حزبالله، نسخه انقلابی عصر جدید لبنان
اولین چالش پس از ناپدید شدن امام موسی صدر در انتخاب جانشین وی بروز پیدا کرد. امام همزمان دو مقام دینی ـ به عنوان رئیس مجلس اعلای شیعیان لبنان ـ و مقام سیاسی ـ به عنوان رئیس جنبش امل ـ داشت و انتخاب فردی که توانایی تصدی هر دو مقام را داشته باشد، وجود نداشت. امام موسی صدر با شخصیت جذاب و کاریزماتیک خود، این واقعیت را پنهان ساخته بود که جنبش امل اساسا از لحاظ ساختار انسانی و اهداف سیاسی ـ ایدئولوژیک، سازمانی یکپارچه نبوده بلکه تنها قالب و چهارچوبی بود برای گروههای لائیک و مذهبی شیعه که اختلافنظر بسیاری با یکدیگر داشتند. این اختلافها حتی در زمان حضور امام موسی صدر نیز بروز کرده بود.
انتصاب شیخمحمدمهدی شمسالدین به سمت نائب امام موسی صدر در مجلس اعلای شیعیان و حسین الحسینی به سمت ریاست جنبش امل، باعث عبور موقت این جنبش از بحران رهبری شد. با این حال، جدا شدن رهبری دینی از رهبری سیاسی جنبش امل، زمینه را برای کشمکشهای آینده آماده ساخت.
همزمان با شروع ریاست الحسینی، نشانههای رویارویی این جنبش با دیگر احزاب در جبهه ملی آشکار شد (جنبش امل در جریان جنگ داخلی لبنان، هیچگاه در چهارچوب جنبش ملی لبنان و یا نیروهای مشترک شرکت نکرد اما در جبهه احزاب قومی و ملی عضویت یافت). این رویارویی، در آغاز با حزب بعث (شاخه هوادار عراق) در حومه جنوبی و سپس در جنوب لبنان آغاز شد. در نوبت بعدی، کمونیستها وارد عمل شدند. موضع فلسطینیها به ویژه جنبش فتح و جبهه آزادیبخش عرب، حمایت از جبهه ملی لبنان بود.
طی سالهای 82ـ80 درگیریهای نظامی میان جنبش امل و جنبش فلسطینی فتح به وقوع پیوست. در پی این درگیریها و در سال 1980، «نبیه بری» ریاست جنبش امل را به دست میگیرد.
انتخاب نبیه بری دو نوع تغییر و تحول را در جنبش امل به نمایش گذاشت.
1ـ جنبش تلاش نمود تا چهره خود را از یک گروه بسته نظامی به یک جنبش سیاسی دارای شاخه نظامی مبدل سازد مانند دیگر احزاب و گروههای مسلح لبنانی.
2ـ شخصیت بری برای تغییر و تحول و انقلابی که در میان طایفه شیعیان لبنان حاصل شده بود، از بسیاری جهات حالتی
نمادین داشت. به قدرت رسیدن وی محصول یک جنبش اجتماعی در درون طایفه شیعه لبنان بود زیرا شخصیتهایی را که جزء رهبران سنتی این طایفه نبودند، قادر ساخت تا در جایگاه سیاسی رسمی قرار گیرند. از سوی دیگر، وی نماد کسانی بود که با ظهور امام موسی صدر معتقد به بازگشت به اصالت خویش شدند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، امل درخصوص نحوه برقراری روابط با این انقلاب با خطر تفرقه و چنددستگی روبهرو شده بود. در سال 1981 تعدادی از شخصیتها و جناحهای اصولگرای درون جنبش امل، خواستار حمایت و پیروی این جنبش از ایران شدند حتی اگر بهای این امر، عدم اطاعت و حمایت از دولت لبنان میبود. افرادی مانند حسین موسوی (ابوهشام)، صبحی طفیلی، سیدابراهیم، امین السید و یاران آنان پیش از جدا شدن از جنبش امل و ایجاد تشکیلات خاص خود، از نبیه بری خواستند تا نسبت به افکار و دیدگاههای امام خمینی وفاداری خود را اعلام نماید و به عبارت دیگر، خواستار تسلط یافتن احکام دین بر همه جنبههای زندگی بودند. اما بری و همفکران وی، گرچه انقلاب اسلامی ایران را مایه سرافرازی و افتخار شیعیان لبنان میدانستند، با این وجود نیک میدانستند که گسترش نفوذ انقلاب اسلامی ایران در لبنان، خطری ملموس و بالفعل برای جایگاه و قدرت افرادی چون نبیه بری است که در سالهای قبل به جنبش امل پیوسته بودند. لذا انقلاب ایران را نسخه شفابخشی برای حل مشکلات جامعه طایفهای لبنان نمیدانستند.
دیدگاههای لائیک بری، نه تنها با چالشهای درونگروهی توسط افرادی مانند شیخ محمد مهدی شمسالدین روبهرو بود، بلکه مورد انتقاد دیگر طوایف و گروههای شیعی نظیر حزبالدعوه لبنان، انجمن اسلامی دانشجویان، کمیتههای یاری انقلاب اسلامی و شخصیتهایی چون سیدعباس موسوی، سیدحسن نصرالله و محمدحسین فضلالله قرار میگرفت.
در اثنای اختلافات احزاب و طوایف شیعی، جامعه لبنان شاهد تجاوز گسترده اسرائیل به لبنان در ژوئن 1982 گردید. به دنبال آن، آمریکا فردی را برای انجام مذاکرات میان اسرائیل و لبنان به منطقه اعزام کرد که طرح وی مورد موافقت نبیه بری به عنوان عضوی از هیأت نجات ملی قرار گرفت. مخالفان بری اقدام وی را نه تنها مخالف با خط امل ارزیابی میکردند بلکه آن را مخالف با اسلام نیز به شمار میآوردند. حتی سفیر ایران در بیروت نیز خواستار خروج بری از این هیأت شد. بدین ترتیب مقدمات انشعاب در امل فراهم شد و ابوهشام، نایب رئیس امل، ضمن محکوم کردن مواضع سازشکارانه بری، از سمت خود در امل استعفا داد و به همراه تعداد دیگری از اعضای جنبش امل، تشکیل جنبش امل اسلامی را در بعلبک اعلام نمود و تأکید کرد که جنبش امل اسلامی، رقیب جنبش امل نیست بلکه امل اسلامی، میکوشد که اصالت حقیقی امل را حفظ کند زیرا جنبش امل مخالف ایده اطاعت از امام خمینی بود. این افراد به تدریج هستههای شکلگیری مقاومت اسلامی لبنان را که بعدا «حزبالله» نامیده شد، تشکیل میدادند.
اسلامگرایان حزبالله، ایدئولوژی آمادهای را جهت درگیر شدن با اسرائیل در اختیار داشتند که همانا ایدئولوژی جهاد بود. در حالی که ایدئولوژی جنبش امل، به ملیگرایی لبنانی محدود شده بود. لذا امل در مراحل اولیه نبرد با اسرائیل، آسیبپذیری خود را در قبال فشارهای اسلامگرایان تا حد زیادی نشان داد. در آن مقطع، جنبش امل موقعیت را برای درگیر شدن با حزبالله مناسب نمیدید و احتمال پیروزی در این درگیری را بسیار ضعیف میدانست.
پس از عقبنشینی اسرائیل به کمربندی امنیتی، میان امل و حزبالله بر سر کنترل مناطقی که اسرائیل از آنجا عقبنشینی میکرد، درگیری به وجود آمد. جنوب لبنان برای هر یک از این دو گروه منطقهای استراتژیک به شمار میرفت و رابطه مستقیمی با میزان قدرت در بیروت داشت. روحانیون شیعه جنوب که سلطه امل را در فاصله سالهای 1978 تا 1982 پذیرفته بودند، پس از تجاوز نظامی اسرائیل به سمت جدا شدن از این جنبش و گرایش به گروههای رادیکال اسلامگرا پیدا کردند زیرا امل در مقابله با اشغالگری اسرائیل ناتوان مینمود.
امل به تدریج در صحنه داخلی لبنان به عنوان ابزار فرمانبر سوریه در رویارویی با دولت لبنان، شبهنظامیان مسیحی، گروههای فلسطینی مخالف سوریه و حزبالله درآمد. جنگ اردوگاهها که جنگ امل با ساف بود و جنگ امل با حزبالله در راستای سیاستهای دولت سوریه شکل گرفت. جنگ اردوگاهها که سرانجام با دخالتهای ایران و دیگر قدرتهای منطقهای پایان یافت، بیشتر به تحلیل رفتن جنبش امل منجر شد تا تضعیف توان فلسطینیها. جنگ اول امل با حزبالله در ضاحیه بیروت (اردیبهشت 1367) با پیروزی قاطع حزبالله به پایان رسید. این پیروزی، توانایی حزبالله را در جذب نیرو از میان شیعیانی که بسیاری از آنان عضو جنبش امل بودند، به صورت دایمی تقویت کرد. به دنبال آن، تعداد زیادی از اعضای امل از این سازمان کناره گرفتند و حزبالله توانست به داخل جنبش امل نفوذ کند. در تابستان 1367 بار دیگر جنگ بین آن دو شدت گرفت. در نهایت با فشار ایران و سوریه توافقنامه «دمشق 1» در ژانویه 1989 (زمستان 67) امضا شد که بر طبق آن، قدرت و نفوذ امل در جنوب لبنان و بر امنیت آن به رسمیت شناخته شد و در مقابل به حزبالله اجازه داده شد تا علاوه بر جنگ علیه اسرائیل، از طریق فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و تبلیغاتی در جنوب حضور داشته باشند. اما در زمستان 1368 به علت مخالفت امل با فعالیت نظامی حزبالله علیه اسرائیل در جنوب که اعتقاد داشت باعث حمله متقابل اسرائیل از هوا و زمین خواهد شد، دور جدیدی از نبردها آغاز شد.
تحولات مهم بینالمللی و منطقهای و داخلی لبنان، سوریه را بر آن داشت تا راهحلی برای جنگ امل با حزبالله بیابد. نهایتا در اکتبر 1990 (مهر 1369) توافقنامه «دمشق 2» میان حزبالله و امل امضا شد که بر طبق آن، ارتش لبنان وارد جنوب میشد تا میان امل و حزبالله حایل شود بدون اینکه مانع موضوع مقاومت علیه اسرائیل گردد.
جنگ امل با حزبالله درواقع نقطه پایانی بر قدرت نظامی امل بود و ساختار تشکیلاتی این جنبش را از هم گسست.
جنبش امل و رهبر آن، نبیه بری، از تحولات لبنان در پی برگزاری اجلاس طائف و ایجاد سازههای نوین برای نظام سیاسی لبنان بهره گرفتند نمایندگان این جنبش در پی ترمیم ساخت و ترکیب پارلمان به مجلس راه یافتند و چند تن از کادرهای این جنبش به عضویت کابینههای بعدی درآمدند. امل رویکرد خود را حول مرحله نوینی متمرکز کرد که در شکل گشایشهای سیاسی و تقویت موقعیت دولت لبنان متجلی شد. ادبیات سیاسی امل و اظهارات رهبران آن حول «ضرورت تجدید چهارچوبهای سیاسی برای سامان دادن به فعالتی مردم» و اینکه دوران جدید سیاسی لبنان با هدف القای همه جنبههای طایفیگری سیاسی و نمادهای آن، آغاز شده دور میزد. جنبش امل در انتخابات 1992 و 1996 وارد گردید و تعدادی از کرسیهای مربوط به حوزههای جنوب لبنان و بقاع را به دست آورد.
امل در مبارزات انتخاباتی سال 1996 کرسیهای فراوانی از حوزههای جنوب لبنان و بیروت به دست آورد که ریاست فراکسیون پارلمانی آن نیز با نبیه بری است.
جنبش امل موضع خود را با سازمان حزب بعث لبنان و حزب قومی و جمعیت خیریه اسلامی هماهنگ کرده و با سوریه، روابط استراتژیک دارد. همچنین مشارکت فعالی در طرحهای مجلس اعلای اسلامی شیعیان لبنان دارد و مواضع خود را با شیخ شمسالدین (متوفای 2000 میلادی) هماهنگ میکرد.
منابع:
1ـ هرایر دکمجیان، اسلام در انقلاب، جنبشهای اسلامی معاصر در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی (تهران: کیهان، 1378).
2ـ علی حجتی کرمانی، لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران (تهران: قلم، 1364).
3ـ مصطفی چمران، گزارشی از لبنان (تهران: شرکت سهامی انتشار، 61).
4ـ ژاک نانته، تاریخ لبنان، ترجمه اسدالله علوی (مشهد: مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، 1379).
5ـ نهاد حشیشو، احزاب سیاسی لبنان، ترجمه سیدحسین موسوی (تهران: مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1380).
6ـ جان. ال. اسپوزیتو، انقلاب ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه محسن مدیر شانهچی (تهران: باز، 1382).
7ـ مسعود اسداللهی، از مقاومت تا پیروزی (تهران: مؤسسه مطالعات اندیشهسازان نور و ذکر: 1379).
8ـ مسعود اسداللهی، جنبش حزبالله لبنان؛ گذشته و حال (تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1382).
9ـ یزدان میرباقری، حماسه مقاومت اسلامی در جنوب لبنان (تهران: مؤسسه مطالعات اندیشهسازان نور، 1382).
10ـ کمال طاهری، تحولات جنبش امل، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه امام صادق (ع)، مرداد 1368.