تروریسم در سینمای صهیونیست

هنگامی که یهودیان اروپای مرکزی و روسیه هالیوود را در آمریکا بنا نهادند از آن کارخانه بزرگ رویا سازی علاوه بر سودهای اقتصادی ، جریان سازی سیاسی و فرهنگی هم بدست آوردند. صهیونیست ها و طرفداران شان از قرن پانزدهم میلادی حرکت هایی هم عرض را در جهت اهداف مشترک انجام داده اند و با تمرکز بر سینماد صدها فیلم سینمایی تولیدی در ژانر تاریخی ساختند که در جهت توجیه شرایط موجود و آینده، تحریف تاریخ و مفاهیم تاریخی روانه بازارها کردند از زمانی که رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین در سال 1948 شکل گرفت، دست‌اندرکاران صنعت سینمای صهیونیست تمایل داشتند از این صنعت برای خدمت به اهداف خودشان بهره‌برداری کنند. آنها با مخدوش‌کردن چهره اعراب در فلسطین و همسایگانش طرح خود را برای اخراج‌کردن فلسطینیان از سرزمین‌شان به اجرا گذاشتند. بعد از این‌که صهیونیسم جهانی تسلط و سیطره کامل خود را بر مرکز صنعت سینما در جهان یعنی هالیود تحکیم بخشیدند، درصدد برآمدند تا از این طریق مجموعه‌ای از فیلم‌های مورد ادعای خود را در مورد ظلم و ستم علیه یهودیان و طرح سیطره بر فلسطین بسازند.
سال 1948 میلادی که شاهد تشکیل رژیم غاصب صهیونیست در سرزمین فلسطین بود، سرآغازی جدید در کار سینمای صهیونیست محسوب می‌شود. هدفی را که صهیونیست‌ها از ساخت این‌گونه فیلم‌ها مشخص کرده بودند جلب حمایت از اداعاهایشان و نیز تایید تشکیل این رژیم در سرزمین فلسطین از طریق تولید مجموعه‌ای از فیلم‌هایی که واقعیت جدید را بعد از تاریخ 15/8/1948 را تحریف می‌کرد، بود.
سینمای صهیونیست تلاش کرد تا با مخفی‌کردن ماهیت این رژیم و آشنا نبودن به سرزمین فلسطین و رد درخواست صاحبان اصلی سرزمین فلسطین به اهداف خود جامه عمل بپوشاند. بدین خاطر تعداد زیادی از صهیونیست‌ها و کارگردان در بخش صنعت سینما تغییر نام دادند که از جمله آنها عبارتند از  لویس مایر  معروف به  الیمازمایر ،  کرک دوگلاس  معروف به  ادوارد دانیلوفیچ  و  جرج سیدنی  معروف به  صموئیل جرینفیلد  و  وودی آلز  معروف به  آلن لوینجسیرگ  است. در این مرحله معضل و چهره واقعی سینمای رژیم صهیونیستی نمایان شد. سینماگران دو راه بیشتر در پیش رو نداشتند یا این‌که برای ساخت سالن فیلم به فلسطین مهاجرت کنند و یا در هالیود باقی بمانند و از آنجا برای طرح سینمایی صهیونیستی بازاریابی کنند. تصمیم صهیونیست‌ها انتخاب راه دوم بود چرا که برای آنها امکانات گسترده‌ای فراهم می‌شد و می‌توانستند فیلم‌های خود را بسازند و از روشن‌شدن زودهنگام اهداف طرح نزد همگان جلوگیری کنند.
با این‌که ممکن بود یک نوع برخورد و مشکلی را با سهام‌داران غیریهود در هالیود به وجود آورد دست‌اندرکاران سینمای صهیونیست از تبلیغات مستقیم برای طرح خود در فلسطین خودداری کردند و به جای آن سیاست تولید مشترکت فیلم سینمایی با مرکز فیلم دولت صهیونیستی را در پیش گرفتند که این مرکز با کمک‌های مالی مستقیم از سوی صهیونیست‌ها در هالیود و آمریکا تاسیس شد. این مرکز توانست ظرف یک سال از زمان تاسیس با حمایت تعدادی از ستارگان صهیونیست هالیود در گسترش ایده تولید فیلم‌ها در فلسطین و نیز ترتیب‌دادن سفر ده‌ها تن از ستارگان هالیود صهیونیست و طرفداران این رژیم در اراضی اشغالی در فاصله سال‌های 1950 و 1965 موفق شود. در بین این ستارگان، صهیونیست‌هایی همچون  صوفی مارسو، روجر مور، کرک دوگلاس، رومی شنایدر، الیزابت تایلور  و دیگر افراد دیده می‌شود.
مهم‌ترین نتایج همکاری سینمای صهیونیست با هالیود فیلم  شمشیر در صحرا  به کارگردانی  جرج شیرمان  است که در سال 1949 ساخته شد. هدف از ساخت فیلم مذکور دفاع از موضع جانب‌دارانه انگلیس از تشکیل رژیم صهیونیستی بود. در این فیلم روابط بین صهیونیست‌ها و انگلیس به تصویر کشیده شد که به نظر می‌رسد تا حدودی این روابط به دلیل حمایت تلویحی انگلیس از عرب‌ها و فلسطینیان خصمانه باشد. همچنین در این فیلم نقش آمریکا در حمایت از رژیم صهیونیستی از طریق قهرمان آمریکایی در حمایت از اسراییل نمایان شد.
در سال 1953 هالیود بر روی اولین فیلم سینمایی سرمایه‌گذاری کرد و سپس این فیلم را در داخل فلسطین تحت عنوان حاوی (جهنم) به کارگردانی  ادوارد دیمتریل  و قهرمان بازیگر  کرک دوگلاس  را به تصویر کشید.
حوادث فیلم در مورد شخصیت یک یهودی آلمانی به نام  هانز موللر  است که خانواده‌اش را به هنگام جنگ دوم جهانی از دست می‌دهد و به فلسطین مهاجرت می‌کند. در این فیلم علی‌رغم مشکلات فرا روی قهرمان یهودی، اسراییل آغوش خود را به سوی وی می‌گشاید و به رویای موردنظرش جامع عمل می‌پوشاند، اما در نهایت این فیلم برای تحقق‌یافتن هدف سیاسی ساخته شده بدین صورت که قدرت قهرمان را در پشت سرگذاشتن مشکلات و باقی‌ماندن در رژیم صهیونیستی به دلیل دوستانش و نیز تلاشش برای حفظ رویای داشتن زندگی خوشبخت نشان می‌دهد.
از زمان تاسیس رژیم صهیونیستی در فلسطین تا سال 1967، شاهد تولید چندین فیلم صهیونیستی با سرمایه‌گذاری هالیود بود اما بزرگ‌ترین فیلم‌ها در سطح تبلیغات سوء فیلم  خروج  به کارگردانی یک صهیونیست به نام  اوتو بریمنجر  بود. این فیلم در برگیرنده یک سلسه یاوه‌گویی‌ها و تحریف حقایق برای مخدوش‌کردن چهره اعراب بود. در این فیلم عرب‌ها به عنوان یک مجموعه وحشی خون‌ریز و قاتل یهودیان نشان داده می‌شوند و آنها را با سرخ‌پوستان در آمریکا مقایسه می‌کند. در فیلم تلاش‌شده تا با هدف تحقق‌بخشیدن به پخش گسترده فیلم در آمریکا دو چهره اعراب و سرخ‌پوستان آمریکا به هم تشبیه شوند.
علاوه بر آن در این فیلم احساسات آمریکایی‌ها تحریک می‌شود و تلاش می‌شود هم‌دردی و شور و اشتیاق آنها از طرح صهیونیستی در فلسطین جلب شود. در این فیلم پیروزی صهیونیست‌ها بر عرب‌ها شبیه به پیروزی آمریکا بر سرخ‌پوستان از طریق کشتار آنها به تصویر کشیده شده است. 
علی‌رغم این‌که این فیلم با انتقادهای تندی از سوی منتقدان بزرگ سینما مواجه شد، اما یکی از ستون‌های عمده تبلیغات صهیونیست‌ها در آن دوره محسوب می‌شود.
در فیلم دومی که سینمای صهیونیستی در پایان دهه شصت تحت عنوان  جودیث  به کارگردانی  دانییل مان  و قهرمانی  صوفیا لورین  و  جک هوکنز  ساخت، نویسنده و کارگردان تلاش کردند تا خطاب به غرب اعلام کنند که عموما عرب‌ها و خصوصا سوری‌ها راه نازی‌ها را ادامه می‌دهند. داستان این فیلم در مورد شخصیت یک آلمانی است که از ظلم و ستم نازی‌ها که در سوریه زندگی می‌کنند، فرار می‌کند، اما حوادث فیلم زندگی این قهرمان آلمانی در سوریه را نشان می‌دهد و اشاره‌ای به این‌که وی در آلمان مورد تعرض قرار گرفته، نشده است.
مثلا در فیلم 4 ساعته   کلئوپاترا  ساخته منکه ویتس قدرت فریب دادن تاریخی از حد یک شاه فراتر می رود و شامل دو شاه رومی و یونانی می شود. کارگردان برای القا زیبایی افسونگرانه شخصیت اصلی فیلم ازالیزابت تایلو ر استفاده کرده ست تا اهداف مورد نظرش را تامین کند. در ابتدای فیلم پرنسس کلئوپاترا در لباس سفید افسونگرانه وزروزیور کامل آراسته به هنگام رژه سربازان رومی نشان داده می شود که آماده اشغال سرزمینی های مصر و فلسطینی و لبنان و ... می شوند. کلئوپاترا برای نجات از دست سربازان روم گلیم پیچ شده راه رهایی می یابد. سزار روم با او ملاقات می کند . جنگ بین آخرین مقاومت مصریان در برابر رومی ها ادامه دارد. سزار زخم خورده را کلئوپاترا پانسمان می کند و سزار از زن و بچه های خود در برابر کلئوپاترا دست می شوید... و آنان در اثر تبانی کلئوپاترا با یکی از افسران سزار کشته می شوند. سزار دست در دست کلئوپاترا هر نوع نسبت قبلی اش را با زن سابق خود و اطرافیان او مردود اعلام می کند. کلئوپاترا با حمایت قومی خود استیلای رومی ها را درمیان عموم با شادی به نمایش می گذارد و خوشبخت با سزار بر روی نیل قایق می رانند. کلئوپاترا در این هنگام به وسیله کنیزهای خود پیغام هایی به یونانیان می دهد و از سویی سزار را برای جنگ با یونانی ها تحریک می کند تا دو قدرت زمان همدیگر را نابود سازند.
اصرار و ابرام کلئو پاترا بر سزار موثر واقع می شود و او یورش به یونانی ها را شروع می کند. همینکه سزار از پایتخت دورمی شود کلئوپاترا با استفاده از موقعیت بدست آمده انبارهای غله را به روی مردم می گشاید و خود را ملکه مصر می نامد . در این میان تولد پسرش برای اطرافیان شادی می آورد .کلئوپاترا در این هنگام با رییس شورای یونانی ها ملاقات می کند و به توافق هایی می رسد. بعد از بازگشت سزار کلئوپاترا او را عزل می کند و حکومت خود را ادامه می دهد.
پس از وقوع جنگ ژوئن سال 1969 که منجر به آواره شدن تعداد زیادی از فلسطینیان و اشغال سرزمین‌های جدید کشورهای عربی شد، سینمای صهیونیست در تنگنا و بن‌بست قرار گرفت و محبوبیت خود را نزد ملت‌های غرب به دلیل به تصویر کشیده‌شدن جنایت و رسوایی‌های صهیونیست‌ها در فلسطین از دست داد. پس سینمای صهیونیست تلاش کرد تا خط و مشی جدید مبنی بر این‌که صهیونیست‌ها به عنوان قربانی تروریسم عربی هستند را در پیش بگیرد. پس صهیونیست‌ها اهداف خود از طریق تحریف واقعیت‌های تاریخی، مخدوش‌کردن چهره عربی‌، نشان‌دادن توانمندی‌های امنیتی رژیم صهیونیستی و قدرت این رژیم در مقابله با کسانی که تلاش می‌کنند به این رژیم خدشه وارد سازند، دنبال کردند.
با این هدف در سال 1975 فیلم  البرعم  (شکوفه) ساخته شد. در این فیلم از سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد) به عنوان یک اسطوره شکست‌ناپذیر در جنگ سخت علیه گروه‌های شهادت‌طلب فلسطینی یاد می‌شود و عناصر سازمان جاسوسی موساد را افراد آموزش‌دیده هوشیار می‌خواند. در این فیلم افرادی بودند که تلاش می‌کردند تا تلاش‌های گروه‌های تروریستی را برای قتل‌عام در هر جایی که می‌توانستند به آن دست یابند، خنثی کنند.
با وجود این‌که فیلم مذکور از طریق نشان‌دادن چهره صهیونیست‌ها به عنوان قربانی موفق شد بر بینندگان و مخاطبان غربی خود تاثیر بگذارد اما این فیلم با ناخرسندی موسسات و نهادها و گروه‌های فرهنگی و تاریخی در اکثر نقاط جهان مواجه شد زیرا مضمون فیلم مملو از یاوه‌گویی‌ها و تحریف واقعیت‌های تاریخی بود.
بعد از ساخت فیلم  برعم  دست‌اندرکاران سینمای صهیونیستی تلاش کردند تا ابتکار شیوه جدیدی را در هم‌سویی با فیلم سینمایی ایجاد کنند تا در دام تبلیغات مستقیم که مانع از رسیدن به اهدافشان می‌شد، نیفتند. طراحان و برنامه‌ریزان سینمای صهیونیست در این فیلم به  پرونده قدس  که در سال 1971 ساخته شده بود، استناد کردند و در آن به شکل زیرکانه و خبیثانه به تبلیغات پرداختند تا با دروغ‌پردازی به بینندگان اروپایی بقبولانند که صهیونیست‌ها برای صلح تلاش می‌کنند اما عرب‌ها آن را رد می‌کنند.
در سال 1976 فیلم  الرجل التالی  (مرد بعدی) به کارگردانی  ریچارد سارافیان  ساخته شد که آن مجموعه‌ای بزرگ از فیلم‌های داستانی کوتاه می‌باشد که تبلیغات صهیونیست از طریق جلوگیری از حرکت توده عربی و تحلیل‌های دروغین واقعیت‌ها نمایان شد و به گونه‌ای ملت عرب را نشان داد که گویا آماده همزیستی مسالمت‌آمیز با رژیم صهیونیستی هستند، اما حاکمان و روحانیون متعصب که بر تصمیم‌گیری این ملت سیطره دارند تمایل به همزیستی مسالمت‌آمیز با صهیونیست‌ها ندارند و آنها را وادار به جنگ و قتل‌عام و اعمال تروریستی می‌کنند.
صهیونیست‌ها در هم‌سویی با فیلم‌های سینمایی مهم نظیر فیلم  سرزمین سوخته  به کارگردانی  سرجی انقری  که در سال 1928 تولید شد شیوه‌های جدید را آغاز کردند. فیلم  روز آفتابی دمشق  به کارگردانی  عیدان ریکلیس  در سال 1984  فیلم  اسند  به کارگردانی  اموسی جیتای  در سال 1986، فیلم  رویای شکست‌خورده  به کارگردانی  پل سکوفید  در سال 1986، فیلم  دشت‌های سبز  به کارگردانی  یوشیرون  در سال 1986، فیلم برلین –قدس به کارگردانی  اموسی جیتای  در سال 1986 و فیلم  جام جهانی  به کارگردانی  عیدان رکلیس  در سال 1991 می‌باشد. سینمای صهیونیست که عملا توانسته بر اموال و داریی‌ها و نیز رسانه‌های گروهی یهودیان در هالیود سیطره یابد، در نیم قرن گذشته نقش مهمی را در تبلیغات طرح‌های خود در فلسطین و نیز مخدوش‌کردن چهره عربی نزد اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها ایفا کرده است و حتی سینمای صهیونیست از طریق فیلم‌های آمریکایی که خوراک سینماهای کشورهای عربی و یا نوارهای ویدئویی و کانال‌های ماهواره‌ای را می‌دهد در بینندگان عرب نیز نفوذ کرده و توانسته سلیقه‌های بینندگان را با فیلم‌های تولیدی خود همراه و هم‌سو سازد و تبلیغات مستقیم را به تبلیغات پنهان تبدیل کند، اما در مقابل سینمای کشورهای عربی کارایی لازم و موثر را در مقابله با سینمای صهیونیست نداشته و نتوانسته به افشای اقدامات سینمای صهیونیست در تحریف حقایق و واقعیت‌های تاریخی بپردازد پس ناخواسته به تولید فیلم‌های جدید تحت شعار صلح با مفهوم صهیونیستی ادامه داد.

سینمای صهیونیست که طی سال‌های گذشته شکل گرفته است و خطری عمده برای مسائل عربی محسوب می‌شود نمی‌تواند از تغییر و تحولات اخیر بین‌المللی سوءاستفاده کند و شاید طولی نکشد تا این‌که ما شاهد فیلم‌های صهیونیستی باشیم که در آن از اسلام به عنوان یک دین تروریسم یاد شود و تبلیغات سوء آمریکا علیه اسلام و مسلمانان و درک اشتباه ملت آمریکا و کشورهای غربی پس از انفجارهای نیویورک و واشنگتن در تاریخ 11/9/2001 در این راستا می‌باشد و به دنبال آن تبلیغات ظالمانه علیه اسلام صورت گیرد که سازمان‌های یهودی و راست‌گرایان آمریکا و اروپا بدرو از آن باشند.
صنعت سینما و فیلم همچنان صحنه مبارزه اساسی با دشمن صهیونیستی به قوت خود باقی می‌ماند و ما هنوز نتوانسته‌ایم حضور و میزان موفقیت خودمان در واردشدن به صنعت سینما به عنوان یک طرف موثر ثابت کنیم و به نظر می‌رسد ما به ادعاها و روغ‌پردازی‌های صهیونیست‌ها با همان اسلوب‌ها و روش‌های خودشان پاسخ نداده‌ایم.
علاوه بر مواردی که ذکر شد، سینماگران صهیونیستی جهت تحریف وقایع از جمله شکست ارتش رژیم جعلی اسراییل در جنگشان علیه ملت مظلوم لبنان اقدام به ساخت فیلم هایی کرده است تا در آینده که هیچ شاهد عینی بر آن وقایع وجود نداشته باشد؛ این فیلم ها در اختیار نسل جوان قرار دهند و و آنرا جنگ حق علیه باطل و شاید هم آنرا در زمره جنگ علیه تروریسم معرفی کنند.
به نظر می رسد خیلی ها هستند که شعار  هنر برای هنر  را پذیرفته اند، غافل از اینکه صهیونیست های هالیوودی ها نه تنها این شعار را زیر پا گذاشته اند؛ بلکه سال هاست که بارها آن را نقض کرده و آنرا در خدمت جنگ روانی و تبلیغات سیاست مداران و تحریف مفاهیم و اصطلاحات از جمله تروریسم بکار گرفته اند
شایان ذکر است که تروریسم به معنای ایجاد خشونت سازمان یافته با هدف خاص سیاسی است و در متون کلاسیک علمی ، بحث ترور و تروریسم را به دوران انقلاب فرانسه در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 ربط می‌دهند. گفته می شود که تاریخ تروریسم با تاریخ انقلاب فرانسه شروع شده و کشتارهای وسیع در انقلاب فرانسه باعث شد اسم انقلاب فرانسه به انقلاب گیوتین و سرهای بریده شهرت یابد. همچنین فاز دوم تاریخ تروریسم به انقلاب شوروی یعنی کمونیست مربوط می‌شود.اعمال مستمر و خشونت سیاسی سازمان یافته برای ارعاب مردم، علیه افراد غیر مسلح و بمب‌گذاریهای کور و قربانی گرفتن از بی‌گناهان، استفاده سلاج جنگی علیه غیرجنگی و دستاورد ترور در انقلاب شوروی است. به اعتقاد ما تروریسم یک پدیده غربی و از محصولات مدرنیته است که تا امروز گسترش پیدا کرده و تروریسم دولتی، فرقه‌ای و غیره مبنی بر همین دیدگاه‌هاست.