اسراييل - حكومت جعلي
آيتالله كاشاني، زماني اين جمله دليرانه و انديشمندانه را، در نامهاي به سازمان ملل نوشتهبود كه بسياري از كشورهاي جهان سوم و رهبران آنها دلمشغول بهدستآوردن استقلال ظاهري از كشورهاي استعمارگر بودند و ديگر، بهمنظور پرداختن به امور جهاني و بشردوستانه همتي برايشان باقينماندهبود. وقتي در سال 1947 م 1326 ش سازمان ملل با پشتيباني آمريكا، انگليس و شوروي با تقسيم سرزمين فلسطين، بهطور رسمي بر موجوديت و تاسيس اسراييل صحهگذاشت، نخستين نداي بلندي كه وجدان ملتها و دولتهاي جهان را مخاطب خود ساخت، نداي رهبر بزرگ و آزاده آنروز مردم ايران يعني آيتالله سيد ابوالقاسم كاشاني (ره) بود. سخنان پرشور و بيابهام ايشان در روز اربعين حسيني (ع) همان سال و نامه معظمله به سازمان تازه تاسيس ملل متحد، فرازهايي از نداي جاويدان اسلامخواهي و نوعدوستي را در خود جايدادهاست. فداييان اسلام نيز بهدنبال روشنگريهاي آن رهبر بزرگ به صحنه آمدند و به زودي مساله فلسطين كانون توجه جوانان پرشور و انقلابي ايران گشت. موضعگيري عليه تشكيل دولت اسراييل در آن موقعيت تاريخي كار بسيار مسوولانه و در عين حال متهورانهاي بود. مسوولانه بود از آن جهت كه بايد در همان ابتداي بروز فتنه اعلام موضع نمود و به مقابله با آن پرداخت؛ چرا كه بديهي است در صورت عدم هرگونه اعتراض و مخالفتي در ابتداي طرحهاي استعماري، بر سرعت و گسترش ايدههاي توسعهطلبانه آنها افزودهخواهدشد و اما متهورانه بود از آن جهت كه هم فضاي بينالمللي به طور كامل زورمدارانه و مستبدانه بود و كشورهاي در حال توسعه جرات درافتادن با نقشههاي جهاني استعمارگران را نداشتند و درنهايت، ايدهال كشورهاي ضعيف آن بود كه بيش از پيش پايمال نگردند و هم اينكه ايران در حلقه كشورهاي تحت نفوذ بود و دولت پادشاهي آن توسط آمريكا و انگليس حمايتميشد؛ بنابراين، از لحاظ داخلي نيز مقابله با سياستهاي قدرتهايي كه بر دولت ايران نفوذ داشتند، كاري بسيار مشكل و شجاعانه بود. بههرحال، اين سند افتخار در تاريخ روابط خارجي ايران باقيماند كه نخستين صداي مخالفت و نغمههاي مبارزه عليه اسراييل و دفاع از ملت مظلوم فلسطين در جهان آن روز، از سوي ايرانيان و به رهبري زعماي ديني بود. ندايي كه تاكنون نيز نه تنها ضعيفنگشته؛ بلكه بر ابهت و رسايي آن افزوده شدهاست. براي مطالعه بيشتر در اين باب مقاله زير را تقديم شما نمودهايم.
مساله فلسطين يكي از مسايل مهم قرن بيستم ميباشد كه طولانيترين مبارزات و مباحث سياسي را به خود اختصاص داده است. وضعي كه براي ملت مسلمان فلسطين پيش آمده در واقع، ضربهاي بر پيكره اسلام است و از اينرو، تكليفي بر گردن هر فرد مسلمان در هر گوشهاي از جهان گذاشته است. در تاريخ 1400 ساله اسلام كار بيسابقهاي صورت گرفته كه با نظام حقوقي بينالمللي عصر حاضر هم سازگاري ندارد. يهوديان مانند پيروان ديگر اديان در سراسر جهان پراكنده بودند و به مليتها، قوميتها و نژادهاي مختلف مربوط ميشدند. استعمار كهن در اواخر قرن 19 براي تدارك آينده خود كه تاريك جلوه مينمود، نقشههايي را طرح ميكرد. يكي، مرزبندي كشورها بود، بهنحوي كه ريشه اختلاف را براي قرنها بين ملتها بيفكند و راه داوري خود را باز گذارد و ديگري، ايجاد حكومتي جعلي و بدون ريشه در سرزمين اسلامي فلسطين با دادن پاسخ مثبت به تئودور هرتصل بود كه با انتشار كتابي خواهان تشكيل دولت مستقل يهود شده بود.
در پايان جنگ جهاني اول و تجزيه امپراتوري عثماني، انگليس سرپرستي فلسطين را برعهده گرفت و اجراي اعلاميه بالفور را تعهد كرد. پس از وقوع تحولاتي، صهيونيستها به سرعت مشغول جمعآوري سلاح و جلب افراد از ممالك اروپايي و غصب و خريد اراضي شدند و مقدمات كار با هدايت قدرتهاي استعماري فراهم ميشد و درنهايت، تشكيل دولت غاصب اسراييل به بعد از جنگ جهاني دوم انجاميد كه يهوديها با اعمال جنايتكارانه هيتلر وجههاي براي خود كسب كردند و اين سبب شد كه دولتهاي بزرگ پيروز در جنگ كه بخش عمده آنها اسراييل را پايهگذاري كرده بودند، تبليغاتي را به نفع نظر خود در مورد ادعاي كشتار يهوديان در كورههاي آدمسوزي هيتلر به راه اندازند.
تشكيل دولت غاصب اسراييل را بايد توطئه شرق و غرب آن روز در مقابل اسلام، پس از فروپاشي امپراتوري عثماني دانست. انقلاب اسلامي 1357 به زعامت امام خميني ـ بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران ـ تجديد حيات اسلام بود و وضع اسلاميان را در برابر صهيونيسم و اسراييل شكل يافته و حاميان آنها روشن ساخت. تا آن تاريخ بسياري از سران كشورهاي اسلامي و عرب وضع دوگانهاي داشتند، در ظاهر با اسراييل مخالفت مينمودند و در باطن به آن ياري ميرساندند و در واقع، قدرتهاي حامي اسراييل بودند. سياست روشن و نظر قاطع رهبري انقلاب اسلامي ايران به مبارزات فلسطينيها در سرزمينهاي اشغالي، صبغه اسلامي داد و از همين زمان كه حفظ اسراييل از جانب اروپا و انگليس با پرداخت چند ميليارد دلار و ارسال انواع تسليحات ممكن نبود، آنها را بر آن داشت تا نقشه سياسي و جغرافيايي خاورميانه را تغيير داده و خود را بهطور مستقيم و با تمام توان رودرروي مسلمانان گذارند.
تشكيل دولت اسراييل در ابتدا با نگاهي براي حفظ سلطه استعمار انگليس در منطقه بود. استعمار در مقابل امواج خروشان نهضتهاي استقلالطلبي مسلمان در سراسر سرزمينهاي تحت تصرف خود قرار گرفت و با احساس اينكه دير يا زود بايد در مقابل اراده خللناپذير مردم مسلمان تسليم شود، دست به ايجاد پايگاههاي علني و مخفي در سرزمينهاي اسلام زد تا بدينوسيله بتواند نفوذ و سلطه ديرين خود را حفظ كرده و به غارتگريهاي خود ادامه دهد. از يك سو، با ايجاد شبكههاي جاسوسي و فراماسونري، سلطه نظامي خود را به سلطه سياسي تغيير داد و از آن پس، كشورها به استقلال ظاهري دست يافتند، ارتش استعمارگران از مستعمرات سابق خارج شدند؛ ولي قدرت سياسي همچنان در دست عمال استعمار بود. نگاهي به تاريخ سياسي كشورمان در يك قرن گذشته نشان ميدهد كه چگونه عوامل سرسپرده انگليس در لباس وكيل مجلس، وزير، نخست وزير و شاه، قدرت سياسي را قبضه كردند و چگونه توانستند انقلاب مشروطيت و نهضت ملي ايران را از مسير خود منحرف ساخته و ساقط نمايند. بهطور مسلم، اين توطئههاي شوم بدون بهرهبرداري از پايگاهها و شبكههاي جاسوسي فراماسونري امكانپذير نبوده است. مقاومت در برابر نهضت مليشدن صنعت نفت، تجربه بسيار ارزندهاي درخصوص عوامل سرسپرده داخلي و پيوند آنها با قدرتهاي استعماري بود؛ اما استعمار به اين شيوه اكتفا نميكرد. حكومت غاصب اسراييل را در قلب سرزمينهاي اسلامي به صورت يك غده سرطاني مستقر ساختند تا از اين پايگاه بتوانند آزادي، استقلال و تماميت ارضي كشورهاي اسلامي را پيوسته مورد تهديد قرار دهند، دولت آمريكا كه ميراثخوار استعمارگران نخستين است و چهره واقعي خود را زير پوشش آزادي و حقوق بشر پنهان ميكند، در اخراج مسلمانهاي فلسطيني از سرزمين خود نقش اصلي را برعهده داشت، آمريكا نفوذ خود را در سازمان ملل بهكار برد و به اتفاق اتحاد جماهير شوروي آن زمان، به تاسيس اسراييل در سازمان ملل رسميت دادند و بلافاصله آن را به رسميت شناختند.
در سال 1326ش / 1947م صهيونيستها حملات وحشيانه خود را به ساكنين عرب مسلمان فلسطين شدت بخشيدند و سازمان ملل به كمك انگليس و آمريكا و نيز همراهي اتحاد جماهير شوروي در 29 نوامبر 1947 با تقسيم فلسطين، تاسيس اسراييل غاصب را بهطور رسمي اعلام كردند. در آن هنگام، غالب كشورهاي اسلامي در خواب غفلت و يا زير سلطه سياه استعمار انگليس و ديگر كشورهاي اروپايي بودند و امكان يك حركت جدي در جهت حمايت از حقوق ملت مظلوم فلسطين و حمايت از كيان امت اسلامي وجود نداشت. نخستين حركت اسلامي در برابر نقشه استعماري كه سكوت را شكست و جهانيان را خطاب قرار داد، بدون ترديد حركت آيتالله سيد ابوالقاسم كاشاني در ايران بود كه فرياد خشم ملت مسلمان ايران را عليه تجاوزات آمريكا، انگليس و صهيونيستهاي ضد بشر بلند كرد، كاشاني در شرايطي اين حركت را آغاز نمود كه حكومتهاي استبدادي قدرت سياسي را در كشور ما در دست داشتند و دربار شاه به دستور همان قدرتها تعيين تكليف ميكرد و هرگونه فرياد آزاديخواهي را در سينهها خفه ميكرد.1
در يازدهم ديماه 1326 در ايام تاريك خفقان و استبداد، آيتالله كاشاني كه از تبعيد به تهران مراجعت كردهبود، سكوت مرگبار را شكست و با صدور اعلاميه به تمام مسلمين جهان در مورد تشكيل دولت اسراييل غاصب اعلام خطر كرد. امروز و پس از گذشت 55 سال مرور اين اعلاميه، پيشبينيهاي آن رهبر مجاهد را ثابت ميكند: «بسمالله الرحمن الرحيم. پس از جنگ جهانسوز دوم گمان ميرفت، دول بزرگ عالم از آن همه فجايع و آن همه اتلاف نفوس و اموال و خرابيها و بيچارگيهاي بشري كه سالهاي دراز جبرانپذير نيست، پند و عبرت گرفته و به جبران وقايع گذشته براي ايجاد عدل و داد و كندن ريشه ظلم و فساد و جلوگيري از جنگ جهاني ديگر، تشكيل سازمان ملل متفق داده كه از حقوق و آزادي ملل و دول ضعيف حمايت و پشتيباني نمايند. چنانكه در اثناي جنگ به انواع و اقسام مختلف به اين تبليغات عموم ملل را اميدوار مينمودند؛ ولي متاسفانه از رفتار برخلاف انصاف و مروت سازمان ملل درباره اندونزي، مصر و فلسطين خلاف آن ظاهر شد و اميد ملل ضعيف مبدل به ياس گرديده است. معلوم نيست، وطنبودن فلسطين براي مهاجرين يهودي آلماني و روسي و آمريكايي و غيره مطابق كدام منطق و قانون است كه راي به تقسيم آن ميدهند؟ اگر ميخواهند (صهيونيستها) را از خود راضي كنند واستفادههايي كه منظور است از آنها بنمايند، در مملكت خود به آنها جا بدهند و آنها را مستقل كنند. در هر صورت تشكيل دولت (صهيونيستي) در آتيه كانون مفاسد بزرگ براي مسلمين خاورميانه و بلكه تمام دنيا خواهد بود و زيان آن تنها متوجه اعراب فلسطين نميگردد و عليايحال بر تمام مسلمين عالم است از هر طريقي كه ميشود از اين ظلم فاحش جلوگيري نموده و رفع اين مزاحمت را از مسلمين فلسطين بنمايند. خادمالاسلام و المسلمين سيد ابوالقاسم كاشاني، 11/10/1326 هجري شمسي.»
آيتالله كاشاني در اين راه تنها به صدور اعلاميه، دادن آگاهي به مسلمين و برانگيختن احساسات عمومي اكتفا نكرد و برخلاف وجود خفقان، مردم مسلمان را دعوت به تظاهرات به نفع مردم فلسطين كرد2 و از مردم خواست كمكهاي مالي خود را جمعآوري نمايند.
در روز 20 ديماه 1326 بيش از سي هزار نفر از مردم تهران در مسجد امام خميني فعلي اجتماع كردند؛ اما دربار و دولت وقت كه از فعاليت سياسي ـ مذهبي آيتالله كاشاني با توجه به سوابق ايشان در عراق و مبارزات سالهاي گذشته وي در ايران بيمناك بودند، با توسل به زور و قواي انتظامي از سخنراني آيتالله كاشاني در اين اجتماع باشكوه جلوگيري كردند و در نتيجه، خطيب معروف حجتالاسلام فلسفي به منبر رفت و اظهار داشت:
«ما در اينجا جمع شدهايم كه با مسلمين ابراز همدردي كنيم و قصد آزار احدي را نداريم و يهوديان ايران نيز تحت حمايت ما هستند و كمترين گزندي نبايد به آنها برسد» و سپس اعلام نمود كه بهدستور آيتالله كاشاني در راستاي جمعآوري اعانه براي كمك به مسلمين پاكستان و فلسطين حسابي در بانك ملي افتتاح گرديده است.3
در همين جريان عدهاي از عمال دولت ميخواستند با ايجاد اغتشاش عليه يهوديان ايران، مبارزات آيتالله كاشاني را مخدوش سازند و مانع فعاليتهاي سياسي ايشان شوند؛ از اينرو، آيتالله كاشاني در اعلاميهاي فرمودند كه اقليتهاي كليمي، مسيحي و غيره تحت حمايت دولت و مردم مسلمان هستند و هيچكس حقندارد، نسبت به آنها آسيب رساند و يا زياني به آنها وارد نمايد.4 با وجود اينكه هيات حاكمه وقت ايران با تحرك آيتالله كاشاني در مورد فلسطين موافق نبود؛ اما ايشان به تكليف خود عمل ميكرد. ما در مطبوعات سالهاي 26 و 27 ميتوانيم بسياري از اين اقدامات را ملاحظه نماييم. به عنوان نمونه در سي ارديبهشت 1327 آيتالله كاشاني تظاهراتي عليه تشكيل دولت اسراييل برپا ميدارد. روزنامه داد در شماره 1240 مورخ 30 ارديبهشت سال 27 مينويسد:
«روز جمعه در مسجد شاه متينگ بزرگي به وجود خواهد آمد، مقدمات تظاهرات بزرگي عليه صهيونيستهاي فلسطين ]به[ وسيله دعوت آيتالله كاشاني فراهم شده است و قرار است در ساعت 5/3 بعدازظهر فردا دستجات مختلف با صفوف منظم وارد مسجد شاه شوند. از طرف آقاي آيتالله سيد ابوالقاسم كاشاني اعلاميهاي منتشر شد كه طي آن از كليه مسلمين براي شركت در اين تظاهرات دعوت شده است.»
بنا بر نوشته روزنامه اطلاعات، دوشنبه سوم خرداد 1327 آيتالله كاشاني در ساعت 5/4 بعدازظهر روز جمعه سخناني در اين تظاهرات ايراد كرد. اطلاعات سخنان آيتالله را به اين شرح منتشر كرده است:
«بسم الله الرحمن الرحيم. والصلوه و السلام علي خيرخلقه و اشرف انبيايه محمد و آله الطاهرين. السلام عليكم و رحمت الله و بركاته. اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. يا ايها الذين آمنوا استجيبوا الله و للرسول اذا دعاكم لما يحييكم.
به مضمون آيه شريفه و به جهت ادا ]ي[ وظيفه حتميه از جانب حضرت ولي عصر (عجلالله تعالي فرجه) شمهاي از آنچه راجع به حيات و عظمت و سعادت و كاميابي دنيا و آخرت است، به عرض برادران ايماني خود ميرساند. دين مقدس اسلام كه ضامن سعادت دنيا و آخرت بشر است به ما تكليف فرموده كه با يكديگر به رافت و مهرباني سلوك و رفتار نموده و براي حفظ شوون اجتماعي و سياسي كشورهاي اسلامي برادرانه پشتيباني از هم بنماييم و به مباني دين و آيين از خداي يگانه و قرآن و پيغمبر عظيمالشان و پيشوايان دين (سلام الله عليهم اجمعين) و معاد ايمان كامل داشته باشيم. چنانچه دراين آيه شريفه ميفرمايد: «يا ايها الذين آمنوا اتقواالله حق تقاته و لاتموتن الا و انتم مسلمون واعتصموا بحبلالله جميعا و لاتفرقوا». همين ايمان به خدا و قرآن ]و[ همين ايمان به رسول و مباني دين و تعاليم عاليه و دستورات اخلاقي و اجتماعي اسلام بود كه در صدر اسلام روح يگانگي و برادري و برابري و شهامت را در مسلمين به حدي دميده و تقويت نمود كه از صحراي خشك عربستان بيرق لا اله الا الله محمد رسول الله را بر دوش بيآلايش خويش و بر قلب ملل عالم كوبيدند. از يك طرف، تمام آسيا را در مدت كمي تسخير نموده و از عراق عرب و ايران و هندوستان گذشته خود را به چين و به جزاير پراكنده اقيانوسيه و به اروپا و روم و اسپانيا نفوذ نموده واز طرفي، شام و مصر و مراكش و الجزاير و سراسر آفريقاي شمالي را مسخر نموده تا آنكه نزديك پاريس يعني قلب كشور فرانسه تاختند و همه را تحت سيطره درآورده و مطيع احكام الهي خود ساختند و در نتيجه همين ايمان به خدا و رسول و در سايه همان برادري و اتحاد و يگانگي و اتفاق بوده ]كه[؛ پشت بزرگترين امپراتوريهاي جهان را به لرزه درآورده و در سراسر دنياي متمدن آن زمان تسلط يافته و تاج از سر آنها برداشته و باج گرفتند. متاسفانه! در نتيجه تحولات و پيدايش سياستهاي بوقلموني جهان و بهخصوص بر روي كارآمدن حكومتهاي جبار و تبهكار و نفوذ سياست و مداخلات خائنانه و استقلالشكنانه شوم دول استعماري زنجير اتحاد و يگانگي و آن معنويت و برادري و برابري را كه اسلام بهدور خود كشيده و با نيروي ايمان دانههاي محكم آن را به هم متصل و پيوست نموده بود، از يكديگر گسيخته و خاك ذلت بر سر مسلمين عموما ريختند.
برادران عزيز مسلمان! امروز، بيش از همه چيز به اتحاد و برابري، يكرنگي و صميميت احتياج داريم؛ چنانچه خداوند ميفرمايد: «يا ايها الذين آمنوا ادخلوا في السلم كافه و لاتتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين». بايد با ايمان به مبدا حق و حقيقت در سايه تعاليم اسلامي سعي كنيم كه ريشههاي فساد و بدبيني را از بيخ و بن بركنيم و خود را مشمول آيه «ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيله صفا كانهم بنيان مرصوص» بداريم. خداوند تبارك تعالي كساني را كه در راه او فداكاري ميكنند و دسيسههاي كفر در آنها رخنه ندارد، دوست دارد؛ بهطوري كه پيغمبر اكرم فرموده: «المومنون كبنيان واحد يشد بعض.» بعضي از مسلمانان مانند اجزا يك ساختمانند كه يكديگر را نگاهداري مينمايند. اسلام حدود و ثغوري براي مسلمين تعيين نكرده و نقطه يا سرزمين معيني را براي آنها وطن قرار نداده است و همه مناطق و ممالك اسلامي وطن مسلمين است و بر مسلمانان لازم نموده است كه اگر چنانكه براي برادران مسلمان زحمت و مشقتي پيشآيد، بكوشند و بهكمك يكديگر رفع نگراني از خود بنمايند. اسلام با تمام قوا بر آن بوده است كه مسلمين اختلافات را كنار گذارند و متفقا در ياري و استعانت يكديگر جديت نمايند و به مضمون آيه «اعتصموا بحبل الله» كمر همت بر ميان بندند، اين مصيبتي كه اخيرا براي برادران مسلمان فلسطين پيش آمده و ايرانيان را براي همدردي و اظهار تاثر در اين مكان گرد هم جمعآورده، منشا آن حس برادري و عواطف ديني و اسلامي است كه همه متحدا تاثر و تالم خود را با قلبي آزرده و خاطري پريشان به سمع عموم مسلمين دنيا ميرسانيم.
چو عضوي به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
اكنون كه باعث تهييج احساسات مردم ايران و اجتماع عمومي شده است، به سمع آقايان محترم ميرساند؛ چنانچه در اخبار روزانه مشاهده كردهايد، بعضي دول بدون مجوز قانوني، فلسطين را كه مركز مقدسه اسلام و محل مسجدالاقصي كه قبله مسلمين ميباشد و ساليان دراز وطن و مسكن مسلمانان به شمار ميرفت و بر آن حكومت ميكردند و در طي صدها سال جنگهاي خونين صليبي و دادن ميليونها كشته نتوانستهاند اين سرزمين مقدس را از دست مسلمين بهدرآورند، وطن (صهيونيستهايي) كه از نقاط مختلفه عالم به آنجا مهاجرت كرده، شناختهاند . در صورتيكه حكومت اسلام از قديمالايام بر فلسطين حقي ثابت است و مسلمين دنيا بهخصوص ملت مسلمان ايران، چنين اجازهاي را نميدهند كه (صهيونيستها) به اين حق ثابت بهقدري دست دراز نموده و با چنگالهاي آلوده به فساد و ظالمانه برادران مسلمان ما را درهم ريخته و خون آنان را بيرحمانه بريزند. دراين مورد است كه پيغمبر اكرم ميفرمايد: «من اصبح ولم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم» يعني كسانيكه صبح كنند و در اهتمام برادران مسلمان خود نباشند، از اسلام بهره ندارند. برادران مسلمان ايران بايد بكوشند در اين هنگام كه سختترين مصايب بر برادران مسلمان شما رخ داده از آنها حمايت نمايند و با تمام موارد كمك و استعانت آنها قيام كنند. تمام مردم ممالك اسلامي هر يك به نوبه خود از كمك مالي و جاني به مردم بيپناه فلسطين ]و[ ابراز همدردي دريغ ننموده و فداكاري كردهاند. تمام ممالك اسلامي دنيا وطن ماست و ما نيز با تمام قوا جانا و مالا نسبت به سهم خود بايد از آنها حمايت كنيم و در حفظ منافع و مصالح عاليه مسلمين كوتاهي ننماييم. ما براي شهداي مسلمين فلسطين بهخصوص سيد عبدالقادر الحسيني، شهيد راه اسلام درود فرستاده و به احترام ارواح پاك آنان يك فاتحه ميخوانيم، البته خاطر محترم آقايان مستحضر است، صهيونيستهايي كه در فلسطين باعث اين همه ظلم و جنايت شدهاند، كساني هستند كه از نقاط مختلف عالم به آنجا مهاجرت كردهاند و يهودياني كه در ذمه اسلام يعني تحت حمايت دولتهاي اسلامي زندگي ميكنند، از حيث جان و مال در امان ميباشند. در خاتمه، از مسلمانان ايران تقاضاي همهگونه كمك مادي و معنوي براي برادران ستمديده فلسطين ميشود و براي اين منظور حسابي در بانك ملي ايران مركز و شعبه بازار بهنام «اعانه فلسطين» باز شده است. انتظار ميرود، برادران ديني از هر گونه مساعدت و بذل همراهي مالي درباره مسلمانان كوتاهي و مضايقه ننمايند.»
پس از خاتمه سخنراني آيتالله كاشاني قطعنامهاي در 6 ماده صادر و قرائت گرديد كه مورد تاييد عموم قرارگرفت.
پس از برگزاري اين تظاهرات اعلاميهاي از طرف فداييان اسلام و با امضاي نواب صفوي به اين شرح صادر شد:
«هو العزيز. نصر من الله و فتح قريب. خونهاي پاك فداييان رشيد اسلام در حمايت از برادران مسلمان فلسطين ميجوشد. پنج هزار نفر از فداييان رشيد اسلام عازم كمك به برادران مسلمان فلسطين هستند و با كمال شتاب از دولت ايران اجازه حركت سريع به سوي فلسطين را دارند و منتظر پاسخ سريع دولت ميباشند. از طرف فداييان اسلام، سيد مجتبي نواب صفوي روز يكشنبه دوم خرداد 1327»
اين جوانان پرشور در منزل آيتالله كاشاني اجتماع كردند و با كمال بيتابي آماده حركت به فلسطين بودند؛ ولي دولت از اين اقدام جلوگيري كرد. اقدامات مردم ايران با رهبري روحانيت در دفاع از ملت فلسطين همچنان ادامه يافت. آيتالله كاشاني جهت افشاي جنايات صهيونيستها و ابرقدرتهاي حامي آنان نامهاي به سازمان ملل متحد تازه تاسيس نوشت و در آن تاكيد نمود: «يك عده مهاجر با كمك اسلحه دول بزرگ موفقشدند، اعراب را از يك قسمت از سرزمين فلسطين كه خانه آنها بود و قرنها در آنجا ماوا داشتهاند، بيرون رانند و اگر دول معظمه اطمينان به اغماض و چشمپوشي سازمان از اين تجاوز و حقكشي نداشتند، مرتكب چنين جناياتي نميشدند و اينك، مردم مسلمان جهان چشم به راه تصميمات سازمانند كه از اين تعديات جلوگيري نمايند و اجازه ندهند اسلحه و پول بعضي از اعضاي آن سازمان به نفع اقليت كوچكي و به ضرر ساكنين يك قسمت از خاك شرق به كار برده شود». در سالهاي 26 ـ 27 در حالي ملت ايران به حمايت از مسلمانان فلسطين بهپاخاست كه بسياري از كشورهاي جهان سوم زير سيطره مستقيم استعمار دست و پا ميزدند و هنوز به استقلال ظاهري نايل نيامده بودند. مردم ما در زماني فعاليت ضدصهيونيستي را شروع نمودند كه هنوز، غالب كشورهاي عربي توانايي ابراز وجود نداشتند و اين مساله به خوبي خط مستقيم اسلام را در اين منطقه نشان ميدهد. در سال 27 وقتي آيتالله كاشاني با همراهي گروههايي چون فداييان اسلام مبارزات را تشديد مينمود و در جبهه داخلي هم با نيروي عظيم ملت مسلمان ميرفت كه قدرت دولتهاي مطيع سياست انگليس را درهمكوبد و به نفتخواري اين استعمار كهن ضربه مهلك وارد سازد، ناگهان، حادثه تيراندازي به شاه در بهمن 27 بهوجود آمد و عامل اصلي را آيتالله كاشاني شناخته و شبانه اين شخصيت بزرگ روحاني را به وضع وحشيانهاي از خانهاش دستگير (در واقع، ربودند؛ چرا كه ماموري، ايشان را از طريق نردبان و با ضرب و شتم از منزل خارج ساخت) و به قلعه فلكالافلاك روانه ساختند.5 آيتالله كاشاني در اين مرحله از زندان و تبعيد بدين نتيجه رسيد كه در مقابله با استعمارگران و مظالمي كه بر مسلمانان جهان ميرود، چارهاي جز قطع دست قدرتها از منابع طبيعي و وحدت ملل اسلامي وجودندارد. اگر صدها ميليون مسلمان وحدت داشتند و در مقابل تجاوزات قدرتهاي استعماري ميايستادند، هرگز، چنين مصايبي پيش نميآيد؛ از اينرو، بعد از مراجعت از تبعيد، نهضت مليشدن نفت به اوج خود رسيد. انگلستان با تمام تزويرها، تقلاها و سياستبازيهايي كه داشت، نتوانست ملت مسلمان ايران را از عزم مليكردن صنعت نفت باز دارد. زماني كه كاشاني در جهان اسلام و كشورهاي عربي از اعتبار و قدرت بسياري برخوردار شده بود، وحدت كشورهاي اسلامي را طراحي كرد و با سرعت، مقدمات تشكيل كنگره اسلامي را در تهران فراهم ميساخت كه ناگهان، همه چيز عوض شد و چهره كريه استعمار در شكل ديگري ظاهرگرديد.6
پينوشتها:
1ـــ بعد از سقوط دولت قوامالسلطنه در سال 1326 آيتالله كاشاني از زندان قزوين آزادشد و دوباره مبارزات سياسي را در تهران آغاز نموده بود. ايام اربعين سيدالشهدا بود و منزل آيتالله كاشاني در بازار، مركز اجتماع هزاران نفر از عزاداران حسيني بود كه از اطراف تهران به آنجا ميآمدند. در يكي از اين اجتماعات كه در روز اربعين تشكيل شده بود، مردم از پيشواي روحاني آزاد شده از زندان خواستند كه خود، آنها را نصيحت كند، براي اينكه هم اوضاع آن دوره را از نظر آيتالله كاشاني ملاحظه نماييد و هم احساسات مردم مسلمان آن روز ايران را در همدردي با مسلمين فلسطين تجسم نماييد، به نقل از روزنامه دنياي اسلام سال 26 فرازهايي از سخنان اين مجاهد بزرگ را ميآوريم. با اين سخنان هم ميتوان، آن دوره را با زمان جمهوري اسلامي و حوادث شگرف آن مقايسه كرد و هم ميتوان بهخوبي جهشي را كه امت اسلام در اين فاصله زماني پيدا كرده است، بهخوبي نمايش دهيم. آيتالله كاشاني خطاب به اجتماع حاضر گفت:
«حسين (ع) حتي از كشته شدن فرزند شيرخوار و اسيرشدن زن و فرزندانش دريغ ننمود و درس شهادت و ازخودگذشتگي را به جهانيان داد، آقاياني كه براي عزاداري گردهم آمدهايد، آيا ميدانيد چرا حضرت حسينبنعلي تن به شهادت داد؟ اينكه گفته ميشود كه فقط براي شفاعت امت خود بوده بيجا است. آن بزرگوار دشمن كساني است كه پشت پا به مقصد مقدسش ميزنند و از هتك نواميس اسلام خودداري ندارند. آيا بر روضهخوان فواحش اثري مترتب است؟!
حسين ميخواست بازار ظلم و تعدي را كه رواج يافته بود، از بين ببرد و مردم را درس شهامت و فداكاري بدهد، حسين ميخواست به مردم بفهماند كه نبايد زير بار ظلم و جور رفت و در راه احقاق حق بايد دريغ نداشت، حسين براي جلوگيري از اوضاع واحوالي نظير آنچه امروز ما داريم تن به شهادت داد…
اگر ما درس فداكاري را از حسين فراگرفته بوديم، گرفتار اوضاع غيرقابل تحمل امروزي نميشديم. زمامداران ما و حكومتهاي ما فقط در فكر تامين منافع خود بودهاند، مملكت را ويران و مردم را بيچاره نمودهاند تا خود موفق به تهيه پاركهاي عالي و ثروت بيحد و حصر شوند (وي با اشاره به افسران و مامورين انتظامي حاضر گفت، باشد كه اين آقايان حاضر و حي ميشنوند، چه ميگويم. من از كسي باك ندارم و براي بيان حق، خود را آماده همه نوع فداكاري كردهام. چند سال گرفتار حبس قواي خارجي بودم (منظور حبس انگليسيها در جنوب و حبس شورويها در شمال) بعد هم از طرف قواي داخلي حبس و تبعيد شدم، من آشكار ميگويم ]كه[ وضع فعلي ما غيرعادي است، مملكت رو به ويراني ميرود، ثروت مملكت را زمامداران ما ميربايند. از شدت فقر و پريشاني است كه دختران و زنان مانند سيل به طرف فحشا ميروند، آقايان اين افراد خواهران و فرزندان ما هستند، ناموس ما هستند، كسي به فكر بدبختي مردم نيست، ثروت ممكلت مورد استفاده مشتي زمامدار بيرحم است، (ابراز تاثر شديد حضار) ثروت مملكت كجا ميرود؟! وقتي حضرت امير مشغول رسيدگي حساب بيتالمال بودند، طلحه و زبير كه از صحابه بودند، رسيدند، حضرت چراغ ديگري روشن فرمود و چراغ اولي را خاموش وعلت را چنين بيان كرد كه چراغ اولي متعلق به بيتالمال بود و چون كار شما راجع به بيتالمال نيست، استفاده از آن چراغ براي استفاده براي امور شخصي جايز نبود. حال ببينيد تفاوت از كجاست تا بهكجا؟!
زمامداران ما از خزانه كشور اتومبيلها، پاركها، باغها و هزاران وسيله تعيش فراهم ميكنند، حكومتهاي نالايق و دزد و خائن با مردم اين كشور اينطور رفتار ميكنند و ما به جاي اقدام به رفع تعدي و پيروي از شهامت و درس فداكاري حسينبنعلي فقط اين را ياد گرفتهايم كه دور هم جمع شده، براي حسين گريه كنيم.
من با اينكه از شماها به مناسبت اقدام به عزاداري و اظهار قدوست نسبت به حضرت سيدالشهدا (ع) قدرداني ميكنم و متشكرم و ميگويم، اين اقدامات خداپسندانه مردم ميلياردها قيمت دارد؛ ولي ناچارم بگويم ]كه[ آن وجود مقدس خود را فداي دين و آيين و رفع ظلم از مسلمين نمود و با اين وضعيات كنوني كه بر همه كس مشهود است، اساس دين و آيين و آسايش مسلمين از كثرت ظلم و تعدي متزلزل است، برادران من! فكر دين و آسايش مردم فلكزده بيچاره باشيد و با خودخواهي و لاقيدي و تنبلي و ترس، دين و دنياي خود را بهباد ندهيد، حكومتهاي فاسد و خائن و دزد همه چيز ما را از بين بردند، مباني اخلاقي ما را خراب كردند، وضع زنان و تظاهرات آنان در معابر به قدري زننده است كه كشور را به خرابي نسل و فساد عمومي اخلاق سوق ميدهد. امراض و طلاق زياد و ازدواج كم شده، من به فكر دين و دنياي مردم هستم، من فرزند حسينبنعلي (ع) هستم و زير بار هيچ قوهاي نميروم، كيست كه بگويد من از كي طمع داشته يا از دولت چيزي گرفته يا از موقوفهاي نفعي بردهام. من هميشه خود را وقف و آماده كمك به هموطنان و همدينهاي خود مجانا نمودهام. علت مخالفت من با قوام اين بود كه ديدم خود و اطرافيان دزدش عليرئوسالاشهاد عملياتي به ضرر كشور انجام ميدهند و مردم را ميچاپند و به روز سياه مياندازند و روز به روز وضع مردم بدتر ميشود و … من چطور ميتوانستم فرزند حسينبنعلي بوده و بنشينم و به اين فجايع بياعتنا باشم. مرگ ترس ندارد ]و[ روزي هم ميرسد.
نيمه شعبان سال قبل حكومت قوام مرا دستگير كرد. از تمام آقاياني كه نسبت به من اظهار علاقه ميكنيد، يك نفر نگفت، تقصير اين سيد چه بود؟ همه شما با ديدن يك نفر پاسبان از ميدان درميرويد، برويد درس شجاعت و فداكاري را از حضرت سيدالشهدا بياموزيد، مرگ ترس ندارد، اجل يك دقيقه پس و پيش نميگردد. مولا ميفرمايد: چه روزي از مرگ بترسم، روزي كه مرگ مقدر نشد يا روزي كه مرگ حتمي است؛ زيرا مرگ وقتي مقدر نباشد، نخواهيم مرد و وقتي مقدر شده باشد، چاره ندارد. رزق هم همينطور است، هر شكلي باشد خدا ميرساند. اگر ما خدا را روزيدهنده بدانيم، اينقدر حرص نميزنيم و چپاول و غارت نميكنيم. عزت و ذلت با خدا است.
مردم در امور ديني و اجتماعي خود اهمال ميكنند و چون به فكر ديگران نيستند، روزگار مسلمين اينطورها ميشود و من همه را يكسان نميدانم؛ ولي اكثريت با كساني است كه در وظايف خود اهمال دارند و بايد هم همينطور باشد؛ ولي آيا مصارف مملكت ما همينطور است؟؟! ببينيد از نخبه مصارف چهها عايد ما ميشود، خرابي، يكي دو تا نيست. ما كجا برويم؟ به كي بگوييم؟
اگر مردم، پشتيبان فداكاران كشور ما باشند، وضع ما بهتر ميشود و اينقدر در مضيقه و فشار نخواهيم ماند، روح اجتماع در مردم نيست و خودخواهي حكمفرما است. هر كسي به فكر خودش است. عرب سياهي وارد مدينه شد، به حضرت رسول عرض كرد: عيال ندارم و دارايي هم ندارم كه بتوانم زن اختيار كنم. يكي از صحابه، ثروتمندي را معرفي كرد كه دختري دارد، حضرت فرمود: برو از قول من به او بگو ]كه[ دخترش را به تو بدهد. دختر و پدرش هر دو فرمان حضرت را اجابت و با اعانه ]اي[ كه جمعآوري شد، شروع به خريد جهيزيه كردند. در اين بين، منادي مردم را از طرف حضرت رسول (ص) براي جهاد فراخواند. عرب مزبور چون اين ندا را شنيد، درخواست كرد از خريد جهيزيه خودداري و بهاي آنرا صرف خريد اسلحه براي او كنند. همين عمل را هم كردند وعرب به جنگ رفت و كشته شد. (خطاب به حضار) آقايان كدام يك از شما حاضر به اين قبيل فداكاريها هستيد؟! كدام يك از شما از چنين لقمه چرب و نرمي صرفنظر ميكنيد؟ اگر واقعا آماده كمك به حسين بودهايد، پس چرا حالا حاضر به متابعت از دين و روش مقدس او نيستيد؟ آقايان نترسيد، مسلمان نبايد ترس داشته باشد، شهامت داشته باشيد، ايمان خود را قوي كنيد، زير بار ذلت نرويد، مرگ با شهامت بهتر از زندگي ننگين است. حضرت حسين (ع) نميخواست زمام امور در دست يزيد و اخلاف او بماند و با فداكاري خود اساس سلطنت آنها را كه به نام خلافت دين بر پا شده بود، درهم ريخت. حسين ميدانست كه اگر زمام امور در دست آنان بماند، روزگار مسلمين به وضع امروزي ما خواهد افتاد. وضع مسلمانان در زمان يزيد بهتر از حالا بود، كفار به مسلمين باج و خراج ميدادند، ولي حالا بر سر ما ميكوبند. اسلام رو به توسعه ميرفت و حالا رو به زوال است. وضع اجتماعي ما امروز به مراتب بدتر از زمان يزيد شده است. اينهمه تعدي، اينهمه ظلم كي در زمان يزيد رواج داشت؟
در مملكت اسلامي هزاران ميخانه علني داير است، هزاران وسيله فحشا و فساد اخلاق آماده و دهشت عمومي و فضايي متزلزل و از جهات معنوي و مادي همه چيز خود را از دست دادهايم. بعضي از شنيدن اين قبيل مطالب، مرا سياسي ميخوانند و ميگويند: آقا سياسي شده است؛ ولي من فكر دين و و اوضاع اجتماع هستم. من از جهت اوضاع و احوال عمومي اين مطالب را ميگويم. من دلم به حال مردم لخت و عريان و بدبخت و مفلوك، مريض و بيچاره و گرسنه ميسوزد. من چطور ميتوانم اين اوضاع را ببينم و سكوت اختيار كنم؟ مال ملت را يك مشت شياد و لوس و ننر و بيهمهچيز صرف عياشي و آپارتمانها و خانمهاي خود نموده و به ملت آقايي ميفروشند. اقتصاد كشور و چپاول يهود حيات اقتصاد مملكت ما در سايه بيعرضگي زمامداران نفعپرست نالايق، دزدهاي خائن متاسفانه تجارت مسلمانان به دست چند نفر يهودي اجنبي افتاده است.
رشتههاي مختلف تجارت مملكت ما دست آنها ميباشد و ميليونها ثروت مملكت به دست اين عده ]از [دشمنان اسلام و ايران به قاچاق و غيره از مملكت خارج ميشود ، پول ما را به دست آورده، صرف نابودي مسلمين فلسطين ميكنند. براي بهدستآوردن مقياس تسلط آنان بر اوضاع اقتصادي كشور كافي است كه روزهاي شنبه توجهي به اوضاع بازار بنماييم. خواهيد ديد كه كارهاي تجارتي كشور تعطيل است و داد و ستد تجارتي موقوف ميباشد. بازار ارز خارجي به دست آنها است، كسي به فكر نيست كه شريان حياتي و اقتصادي مملكت را از دست اين عده قاچاقچي يهودي اجنبي خارج كند.
برادران مسلمان ما در فلسطين گرفتار حوادث رقتآوري شدهاند، خانه و لانه آنها در معرض مصادره از طرف يهود واقع شده است، جان و مال و عرض و ناموس آنها زير دست و پاي يهود لجوج پايمال شده و ميشود. مسلمانان دنيا بايستي با مسلمين فلسطين ابراز همدردي كند و تا درجه امكان بهكمك آنها بشتابند. آيا رواست، ذليلترين ملل عالم در مقابل مسلمين اين فجايع را مرتكب شوند و مسلمين آرام بنشينند؟ من خيال ميكنم، حتي از بين عده حاضر شايد نصف آقايان در انجام وظايف ديني اهمال كار باشند. اي آقاياني كه براي حسين عزاداري ميكنيد، نماز واجب است و عزاداري مستحب. هر كس نماز نميخواند، بخواند، نماز ما را به شاهراه سعادت سوق ميدهد، نماز ما را از معصيت باز ميدارد. نماز ما را متوجه خداپرستي و نوعدوستي و خيرخواهي ميكند.
اي آقايان! با هم متحد باشيد. اغراض شخصي و نفاق و شقاق و هوا و هوسهاي بيجا را كنار بگذاريد، روبه خدا برويد و از خدا كمك بطلبيد تا يار شما باشد و از وضع ناگوار و غيرقابل تحمل امروزي شما را رهايي بخشد.»
در پايان براي كمك به مسلمين فلسطين و پاكستان اعانه جمعآوري شد و حساب بانك ملي اعلام شد. كمترين ميزان كمك پنجاه ريال و بيشترين آن بستگي به همت عالي شخص داشت. سخنان آيتالله كاشاني، مجاهد نستوه نمايانگر وضعي است كه در ايران ما در سالهاي بعد از شهريور 20 وجود داشت. مردم را از روحاني وارد در سياست ترسانده و دور ساخته بودند. هيات حاكمه توسط بيگانه، همه منابع ثروت را بيرحمانه به خود و اربابان خود اختصاص داده بودند و بيشتر مردم در وضع فلاكتباري بهسر ميبردند و در همين دوران، منابع نفتي ايران در اختيار امپراتوري عظيم آن دوره، يعني انگليس قرار داشت و به غارت و چپاولگري ميپرداخت، وحدتي بين مردم نبود، ملت در خمود و سستي بود.
2ـــ بيانيه آيتالله كاشاني در 17/10/1326:
«يا ايها الذين آمنوا هل اولكم علي تجاره تنجيكم من عذاب اليم» تومنون بالله و رسوله تجاهدون في سبيل الله باموالكم و انفسكم ذلكم خير لكم ان كنتم تعلمون (قرآن كريم، سوره صف، آيات 10 و 11).
اي گروه مومنان! آيا دلالت كنم شما را بر تجارتي كه نجات ميدهد شما را از عذاب دردناك؟ ايمان آريد از روي حقيقت به خداوند و فرستاده او و در راه خدا با مال و جان خود جهاد كنيد و از بذل مال و كشته شدن نهراسيد و اگر طريق تجارت را دريافته باشيد، راهي كه به شما نموده شد، راهي پرسودتر و بهتر است.
ملت ايران، هموطنان عزير مسلمان باغيرت و تعصب چنانچه همه ميدانيد از روزي كه سازمان ملل بهناحق حكم به تقسيم فلسطين داده و قسمتي از فلسطين را وطن يهوديان مهاجر آلماني و آمريكايي و ساير نقاط عالم قرار داده است، روزي نيست كه عدهاي از برادران مسلمان شما را يهوديان به خاك و خون نيفكنند و خانه هستي آنها را ويران ننمايند و آنها را از جايگاه خود كه وطن اصلي آنها است، نرانند.
برادارن عزيز! در طي چندصد سال صدر اسلام، مسلمين شجاع و خداپرست حقيقي در طي 18 مرتبه جنگهاي عظيم و خونين درچند قرن متوالي جانبازي كرده و براي حفظ خاك مقدس فلسطين هزاران نفر از خود كشته داده و آنجا را از دست ندادهاند. جنگهاي صليبي كه هزاران نفر مسلمان را براي بهدستآوردن فلسطين به خاك و خون افكند، نتوانست اندك موفقيت حاصل و آن خاك مقدس را كه وطن حقيقي مسلمين و اعراب است، از چنگ مسلمين بهدرآورد. اينك بدبختي، زبوني، ذلت، فلاكت و بيچارگي مسلمين به جايي رسيده كه يك عده يهودي قاچاقچي بيوطن كه مطرود جميع بلاد عالم ميباشند، به زور دول بزرگ در آنجا مسكن گزيده و بدون زحمت، قسمتي از فلسطين را وطن خود مينامند و براي پاكنمودن خاك فلسطين از وجود مسلمين همه روزه، عده زيادي از زن و مرد مسلمين را به خاك و خون ميكشند، دهات و قرا و قصبات و خانههاي آنها را خراب و ويران و خود آنها را از دم تيغ ميگذرانند. يهوديها كه در اقطار عالم، بيخانمان و رانده جهان و متواري بوده و به دسيسه و جنايات گوناگون روزگار خود را ميگذرانند و هيچ كجا مسكن و ماوا نداشتند، تا كي خاك ذلت بر سر ما مسلمين ريخته كه ميخواهند بر مسلمين حكومت نموده و در زير چنگال غدر و خيانت خود آخرين رقم حيات مسلمانان را بازستانند. از طرف ديگر هندوها و سيكها روزي چندين هزار نفر از مسلمين پاكستان هندوستان را كشته و خانههاي آنها را خراب و هستي آنها را به يغما برده و آنچه از مسلمين در دسترس آنها يافت شود، آتش ميزنند؛ چنانچه از اخبار روزانه ديده و شنيدهايد، صدها مسجد و معبد مقدس مسلمانان را خراب و ويران و با خاك يكسان كردهاند. اين كفار بيرحم حتي اطفال شيرخوار مسلمين را قطعه قطعه كرده و براي عبرت و ارعاب مسلمين در كوچه و بازارها ميافكنند. بالاتر از همه، طبق نوشته جرايد مصر و خبرگزاريها. روسياهيهاييكه اخيرا در حملهاي كه به مسلمين كردهاند، بعد از اينهمه قتل و غارت و جنايت و قتل نفوس و كشتار بيرحمانه، دختران مسلمان را ربوده و بردهاند و تاكنون هيچگونه اثري از آنها بهدست نيامده است.
مسلمانان ايراني و هموطنان عزيز! همه روزه همه اين فجايع را كه به مسلمين فلسطين و پاكستان ميشود ديده و شنيدهايد و بدبختانه و با كمال تاسف با خونسردي تلقي كرده و با اينكه مسلمانيم، هيچگونه تاثيري در عرق مردانگي و جوانمردي ما نميكند، دين مقدس اسلام در چنين موقعي بر همه مسلمانان واجب كرده كه از حمايت اعراب و مسلمين ستمديده فلسطين و پاكستان خودداري ننموده و از بذل جان و مال و از ريختن خون خود كوتاهي ننماييم. اولين راهي كه براي كمك به اعراب و مسلمانان فلسطين و پاكستان درنظرگرفته شده، جمعآوري وجوه اعانات توسط مردم خيرخواه و غيور است كه براي اين منظور در بانك ملي مركز حسابي تحت شماره 48194 باز شده كه هركسي مايل باشد، حداقل 50 ريال و حداكثر آنچه همت عالي او اقتضا كند به آن حساب بسپارد و در شهرستانها نيز اهالي لازم است، به شعب بانك ملي مراجعه كنند و در محلهاييكه شعب بانك ملي وجود ندارد، بهوسيله پست به همان شماره بانك ملي مركز ارسال دارند تا بلكه بتواند مختصر كمكي به مسلمانان نموده، در صورت لزوم اسلحه و لباس براي آنها تهيه كرد و مرهمي بر زخم دروني آنها گذارد و از پريشاني و سرگرداني ايشان تا اندازهاي كاست و جلب مسرت حضرت ختمي مرتبت (صلي الله عليه و آله را نمود) و مسلم است، اقدامات موثر ديگري كه بايد بالضروره و بنا بر تكليف ديني و وجداني بشود، در موقع خود اعلام و به اطلاع برادران عزيز خواهم رساند. براي اداي توضيحات بيشتر و براي اظهار تنفر از عمليات وحشيانه يهود و سيكها بر حسب تقاضاي برادران ديني تصميم گرفته شده است كه روز يكشنبه 28 صفرالمظفر 1367 كه مطابق 20 ماه جاري است، سه ساعت بعد از ظهر، اجتماعي از وجوه طبقات مختلف پايتخت در مسجد سلطاني (مسجد شاه سابق) بهعمل آيد و در آنجا مطالب ديگري به سمع برادران وطني و ديني خويش خواهد رسيد. انشاءالله تعالي، خادم الاسلام والمسلمين، سيد ابوالقاسم كاشاني.»
3ـــ روزنامه كيهان شماره 1439 مورخ دوشنبه 21 ديماه 1326 با عنوان آسوشيتدپرس ميگويد: ديروز شهرباني مانع صحبت آيتالله كاشاني شد چنين مينويسد:
«خبرگزاري آسوشيتدپرس ديروز، يكشنبه در حدود سي هزار تن از مسلمين در مسجد شاه بزرگترين مسجد تهران براي ابراز همدردي نسبت به مسلمين پاكستان (در آن زمان پاكستان هنوز استقلال پيدا نكرده بود) و اعراب فلسطين اجتماع نمودند. سيد ابوالقاسم كاشاني پيشواي مذهبي كه در زمان جنگ به مناسبت فعاليت به نفع آلمانها از طرف متفقين بازداشت گرديد و در حكومت قوامالسلطنه به علل امنيتي تحت نظر گرفته شد از مسلمين تهران دعوت كرده بود كه براي استماع سخنراني وي حضور يابند، لكن بر طبق اخباري كه از منابع موثق بهدست آمده، شهرباني از صحبت كردن وي جلوگيري نمود و بعد از فلسفي يك واعظ نطق كرد.» پس از پايان متينگ خبرنگاران جرايد سوالاتي از آيتالله كاشاني نمودند:
«س ـــ چرا حضرت آقا صحبت نفرموديد؟
ج ـــ براي اينكه زكام داشتم و سينهام درد ميكرد.
س ـــ آيا تشكيلاتي براي مبارزه با عمليات يهوديان و سيكها داريد؟
ج ـــ ما يك تشكيلاتي داريم كه عموم مسلمانان دارند و آن دستور مذهب اسلام است؛ ولي تشكيلات ديگري هم داريم كه فعلا اظهار آن موقعيت ندارد و بايد با صهيونيستها شديدا مبارزه كرد، زيرا اين گروه، اقتصاد دنيا را بهدست گرفتهاند، اينان بيعاطفه هستند، تمام كوشششان صرف پول ميشود، كليه قاچاقها را اينان ميكنند.
س ـــ آيا جهاد هم براي ما لازم است؟
ج ـــ جهاد به آن معنا كه در زمان امام لازم است، خير ولي جهاد به معني دفاع لازم است.
س ـــ آيا دولت هم اقدامي خواهد كرد؟
ج ـــ بدون ترديد. ما خودمان دولت مستقلي هستيم، كار به دولت نداريم، بسا كه دولت مايل به اين تطاهره نباشد؛ ولي ما يك تكليف ديگر داريم، بايد قيام كنيم؛ ولو برخلاف ميل دولت باشد. ما بايد دستور قرآن را اطاعت كنيم.
س ـــ آيا اين پيشامد ميتواند عامل موثري در اتحاد ملل اسلامي باشد؟
ج ـــ بدون ترديد.»
4ـــ عين اين اعلاميه ديده نشد؛ ولي در مقالهاي كه در مهرماه 1348 در مجله يغما منتشر گرديد، اشارهاي به چنين اعلاميهاي دارد.
5ـــ عين اين اعلاميه ديده نشد؛ ولي در مقالهاي كه در مهرماه 1348 در مجله يغما منتشر گرديد، اشارهاي به چنين اعلاميهاي دارد.
6ـــ به كتاب ايراني اسلامي در برابر صهيونيسم مراجعه شود.
در پايان جنگ جهاني اول و تجزيه امپراتوري عثماني، انگليس سرپرستي فلسطين را برعهده گرفت و اجراي اعلاميه بالفور را تعهد كرد.
تشكيل دولت غاصب اسراييل را بايد توطئه شرق و غرب آن روز در مقابل اسلام، پس از فروپاشي امپراتوري عثماني دانست.
استعمار در مقابل امواج خروشان نهضتهاي استقلالطلبي مسلمان در سراسر سرزمينهاي تحت تصرف خود قرار گرفت و با احساس اينكه دير يا زود بايد در مقابل اراده خللناپذير مردم مسلمان تسليم شود، دست به ايجاد پايگاههاي علني و مخفي در سرزمينهاي اسلام زد تا بدينوسيله بتواند نفوذ و سلطه ديرين خود را حفظ كرده و به غارتگريهاي خود ادامه دهد.
نگاهي به تاريخ سياسي كشورمان در يك قرن گذشته نشان ميدهد كه چگونه عوامل سرسپرده انگليس در لباس وكيل مجلس، وزير، نخست وزير و شاه، قدرت سياسي را قبضه كردند و چگونه توانستند انقلاب مشروطيت و نهضت ملي ايران را از مسير خود منحرف ساخته و ساقط نمايند.
دولت آمريكا كه ميراثخوار استعمارگران نخستين است و چهره واقعي خود را زير پوشش آزادي و حقوق بشر پنهان ميكند، در اخراج مسلمانهاي فلسطيني از سرزمين خود نقش اصلي را برعهده داشت، آمريكا نفوذ خود را در سازمان ملل بهكار برد و به اتفاق اتحاد جماهير شوروي آن زمان، به تاسيس اسراييل در سازمان ملل رسميت دادند و بلافاصله آن را به رسميت شناختند.
در يازدهم ديماه 1326 در ايام تاريك خفقان و استبداد، آيتالله كاشاني كه از تبعيد به تهران مراجعت كردهبود، سكوت مرگبار را شكست و با صدور اعلاميه به تمام مسلمين جهان در مورد تشكيل دولت اسراييل غاصب اعلام خطر كرد.
آيتالله كاشاني در اين راه تنها به صدور اعلاميه، دادن آگاهي به مسلمين و برانگيختن احساسات عمومي اكتفا نكرد و برخلاف وجود خفقان، مردم مسلمان را دعوت به تظاهرات به نفع مردم فلسطين كرد2 و از مردم خواست كمكهاي مالي خود را جمعآوري نمايند.