بلعیدن کرانه‌باختری

اسرائیل اکنون کشوری بحران زده است. این بحران ناشی‌ از به خطر افتادن موجودیت رژیم صهیونیستی است و ربطی به عقب‌نشینی از نوار غزه ندارد بلکه در مرتبه اول به بی‌ماهیت ساختن دولت و مجبور ساختن آن به متوقف کردن کارکرد اجتماعی و نقش خود تحت فشار احزاب دینی و شهرک‌نشینان که درصدد سیطره دین و شرعیت یهودی بر حکومت لائیک و قوانین موضوعه آن هستند، باز می‌گردد.
چه بسا موافقت با طرح شارون در پارلمان در تاریخ 26/10/2004م. چرخش تاریخی مهمی در تاریخ اسرائیل به شمار رود. اشیر سوسر مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه‌ای "موشه دایان" در این باره چنین می‌گوید: ((این مسأله یکی‌ از مهم‌ترین مراحل تاریخی اسرائیل از سال 1948 به خصوص از سال 1967 می‌باشد. مسأله اساسی نوار غزه نیست، بلکه گشودن باب مناقشه درباره موجودیت "اسرائیل"‌ است. چرا که از سال 1967 برای‌ اولین بار هویت "اسرائیل" زیر سؤال می‌رود و این که این هویت چگونه استحکام یابد و اسرائیلی‌ها چه تعریفی از هویت و تابعیت خود می‌توانند داشته باشند. آیا "اسرائیل" کشوری‌ دموکراتیک و لائیک است یا این که کشوری مذهبی است که قوانین دین یهود بر آن حاکم است؟ ما صحبت از مرزهای اسرائیل و قابلیت ماندگاری آن در مدت زمانی طولانی می‌کنیم و همچنین به خصوص در مورد طبیعت دولت یهود با هم اختلاف داریم.))
با این وجود، سوسر در مورد این که پاسخ به این سؤالات نیازمند بحث و مناقشه جدی در خصوص این که اختلاف میان بنیانگرایان مذهبی و شهرک‌نشینان از یک سو و ملی‌گراهای لائیک از سوی‌ دیگر، دیر یا زود به جنگ داخلی منجر شود است، سخنی به میان نیاورده است.
حقیقت این است که جنگ سیاسی داخلی و نه جنگی خونین به دنبال تصویب طرح شارون در پارلمان شعله‌ور شده است. این یک نوع جنگ شدید و زیان‌بار است که ممکن است طی 18 ماه آینده باعث سقوط حکومت شود و دیگر انتخاباتی در کار نباشد. در این میان خطرات به خصوص در غیاب یاسر عرفات و گسترش دامنه نفوذ شاخه‌های نظامی سازمان‌های فتح، حماس و جهاد اسلامی افزایش می‌یابد.
اما تصویب طرح شارون در میان هیاهوی سیاسی‌ و فردی ضرورتا به معنای این که چنین طرحی‌ به اجرا در می‌آید نمی‌باشد ؛‌ چرا که ارکان حزب حاکم لیکود و در رأس آن بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر سابق و وزیر امور مالی و دارایی کنونی همچنان بر برگزاری همه‌پرسی درباره این طرح پافشاری‌ می‌کنند و گروه‌ها و احزاب زیادی‌ همچون حزب ملی مذهبی مفدال و جنبش شاس که شارون درصدد گنجاندن آن در حکومت در صورت استعفای وزرای لیکود و دیگر احزاب هم‌پیمان است، از رفراندوم حمایت می‌کنند.
با این وجود چالش عمده‌ای که شارون و به خصوص حزبش با آن مواجه هستند، آیا شدت می‌یابد و حزب لیکود در صورت تصمیم نتانیاهو و هوادارانش به ساقط کردن حکومت شارون در حال ادامه مخالفت وی با برگزاری همه‌پرسی از هم می‌پاشد. یا این که اگر آن‌ها در ساقط کردن حکومت شارون موفق نشدند، آیا از لیکود فاصله می‌گیرند و حزب جدیدی را تاسیس می‌کنند؟
چالش دیگری که شارون و حتی حکومت و جامعه صهیونیستی با آن مواجهند، شیوه و راهکار شهرک‌نشینان به خصوص افراطیون مذهبی است. البته در صورتی که نخست وزیر و هواردانش همچنان بر عملی‌ساختن طرح تاکید وزرند. در این حالت آیا این قشر از جامعه صهیونیستی به خشونت علیه نیروهای‌ امنیتی که مامور اجرای طرح هستند، متوسل می‌شوند؟ در این صورت نظامیان بنیادگرا چه موضعی اتخاذ می‌کنند؟ آیا دستورات مافوق خود را اجرا می‌کنند یا به اوامر خاخام‌ها که شب و روز آن‌‌ها را به سرپیچی از دستورات افسران فرامی‌خوانند،‌ عمل می‌کنند؟
نباید به این سؤال بی‌توجه بود. جبهه مذهبی "اسرائیل" از مدت‌ها قبل توانسته که به ارتش نفوذ کند و یک سری مدارس دینی تحت عنوان "یاشیفوت" در درون آن تاسیس کند. کسی شمار نظامیان مذهبی را نمی‌داند و این که اگر شهرک‌نشینان در هنگام تخلیه شهرک‌ها به خشونت متوسل شوند و یگان‌های ارتش هم به قلع و قمع آن‌ها دست زنند، چه حوادثی اتفاق می‌افتد.
مهم این که اختلاف میان طرفداران تخلیه شهرک‌ها و مخالفان آن شدید‌تر و ریشه‌دارتر می‌شود و احتمال دارد که با خشونت و استفاده از زور به جنگی واقعی تبدیل شود. هم‌اکنون نشانه‌هایی‌ از امر بروز یافته و این بحران، خشم و کینه در میان صهیونیست‌ها خود را با نوشتن شعارهایی بر دیوارهای قدس نشان‌ می‌دهد. از جمله این که بر روی این دیوارها نوشته شده است:"رابین را کشتیم و شارون را هم خواهیم کشت" و "از هر گونه ترور سیاسی استقبال می‌کنیم"
شارون سعی می‌کند که چالش‌ها و اختلافات به راه بی‌بازگشتی کشیده نشود. در این وضعیت سه راه پیش روی خود دارد:
1ـ ادامه وضعیت موجود
2ـ موافقت با برگزاری همه‌پرسی
3ـ انجام انتخابات زودهنگام
به نظر نمی‌رسد که ادامه وضعیت موجود ممکن و یا مورد قبول واقع شود. همچنین شارون قبل از اجرای طرحش و دیدن دستاوردهای‌ آن حاضر به برگزاری انتخابات نیست. به احتمال زیاد راه خروج وی از این بحران طرح پیشنهاد برگزاری رفراندوم در کنست است ‌؛ چرا که شارون به خوبی می‌داند که بیش‌تر نمایندگان پارلمان که شمار آن‌ها کم‌تر از 63 نفر نیست، با آن مخالفند. بدین وسیله می‌تواند از فروپاشی لیکود و سقوط حکومتش جلوگیری کند.
در عرصه فلسطین هم شارون با تصویب طرحش هدف بسیار مهمی را محقق ساخته است که عبارت است از بنیان‌ نهادن فرایندی تحت عنوان جداسازی از فلسطینیان که حداقل در نوار غزه شروع شده است ؛ به گونه‌ای که دیگر مسؤول سیاسی، اقتصادی و معیشتی آن‌ها نیست، اما در صورت ادامه حمله مجاهدان فلسطینی به شهرک‌های مجاور پس از عقب‌نشینی از این منطقه مجددا تحت محاصره نظامی قرار می‌گیرند و هدف حمله قرار می‌گیرند.
سپس شارون پس از این که تخلیه چهار شهرک در کرانه‌باختری را در این طرح خود گنجانده است، تلاش خواهد کرد که وضعیت مشابه نوار غزه را نیز در این منطقه ایجاد کند. احتمال دارد این امر به مصادره بخش زیادی از اراضی کرانه‌باختری منجر شود و ساکنان آن از لحاظ سیاسی و اقتصادی در تنگنای شدیدی قرار گیرند ؛ به گونه‌ای که بعدها به مهاجرت تدریجی آن‌ها به اردن بیانجامد. مگر اردن در افکار شارون کشور فلسطینیان نیست؟
شارون و همدستانش به این آسانی قادر به اجرای این طرح پلید (کوچاندن فلسطینیان) بدون پرداخت هزینه سنگین و گزاف نیستند ؛ چرا که نیروهای مقاومت در کلیه مناطق فلسطین برای جلوگیری از وقوع این جنایت ضد بشری به پا خواهند خاست و کشورهای عربی همجوار هم به اندازه توانایی خود برای جلوگیری از اجرای‌ این طرح فعالیت خواهند کرد. اما آیا از عهده این ماموریت تاریخی بر می‌آیند؟
در حقیقت وضعیت کنونی جهان عرب به هیچ وجه خوش‌بین کننده نیست، اما یک سری علایم و نشانه‌ها نوید تحولات مهمی را می‌دهند. از جمله این که روند رو به رشد بنیادگرایی صهیونیسم در قالب احزاب دینی و احتمال افزایش نفوذ آن در نهادهای‌ سیاسی و نیروهای‌ مسلح به طور حتم واکنش‌های مشابهی‌ را در کشورهای هم‌جوار به دنبال خواهد داشت.
اخیرا محافل اسلامی در اردن، مصر و لبنان به تغییرات و فعالیت‌هایی دست زده‌اند که احتمالا نشانگر تشدید اقدامات سیاسی و عملی در این زمینه است. در این خصوص می‌توان به فرخوان "عصیان و سرپیچی" طارق البشری روشنفکر بزرگ اسلامی و مشاور سابق کابینه مصر اشاره کرد. اگر این پدیده بعدی فراگیر به خود بگیرد، به زودی عصیان سیاسی جهان عرب را فرا می‌گیرد.
باید اذعان کرد که مسائل زیادی به نتیجه انتخابات آمریکا و پیروزی بوش یا کری بستگی دارد و در این میان ادامه سیاست آمریکا در سیطره بر جهان و جنگ پیش‌گیرانه و بازسازی ساختار سیاسی و فرهنگی منطقه خاورمیانه بدون هیچ تردیدی‌ به تشدید بحران و سرآمدن جام خشم و نفرت مردم ساکن این منطقه منجر خواهد شد و باعث می‌شود که این منطقه درگیر جنگی شدید و طولانی شود. روزها مملو از رویدادهاست و کشورها و رهبران نیز خود را بر سر دو راهی می‌بینند و زنگ خطر به صدا درآمده است.