روزهاى سرنوشت ساز فلسطین

ژئو پولتیک خاورمیانه در سال ۲۰۰۶ به لطف وقوع ۲ رویداد بسیار مهم دراراضى فلسطین و لبنان شاهد تغییرات شگرفى بود که پیامدآن جناح بندى هاى تازه اى را در منطقه رقم زده است. سال ۲۰۰۶ میلادى در حالى به پایان رسید که دو رویداد بسیار مهم در منطقه در ابتدا و انتهاى این سال رخ داد؛ عقب نشینى نیروهاى اسرائیلى از نوار غزه در اواخر سال ۲۰۰۵ و شکست ارتش رژیم صهیونیستى از حزب الله لبنان در تابستان همین سال.

اهمیت این ۲ رویداد از آن روست که اولاً؛ عقب نشینى اسرائیل از نوار غزه به معناى شکست رکن مهمى از فلسفه وجودى و ایدئولوژى اسرائیل بود. فلسفه اى که اساس آن بر مبناى «زمین»استوار بود.چنان که اسرائیلى ها هیچ گاه در اندیشه عقب نشینى از سرزمین فلسطین نبودند زیرا خاک فلسطین را زمین مقدس خود مى دانستند.از این رو عقب نشینى از غزه را مى توان در حقیقت شکست یک اصل ایدئولوژیک جنبش صهیونیسم تعبیر کرد.

ثانیاً؛ شکست در لبنان نیز به دلیل ناکام ماندن ارتش این رژیم، مفهوم شکست قدرت ذاتى اسرائیل را دربر داشت.اینجا نیز رکن قدرت ذاتى اسرائیل را «ارتش»این رژیم تشکیل مى دهد.ارتشى که دراین جنگ شکست خورد، ضربه جبران ناپذیرى برحیات وموجودیت اسرائیل واردکرد.پس ازاین حوادث است که نقش عوامل خارجى درحراست وحفظ موقعیت تل آویو اهمیت مى یابد.هر چند این عامل خارجى یعنى آمریکا، که از تل آویو حمایت مى کند، در آن سوى منطقه با ناکامى هاى بزرگى مواجه شد.از جمله در عراق شکست خورد یا آ ن که طرح هاى این کشور در لبنان و افغانستان ناکام ماند.

دراین سال، عرصه داخلى فلسطین نیزشاهد رویدادهاى مهم ترى بود .درگیرى هاى داخلى میان گروه فتح و حماس اوج تنش در داخل را شکل مى داد.اما دلایل بروز این تنشها چه بود؟

حقیقت این است که از زمان به قدرت رسیدن جنبش حماس در عرصه سیاسى فلسطین و پیروزى این جنبش در انتخابات مجلس قانونگذارى فلسطین، آمریکا، اروپا و اسرائیل و برخى کشورهاى عربى تلاش هاى خود را براى سرنگونى دولت حماس، با استفاده از اهرم هاى اقتصادى مانند تحریم و محاصره و فشار بر دولت آغازکردند.آنها سعى داشتند با این اقدام، دولت را به سمتى سوق دهند که عرصه سیاسى فلسطین را ترک کند و زمینه براى واگذارى قدرت به محمود عباس(ابومازن) و جنبش فتح فراهم شود.

اما از آنجایى که حماس در برابر این فشارها مقاومت کرد ،روند بحران آهنگ تندترى به خود گرفت.درگیرى هاى اخیر در عرصه داخلى فلسطین در حقیقت درگیرى میان جریان ها و اعضاى خانواده فلسطین نبود، بلکه کشمکشى بود که علیه مقاومت انجام گرفت.

چنان که ابومازن در اظهارات خود مبنى بر برگزارى انتخابات زودهنگام، مقاومت و موشک هاى مقاومت را به تمسخر گرفت.

ابومازن که امضاى توافقنامه اوسلو، منتهاى مباهات او محسوب مى شود، اینک با در فشار قرار دادن مقاومت قصد دارد این گونه القا نماید که جنگ کنونى در فلسطین تنها به دلیل پذیرش گزینه مقاومت توسط فلسطینى ها است.

به این صورت درصحنه فلسطین نیز ابومازن ودوستان خارجى اش بحث حذف تندروها رادامن مى زنند. درست همانند عراق. واشنگتن براى جبران شکست به چهره هاى میانه رویى همچون ابومازن، سنیوره و مالکى در فرایند تغییر نقشه سیاسى خاورمیانه روى آورده است.

آمریکایى ها معتقدند که باید از این جریان میانه رو حمایت شود.

موضع کنونى آمریکا نسخه دیگرى از سیاست «بحران زایى» است.واشنگتن از ابومازن براى مقابله با دولت قانونى حماس و از سنیوره براى نابودى نیروهاى مخالف از جمله حزب الله حمایت مى کند. زیرا تنش مذهبى وبى ثباتى به نفع واشنگتن و تل آویو است.

مسأله دیگر به جهان عرب مربوط مى شود.متأسفانه کشورهاى عربى به جاى تقویت جامعه محاصره شده فلسطین، آتش فتنه را شعله ور کردند و سعى داشتند با حمایت از یک جریان درمقابل جریانى دیگر از جمله حمایت از ابومازن دربرابر اسماعیل هنیه، به درگیر ى هاى داخلى دامن زنند.

دراین زمینه اظهارات رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه جاى تأمل دارد. وى گفت: «فراخوان ابومازن در زمان مناسبى صورت نگرفت» اظهارات اردوغان نشان داد طرح اجراى انتخابات زودهنگام یک طرح خارجى و غیر فلسطینى است.استقبال آمریکا، آلمان، اسرائیل و انگلیس و برخى محافل عربى از پیشنهاد ابومازن مصداقى بر این مدعا است.

واقعیتى که برخى محافل عربى حاضر به پذیرش آن نیستند، این که از زمان مرگ «یاسر عرفات» به عنوان عامل حفظ توازن در میان نیروهاى فتح، مرجعیت سیاسى ساف نیزاز بین رفته است و بایداین خلأ سیاسى با مرجعیت ملى و سیاسى پر شود تا بتواند تحولات سیاسى فلسطین را به درستى راهبرى نماید.در این بین ابومازن رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین مخالف اصلى ایجاد اصلاحات و تغییرات در ساختار داخلى سازمان آزادى بخش فلسطین(ساف) است زیرا در صورت تحقق آن، قدرت خود وى محدود و کنترل خواهد شد و صحنه فلسطین را آنگونه که مى خواهد نمى تواند هدایت نماید اینجاست که شکل گیرى یک مرجعیت نوین فلسطینى، اسلامى و ملى ضرورت مى یابد.

سازمان آزادى بخش فلسطین باید با توجه به تغییرات عرصه داخلى فلسطین بازسازى شود .هم اکنون جنبش هاى جهاد اسلامى و حماس عضو این سازمان نیستند، درحالى که امروز حماس و جهاد اسلامى به عنوان قدرت حقیقى در فلسطین حضور دارند.لذا سازمان آزادى بخش فلسطین باید به عنوان یک نهاد به همه جریانهاى داخلى فلسطین پاسخ دهد تا آن که بتوانیم به یک برنامه مشترک دست یابیم.دراین صورت یک برنامه فلسطینى وجود خواهد داشت که هیچ کس حتى ابومازن نمى تواند در آن دخالت کند.

مسأله دخالت هاى محمد دحلان رئیس پیشین حفاظت اطلاعات تشکیلات خودگردان در ساختار فتح و ایجاد تنش داخلى از تهدیدهاى دیگرى است که با حمایت پشت پرده آمریکا و اسرائیل براى ایجاد نابسامانى در فلسطین رخ مى دهد.

دحلان به عنوان یک شخصیت تنش زا در فلسطین مشهور است. این شخص از عاملان توقف تلاشها براى تشکیل دولت وحدت ملى و توافق بین فتح و حماس است. رابطه وى با آمریکا و اسرائیل رابطه اى شناخته شده است . او از شخصیت هائى است که به واسطه حمایت خارجى با یاسرعرفات رئیس فقید تشکیلات خودگردان فلسطین به مخالفت برخاست.دحلان هم اکنون به دنبال موقعیتى در فلسطین است .قصد دارد ریاست تشکیلات خودگردان را در اختیار بگیرد.وى همچنین مى خواهد صحنه فلسطین را به سمت امتیازدهى به رژیم صهیونیستى سوق دهد که این امر ملت فلسطین را به طور موقت از محاصره خارج خواهد کرد.

این جریان که منافع خود را بر منافع ملى ملت فلسطین برترى داده صحنه فلسطین را به سمت دادوستدهاى سیاسى حتى به زیان ملت فلسطین پیش مى برد و ابومازن نیز با قبول این موضع، اعلام مى کند که باید انتخابات زودهنگام مجلس قانونگذارى و ریاست تشکیلات خودگردان اجرا شود. بنابراین صحنه فلسطین، اینک شرایط بحرانى خود را پشت سر مى گذارد.بدون توافق سیاسى و ملى، صلح و ثبات در فلسطین برقرار نخواهد شد و همه مؤسسه هاى سیاسى در فلسطین ممکن است در آستانه فروپاشى قرار گیرند.

نکته آخرى که تمامى جریان هاى فلسطینى باید ازتوجه به آن غافل نشوند این که تمامى این گروه ها یک جنبش فعال هستند وچیزى به نام دولت در فلسطین وجود ندارد.متأسفانه گروهى که رهبرى ساف و جنبش فتح را برعهده دارند، تصور مى کنند که ما داراى یک دولت هستیم.در صورتى که اینچنین نیست ما در اشغال به سر مى بریم وکشورما تحت سیطره اسرائیل است.هر لحظه ترورها، محاصره منازل و شهرهاى فلسطینى جریان دارد و هنوز هم سایه اسرائیل بر زندگى فلسطینیان سنگینى مى کند.نمونه بارزدر این مورد منع نخست وزیر فلسطین از ورود به نوار غزه است.این مسأله نشان مى دهد که فلسطینى ها در مرحله «مقابله با اشغالگرى» هستند نه مرحله «استقلال واقعى» و داشتن دولت مستقل.اگر این نکته به درستى درک شود باب سهم خواهى و نزاع خانگى نیز بسته خواهد شد.