صهونیسم، بسترها و زمینه های پیدایش

ممکن است به ظاهر سهم هر یک از این حوادث شکل دهنده، یکسان به نظر رسد، ولی بی شک سهم برخی از برخی دیگر افزون تر است. با این وصف، در مقاله حاضر، هیچ گونه ترتیب زمانی و مکانی که حاکی از سهم بیش تر یکی بر دیگری باشد، مدنظر نیست. مضافاً این که تنها به برخی از مهم ترین علل و عوامل شکل دهنده صهیونیسم اشاره شده است.
همچنین علاوه بر عواملی که در پیدایش صهیونیسم سهیمند، عوامل دیگر هم در زایش اسرائیل غاصب دخالت دارند که پرداختن به آن ها مجال دیگری می طلبد.([2])

تعریف و انواع صهیونیسم
«صهیون» در زبان عبری، به معنای پُر آفتاب و نیز نام کوهی در جنوب غربی بیت المقدس است. کوه صهیون زادگاه و آرامگاه داوود پیامبر(صلی الله علیه وآله) و جایگاه سلیمان(علیه السلام)بود. گاه این واژه نزد یهودیان به معنای شهر قدس، شهر بزگزیده و شهر مقدس آسمانی به کار می رود، ولی در متون دینی یهود، صهیون، اشاره به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین داوود(علیه السلام)و سلیمان(علیه السلام)و تجدید دولت یهود دارد. به دیگر سخن، صهیون برای یهود، سمبل رهایی از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمان روایی بر جهان است و از این رو، یهودیان خود را فرزندان صهیون می دانند.([3])
صهیونیسم به جنبشی گفته می شود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است. صهیونیسم، همانندِ شووینیسم (= ناسیونالیسم افراطی) است که با خوار شمردن ملت ها و نژادهای دیگر و با غلوّ در برتری خود، در پی نیل به قدرت سیاسی است. این جنبش در نیمه اوّل قرن 13 شمسی / نیمه دوم قرن 19 میلادی در اروپا پا به عرصه حیات گذاشت، ولی واژه صهیونیسم، نخستین بار توسط تئودور هرتصل([4]) به کار رفت و سپس ناحوم ساکوکو([5]) مورخ صهیونیست در کتاب «تاریخ صهیونیسم» از آن سخن گفت.([6])
صهیونیسم تنها دارای ابعاد و معانی سیاسی (= صهیونیسم سیاسی) نیست، بلکه ابعاد و معانی دیگری همچون: صهیونیسم کارگری، فرهنگی، دمکراتیک، رادیکال و توسعه طلب را نیز در برمی گیرد. مشهورترین تقسیم صهیونیسم، طبقه بندی آن به دو بخش سیاسی و فرهنگی (= دینی) است. صهیونیسم سیاسی، خواهان بازگشتِ یهودیان به فلسطین است که با تدوین کتاب «دولت یهود» توسط هرتصل در 1263 ش / 1894 م زاده شد. اما صهیونیسم فرهنگی، مخالف مهاجرت یهودیان در قرن 14 شمسی / 20 میلادی به فلسطین است؛ زیرا در انتظار انسان رهایی بخش([7]) در آخر زمان نشسته که یهودیان و تمام آدمیان را به سرزمین ابراهیم و موسی(علیهما السلام) یا سرزمین نجات بازگرداند.([8])
صهیونیسم به دینی و غیردینی هم تقسیم می گردد. صهیونیسم دینی، اندیشه ای است که اعتقاد دارد بازگشت به سرزمین موعود، در زمانی که پروردگار مشخص نموده و به شیوه ای که او تعیین می کند، انجام خواهد شد و این کار به دست بشر انجام پذیر نیست. پیروان این اندیشه، گروهی یهودی (= صهیونیسم) و شماری عیسوی (= صهیونیسم مسیحی)([9]) هستند. در مقابل، در صهیونیسم غیردینی و غیریهودی، کسانی جای دارند که با تکیه بر استدلال های تاریخی، سیاسی و علمی به اسکان یهودیان در فلسطین مشروعیت می بخشند. این همان صهیونیسم لائیک (= غیردینی) است که تنها مفاهیم سیاسی خویش را به زبان دین بیان می کند. بنابراین، صهیونیسم همواره به معنای یهودیت نیست، بلکه گاه به مفهوم حرکتی برای غیر یهودی کردن یهودیت نیز، به کار می رود.([10])

یهودستیزی([11])
صهیونیست ها مدّعی اند که صهیونیسم، پاسخی به یهود آزاری است. به عقیده آن ها، دولت ها و ملت ها به بیماری علاج ناپذیر یهودستیزی دچار شده اند. بنابراین، یهودیان را، در هر کجا باشند، عنصر بیگانه به حساب می آورند و آنان را در آشکار و پنهان آزار می دهند. حیم وایزمن([12]) (متوفی 1331 ش / 1952 م) در این باره می گوید: «ضدیت با یهود، میکروبی است ]که[ هر غیریهودی هر کجا... باشد و هرچند که خود منکر باشد، بدان آلوده است.» به بیان دیگر،آنان یهودستیزی را بلایی ازلی و ابدی می دانند،که تنها در پناه یک دولت یهودی می توان از آن رهایی یافت.([13])
صهیونیست ها، به نمونه هایی بسیار از یهودآزاری در طول تاریخ اشاره می کنند. از نظر آنان، یهود آزاری با شکست دولت یهودی اسرائیل و جهودا (= یهودا)([14])، به ترتیب در 721 و 586 ق. م توسط آشوریان و بابلیان آغاز، و در نتیجه با پراکنده شدن یهودیان به نقاط دیگر جهان ادامه یافت و به تدریج، روند روبه رشدی به خود گرفت، به گونه ای که نقطه اوج آن در آلمان هیتلری به چشم می خورد. در این دوره طولانی، یهودیان در امپراتوری روم، کشور لهستان، روسیه تزاری و... بارها سرکوب و شکنجه شدند و تنها در سال 770 ش / 1391 م. هفتاد هزار یهودی به دلیل نپذیرفتن دین مسیح(علیه السلام) در اسپانیا جان خود را از دست دادند. افزون بر آن، یهودیان همواره از حق مالکیت در برخی از مناطق جهان، و نیز اشتغال در برخی حرفه ها محروم بوده و اغلب در «گتو»ها([15]) به سر برده اند.([16])
البته این ادعاهای صهیونیسم، به هیچ وجه قابل اثبات نیست؛ زیرا اولاً، برخی از نمونه های تاریخی یهودآزاری، مانند آنچه صهیونیست ها درباره یهودسوزی در آلمان مطرح می کنند، بیش از حد بزرگ شده اند. صهیونیست ها در این مورد، با سلطه ای که بر ابزارهای تبلیغی جهان و به کارگیری آن دارند، به مظلوم نمایی پرداخته اند. ثانیاً، برخی قصه های یهودآزاری، ساخته و پرداخته یهودیان و صهیونیست هاست، با این هدف که به روند مهاجرت یهودیان به فلسطین و تأسیس یک دولت یهودی شتاب بخشند. دیوید بن گوریون([17]) (متوفی 1352 ش / 1972 م) اعتراف می کند: «اگر قدرت داشتم عده ای یهودی را به کشورهای مختلف می فرستادم تا یهودآزاری راتعمّداً به وجود آورند.»([18])
شواهد دیگری بر نادرستی ادعاهای صهیونیسم در این باره وجود دارد، از جمله:
1. مهاجرت و پراکندگی یهودیان، اغلب به دلخواه آنان و با هدف اقتصادی به سوی پر رونق ترین سرزمین ها صورت گرفت.
2. یهودیان همواره در پهنه ای گسترده از خاک امپراتوری عثمانی، در صلح و آرامش می زیسته اند.
3. یهودیان در بریتانیا، فرانسه و آلمان قرون وسطی، تحت آزار نبوده اند و حتی پس از عصرنوزایی، وضع اجتماعی آنان بهبود یافت.
4. رنج و دردی که میلیون ها برده آفریقایی سیاه پوست، در انتقال و اسکان اجباری به غرب متحمل شده اند، بیش از رنج و دردی است که بر یهودیان وارد آمده است. جالب این که، صاحبان برخی از کشتی های حاملِ بردگان، سوداگران و بانک داران یهودی بوده اند.
5. وقوع یهودآزاری را در حد پایینی می توان پذیرفت که آن هم به ویژگی های فردی و اجتماعی یهودیان، مانند جمع گریزی و اشتغال در مشاغل غیرمولد، چون رباخواری باز می گردد([19]) و نیز ریشه در منازعه دائمی کلیسا و کنیسه دارد. به هر روی، نقش یهودآزاری ساختگی در تولد صهیونیسم آنچنان بزرگ بود که هرتصل آن را موهبت الهی نامید. اگر صهیونیسم محصول یهودآزاری است، پس چرا صهیونیسم به نوعی یهود آزاری از طریق تبعیض بین یهودیان سفاردی و اشکنازی([20]) مبدل شده است؛ سؤالی که صهیونیست همچنان آن را بی پاسخ گذاشته اند.([21])

نقش امپریالیسم نوین در پدیدآیی صهیونیسم
صهیونیسم، مولود دوران تحول و انتقال سرمایه داری غرب به مرحله امپریالیسم نیز به شمار می رود. در این دوره، همه قدرت های بزرگ برای تأمین منافع استعماری، فعالانه در پی یافتن جای پایی محکم، در خاورمیانه شدند. برای دستیابی به این هدف، نخستین بار ناپلئون بناپارت (امپراتور فرانسه)، به جلب همکاری یهودیان علیه امپراتوری عثمانی دست زد که البته در این کار توفیقی به دست نیاورد. سپس، بیسمارک (صدراعظم سابق آلمان) برای پاسداری از خط راه آهنی که قرار بود از برن شهری در آلمان به بغداد کشیده شود، به جذب و به کارگیری یهودیان پرداخت.([22]) اما سرانجام، این انگلیس بود که به آرزوی دیرینه اش، یعنی خلق اندیشه صهیونیسم و ترغیب یهودیان
اروپای شرقی، روسیه و غرب، برای مهاجرت به فلسطین و تشکیل یک دولت یهودی که حافظ منافع آن کشور باشد، دست یافت.([23])
دلایل بسیار در تأیید نقش قدرت های بزرگِ استعماری، به ویژه انگلیس، در پدید آمدن صهیونیسم و رژیم اشغال گر قدس در دست است. به عنوان مثال، در 1219 ش / 1840 م روزنامه تایمز لندن اعتراف کرد که پیشنهاد استقرار یهودیان در سرزمین فلسطین، مورد حمایت پنج قدرت بزرگ جهانی است. سپس هرتصل فاش کرد: «بازگشت به سرزمین پدرانمان... از بزرگ ترین مسائل سیاسی مورد علاقه قدرت هایی است که در آسیا چیزی می جویند.» اما همان گونه که گذشت، انگلیس گوی سبقت را از قدرت های دیگر اروپایی ربود و با ابداع اندیشه صهیونیسم([24]) زمینه تأسیس رژیم غاصب اسرائیل را فراهم آورد. به بیان دیگر، پس از یک منازعه طولانی میان صهیونیست ها، سرانجام صهیونیست های انگلوفیل([25])، جناح وابسته به وایزمن، موفق به تثبیت فلسطین مکان موردنظر انگلیس به عنوان جایگاه نهایی استقرار یهودیان گشتند.([26])
یهودیان تنها نامزد تشکیل دولتی حافظ منافع غرب در منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه بودند؛ زیرا به عقیده لرد ارل شافتسبُری هفتم([27])، که از رجال سیاسی بریتانیا و نیز یک صهیونیست مسیحی بود، اسکان یهودیان در فلسطین، نه تنها برای انگلستان که برای سراسر دنیای متمدن (= غرب) سودمند خواهد بود. هرتصل نیز بر آن بود که یهودیان می توانند حلّال مشکل غرب در خاورمیانه باشند.
ماکس نوردو، از صهیونیست های معروف، معتقد بود که ما فرهنگ اروپایی را... همچنان حفظ خواهیم کرد... ما به این فکر که باید آسیایی شویم می خندیم. پیش تر نیز یک کشیش مسیحی پیشنهاد کرده بود، که برای حفاظت از هندوستان زیر سلطه انگلیس، لازم است یهودیان در فلسطین ساکن شوند. به هرحال، صهیونیست هاخود را مشعل دار تمدن غرب می دانند که در تلاش است دموکراسی رادرخاورمیانه وقلب آن حاکم کند.([28])
نتیجه این که نیازهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی غرب، به ویژه انگلیس، موجب پدیدآمدن جریان فکری صهیونیسم و اسکان یهودیان در فلسطین گردید؛ جریانی که با غیر دینی (= سیاسی کردن) یهودیت، در پی تحقق و حفظ منافع استعماری در خاورمیانه برآمد، در حالی که یهودیت دیندار ممکن بود برای غرب خطرآفرین باشد.([29])

طبقه سرمایه دار یهود([30])
از اواخر قرن دهم شمسی / شانزدهم میلادی، یهودیان سفاردی از اسپانیا و پرتغال طرد شدند و در کشورهای عثمانی، هلند و فرانسه سکونت گزیدند. آنان به دلیل مهارت در بانک داری و با بهره مندی از روابط تنگاتنگی که با سفاردی های عثمانی داشتند، به آسانی به عرصه تجارت جهانی وارد شدند و بدین سان، نخستین گام را در شکل دهی به بورژوازی یهود برداشتند.([31]) در قرن یازده شمسی / هجدهم میلادی نیز با ارتقای وضع اجتماعی اروپاییان، موقعیت یهودیان، به ویژه در عرصه اقتصادی، بهبود یافت. این امر منجر به تلاش بیش تر بخشی از یهودیان برای رهایی از نظام گیتو و ادغام در جوامع غربی و روی آوردن به مشاغل مولد و در نتیجه، گسترش و تثبیت قشر بورژوازی یهود گردید.([32])
بورژوازی یهود به صورت های گوناگون در پدید آوردن صهیونیسم مؤثر افتاد، که مهم ترین آن ها عبارتند از:
1. بورژوازی یهود، همگام و همراه با رشد و تکامل سرمایه داری غرب، و همانند آن، همه جهان را بازار مصرف خود می پندارد. در آن زمان، هرچند امپراتوری عثمانی از ضعف اقتصادی رنج می برد، اما به دست آوردن بازار داخلی آن به سادگی امکان پذیر نبود، این امکان با مهاجرت بیش تر یهودیان به عثمانی سرزمینی که از نیروی کار ارزان عرب بهره مند بود فراهم می آمد. افزون بر این، چنین اقدامی یهودیان غیرفعال اقتصادی و بی علاقه به سرمایه گذاری را به عناصر فعال اقتصادی، در امپراتوری عثمانی تبدیل می کرد و یهودیان باقی مانده در غرب را نیز به سوی فعالیت های اقتصادی و سودآور([33]) سوق می داد.([34])
2. سرمایه داری یهود، برای جلوگیری از افزایش تقاضای مالی یهودیان فقیر، که به کاهش ثروت آنان می انجامید، خواهان طرد آن ها بود، از این رو، با تشکیل دولت اسرائیل، اداره دولت یهودی را در دست گرفتند. بنابراین، بورژوازی یهود، هم در راندن یهودیان از اروپا و هم در اداره کردن آنان در فلسطین اشغالی، نقش اساسی داشته است.
3. بورژوازی یهود در آغاز خواهان مهاجرت یهودیان به فلسطین نبود، بلکه به اعتراف حیم وایزمن، اوگاندا بیش تر مورد علاقه بازرگانان یهودی بود. در مرحله بعد نیز بورژوازی یهود در پی مهاجرت همه یهودیان به فلسطین نبود، بلکه خواهان آن بود که شمار یهودیان به اندازه ای کاهش یابد که به رفاه اقتصادی آنان در غرب لطمه ای وارد نسازد. ناحوم ساکولو در این باره اعتراف می کند که صهیونیسم نه به عنوان یک نهضت، بلکه به عنوان یک اقدام مالی و سرمایه داری ظهور کرده است. البته، یافتن مکانی برای خوش گذرانی و نیز دستیابی به کنترل مجدد یهودیان، از دیگر هدف های بورژوازی یهود در خلق صهیونیسم شمرده شده است.([35])

صهیونیسم و نقش ادبیات سیاسی
پیش از تولد صهیونیسم سیاسی، صهیونیسم ادبی پدید آمد و نخستین جرقه های سیاسی کردن دین یهود را برافروخت. به دیگر سخن، صهیونیسم، نخست در عرصه زبان، گفتار و اندیشه و آن گاه در عرصه سیاست قد برافراشت. در این روند، صهیونیسم ادبی، زبان عبری را به خدمت گرفت و در گسترش آن کوشید و یهودیان عبری زبان را مورد تشویق و پاداش قرار داد. به دنبال این تلاش چند صدساله، زبان عبری که به گفته بن گوریون، یک زبان ناگویا بود و در قلب ها می زیست و به نماز و شعر و ادبیات مذهبی اختصاص داشت، به جایگاهی دست یافت که دیگر تنها زبان زمان گذشته نبود، بلکه زبان آینده، زبان رستاخیز و زبانی بود که می توانست یهودیان را به عنوان یک ملت یگانه در زیر بیرق خویش گرد آورد.([36])
در عرصه قلم، اندیشه و هنر، داستان، رمان و نمایش های بسیار پدید آمد، که به ایفای نقش در تولد صهیونیسم پرداختند. از جمله، اشعار مذهبی یهود ابن هاله وی (متوفی 519 ش / 1140 م) به سود مقاصد صهیونیستی به کار رفت. کتاب «تلمود»([37])1750 م) اندیشه بازگشت به ارض موعود را رواج داد. بنجامین دیزرائیلی (Benjamin Disraeli)در رُمان «دیوید آلروی» (تألیف 1212 ش / 1833 م) شکلی از نژادپرستی افراطی یهودی را به تصویر کشید. زیگموند فروید (متولد 1235 ش / 1856 م) بر لزوم اجرای تربیت صهیونیستی تأکید ورزید. جورج الیوت (Georg Eliot) در رمان «دانیل دروندا»([38]) (تدوین 1255 ش / 1876 م) که مهم ترین سند ادبی صهیونیسم به شمار می رود، ناممکن بودن ادغام یهودیان در تمدن های دیگر را گوشزد کرد. افزون بر این تلاش ها، نگارش «دائره المعارف صهیونیسم و اسرائیل» (تألیف 1259 ش / 1880 م) به سهم خویش، زمینه ساز صدور اعلامیه بالفور([39]) گردید و آن نیز از زمینه های اساسی تأسیس اسرائیل به شمار می رود.([40])
برخی از افسانه ها نیز در پدیدآوردن صهیونیسم دخیل بوده اند. مهم ترین این افسانه ها، افسانه «یهودی سرگردان» یا «یهودی دوره گرد» است. این افسانه برای نمایاندن زندگی سراسر آمیخته با رنج و محنت و سرگردانی و بی پناهی یهودیان به کار رفت و به تدریج زمینه ذهنی ضرورت تلاش برای رهایی یهودیان صهیونیست را در اواخر قرن دوازدهم شمسی / نوزدهم میلادی فراهم آورد.([41])
ادبیات صهیونیستی تنها به ترسیم چهره یهودی یا یهودیان ناراضی نپرداخته، بلکه گاه کوشیده است چهره ای نیک و انسانی از یهودیان به دست دهد، تا آنان راه کسب امتیازات اجتماعی بیش تری را بازیابند و آن را برای ظهور صهیونیسم به کار گیرند. در مجموع، ادبیات صهیونیستی کوشیده اند، با رواج همبستگی یهودیان جهان و مبارزه با تبلیغات ضدصهیونیستی، رنج و ستمدیدگی یهودیت را به تصویر کشند و به پندار خود، وحشی گری اعراب علیه یهودیان را نمایان سازند و به ترویج اندیشه برتری قوم یهود بپردازند.([42])

پیشگامان صهیونیسم
شخصیت ها و نخبگانی بسیار، در پدید آمدن صهیونیسم نقش داشته اند. در ذیل به نام برخی از شخصیت های سیاسی که در این زمینه سهم بیش تری از دیگران داشته اند و نیز عمده فعالیت آن ها اشاره شده است:
1. تئودور هرتصل: وی که بنیان گذار سازمان جهانی صهیونیسم و پدر صهیونیسم به شمار می رود، در بوداپستِ مجارستان به دنیا آمد و در ادلاخ اتریش جان سپرد. هرتصل در هجده سالگی به وین رفت و به تحصیل حقوق پرداخت. وی پس از پایان تحصیلات، به جای کار وکالت، پا به دنیای ادبیات و مطبوعات گذارد. در این دوره، او به تأثیر از موج تازه یهودستیزی در روسیه، لهستان و برخی از کشورهای اروپایی در پی مطالعه کتاب «مسأله یهودی» و نیز به دنبال مشاهده قضیه دریفوس([43]) به این نتیجه رسید که تنها راه حل پایان یافتن یهودآزاری، گردآوردن یهودیان جهان در یک سرزمین است. هرتصل، این نظریه را در کتاب دولت یهود (چاپ 1275 ش / 1896 م)، که در اصل نامه ای به خاندان روچیلدهاست،([44]) مطرح ساخت و یک سال بعد، نخستین کنگره جهانی صهیونیسم را در شهر بال سوئیس تشکیل داد([45]) که هدف آن، ایجاد موطنی برای یهودیان در فلسطین بود،([46]) در حالی که خود او به یهودیت ایمان نداشت، به شعایر مذهبی بی اعتنا بود، زبان عبری نمی دانست و به فرهنگ غربی خویش([47]) مباهات می کرد.([48])
2. بارون ادموند روچیلد:([49]) اعلامیه 1296 ش / 1917 م دولت انگلیس، درباره لزوم تأسیس دولت یهودی در فلسطین (= اعلامیه بالفور) با عبارت لرد روچیلد، عزیزم! آغاز می شود که خود نشان از سهم ویژه و مؤثر بارون ادموند روچیلد (متوفی 1313 ش / 1934 م) در تولد و حیات صهیونیسم دارد. او همچنین مشهور به پدر اسکان یهودیان در فلسطین است. این عنوان، به پاس تلاش مستمر وی در خرید زمین و املاک اعراب فلسطینی و هزینه کردن یک میلیون و شش صد هزار لیره استرلینگ برای احداث دهکده های مهاجرنشین در فلسطین، به او داده شد. ادموند روچیلد به خانواده ای ثروتمند و یهودی الاصل تعلق داشت که از راه صرافی و بانک داری به ثروتی افسانه ای دست یافت. از این رو، اعضای خانواده روچیلدها به سلاطین مالی مشهورند. این خانواده ثروتمند، به پاس خدمات مالی شان به دولت اتریش، از سوی آن دولت به لقب بارون([50]) مفتخر شدند. سهم ادموند روچیلد در شکل گیری اسرائیل نیز بسیار است. خود او در این باره اعتراف می کند «بدون من صهیونیست ها هیچ کاری نمی توانستند انجام دهند.»([51]) دولت اسرائیل نیز به منظور قدردانی از خدمات وی، نام او را بر یکی از بلوارهای تل آویو([52]) نهاده است.([53])
3. حیم وایزمن: وی برجسته ترین رهبر صهیونیستی پس از هرتصل است. خدمات او به نیروی دریایی بریتانیا([54])، زمینه را برای پذیرش نظریه هایش درباره لزوم تأسیس یک دولت یهودی در فلسطین، نزد مقام های انگلیسی و نیز برای صدور اعلامیه بالفور، فراهم آورد. وی پس از هرتصل، به رهبری سازمان جهانی صهیونیسم و سپس به ریاست آژانس یهود([55]) در فلسطین و سرانجام به ریاست جمهوری اسرائیل (= اولین رئیس جمهور اسرائیل) برگزیده شد.([56])
4. لرد ارل شافتسبری هفتم: وی یکی از برجسته ترین رجال سیاسی بریتانیا و نیز برادرِ همسر پالمرستون، نخستوزیر اسبق انگلیس بود. وی ریاست صندوق کشف فلسطین را بر عهده داشت و به پیشنهاد او نخستین کنسول گری انگلیس در بیت المقدس تأسیس شد. شافتسبری بر پایه این استدلال که هر ملت باید دارای وطن باشد و سرزمین کهن از آن ملت کهن است، مشوّق نظری و عملی مهاجرت یهودیان به فلسطین گردید.([57])
5. بنجامین دیزرائیلی: این سیاستمدار و نویسنده یهودی الاصل انگلیسی در 1216 ش / 1837 م به عضویت پارلمان و سپس به رهبری مجلس عوام و حزب محافظه کار انگلیس درآمد و آن گاه به نخستوزیری رسید. دیرزائیلی، بار دومی که به نخستوزیری بریتانیا رسید، ورود یهودیان به پارلمان آن کشور، در کسوت نمایندگی را قانونی ساخت و مهم تر از آن، به ابتکار شخصی، سهام ترعه (= کانال) سوئز([58]) را پس از اخذ و دریافت وام چهار میلیون لیره ای از بارون ادموند روچیلد، از خدیو مصر خرید و آن را در اختیار دولت انگلیس قرار داد و بدین سان، سلطه انگلیس را بر مصر، فلسطین و صحرای سینا فراهم کرد. چهل سال بعد، دولت بریتانیا به پاس قدردانی از زحمات او و دیگر صهیونیست ها، فلسطین را به عنوان سرزمین یهودیان در نظر گرفت. بنابراین، تأثیر دیزرائیلی در شکل گیری دولت یهود غیرمستقیم، ولی اساسی بود.([59])
6. اسرائیل بیر:(Israel Beer) وی که در سال 1223 ش / 1844 م. به پل جولیوس رویتر([60]) تغییرنام داد، در 1195 ش / 1816 م به دنیا آمد و در سیزده سالگی از آلمان به انگلیس مهاجرت کرد. او به تدریج به فعالیت های خبری علاقه مند شد و سرانجام در 1228 ش / 1849 م مؤسسه ای برای گرداوری خبر در فرانسه و بلژیک تأسیس کرد تا آلمان را به خطوط تلگراف آن دو کشور متصل کند. بیست و پنج سال بعد، این مؤسسه به یک خبرگزاری بی رقیب تبدیل شد و به این گونه، رویتر به ثروت و شهرتی فراوان دست یافت. وی از اولین کسانی است که در اواسط قرن دوازدهم شمسی / نوزدهم میلادی با خرید زمین در فلسطین، سنگ بنای دولت غاصب و اشغالگر اسرائیل را گذارد. و همچنین، با در اختیار داشتن سازمان عظیم خبری رویتر، بیش ازهریهودی دیگربه شکل دهی صهیونیسم کمک کرد.([61])

صهیونیسم و مارکسیسم
یکی دیگر از عوامل شکل گیری صهیونیسم، مارکسیسم([62]) و کمونیسم است. برخی از شواهدی که در این زمینه مورد استفاده قرار می گیرند، عبارتند از:
الف. در عقاید کارل مارکس (متوفی 1262 ش / 1882 م) که یک یهودی بوده است، آلمان کشوری به شمار می رود که گرفتار انقلاب کارگری خواهد شد و یهودیان در آن انقلاب، همانند انقلاب های گذشته بشری، نیروی پیشرو خواهند بود. صهیونیست ها به تأثیر از مارکس، ملت برگزیده خداوند، یعنی یهودیان، را همواره عامل هر حرکت پیشروانه و مترقیانه به حساب می آورند. به عقیده آنان، این نقش پیشتازی در جریان تولد و رشد کمونیسم و نیز در فرایند برپایی و پیروزی انقلاب کمونیستی روسیه وجود داشته است؛ زیرا بیش تر اعضای کادر مرکزی حزب کمونیست شوروی سابق مانند تروتسکی([63])، یهودی بوده اند. مضافاً این که بسیاری از رهبران صهیونیستی چون بن گوریون از روسیه تزاری که نخستین کشور کمونیستی جهان بوده است، برخاسته اند.([64])
ب. صهیونیست ها، همانند کمونیست ها، از ماتریالیسم([65]) تاریخی مارکس در تحلیل گذشته و آینده خود سود می جویند. به گمان صهیونیست ها، دوران کمون اولیه([66])، جلوه روزگار یهودیان پیش از حضرت یعقوب(علیه السلام)است. در دوره برده داری، برده دارانی غیریهودی مانند فروعون، یهودیان را به بردگی گرفتند. در دوران فئودالیسم([67]) و سرمایه داری، زمین داران و سرمایه داران غیریهودی بر مسند قدرت باقی ماندند و یهودیان را به سوی کارهای کم ارزش و پستی چون صرافی سوق دادند. «در این جا بود که یهود لازم... ]دید [که با انقلاب کمونیستی رقبا را از میدان به در کرده و با ایجاد یک حزب نیرومند... تمامی قدرت اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را به دست گیرد.»([68]) به هر روی، کمونیسم، جهان را با دیدگاه مادی محض تفسیرمی کند، دین راافیون توده ها می داند، عواطف و احساسات و اخلاق را روبنا می شمارد، حرکت تاریخ را براساس جبر تشریح می نماید، شیرازه جامعه را بر اقتصاد قرار می دهد، برای نیل به هدف از هر وسیله ای بهره می برد و طبقات و نه شخصیت ها را تاریخ ساز می داند، صهیونیسم نیز معتقد است:
1. ثروت، پایه و اساس حکومت هاست. در نتیجه، جهان را باید از دریچه سکه و سرمایه دید.
2. ایمان مذهبی را باید ریشه کن کرد و به جای آن ارقام و اعداد را جایگزین نمود.
3. سیاست هیچ وجه مشترکی با اخلاق ندارد و حکومت اخلاقی محکوم به شکست است.
4. بی گمان، یهودیان براساس مشیّت الهی به آقایی و سروری جهان می رسند.
5. طلا، برترین نیروی محرّک جهانی، در دست یهودیان است.
6. از مکر، تزویر و خیانت برای نیل یا نزدیک شدن به هدف می توان سود برد
7. هیچ تحولی بدون دخالت و نظارت پر قدرت و نفوذ وافر یهودیان انجام نمی شود.([69])
2. ملی گرایی
ناسیونالیسم یا ملی گرایی جدید، محصول انقلاب کبیر فرانسه و یکی از آثار تمدن نوین غرب است. پس از انقلاب کبیر فرانسه، میل به وطن خواهی و آرمان های قومی در ملیّت ها و اقلیت های دینی، چون یهودیت، افزایش یافت. از این رو، صهیونیسم را نمی توان فرزند درد و رنج یهودیان دانست، بلکه اگر به یهودیان آزار و آسیبی نیز نمی رسید، باز هم، تولد صهیونیسم برپایه رشد ناسیونالیسم غربی اجتناب ناپذیر بود. هرتصل هم با بیان این که مسأله تشکیل حکومت یهودی بیش از آن که مسأله ای مذهبی یا اجتماعی باشد، مسأله ای ملی است. بر تأثیر فزاینده ملی گرایی در خلق صهیونیسم تأکید میورزد. همچنین مارتین بوبر، یکی از بزرگ ترین منادیان یهود در قرن حاضر، بر ویژگی ناسیونالیستی صهیونیسم تأکید می کند. افزون بر این، آلبرت اینشتین اززیان های گسترش ناسیونالیسم بر یهود، بیمناک بود.([70])
این اعتقاد که یهودیت ریشه در روح جمعی و گروهی، زبان و دشمن و سرزمین مشترک دارد، همواره میان یهودیان وجود داشته است. ولی یهودیان در گذشته، قادر به بهره گیری از این عناصر برای خلق دولت یهود نبوده اند. سرانجام گروهی با تأکید بسیار بر عناصر ناسیونالیستی یهود، زمینه های ظهور صهیونیسم و تأسیس دولت یهودی را فراهم آوردند. البته ظهور لیبرالیسم که میل به آزادی و برابری را شدت می بخشد، در بهبود وضع عمومی، اجتماعیوسیاسی یهود و ظهور ناسیونالیسم یهودی (= صهیونیسم) تأثیر بسزایی داشته است.([71])
امروزه برخی اندیشمندان، عناصری را که یهودیان افراطی یا صهیونیسم، به عنوان عناصر تکشیل دهنده دولت یهود مطرح می کنند، مورد تردید جدی قرار داده اند؛ زیرا:
اولاً، صهیونیسم، جریانی غیر دینی است و از این رو، نمی تواند با تکیه بر عناصر سازنده دین، به حیات خود مشروعیت بخشد.
ثانیاً، یهود، یک نژاد نیست، بلکه یک دین است، آن هم دینی که پیروان پراکنده اش در هیچ نقطه جهان دارای اکثریت جمعیتی نبوده اند.
ثالثاً، یهود یک ملت نیست؛ زیرا یهودیان از عناصر تشکیل دهنده ملت، چون زبان و دشمن مشترک برخوردار نیستند.
رابعاً، صهیونیسم با طرح قوم برگزیده بودن یهود، در پی سلطه بر جهان است، در حالی که برتری و برگزیدگی راستین نیز نمی تواند وسیله ای برمشروعیت بخشیدن به رفتارسلطه گرایانه باشد.
خامساً، اگر فلسطین قبله گاه ویژه یهودیان است، پس چرا بیش تر یهودیان آن را نمی شناخته و حتی درباره موقعیت جغرافیایی آن نیز بی اطلاع بوده اند؟
سادساً، ناسیونالیسم صهیونیستی به شکلی افراطی درآمده و بشر امروز به هیچ رو پذیرای تحمل ناسیونالیستی نیست که برای تحقق هدف های خویش، به کشتار، خشونت، ازدواج قومی و رفتار ناپسند دست می زند.([72])
قوم برگزیده
تفسیر و نگرش خاص صهیونیست ها از ایده قوم برگزیده به شکل های زیر در پدید آمدن صهیونیسم دخالت داشته است:
1. براساس متون دینی یهودی، یهود قوم برگزیده خداوند است؛ چرا که خدا به بنی اسرائیل وعده حکومت از نیل تا فرات را داده است. این آموزه، تفسیر کلام خداوند به حضرت ابراهیم(علیه السلام)است که فرمود: به اخلاف تو، این سرزمین، از رود مصر تا شط بزرگ ]یعنی[ شط فرات را عطا می کنم. در واقع، کتاب مقدس یهودیان، آنان را قومی که خداوند کیفرشان داده و در همان حال برگزیده است معرفی می کند. به دیگر سخن، براساس متون دینی یهودیان، آنان عطیّه الهی اند، و خداوند آنان را دوست می دارد و از این رو، آنان را از میان مردم زمین برای اداره حکومت جهانی برگزیده است.([73])
اندیشه مذکور در شرایط عادی و در وضعیت طبیعی به پدیدآمدن صهیونیسم منجر نشده است، بلکه بزرگ نمایی و سیاسی کردن آن، زاینده صهیونیسم است؛ زیرا:
الف. هرتصل بنیان گذار صهیونیسم، فردی غیرمذهبی بود، وی اعتراف کرد که آرا و عقایدش متأثر از مذهب یهودی نیست، بلکه او انسان بی دینی است. در تأیید این اعتراف، یوری اونری Uri Avnery)) عضو سابق مجلس اسرائیل، بر این نکته پای فشرد که اکثریت جمعیت اسرائیل، بی مذهب و حتی ضد مذهب اند.([74])
ب. درتفسیربرگزیده شدن قوم بنی اسرائیلواعطای حکومت نیل تا فرات به آنان از سوی خداوند، دو نظریه مطرح است:
اول. وعده فوق که به بنی اسرائیل داده شده، مربوط به زمان های گذشته است که خانه به دوش بوده اند، و پس از مدتی این وعده (تشکیل دولت یهود) تحقق یافته است.
دوم. این وعده مربوط به آینده است، بدین گونه که یک منجی ظهور می کند و یهودیان را به ارض موعود می برد. و البته، هنوز آن منجی ظهور نکرده است.([75])
2. یکی از دیگر دلایل یهودیان برای اثبات برگزیده بودن خویش، ویژگی هایی است که به گمان آنان تنها در یهودیان وجود دارد. یهودیان گمان می کنند که شباهتی به ملل دیگر ندارند و نژادشان پاک ترین و خالص ترین نژادهاست، و به این دلیل، در سراسر تاریخ از پذیرش حاکمیت و سلطه هر سلطانی جز پروردگار عالم سرباز زده اند. همچنین یهودیان برآنند که قوم یهود، ملّتی است بی مانند و آنان، نخستین مورّخان دنیا، تنها دارندگان فرهنگ مستقل در خاورمیانه و جهان، گل سر سبد آفرینش، مردمی کوشا و توانا، اولین کاشفان حکومت جهانی خدا، نژاد برتر و ملت مقدس اند و به دلیل برخورداری از این ویژگی ها، بر دیگران می بالند و خود راشایسته حکومت مستقل و یا مسلط بر جهانیان می دانند.([76])
اگر هم بر فرض، این گمان و اعتقاد آنان درست باشد، به هیچ روی موجب پدید آمدن حقی برای تشکیل دولت یهود و سلطه بر جهان نمی شود. افزون بر این، تحقیقات نوین، اولاً، برخورداری یهودیان از ویژگی های مذکور را رد می کند و ثانیاً، اگر فرض شود که این ویژگی ها در یهود هست، اثبات وجود آن ها در همه یهودیان ممکن نخواهد بود. چنان که ساکولو می گوید: «خلوص و ناآلودگی مطلق]دریهود[وجودندارد.»([77]) چگونه می توان پذیرفت که آلودگی دریهودنیست، درحالی که یکی از زمینه های پدید آمدن صهیونیسم، نجات یهود از آلودگی نژادی است؟ از این رو، ساکولو به عنوان یک صهیونیست، یهودیانی را که زنان غیریهودی می گیرند، سرزنش و نفرین می کندو می کوشد آنان راازاین کارِگناه آلود باز دارد.([78])
آرمان مذهبی
یهودیان مدعی اند که خداوند در کتب دینی به آنان وعده داده است که روزی فرزندان و بازماندگان قوم برگزیده و در همان حال پراکنده یهود از سراسر جهان به دور کوه صهیونِ اورشلیم گرد می آورد و آنان رابرای همیشه از آوارگی نجات می دهد و در فلسطین ساکن می کند. خداوند این وعده را توسط یک منجی الهی محقق می سازد. بنابراین، نتیجه می گیرند، بازگشت یهودیان به ارض موعود، یک آرمان مذهبی و حاکی از علاقه آنان به فلسطین و نیز نمایان گر تلاش یهودیان در همسان سازی سرنوشت هم کیشان است.([79])
در این زمینه، صهیونیست ها جایگاه مذهبی فلسطین یا سرزمین موعود را بسیار بالاتر از آنچه هست، نشان می دهند و از آن بهره برداری سیاسی می کنند، به گونه ای که ژنرال موشه دایان می گوید: «اگر کتاب مقدس به ما تعلق دارد و اگر خود را به عنوان امت دینی کتاب ]مقدس[ تلقی می کنیم، بایستی تمامی سرزمین های کتاب مقدس را در تملک خویش داشته باشیم.» و به عقیده روژه گارودی، ایگال امیر به امر خداوند و گروه خود، یعنی جنگاوران اسرائیل، اسحاق رابین را ترور می کند؛ زیرا رابین برخلاف عقاید دینی، در پی آن بود که بخشی از سرزمین موعود (= کرانه غربی رود اردن) را به اعراب تسلیم کند.([80])
در نقد این عقیده می توان گفت: اگر وعده بازگشت به سرزمین موعود، کلام وحی باشد، آن به معنای سرزمین جغرافیایی نیست، بلکه اعاده صهیون به یهود اشاره به انعقاد نوعی پیمان با خداوند است. از این رو، به نظر می رسد فلسطین هیچ گاه سرزمین موعود یهودی نبوده است. شاید از این روست که مجمع اصلاح یهودیت در 1264 ش / 1885 م اعلام نمود که انتظار بازگشت به فلسطین را ندارد، یا برخی از آنان گفته اند: آمریکا و آلمان، صهیون یهودیان است. البته حذف کلمه صهیون در ادعیه مذهبی نیز نشان از بی پایگی این عقیده دارد که صهیون در فلسطین است.([81])
بنابراین، ادعای صهیونیسم مبنی بر این که صهیون در فلسطین است، درست نیست؛ زیرا صهیونیست ها در اواخر قرن سیزده شمسی / اوایل قرن بیستم میلادی، فلسطین را پس از بررسی و رد مناطقی چون سورینام، کنیا، اوگاندا، قبرس، موزامبیک، آرژانتین، کنگو، آنگولا، طرابلس (= لیبی) و صحرای سینا([82]) به عنوان مکانی برای تأسیس حکومت یهود برگزیده اند. نتیجه این که آنان حتی به اندازه یهودیان در اندیشه فلسطین نبوده اند و این واقعیت که صهیون برای صهیونیست ها مهم نیست، با اعتراف لئوپنسکر Leo pinsker))، صهیونیست مشهور به این که ما فقط به قطعه زمینی نیاز داریم که... اعتقاد به خدا و کتاب مقدس... را به آن جا ببریم» و نیز با این اعتراف هرتصل که تلاش او برای تأسیس دولت یهودی، یک برنامه استعماری است، روشن تر می گردد.([83])
افزون بر آنچه گذشت، زمینه های دیگری نیز در زایش صهیونیسم دخیل بوده اند، که در ذیل به برخی از آن ها اشاره می شود.
الف. ماجرای آلفرد دریفوس: وی (متوفی 1314 ش / 1935 م) افسر یهودی ارتش فرانسه بود که در 1273 ش / 1894 م متهم به تحویل مدارک نظامی محرمانه و مهمی به آلمان شد. او در همین سال دستگیر، محاکمه و به حبس ابد محکوم گشت، ولی در 1278 ش / 1899 م تبرئه و در 1285 ش / 1906 م به خدمت فراخوانده شد. این ماجرا از یک سو، موج تازه ای از یهودآزاری و از سوی دیگر، یهودگرایی را در اروپا شدت بخشید. اگر چه ماجرای دریفوس نزاعی میان گروه های چپ و راست فرانسه تلقی می شد، اما صهیونیسم، آن را به عنوان یکی از مظاهر آزار و ستم بر یهودیان مطرح ساخت.
همین ماجرا، اثری عمیق بر افکار هرتصل گذاشت، چونان که وی را به یافتن یک راه حل اساسی برای رهانیدن و نجات یهودیان از ظلم و ستم کشاند. در پی آن، وی طرح تأسیس یک کشور یهودی را به عنوان راه حلی برای نجات یهودیان از یهودآزاری، در کتاب «یهود و دولت» خویش به دست داد.([84])
ب. جنبش ها و گروه های صهیونی: از دیگر زمینه های ظهور صهیونیسم، تأسیس و تداوم فعالیت ها و جنبش های صهیونی است. از مهم ترین این گروه ها و جنبش ها، گروه عشّاق صهیون و جنبش بیلو([85]) بودند که در نخستین سال های دهه 1260 ش / 18890 م در روسیه پدید آمدند و به سرعت در کشورهای دیگر گسترش یافتند. جنبش بیلو، متأثر از آرا و نظریه های پنسکر، رهبر عشاق صهیون بود، اما رنگ صهیونیستی بیش تری نسبت به عشاق صهیون داشت، به گونه ای که نخستین مهاجرت گروهی به فلسطین از ابتکارات این جنبش است. در مجموع، نتیجه تلاش های حدود پانزده ساله گروه عشاق صهیون و جنبش بیلو، ظهور هرتصل و نگارش کتاب «دولت یهود» است. هرتصل برای نیل به هدف تأسیس کشور یهودی، جنبش ها و سازمان های پراکنده صهیونیستی را در کنفرانس بال، زیر چتر سازمانی واحد (= سازمانی جهانی صهیونیسم) گرد آورد.([86])
ج. نگاه منفی اروپا به یهود: اروپاییان با نگاهی منفی به یهودیان می نگریستند. از نظر آنان، یهودیان موجوداتی پست، ملتی فرومایه، استثمارگران اصلی اقتصاد اروپا، ناتوان در همسانی با دیگران، نژادی با زاد و ولد فراوان و عناصری فقیر و انگل بودند و به عقیده بالفور، آنان دشمنانی بودند که حضورشان در تمدن غرب به فلاکت آن می انجامید. بنابراین، اروپاییان، تاب تحمل آن ها را نداشتند و بر آن شدند تایهودیان را از اروپا اخراج و در یک سرزمین خارجی، مانند فلسطین، ساکن کنند. در این صورت، یهودیان فقیر و انگل با حراست از کانال استراتژیک سوئز به ابزار سودمند برای غرب مبدل می شدند.([87])
د. ناتوانی یهود در همسانی اجتماعی: زندگی اجتماعی یهودیان در اروپا، همراه با مشکلات و موانعی بود، یکی از این مشکلات و موانع این بود که یهودیان توانایی هماهنگی و همسانی با جامعه غرب را نداشته و برای پاسداری از آداب، سنن و عقاید یهودی، علاقه ای به ادغام از خود نشان نمی دادند و چون ناچار بودند توان و نیروی خویش را در بهسازی، عمران و آبادانی تمدن غرب تمدنی که در آن عنصری بیگانه بودند به کار گیرند، هیچ گاه خشنود نبوده اند. از این رو، به سوی نظریه تأسیس دولت مستقل یهودی که می توانست آنان را از شرّ غرب رهایی بخشد، گرایش یافتند.([88])
ه. ادعای پاسداری از دین: در دوره رنسانس([89]) و انقلاب صنعتی غرب، حصار زندگی گیتویی یهودیان فرو ریخت. این امر مواجهه و برخورد یهودیان با فرهنگ غیرخودی و تضعیف عقاید دینی را در پی داشت و از قدرت پاسخ گویی یهودیت به نیازهای نوین مردم یهودی کاست. در نتیجه، گروهی که به ظاهر در پی حفظ هویت ملی و مذهبی یهود بودند، تحت تأثیر عوامل گوناگون و به ویژه نفوذ استعمارگران، به سیاسی کردن یهودیت، یعنی آفرینش صهیونیسم پرداختند. در دستیابی به این هدف، حفظ انسجام نسبی یهودیان و ممانعت از تفرقه آن ها ضروری بود.([90])
و. حقوق و آزادی های مدنی: تحولات اجتماعی در غرب پس از عصر نوزایی، به گسترش حقوق مدنی و ترویج آزادی های سیاسی و توسعه شعارهای برابری و برادری همگانی انجامید. این موضوع به یهودیان امکان داد تا در پرتو فضای ایجاد شده، به تقویت عناصر ناسیونالیستی یهودیت، همچون نژاد، خون، مذهب، وطن و زبان بپردازند. به عنوان مثال، بسط و رشد آزادی سیاسی، موجب دست کشیدن یهودیان آلمانی از زبان محلی «یدیش» و روی آوردن به زبان عبری گردید. خلاصه این که بهره گیری از عناصر ناسیونالیستی برای خلق صهیونیسم در پرتو گسترش حقوق مدنی غربی به وقوع پیوست.([91])
ز. شکست دادن عثمانی ها: تجزیه و نابودسازی امپراتوری عثمانی از اهداف استعمارگران بود؛ زیرا تجزیه یک امپراتوری مسلمان افزون بر این که شکست دشمن و حریفی دیرینه به شمار می رفت، بازار مصرف، مواد اولیه و موقعیت اقتصادی نوینی را برای یکایک استعمارگران، به ویژه بریتانیا به عنوان بزرگ ترین دولت استعماری، فراهم می آورد. به اعتراف سرهنگ جورج گاولر (GeorgeGauler) حاکم انگلیسی استرالیای جنوبی فلسطین به عنوان محور، مرکز عصب و قلب دنیاست. بنابراین، تصرف و تصاحب آن توسط هر یک از کشورهای رقیب، ضربه ای هولناک بر پیکر بریتانیا وارد می ساخت.([92])
ح. اندیشه ملت واحد: ترویج اندیشه ملت واحد، در باروری صهیونیسم سهیم بوده است. در ترویج و ترزیق این اندیشه، کسانی چون اسحاق نیوتن([93]) و روسو([94]) دارای سهمی بزرگ اند. در نوشته های کانت([95]) و فیخته([96]) نیز یهودیان به عنوان یک ملت انداموار (ارگانیک) یا واحد معرفی شده اند. کوشش های آنان منجر به نگارش کتاب سرزمین جلعاد (چاپ 1259 ش / 1890 م) و تولد سرود هاتیکوه([97]) به معنای امید شد که اولی بر لزوم اسکان یهودیان در یک سرزمین معین پای می فشرد([98]) و دومی برحرکت صهیونیسم به سوی فلسطین.([99])
بدیهی است پرداختن به عوامل دیگری همچون: نقش مهاجرت های یهودیان به نقاط گوناگون جهان، تحریف متون دینی و سکوت روحانیان مذهبی و نیز خاموشی و بی تفاوتی مسلمانان و حکومت های اسلامی در پدیدآمدن صهیونیسم، مجال و فرصت دیگری را می طلبد.

… پی نوشت ها
1. Zionism
2 نگارنده مقاله ای تحت عنوان زمینه های شکل گیری رژیم اشغال گر قدس را در دست تدوین دارد. برخی از این زمینه ه
عبارتند از: اعلامیه بالفور، سازمان ملل متحد، قیمومیت انگلیس بر فلسطین و ترکان جوان.
3 تئودور هرتصل بنیان گذار صهیونیسم (Thedar herzel) به شکل های گوناگون همچون: تئودور هرتزل، هرزل، هرتسل و... نوشته می شود، ولی معمولاً آن را به صورت «هرتصل» می نگارند.
4 ناحوم ساکولو (Nahum sokolow) مورخ صهیونیستی است.
5 عبدالوهاب المسیری، صهیونیسم، ترجمه لواء رودباری، ص 7 / حمید احمدی، ریشه های بحران در خاورمیانه، ص 3 / علی آقا بخشی، پیشین، ص 423 / ب. پراهی، فریب خوردگان صهیونیسم، ترجمه ابوالقاسم سرّی، ص 27
6 انسان رهایی بخش را در زبان عبری ما شیاح می گویند.
7 حمید احمدی، پیشین، ص 3 / روژه گارودی، پرونده اسرائیل و صهیونیزم سیاسی، ترجمه نسرین حکمی، ص 5 / عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 8
8 هر کسی که خواهان مهاجرت یهودیان جهان به فلسطین باشد، صهیونیست است، خواه یهودی باشد و یا نباشد. بنابراین، هر یهودی، صهیونیست نیست، و به عکس، برخی صهیونیست ها غیریهودی اند.
9 عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 7 14 / عادل توفیق عطاری، تعلیم و تربیت صهیونیستی، ترجمه مجتبی بردبار، ص 50 / روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، اسطوره های بنیان گذار سیاست اسرائیل، ترجمه مجید شریف، ص 23
10. Anti - Semitism

11 «حیم» یا «حیئم» یا «چیم وایزمن» (Chaim weizman) پس از هرتصل، جامعه صهیونیستی را برای نیل به تأسیس اسرائیل رهبری کرد.
12 یوری ایوانف، صهیونیسم، ترجمه ابراهیم یونسی، ص 74 71 / عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 36
13 نام دولتِ دیگر یهودی، یهودا (= یهوذا) بود.
14 «گتو» Ghetto در گذشته به محله ای در یک شهر گفته می شود که یهودیان به اقامت در آن مجبور بوده اند.
15 آلاسدایر دراسدل و جرالد اچ. بلیک، جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا، ترجمه درّه میرحیدر، ص 361
16 دیوید داود بن گوریون (David Ben Gurion) در لهستان به دنیا آمد و در اسرائیل مرد. وی نخستوزیر اسرائیل در سال های نخستین تأسیس رژیم صهیونیستی بود.
17 پراهی، فریب خوردگان صهیونیسم، ص 6 / گالینا نیکیتینا، دولت اسرائیل، ترجمه ایرج مهدویان، ص 32
18 یوری ایوانف، پیشین، ص 32 و 40 و 74 و 71 / عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 75 و 24
19 سفاردی (sepharadi) و اشکنازی (Ashkanase) به ترتیب به یهودیان مهاجر اروپای شرقی و شمال غرب اروپا به اسرائیل اطلاق می شود.
20 عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 88
21 پیش از جنگ جهانی اول، صهیونیست ها به آلمان دل بسته بودند، ولی با مشاهده شکست قریب الوقوع آلمان و پیروزی انگلیس، به آن روی آوردند.
22 یوری ایوانف، پیشین، ص 54 و 48، 45، 13
23 به عقیده ماکس نوردو (Max Nordau) یکی از رهبران صهیونیست ها در قرن بیستم میلادی، صهیونیسم اختراع انگلیس است. ر. ک. به: یوری ایوانف، پیشین، ص51
24 انگلوفیل به افراد و گروه هایی می گویند که گرایش و وابستگی شدید به انگلیس دارند.
25 یوری ایوانف، پیشین، ص 85 و 51 و 47، 18
26. Seventh Earl shafes bury
27 عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 54 و 12، 8، 5 / یوری ایوانف، پیشین، ص 69
28 عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 29
29 بورژوازی (Bourgeoisie) برای طبقه سرمایه دار نیز به کار می رود. ر. ک. به: علی آقا بخشی، پیشین، ص 35
30 به عقیده ایوانف، بورژوازی یهود محصول رنسانس نیست، بلکه پیش از آن نیز وجود داشته است. ر. ک. به: یوری ایوانف، پیشین، ص 26 20
31 عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 8 و 7 و 2
32 مایر ویلنر (Mcir vilner) سیاستمدار اسرائیلی می گوید: «صهیونیسم نماینده ایدئولوژی ارتجاعی یهودیان بورژوازی طرفدار امپریالیست است.» ر. ک. به: پراهی، پیشین، ص 30
33 المسیری، پیشین، ص 55، 40 و 17، 9
34 یوری ایوانف، پیشین، ص 83 و 82 و 52 / نیکیتینا، دولت اسرائیل، ص 31
35 غسان کنفانی، نگاهی به ادبیات صهیونیسم، ترجمه موسی بیدج، ص 23 13
36 تلمود یا تعلیم، کتابی است شامل دو بخش که یکی را «مشنا» و دیگری را «گمارا» گویند. مشنا، مجموع تعالیم مختلف یهود است و گمارا، تعلیمات و تفاسیری است که پس از تکمیل مشنا در مدارس عالیه یهود به وجود آمد. ر. ک. به: روژه گارودی، پرورنده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ص 181
37. Daniel Deranda
38 اعلامیه بالفور (Deslavation Balfeur) از سوی لردآرتور بالفور (Lord Arthur James Balfeur) وزیر امورخارجه وقت انگلیس صادر شد. مفاد این اعلامیه به پیشنهاد وی در کنفرانس سان ریمو (San Remo) شهری در ایتالیا به تأیید متفقین رسیده بود.
39 روژه گارودی، پرونده اسرائیل و صهیونیزم سیاسی، ص 47و 42 و 33 و 28 / عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 17 14. در ) این جا باید به ترجمه عبری کتاب جلعاد (Gilead نام منطقه ای در شرق اردن اشاره کرد که رکورد بی سابقه ای در فروش نشریات عبری برجای گذاشت.
40 کنعانی، نگاهی به ادبیات صهیونیسم، ص 66، 57
41 همان، ص 81، 71، 43، 41
42 آلفرد دریفوس (Alfred Drevtus) سرباز یهودی ارتش فرانسه بودکه به اتهام جاسوسی به نفع آلمان دستگیر و زندانی شد.
43 Rothschil (Rotschil) یک خانواده ثروتمند یهودی است که یکی از اعضای آن سهمی ویژه در شکل گیری صهیونیسم داشته است.
44. The Bale Declaration Conferenc
45 او در این زمان گفت: امروز بنیان دولت یهود را گذاردم. ر. ک. به: حمید احمدی، پیشین، ص 37
46 هرتصل نقش ممتازی در حیات مجدد یهودیان داشت. از این رو، به وی لقب موسی جدید داده اند. ر. ک. به: یوری ایوانف، پیشین، ص 83
47 غلامرضا علی بابایی، پیشین، ج 1، ص 49، ج 2، ص 414، ج 3، ص 313 / عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 63 و 55، 52
48. Edmond Rothschild (Rotschild)
49 بارون (Baron) یکی از القاب سابق اشراف و نجبا در اروپا بود. ر. ک. به: حسن عمید، فرهنگ فارسی عمید، ج 1، چاپ 1364، ص 296
50 اسرائیلی ها اعتراف کرده اند که اگر کمک بارون ادموند روچیلد از پاریس نبود، مهاجرت یهودیان امکان پذیر نبود. ر. ک.
به: حمید احمدی، پیشین، ص 26
51 پایتخت رژیم اشغال گر قدس.
52 روچیلدها، ترجمه رضا سندگل و منیژه اسلامبول چی، ص 94 / غلامرضا علی بابایی، پیشین، ج 3، ص 149 / حمید احمدی، پیشین، ص 26
53 وایزمن استاد شیمی دانشگاه منچستر انگلیس در 1915 م / 1294 ش ماده استون (Asetone) را کشف کرد. این ماده در ساخت سلاح های جنگی با قدرت انفجاری بالا به کار می رود. ر. ک. به: حمید احمدی، پیشین، ص 156
54 این آژانس در 1308 ش / 1292 م به وسیله صهیونیست ها برای تسهیل مهاجرت، جذب و اسکان یهودیان در فلسطین تشکیل شد.
55 حمید احمدی، پیشین، ص 84 و 28 / غلامرضا علی بابایی، پیشین، ج 3، ص 319
56 عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 12 8
57 کانال سوئز برای انگلیس بسیار حیاتی بود. هربرت سموئل، یکی از صهیونیست های معروف در این باره می گوید: «نزدیک شدن یک نیروی اروپایی به کانال سوئز خطر جدی برای طرح های مهم دولت بریتانیا بود.» ر. ک. به: حکم دروزه، پرونده فلسطین، ترجمه کریم زمانی، ص 20
58 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جهان زیر سلطه صهیونیزم، ص141 / علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج 7، ص 10023
59 پل جولیوس (ژولیوس) رویتر (Paul Julius Reuter) در 1872 م / 1250 ش. امتیاز بهره برداری و استخراج اکثر معادن ایران را از ناصرالدین شاه دریافت کرد. این امتیاز که به معنای فروش ایران بود، در پی مخالفت های داخلی و خارجی لغو شد و شاه برای دلجویی از او، امتیاز بانک شاهنشاهی را در 1889 م / 1268 ش به رویتر واگذار کرد.
60 ابراهیم تیموری، عصر بی خبری یا تاریخ امتیازات ایران، ص 101 97
61 واژه مارکسیسم (Marxism) از نام کارل مارکس گرفته شده، این مکتب، قدرت های مادی تولید و مبارزه طبقاتی رانیروهای بنیادی فعال در تاریخ می داند. ر. ک. به: علی آقابخشی، پیشین، ص 197
62 تروتسکی (Trotski) از رهبران انقلاب 1917 روسیه بود، ولی پس از مرگ لنین در مبارزه قدرت از استالین شکست خورد و در تبعیدگاه خود در مکزیک به دست یکی از عوامل استالین به قتل رسید.
63 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پیشین، ص 207،104،102،
64 ماتریالیسم (Materrialism) مکتب و ایده ای است که ماده و طبیعت را بر روح و تفکر مقدم می شمارد و معتقد است، ماده قبل از پیدایش شعور وجود داشته است و شعور نتیجه تکامل طولانی ماده است. ر. ک. به: علی آقابخشی، پیشین، ص 198
65 کمون (Commune) یا جامعه اشتراکی بدوی، به نخستین شیوه تولید در تاریخ اطلاق می شود که شالوده آن مالکیت جمعی به وسایل تولید است.
66 فئودالیسم (= زمین داری Fedalism) به بزرگ مالکی، نظام خان خانی، ملوک الطوایفی، رژیم ارباب و رعیتی ترجمه می شود.
67 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ص 206، 205
68 همان، ص 207 200 و 97 90
69 آلا سدایر درایسدل و جرالد اچ بلیک، پیشین، ص 21 / توفیق عطاری،تعلیم وتربیت صهیونیستی، مجتبی بردبار، ص 50
70 یوری ایوانف، پیشین، ص 70 / عبدالوهاب، المسیری، پیشین، ص 129 و 23، 21، 11 / روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، ارسطوره های بنیان گذار سیاست اسرائیل، پیشین، ص 67 62
71 یوری ایوانف، پیشین، ص 98، 70، 66، 29 / عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 29 / روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، پیشین، ص 67، 61
72 عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 14 / روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، پیشین، ص 50 و 37، 35 / ب. پراهی، پیشین، ص 29 / درایسدل و اچ بلیک، پیشین، ص 362 / یوری ایوانف، پیشین، ص 64 و 39
73 ب. پراهی، پیشین، ص 29 / روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، پیشین، ص 41 و 39، 22
74 درایسدل و اچ بلیک، پیشین، ص363 / یوری ایوانف، پیشین، ص 35
75 عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 46 و 32 / روژه گارودی تاریخ یک ارتداد، ص 27 و 26 / نیکیتینا، پیشین، ص 23 و 15 / یوری ایوانف، پیشین، ص 76 و 70، 64، 28
76 ب.پراهی، پیشین،ص 28/ یوری ایوانف، پیشین، ص 76
77 یوری ایوانف، پیشین، ص 79، 67، 28 / روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، پیشین، ص 70
78 یوری ایوانف، پیشین،ص 88،64،36،/ نیکیتینا،پیشین، ص 21
79 روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، پیشین، ص 36
80 یوری ایوانف، پیشین، ص 85 و 83، 45، 42 / روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، پیشین، ص 275 و 42، 22
81 حمید احمدی، پیشین، ص 54 49 / جان گوئیلگی، فلسطین واسرائیل رویارویی باعدالت، سهیلا ناصری، ص 9
82 یوری ایوانف، پیشین، ص 85، 83، 45، 42 / روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، پیشین، ص 275، 42، 22
83 روچیلدها، پیشین، ص 68 / حمید احمدی، پیشین، ص 37 / روژه گارودی، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ص 18 / روژه گارودی، ماجرای اسرائیل و صهیونیسم، ترجمه منوچهر بیات محمدی، ص 13
84 Bilu حرف اول جمله عبری «بت یعقوب لیخ ونیلخا» و به معنای «ای دختر یعقوب، بیا تا در نور پروردگار حرکت کنیم.» ر. ک. به: غازی، اسماعیل ربابعه، استراتژیک اسرائیل، ترجمه محمدرضا فاطمی، ص 17
85 حمید احمدی، پیشین، ص 37 39
86 عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 51، 39، 33، 31، 27
87 عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 56، 32، 24 / یوری ایوانف، پیشین، ص 77
88 Reniaissance یا نوزایش نهضت فرهنگی بزرگ اروپا بعد از قرون وسطی که منجر به پیدایش تمدن سرمایه داری شد.
89 یوری ایوانف، پیشین، ص 97، 66 / نیکیتینا، پیشین، ص 14
90 یوری ایوانف، پیشین، ص 42 41
91 عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 119، 49 / روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، پیشین، ص 31
92. Isaac Newton.
93. Rousseau
94. Kant
95. Fichte
96. Hatikvah
97 و 98 عبدالوهاب المسیری، پیشین، ص 17، 14، 5