قدس یعنی هویت و موجودیت

قدس یعنی هویت و موجودیت

اینجا قدس است؛ خاستگاه تاریخ و زادگاه بشریت، اینجا قدس است؛ گستره زندگی و بخشش و عطا برای تمام مؤمنان. تا دیروز که قدس از آن موحدان بود، لباسی یکدست سفید که نشانه معصومیت وطهارت است بر تن داشت و قدم هایی پاکی از جای جای این کره خاکی بسوی آن در حرکت بودند؛ اما قدس امروزی لباس سفیدش را از تن درآورده اند تا جامه سیاهی بر تن کند؛ دیگر از موحدان هم خبری نیست و شهر در زیر چکمه های ناپاک غاصبان این سرزمین لگدمال شده است.
از بدو اشغال فلسطین بدست صهیونیست ها، زمزمه های تقسیم قدس به گوش رسید؛ به گونه ای رژیم صهیونیستی در سال 1948 بخشی از قدس را غربی و بخش دیگر را شرقی نامید. صهیونیست ها پس از جنگ سال 1967 بر بخش شرقی قدس نیز استیلا یافتند؛ بخشی که طبق قطعنامه سازمان ملل حق فلسطینیان محسوب می شد و انتظار می رفت در صورت تشکیل کشور فلسطینی پایتخت آنان باشد. اشغالگران صهیونیستی که به این تقسیم بندی بسنده نکرده بود سخت کوشید کل شهر قدس و اطراف آن را اکثریت یهودی ببخشد؛ بنابراین سیاست کوچ اجباری ساکنان بومی فلسطین آغاز شد و در این راستا  روش های سرکوبگرانه و نژادپرستانه علیه فلسطینیان اعمال شد تا آنان را مجبور به فرار از این سرزمین کرده و از حقوق شهروندی و حق ابراز وجود محروم سازند.
 از آنجا که ساکنان قدس زیر سلطه دشمن صهیونیستی در آمدند و به آنان کارت آبی رنگ آلوده به مهر اشغالگری داده شد، به حکم قانون بایستی از حقوق شهروندی برخوردار می شدند؛
اما در کشوری که بر اساس معیارهای انحرافی خود مدعی دموکراسی و عدالت است، با گشتی در شرق و غرب شهر قدس تبعیض آشکار بین این دو بخش از ساختمان ها و مراکز خدماتی به خوبی قابل مشاهده خواهد بود، به گونه ای که بخش های یهودی نشین از حجم وسیع خدمات بهره می برند وتوجه خاصی به کلیه سازوکارهای آسایشی و رفاهی آنان مبذول می گردد. لذا مشاهده می شود که خیابانهای آنان پهن و  آسفالت شده است و مقررات منظم آمد و شد و ایستگاه های صندلی دار برای انتظار مسافران مهیا است. درختان و گل ها از هر سو ایستگاه ها را پوشانده اند و در جای جای آن تابلوهای یادبود با نام های مستعار نصب شده اند. خیابان ها با نام جدید نامگذاری شده اند و ساختمان ها از هر سو اوج گرفته اند پارک های عمومی نیز در اطراف به چشم می خورند. از سوی دیگر خدمات زیرساخت ها با استفاده از بودجه های کلان بهداشتی و فراهم بودن شبکه های برق، آب و دیگر خدمات نیز از ویژگی های آن است. شتاب در خدمات رسانی به مناطق یهودی نشین در کنار کوتاهی مفرط نسبت به مناطق عرب نشین به راحتی قابل مشاهده است. همچنین نظم در ساخت و ساز و مدرن کردن چهره شهر با اخفای نشانه های تاریخی یا سرقت آن به چشم می خورد.
اما در منطقه عرب نشین روند ساخت و ساز بی نظم و نامرتب بوده و هیچ یک از نشانه ها و نمادهای عربی به چشم نمی خورد. ساکنان این بخش حق ندارند دست به ساختن منزل نو، مدرسه یا مؤسسه اجتماعی جدید بزنند؛ آنان حتی نمی توانند از ساختمان های قدیمی شان بهره برداری کنند. وضعیت خیابان ها و پیاده روها بسیار نامطلوب و فاقد هر گونه خدماتی است. در خصوص دیگر خدماتی که ساکنان فلسطینی به آن نیاز ضروری دارند، در مقایسه با خدماتی که به شهرک نشینان ارائه می شود بسیار ناچیز است. با وجود این که ساکنان بومی شهر قدس که در اشغال صهیونیست ها قرار دارد، مالیات سکونت در این شهر را پرداخت می کنند و کارت اسکان هم دارند؛ به طوری که مالیات های پرداختی آنان در سال به یک ملیون شیکل( بیش از دویست هزار دلار) می رسد، اما رژیم صهیونیستی در خدمت رسانی به این بخش ها عمدا کوتاهی می کند و این واقعیت در تمامی نمادهای زندگی اجتماعی کاملا مشخص است. آنان تنها به این خاطر به دست به چنین اقداماتی می زنند تا خانواده های فلسطینی احساس خستگی و درماندگی کرده و مجبور به ترک خانه و کاشانه هایشان شوند و از این سرزمین مقدس رخت بربندند وجایگزینی صهیونیست ها میسور گردد. اما همه این اقدامات نه تنها موجب کوچ ومهاجرت آنان( عرب ها) نشده که باعث عزم هر چه بیشتر آنان برای ماندن در این سرزمین شده است .
دشمن صهیونیستی همچنان در کمین این شهر مقاوم و ساکنان بردبارش نشسته است؛ مردمی که در مقابل وحشیگری های دشمن و غصب بی شرمانه تمامی دارایی این ملت محکم و استوار ایستاده اند. روزی نیست که خبر از ویرانی یا تصرف خانه ای و یا توسعه یک محله یهودی نشین ومحدویت محلات عرب نشین را نشنویم. هر صبح برای احداث شهرکی جدید لایحه ای تصویب می شود و دایره را بر قدس تنگ تر می کند تا دیوارهایش فرو ریزد. با چشمان خود می بینیم که چگونه آثار و نمادهای اسلامی به سرقت می رود تا بر روی آن حروف عبری نگاشته شود؛ تاریخ های دروغین و اسامی خیالی نوشته می شود تا ادعا شود که این ها آثار صهیونیستی بوده و سابقه تاریخی کهنی دارد. حفاری ها همچنان در زیر مسجد الاقصی و دیوارهای باستانی آن به ادعای واهی از قبیل تحقیق در مورد هیکل سلیمان ادامه دارد. جاده ها و تونل ها در زیر پای مسجد الاقصی و ساختمان های آن یپچ می خورد با این هدف که اقصی فرو ریزد و هیکل خیالی شان باقی بماند و بتوانند عقیده خود را بر دروغ و تاریخ جعلی بنیان نهند. ادعا دارند که نسب و قرابت شان به انبیا می رسد، حال آن که هر پیامبری برای آنان مبعوث می شد، از اذیت وآزار آنان بی نصیب نمی ماند واز آنان اعلام بیزاری می نمود.  خشم خداوندی بر یهود و آوارگی و سرگردانی آنان و جلوگیری از ورودشان به سرزمین مقدس به امر خدا که همه و همه حاکی از آن است که صهیونیست های پراکنده در گوشه وکنار جهان، اهل کتاب نیستند و بسیاری از علما بر این باورند که اهل کتاب پیشین منقرض شده اند و آثارشان از میان رفته است.
اینان فقط صهیونیست هایی هستند که از کشورهای مختلف گردهم آمده و با کوله باری از آموزه های دروغین و جعلی و وجودی مالامال از کینه و نفرت و جنایت راهی فلسطین شده اند؛ می کوشند تاریخ را جعل کنند ومدعی اند که این سرزمین از آن صهیونیست ها است و مالکیت آن از قرن ها پیش به یهود باز می گردد و حق آنهاست که مالک این سرزمین و زندگی در آن باشند. این اشغالگران یاغی پس از آن که جهانیان آنان را از خود راندند و در کشورهای مختلف پراکنده و آواره شدند، آمدند تا سرزمین فلسطین  ومنابع وذخایرش را به یغما ببرند و برای خود کشور و رژمی دست و پا کنند. آنان مردمی بی هویت و بدون موجودیت بودند؛ زندگی را با کاستی ها و کمبودها در کنار ترس و عدم وابستگی به یک کشور سپری می کردند. به همین خاطر امنیت خود را بر ترور، کشتار و ویرانی بنا می نهند. آنان از درون نیز متفاوتند و دارای زبان و عقاید مختلفی هستند به طوری که هیچ شتاهتی به یک ملت واحد ندارند. ساختارشان همانند تار عنکبوت ضعیف و شکننده است بلکه بسیار ضعیف تر از آن؛ حال چگونه مدعی هستند که سرزمین فلسطین مال آنان است در حالی که در آن احساس ترس می کنند و ایمن نیستند؟ میان ادعا و عمل این افراد فاصله زیادی وجود دارد. فلسطین هیچ لباس دیگری بر تن نمی کند؛ رایحه خوش عطر بادام و زیتون و انار آن که با دستان پرخیر و برکت نیاکان مان کاشته شده است، ویژگی همیشگی این سرزمین است؛ هر چند بار که این درختان از بیخ کنده شوند باز از نو خواهند رویید تا هویت این سرزمین عربی و تاریخ ریشه دار آن را فریاد کنند. در قدس و پیرامون آن هر چیزی به عربیت و تاریخ پرافتخار آن پیوند خورده است. نسیم، خاطرات گذشتگان ساکن فلسطین را با خود می برد و رایحه یاس و گل میخک را در محلات و کوچه ها و میدان های گسترده آن که با لباس شقایق های سرخ و سفید آراسته شده و بساط علف های سبزرنگش را بر زمین گسترده است پراکنده می سازد.
صهیونیست های غاصب در صددند شهر قدس را محدود کنند و به محاصره آن شدت بخشند؛ دستانش را ببندند و دیوارها بر پا دارند تا کمر باریکش را محکم به دور خود جمع کنند. دروازه ها و موانعی ساخته می شود تا ساکنانش را از ورود به داخل آن محروم کنند. مگر کسانی که از سوی حاکم نظامی اجازه ورود پیدا کنند؛ شاید درانتظار اجازه ورود نشستن به درازا بکشد وچه بسا  بعد از آن همه انتظار اجازه ورود هم داده نشود و حتی اجازه قدم زدن در خیابان های آن  داده نشود؛ از نماز جلوگیری می شود. روز جمعه و به وقت هر نمازی، نمازگزاران در انتظار می ایستند وبا صدای اذان چون سیل به راه می افتند تا این حصار را بشکنند، آنگاه آژیر مرگ از هر سو به صدا درمی آید وصدای تفنگ وگلوله به گوش می رسد که از بالای سر و گردن  مردان و زنان به پرواز درمی آید؛ شاید دشمن ددمنش برای لحظه ای موفق به افکندن ترس و دلهره در دل ها شود و نمازگزاران گامی به عقب می روند اما استقامت و ثبات دل های مملو از ایمان قوی تر است. مرگ در راه تو ای قدس شهادت است؛ آنان همانند زلزله زیر پای ستمکاران را به لرزه در می آورند و به پیش می روند؛ آری اینان تک سواران سخت کوشی هستند که برای بریدن گردن های غاصبان یورش می برند. برایشان مهم نیست که پیکرهایشان چند ضربه خورده است و چقدر خون ریخته است ویا  روح از بدن خارج شده است.
قدس همچنان با بالاپوش سیاه و صورت زرد خود؛ با زلف های آویزانش که خبر از پیری می دهد؛ با پژمردن شکوفه هایش؛ با اشک های چشمانش محکم و استوار ایستاده است و چهره اش زخم اشغالگران می پاید. از پشت سوراخ های ردایی که بر اندامش آویخته است دست های بیگانه و آزمند زیورهای سرخ و سبز و صفای سفید و رنگ سرمه سیاهش هستند. با روح قدسش آسمان را در آغوش می گیرد و آرزومند رهایی از چنگال غاصبان است تا از اتاق های تاریک زیرزمین و از میان راهروها فرار کند. قدس دلتنگ اصالت کهن و پوشش سفیدش ودلتنگ خاطراتی که با رسول خدا و اجتماع انبیا و نماز پایانی شب اسرا است.

قدس یعنی هویت و موجودیت
[ 13/06/2011 - 02:07 ب.ظ ]
نویسنده : آمال ابوخدیجه ( فلسطینی)
منبع: روزنامه القدس العربی

از کجای قدس سخن بگویم؟ از تاریخ درخشان آن ، از نغمه های مناره هایش، از عظمت مسرای نبی اکرم ، از سجود انبیایش، از سنگ های باستانی اش، از بازار کهنش، از پلکان های پهناورش، از تصاویر هندسی بی همتایش، از رایحه ای که دل ها را مجذوب کرده است، از درهای چوبی سبزرنگش، از حیات های گسترده با آثار سجده کنندگانش، از کوچه های پیچ در پیچ و طولانی اش، از جاده های هموارش، از گل های رنگین به عشق به آسمان، از لباس دیبای سفیدش، از بازتاب نور بر فراز آن، از تابش خیره کننده آسمان، از تولد سپیده دم و چرخش ماه در شب قدر...
اینجا قدس است؛ خاستگاه تاریخ و زادگاه بشریت، اینجا قدس است؛ گستره زندگی و بخشش و عطا برای تمام مؤمنان. تا دیروز که قدس از آن موحدان بود، لباسی یکدست سفید که نشانه معصومیت وطهارت است بر تن داشت و قدم هایی پاکی از جای جای این کره خاکی بسوی آن در حرکت بودند؛ اما قدس امروزی لباس سفیدش را از تن درآورده اند تا جامه سیاهی بر تن کند؛ دیگر از موحدان هم خبری نیست و شهر در زیر چکمه های ناپاک غاصبان این سرزمین لگدمال شده است.
از بدو اشغال فلسطین بدست صهیونیست ها، زمزمه های تقسیم قدس به گوش رسید؛ به گونه ای رژیم صهیونیستی در سال 1948 بخشی از قدس را غربی و بخش دیگر را شرقی نامید. صهیونیست ها پس از جنگ سال 1967 بر بخش شرقی قدس نیز استیلا یافتند؛ بخشی که طبق قطعنامه سازمان ملل حق فلسطینیان محسوب می شد و انتظار می رفت در صورت تشکیل کشور فلسطینی پایتخت آنان باشد. اشغالگران صهیونیستی که به این تقسیم بندی بسنده نکرده بود سخت کوشید کل شهر قدس و اطراف آن را اکثریت یهودی ببخشد؛ بنابراین سیاست کوچ اجباری ساکنان بومی فلسطین آغاز شد و در این راستا  روش های سرکوبگرانه و نژادپرستانه علیه فلسطینیان اعمال شد تا آنان را مجبور به فرار از این سرزمین کرده و از حقوق شهروندی و حق ابراز وجود محروم سازند.
 از آنجا که ساکنان قدس زیر سلطه دشمن صهیونیستی در آمدند و به آنان کارت آبی رنگ آلوده به مهر اشغالگری داده شد، به حکم قانون بایستی از حقوق شهروندی برخوردار می شدند؛
اما در کشوری که بر اساس معیارهای انحرافی خود مدعی دموکراسی و عدالت است، با گشتی در شرق و غرب شهر قدس تبعیض آشکار بین این دو بخش از ساختمان ها و مراکز خدماتی به خوبی قابل مشاهده خواهد بود، به گونه ای که بخش های یهودی نشین از حجم وسیع خدمات بهره می برند وتوجه خاصی به کلیه سازوکارهای آسایشی و رفاهی آنان مبذول می گردد. لذا مشاهده می شود که خیابانهای آنان پهن و  آسفالت شده است و مقررات منظم آمد و شد و ایستگاه های صندلی دار برای انتظار مسافران مهیا است. درختان و گل ها از هر سو ایستگاه ها را پوشانده اند و در جای جای آن تابلوهای یادبود با نام های مستعار نصب شده اند. خیابان ها با نام جدید نامگذاری شده اند و ساختمان ها از هر سو اوج گرفته اند پارک های عمومی نیز در اطراف به چشم می خورند. از سوی دیگر خدمات زیرساخت ها با استفاده از بودجه های کلان بهداشتی و فراهم بودن شبکه های برق، آب و دیگر خدمات نیز از ویژگی های آن است. شتاب در خدمات رسانی به مناطق یهودی نشین در کنار کوتاهی مفرط نسبت به مناطق عرب نشین به راحتی قابل مشاهده است. همچنین نظم در ساخت و ساز و مدرن کردن چهره شهر با اخفای نشانه های تاریخی یا سرقت آن به چشم می خورد.
اما در منطقه عرب نشین روند ساخت و ساز بی نظم و نامرتب بوده و هیچ یک از نشانه ها و نمادهای عربی به چشم نمی خورد. ساکنان این بخش حق ندارند دست به ساختن منزل نو، مدرسه یا مؤسسه اجتماعی جدید بزنند؛ آنان حتی نمی توانند از ساختمان های قدیمی شان بهره برداری کنند. وضعیت خیابان ها و پیاده روها بسیار نامطلوب و فاقد هر گونه خدماتی است. در خصوص دیگر خدماتی که ساکنان فلسطینی به آن نیاز ضروری دارند، در مقایسه با خدماتی که به شهرک نشینان ارائه می شود بسیار ناچیز است. با وجود این که ساکنان بومی شهر قدس که در اشغال صهیونیست ها قرار دارد، مالیات سکونت در این شهر را پرداخت می کنند و کارت اسکان هم دارند؛ به طوری که مالیات های پرداختی آنان در سال به یک ملیون شیکل( بیش از دویست هزار دلار) می رسد، اما رژیم صهیونیستی در خدمت رسانی به این بخش ها عمدا کوتاهی می کند و این واقعیت در تمامی نمادهای زندگی اجتماعی کاملا مشخص است. آنان تنها به این خاطر به دست به چنین اقداماتی می زنند تا خانواده های فلسطینی احساس خستگی و درماندگی کرده و مجبور به ترک خانه و کاشانه هایشان شوند و از این سرزمین مقدس رخت بربندند وجایگزینی صهیونیست ها میسور گردد. اما همه این اقدامات نه تنها موجب کوچ ومهاجرت آنان( عرب ها) نشده که باعث عزم هر چه بیشتر آنان برای ماندن در این سرزمین شده است .
دشمن صهیونیستی همچنان در کمین این شهر مقاوم و ساکنان بردبارش نشسته است؛ مردمی که در مقابل وحشیگری های دشمن و غصب بی شرمانه تمامی دارایی این ملت محکم و استوار ایستاده اند. روزی نیست که خبر از ویرانی یا تصرف خانه ای و یا توسعه یک محله یهودی نشین ومحدویت محلات عرب نشین را نشنویم. هر صبح برای احداث شهرکی جدید لایحه ای تصویب می شود و دایره را بر قدس تنگ تر می کند تا دیوارهایش فرو ریزد. با چشمان خود می بینیم که چگونه آثار و نمادهای اسلامی به سرقت می رود تا بر روی آن حروف عبری نگاشته شود؛ تاریخ های دروغین و اسامی خیالی نوشته می شود تا ادعا شود که این ها آثار صهیونیستی بوده و سابقه تاریخی کهنی دارد. حفاری ها همچنان در زیر مسجد الاقصی و دیوارهای باستانی آن به ادعای واهی از قبیل تحقیق در مورد هیکل سلیمان ادامه دارد. جاده ها و تونل ها در زیر پای مسجد الاقصی و ساختمان های آن یپچ می خورد با این هدف که اقصی فرو ریزد و هیکل خیالی شان باقی بماند و بتوانند عقیده خود را بر دروغ و تاریخ جعلی بنیان نهند. ادعا دارند که نسب و قرابت شان به انبیا می رسد، حال آن که هر پیامبری برای آنان مبعوث می شد، از اذیت وآزار آنان بی نصیب نمی ماند واز آنان اعلام بیزاری می نمود.  خشم خداوندی بر یهود و آوارگی و سرگردانی آنان و جلوگیری از ورودشان به سرزمین مقدس به امر خدا که همه و همه حاکی از آن است که صهیونیست های پراکنده در گوشه وکنار جهان، اهل کتاب نیستند و بسیاری از علما بر این باورند که اهل کتاب پیشین منقرض شده اند و آثارشان از میان رفته است.
اینان فقط صهیونیست هایی هستند که از کشورهای مختلف گردهم آمده و با کوله باری از آموزه های دروغین و جعلی و وجودی مالامال از کینه و نفرت و جنایت راهی فلسطین شده اند؛ می کوشند تاریخ را جعل کنند ومدعی اند که این سرزمین از آن صهیونیست ها است و مالکیت آن از قرن ها پیش به یهود باز می گردد و حق آنهاست که مالک این سرزمین و زندگی در آن باشند. این اشغالگران یاغی پس از آن که جهانیان آنان را از خود راندند و در کشورهای مختلف پراکنده و آواره شدند، آمدند تا سرزمین فلسطین  ومنابع وذخایرش را به یغما ببرند و برای خود کشور و رژمی دست و پا کنند. آنان مردمی بی هویت و بدون موجودیت بودند؛ زندگی را با کاستی ها و کمبودها در کنار ترس و عدم وابستگی به یک کشور سپری می کردند. به همین خاطر امنیت خود را بر ترور، کشتار و ویرانی بنا می نهند. آنان از درون نیز متفاوتند و دارای زبان و عقاید مختلفی هستند به طوری که هیچ شتاهتی به یک ملت واحد ندارند. ساختارشان همانند تار عنکبوت ضعیف و شکننده است بلکه بسیار ضعیف تر از آن؛ حال چگونه مدعی هستند که سرزمین فلسطین مال آنان است در حالی که در آن احساس ترس می کنند و ایمن نیستند؟ میان ادعا و عمل این افراد فاصله زیادی وجود دارد. فلسطین هیچ لباس دیگری بر تن نمی کند؛ رایحه خوش عطر بادام و زیتون و انار آن که با دستان پرخیر و برکت نیاکان مان کاشته شده است، ویژگی همیشگی این سرزمین است؛ هر چند بار که این درختان از بیخ کنده شوند باز از نو خواهند رویید تا هویت این سرزمین عربی و تاریخ ریشه دار آن را فریاد کنند. در قدس و پیرامون آن هر چیزی به عربیت و تاریخ پرافتخار آن پیوند خورده است. نسیم، خاطرات گذشتگان ساکن فلسطین را با خود می برد و رایحه یاس و گل میخک را در محلات و کوچه ها و میدان های گسترده آن که با لباس شقایق های سرخ و سفید آراسته شده و بساط علف های سبزرنگش را بر زمین گسترده است پراکنده می سازد.
صهیونیست های غاصب در صددند شهر قدس را محدود کنند و به محاصره آن شدت بخشند؛ دستانش را ببندند و دیوارها بر پا دارند تا کمر باریکش را محکم به دور خود جمع کنند. دروازه ها و موانعی ساخته می شود تا ساکنانش را از ورود به داخل آن محروم کنند. مگر کسانی که از سوی حاکم نظامی اجازه ورود پیدا کنند؛ شاید درانتظار اجازه ورود نشستن به درازا بکشد وچه بسا  بعد از آن همه انتظار اجازه ورود هم داده نشود و حتی اجازه قدم زدن در خیابان های آن  داده نشود؛ از نماز جلوگیری می شود. روز جمعه و به وقت هر نمازی، نمازگزاران در انتظار می ایستند وبا صدای اذان چون سیل به راه می افتند تا این حصار را بشکنند، آنگاه آژیر مرگ از هر سو به صدا درمی آید وصدای تفنگ وگلوله به گوش می رسد که از بالای سر و گردن  مردان و زنان به پرواز درمی آید؛ شاید دشمن ددمنش برای لحظه ای موفق به افکندن ترس و دلهره در دل ها شود و نمازگزاران گامی به عقب می روند اما استقامت و ثبات دل های مملو از ایمان قوی تر است. مرگ در راه تو ای قدس شهادت است؛ آنان همانند زلزله زیر پای ستمکاران را به لرزه در می آورند و به پیش می روند؛ آری اینان تک سواران سخت کوشی هستند که برای بریدن گردن های غاصبان یورش می برند. برایشان مهم نیست که پیکرهایشان چند ضربه خورده است و چقدر خون ریخته است ویا  روح از بدن خارج شده است.
قدس همچنان با بالاپوش سیاه و صورت زرد خود؛ با زلف های آویزانش که خبر از پیری می دهد؛ با پژمردن شکوفه هایش؛ با اشک های چشمانش محکم و استوار ایستاده است و چهره اش زخم اشغالگران می پاید. از پشت سوراخ های ردایی که بر اندامش آویخته است دست های بیگانه و آزمند زیورهای سرخ و سبز و صفای سفید و رنگ سرمه سیاهش هستند. با روح قدسش آسمان را در آغوش می گیرد و آرزومند رهایی از چنگال غاصبان است تا از اتاق های تاریک زیرزمین و از میان راهروها فرار کند. قدس دلتنگ اصالت کهن و پوشش سفیدش ودلتنگ خاطراتی که با رسول خدا و اجتماع انبیا و نماز پایانی شب اسرا است.