مسجد الاقصی در مقابل پول

این وضعیت در فلسطین منحصر به فرد نیست و نمونه ای از بخش وسیعی از جامعه فلسطین است که روزنه ای برای کسب لقمه نان خود جز از طریق اموال غربی و رضایت اسرائیل نمی بیند.
برخی عرب ها و مسلمانان شناسایی اسرائیل از سوی دولت فلسطین را امری ضروری می دانند. به این گمان که شناسایی تنها مسأله ای تئوری و کلمه ای بیش نیست غافل از این که تبعات ناخوشایندی دارد.
در این جا توضیح و تبیین مسائل زیر امری ضروری است:
1ـ خلع سلاح حماس و تبدیل آن به حزبی سیاسی، تلاش برای خلع سلاح همه گروه های مقاومت و برپایی روابط با رژیم صهیونیستی، پذیرش شروط آمریکایی و اسرائیلی، انجام مأموریت های امنیتی به نیابت از این رژیم برای دفاع از آن بر به رسمیت شناختن "اسرائیل" مترتب است. به دنبال امضای توافقنامه اسلو همه این مسائل بر آن مترتب شد و عرفات انجام داد و سازمان های امنیتی فلسطینی برای تعقیب کسانی که تروریسم نامیده می شوند و برای خوشخدمتی به امنیت اسرائیل تاسیس شدند.
2ـ پس از این که دولت کنونی فلسطین "اسرائیل" را به رسمیت بشناسد، چه چیزی عاید فلسطینیان می شود؟ اگر امتیازاتی را که عرفات به دنبال به رسمیت شناختن "اسرائیل" به دست آورد، به یاد خود آوریم، پاسخ این سؤال برایمان واضح خواهد بود. فلسطینیان بیش تر خواسته های "اسرائیل" از جمله بازداشت فلسطینیان متهم به تروریسم (مقاومت) را برآورد ساختند و با رژیم صهیونیستی همکاری امنیتی داشتند و درباره فعالیت گروه های مقاومت اطلاعات جمع آوری کرده و در اختیار دشمن قرار می دادند و از (تشکیلات خودگردان) حقوق دریافت می کردند. اغلب این نیروها هیچ خدمت مفیدی برای ملت فلسطین انجام نمی دهند. در مقابل همه این خدمت ها عرفات سال های اخیر عمر خود را در انزوا به سر برد. عرفات فکر می کرد که آن ها در مقابل این مسائل چیزی به ملت فلسطین می دهند.
3ـ اگر دولت کنونی باید در مقابل مال و پول "اسرائیل" را به رسمیت بشناسد، در صورتی که آمریکا و اسرائیل از آن بخواهند از قدس و حق بازگشت آوارگان نیز در مقابل پول بگذرد، چه موضعی می تواند داشته باشد؟ آیا ملت فلسطین باید از تمامی حقوق خود چشم پوشی کند تنها به این خاطر که این چشم پوشی حقوق کارکنان فلسطین را تامین می کند؟ کسی که از فلسطینیان می خواهد الآن در مقابل پرداخت حقوق این امتیازات بدهند، فردا نیز برای ادامه پرداخت این حقوق درخواست های دیگری را مطرح خواهد کرد. هر فلسطینی که غیر از این فکر می کند، در واقع از اطرافش کاملا بی خبر است. به این معنا که مدیریت سیاسی فلسطین در گرو اموال دیگران خواهد بود.
4ـ اگر حکومت کنونی بی خیال شده و "اسرائیل" را به رسمیت بشناسد، پس بنا بر چه برنامه و اصلی مردم فلسطین در انتخابات آینده باید شرکت و انتخاب کنند؟ طبیعی است که بنا به این اندیشه و فکر، فلسطینیان باید با توجه به ذوق و سلیقه کمک کننده انتخاب کنند نه این که با توجه به برنامه های ملی و اسلامی. دیگر در انتخابات رقابت معنا و مفهومی نخواهد داشت. با این وجود که اراده و خواست مردم در انتخابات هیچ معنا و مفهومی ندارد دیگر هیچ ضرورتی برای برگزاری انتخابات نیست.
اگر حکومت کنونی فلسطین "اسرائیل" را به رسمیت بشناسد، غربی ها و اسرائیل دیگر یقین خواهند داشت که ملت فلسطین در مقابل پول امتیاز می دهد و هر بار به آسانی می توان با بستن "شیر پول" باجگیری سیاسی کرد.
5ـ تسلیم در برابر شروط غربی ها روحیه فلسطینیان را بیش از پیش تخریب می کند به این خاطر که زانو خم کردن در برابر دیگران سخت تر از گرسنگی برای انسان است. گرسنگی دردناک است و تنگدستی خیلی انسان را در تنگنا می گذارد اما زانو خم کردن و سر تسلیم فرود آوردن دردناک تر است چرا که نشان از فروپاشی روحی و روانی انسان و پذیرش خواری و ذلت نفس و شکست و بی خردی است. بنابراین پیش بینی می شود که شناسایی "اسرائیل" خصومت و اختلاف و انزجار و نفرت را در میان فلسطینیان تشدید کند. کسی که گمان کند تسلیم شدن در برابر خواست دیگران به وحدت ملی می انجامد، سخت در اشتباه است، بلکه برعکس آن درست است. کسانی که از حماس می خواهند که "اسرائیل" را به رسمیت بشناسد نمی دانند که ملت فلسطین را به چه پرتگاهی می کشانند. یک جوان فلسطینی که از بازداشتگاه صهیونیست ها خارج شد، از این جهل و نادانی پرده برداشت. وی گفته بود:«دزدی که به من غذا می دهد بهتر از انسان صالحی است که به من غذا نمی دهد.» کسی جز جاهل و دسیسه چین این انحطاط اخلاقی را نمی پذیرد. باید وضعیتی را تصور کنیم که ملت فلسطین تسلیم دزدها شود و انسان های صالح را کنار گذارد. 
وضعیت کنونی فلسطین زاییده این لحظات و برهه نیست. رغبت و علاقه بخش بزرگی از ملت فلسطین (سیاستمداران) برای دادن امتیاز به آمریکا و اسرائیل چیز تازه ای نیست. تلاش های زیادی صورت گرفته تا مردم فلسطین به این وضعیت برسند و این گونه دختری از فروش مسجد الاقصی دفاع کند. از چهل سال پیش این ملت را به کمک های خارجی و تکدی گری عادت داده اند. در طول این سال ها اندیشه خودکفایی کنار داشته شده است و پایه ها و زیربنای اقتصادی و وضعیت اجتماعی و اخلاقی به کلی ویران شده است.
از آن دختری که هیچ مخالفتی با فروش مسجد الاقصی نداشت، خواستم که با همکاری همدیگر دیگران را به فروش تولیدات و کالاهای فلسطینی تشویق کنیم و از کالاهای صهیونیستی دست بشوییم، در جواب به من گفت که نوع و جنس تولیدات و کالاهای اسرائیلی بهتر از کالاهای فلسطینی و عربی است. از آن جوان هم که می خواست از دست مایه دزد بخورد، این درخواست را مطرح کردم که در جوابم گفت فتحاوی اصیل است. (به این معنا که عضو جنبش فتح است)
اکنون از دولت می خواهم که سیاست خودکفایی و اعتماد به نفس را در پیش گیرد و از دوستان عرب و مسلمان می خواهم که به آن کمک کنند تا فروش الاقصی شعار برهه آتی نشود و دزدی به مرام و رفتار تبدیل نشود. امید دارم که این گونه پاسخ ندهند که محاصره شدید است.
تاکنون فراخوانی برای دعوت از کارشناسان و متخصصان برای بررسی راه های اعتماد به نفس و خودکفایی و شیوه های برون رفت از این بحران با اتکا به داخل به عمل نیامده است اما رهبران در رسانه ها از هیچ تلاشی برای مانور دادن در این خصوص دریغ نکرده اند. حتی طرح های اعلام شده برای نجات از محاصره را کسی جز ارائه دهندگان آن ها بررسی نکرده اند. این گونه ملت ها پیش نمی روند.