شرم تل آویو در شرم الشیخ

در این میان واشنگتن، اتحادیه اروپا و حامیان عربی رژیم صهیونیستی در قالب برگزاری کنفرانس شرم الشیخ سعی کردند ضمن تقویت تشکیلات خودگردان فلسطین و وعده کمکهای کلان به این تشکیلات حامی تل آویو، در کالبد بی جان تل آویو نیز روح تازه ای بدمند اما در این راستا ناکام ماندند.
همایش” کمک به بازسازی غزه” به درخواست مصر برگزار گردید و در پایان این همایش اعلام شد که بیش از پنج میلیارد و 200 میلیون دلار کمک از سوی شرکت‌کنندگان برای بازسازی نوار غزه و اقتصاد فلسطین تعهد شده است!کنفرانس اخیر شرم الشیخ در حالی برگزار شده است که پیچیده تر شدن بازی قدرت میان احزاب کادیما، لیکود و کارگر و تداوم اختلافات داخلی در هسته سیاسی تل آویو، نگرانیهای غرب نسبت به آینده رژیم صهیونیستی را دو چندان ساخته است. ”دولت بدون ابتکار عمل”، ”ارتش شکست خورده”و”ایدئولوژی شکننده”مختصات تل آویو را در برهه فعلی تشکیل می دهد. به راستی تل آویو و واشنگتن با استناد به کدام قدرت سخت یا نرم خود می خواهند حزب الله و حماس را به استیصال وادار سازند؟توان نظامی آمریکا در عراق و اسرائیل در جریان جنگ 33 روزه و مقاومت 22 روزه به اندازه ای فرسوده شده است که مطابق اظهارات فرماندهان ارشد ارتش آمریکا و اسرائیل تا صدسال دیگر نمی توان به ترمیم آنها امیدوار بود. از بعد استراتژیک نیز کمبود دکترینهای میان مدت و کوتاه مدت در میان افراطگرایان صهیونیسم بیداد می کند. این در حالی‌است که تاریخ مصرف الفاظی مانند “سرزمین موعود”، ”شکست ناپذیری صهیونیسم “و... نیز به دنبال دو شکست اخیر اسرائیل در برابر حزب الله و حماس عملابه اتمام رسیده است و هیچ یک از احزاب لیکود و کارگر نیز قدرت مسخ دوباره افکار عمومی طرفداران ناامید و بخت برگشته خود را ندارند. در چنین شرایطی برگزاری هزاران اجلاس مانند شرم الشیخ کوچکترین تاثیری در تداوم روند نابودی اسرائیل نخواهد گذاشت. یکی از افرادی که سعی داشت در کنفرانس شرم الشیخ نقشی فعال ایفا نماید، هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا بود. اظهارات هیلاری کلینتون در کنفرانس شرم الشیخ حاکی از آن بودکه دموکراتها نیز مانند جمهوریخواهان نگاه خصمانه ای نسبت به حماس دارند. بنابر این، این ادعا که جابه جایی قدرت در واشنگتن سبب تغییر رویکرد کلان سیاست خارجی آمریکا می شود کاملا ابطال پذیر است. حفظ موجودیت اسرائیل در زمره اهداف کلان سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا تعریف می شود. هیلاری کلینتون در خصوص حماس می گوید:
“حماس یک دولت نیست، اما موجودیتی است که باید این موضوع را درک کند. اصول و ارزش‌هایی بویژه در خصوص تصمیمات کمیته‌ چهار جانبه‌ کوارتت و اتحادیه عرب وجود دارد که باید به آنها پایبند باشد، اما در عین حال آمریکا آماده است تا در هر گونه اقدام دیپلماتیک گسترده جهت حل و فصل دائمی بحران و تحقق صلح و امنیت برای اسرائیل و فلسطینیان مشارکت کند! “
اینکه وزیر امور خارجه ایالات متحده از دولتی مقتدر و مردمی که با استناد به صندوق رای و دموکراسی بر سرکار آمده است به عنوان یک “موجودیت”یاد می کند بیشتر جنگی روانی است که کبوترهای واشنگتن در راه اندازی و ادامه آن یدطولایی دارند. به راستی اگر حماس تنها یک “موجودیت”است، چرا واشنگتن و متحدان آن نتوانسته اند با اتکا به انواع توطئه ها آن را از بین ببرند؟از این پس کمیته چهارجانبه کوارتت سعی دارد “حماس ستیزی”را در درون نشستهای بین المللی شکل دهد زیرا “حذف حماس”را از طریق جنگ و سرکوب نظامی محال می داند. این در حالی‌است که پایداری حماس و مقاومت اسلامی فلسطین در برابر انواع توطئه های ایالات متحده و رژیم صهیونیستی امری کاملا اثبات شده است.
به تازگی خاویر سولانا، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز سعی کرد با حضور خود در غزه و عدم ملاقات با مقامات حماس، میان مردم و دولت فلسطین القای شکاف نماید. اتحادیه اروپا در زمان تجاوز رژیم صهیونیستی به خاک غزه و بمباران این شهر و کشتار زنان و کودکان فلسطینی توسط رژیم صهیونیستی تمام توان و ظرفیت اتحادیه اروپا را در اختیار تل آویو قرار داد. برخی تحلیلگران مسائل سیاسی اتحادیه اروپا را بازنده اصلی تحولات خاورمیانه می دانند. طی دوران حضور 8 ساله بوش پسر در کاخ سفید نیز اتحادیه اروپا اصلی ترین شریک جنایات واشنگتن در عراق و افغانستان بود. نباید فراموش کرد که سولانا و باروسو همواره نسبت به ملتهای خاورمیانه نگاهی ابزار گرایانه داشته اند. سولانا به همراه افرادی مانند آنگلامرکل، صدر اعظم سرزمین ژرمنها و نیکلاسارکوزی، رئیس جمهور فرانسه سعی دارد حماس را از معادلات سیاسی فلسطین حذف نماید و بر این رویکرد نادرست خود اصرار می ورزد. اتحادیه اروپا پس از پایان درگیریهای اخیر غزه، به جای تلاش برای شناسایی حماس و پذیرش آن به عنوان اصلی ترین بازیگر فلسطین سعی دارد میان دولت مردمی اسماعیل هنیه و مردم فلسطین شکاف ایجاد نماید. سفر اخیر سولانا به نوار غزه نیز در راستای همین فتنه انگیزی مقامات اروپایی صورت گرفت. در هر صورت علی رغم میل باطنی افرادی مانند بان کی مون، خاویر سولانا و سایر مقامات وابسته به کاخ سفید، مخالفان حماس ناچار به محاسبه وزن واقعی و پررنگ این حزب مردمی و قدرتمند در معادلات سیاسی خاورمیانه هستند. پس از پایان نبرد اخیر غزه، تصمیم گیری در خصوص شرایط موجود و نحوه ترسیم شرایط بعدی نیز بر عهده مقاومت اسلامی فلسطین می باشد. حماس طی سالهای اخیر به اصلی ترین بازیگر فلسطین تبدیل شده است و انکار این حقیقت متضمن تداوم حیات حداقلی غرب در فضایی تصنعی و خیالی می باشد. هم اکنون مقاومت اسلامی فلسطین با برگ برنده ای که در برابر تل آویو به دست آورده قواعد بازی جدید در منطقه را تعیین خواهد کرد. این قواعد جدید بر پایه “ادامه مقاومت”و”خروج اشغالگران از خاک فلسطین” استوار خواهد بود. بنابر این در ادامه شاهد تداوم راهبرد مقاومت در برابر رژیم اشغالگر قدس و استمرار مبارزات فلسطینیان علیه اشغالگران صهیونیستی خواهیم بود.
پس از پایان جنگ غزه غرب و برخی کشورهای عربی سعی دارند مداوای “اسرائیل در حال مرگ”را هر چه سریع تر عملی نمایند اما اصرار مقاومت اسلامی فلسطین بر خواسته های بر حق خود این امکان را از حامیان اسرائیل سلب نموده است. گرد آمدن حامیان تل آویو در شرم الشیخ را می توان به مراسم تشییع جنازه و خاکسپاری تل آویو پس از شکست در جنگ 22 روزه تشبیه نمود.
نکته دیگری که در خصوص برگزاری کنفرانس اخیر شرم الشیخ لازم است موردتاکید قرار گیرد این است که‌مقامات کشورهای عربی به هیچ عنوان نسبت به واقعیات جاری در نظام بین الملل و تهدیداتی که علیه خاورمیانه وجود دارد آگاه نیستند و همین عدم آگاهی سبب فرسایش روز افزون آنها خواهد شد. بحران عمیق تر آنکه این “عدم آگاهی”کشورهای عربی سبب وابستگی بیشتر آنها به قدرتهای سلطه گر شده است.
در نهایت اینکه کنفرانسشرم الشیخ تلاش حداکثری حامیان تل آویو جهت کمک به رژیم صهیونیستی بود. تلاش وقیحانه ای که ثمره ای جهت تقویت بنیان متزلزل قدرت در میان صهیونیستها نخواهد داشت.