طرح «اسرائیل بزرگ» چگونه ابطال شد
در نگاه اول به این عبارت تصور مى شود که یکى از فلسطینى ها و یا یهودیان منتقد رژیم صهیونیستى در خارج از سرزمین هاى اشغالى این پیش بینى هشدار گونه را کرده است. اما واقعیت غیر از این است / این جملات آخرین حرف هاى ایهود اولمرت در مقام نخست وزیرى است که متأسفانه با آنکه رنگ یک اعتراف تاریخى را داشت اما در هیاهوى ماجراى انتقال قدرت در تل آویو گم شد.
اولمرت در نشست هفتگى کابینه اش در حاشیه بحث ارائه غرامت به آوارگان فلسطینى برگزار شد، گفت: «ایده اسرائیل بزرگ دیگر به سود ما نیست و این رؤیا دست نیافتنى است»این سخن در همان نگاه اول تفسیرش این است که سران و نخبگان این رژیم دکترین معروف این رژیم را که بر پایه «گسترش ارضى» استوار بود کنار نهاده اند و وصیت معروف مؤسس این رژیم مبنى بر توسعه مرزهاى آن از نیل تا فرات دیگر در شصتمین سال حیات اسرائیل به بایگانى تاریخ سپرده شده است. اما بحث این است که سخن اولمرت آن هم در روزهاى خداحافظى او از صدارت چه پیام و مقصودى دنبال مى کند
از چند جنبه مى توان به این سؤال پاسخ داد:
۱- نخستین پاسخ در اظهارات قبلى و بعدى اولمرت نهفته است. اولمرت سعى دارد به گفته هاى خویش لباس یک واقعیت بین المللى بپوشاند. البته او از بیان این که ارتش اسرائیل دیگر قادر به اجراى این اهداف بلند پروازانه نیست یا تل آویو دیگر نمى تواند همانند چهار جنگ گذشته دامنه مرزها را تا عمق خاک اعراب گسترش دهد ابا دارد اما با تردستى سعى مى کند این اتفاق را نشانه جبر زمان نشان دهد. لذا براى قانع کردن طیف تندروهاى اسرائیل مى گوید «جامعه بین الملل نگرش خود را براى ایجاد یک کشور دوملیتى تغییر داده است دیگر نمى توان به رؤیاپردازى ها دل بست و باید با واقعیت کنار آمد حتى اگر این واقعیت به مذاق کسى در اسرائیل خوش نیاید».
۲- در نگاه دیگر مى توان این حرکت اولمرت را، تلاش تازه جناح او و مذاکره کنندگان اسرائیل براى پیشبرد پروژه هایى دانست که در دوره این مقام اسرائیل کلید زده شد. اولمرت از این واقعیت باخبر است که هر سه پروژه مطلوب او یعنى مذاکره با سوریه، تبادل اسرا با حماس و حزب الله و پیمان تشکیل نظام دو دولتى با محمود عباس اکنون با مقاومت جدى در داخل اسرائیل روبه رو است. اولمرت از یک طرف زمانى براى پیگیرى این طرح ها ندارد از طرف دیگر برآن است که دو همقطار او در حزب حاکم کادیما، تزیپى لیونى و شائول موفاز، در صورت تصدى کرسى نخست وزیرى او این بخش از تفکر وى را تداوم بخشند.
فایده این بخش از کار اولمرت براى جانشینان بعدى او در این است که اندیشه «گسترش سرزمینى” از تابوها و خط قرمزهاى تاریخى این رژیم بوده که کسى را یاراى نفى آن نبوده است، حال اولمرت با شکستن این تابو راه را براى همکاران خویش هموار کرده است.
از این نظر دیدگاه اولمرت بازتابى از کشمکش تازه اى است که میان جناح هاى درون حاکمیت اسرائیل بر سر تنظیم دکترین امنیتى و سیاسى آن در خاورمیانه در گرفته است. شواهد دیگرى در جلسه جنجالى کابینه که اولمرت سخن وصیت گونه اش را مطرح کرد نشان از این دارد که او با مهر ابطال زدن بر یکى از بنیادهاى فکرى جناح رادیکال هاى اسرائیل در پى مهیاساختن افکارعمومى این رژیم براى امضاى سازش هاى تازه با طرف هاى عربى است. این نکته را از اشاره زیرکانه اى که او به طرح کمپ دیوید دوم باراک در ۲۰۰۰ مى کند مى توان دریافت. از همین روست که او در بخش دیگر سخنانش شهرک نشینان تندروى اسرائیلى را که علیه فلسطینى ها حملات وحشیانه انجام مى دهند، انذار مى دهد و خواستار برقرارى سازش کامل و فورى با فلسطینى ها و سورى ها مى شود. مى گوید «اگر اسرائیل با تشکیل کشور فلسطین موافقت نکند ناچار خواهد شد کشورى دو ملیتى را بپذیرد که این امر موجب فروپاشى ما خواهد شد». کاملاً واضح است که اولمرت حتى دیگر براى ارتش و دولت اسرائیل شانس یا توفیقى در اداره غزه و رام الله - دو مقر فلسطینیان داخل اراضى اشغالى - نمى بیند. مى گوید: «از ۴۰ سال پیش ما با بهانه تراشى هاى مختلف مى خواهیم سیاست هاى خود را در دورى کردن از هر طرحى براى سازش با فلسطینى ها بر پایه «دو دولت» پیش ببریم / این سیاست ما به نفع اسرائیل نبود.”
اولمرت، باراک و دیگر سران تل آویو بشدت از خشمى که بویژه در منطقه محاصره شده غزه انباشته شده نگران هستند / به تعبیر یکى از فعالان بین المللى که اخیراً از غزه دیدن کرده است این جمعیت یک ونیم میلیون نفرى غزه در چشم سران اسرائیل به صورت بمب ساعتى در آمده است / اولمرت نیز در این سخنانش نسبت به تهدیدات نهفته در این سرزمین هشدار مى دهد اما اشتباه او این است که به این گمان است که راه گریز از این موج انفجار و انتفاضه آینده در این است که یک نظام دو دولتى با طیف سازشکار فلسطین در رام الله برپا کند. لذا مدعى مى شود که «بسیارى از فلسطینى هاى ناامید از مذاکرات نیز به فکر راه حل یک دولت واحد افتاده اند. تعدادى در غرب از جمله برخى از دوستان ما در ایالات متحده آمریکا نیز از این راه حل سخن مى گویند». جالب تر این که پیش از این ایهود باراک نیز در اظهاراتى جنجالى گفته بود که یهودیان فلسطین اشغالى براى رسیدن به امنیت ناگزیر از دادن امتیازاتى دردناک به دشمنان سرسخت شان در لبنان و سوریه و فلسطین هستند.
۳- اما واقعیتى که هیأت حاکمه امروز اسرائیل درباره دلایل ابطال نظریه اسرائیل بزرگ از بیان آن طفره مى روند حوادثى است که در فاصله سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ موازنه قدرت را در این منطقه علیه این رژیم تغییر داد. در این دو سال سخت، تل آویو بالاترین حملات خویش را با هدف فروپاشى دو جنبش پیشتاز مقاومت به اجرا گذارد. در هر دو عملیات، دولت اولمرت به پشتیبانى همه جانبه امریکا و حتى اعراب منطقه عملیات نظامى جولاى ۲۰۰۶ علیه لبنان و عملیات نظامى - سیاسى محاصره غزه را براى براندازى دولت انقلابى حماس به اجرا در آورد. نتیجه این دو آزمون بویژه جنگ ۳۳ روزه این بود که براى نخستین بار تصور شکست ناپذیرى ارتش فوق مدرن اسرائیل زیر سؤال مى رود. بنابراین شاهد شکل گیرى نوع جدیدى از تهدیدات براى ساکنان فلسطین اشغالى هستیم که در آن موشک ها و راکت هاى حماس و حزب الله عمق امنیتى اسرائیل را هدف قرار مى دهد و با چنین شرایطى روشن است که دیگر تل آویو نمى تواند به آرزوى توسعه اراضى و سلطه خویش در فراسوى فلسطین بیندیشد.