نمايندگان ديپلماتيك حكومت پهلوي در فلسطين اشغالي

نمايندگان ديپلماتيك حكومت پهلوي در فلسطين اشغالي

سپس ابوالحسن بهنام به سمت كنسول ايران در فلسطين تعيين شد و اين پست را تا سال 1327ش به عهده داشت كه در اين سال سركنسولگري ايران به حال تعطيل درآمد و كارمندان آن سركنسولگري به ايران فراخوانده شدند و... تعداد ايرانيان در دورة پس از جنگ جهاني اول در فلسطين به 30000 نفر مي‌رسيد كه بيشتر آنان از يهودياني بودند كه جهت مهاجرت يا زيارت به شهرهاي عكا و حيفا مسافرت كرده و اغلب در اين نواحي اقامت مي‌كردند. وجود اين گروه اتباع ايراني در فلسطين مشكلاتي از جهت امور كنسولي آنان پيش آورده بود و از طرف ديگر به علت اختلاف اعراب و يهوديان بر سر موضوع فلسطين و طرح آن در جامعه ملل لازم بود رويه ايران نيز توسط نمايندگان سياسي كشور در بيت‌المقدس تعيين گردد.(1)
با توجه به مسائل و مشكلات فوق، در سپتامبر 1921 رسيدگي به امور اتباع ايران در فلسطين از طرف وزير وقت امور خارجه، انتظام‌الملك، موقتاً به مشير حضور، نماينده ايران در مصر واگذار گرديد ولي چون سرزمين فلسطين در اين زمان داراي اهميت خاصي بوده و مركز كليه امور سياسي و نظامي در منطقه به حساب مي‌آمد و ارتش انگلستان نيز در آنجا مستقر شده بود و از طرف ديگر به علت مسدود بودن راه اروپا، عده‌اي از اتباع كشورها از جمله ايرانيان براي سياحت و به خصوص معالجه به فلسطين، كه در اين دوران مركز مهاجرت اطباء آلماني يهودي بود، مسافرت مي‌نمودند و به دليل كثرت مشغله سركنسولگري ايران در قاهره، امور مربوط به فلسطين در سال 1313ش/ 1934م به سركنسولگري ايران در بيروت واگذار گرديد و آقاي اسداله بهنام، سركنسول ايران در بيروت، عهده‌دار امور اتباع ايراني در فلسطين نيز گرديد.سرانجام پس از چند ماه مكاتبه با دولت انگلستان و ذكر مشكلات اتباع ايراني در فلسطين، در تاريخ اول شهريورماه سال 1314ش سركنسولگري ايران در فلسطين در شهر بيت‌المقدس تأسيس شد و آقاي هاشم مكرم نورزاد، به سمت كنسول در فلسطين منصوب گرديد.(3) در تاريخ 21/3/1318 آقاي عبدالحسين صديق اسفندياري به جانشيني مكرم نورزاد منصوب شد و سركنسول ايران در فلسطين گرديد و تا تيرماه 1324ش در اين سمت باقي بود. با پايان يافتن مأموريت آقاي اسفندياري، ابوالحسن بهنام به سمت كنسول ايران در فلسطين تعيين شد و اين پست را تا سال 1327ش به عهده داشت كه در اين سال سركنسولگري ايران به حال تعطيل درآمد و كارمندان آن سركنسولگري به ايران فراخوانده شدند.(4)
پس از اعلام رسميت اسرائيل از سوي سازمان ملل متحد و چند ماه قبل از شناسايي دوفاكتوي آن رژيم توسط ايران يعني در اواخر سال 1328ش عباس صيقل به عنوان نماينده ويژه دولت ايران به اسرائيل رفت و تا تيرماه سال 1330 كه نمايندگي ايران در اسرائيل برچيده شد، در آن سمت باقي بود. دولت دكتر مصدق نمايندگي ايران در اسرائيل را تعطيل كرد ولي شناسايي دوفاكتو لغو نشد و دليل تعطيلي نمايندگي نيز مشكلات مالي اعلام شد.(5)
ژنرال هركابي، رئيس اطلاعات ارتش اسرائيل به دعوت سپهبد كيا در دسامبر 1958 به تهران آمد و با شاه و فرماندهان نظامي ديدن كرد. به دنبال اين سفر شاه با افتتاح نمايندگي سياسي ايران در تل‌آويو موافقت نمود اما به منظور پنهان نگاه داشتن آن قرار شد اين نمايندگي به صورت دفتري در سفارت سوئيس باشد و در مكاتبات اداري «برن 2» ناميده شد.(6)
به دنبال اين توافق دكتر ابراهيم تيموري در 23 آذرماه 1338 وارد اسرائيل شد و مأموريت خود را به عنوان نماينده ايران در اسرائيل آغاز كرد.(7) تيموري در گزارشي ضمن انعكاس ملاقات خود با «ديون» مديركل امور خاورميانه وزارت خارجه اسرائيل و پيشنهاد وي مبني بر اينكه به نمايندگان دو كشور عنوان رسمي مثلاً كنسول اعطا شود مي‌نويسد: «به عقيده اينجانب در صورتي كه اطراف و جوانب اين پيشنهاد مورد توجه و مطالعه وزارت متبوع قرار بگيرد گمان نمي‌رود در انجام آن اشكالات چنداني وجود داشته باشد. زيرا همانطور كه استحضار دارند وضع و كار اينجانب در اينجا و نماينده اينها در تهران كم و بيش علني است و قطعاً نمايندگان كشورهاي عرب نيز به خوبي از آن اطلاع دارند و فقط محرمانه عنواني براي آن قائل شدن ممكن است موجب تسهيل كار و انجام تقاضاي مورد علاقه اينها شود كه مكرر خواهان آن هستند.»(8)
وقتي در سال 1341 منوچهر پيشوا عازم تل‌آويو بود تا با تيموري همكاري كند، اسرائيلها خواستار آن شدند كه وي با نامه‌هاي سربرگ‌دار وزارت خارجه ايران رسماً به اداره تشريفات وزارت خارجه اسرائيل معرفي شود. آنها با اشاره به همكاريهاي ميان ارتش ايران و اسرائيل و ساير همكاريها گفتند: «با اينكه مكرراً به ما همه گونه وعده در روشن كردن وضع رابطه بين ايران و اسرائيل داده شده ولي هيچ اقدامي تاكنون به عمل نيامده و اكنون شما حتي از مكاتبه با ما امتناع داريد...»(9) چنانچه ذكر آن رفت نمايندگان ايران در تل‌آويو عضو سفارت ايران در برن و بخشي از سفارت سوئيس در تل‌آويو محسوب مي‌شدند اما نامه‌هاي وزارت خارجه اسرائيل براي تيموري با عنوان(10) «نمايندگي ديپلماتيك ايران» ارسال مي‌شد.(11)
ابراهيم تيموري تا آبان ماه سال 1342 در تل‌آويو بود و پس از وي دكتر صادق صدريه سمت وي را عهده‌دار شد. وي در ملاقات اباابان در پاسخ به سئوال وي درباره سمت خود اظهار داشت كه وي و همكارانش كارمند سفارت ايران در برن مي‌باشند و با توافق دولت سوئيس در تل‌آويو اقامت دارند. آقاي گازيت مديركل وزارت خارجه اسرائيل در ادامه متذكر شد كه وزارت خارجه اسرائيل تا به حال ايشان را رئيس نمايندگي ايران مي‌دانسته و ميسيون ايران را يك نمايندگي مي‌داند و اباابان نيز بر اين مسئله تأكيد مي‌كند كه وي به عنوان رئيس نمايندگي ايران شناخته شود و خواهان آن مي‌شود كه توسعه تدريجي روابط كه موردنظر ايران است شامل نمايندگي ايران هم بشود.(12) وي در ارديبهشت 1345 با رئيس‌جمهور اسرائيل ملاقات مي‌كند. شازار در اين ديدار ضمن تشكر از پذيرايي از وي در فرودگاه مهرآباد در سفرش به نپال، خواستار برقراري روابط سياسي كامل بين دو كشور مي‌شود(13)
صادق صدريه تا اسفند ماه 1346 مسئوليت نمايندگي «برن 2» را دارا بود و پس از وي فريدون فرخ به جانشيني وي انتخاب گرديد و تا آذر 1349 در اين پست مشغول به كار بود. در آذرماه 1349 دكتر ابراهيم تيموري مجدداً رياست نمايندگي ايران در تل‌آويو را عهده‌دار گرديد و تا فروردين 1354 در اين پست باقي ماند و پس از وي مرتضي مرتضايي از فروردين 1354 تا آذرماه 1357 به اين سمت منصوب شد.
براي اينكه تا حدودي حجم كار نمايندگي و سطح و تعداد ملاقاتها در اين دوره مشخص شود، بخشي از گزارش سالانه مرتضايي به وزارت خارجه در سال 1356 را عيناً نقل مي‌كنيم: «در اوايل دوره مورد بحث در معيت يك شخصيت عالي‌مقام ايراني با پروفسور افرايم كاتزير رئيس‌جمهور اين كشور و يك بار ديگر در معيت همان مقام با اسحق رابين نخست‌وزير و شيمون پرز وزير دفاع و ايگال آلون وزير امور خارجه ملاقات كردم. ساير ملاقاتهاي اين دوره با مقامات مهم دولتي محل به شرح زير بوده است:
وزير دفاع 2 بار، وزير خارجه 1 بار، وزير دفاع 3 بار، پروفسور آوي نري مديركل وقت وزارت خارجه چندين بار، افرايم اورون مديركل فعلي وزارت خارجه 2 بار، ژنرال اميت وزير حمل و نقل 3 بار، ژنرال شارون وزير كشاورزي 1 بار، ژنرال حوفي رئيس اطلاعات و امنيت محل 2 بار، ژنرال مردخاي گور رئيس ستاد ارتش اسرائيل 3 بار، مديران كل بخشهاي مختلف وزارت خارجه چندين بار، هفته‌اي يك بار و گاهي بيشتر با رئيس اداره خاورميانه وزارت امور خارجه...»(14)
دو نكته جالب در اين گزارش و همچنين بعضي گزارشهاي ديگر وجود دارد. يكي اينكه در اين گزارش خيلي محرمانه نيز از ذكر نام مقام ايراني كه با مقامات اسرائيل ملاقات كرده است امتناع شده و ديگر اينكه در اين گزارش با اشاره به تلاشهاي انجام شده كه براي كتمان و يا جنبه غيررسمي دادن به حضور و وجود نمايندگي ايران صورت مي‌گيرد، آورده است: «معهذا ظرف سالهاي اخير وجود نمايندگي و كم و كيف فعاليت‌هاي آن، هم براي مردم و سازمانهاي مختلف اسرائيلي و هم براي نمايندگان ديپلماتيك مقيم اين كشور آشكار گرديده...»
از آذرماه 1357 تا بهمن 1357 ناصر رسوليان به عنوان كاردار موقت، مسئوليت نمايندگي را به عهده داشت.
با پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 1357، كاركنان نمايندگي ايران در تل‌آويو طي تلگرافي به وزارت امور خارجه، همبستگي خود را با انقلاب اسلامي و پاسداري دستاوردهاي انقلاب با ياري مردم اعلام داشتند.

پي‌نويس‌ها:
1ـ نشريه وزارت امور خارجه، «روابط دولت شاهنشاهي با كشورهاي منطقه آسياي باختري و مصر»، دي ماه سال 2535 شاهنشاهي، اداره هشتم سياسي، صفحه 42.
2ـ همان منبع، صفحه 43.
3ـ بايگاني وزارت امور خارجه، اسناد ادارات مركز، اداره هشتم سياسي، سال 54 ـ 1353، كارتن 14، پرونده 4 ـ 41.
4ـ همان منبع.
5ـ جهت اطلاع بيشتر ر.ك. The Pragmatic Entente":"، صفحة 12.
6ـ سياست خارجي ايران در دوران پهلوي 1357 ـ 1300، پيشين، صفحه 287 ـ 286.
7ـ گزارش شماره 1 مورخ 30/9/1338، از تيموري به وزارت امور خارجه، نمايندگي تل‌آويو، سال 49 ـ 1338، كارتن 11، پرونده 92.
8ـ گزاش شماره 153/191 مورخ 3/4/1341، از ابراهيم تيموري به وزارت امور خارجه، سال 49ـ1338، كارتن 15، پرونده 200ـ206.
9ـ گزارش شماره 275 مورخ 23/5/41، از ابراهيم تيموري به وزير خارجه، نمايندگي تل‌آويو، سال 49ـ1338، كارتن 11، پرونده 92.
10- The Diplomatic Representative Of Iran.
11ـ بايگاني وزارت امور خارجه، نمايندگي تل‌آويو، سال 43ـ1342، كارتن 4، پرونده 28.
12ـ گزارش شماره 1866 مورخ 3/11/1344 از صادق صدريه به وزارت امور خارجه، نمايندگي تل‌آويو، سال 49ـ1338، كارتن 11، پرونده 92.
13ـ گزارش 281 مورخ 11/2/1345 از صدريه به وزارت امور خارجه، نمايندگي تل‌آويو، سال 49ـ1338، كارتن 11، پرونده 92.
14ـ گزارش خيلي محرمانه شماره 2312/13ـ910 مورخ 25/11/2536 از مرتضايي به وزارت خارجه، اسناد ادارات مركز، ‌سال 58ـ1356، كارتن 3، پرونده 5ـ210.