18 سال روند بی نتیجه سازش، 18 سال مقاومت پایدار

اگر واقع بینانه به روند سازش از یک سو و گزینه مقاومت از سوی دیگر طی این دوره بنگریم و مسائل را با دقت بررسی و مقایسه کنیم، سریعا و با یک نظر درمی‌یابیم که بدون شک کفه برتر مذاکرات از دیرباز به نفع منافع رژیم غاصب صهیونیستی بوده است؛ رژیمی که از جایگاه زور سخن می‌گوید و نسبت به قطعنامه‌ها و جامعه بین‌المللی بی‌اعتنااست چرا که پشت این رژیم به موضع موافق کشورهای غربی گرم است. کشورهایی که از این رژیم حمایت می‌کنند و اقدامات خصمانه آن را تایید می‌کنند تا بدین ترتیب اسراییل بتواند از طریق روند سازش به بسیاری از اهداف خود که نتوانسته است از طریق جنگ‌های تاریخی بدست آورد، برسد. بویژه این که این روند چیزهایی به رژیم صهیونیستی بروی طبقی از طلا داده است که این رژیم حتی خوابش را هم نمی‌دید از جمله:
- به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی از سوی برخی از افراد.
- گسترش روند شهرک سازی‌ها و آوردن یهودیان شهرک نشین از خارج از اراضی اشغالی و تجاوز به مقدسات در چارچوب تلاش‌های پی در پی اسراییل برای یهودی سازی این مقدسات.
- تحقق ثبات نسبی از طریق تلاش برای محاصره و از بین بردن انتفاضه‌های مردمی و جنبش‌های مقاومت که ممکن است در برابر اسراییل بایستند.
- خروج از انزوا و تقویت روند عادی سازی روابط با تمامی کشورهای عربی در همه جوانب و سرازیر کردن کالاهای اسراییلی به بازارهای این کشور‌ها که با استفاده از عادی سازی روابط صورت می‌گیرد.
- ایجاد شکاف بین صفوف کشورهای عربی به صورت عام و بین صفوف فلسطینی‌ها به صورت خاص به ویژه بین موافقان گزینه سازش و موافقان گزینه مقاومت.
18 سال از مذاکرات گذشت و در مقابل 18 سال از مقاومت. چه چیزی محقق شد؟ سوالی که اینجا مطرح می‌شود آن است که طرف فلسطینی که صاحب حق بوده، با استفاده از گزینه سازش چه دستاوردی داشته است؟ چه نتیجه‌ای به جز به رسمیت شناختن رایگان رژیم دشمن و دست کشیدن تدریجی از سرزمین فلسطین و وقت کشی پی در پی و بی‌پایان به بار آورده است؟
همگان به یاد داریم که روند مذاکرات در مادرید، آناپلیس، اسلو، واشنگتن و پاریس چگونه بود، ولی امروزه بعد از 18 سال شاهد آن هستیم که به نقطه صفر بازگشته است و حتی این بازگشت در شرایط بسیاری بدتری نسبت به مذاکرات قبلی صورت گرفت. طرف فلسطینی درحالی دوباره برسر میز مذاکرات نشسته که اسلحه به طرف سرش نشانه رفته است. این مساله گاه با تهدید آمریکا در خصوص لغو کمک‌ها به فلسطین صورت می‌گیرد و گاهی با عقب نشینی از به رسمیت شناختن طرف فلسطینی به عنوان شریکی در روند سازش یا از طریق گام نهادن در روند طولانی مدت سازش که اجرای آن به 10 سال زمان نیاز دارد، صورت می‌پذیرد.
اگر بگوییم که امکان تحقق سازش وجود دارد، چه کسی اجرای مراحل مختلف آن را ضمانت خواهد کرد؟ آیا دولت باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا، آن را ضمانت خواهد کرد و یا دولت راست گرای تندروی بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسراییل؟ دولتی که احتمال می‌رود بعد از آن، کسانی قدرت را به دست گیرند که از تمام تعهداتی که مسئولان قبلی به آن‌ها پایبند شدند، شانه خالی کنند.
چنانچه بپذیریم مذاکراتی که در حال حاضر در حال برگزاری است وارد به اصطلاح بستر راهکار نهایی شود، این سوال مطرح می‌شود که آیا دولت سرسخت نتانیاهو از قدس دست خواهد کشید و آن را به فلسطینی‌ها خواهد بخشید؟ آیا این مساله با عقل مطابقت می‌کند که دولت نتانیاهو با بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین خود موافقت کند؟
طبیعتا ایجاد نقاط مشترک بین طرف فلسطینی و اسراییلی در مذاکرات مستقیم سخت است و همین مساله پیشاپیش حکم شکست آن را صادر می‌کند، اما اگر منظور از مذاکرات مستقیم دست کشیدن طرف فلسطینی از سرزمین، قدس و حقوق آوارگان باشد، این سوال مطرح می‌شود که فلسطینی‌ها چه کشوری را می‌خواهند تشکیل دهند؟ چرا که فلسطین در آن شرایط به صورت یک جزیره امنیتی عاری از سلاح درمی‌آید که امنیت اشغالگران را تامین می‌کند. در این کشور هیچ قدرت، حاکمیت، سرزمین، مرز هوایی، زمینی و آبی وجود نخواهد داشت.
اما در مقابل، مقاومت دو ملت فلسطین و لبنان پیروزی‌هایی به دست آورده است که پایه‌های این رژیم را لرزانده است و شهرک نشینان اسراییلی را مجبور به مهاجرت کرده است. مقاومت، اراضی جنوب لبنان را در سال 79 و غزه را در سال83 آزاد کرد. هم‌چنین در مقابل تجاوز رژیم صهیونیستی به لبنان در سال 85 و به غزه در سال 87 ایستاد. به وسیله همین مقاومت بود که انتفاضه فلسطین شکل گرفت و صدها تن از اسیران لبنانی و فلسطینی از زندان‌های اشغالگران آزاد شدند.
به گزارش المنار در همین راستا، "خالد البطش" یکی از رهبران جنبش جهاد اسلامی فلسطین، اظهار داشت: بقای بخش بزرگی از سیستم کشورهای عربی در هرم قدرت، با گزینه سازش در ارتباط است. این مساله همان چیزی است که اصرار برخی را بر گزینه سازش به عنوان گزینه‌ای برای حل و فصل مساله فلسطین روشن می‌سازد و تفسیر می‌کند. اسراییل برای برخی از این افراد به ضامنی برای باقی ماندن در مسند قدرت تبدیل شده است. چگونه کمیته پیگیری طرح صلح کشورهای عربی با قبول آغاز مذاکرات مستقیم به دنبال فشارهای آمریکا، هدیه‌ای رایگان به رژیم اشغالگر اسراییل داد در حالیکه نتانیاهو موفق شد هیچ امتیازی برای توقف شهرک سازی‌ها با وجود ادامه یافتن محاصره نوار غزه ارائه ندهد.
اصرار برخی از افراد برای گام نهادن در مسیر سازش به یک شیوه و تفکر تبدیل شده است و طناب نجات بسیاری از نهاد‌ها به حساب می‌آید. نتایج و دستاوردهای این گزینه در قبال حقوق فلسطینی‌ها فاجعه بار خواهد بود، چرا که به از بین رفتن مساله فلسطین و حقوق ملت آن خواهد انجامید. بعید نمی‌دانم که مذاکرات مستقیم سرپوشی برای تجاوزی جدید باشد که برخی از کشورهای عربی را هدف قرار داده است. خواه فلسطین باشد خواه لبنان، خواه سوریه.
گزینه مقاومت، گزینه ملت‌ها و نیروهای پویا است نه دولت‌های یا رهبران عرب، هرکس این گزینه را انتخاب کند، در می‌یابد که اقداماتش محدود خواهد بود و هزینه زیادی را به دنبال دارد، چرا که در مقابل آمریکا و اسراییل برای خنثی کردن طرح‌هایشان ایستاده است. بسیاری از رهبران جهان عرب مردان شجاع مقاومت نیستند، به همین خاطر راه سازش و ذلت را انتخاب کردند. مذاکرات مستقیم هرگز نتیجه مثبتی به به دنبال نخواهد داشت و پیشاپیش نتایج آن به نفع اسراییل و به دنبال آن آمریکا خواهد بود. این مذاکرات با شروط آمریکا و اسراییل آغاز شد چرا که نتانیاهو هرگز مذاکره در خصوص لغو محاصره نوار غزه و شهرک سازی‌ها و دست کشیدن از قدس و تشکیل کشور فلسطین با ارتش مسلح را نخواهد پذیرفت.