فلسطین و واقع گرایی

به نظر می رسد که جنبش حماس در هر منطقه ای که اشغالگران از آن جلا کرده یا از آن عقب نشینی کنند به سوی حکومت حرکت می کند تا زمینه برگزاری انتخابات در آن فراهم گردد. به رغم آنکه این جنبش منظم از حمایت وسیع مردمی برخوردار بوده و هر روز نیز این حمایتها افزایش می یابد، اما همچنان به عنوان یک گروه نخبه فعالیت کرده و با توجه به واقعیتهای داخلی، منطقه ای و بین المللی به امور سیاسی خود سامان می دهد. علت اصلی کند بودن حرکت این جنبش به سوی فعالیتهای آشکار سیاسی فقدان روند و افق سیاسی مشخص بوده است، به همین سبب می توان به این جنبش حق داد که برگه های خود را در این وضعیت رو نکند. واقعیتی که برخی از مخالفان حماس از آن دم می زنند، ابعاد مشخصی ندارد و بر خیال استوار است. کسانی هم که خود را واقع گرا می نامند و دیگران را به حرکت در مسیر خود می خوانند، نه تنها واقع گرا نیستند، بلکه بسیار خیال پرور هستند!
فلسطین از دیدگاه آمریکا یکی از مهم ترین عرصه ها ـ اگر نگوییم مهم ترین آنها ـ است تا در آنجا میزان صحت پژوهشها و نظریه های خود را درباره اسلام گرایان جهت وادار کردن آنان به تسلیم یا از طریق سرکوب یا از راه اعطای امتیاز حکومتی به آنان، بررسی کنند. پس از آنکه گزارش "اسلام و دمکراسی" هفت ماه پیش از سوی مؤسسه آمریکایی راند منتشر شد، مؤسسه صلح کارنگی نیز گزارش مهمی در این زمینه با عنوان "دمکراسی و اسلام" انتشار داد. این گزارش به وسیله گراهام فولر از مقامات سابق اطلاعاتی در آمریکا تهیه شده است. وی در این گزارش گفته است: اسلام و دمکراسی هیچ تضادی با یکدیگر ندارند. از جمله مفاهیمی که این پژوهشگر به آن می پردازد این نکته است که" ...، پوسیدگی و از هم پاشیدگی داخلی گروههای ملی گرا و سکولار آنان را از پاسداری از یک طرح مشخص برای صلح یا جنگ جهت آرام کردن اوضاع یا مقاومت، ناتوان ساخته است. بنابراین تنها باید به گروههایی امیدوار بود که از بنیه سیاسی مستحکمی برخوردار بوده و توان به دوش کشیدن دشواریهای مربوط به یک برنامه مشخص را که در درون خود جریانهای سیاسی متضادی را هدایت می کند، داشته باشد بدون آنکه خشونت بر رفتار آن گروهها چیره شود. فولر در اینجا اشاره ای به نقش آینده جماعت اخوان المسلمین و شاخه های متعدد آن به عنوان یک نیروی قدرتمند که اصل دمکراسی را در فعالیت سیاسی خود پذیرفته و یادآور شده است که مقابله سیاسی و ایدئولوژیک با چنین جماعتی ـ چنانچه به نمادها و شعارهای عقیده اسلامی مجهز شود! ـ بسیار دشوار است.
از آنجا که موضوع نزاع در فلسطین با اصول این قضیه و ... در ارتباط است وادار ساختن اسلامگرایان به ورود به بازی سیاسی کاری بس پیچیده می نماید و برای این منظور دو روش کاملا متضاد را باید در پیش گرفت. برای این کار همزمان باید هم از عصا و هم از هویج، هم از وعده و هم از وعید و هم از کشتار خونین و هم سخن نرم بهر گرفت. با این وجود باید اعتراف کرد که این جریان حضور چشمگیری در جامعه فلسطین دارد. با این حال باید تلاشها برای تضعیف این نیرو یا وارد کردن ضربات سخت به آن ادامه یابد. از گزارشهای تهیه شده در آمریکا چنین بر می آید که ناامیدی گروههای ملی و ... و ناتوان آنها از حل مشکلی مانند صف طولانی مردم در گذرگاه رفح، مسئله توجه به گروههای اسلامی را بار دیگر مطرح ساخته است. این توجه همزمان با ادامه جنگ بی امان بر ضد این گروهها برای تضعیف آنها همزمان با تأکید بر توجه به آنها به عنوان یک نیروی تأثیر گذار و قدرت سیاسی مهم آینده که رفتار سازماندهی شده و مورد قبولی را در خود دارد و ضربات وارده به آن به سبب افزایش حمایتهای مردمی از آن بر توانش می افزاید، صورت می گیرد. البته این اعلام حمایتهای مردمی نخبگانی را که سکان هدایت جریان را در دست دارند همزمان آنان را به این فکر خواهد انداخت که باید از پروژه خود دست بردارند، همان پروژه ای که در آن اهداف بلند و کوتاه مدت که گاهی قابل تحقق و گاهی ناممکن به نظر می آیند و اهداف کوچک از قواعد عام جدا نیستند از دریا تا رود فلسطین موقوفه اسلامی است، با نظم خواصی تنظیم شده است!
در ماه دسامبر گذشته مرکز صلح کارنگی شاهد برگزاری کنگره ای تحت عنوان "نقش جماعتهای اسلامگرا در روند اصلاحات سیاسی" بود. در این همایش دو نقطه نظر در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. یکی از آنان بر نزدیک شدن به اسلام گرایان و وادار کردن آنان به شرکت در بازی دمکراسی تأکید می کند و صاحبان نقطه نظر دوم بر این باورند که دمکراسی که اسلامگرایان از راه آن به قدرت برسند، خطراتی در بر دارد که باید مواظب آن بود. در این میان دقت بیشتری بر تفاوت میان فرهنگ دمکراسی و ابزار عملیات دمکراسی صورت گرفت. به دیگر سخن، اسلامگرایان ـ به اعتقاد مارینا اوتاوایی ـ می توانند از طریق فعالیت دمکراتیک فرهنگ خود را تثبیت کنند، هر چند که ممکن است این فرهنگ با وضعیت موجود جامعه فاصله بسیار داشته باشد. در گزارش مؤسسه کارنگی که ارتباط نزدیکی با کاخ سفید نیز دارد، کفه ترازوی به نفع نظریه حمایت از نزدیک شدن به اسلامگرایان تا زمانی که به روند دمکراسی در بازیهای سیاسی معتقدند، چرخید.
در پایان این نکته باید یادآور شود که فرهنگ گروههای اسلامی در فلسطین و توان مبارزاتی این گروهها هم اکنون هدف قرار گرفته اند. تلاشهایی در جریان است تا اصول و مبادی این فرهنگ متعلق به این گروهها که بخش مهمی از قضیه فلسطین نیز هست، نابود شود. صحنه های خونین روزمره، تجاوزات، قتل و کشتار وحشیانه به صورت فردی و گروهی در همین راستا ارزیابی می شود. همزمان انتشار برخی خبرها مبنی بر نقش آینده حماس و تصریحاتی که از سوی مقامات این جنبش درباره همکاری مثبت با هر گونه انتخابات و نیز درخواست از مردم برای نام نویسی، گوشه ای از تحولات آینده در این راستا به شمار می آید!
ما در اینجا درباره انتخاباتی سخن می گوییم که برگزاری آن ممکن باشد، کسی نمی خواهد فرهنگ سیاسی را که بر اساس آن اسلامگراها در روند انتخابات حضور یابند، بررسی کند، توجه اصلی در حال حاضر به مسئله حکومت است، زیرا جنبش ملی و حکومت تشکیل شده از آن به هیچ وجه اصلاح پذیر نیست و هیچ کس با لزوم تغییر ـ حتی اگر تغییر کامل جریان حکومت باشد ـ مخالفت ندارد. این تغییر به هدف حذف همه امتیازاتی است که این حکومت به دشمن داده است، پس از آن باید بار دیگر اصول قضیه فلسطین مجددا باز تعریف شود. بنابراین، اگر کسی خیال می کرد که اسلام گراها از سوی قدرتهای منطقه ای و بین المللی مردود شمرده می شوند، گزارشهایی که هم اکنون از مراکز پژوهشی آمریکا و نزدیک به زمامداران این کشور صادر می شود، نشان دهنده بی اساس بودن آن توهمات است. موضوع تفاهم مصر با حماس و دیگر گروههای فلسطینی نیز آن توهمات را از بین می برد.