بیست سال پیروزی و شکست حماس

این جنبش حضور چشمگیری در انتفاضه اول و دوم داشت و با دست زدن به عملیات انتحاری (شهادت طلبانه) و پرتاب موشک های دست ساز روند جدیدی را در مبارزات فلسطینی ها رقم زد اما در نهایت با مشارکت در روند سیاسی برنده انتخابات سال 2006 و در قالب یک دولت ظاهر شد. آخرین عملکرد این گروه تسلط بر نوار غزه و تقسیم فلسطین به دو بخش با دو دولت مجزا بود. حماس همچنان بر سر دو راهی ادامه مقاومت یا انحلال در تشکیلات دولت خود گردان مانده است. موضوعی که با مخالفت مقامات دولت خود گردان مواجه شده و برای بازگرداندن این جنبش به روند سیاسی شرایطی را گذاشته اند.

روند تاریخی
روز 21 آگوست 1987 یک اسرائیلی با کامیون خود چهار کارگر فلسطینی را که در اسرائیل مشغول کار بودند زیر گرفت. همین عمل غیرانسانی جرقه انتفاضه اول را زد و جنبش مقاومت اسلامی (حماس) آن را زمان مناسبی برای اعلام موجودیت خود تشخیص داد. پس از اعلام موجودیت، انقلاب اسلامی مردم فلسطین مساجد، دانشگاه های نوار غزه و کرانه باختری شروع شد و به انقلاب سنگ شهرت یافت. حماس رهبری این انقلاب را در اختیار داشت که با اعتصابات سراسری، تعیین روزهای خاص برای درگیری و پرتاب سنگ به خودروهای زرهی اسرائیل همراه بود. انقلاب سنگ یک سال به طول انجامید اما فلسطینی ها به جای ادامه مبارزه یی مردمی و توده یی دوباره به سلاح روی آوردند و مبارزه آنها با پرتاب نارنجک، بمب گذاری، اسارت نظامیان اسرائیل، کمین کردن در مسیر حرکت گشتی های اسرائیل، دستگیری و اعدام فلسطینی هایی که به عنوان مزدور اسرائیل معرفی می شدند رنگ خشونت به خود گرفت و در پی آن رهبران برجسته این جنبش از جمله شیخ احمد یاسین بازداشت شدند. پس از این مرحله، حماس با توجه به موقعیت مردمی گسترده یی که در بین فلسطینی ها به دست آورده بود دست به نهاد سازی زد و علاوه بر تاسیس یک شاخه نظامی به نام «گردان های عزالدین قسام» نهادهای اقتصادی و فرهنگی متعددی را در مناطق فلسطین ایجاد کرد و روز به روز آنها را توسعه داد. فعالیت نظامی جنبش حماس موجب درگیری های گسترده با نظامیان اسرائیل، ترور تعدادی از مجاهدان وابسته به حماس و بازداشت تعدادی دیگر از رهبران این جنبش شد. در ادامه این روند بود که حماس دست به ابتکار عملیات شهادت طلبانه زد و در سال 1994 «ساهر تمام» یکی از اعضای حماس با خودرو بمب گذاری شده خود وارد یک رستوران مخصوص نظامیان اسرائیلی شد و تعدادی از آنها را کشت. طراح عملیات انتحاری (شهادت طلبانه) فردی بود به نام مهندس یحیی عیاش که بعد ها توسط اسرائیل شناسایی و ترور شد. در پاسخ به این ترور گردان های عزالدین قسام موفق شدند طی چند عملیات 45 اسرائیلی را کشته و ده ها تن را مجروح کنند. مبتکر این انتقام کشی شاگرد عیاش یعنی حسن سلاوه بود که توسط اسرائیل بازداشت و به 45 بارحبس ابد معادل 1150 سال محکوم شد. سال 2000 با ورود تحریک آمیز آریل شارون به مسجد الاقصی و اتمام مذاکرات صلح، انتفاضه دوم یا انتفاضه الاقصی شروع شد. انتفاضه دوم درگیری بین فلسطینی ها و اسرائیل را تشدید کرد و قیام مسلحانه آنها به مرحله پرتاب موشک و عملیات انفرادی شهادت طلبانه وارد شد. در پاسخ به همین روند بود که اسرائیل در سال 2004 ترور های هدفمند خود را توسعه بخشید و تعدادی از رهبران فلسطینی از جمله شخصیت های برجسته حماس را ترور کرد. شیخ احمد یاسین، دکتر عبدالعزیز رنتیسی، شیخ صلاح شحاده، جمال منصور، اسماعیل ابوشنب و ابراهیم مقادمه از جمله اعضای طراز اول حماس بودند که به وسیله جوخه های اسرائیل به طرزی بی رحمانه ترور شدند. پاسخ فلسطینی ها به این ترورها ادامه مقاومت، حملات موشکی و خمپاره یی و انجام عملیات انتحاری (شهادت طلبانه) بود که حتی نوجوانان و دختران فلسطینی را هم به میدان کارزار کشاند.

حماس در عرصه سیاست
پیش از سال 2006 جنبش حماس بارها در عرصه سیاسی شانس خود را آزموده و در انتخابات شوراهای محلی فلسطین شرکت کرده بود. همین مساله راه را برای ورود این جنبش به انتخابات پارلمانی فلسطین در سال 2006 هموار ساخت. پیروزی چشمگیر حماس در انتخابات پارلمانی و کسب 60 درصد آرای فلسطینی ها اتفاقی بود که حتی خود رهبران حماس نیز انتظار آن را نداشتند. برخی ناظران از این اتفاق به عنوان یک «شوک» و حتی یک «زلزله سیاسی» یاد کردند و بحق نیز چنین بود. حماس توانسته بود 76 کرسی از 132 کرسی پارلمان را از آن خود کند و در مقابل، فتح با 43 کرسی شکست بزرگی را متحمل شد. به این ترتیب احمد قریع نخست وزیر فلسطین استعفا داد و حماس با معرفی اسماعیل هنیه رفت تا با اکثریتی که در اختیار داشت برای نخستین بار دولت خود را تشکیل دهد. اما این تنها آغاز دردسرها و مشکلات تازه یی بود که تا آن زمان هرگز حماس به آنها نیندیشیده بود. بخشی از پیروزی حماس مدیون ناکارآمدی تشکیلات خودگردان و فساد مالی مزمنی بود که در جنبش فتح ریشه دوانده بود. بخشی دیگر به بن بستی مربوط می شد که فلسطینی ها و به ویژه دولت خودگردان با آن مواجه بودند و نمی توانستند بین ادامه مقاومت یا مبارزه مسلحانه و چانه زنی های سیاسی یکی را ترجیح دهند. یاسر عرفات رهبر فقید فلسطینی ها تا آخرین روزهای حیات خود بر این سبک ماند و به قول خود در یک دست زیتون و در دست دیگر سلاح داشت. اما محمود عباس رئیس تشکیلات فعلی فلسطین تنها مقام فلسطینی بود که مبارزه سیاسی و دیپلماتیک را بر مبارزه مسلحانه ترجیح می داد و به طور قاطع خواستار توقف موشک پرانی گروه های تندرو بود. حماس که با انتفاضه اول کارنامه درخشانی را از خود بر جای گذاشته بود با روی آوردن به مقاومت مسلحانه و عملیات نظامی به همان راهی رفت که پیش از آن فتح تجربه کرده بود. ورود حماس به عرصه سیاسی نیز دقیقاً در همین جهت بود و این جنبش می رفت تا پا جای پای فتح بگذارد. همین مساله حماس را دچار یک تناقض درونی کرد که از یک سو می خواست به همان مقاومت مسلحانه ادامه دهد و از سوی دیگر به عنوان یک دولت سیاسی ناگزیر بود تن به تعهدات و توافقنامه هایی بدهد که تشکیلات دولت خودگردان برآن استوار شده بود. همین پارادوکس حماس را بر آن می داشت تا از یک سو بر ادامه مبارزه تا آزادی کل سرزمین فلسطین تاکید کند و از سوی دیگر از مجامع بین المللی بخواهد که این دولت را به رسمیت بشناسند و با آن وارد گفت وگو شوند. اما پیروزی سیاسی حماس مصادف بود با آغاز تحریم های بین المللی. اسرائیل و امریکا این دولت را به رسمیت نمی شناختند و کشورهای غربی نیز برای داد و ستد با دولت حماس هر روز شرط تازه یی می گذاشتند و این در حالی بود که ورود حماس به عرصه سیاسی تشکیلات خودگردان، اختلافات دیرین بین فتح و حماس را وارد مرحله تازه یی و آن را بر سر تصاحب نهادهای اقتصادی و امنیتی تشدید کرد. اختلافات داخلی فلسطینی ها به رویارویی نهادهای امنیتی وابسته به دو جناح فتح و حماس منجر شد و تحریم های بین المللی نیز فشارها را تشدید و دولت خودگردان را هر روز بیش از گذشته فلج می کرد. اوج این تنش ها به کودتای متقابل فتح و حماس علیه یکدیگر و تصرف نوار غزه توسط حماس منتهی شد و در عمل فلسطینی های بدون دولت، صاحب دو دولت مجزا شدند که یکی به رهبری حماس در غزه و دیگری به رهبری محمود عباس و نخست وزیر جایگزینش سلام فیاض بر کرانه باختری حکم می راند.

آینده نامعلوم
حماس از جمله جنبش های فلسطینی است که به دلیل گرایش دینی و سیاسی خاص خود (اهل سنت بودن و دفاع از مقاومت مسلحانه) و در همان حال به دلیل سابقه تاریخی خود (که به نوعی ادامه شاخه اخوان المسلمین محسوب می شد) از حمایت گسترده یی در بین کشورهای خاورمیانه برخوردار می شد. کشورهای مصر، عربستان، قطر و امارات متحده بخشی از کمک های مالی خود را در اختیار حماس می گذاشتند و دولت هایی چون سوریه و ایران نیز به دلیل حملات ضد اسرائیلی این گروه از آن پشتیبانی جدی می کردند. رویکرد های بنیاد گرایانه این گروه موجب می شد تا اسلام گرایان سنتی در سراسر کشورهای منطقه از این جنبش حمایت کنند (حتی گروهی مثل القاعده که در تایید حماس اطلاعیه های متعددی صادر کرد). همچنین به دلیل برخی رویکرد های مردمی و سندیکایی جنبش های دانشجویی، برخی روشنفکران عرب، اقشار اجتماعی کارگران و توده های شهری از این جنبش به تناسب پشتیبانی می کردند. حماس با این پشتوانه گسترده می توانست نهضتی فراگیر را در فلسطین رهبری کند اما به دلیل عدم درک صحیح رهبران این جنبش چنین رویایی تحقق نیافت و حماس در عمل دچار همان خطاهایی می شد که پیش از آن گروه های فلسطینی تجربه کرده و نتیجه تلخ آن را هم چشیده بودند. با محاصره غزه، حماس در تنگنایی گرفتار آمد که برون رفت از آن دشوار خواهد بود. تحریم های اقتصادی و سیاسی بین المللی از یک سو، انزوای منطقه یی این جنبش از سوی دیگر و تداوم اختلافات شدید بین فتح و حماس همه و همه دست به دست هم داده اند تا این جنبش را به زانو در آورند. با این حال حماس هنوز از پای در نیامده و احساس می کند قادر است این مرحله دشوار را پشت سر بگذارد. برخی نشانه ها حکایت از آن دارد که حماس می خواهد دوباره با رقیب اصلی خود در داخل صفوف فلسطینی به تفاهم برسد. اما شرایطی که طرفین برای هم تعیین می کنند هیچ چشم انداز روشنی را ترسیم نمی کند. بازنگری کارنامه بیست ساله حماس نقاط ضعف و قوت های بی شماری را نشان می دهد که به برخی از آنها اشاره شد. رهبران حماس باید قبل از هر اقدام تازه یی یک بار دیگر این کارنامه بیست ساله را مرور کنند.