تروریسم؛ ابزار راهبردی صهیونیسم بین الملل برای سیطره بر جهان

اعلام هشدار کنگره آمریکا در رابطه با احتمال آغاز حملات تروریستی در منطقه شمال آفریقا، همان ترفند آشنای کاخ سفید برای اشغال نظامی سایر ممالک و تسلط بر منابع غنی مناطق هدف است. با تاملی در حوادث جهان بویژه از زمان حادثه ۱۱ سپتامبر تاکنون، با جریانی منظم مواجه خواهیم شد که تحولات جهان بویژه منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را تنظیم می کند. به عبارت دیگر، در بازه زمانی مذکور(۲۰۰۱ تا کنون) مفهوم تروریسم در دستان صهیونیسم بین الملل و ایادی آن ساخته و پرداخته و در مسیر پیشبرد راهبرد های جریان سلطه در دنیای مدرن! به کار گرفته شد. البته باید توجه داشت سال ها پیش از حادثه ۱۱ سپتامبر نیز، صهیونیسم بین الملل توطئه های شوم خود را در راستای ایجاد تغییرات در معادلات جهانی آغاز کرده بود اما زمان بالفعل شدن نتایج مطالعات و آزمایش ها، حادثه ۱۱ سپتامبر و بهانه ای بود که متعاقب آن در اختیار جریان سلطه قرار گرفت. اما واقعا این کلمه تروریسم از کجا آمد؟ چه کسی تروریست است؟ چه کسی تروریست ها را معرفی می کند؟ و چه کسی صلاحیت مشخص کردن تروریست بودن و نبودن افراد و گروه ها را دارد؟
در پاسخ به این پرسش های اساسی باید گفت: تروریسم در مفهوم کلی آن به معنای اعمال روشهای خشن و باج گیرانه در حوزه های سیاسی و نظامی و اقتصادی و ایدئولوژیک است. این کلمه بیشتر بعد از انفجار برج های دوقلوی تجارت جهانی آمریکا در رسانه های جهان مطرح شد و در همان زمان موج طالبانیسم و تروریسم سازمان یافته که به نوعی به جوامع اسلامی نسبت داده می شد! مطرح گردید و این آغاز جنگی بزرگ علیه اسلام و مسلمانان بود که با طراحی صهیونیسم بین الملل انجام شد. در آن سالها غرب و شرق به خوبی متوجه گسترش و بزرگ شدن درختی به نام اسلام شده بودند که شاخ و برگ های آن به سرعت تمامی جهان را می پوشاند و با سرعتی زیاد در حال رشد بود، از این رو تنها راه مبارزه با این درخت تنومند که ریشه های آن در خاورمیانه و به ویژه جمهوری اسلامی ایران رشد یافته بود بر هم زدن ثبات منطقه و زیر سوال بردن و ارتجاعی نشان دادن مسلمانان بود. طبیعتا این برنامه ضد اسلامی نیاز به افروختن آتشی بزرگ مانند انفجار برج های دوقلوی امریکا داشت تا بتوان به واسطه آن نظر جهانیان را به سمت اهداف این برنامه جلب کرد. از همان زمان کلمه تروریسم آنطور که صهیونیسم بین الملل و ایادی آن انتظار داشتند در ذهن جامعه بین الملل جای گرفت. کارشناسان مسائل سیاسی متفق القول بر این باورند که موج جدید اسلام فوبیا یا همان اسلام هراسی، همزمان با حادثه ۱۱ سپتامبر کلید خورد. ارزش دستاوردهای این توطئه در حدی بود که آمریکا ایفای نقش قربانی را بر عهده گرفت و هزاران شهروند خود را نیز در این مسیر قربانی کرد. در ساعات اوليه حادثه ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱، رهبران سياسي غرب از اين اتفاق براي شروع جنگ در خاورميانه استفاده كردند و به تدریج داعیه مبارزه با تروریسم را در سایر مناطق راهبردی جهان توسعه دادند. در آن زمان با تحريك حس وطن دوستي آمريكائيان، شهروندان آمریکا خواهان انتقام بودند و دولت آمریکا نيز از همين موج موقت احساسي استفاده كرد تا اهداف ديرينه صهیونیسم بین الملل براي سلطه بر كشورهاي نفت خيز آسيايي را عملي كند. تصرف عراق و اشغال نظامی این کشور نیز تغییری در رویکردهای صهیونیسم بین الملل ایجاد نکرد بدین ترتیب که اهرم تروریسم به عنوان برگ برنده آمریکا در عراق از کارآئی بسیار بالائی برخوردار شد. هر زمان که منافع آمریکا و البته صهیونیسم بین الملل در این کشور در معرض خطر قرار می گرفت ناگهان بازار عملیات های تروریستی داغ شده و با قربانی شدن شهروندان، منافع جریان سلطه تامین می شد. هر چند شواهد بسیاری را می توان در صحت ادعای مطرح شده برشمرد اما برای نمونه می توان به حوادث تروریستی رخ داده در عراق مقارن مطرح شدن بحث خروج نظامیان آمریکا از عراق اشاره کرد. در ۱۰ فروردین سال جاری، در حمله تروریستی به استانداری صلاح الدین در تکریت ۶۵ تن کشته و ۱۰۰ تن دیگر زخمی شدند. آیا می توان منکر همزمانی میان طرح مساله خروج آمریکا از عراق و انفجارهای تروریستی شد؟ آمریکا در این مورد خاص، با آغاز موج جدید حملات تروریستی در عراق می کوشد تا لزوم حضور نیروهای خود برای تامین امنیت این کشور را متذکر شود! در اینجا مساله این نیست که فاعل اقدامات تروریستی، گروه القاعده است یا جریان های دیگر، بلکه مساله مهم در راهبرد صهیونیسم بین الملل؛ ارتباط دادن گروههای تروریستی با شریعت اسلام و سوء استفاده از این گروهها در راستای اهداف بلندمدت است. برای مثال در افغانستان چه راهبردی می توانست به اندازه "طالبان" و جنگ افروزی این گروه غرب ساخته، زمان اشغال نظامی آمریکا را افزایش دهد؟! محل شک بسیاری است! که دستگاههای اطلاعاتی آمریکا با آن همه امکانات و توانائی بالغ بر یک دهه نتوانستند در مبارزه با تروریست های طالبان به موفقیتی خاص دست یابند! ضمن آنکه مسئولان آمریکایی با صراحت اعتراف کرده اند که طالبان توسط آن ها ایجاد شده و مورد بهره برداری قرار گرفته است.
اما نسخه پیچی آمریکائی ها تحت عنوان مبارزه با تروریسم تنها محدود به عراق و افغانستان نشده است. آمریکا با بازی گردانی صهیونیسم بین الملل راهبرد اسلام ستیزی خود را در سایر کشورهای خاورمیانه و مناطقی که منافع خود را در خطر می دید، ادامه داد که از جمله آن می توان به مساله حوثی های یمن و اقدامات آمریکا در راستای مبارزه با تروریسم خودساخته در این کشور اشاره کرد. در این فقره آمریکا به دستور اربابان خود تنها به طرح مساله تروریسم اکتفا و مبارزه با شیعیان حوثی را به متحد دیرین خود در منطقه خاورمیانه یعنی عربستان سعودی واگذار کرد. البته برای این مبحث به موارد جدیدتر و ملموس تری هم می توان اشاره کرد. برای نمونه کشور ترکیه که در حوادث سوریه وابستگی خود را به صهیونیسم بین الملل اثبات کرد، همواره موجودیت خود را به دلیل فعالیت های اقلیت کردها در خطر دیده است از این رو تحت عنوان مبارزه با تروریسم به مقابله با کردها پرداخته و حتی در خاک عراق نیز پیشروی می کند! نکته قابل توجه آن است که خوش خدمتی ترک ها در مساله سوریه مجوزی می شود تا این کشور آزادنه به اقدامات به اصطلاح ضدتروریستی! خود بپردازد. مسلما در این میان نمی توان نسبت به حوادث سوریه بی تفاوت بود. صهیونیسم بین الملل با پیگیری توطئه سیاه خود در رابطه با سوریه تلاش کرد بی ثباتی و ناآرامی را در این کشور حاکم سازد. لذا ترکیه پروسه تهدیدات تروریستی از جانب سوریه در مرزهای خود را مطرح و تهدیدات نظامی خود را متوجه این کشور کرد. همانگونه که آمریکا با بهره برداری از واژه تروریسم، در عراق و افغانستان نیات خود را جامه عمل پوشاند، بعید نیست در صورت غفلت جبهه مقاومت، سوریه نیز کانون حوادث تروریستی خودساخته قرار گیرد و در نهایت بهانه ای برای دخالت نظامی سایر کشورها و از جمله ترکیه ایجاد شود.
اشاره و البته تذکر امنیتی کنگره آمریکا در رابطه با منطقه شمال آفریقا هم از این دست اتفاقات است که صهیونیسم بین الملل علم کردن یک گروه تروریستی مانند القاعده را مناسب ترین گزینه برای نفوذ و چپاول منابع غنی منطقه شمال آفریقا ارزیابی کرده است. با توجه به موارد مطروحه به این نتیجه دست می یابیم که تروریسم در عصر جدید قدرتمندترین سلاح صهیونیسم بین الملل برای اجرای نیات خود به صورت غیرمستقیم در مناطق هدف است. شکی وجود ندارد که بهره برداری از گروههای تروریستی نظیر القاعده و طالبان بخشی از راهبردهای صهیونیسم بین الملل در رابطه با سیطره بر جهان محسوب می شود.