از «اسلو» تا «آناپلیس»

با نزدیک شدن به کنفرانس صلح پاییز، توجه محافل خبری بیش از گذشته به پیشنهاد جرج بوش معطوف شده است. سران واشنگتن در حال زمینه سازی برای برگزاری موفق این نشست هستند و حداقل در بعد تبلیغاتی امیدی زیادی به آن بسته اند. این در حالی است که اکثر تحلیلگران معتقدند نشست صلح پاییز محکوم به شکست است، زیرا آمریکا طی سالیان اخیر به دلیل اتخاذ سیاست های غلط در عراق و افغانستان با ناکامی های زیادی مواجه شده است و شکست جدید دولت بوش در پرونده فلسطین دور از ذهن نیست.
از طرفی رویکرد حاکم بر طیف نومحافظه کار کاخ سفید به گونه ای است که نمی تواند نقش میانجی بی طرف را ایفا کند و اعتماد جبهه سازشکار اعراب و فلسطینی ها را به خود جلب کند، زیرا حمایت های بی دریغ و یک جانبه این طیف از رژیم صهیونیستی بر کسی پوشیده نیست.
البته کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا طی سفرهای مکرر خود به منطقه تلاش زیادی کرده است تا دو طرف(اسراییل و فلسطینی ها) را به توافق بر سر یک صیغه مشترک سوق دهد. اما جلسات مکرر محمود عباس و ایهود اولمرت علیرغم تنازلات فراوان عباس، دستاورد قابل توجهی در برنداشته است. شاید به همین دلیل است که راستگرایان اسراییلی دغدغه زیادی نسبت به کنفرانس پاییز ندارند و برای مثال مطمئن هستند که نتایج این نشست مانع ادامه طرح های شهرک سازی در کرانه باختری نخواهد شد.
ناظران پیش بینی می کنند نشست آناپلیس که اواخر ماه جاری میلادی در ایالت میرلند آمریکا با حضور بیش از سی کشور تشکیل خواهد شد، یک بیانیه کلی صادر خواهد کرد و بر آغاز مذاکرات در باره مسایل نهایی تاکید خواهد ورزید. به عبارت دیگر این کنفرانس نقطه شروعی برای از سرگیری گفت و گوها میان اسراییل و فلسطینی ها در باره موضوعاتی چون تشکیل دولت مستقل فلسطین و آوارگان و مرزها و غیره خواه بود.
به عبارت روشن تر جرج بوش با ابتکار خود کاری فراتر از«اسلو» انجام نداده است و نهایتا یک «اعلام مبانی» جدید در آناپلیس به نام او ثبت خواهد شد. در واقع بوش روند سازش را به 14 سال پیش بازگردانده است و دراین مدت علیرغم آن که جرقه صلح در سال 1993 در اسلو زده شد، اما نشانی از صلح و مهمتر از آن احقاق حقوق اساسی فلسطینیان به چشم نمی خورد.
اما منشا این وقت کشی و فریبکاری ها چیست؟ قطعا هر گونه سازش با فلسطینی ها مستلزم تنازلاتی از سوی اسراییل خواهد بود، تنازلاتی که با آرمان های صهیونیسم منافات دارد. البته اولمرت اعلام کرده است آماده تنازل جهت دستیابی به صلح و امنیت برای اسراییلی هاست و حتی در پاسخ به لیبرمن(رهبر افراطی حزب اسراییل خانه ما) گفته است: آیا کسی می تواند بدون تنازل از زمین به صلح دست یابد؟
اولمرت تصریح کرده است آماده گام نهادن در روند صلح هر چند به بهای صرف نظر از برخی اراضی در کرانه باختری می باشد و گویی می خواهد در شمار رهبران تاریخی اسراییل همچون بگین و رابین و شارون قرار گیرد که در مقابل سازش، زمین اعراب و فلسطینی ها را به آن ها بازپس دادند! وی تاکید کرده است ابومازن علیرغم آن که در داخل فلسطین(در برابر حماس و حتی فتح) موقعیت مستحکمی ندارد، اما به عنوان یک شریک صلح بی بدیل، قابل اعتماد است.
اما مشکل اولمرت آن است که مرد کارهای بزرگ نیست و نمی تواند همانند سلف خود شارون پروژهای بزرگ(همچون عقب نشینی از نوار غزه) را رقم بزند. به عبارت دیگر اولمرت در عرصه داخلی اسراییل همچنان ضعیف است و سایه فشار مخالفان و رقبا بر سر او سنگینی می کند. به همین دلیل است که دستگاه اطلاعاتی اسراییل طی گزارشی هشدار می دهد که هر گونه تنازل در برابر فلسطینی ها منافع و امنیت ملی اسراییل را مورد تهدید قرار می دهد و برخی نیز از فروپاشی دولت اولمرت خبر داده اند.
در همین راستا روزنامه هاآرتص وضعیت اسراییل را در آستانه نشست آناپلیس به و ضعیت این رژیم پیش از جنگ سی و سه روزه تشبیه می کند که اولمرت بدون برنامه و با دستپاچگی وارد جنگ علیه حزب الله شد. نگرانی هاآرتص آن است که نتیجه کنفرانس پاییز همانند جنگ سی و سه روزه برای اسراییل و آمریکا فاجعه بار شود!
با این تفاصیل اولمرت در کنفرانس صلح ناچار خواهد بود به تاکید بر مسایل نهایی و ضرورت مذاکره در باره آن بسنده کند و شعارهایی چون «دو دولت در کنار یکدیگر» را زمزمه کند، بدون آن که طرح عملی برای حل این مسایل در دست داشته باشد. اما این بازی تشریفاتی، اولمرت جاه طلب را به تاریخ پیوند نخواهد داد و نام او را به عنوان عامل تحول در اسراییل ثبت نخواهد کرد.
البته رایس طی دیدارهای اخیر او را به ایجاد این تحول ترغیب کرده بود، اما اولمرت تاب مقاومت در برابر مخالفان داخلی را ندارد. شاید وی همواره این خاطره آریل شارون را در آستانه عقب نشینی از نوار غزه به یاد می آورد: شارون به دیدار یکی از خانواده های شهرک نشینان یهودی در نوار غزه رفت و در باره ضرورت تخلیه نوار غزه سخن گفت. بزرگ آن خانواده به شارون گفت: تو زمانی از ضرورت سکونت در این منطقه سخن می گفتی و برای ما شهرک ساختی، چگونه است که اکنون ما را به ترک این منطقه فرا می خوانی؟ شارون پاسخی قانع کننده برای این شهرک نشین یهودی نداشت جز آن که موضوعاتی چون بایسته های امنیتی اسراییل را تکرار کند. آیا اولمرت پاسخی برای مخالفان عقب نشینی از اراضی «سرزمین موعود» خواهد داشت؟