گزارش كميسيون اسراييلي كاهان درباره كشتار صبرا و شتيلا

اباابان كه در آغاز تأسيس دولت غاصب اسرائيل عهدهدار پست وزارت امور خارجه بود و بعدآ نماينده آن كشور در سازمان ملل شد، مقدمهاي بر گزارش «كميسيون تحقيق كاهان» نگاشته و با آب و تاب بسيار گفته است: «ببينيد دولت اسرائيل چه دولت دمكرات و آزادمنشي است كه خودش اعمال مسئولين مملكت را به زير سئوال ميبرد».
در كميسيون تحقيق كاهان همه كوششها در اطراف اين نكته دور ميزد كه دامان دولت اسرائيل را از هر گناهي، مستقيم و غيرمستقيم پاك كنند و عمليات تهاجمي او را در كشور مستقل ديگري، قانوني جلوه دهند. در گزارش كميسيون مذكور، همه تقصيرها متوجه فالانژها شده و آنها را مسئول آن همه جنايت وسيع دانسته است. ولي سعد حداد فرمانده ارتش فالانژها ضمن بيان اين مطلب كه سربازان تحت فرماندهي او هيچ عملي را بدون تأييد و تصويب ارتش اسرائيل انجام نميدادند، گفت: «تمام حركات نظامي در معيّت و همراهي ارتش تحت فرماندهي ژنرال ايتان بوده است. بويژه پس از كشتهشدن بشيرجميل، فالانژها هيچ نوع انگيزهاي براي ورود به اردوگاهها نداشتند. فرماندهان اسرائيلي از آنان خواستند كه در عمليات پاكسازي، سربازان اسرائيلي را همراهي كنند». اين نكته از گفته شارون به اثبات ميرسد كه وقتي ژنرال هوبيكا به او اطلاع داد: «همه چيز آماده است!» شارون گفت: «به همراهي يك سرباز اسرائيلي، عمليّات آغاز ميشود!» در تمام عمليّات، سربازان اسرائيلي از هوا و دريا حمله و بمباران ميكردند و كمپها در محاصره آنان بود. سعد حداد در روز هفدهم نوامبر 1982 در برابر كميسيون كاهان گفتههاي خود را كه در برابر كميسيون سازمان ملل بيان داشته بود، تكرار كرد و گفت: «من صددرصد ميدانم كه هيچ يك از سربازان من در روز شانزدهم سپتامبر از رودخانه اوالي به سمت شمال نگذشتند». شارون و ساير افسران اسرائيلي هم غيرمستقيم اين گفته سعد حداد را تأييد كردند و گفتند: «نظاميان فالانژ تحت رهبري سعد حداد تا ساعت 6 بعدازظهر روز شانزدهم وارد كمپها نشدند.»
اين تأييد افسران اسرائيلي همراه باشارون در حالي صورت گرفته است كه پزشكان بيمارستان غزه گزارش دادهاند كه آنها، زخميهايي را كه «درست شش ساعت قبل از موقعي كه فالانژها به اردوگاه برگردند» توسط مردان نظامي در خانههايشان مورد حمله قرار گرفتهاند، مداوا كردهاند.
كميسيون تحقيق كاهان در برابر اين شهود و گفتهها سكوت اختيار كرده و فقط گفته است: «... از آن جايي كه ارتش اسرائيل كمپها را در اختيار خود داشت، دولت همه نوع امكاناتي را براي ارتش خود فراهم ساخته و نورافكنها و روشنايي كافي در اختيار آنها براي تجسس در شبها گذاشته بود و از آغاز ميدانست كه آنها خلاف اصول اخلاقي عمل خواهند كرد پس، غيرمستقيم مسئول شناخته ميشود.» 
 
چريكهاي تحت فرماندهي حداد عملا در ارتش اسرائيل ادغام شده بودند و به فرمان آنان عمل ميكردند. آنها به اعتقاد شارون: «موظف بودند كه لانههاي تروريستي را پاك كنند.» ... در كشتار روز شانزدهم سپتامبر 1982 كه در اردوگاههاي پناهندگان توسط چاقوكشان تحت فرماندهي سعد حداد و با حمايت ارتش اسرائيل به پا شده بود، به گفته سربازان اسرائيلي، عمليات با هدايت و همراهي آنان انجام گرفت. در واقع، اين «آتش توپخانههاي اسرائيل بود كه بر اردوگاهها فرو ميباريد و چريكها (فالانژها) به دنبال كار خود، يعني قصابي منظم ساكنان اردوگاهها بودند. به گفته فالانژها، ارتش اسرائيل در روز پنجشنبه 16 سپتامبر علاوه بر به آتش كشيدن اردوگاهها، به آنها كمك كردند تا ناحيهاي مسئلهزا را از اردوگاهها كه مقاومتهايي در آن جريان داشت، پاك كنند.» آنها همچنين گفتند: «سربازان اسرائيل در لباسهاي نظامي فالانژ، چريكهاي مسيحي را همراهي ميكردند.» 
دولت اسرائيل در آغاز از آنچه در لبنان روي داده بود، اظهار بياطلاعي كرد و از زير هر نوع مسئوليتي شانه خالي نمود. آن كشور در اعلاميهاي كه در اين زمينه صادر كرد و در بيشتر روزنامههاي آمريكايي به چاپ رسيد، نسبتدادن دخالت ارتش اسرائيل را در كشتار دستهجمعي پناهندگان فلسطيني «افتراي خون» ناميد و آن را نمونه ديگري از احساسات «ضد يهود» دانست. دولت بگين ضمن پاككردن خون از پنجههاي آغشته به آن، گفت كه ارتش اسرائيل اصولا در نزديكي هيچ يك از قرارگاههاي فلسطينيان حضور نداشته. و به محض آگاهي از جنايات فالانژها، فورآ كوشيده است به جريان خونآشامي آنان خاتمه دهد.
لكن به مرور اين دروغها آشكار شد. بويژه «اعلاميههاي ارتش اسرائيل» كه قبلا هنگام وقوع حادثه اعلام كرده بودند: «اردوگاهها كاملا از هر سو در محاصره هستند.» پرده از دروغپردازيهاي آنان برداشت.
شيمونپرز در برابر كنشت (مجلس) اسرائيل براي دفاع از ارتش و شارون گفت: «... ما اطمينان داريم كه نيروي دفاعي اسرائيل در اين ماجرا دستان خود را به خون نيالوده است.» 
 بدين ترتيب، از آغاز سعي شد تا براي حفظ وحدت ملي، پاي ارتش از اين ماجراي ننگين بيرون كشيده شود و در برابر كميسيون تحقيق حاضر نشود. شارون در موقع اداي شهادتش در حضور نمايندگان مجلس، همه تقصيرها را به گردن فالانژها انداخت و گفت: «اسرائيل نميتواند همسايگان خود را انتخاب كند. اگر آنها وحشي هستند، تقصير اسرائيل نيست. آنچه در اردوگاهها در بيروت رخ داده، به دست فالانژها بوده و ارتش اسرائيل كاملا از آن بياطلاع بوده است.» وقيحانهتر، اظهارات بگين است كه گفت: «كفّار، كفّار را ميكشتند»؛ يعني عيسويان، مسلمانان را كه از ديد صهيونيستها هر دو كافرند، ميكشتند و: «هر دو فورآ ميخواهند يهوديها را به دار بكشند.» اينها همه از احساسات «ضد يهود» سرچشمه ميگيرد.
بن گورين نيز دست داشتن ارتش اسرائيل در كشتار بيگناهان اردوگاههاي فلسطينيان در لبنان را، دروغي «واهي و مسخره» خواند و مردود شمرد. ولي موشهشارت با چنين دروغپردازيهايي مخالف بود و عقيده داشت كه: «ما فقط خودمان را به عنوان دروغگو مطرح ميكنيم.» دنيا از حقيقت اين واقعه مطلع است و حاصل آن اين است كه موج «ضد يهود» بالا گرفته است. او ميگفت: «اين لكه ننگ تا سالهاي دراز در دامن اسرائيل نقش خواهد بست.» 

كميسيون كاهان در گزارش خود، تنها به اين نكته اكتفا كرده است كه: «... از آن جائي كه شارون وايتان دستور ورود فالانژها را به كمپها صادر كرده بودند، ميتوان گفت كشتاري در چنان سطح وسيعي قابل پيشبيني بوده است.»   ولي به اين نكته حساس كه آنان (شارون وايتان) از كجا ميدانستند جنايتي «در چنان سطح وسيعي قابل پيشبيني بوده است؟» و اگر ميدانستند «چرا اجازه ورود به كمپها را به فالانژها داده بودند؟») بحثي نكرده است؟
گرچه پروفسور يشاياهو استاد دانشگاه عبري با صراحت كامل بيان داشته است كه: «كشتار به دست ما صورت گرفت. فالانژها اجير ما بودند؛ عينآ به گونهاي كه اوكرائينيها و كروآسيها و اسلواكها اجير هيتلر بودند و او آنها را به عنوان سرباز به خدمت گرفته بود تا برايش كار كنند. به همين ترتيب هم ما قاتلان را در لبنان سازمان داديم تا فلسطينيها را بكشند.» 
ولي بسياري از خاخامهاي صهيونيست اين عمل قبيح را «تقديس نام پروردگار دو دنيا» ناميدهاند.
كميسيون كاهان در برابر هزاران سؤال فقط به اين نكته اكتفا كرده است كه: «... از آن جا كه آنان دستور داده بودند فالانژها وارد كمپ شوند ميتوان گفت وظيفه رهبري خود را بخوبي انجام ندادهاند»؛ لذا «آنان را سرزنش نمود» و از اينكه مناخيمبگين، از آنچه در حال انجام بود، اظهار بياطلاعي كرده بود، ابراز تعجب كرد. اين، تنها عكسالعملي بود كه زعماي دولت صهيونيستي از خود نشان دادند و ابدآ توجهي به اين نكته نكردند كه: «آن شخصيت طراز اول تروريست ... در جلسه دولت سرسختانه جنگيد تا موافقت اعضا را براي حمله كسب كند...» در واقع، به گفته ديويد لوي معاون نخستوزير (مناخيمبگين) كه گفته بود: «فورآ تصميم به اخراج گرفته شود!»   سرپوش گذاشته شده بود. بدين ترتيب، وقيحانه
بر عهده داشتن هر نوع مسئوليتي به شدت انكار شد.
 
شارون در برابر اعضاي كميسيون بينالملل با بيتفاوتي، گفته بود: «... من از طرف خود و از طرف وزارت دفاع كشور ميگويم كه هيچ كس نه ميدانست و نه پيشبيني ميكرد كه اين بيرحمي در صبرا و شتيلا اتفاق افتد.»   اين بهانه به دليل آنكه همه شواهد  
خلاف آن را به اثبات رسانده بود، از طرف دادگاه بينالمللي Enqure رد شد.
شواهد امر نشان ميداد كه مقامات دولت اسرائيل منتظر چنين كشتاري بودند. كميسيون تحقيق كاهان هم قبول كرده بود كه «... كشتاري در چنان سطح وسيعي قابل پيشبيني بود.»؛ ولي هيچ عكسالعملي در قبال اين گفته مزبوحانه شارون نشان نداد. فقط او از سمت وزير دفاع خلع و به وزارت خانهسازي جهت مهاجرين يهودي گمارده شد.
بدينترتيب، با تبرئهسازي شارون از كشتار دستهجمعي خون 25 هزار انسان بيگناه لبناني و فلسطيني لوث شد و ميليونها دلار خسارت به لبنان وارد گشت. همه اين نوع وقايع و فجايع براي اين بود كه اسرائيل براي كشتن «2000 تروريست «به قول خودش»، وارد لبنان شود و نيز برنامه تز «از صحرا تا دريا» را كه جزو ارض موعود]؟![ است، عملي سازد. با آنكه شواهد نشان ميدهد كه قبل از هجوم فالانژها به همراهي سربازان اسرائيلي به اردوگاههاي صبرا و شتيلا، ياسر عرفات به همراه يارانش ــ كه اسرائيليان جاني، آنها را تروريست ميخواندند ــ با تمام وسايل جنگي و تجهيزات نظامي خود، تحت نظارت فيليپحبيب نماينده ايالات متحده از لبنان خارج شده بودند، معهذا دولت اسرائيل جاي پايي را كه در بيروت براي خود محكم كرده بود، براي خود حفظ كرده است؛ چنان كه همچنان (1999 م.) بمبارانها و موشكبارانها و استفاده از انواع سلاحهاي مخرب و نابودكننده جمعي ادامه دارد.
گمان ميرود كه از نظر كميسيون كاهان، همه آن اعمال خلاف انساني، پيام دوستي و مودت بود كه براي فلسطينيان آواره كه بگين در نهايت وقاحت از آنها به عنوان «حيوانات دوپا» ياد كرده است، فرستاده شد. اعضاي كميسيون به گزارش روزنامهنگاران هم كه نوشته بودند: «ناظران اسرائيلي از مقر فرماندهي ميديدند كشتار در جريان است و شاهد بودند كه جسدها را دستهدسته به قبرهاي گروهي ميريزند»  ، هيچ توجهي نكرد و بياعتنا از كنار اين شهادت گذشت. در اين زمينه، عاموس آلون يكي از نويسندگانِ با وجدان يهودي در مورد كشتار بيگناهان در لبنان نوشته است: «مردي كه ماري را در درون شير يك كودك ميگذارد و ميگويد: متأسفم! به مار گفتم كه نيش نزند. نميدانستم كه مارها اينقدر خطرناكند. چنين مردي جنايتكار جنگي است و حرف او را اصلا نميتوان قبول كرد.»   و به اعتقاد زئيف شيف روزنامهنگار اسرائيلي: «هر كه به فالانژها اجازه داده باشد به اردوگاههاي پناهندگان وارد شوند، شبيه آن كسي است كه به روباهي اجازه دهد تا به لانه مرغها گام گذارد و بعد هم تعجب كند كه چرا مرغها خورده شدهاند.»   اعضاي كميسيون كاهان وظيفهاي جز سرپوش گذاشتن بر جنايات صهيونيستها نداشتند، به طوري كه بگين در پاسخ به سؤالاتي كه در كنشت درباره تلفات غيرنظاميان شد، صراحتآ گفت: «اينها غيرنظامياني هستند كه به تروريستها كمك ميكنند. شما چرا ساكنان جنوب لبنان را ناگهان همچون مردماني شريف و بزرگ تصور ميكنيد؟» وقتي باز از نامبرده پرسيدند: «آيا ساكنان جنوب لبنان بايد مجازات شوند؟» چنين پاسخ داد: «بله، آن هم چطور ... تروريستها را مردم اطراف آنها پرورش ميدهند.» سپس به تشريح فرمانهايي كه داده بود، پرداخت و گفت: «تانكها را با حداكثر سرعت وارد كارزار كنيد و پيش از اينكه فرصت جنگ تن به تن پيدا كنند، كارشان را بسازيد.» و ادامه داد: «سيسال آزگار، از جنگ استقلال تاكنون ]1982[ ما عليه مردمي در جنگ هستيم كه در شهرها و روستاها زندگي ميكنند ...» حالا يكباره كشتار لبنانيها و غيرنظاميان در آن كشور، مورد توجه قرار گرفته است. چنين چيزي تاكنون سابقه نداشته است.» 
با توجه به اين صراحت ياد شده، اباابان كه خودش را خيلي مرد عقل و عمل ميشناسد، در مقدمهاي كه به گزارش مذكور نوشته، چنين اظهار عقيده كرده است: «... در پايان محاسبه اسرائيل با افتخار و اعتبار از اين تحقيق بيرون آمد.» و دامانش از اتهامات پاك و شانهاش از زير بار اتهام «جنايات جنگي» كه كميسيون تحقيق سازمان ملل به او نسبت داده، مبراست و سربلند گشته است. به قول نوم چامسكي نويسنده با قدرت و شهامت آمريكايي در كتاب «مثلث سرنوشت» واقعآ هنر ميخواهد كه «آدم در تالارهاي اورشليم» بنشيند و «آنچه را كه شاهدان عيني ميگويند، مردود بشمارد»؛ حتي اگر از زبان همكار قديمي خودشان همچون بگين خونخوار باشد.
مدارك بسياري، از جمله شهادت افراد حاضر در صحنه در اختيار اعضاي كميسيون قرار گرفت كه آنها با بيتوجهي از كنار آنها گذشتند و دامان خود را بالا گرفتند كه آلوده نشود. ولي در حقيقت، به گفته نوم چامسكي ـ كتاب مثلث سرنوشت، در نظر اهل تحقيق و خرد، گزارش كميسيون مذكور بدين منظور تهيه نشده بود كه افراد صاحب فهم آن را جدي بگيرند. كميسيون با انتشار نتيجه تحقيقات خود، در واقع «معيارهاي اخلاقيش» را آشكار ساخت و با وجود شواهد قاطع مبني بر دست داشتن اعضاي عالي رتبه دولت در كشتارها، كميسيون از پذيرش آن سر باز زد. و به نوشته نوم چامسكي «كميسيون به پايان رسيد و دولت برجاي خود باقي ماند.»