عوامل و زمينههاي شكلگيري انتفاضه
انتفاضه اصطلاحي است كه از 1987/ 1366 ش وارد فرهنگ انقلابي و سياسي جهان شد و اين واژه تا پيش از آن چنين كاربردي نداشت. «انتفاضه» و «انقلاب» مفهومي شبيه به هم دارند. انتفاضه از نظر لغوي يعني جنبش و لرزش و حركتي كه همراه با نيرو و شتاب باشد. از نظر سياسي و اجتماعي انتفاضه عبارت است از عملكرد مستمر معترضانه و شجاعانه مردم غيرمسلح فلسطين در برابر رژيم اسرائيل. بديهي است كه عامل تعيينكننده در انتفاضه حضور آگاهانه و عملي مردم است و اگر حضور مردم را از آن حذف كنيم، قيام عملاً مفهومي نخواهد داشت. فلسطينيان معترض و خشمگين، در مقابله با صهيونيستها از سنگ استفاده ميكنند و با پرتاب سنگ به سوي اشغالگران به دفاع از خود ميپردازند. به همين سبب، انتفاضه را «انقلاب سنگ» نيز مينامند.
اولين انتفاضه از 1987 آغاز شد و تا 1991 ادامه پيدا كرد و به نام «انتفاضه بزرگ» شهرت يافت. انتفاضه دوم كه از سال 2000 شروع شد، به «انتفاضه الاقصي» معروف است. در اين فصل، علل و زمينههاي شكلگيري انتفاضه بزرگ و سير تحولات آن بررسي خواهد شد.
انتفاضه در آغاز رخدادي گذرا بود. به اين ترتيب كه در بعدازظهر 8 دسامبر 1987 رانندهاي اسرائيلي، كه بعدها معلوم شد برادرش به دست چريكهاي فلسطيني كشته شده است، با كاميون عمداً با چند خودرو حامل كارگران فلسطيني برخورد كرد و چهار تن از كارگران را كشت و گروه ديگري را زخمي ساخت. مردم روستاي «جباليا»ي غزه در شب همان روز با گذشتن از خيابانهاي روستا پيكر شهدا را تشييع كردند. در اين مراسم، اهالي اردوگاه جباليا نيز به آنان پيوستند. در پايان مراسم، جمعيت با سنگ به پايگاه ارتش صهيونيستي در اردوگاه جباليا حمله كردند و در نتيجه «حاتم» از اعضاي حماس، اولين شهيد انتفاضه، به شهادت رسيد و گروهي ديگر زخمي شدند و بدين ترتيب انتفاضه آغاز شد. روز بعد مردم براي خون دادن به زخميها به سوي بيمارستان شتافتند. دانشجويان دانشگاه اسلامي غزه كه پيشاپيش مردم بودند با نيروهاي اشغالگر برخورد كردند و درگيري سختي روي داد.
درگيريها و تظاهرات از نوار غزه به كرانه باختري، بيتالمقدس شرقي و بسياري از شهرها در سرزمينهاي اشغالي كشيده شد كه در نتيجه، 26 فلسطيني به شهادت رسيدند. در پي اين ناآراميها، براي نخستين بار پس از جنگ ژوئن 1967، اسرائيل در شرق بيتالمقدس، مقررات منع آمد و رفت وضع كرد و سپس به سبب گسترش اعتصابات، در 28 مارس 1988 در اقدامي بيسابقه، سرزمينهاي اشغالي را «مناطق نظامي بسته» اعلام كرد. به رغم اين مقررات، با ترور ابوجهاد، مرد شماره دوي سازمان آزاديبخش فلسطين به دست موساد، بار ديگر انتفاضه شعلهور گرديد و در نتيجه، بسياري كشته، زخمي يا بازداشت شدند.
از جمله مباحث اساسي در شناخت انتفاضه، عوامل و زمينههاي پيدايش آن است. درباره چگونگي و چرايي پيدايش انتفاضه، ديدگاههاي گوناگوني وجود دارد. در همه اين ديدگاهها، اسلامي بودن و مردمي بودن انتفاضه پذيرفته شده است. فتحي شقاقي انتفاضه را نتيجه طبيعي چهار عامل اساسي ميدانست:
1. اشغال سرزمين فلسطين به دست صهيونيستها و تلاش براي سركوب كردن و گرفتن هويت ملت فلسطين كه از طريق مصادره زمينها و ساخت شهركهاي يهودينشين در آنها و نيز كشتار و شكنجه و زندان و آواره كردن مسلمانان و نابود كردن اقتصاد فلسطين صورت ميگرفته است. همچنين، تلاش صهيونيستها براي نابود كردن هويت فرهنگي و تخريب آثار باستاني اسلامي با دستاويز يافتن آثار يهودي قديمي كه در ادامه همين سياست بوده است.
2. شكلگيري انتفاضه متأثر از مبارزات متعددي در فلسطين بود، از جمله مقابله با اشغال اوليه فلسطين به دست بريتانيا در 1917، قيامهاي دهه 1920 تا انقلاب براق (1928/1929)، خروج عزالدين قسّام و انقلاب او (1935)، انقلاب 1936 و اعتصاب بزرگ شش ماهه در اين سال، درگيريهاي 1948، مبارزات آزاديبخش از دهههاي 1950 و 1960 تا به حال و قيامهاي مكرر در دهههاي 1970 و 1980.
3. عامل سوم نااميد شدن مردم فلسطين است كه از سه منظر ميتوان آن را بررسي كرد:
الف) نااميدي از مذاكرات بينتيجه صلح.
ب) سرخوردگي از كمك كشورهاي عرب كه به مسئله فلسطين و مردم آواره آن اعتنايي نداشتند. اين بياعتنايي در كنفرانس سران عرب (نوامبر 1987 در عَمّان، پايتخت اردن) كاملاً مشهود بود، به طوري كه براي اولين بار قضيه فلسطين در درجه دوم اهميت قرار گرفت و اولويت با پشتيباني از رژيم عراق در جنگ عليه جمهوري اسلامي ايران بود.
ج) نااميد شدن مردم از سازمان آزاديبخش فلسطين كه از مبارزه مسلحانه رويگردان شده و به تلاشهاي بيهوده سياسي بينالمللي براي حل قضيه فلسطين روي آورده بود. همچنين فساد مالي در تشكيلات خودگردان نيز بر نارضايي مردم افزود.
4. روي آوردن به عامل محرك جنبش، يعني اسلام، و اميدواري به نتيجهبخش بودن اين انتخاب. بدون تكيه بر اسلام، ديگر عوامل دخيل در جنبش معجزهاي نميآفريدند و موجب قيامي انقلابي نميشدند. فلسطين اشغالي مانند ديگر كشورهاي اسلامي منطقه تحت تأثير خيزش اسلامي به رهبري امام خميني قرار گرفت. تأثيرگذاري انقلاب اسلامي در فلسطين بيش از هر جاي ديگر بود، زيرا مسلمانان فلسطين در سيطره وحشيانه صهيونيسم به سر ميبردند و نااميدتر و فروپاشيدهتر از تمامي ملل مسلمان بودند. حمايتهاي امام به آنها ياد داد كه دگر باره امت ميتواند با الهام گرفتن از اسلام به پا خيزد، و پيروز شود و آزاد كردن بيتالمقدس از دست يهود، صرفاً به زمان نياز دارد. انتفاضه فقط به مناطق شهري و اردوگاههاي آوارگان كه داراي آگاهي سياسياند محدود نميشد، بلكه روستاهاي دورافتاده كوچك را نيز دربر ميگرفت. در گذشته، مبارزه فلسطينيها براي اصلاحات اجتماعي در داخل سرزمينهاي اشغالي، به مبارزات دانشگاهي براي خدمات عمومي و اجتماعي محدود ميشد و هرگز ويژگيهاي انقلاب را نداشت. باور اصلي قيامكنندگان انتفاضه اين است كه كساني كه در رأس قدرتاند، نميخواهند يا نميتوانند پاسخگوي مسائل نسل جوان باشند. از اين ديدگاه سرخوردگي جوانان فلسطيني تا جايي رسيد كه متوجه شدند ديگر چيزي ندارند كه از دست بدهند و اينجا بود كه انتفاضه آغاز شد.
ديدگاه اخير پيدايش انتفاضه را بر اثر عوامل اجتماعي، به ويژه اقتصادي و نااميدي نسل جوان از وضع معيشت و اشتغال آينده ميداند. اشتغال تحصيلكردگان فلسطيني در سرزمينهاي اشغالي با مشكل مواجه بود و در خارج نيز با كاهش قيمت نفت، در سالهاي پيش از قيام، آينده مطلوب شغلي وجود نداشت. در داخل سرزمينهاي اشغالي، شغلهاي در دسترس براي فلسطينيها عمدتاً در صنايع، امور ساختماني و خدمات عمومي بود. درآمد سرانه در كرانه باختري و نوار غزه در سطح پاييني قرار داشت و با كاهش كمكهاي كشورهاي عرب توليدكننده نفت به صندوق كمك به توسعه سرزمينهاي اشغالي، وضع اشتغال روز به روز بدتر شد. از سوي ديگر، به دليل اِعمال محدوديت اسرائيليها در توسعه صنايع كرانه باختري، وضع اقتصادي در اين منطقه بحراني شد و اين عامل مهمي بود كه به يأس و سرخوردگي فلسطينيها دامن زد و آنها را به طغيان وا داشت. درك اين واقعيت كه نه فقط امكان بهود اوضاع وجود ندارد بلكه به احتمال بسيار، وضعيت بدتر هم خواهد شد، سبب پيدايش انتفاضه شد.
ديدگاه ديگري نيز وجود دارد كه طبق آن بايد از نظر فرهنگي به مسئله انتفاضه نگريست؛ بدين ترتيب كه يكي از پديدههاي مؤثر در اوجگيري نهضت اسلامي و در پي آن انتفاضه، چند برابر شدن شمار مساجد در سرزمينهاي اشغالي پس از 1967 است زيرا افزايش تعداد مساجد با افزايش فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي و حتي سياسي در آنها همراه بوده است. گروههاي اسلامي فعاليتهايي چون كمك به خانوادههاي تنگدست ساختن مسجد، تأسيس مهد كودك، فعاليتهاي فرهنگي و سازماندهي اردوگاههاي كار را برعهده گرفتند. هزينههاي مالي اين گروهها از وجوهات شرعي و زكات تأمين ميشد. در طي اين سالها، گرايش به اسلام، برپايي باشكوهتر مناسبتهاي اسلامي و افرايش تعداد زنان بدحجاب به روشني ديده ميشود. براساس آمار، در سالهاي اخير شمار مساجد در كرانه باختري از 400 واحد در 1965، به 750 واحد افزايش پيدا كرده است. همچنين، در نوار غزه بيش از 600 مسجد وجود دارد، در حالي كه بيست سال پيش شمار آنها بيش از 200 واحد نبود.
با توجه به مطالب گفته شده، به نظر ميرسد كه محور اساسي و ايدئولوژي انتفاضه، اسلام است. بيگمان، توانايي سياسي حركتهاي اسلامي در سازماندهي و بسيج تودهها در شكلگيري انتفاضه تأثير مستقيم داشته است. پس از جنگ 1967 و پيامدهاي آن، كه به فروپاشي سياسي و عقيدتي گروهها و احزاب سكولار و مليگرا انجاميد، جنبشهاي اسلامي وارد صحنه سياسي فلسطين شدند. شكست در جنگ ژوئن 1967 و كاهش اعتبار رژيمها و احزاب سكولار به اسلامگرايان فرصت داد تا ديدگاههاي خود را مطرح و در گام بعدي فعاليت خود را آغاز كنند. جنبشهاي اسلامگراي فلسطين مانند جنبش مقاومت اسلامي (حماس) و جنبش جهاد اسلامي، اهميت فراواني در انتفاضه مردم فلسطين داشتهاند. اين جنبشها از طريق بسيج مردم براي تظاهرات و عمليات شهادتطلبانه، عليه اسرائيل مبارزه ميكنند.
۱ . حسن خداوردي، فصلنامة مطالعات فلسطين، سال دوم، شمارة1، پاييز 1379، ص101.
۲ . روزنامة جمهوري اسلامي، 16 آذر 1378، «انتفاضه چگونه شكل گرفت؟»، مصاحبه با شيخ احمد ياسين، رهبر جنبش اسلامي حماس.
۳ . روزنامة كيهان، ش 13502، 3 دي ماه 1367، ص 20.
۴ . زياد ابو عمرو، جنبشهاي اسلامي در فلسطين، ترجمة هادي صبا، تهران: نشر سفير، 1371، مقدمة فتحي شقاقي.
۵ . همان.