درحدود چند صد هزار تا يك ميليون نفر، طبق آمار سالهاي بعد از جنگ، به جمعيت يهوديها اضافه شده است. بنابراين طبق آمار مزبور، نه فقط چيزي از جمعيت يهوديها كم نشده، بلكه اضافه هم شده بود. با توجه به درصد بسيار كم و ناچيز زاد و ولد يهوديها، چه در آن دوران و چه در دوران كنوني،آمار مورد نظر كاملاً از نظر عقل و منطق هم پذيرفتني است. به اين ترتيب آن رقم ادعايي كشته شده در جنگ جهاني دوم در اين قبيل اسناد و آمار هيچ جايگاهي ندارد و كاملاً مردود است.
دليل مستند و محكم ديگري كه در بطلان فرضيهي هولوكاست ميتوان ارايه نمود، آمار جمعيت يهود در اروپاي زمان جنگ جهاني دوم است. كتاب سالانه يهوديان امريكا، (از 22 سپتامبر 1941 تا 11 سپتامبر 1942) كه از سوي شركت انتشاراتي يهوديان امريكا منتشر شده بود، اشاره ميكند كه در سال 1941 ميلادي، پس از اشغال اروپا از سوي هيتلر و نفوذ آلمان در روسيه، آمار كل يهوديان اروپا با محاسبة ساكنان (جمعيت) يهودي آلمان، سه ميليون و يكصد و بيست هزار و بيست و دو (022/120/3) نفر بود.
در منبع ديگر، آمار يهوديهاي اروپا براساس اقتباس از آمار آلمان نازي، طي سالهاي آخر جنگ در حدود 4 ميليون نفر تخمين زده شده است.
لئون پولياكف در كتابي به نام «ادعية نفرين» با اقتباس از كورهرر، رئيس تحقيقات آماري رايش سوم، اين رقم را ارايه داده است. كورهرر در گزارشهاي خود به هيتلر در تاريخ 27 مارس 1943 و 7 ژوئيه 1944، چنين رقمي برآورد كرده بود. دربارهي اين آمار چند نكته مهم وجود دارد.
نكتهي اول: حتي اگر پذيرفته و ثابت شود كه آمار يهوديان همين رقم چهارميليون نفر در سال 1944، يعني حدود يك سال قبل از پايان جنگ جهاني دوم بوده است؛ اين سؤال خودنمايي ميكند كه طي تقريباً يك سال باقي ماندهي جنگ كه آلمانيها در شرايط نظامي، سياسي و اقتصادي بسيار ضعيف و فلاكتباري قرار داشتند و حتي از نظر دارويي و غذايي در مضيقه سختي قرار گرفته بودند و از همه جبههها و مرزها تحت محاصره شديد متفقين واقع شده بودند، چگونه ممكن بود كه بتوانند، اين جمعيت انبوه را ابتدا در اتاقهاي گاز خفه و سپس در كورههاي آدم سوزي سوزانده و خاكستر كنند؟ آيا در آن سالهاي پاياني، آلمانيها امكانات، توانايي و موقعيت انجام چنين اقدام و عملياتي داشتند؟
نكتهي دوم: اگر رقم مزبور پذيرفته شود، اين بدان معني است كه تاسال 1944 يعني تا پنج سال اول جنگ، نه فقط از آمار يهوديها، چيزي كم نشده بلكه در مقايسه با چند سال قبل آن، صد هزار نفر به جمعيت آنها اضافه شده است.
نكتهي سوم: از مجموع ارقام ارايه شده از سوي كتاب سال يهوديان امريكا در سال1941، در سراسر اروپا 022/120/3 نفر يهودي وجود داشته است. بنابراين، با توجه به اين كه شماري از كشورهاي اروپايي در جنگ جهاني دوم بيطرف بودند و اصلاً وارد جنگ نشده بودند، به علاوه بعضي از كشورهاي اروپايي نيز دور از دسترس قواي آلماني قرار داشتند و تا آخرين روزهاي جنگ جمعيت ساكن در آن مناطق از جمله يهوديها از هر نوع گزند و آسيبي در امان بودند؛ ميتوان نتيجه گرفت كه حداقل نيمي از آمار مورد اشاره به طور طبيعي تا آخر جنگ در امنيت كامل به سر برده و جان به سلامت به در بردهاند. بنابراين چگونه از اين رقم باقي مانده (يعني حدود 000/550/1 نفر)، شش ميليون نفر كشته شدهاند؟
نكتهي چهارم: موضوعي كه بسيار حائز اهميت است و ميتواند مورد توجه همهي محققان و انديشهمندان قرار گيرد، بررسي دقيقتر آمار يهوديان اروپا از آغاز تا پايان جنگ و نيز وضعيت و موقعيت و مهاجرت آنها است. طبق مندرجات منابع يهودي، پس از تهاجم اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي به خاك لهستان در17 سپتامبر 1939، شرق لهستان از آن تاريخ تا ژوئن 1941 تحت اشغال قواي شوروي قرار داشت. جمعيت اين اراضي بالغ بر سيزده ميليون نفر بود كه بين آنها يك ميليون و پانصد و هفتاد هزار (000/570/1) يهودي لهستاني ساكن بودند. جمعيت مورد اشاره نه در قلمرو و دسترس نيروهاي آلماني بلكه در اراضي تحت اشغال و ادارهي شوروي ساكن بودند.
همچنين طبق ادعاي منابع يهودي، بعد از تصرف اراضي غرب لهستان از سوي آلمان، دستور اخراج نيم ميليون (000/500) يهودي از جمع ششصد و پنجاه هزار يهودي اين اراضي، توسط هيملر فرمانده اس.اس صادر گرديد و جمعيت مزبور از سرزمينهاي تحت اداره آلمان خارج شدند.
در منابع اروپايي و امريكايي نيز مورد مشابهي نوشته شده است. نشريه امريكايي نيويورك تايمز پس از جنگ جهاني دوم، آمار و اطلاعاتي منتشر كرد كه در آن گفته شده بود: «هيتلر حدود چهارصد هزار نفر از يهوديان آلمان را از سرزمين رايش وادار به مهاجرت نمود.» كنگره جهاني يهود نيز در نشرية خود به نام «وحدت در پراكندگي» نوشته بود: «اكثر يهوديان آلمان موفق شدند تا قبل از شروع جنگ آن كشور را ترك كنند.»
آمار ديگري حاكي است كه تا سال 1943 دو و نيم ميليون (000/500/2) نفر يهودي در اروپا جابهجا و از قلمرو آلمان خارج شدند. از اين تعداد 5/8 درصد (500/212 نفر) در فلسطين مستقر شدند. ايالات متحده امريكا پذيرش آنان را به 182000 نفر (كمتر از 7 درصد) محدود كرد و انگلستان به 000/67 نفر (كمتر از 3 درصد) اكتفا كرد. اكثريت گستردة آنان يعني 000/930/1 نفر (بيش از 75 درصد) در روسيه شوروي پناه گرفتند.
لوئيس لوين رئيس شوراي يهوديان امريكا و يكي از شاهدان يهودي، پس از پايان جنگ جهاني دوم، ضمن بازديد از روسية شوروي و سركشي به نواحي يهودي نشين، گزارش جامعي از بازديد خود و وضعيت يهوديان مقيم آن كشور ارايه كرد. لوئيس لوين يهودي، در 30 اكتبر 1946، در كنفرانسي در شيكاگو گفت: «در ابتداي جنگ يهوديان در زمرة اولين گروههايي بودند كه از نواحي غربي شوروي كه در معرض تهديد مهاجمان هيتلري قرار داشت، تخليه و با كشتي به مناطق امن شرق كوههاي اورال فرستاده شدند. به اين ترتيب جان دو ميليون [000/000/2] نفر يهودي حفظ گرديد. جالبتر اين كه، در پاييز 1945 و بهار 1946، يك باره اين جمعيت عظيم و انبوه يهودي، در چكاسلواكي، لهستان، مجارستان و بلغارستان ظاهر شدند، آن چنان كه جمعيت بومي اين كشورها احساس كردند كه با يك اشغال دوم (پس از جنگ) مواجه هستند.
از سوي ديگر بعضي منابع مستقل تأييد كردهاند كه پس از جنگ جهاني دوم، مطابق آمار موجود در سال 1946، به استثناي روسيه، هنوز 600/559/1 نفر يهودي در اروپا زندگي ميكردند. بنابراين، آن چه از اين دادهها و يافتهها به دست ميآيد، اثبات ميكند كه از مجموع يهوديان تحت قلمرو و نفوذ آلمان و بلكه كل يهوديان اروپا، در خلال جنگ جهاني دوم،از سال 1939 تا 1945، هيچ رقمي كم نشده است.
نكتهي پنجم: موضوع ديگر قابل توجه و با اهميت در رد داستان هولوكاست، آمار و ارقام منتشر شده از سوي محافل صهيوني و اسرائيلي است. به نوشتهي يكي ازمنابع يهودي: «دفتر نخست وزير اسرائيل به تازگي (سالهاي اخير) شمار «بازماندگان زندهي يهودي سوزي» را يك ميليون (00/000/1) نفر اعلام كرده است.» آمار دفتر نخستوزيري اسرائيل اعتراف ميكند كه پس از گذشت شصت (60) سال از پايان جنگ جهاني دوم، هنوز اين تعداد زنده هستند و در سلامت به سر ميبرند. اين بدان معني است كه از مجموع يهوديهاي اروپا يا يهوديهاي تحت قلمرو و نفوذ رايش سوم، اين تعداد زنده ماندهاند.
طبق محاسبه يك متخصص وكارشناس آمار از كشور سوئد به نام كارل. او. نوردلينگ؛ با اين فرض كه تا سال 1997 ميلادي بالغ بر 000/900 نفر ( يا 000/000/1 نفر) بازمانده يهودي «هولوكاست» وجود داشته باشد؛ ميتوان چنين نتيجه گيري كرد كه در زمان پايان جنگ جهاني دوم در سال 1945، در اروپا، اندكي بيش از سه ميليون (000/000/3) بازمانده يهودي وجود داشته است.
دليل و شاهد مستند اين نتيجهگيري، اعتراف يك نشريه عبري چاپ امريكاست. روزنامه عبراني (دِراَوفبائو) چاپ نيويورك در 30 ژوئن 1965 م. (بيست سال پس از جنگ جهاني دوم) خبري را منتشر كرد كه براساس آن، تا آن زمان؛ «سه ميليون و سيصد و هفتاد و پنج هزار [000/375/3] نفر [يهودي]، به خاطر خساراتي كه در دورة سلطة هيتلر متحمّل شدهاند، تقاضاي «ترميم» [غرامت] كردهاند.»
علاوه بر اين، امروز گسترهي متنوع و گوناگوني از سازمانها، گروهها و انجمنهاي متشكل از بازماندگان «هولوكاست» در سراسر دنيا خودنمايي و ابراز وجود ميكنند. رسانههاي امريكايي، به طور فراوان، از روند فزايندة به هم پيوستن اعضاي خانوادههايي گزارش ميدهند كه همگي خود را از بازماندگان «هولوكاست» قلمداد ميكنند؛ افرادي اعم از مرد يا زن كه زماني مدعي بودند تمام اعضاي خانواده آنها گم شده يا از بين رفتهاند.
به راستي! اين آمار ارايه شده و مورد تائيد از سوي خود محافل صهيونيستي و غربي، چه مسألهاي را ثابت و روشن ميكند؟ آمار بيشمار يهوديان بازمانده از جنگ جهاني دوم، پيش و بيش از آن كه مدركي دال بر وقوع قتل عام يهوديها در اردوگاههاي آلمان هيتلري باشد، بر عكس، سند، شاهد و گواه زندهاي در اثبات اين واقعيت است كه هيچ گونه نسلكشي و كشتاري صورت نگرفته و «هولوكاست» صرفاً يك افسانه است. اين مهم امروز براي سازمانها، مجامع يهودي و بسياري از يهوديها، به خصوص آنها كه به عنوان بازمانده، از صندوقها و بنگاههاي مختلف در كشور سوئيس يا بعضي دولتهاي اروپايي مثل آلمان، مستمري ماهانه به عنوان غرامت ميگيرند، يك مضحكه و شوخي خصوصي و خانوادگي شده است.
يك نويسندهي يهودي اهل نيويورك، به نقل از مادر يهودي خود كه اسمش به عنوان بازمانده اردوگاههاي آلمان نازي، هم اكنون در فهرست مستمري بگيران وغرامت گيرندگان از سوئيس و يا آلمان قرار دارد چنين اعتراف ميكند:
مادرم ميگفت: « اگر ادعاي يهودياني كه ميگويند بازماندة اين بازداشتگاهها و اردوگاهها هستند، درست باشد، پس هيتلر چه كساني را كشت؟»
مدارك و اطلاعات منتشر شدهي مربوط به دوران جنگ جهاني دوم، دلايل ديگري را در نفي «هولوكاست» آشكار ميسازد. براساس اسناد، تصاوير و اخباري كه از سوي متفقين در همان زمان جنگ، عليه آلمان منتشر شد، چنين ادعا شده بود كه؛ براساس بيانيه پليس آلمان از تاريخ اول سپتامبر 1941، (يعني دو سال پس از زمان آغاز جنگ) يهوديهاي ساكن در كشور آلمان موظف به نصب ستاره شش پر زرد رنگ به محل سينهي لباسهاي خود شدهاند. براساس اين بيانيه يهوديهاي ساكن آلمان از تاريخ 19 سپتامبر 1941، موظف به اجراي دستورالعمل مزبور بودند. اسناد منتشر شده نه فقط تصاويري از يهوديان شهرهاي مونيخ و... را با علامت ستاره زرد بر روي لباسها نشان ميدهد، بلكه آمار يهوديان مقيم آلمان را در همان زمان 696/163 نفر اعلام كرده و مدعي شده كه بقيه يهوديان آلمان (000/400 نفر) از آن كشور گريختهاند.
به استناد همين دادهها اگر يهوديهاي آلمان در آن زمان، در چنين شرايط و وضعيتي به سر ميبردند، باز ميتوان اثبات كرد كه هيچ خطر و تهديدي از سوي آلمان نازي عليه يهوديها وجود نداشته است. اگر غير از اين بود، قاعدتاً نبايد پليس آلمان، آن هم در اوج جنگ اجازه ميداد كه آنها مثل بقيه شهروندان آلماني آزادانه در شهر رفت و آمد داشته باشند.
از جمله پرسشهايي كه پيرامون موضوع كشتار شش ميليون يهودي خودنمايي ميكند، فرصت و امكانات آلمانيها براي اين عمليات گسترده و بزرگ است. آيا آلمانيها اين همه نيرو و امكانات در آن وضعيت بحراني داشتند كه براي چنين اقدامي صرف كنند؟ آيا آلمانيها نميتوانستند با توجه به كمبود نيروهاي انساني اين افراد را در كارخانجات توليد وسايل جنگي به كار گيرند؟ كشتار شش ميليون نفر از طريق اتاقهاي مخصوص گاز و يا كورههاي آدمسوزي در شماري از اردوگاهها، ظرف مدت چند سال، حتي در يك شرايط غير جنگي و غير بحراني تا چه حد منطقي، معقولانه، قابل توجيه علمي و عملي است؟
بر خلاف تبليغات شايع و رايج صهيوني و غربي، اسناد و شواهدي نشان ميدهند كه در اردوگاههاي اسيران در آلمان نازي، زمين و مكانهاي ورزشي، مراكز درماني و بهداشتي، كتابخانه، باغهاي سرسبز مملو از گل و گياه، سالنهاي غذاخوري مجهز و...، به مثابهي يك شهر كوچك وجود داشت. آن گونه كه در بعضي منابع نيز تأئيد شده، در پايان جنگ در سال 1945، فرماندهان جبههي متفقين، دستور دادند تا اماكن مزبور را تخريب كنند. علاوه بر دلايل ارايه شده، متون و منابع تاريخي و تحقيقاتي معتبر و مستندي وجود دارد كه ضمن بررسي ابعاد مختلف افسانهي «هولوكاست» و زواياي گوناگون آن، اوهام و تبليغات كانونهاي صهيونيستي را با ادلهي محكم و تحليلهاي متقن زير سؤال برده و ماهيت دروغين كشتار شش ميليون يهودي را افشا و آشكار كردهاند.
1. اين ارقام با مطالعه و بررسي منابع و سالنامههاي منتشر شده در آن زمان، خدشهناپذير و قابل اثبات است. عبدالعليم موسي، انديشهمند مسلمان امريكايي، در گفت و گويي با نشريهي اميد انقلاب، ويژهنامهي قدس، 1373، شماره 269، با استناد به آمار جمعيت يهوديها در قبل و بعد از جنگ جهاني دوم، آن را دليل مهم و برهان محكم در نفي و رد هولوكاست دانسته است.
2. بعضي پژوهشگران، اين آمار را مربوط به سرزمينهايي از اروپا ميدانند كه در آن دوران تحت نفوذ و قلمرو آلمان قرار گرفته بود.
3. روژه گارودي، ترجمه رضا ناظميان، صبح، 1375، شماره 66، ص 77، به نقل از: كتاب سالانه يهوديان امريكا، شماره 5702، ص 666.
4. Korherr
5. روژه گارودي، محاكمه آزادي، پيشين، ص 54.
6. يهوديان ايراني در تاريخ معاصر، مركز تاريخ شفاهي يهوديان ايراني، جلد دوم، چاپ امريكا، پاييز 1977، ص 212.
7. همان.
8. لوئيس مارشالكو، ص 172.
9. همان، ص 172.
10. ر.ك: روژه گارودي، پرونده اسرائيل و صهيونيسم سياسي، ترجمه دكتر نسرين حكمي، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ دوم، 1369، ص 126. به نقل از مؤسسه امور يهوديان نيويورك، ثبت شده در كتاب چهار راه اسرائيل نوشته كريستوفر سيكس، چاپ لندن، 165.
11. Louis Levine
12. لوئيس مارشالكو، ص 187.
13. همان.
14. همان، ص 182.
15. ر. ك: نورمن ج ، فينكلشتاين، ص 95.
16. Der Aufbau
17. روژه گارودي، تاريخ يك ارتداد، ص 119.
18. روبر فوريسون، صص 45ـ 46.
19. نورمن، ج فينكلشتاين، ص 93.
20. لوئيس مارشالكو، ص 179.
21. Dissecting the Holocaust (The Growing Critique of, Truth, and, Memory(, Edited by Ernst Gauss, July