زنگ فروپاشی اسراییل

رژیم صهیونیستی از این رویداد همواره به عنوان پیروزی بزرگ یاد کرد و با تبلیغات زیاد از آن به عنوان وسیله ای برای شکست ناپذیر جلوه دادن ارتش اسراییل بهره برداری کرد.

صحرای سینا، از مصر، باریکه غزه، شرق بیت المقدس و کرانه باختری رود اردن از کشور اردن و بلندی های جولان از سوریه به اشغال کامل ارتش تجهیز شده به سلاح های غربی رژیم صهیونیستی درآمد.

در دهه 1980 میلادی، غزه و صحرای سینا طبق سازش نامه «کمپ دیوید» در ازای به رسمیت شناخته شدن رژیم صهیونیستی به اعراب باز گردانده شد، لکن بیت المقدس،کرانه باختری رود اردن و بلندی های جولان همچنان در اشغال رژیم صهیونیستی باقی ماند.

پیش از این تمامی سازمان های بین المللی از جنگ شش روزه اعراب و اسراییل به عنوان یک پیروزی بزرگ برای رژیم صهیونیستی یاد می کردند اما امسال در آستانه چهلمین سالگرد این واقعه، سازمان های عفو بین الملل و حقوق بشر سازمان ملل متحد از سیاست های رژیم اشغالگر قدس در سرزمین های اشغالی به شدت انتقاد کردند.

«لوئیزآربور» کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد به مناسبت چهلمین سالگرد جنگ شش روزه اعراب و اسراییل اعلام کرد: اشغال سرزمین های فلسطینی منشأ حقوق ملت فلسطین است.

به رغم تمام فشارها و تنش های داخلی، منطقه ای و بین المللی دولتمردان اسراییل به منظور تسکین آلام خود از شکست مفتضحانه در جنگ 33 روزه در برابر حزب اللّه لبنان، همواره از جنگ شش روزه به عنوان سرفصل درخشان و برگی برنده در کارنامه سیاسی خود یاد می کنند. هرچند به عقیده ناظران ـ این واکنش به نوعی سرپوش نهادن به نابسامانی ها و بحران های شدید سیاسی ـ نظامی و اقتصادی است که گریبان گیر این رژیم شده است.

فارغ از هرگونه اظهار نظر در خصوص فلسفه وجودی رژیم اشغالگر قدس، و چگونگی پیدایش آن و تداوم حیات خونین آن که توأم با اشغالگری، قتل و کشتار فلسطینیان است، آنچه هم اکنون بیش از هر چیز دیگری اهمیت یافته و توجه صاحب نظران ژئوپلتیک و ناظران سیاسی را به خود معطوف ساخته، موارد متعددی از مشکلات و مسایلی است که از درون و بیرون دولتمردان این کشور را به چالش فراخوانده است.

نابسامانی ها و معضلاتی که گریبانگیر این رژیم شده است، شاید به تعبیری مصداق همان باتلاقی باشد که رئیس جمهوری اسلامی ایران، در سخنان اخیر خود از آن به عنوان عامل مضمحل کننده رژیم صهیونیستی اسراییل نام برد که دیر یا زود باعث فروپاشی و محو این رژیم از صحنه گیتی خواهد شد.

به عقیده ناظران سیاسی شکست مفتضحانه اسراییل در جنگ 33 روزه یا جنگ ششم در 21 تیرماه 1385 (12 جولای 2006) از مهمترین عوامل وخامت اوضاع سیاسی و نظامی این کشور است.

این جنگ با حمله گسترده رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان آغاز شد. این حملات که به اصطلاح در پاسخ به اسارت دوسرباز این رژیم توسط جنبش حزب اللّه لبنان صورت گرفت معادلات داخلی لبنان، فلسطین و جامعه امنیت محور اسراییل را دستخوش تغییر و تحولات جدیدی قرار داد.

جنگ ششم بر خلاف جنگ های پیشین اعراب و اسراییل، رژیم صهیونیستی را در موضعی انفعالی قرار داد. الگوی مقاومت اسلامی حزب اللّه از سوی ملل منطقه به عنوان الگویی مؤثر و کارا در برابر تهاجمات صهیونیست ها مورد پذیرش قرار گرفت.

فارغ از پیامدهای اجتماعی و اقتصادی جنگ برای رژیم صهیونیستی، این جنگ موجب شد تا ژنرال «دال حالوتس» رئیس ستاد مشترک ارتش اسراییل و تعدادی از فرماندهان نظامی این رژیم، وادار به استعفا یا برکنار شوند.

همچنین پس از اتمام جنگ کمیته ای به رهبری «الیاهو وینوگراد» برای بررسی علل شکست این رژیم در جنگ 33 روزه با لبنان تشکیل شد.

این کمیته از 70 مسؤول سیاسی و نظامی اسراییل، از جمله «ایهود اولمرت» نخست وزیر و «عمیر پرتز» وزیر جنگ این رژیم که دوتن از مسببان آغاز جنگ به شمار می روند بازجویی کرد.

این کمیته در بررسی های خود، اولمرت، پرتز و حالوتس را مسؤول شکست ارتش اسراییل در جنگ 33 روزه با حزب اللّه لبنان اعلام کرد.

این شکست مفتضحانه، دستاویزی شد که رژیم صهیونیستی به اصطلاح درپی جبران شکست خود از حزب اللّه لبنان برآید و در استمرار اهداف توسعه طلبانه خود، دست به تحرکات و واکنش های گسترده ای در عرصه داخلی، منطقه ای و بین المللی بزند.

از پیامدهای اصلی و نتایج جنگ 33 روزه تشدید بحران سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی در رژیم صهیونیستی است. این بحران ها در چند بعد قابل بررسی است.

الف) در بعد سیاسی حزب حاکم کادیما به رهبری ایهود اولمرت که ائتلافی شکننده با احزاب کارشناس و اسراییل بیتنا تشکیل داده بود پس از جنگ 33 روزه بیش از پیش در مسیر نابودی قرار گرفت.

افشای پرونده فسادهای اخلاقی و مالی سران رژیم صهیونیستی از «موشه کاتساو» رئیس رژیم صهیونیستی گرفته تا اولمرت نخست وزیر و سایر مقام های ارشد، انتشار گزارش های متعدد از ناکارآمدی و بی کفایتی سران نظامی و سیاسی این رژیم در جنگ 33 روزه که نتیجه نهایی آن در گزارش «وینگراد» منتشر شد، تلاش گروه های مخالف برای کنار نهادن اولمرت، انتقادهای شدید مردمی از عملکرد ضعیف مقام های رژیم صهیونیستی در حل بحران های داخلی ونیز ناتوانی در برابر پاسخ های موشکی نیروهای مقاومت فلسطینی و حزب اللّه لبنان سبب شده تا رژیم صهیونیستی در گردابی از بحران سیاسی گرفتار آید.

این امر سران «تل آویو» را بر آن داشته تا تغییراتی بنیادی در هرم قدرت ایجاد نمایند در حالی که با منحرف کردن افکار عمومی به سوی سایر تحولات سرزمین های اشغالی و منطقه از انتشار این تحولات خودداری می کنند تا شکست های سیاسی آن ها بیش از این آشکار نگردد.

ب) در بعد اجتماعی نیز آنها با انتقادهای شدید مردمی مواجه شده اند. تبعیض نژادی که علیه ساکنان اراضی اشغالی روا می دارند، ناتوانی در تأمین امنیت در برابر پاسخ های موشکی مقاومت، بحران بیکاری، فقر، فساد و فحشایی که جامعه را فرا گرفته بر حجم انتقادها افزوده است.

اعتصابات کارگران و دانشجویان نمونه های کوچکی از این اعتراض ها است.

ج) در بعد نظامی: بخش دیگر بحران داخلی صهیونیستی معطوف به ارتش است.

شکست در جنگ 33 روزه که به منزله پایان اوهام شکست ناپذیری ارتش صهیونیستی در عرصه جهانی بود. ناتوانی در برابر پاسخ های موشکی و عملیات شهادت طلبانه فلسطینیان که خواب را از نظامیان صهیونیستی ربوده است، بحران شدیدی را در ارتش این رژیم به وجود آورده است.

نتیجه این بحران ها سرخوردگی نظامیان صهیونیست و از دست دادن روحیه آنها، روی آوردن به مواد مخدر و رفتارهای غیر اخلاقی، نافرمانی از دستورات مافوق و فرار از خدمت است.

در همین حال بسیاری از افسران ارشد از جمله دان حالوتس رئیس ستاد مشترک ارتش به خاطر کاهش بحران در ارتش و تحت فشارهای منتقدان نظامی و سیاسی وادار به استعفا شدند.

اما با همه این اوصاف، روحیه توحّش و قساوت در قالب احساسات نژادپرستانه سربازان اسراییلی در مصاحبه روزنامه «معاریو» با آنان کاملاً هویدا است.

«اساف» یکی از سربازان واحد «غفعاتی» در ارتش اسراییل می گوید: ما در ازای کشتن کودکان و زنان فلسطینی مرخصی تشویقی می گیریم.

کشتار کودکان و زنان فلسطینی، کاری عادی و مطلوب فرماندهان ارتش اسراییل است و ما از این کار لذت می بریم.

ارتش اسراییل با در اختیار داشتن جایگاه چهارمین ارتش قدرتمند جهان در طول 33 روز با حزب اللّه جنگید و افکار عمومی اسراییل نیز مؤید جنگ قاطعی بود که به زعم آنها خطر کنونی و آینده حزب اللّه را از بین می برد.

اما امروز شمار بسیاری از اسراییلی ها با ابراز شکوه و شکایت معتقدند که این جنگ بدترین حمله نظامی اسراییل از زمان ایجاد این رژیم جعلی (در سال 1948 میلادی) بوده است.

هم اکنون خواب به چشم 4 میلیون اسراییلی به خاطر ناتوانی دولتشان در برقراری امنیت نمی آید. رژیم صهیونیستی دچار بی تدبیری و از هم گسیختگی در تصمیمات نظامی خود شده است. زنگ فروپاشی اسراییل نه به زبان رئیس جمهوری اسلامی ایران، بلکه به زبان نظریه پردازان یهود و غیر یهود به صدا درآمده است.

اکنون رعب و وحشت در اسراییل فراگیر شده و یهودیان مهاجر در خواست خروج از سرزمین های اشغالی را دارند و تا چندی دیگر نیز گریز سربازان صهیونیست از مواجهه با زنان و کودکان فلسطینی را شاهد خواهیم بود و این همان آغاز شمارش معکوس فروپاشی رژیم صهیونیستی و شکنندگی آن است.

خاورمیانه جدیدی که دارد شکل می گیرد آن نیست که آمریکایی ها پنداشته بودند. امروز آمریکا و رژیم صهیونیستی در مرکز حلقه خشم مسلمانان سراسر جهان قرار گرفته اند.

رژیم صهیونیستی یک مؤلفه دیگر را نیز نباید فراموش کند و آن تأکید ملت فلسطین بر ادامه انتفاضه تا تشکیل مستقل فلسطینی به پایتختی قدس شریف است.