نقش اسراييل در روابط ايران و آمريكا
به همين دليلي نوع برخورد ايران در رابطه با كشور اسراييل بسيار مهم است. در شكلي كه آمريكا با ايران وارد ديالوگ خواهد شد، راجع به سياست خارجي خودش نسبت به ايران، ببينيد در كشور ما، همواره رابطه و نوع برخورد ما با كشور اسراييل را سعي كرديم استتار بكنيم. در دوران محمدرضا پهلوي ما عليرغم كارت بسيار برندهاي كه به سياستمداران اسراييلي داده بوديم براي مداخلاتشان در امور ايران، معمولاً سعي ميكرديم كه به طور عمومي، اذهان عمومي نسبت به اين ماجرا ناآگاه باقي بماند. به همين دليل در ميان اپوزيسيون سلطنت گذشته افرادي مانند آيتالله كاشاني در دوران دكتر مصدق و افرادي مانند آيتالله [امام]خميني در دوران انقلاب سفيد در رژيم پهلوي مخالفتشان با رژيم پهلوي توام بود با مخالفتشان با شناسايي كشور اسراييل. از سويي ديگر خود دولت ايران به طور صددرصد عوامل اسراييلي را در سياستهاي كليدي در ايران گذاشته بود و نمونه آن نقشي بود كه ابراهيم پورداوود، چه در دوران كودتاي بيست و هشتم مرداد 1332 بازي ميكرد و چه نقشي بود كه ابراهيم پورداوود بعد از كودتا در شركت ملي نفت ايران و در رابطه با شناسايي دولت ايران و حضور او به عنوان نماينده رسمي كشور ايران در جشن تاسيس دولت اسراييل بود.
بعد از انقلاب ورق برگشت. يعني اپوزيسيون تبديل شد به يك جرياني كه طرفدار اسراييل شد و دولت غالب يعني دولت جمهوري اسلامي تبديل به جرياني شد كه شديداً ضد كشور اسراييل بود. امروز در ميان اپوزيسيون ما كار به جايي رسيده كه بسياري از رهبران گروههاي چپ ما و به اصطلاح گروههايي كه دست به مبارزات مسلحانه عليه رژيم جمهوري اسلامي ميزنند اينها هيچ ترسي از اين ندارند كه نيروهاي اسراييلي را در ميان خودشان داشته باشند و يا با دولت اسراييل رابطه نزديكي داشته باشند. نمونه آن تربيت نيروهاي حزب دموكرات كردستان و سازمان كومهله است و بعد سازمان انقلابيون كردستان و اكنون سازمان پژاك توسط افسران اطلاعاتي كشور اسراييل. نمونه آن تربيت نيروهاي عبدالمالك ريگي در بلوچستان است و نيروهاي تجزيهطلب در خوزستان توسط رهبران اطلاعاتي اسراييل است. اپوزيسيون ما امروز يك سمپاتي عجيبي به كشور اسراييل پيدا كرده و از سويي ديگر دولت جمهوري اسلامي يك مخالفت شديد با كشور اسراييل دارد.
نه در دوران گذشته و نه در دوران فعلي موافقين و مخالفين كشور اسلامي هيچگاه سعي نكردند از يك زاويه منطقي با اسراييل، پيدايش اسراييل و دلايل مخالفت يا انتقاد خودشان با كشور اسراييل روبرو گردند. نمونه آن را ما در سخنراني آقاي اسفنديار رحيم مشايي، مشاور آقاي احمدينژاد در رابطه با كشور اسراييل ميبينيم. آقاي رحيم مشايي اولين سياستمداري بود كه در صفوف نظام فعلي ايران سعي كرد يك ديد درست را حداقل از ديد سياستمداران جمهوري اسلامي در رابطه با اسراييل، اعلام بكند.
او اعلام كرد كه ما مخالفتي با مردم اسراييل نداريم. مخالفت ما با دولت اسراييل و سياستهاي آن است. فشار به حدي شد كه آقاي رحيم مشايي ناچار به تكذيب حرفهاي خودش شد و افرادي مانند آيتالله مكارم شيرازي خواستار بركناري او شدند. سوالي كه مردم ما و به ويژه دولت جمهوري اسلامي بايد به آن فكر بكند پاسخ به اين سوال در رابطه با روابط آمريكا در عرض حداقل چهار سال آينده كه تاثير بسيار مهمي خواهد داشت اين است كه آيا ما حاضر هستيم كه كشور اسراييل را به رسميت بشناسيم.
به نظر من تاريخ بهترين گواه است اين كه ما اعلام بكنيم عنادي با مردم اسراييل نداريم، مساله مشكلي نيست. انتقاد ما بايد متوجه سياستهاي دولت باشد. سياستهاي دولتها ميتواند عوض بشود. متاسفانه تا وقتي كه جمهوري اسلامي و سياستمداران جمهوري اسلامي نتوانند چنين تمايزهاي منطقي را در سياستهاي خودشان انجام بدهند، من فكر ميكنم به دليل نفوذ قوي كه لابي اسراييل در سياست آمريكا دارد، رابطه ايران و آمريكا حتي اگر اين دو طرف هم سر ميز گفتوگو بنشينند، نميتواند كاملاً درست باشد و اميدوارم كه حداقل در اين فرصتهاي باقي مانده و در عرض اين چند هفتهاي كه تا كنترل رسمي دولت آمريكا به دست آقاي اوباما بيفتد، حداقل در درون كشور ما اين بحث شروع بشود و در ميان اپوزيسيون ما بحث شروع بشود به شكل منطقي،نه به شكل اين كه ما خواهان اين هستيم كه اسراييليها بروند و ايران را براي ما فتح كنند، تا ما به ايران بازگرديم و نظام سلطنت را برگردانيم و نه به اين شكل كه نظام اسراييل را ما نابود كنيم تمام اينها را بايد كنار بگذاريم. ما بايستي يك برخورد درست با اسراييل داشته باشيم. براي اين كه برخورد ما با اسراييل كليد راهحلهاي ديپلماتيك ما با كشور ايالات متحده است.