کارنامه سیاه دولت مصر

کارنامه سیاه دولت مصر

همین اندازه از کرامت و عزت و شجاعت کافی بود که استعمارگران را به فکر چاره جویی بیندازد و آنان را وادارد تا به هر شیوه ممکن افراد وابسته و همپیمان خود را در این کشور به قدرت برسانند تا رهبری این ملت را در دست بگیرند و امت عربی و اسلامی را از توانمندی بالای این ملت در جهت به دست آوردن فتوحات و پیروزی و افتخارات بیشتر محروم کنند، ملتی که ما آن را از عمق وجود خویش دوست داریم و به آن افتخار می کنیم.
دشمنان امت به سرعت نظام مصر را از قضیه اصلی امت یعنی قضیه فلسطین جدا ساختند و به حاشیه راندند و درست در همین جا بود که برنامه های استعمارگران با دستان نظام مصر به اجرا در آمد که ما در زیر به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1ـ جلوگیری از اعزام داوطلبان مصری برای مشارکت در دفاع از فلسطین در سال 1948 میلادی و جمع آوری سلاح مبارزان فلسطینی به بهانه این که ارتش مصر آمده است تا به جای آنان بجنگد و با وجود ارتش مصر دیگر نیازی به آنان نیست و دقیقا همین امر موجب شد تا ارتش های عرب در این جنگ شکست بخورند و بی پشتوانه رها شوند و به ادعاهای ارتش نظام مصر دل خوش کنند؛ حال آن که ساکنان فلسطین بهتر با این سرزمین آشنا بودند و در صورت داشتن سلاح و تجهیزات و حمایت از آنان بهتر می توانستند با اشغالگران بجنگند و عملا ارتش مصر کاری را به پیش نبرد و مبارزان را خلع سلاح کرد و آنان نیز در برابر صهیونیست دست خالی رها شدند و اگر خلع سلاح نمی شدند می توانستند به خوبی از خود دفاع کنند.
2ـ ناکام گذاشتن تجربه حاکمیت فلسطینیان و بازداشت خانگی رهبر آن حاج امین الحسینی .
3ـ امضای آتش بس دایمی و امضای پیمان لوزان در سال 1949 قبل از این که آوارگان فلسطینی به سرزمین هایشان بازگردند و آن ها را پس بگیرند.
4ـ در اختیار صهیونیست ها قرار دادن بخش وسیعی از سرزمین های نوارغزه به صورت امانی طی پیمانی در سال 1950 میلادی.
5ـ ممانعت از عملیات شهادت طلبانه و هر گونه مقاومت و مبارزه در نوارغزه از سال 1949 تا 1955 و نادیده گرفتن حق مقاومت ملتی که از سرزمینش رانده شده و بی خانمان گردیده است.
6ـ پیشنهاد به انگلیس مبنی بر این که پایگاه هایش را در کانال سویس تخلیه کند و به نوارغزه منتقل سازد و این امر طی مذاکراتی در سال 1951 میلادی صورت گرفت.
7ـ هماهنگی با آژانس کمک رسانی بین المللی برای انتقال پنجاه هزار خانواده فلسطینی آواره از نوارغزه و اسکان آنان در شمال غرب سینا در جایی به دور از وطنشان به جای تلاش برای بازگرداندن آنان به سرزمین هایشان. چنین اقدامی در جهت اجابت خواسته های " اسراییل " به میانجی گری میانجی بین المللی رالف پانش آمریکایی صورت گرفت.
8ـ توافق بر سر خالی از سلاح باقی ماندن اراضی مثلث العوجا در جنوب نوارغزه در توافق آتش بس دایمی. هنگامی که "اسراییل" در سال 1955 این منطقه را اشغال کرد، مصر هیچ گونه اقدامی نکرد و هنوز هم خواستار بازگرداندن آن نشده است.
9ـ عقب نشینی از نوارغزه در طول تجاوز سه جانبه و رها کردن این منطقه در بدترین شرایط و ممانعت از آموزش و مسلح شدن فرزندان این منطقه و ممانعت از مقاومت و مبارزه به گونه ای که هیچ گونه پناهگاه و مراکز آموزشی را ایجاد نکرد و موجبات پایداری آنان را فراهم نیاورد.
10ـ متعهد شدن به جلوگیری از مقاومت و عملیات شهادت طلبانه در نوارغزه بعد از پایان یافتن تجاوز سه جانبه و عقب نشینی "اسراییل" . مصر به دنبال از سرگیری عملیات فدایی در سال 1965 تا سال 1967 مبارزان را تحت تعقیب نیز قرار داد و به آزار و اذیت آنان پرداخت.
11ـ زمانی که مصر عهده دار اداره نوارغزه بود، "اسراییل" این منطقه را به اشغال خود درآورد و مصر از این منطقه محافظت نکرد و حاکمیت و اداره این منطقه را در اختیار ساکنان آن نیز قرار نداد.
12ـ مصر قطع نامه شماره 242 شورای امنیت را به رسمیت شناخت که در این قطع نامه مرزها و استقلال و سیطره "اسراییل" بر سرزمین های اشغالی سال 1948 به رسمیت شناخته شده بود و در این قطع نامه همچنین تصریح شده بود که تنها راه بازگرداندن سرزمین های اشغالی سال 1967 نیز مذاکره می باشد. هنگامی از نماینده دولت مصر در مورد پذیرش این قطع نامه و این که این امر به معنی به رسمیت شناخت " اسراییل " است، سوال شد!! وی پاسخ داد: کشورهای عرب و مصر توافق آتش بس دایمی و پیمان لوزان را در سال 1949 بر مبنای خیالات و اوهام امضا نکرده اند بلکه با آگاهی و بر مبنای واقعیات آن را امضا کرده اند. وی در پاسخ خود به این نکته اشاره کرد که دولت قبلا نیز "اسراییل" را به رسمیت شناخته بود و اکنون حادثه جدیدی رخ نداده است.
13ـ مصر پیوسته تلاش کرده است تا سازمان آزادی بخش فلسطین را وارد عرصه های صلح خیالی بکند و با آن درگیر سازد. مصر از این سازمان خواست تا به طور سمبلیک در جنگ اکتبر سال 1973 مشارکت کند تا بتواند این سازمان را در طرح های سازش پس از آن نیز مشارکت دهد. با این حال با از این سازمان حمایت نکرد و در کنار آن نایستاد و از این سازمان دعوت به عمل نیاورد تا در کنفرانس صلح ژنو در اواخر سال 1973 شرکت کند.
14ـ مصر پیمان صلح با "اسراییل" را به امضا رساند و حق حاکمیت این رژیم را بر سرزمین غصب شده فلسطین به رسمیت شناخت بدون این که تضمین هایی را در مورد حمایت از حقوق عرب ها در فلسطین دریافت کند و یا دست کم سرزمین های فلسطینی را که در سال 1967 از دست داده بود، پس بگیرد.
15ـ مصر به رهبران سازمان آزادی بخش فلسطین در فوریه سال 1981 نصیحت کرد و آنان را مورد خطاب قرار داد که هرگاه به فکر سازش افتادید، ما به شما نصیحت می کنیم که به نزد یهودیان آمریکا که نماینده آنان استفان کوهین دبیر کمیته یهودیان آمریکاست، بروید و برای آنان فلسفه بافی نکنید بلکه با عقل و منطقه با آنان تعامل داشته باشید.
16ـ مصر دستور داد تا استفان کوهین در آوریل سال 1982 با هواپیمای نظامی از قاهره به بیروت برود و با رهبران سازمان آزادی بخش فلسطین دیدار و گفت و گو کند تا آنان را از جنگ خانمان سوز بر حذر دارد و به آنان پیشنهاد کند تا مانند پیمان ترک مخاصمه مصر با "اسراییل" در ژانویه سال 1974 پیمانی را با این رژیم منعقد کنند. این گام مصر به این خاطر بود تا این سازمان را وادارد، سلاح های خود را در لبنان تحویل دهد و به طرح سازشی بپیوندد که خود قبلا به آن پیوسته بود.
17ـ مصر خود را به عنوان میانجی در طرح سازش معرفی کرد و هیچگاه از مواضع فلسطینیان حمایت و دفاع نکرد و خود مورد حمایت آمریکا قرار گرفت تا بتواند به ظاهر نقش میانجی را بازی کند و طرف فلسطینی را در مورد خواسته های صهیونیست ها به تسلیم وادارد و به آنان بقبولاند تا به طرح سازش پیوندند و آن را ادامه دهند و امتیازات بیشتری را به زیان حقوق قانونی ملت فلسطین بدهند.
18ـ مصر با مسافران فلسطینی در اراضی خود و در گذرگاه رفح بدرفتاری و آنان را تحقیر می کند و مورد بازجویی قرار می دهد و در امور آنان مداخله و اعمال نظر می نماید و تلاش می کند تا آنان را جذب سازمان های اطلاعاتی خود کند و از طریق آنان در مورد فرزندان ملت فلسطین اطلاعات کسب نماید.
19ـ مصر مسئولیت انعقاد بسیاری از توافقات میان تشکیلات فلسطینی و "اسراییل" را در قاهره و طابا و شرم الشیخ بر عهده داشته و میزبان کنفرانس مبارزه با تروریسم در شرم الشیخ بوده است تا شرکت کنندگان در این کنفرانس به مقابله و جنگ با مقاومت فلسطینیان بپردازند و منابع آن را بخشکانند در حالی که مصر می بایست از مقاومت حمایت می کرد تا شاید از این طریق بتواند گناهان خود را درمورد از دست دادن نوارغزه بپوشاند و جبران کم کاری و کوتاهی های خود کند.
20ـ مصر نتایج انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین را در سال 2006 نادیده گرفت و از همکاری با دولت منتخب خودداری کرد و آن را مورد تحقیر قرار داد و به توطئه بین المللی در جهت نابودی و سقوط این دولت پیوست و بعد نیز محاصره شدیدی را علیه ملت فلسطین در نوارغزه به اجرا درآورد در آن فعالانه مشارکت ورزید.
21ـ در اواخر سال 2007 تلاش کرد تا از سفر حجاج نوارغزه از طریق گذرگاه رفح جلوگیری کند ولی در برابر برخی فشارها و اصرار خود حجاج تسلیم شد. با این حال هنگام بازگشت انتقام خود را از آنان گرفت و آنان را ادب کرد و از آنان خواست تا تعهد بدهند که هنگام بازگشت از طریق گذرگاه های اسراییلی وارد نوارغزه بشوند و شاید اگر حمایت الهی و صبر و استقامت و اتحاد آنان و حمایت امت اسلامی و ملت بزرگ مصر نبود مسئولان مصری موفق به تحمیل خواسته های خود بر آنان می شدند.
22ـ مصر گذرگاه رفح را بر روی ملت فلسطین در غزه بست تا آنان وادار به پذیرش شروط کمیته چهارجانبه بین المللی کند، شروطی که با حقوق ملی فلسطینیان تعارض داشت و آن را پایمال می کرد و سپس در هر ماه صرفا چند روز این گذرگاه را بازگذاشت تا بتواند ادعا کند که در این محاصره مشارکت نداشته است و مصر هرگز ساکنان غزه را از گرسنگی نخواهد کشت.
23ـ مصر در اواخر سال 2008 با "اسراییل" در تجاوز به غزه همکاری و هماهنگی داشته است و درست در همین زمان بود که نیروهایش را از مرزهایش به صدها متر عقب تر برد و نیروهای فتح را در عریش مستقر کرد تا در فرصت مناسب وارد نوارغزه شوند و پس از شکست حماس کنترل منطقه را در دست بگیرند. این کشور بسیار تلاش کرد تا کنفرانس سران عرب برای بررسی اوضاع نوارغزه و تجاوز اشغالگران به منطقه برگزار نشود.
24ـ مصر ادعای نظارت بر طرح آشتی ملی میان فلسطینیان را داشت و بعد از توافق گروه های فلسطینی در مورد مفاد و متن توافق نامه بخش های معینی از آن را تغییر داد و محتوای اصلی آن را از بین برد و سپس از حماس خواست تا آن را امضا کند در حالی که آشکارا از یک گروه علیه گروه دیگری حمایت می کرد.
25ـ مصر با پیمان امنیتی میان "اسراییل" و آمریکا که در تاریخ 17/9/2009 به امضا رسید به همکاری پرداخت و ساخت دیوار آهنینی را در مرزهای نوارغزه با حمایت مالی آمریکا و کارشناسی و تکنولوژی فرانسه و نظارت "اسراییل" شروع کرد که با دستان مصریان به اجرا درآمد و عملی شد تا غزه محاصره شده از تونل هایی محروم شود که تا کنون و بعد از انسداد گذرگاه رسمی توسط دولت مصر توانسته بود از طریق آن ها نیازهای ضروری خود را تامین کند. تمامی این تلاش ها به این منظور صورت می گیرد تا ملت فلسطین تسلیم شروط کمیته چهارجانبه ای شود که تمام هم و غم آن حفظ موجودیت "اسراییل" و امنیت آن است.
دولت مصر در برابر کمک های سالانه آمریکا تسلیم خواست و اراده آمریکاییان و دنباله روی سیاست های آمریکا و "اسراییل" شده و اکنون وظایف ملی و اسلامی خود را نادیده گرفته است. این کوتاهی دولت مصر در گذشته بود که نوارغزه به اشغال صهیونیست ها درآمد و اکنون نیز نباید با مشارکت خود در تشدید محاصره ساکنان این منطقه کارنامه گذشته خود را سیاه تر سازد بلکه باید به تعهدات اخلاقی و قانونی و سیاسی و اقتصادی خود در برابر نوارغزه پایبند باشد و نباید آن ها را زیر پا بگذارد و نادیده بگیرد. باید این تعهدات آویزه گوش این دولت و امت عربی و ملت اصیل و شریف مصر و فلسطین باشد. کمترین وظیفه دولت مصر این است که امروز باید توافق دوجانبه ای را با تشکیلات فلسطینی در غزه برای اداره گذرگاه رفح به امضا برساند تا ورود و خروج کالا و افراد آزادانه و قانونی صورت گیرد و سوخت، برق، سیمان، موادغذایی، دارو و سایر مایحتاج ساکنان منطقه تامین گردد و نوارغزه از قید و بند باج خواهی های صهیونیست ها رهایی یابد و تنها گذرگاه آن بر روی جهان خارخ بازگشایی شود. نادیده گرفتن حقوق ملت فلسطین و نیازهای آن به سود مصر نیست و استمرار وضعیت کنونی به منافع کشور مصر و امنیت ملی آسیب آن خواهد رساند و آینده این موضوع را ثابت خواهد کرد و بر آن صحه خواهد گذاشت.
دولت مصر کارهای زیادی را در جهت یاری رساندن به ملت فلسطین می تواند انجام دهد و آن گونه که وزیر امور خارجه مصر گفت که این کشور در تمامی عرصه ها و مجالات توانمند است؛ پس چرا در مورد منافع ملت فلسطین اقدامی به عمل نمی آورد و از خود چیزی نشان نمی دهد؟