حماسه حماس و زلزله سیاسى در اسراییل

پیروزى قاطع حماس در انتخابات شوراى قانونگذارى فلسطین، موج شادى در بین مردم فلسطین را به همراه داشت و از طرف دیگر موج نگران کننده و شوک وار را به اسراییل، امریکا و اروپا وارد نمود. این پیروزى خیره کننده حماس باعث خواهد شد تا نگاه اسراییل، امریکا و اروپا و حتى بسیارى از کسان دیگر نسبت به جنبش حماس تغییر کند و از هم اکنون باید به این جنبش به عنوان یک نیروى سیاسى نوین نگریست. جالب توجه این که کشورهاى مخالف عملکرد حماس نیز این واقعیت را اینک باید قبول کنند و خود را در یک وضعیت جدید ببینند که به طور حتم از لحاظ سوابق منافى با سیاست هاى اعمالى و منافع آن ها در منطقه خاورمیانه است.
با اظهاراتى که سران کشورهاى اروپایى بعد از اعلام نتایج راى گیرى مردم فلسطین و پیروزى حماس، به خصوص خاویر سولانا اعلام کرد مبنى بر این که ما در یک وضعیت جدید قرار گرفتیم و باید در نگرش و نگاه خود با حماس تجدید نظر کنیم؛ مطمئناً دوران نوینى را رقم خواهد زد که از هم اکنون بخشى از دورنماى آن قابل درک است. ولى در اظهارات امریکایى ها تغییر خاصى ملاحظه مى شود و همان نگاه سنتى را به گروهاى متفاوت و همچنین حماس دارند و آن ها را یک گروه تروریستى قلمداد مى کنند و این گروه اسلام گرا را مانع بزرگى بر سر راه صلح اعراب با اسراییلى ها مى دانند و از پیروزى حماس در انتخابات شوراى قانونگذارى فلسطین خیلى خشنود به نظر نمى رسند.
بدین ترتیب براى ترسیم آینده مقاومت از یک منظر مى توان گفت که پیروزى حماس در انتخابات فلسطین و عجین شدن دو نیروى سیاسى و نظامى- مقاومتى حماس، توان آن ها را در برابر رژیم صهیونیستى محکم تر و موضع ضد اسراییلى آن ها را عمیق تر خواهد کرد تا آن ها بتوانند به خواسته هاى مشروع و قانونى خود پس از چند دهه مجاهدت طاقت فرسا برسند. از زاویه اى دیگر پیروزى حیرت انگیز حماس شاید بتواند نیروى جدیدى را به مردم مظلوم فلسطین تزریق کند تا بهتر بتوانند در مسیر دفاع و مقاومت براى رسیدن به حداقل حق قانونى، همان حق تعیین سرنوشت خود، در یک منطقه معین و بدون هیچ دشمنى و مزاحتمى، گام بردارند. البته همچنان که سابقه گروهاى اسلام گرا در منطقه خاورمیانه حکم مى کند، حماس باید با تدبیر ومنطق جلو برود تا بتواند در برخورد با چالش هاى مهم منطقه سرآمد و پیروز بیرون آید.
از پیامدهاى این تحولات در جبهه مقابل هم مى توان گفت که این زلزله سیاسى مى تواند آزمونى براى کفیل نخست وزیر اسراییل یعنى ایهود باشد و او هم اینک در یک وضعیت جدید یا شاید بتوان گفت بزرگ ترین امتحان و آزمون او در سمت نخست وزیرى موقت اسراییل قرار دارد و با توجه به انتخابات آتى در رژیم صهیونیستى به نظر مى رسید که اولمرت باید به گونه اى در برابر تحرکات سیاسى حماس موضع بگیرد که تاثیر منفى در انتخابات آینده اسراییل براى حزب کادیما نداشته باشد. همچنین چگونگى تعامل جانشین شارون با حماس در صورت قطعیت مرگ سیاسى شارون تا حدودى در پرده ابهام قرار دارد. این موضع گیرى جدید در برابر حماس مى تواند چالش هایى در داخل اسراییل به همراه داشته باشد و راه را براى جناح مقابل کادیما، یعنى حزب تندروى لیکود براى رسیدن به قدرت در ماه هاى آینده هموارتر کند.
این تحولات در حالى صورت مى گیرد که جنبش حماس پس از ده سال حکومت نیروهاى فتح، قدرت سیاسى را در عرصه تحولات فلسطین در اختیار خواهد گرفت به عقیده آگاهان، فلسطینى ها اگر مى خواهند در مقابل دشمن دیرینه خود یعنى رژیم صهیونیستى و در کنار آن نومحافظه کاران حاکم بر امریکا پیروزى به دست آمده را به درستى حفظ نمایند، اکنون باید همه جنبش هاى داخلى و گروهاى متشکل و سابقه دار و در راس آن ها جنبش فتح با دیگر گروهاى سیاسى با هم متحد گردند و به وحدت سیاسى- اجتماعى دست پیدا کنند تا به حق قانونى خود پس از چند دهه تشتت و عدم انسجام برسند و گروه هاى فلسطینى نباید در شطرنج تحولات منطقه اى و داخلى در حال حاضر دچار تشتت و اختلاف آرا شوند و راه را براى شکاف بین خود در داخل باز کنند که این شکاف مى تواند به ابزارى جدید براى فشار بر فلسطین و نیروى حماس تبدیل شود. و حتى رقابت داخلى مى تواند با ترفند نیروى خارجى به آشوب و جنگ داخلى بینجامد. شاید بتوان گفت محور اقدامات فورى رژیم اسراییل در موضع جدید خود ایجاد شکاف بین جنبش هاى فلسطینى است، به خصوص بین دو قطب جنبش حماس و جنبش فتح؛ تا از این طریق جنگ فلسطینى علیه فلسطینى را دنبال کند. در نتیجه مقاومت اصلى فلسطین در قالب مبارزه و انتفاضه در برابر رژیم اسراییل را به حاشیه تبدیل کند. به هر حال جنبش حماس در شرایط کنونى به عنوان محور کلان تصمیم گیرى در صحنه تحولات درون و بیرون فلسطین باید با نگرش جدید که در راس قدرت قرار گرفته، اتحاد و یکپارچگى و انسجام را در فلسطین به خصوص با جنبش فتح که به مدت ۱۰ سال حکومت را در دست داشتند به وجود آورد و خود را در مقابل فتح قرار ندهد و مانع از به وجود آمدن شکاف شود. چرا که اگر این شکاف چه از بعد سیاسى و نظامى- مقاومتى شکل بگیرد قطعاً برآیند آن به ضرر ملت فلسطینى ها تمام مى شود و بیشترین سود را از این شکاف و گسست بین حماس و فتح، رژیم صهیونیستى و هم پیمانان او خواهند برد، اگر چه در حال حاضر نیز سران تل آویو، واشنگتن و حتى برخى کشورهاى غربى موضع ثواب و عادلانه اى در خصوص جایگاه حماس ندارند. اسراییلى ها دربرآورد اوضاع قبل از برگزارى انتخابات در فلسطین معتقد بود در غزه حماس پیروز مى شود و در کرانه باخترى جنبش فتح پیروز خواهد شد و در آینده این دو جنبش در مقابل هم قرار مى گیرند. دورنماى تقابل این دو نیروى سیاسى یک جنگ داخلى فلسطینى شکل خواهد گرفت، ولى این نوع نگاه اسراییل به رغم تمامى تلاش هاى به عمل آمده براى تاثیرگذارى بر راى مردم با پیروزى حماس در هر دو منطقه بى اثر گردید و لذا ضرورى به نظر مى رسد که در ادامه قطعاً اسراییل به دنبال ابزارهاى دیگرى براى ایجاد شکاف بین حماس و فتح مى باشند.
البته با بیدارى و تدبیر نیروهاى داخلى فلسطین و اتخاذ راهکارهاى منطقى به ویژه تداوم رایزنى و تقسیم قدرت براساس وزن سیاسى احزاب و ایجاد همگرایى بیشتر به خصوص هم پیمان شدن نیروهاى سیاسى اهداف دشمن نقش بر آب خواهد شد و فلسطین مى تواند با قدرت برتر در مقاومت با اسراییل گام بردارد.
به هر حال، با شرایط موجود حاکم در منطقه خاورمیانه عربى، که هجمه سنگینى علیه فلسطینى ها از جانب اسراییل و امریکا و حتى برخى کشورهاى دیگر وارد کردند، واقعیت این است که اوضاع جارى اقتضا مى کند تا گروه هاى فلسطینى با درک عمیق شرایط خود از یک سو و در مقابل جنبش فتح نیز با احترام به راى مردم زمینه و نوع فتنه گرى را که به تقابل و رویارویى فتح با حماس طراحى شده از میان بردارد؛ چرا که در داخل فلسطین هر نوع تقابل و مخاصمه در حال حاضر به معناى رویارویى با راى مردم فلسطین است و این فرایند فرسایشى در نهایت به ضرر خود فلسطینى ها مى باشد و بهانه را به مخالفان فلسطینى از جمله اسراییل و امریکا مى دهد تا در راستاى سیاست هاى خود در منطقه خاورمیانه مانع از تسرى یافتن خواسته ها و حق قانونى مردم شوند و اختلاف اعراب- اسراییل را در چارچوب منافع خود و بى توجه به منافع مردم فلسطین از طریق هژمونى منطقه اى امریکا در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ حل و فصل نمایند.
اینک اسراییل و امریکا در استراتژى منطقه اى خود در قالب طرح خاورمیانه بزرگ به دنبال حذف جنبش هاى مقاومت با هر ابزارى هستند ولى مساله بنیادین کنونى این که جنبش حماس در داخل فلسطین و همچنین در دامنه اى گسترده تر در خارج از مرزها از پایگاه اجتماعى بالایى برخوردار است و این موضوع مى تواند به اهمیت پیروزى جنبش حماس به عنوان نیروى سیاسى تحول آفرین در مناسبات منطقه معنا بخشد. به عنوان یک گروه اپوزسیون فعالیت ندارد و در چنین شرایطى بسیار تلاش مى شود تا هر گونه گفت و گو براى صلح اسراییل و فلسطین در سایه سیاست هاى حماس به عنوان نماینده فلسطین معنى شود. لذا سران اسراییل به حمایت امریکا در حال حاضر مى کوشند با فشارهاى سیاسى موضوع شرکت حماس در به نتیجه رسیدن صلح اعراب- اسراییل را مطرح سازند که در این فضا کشورهاى اروپایى را نیز همراه خود بکشند ولى همان گونه که رهبران حماس تاکید کردند در اصول و شعارهاى خود در مبارزه و مقاومت تغییرى نداده اند.
از منظرى فراتر از تحولات ملى و درونى، پیروزى حماس در انتخابات اخیر فلسطین از زاویه نگاه نئوکان ها در بعد منطقه اى هم مى تواند در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ امریکا معنى پیدا کند که نومحافظه کاران امریکایى در قالب طرح خاورمیانه بزرگ هم به دنبال شعار القایى دموکراتیزه کردن منطقه با برگزارى انتخابات آزاد و دموکراسى هستند و هم در تلاشند با بهره گیرى ابزارى از مشارکت سیاسى در منطقه فرایند دموکراتیک را مصادره به مطلوب نمایند و لذا همسویى داشته باشند، ولى از لحاظ عملى مخالفت صریح امریکایى ها با پیروزى حماس در فلسطین به رغم تمامى مخالفت ها و موانع از عدم مشاربه رژیم صهیونیستى به دلیل زیر پاگذاشتن حقوق مردم فلسطین تا کمک دو میلیون دلارى به فتح هم مى تواند منجر به یک پارادوکس آشکار براى آگاهان سیاسى باشد. و این سیاست دخالت گونه امریکا را در منطقه برملا مى کند که امریکا در منطقه به دنبال دموکراسى هاى هدایت شده است.
تشریح بیشتر موضوع این که ایالات متحده امریکا در راستاى استراتژى دراز مدت خود در منطقه خاورمیانه از دموکراتیزه کردن منطقه استفاده ابزارى مى کند و به دنبال برگزارى انتخابات قانونى در کشورهاى مختلف اسلامى که ربطى به تلاش هاى امریکا ندارد، کاخ سفید مى کوشد تا به بهانه شرکت مستقیم مردم چه در فلسطین و دیگر کشورهاى منطقه خاورمیانه چنین نشان دهد که مشارکت و دخالت مردم در تعیین سرنوشت خود در فضاى سازماندهى شده واشنگتن صورت مى گیرد و جالب توجه این که در صورت پیروزى افراد مستقل و جریانات ضد امریکایى آن ها ساز مخالفت سر داده و به هر وسیله ممکن تلاش در انحراف در مسیر انتخاب مردم دارند، چرا که انتخابات قانونى و مردمى براساس تجربیات موجود به ضرر سیاست هاى امریکا است و این نوع حکومت هاى آزاد در نتیجه پیروزى، دشمنى خود را با سیاست هاى تحمیلى واشنگتن در منطقه به صراحت ابراز کرده و موج تنفر را به صورت منطقى نسبت به امریکا و اسراییل دو چندان خواهد کرد. پس مى توان گفت تا زمانى که برگزارى انتخابات آزاد و دموکراتیک منجر به قدرت رسیدن مخالفان امریکا، در صحنه قدرت شود، امریکایى ها مخالفت شدیدى با آن ها خواهند کرد، مثل انتخابات شوراى قانونگذارى اخیر فلسطین و یا تجربه الجزایر و حتى عراق امروزى. در نتیجه امریکایى ها در راستاى منافع خود به دنبال حکومت هاى دست نشانده آن هم با شعارهاى تو خالى دموکراتیک هستند. بر خلاف گذشته که حکومت هاى دیکتاتورى تامین کننده منافع امریکا در خاورمیانه بودند، امروز در نظم جدید جهانى در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ، از طریق دموکراسى هدایت شده با دخالت مستقیم خود امریکایى ها به دنبال منافع دراز مدت خود در منطقه خاورمیانه هستند.
در نهایت پیروزى جنبش حماس با کسب ۷۶ کرسى شوراى قانونگذارى فلسطین نقطه عطفى در تحولات تاریخى فلسطین و کشمکش اعراب و اسراییل خواهد بود و این بدان سبب در آینده با چشم اندازهاى غیر قابل پیش بینى به جلو خواهد رفت که این جنبش با دست گرفتن قدرت سیاسى و با تاکید بر ابزار مقاومت به دنبال احقاق حق و کسب سرزمین هاى تحت اشغال اسراییل براساس اصول اولیه حیات انسانى است.
شاید بتوان گفت به زعم غربى ها اتفاقى که ناباورانه در فلسطین افتاد، در روزهاى آینده بن بستى براى اجراى سیاست تحمیلى امریکا و اسراییل به وجود خواهد آورد که آن ها نیازمند بازبینى آن شوند و همچنین پیروزى حماس در انتخابات مشخص کرد که حماس فقط یک گروه نیست بلکه یک ملت است. و در نهایت شاید حماس با توجه به سابقه مبارزاتى برخوردارى از جایگاه ملى و منطقه اى و همچنین رویه سازش ناپذیر در مواجهه با سیاست هاى توسعه طلبانه شدید صهیونیستى به یک مانع در طرح نقشه راه امریکا در منطقه خاورمیانه تبدیل شود تا آن جا که کمیته چهار جانبه و یا دیگر بازیگران روند صلح خاورمیانه به بازبینى تفکر خود در حوزه فلسطین بیندیشند.