جنگ 33 روزه اشتباهات استراتژيك ـ پيروزي استراتژيك
بسم الله الرحمن الرحيم
يك سال پيش در چنين روزهايي، آتش جنگ بر اساس علايق و نيازهاي مشترك نظام سلطه با محوريت مثلث شوم آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي و با حمايت برخي از كشورهاي مرتجع عربي همانند عربستان، مصر، اردن و بخشي از نيروهاي داخلي لبنان عليه لبنان و با هدف نابودي حزبالله برافروخته شد. همزماني آغاز اين جنگ با قطعنامه 1696 عليه فعاليتهاي هستهاي ايران و اعلام ضرورت شكلگيري خاورميانه جديد به عنوان محصول و پيامد اين جنگ از سوي رايس وزير خارجه آمريكا، اهداف فراتر از نابودي حزبالله در اين جنگ را در همان روزهاي نخست جنگ آشكار ساخت.
جنگ را رژيم صهيونيستي با چراغ سبز و حمايت آمريكا و انگليس و به بهانه اسارت 2 نيروي نظامياش از سوي حزبالله، با اين تصور آغاز كرد كه ظرف يك هفته با تحقق اهداف نظامي و سياسي مورد نظر پايان خواهد يافت.
پس از يك هفته از شروع جنگ، تمامي تصورات سردمداران جنگافروز تلآويو درهم ريخت و ارتش پرآوازه، مغرور و با هيمنهي رژيم جعلي اسرائيل خود را در گردابي مشاهده كرد كه ضرورت خروج از آن با پايان جنگ بدون نتيجه را با تمام وجود حس كرد. اما آنان تحت فشار آمريكا، مجبور شدند با اين اميد كه شايد با تداوم جنگ، نتيجهاي براي دست برتر داشتن به دست آيد، جنگ را ادامه دهند. جنگ پس از 33 روز پايان يافت و عمده خبرگزاريهاي جهان به انحاء مختلف به صورت خبر، گزارش، تحليل و تفسير، مجبور به بيان يك واقعيت شدند، واقعيتي كه هفتهنامه «نيوريپا بليك» چاپ آمريكا آن را اين گونه نوشت: «حزبالله برنده جنگ 33 روزه بود و باعث شد كه اسرائيل شكست مفتضحانهاي را تحمل كند.» روزنامه «آبزرور» چاپ انگليس نيز نوشت: «درسي كه اسرائيل از لبنان گرفت بسيار شبيه درسي بود كه آمريكا از جنگ ويتنام گرفت.»
جنگ 33 روزه از زواياي مختلف قابل بررسي است. «پيروزي استراتژيك» براي حزبالله لبنان و «شكست استراتژيك» براي رژيم صهيونيستي كه هر دو وضعيت، ريشه در اشتباهات استراتژيك تصميمسازان و تصميمگيران تلآويو و كاخ سفيد دارد، مهمترين وجوه قابل بررسي در جنگ 33 روزه است.
الف ـ اشتباهات استراتژيك
هرچند پس از جنگ 33 روزه، مقامات آمريكايي و رژيم صهيونيستي تلاش كردند تا اين گونه القاء شود كه اين جنگ بدون برنده و بازنده پايان يافت، لكن عمق فاجعه براي صهيونيستها به گونهاي بود كه دستاندركاران جنگ را گرفتار يك زلزله سياسي كرد. زلزلهاي كه ناشي از «شكست استراتژيك» در جنگ بود. گزارش موسوم به «وينوگراد»، مهمترين سند انتشار يافته از سوي صهيونيستهاست كه بر پيروزي حزبالله و شكست اسرائيل تأكيد ميكند. در اين گزارش بيش از 100 بار بر شكست بسيار بزرگ اسرائيل در جنگ با لبنان تأكيد شده است.
گزارش مذكور، «ايهود المرت» نخستوزير رژيم صهيونيستي را وادار ساخت تا به شكست كشور جعلياش در جنگ با لبنان اعتراف كرده و بگويد: «من در رهبري اين جنگ شكست خوردم.» انتشار گزارش كميته تحقيق در مورد دلايل شكست اسرائيل در جنگ، سبب گرديد تا افكار عمومي و حتي مقامات بلندپايه حزب «كاديما» از جمله وزيران در كابينه، خواستار استعفاي المرت از نخستوزيري شوند. تحت فشارهاي سياسي ناشي از شكست استراتژيك، «دان حالوتس» رئيس ستاد مشترك ارتش و «امير پرتز» وزير جنگ مجبور به استعفا از مقام خود شدند.
با پذيرش شكست، صهيونيستها به دنبال بررسي دلايل اين شكست برآمدند. مركز مطالعات استراتژيك «بگين ـ سادات» حدود دو ماه پس از جنگ 33 روزه، به بررسي ابعاد مختلف اين جنگ پرداخت و اشتباهات استراتژيك صهيونيستها در اين جنگ را تبيين كرد. در بخشهايي از گزارش اين مركز آمده است:
1- حزبالله توانمنديهاي خود را عليه نقاط ضعف ما به كار گرفت و قابليتهاي دفاعي خود را با مزيت جنگيدن در خاك خود عليه اسرائيليها به كار گرفتند و با پرتاپ كاتيوشا و برهم ريختن وضعيت اجتماعي و اقتصادي زندگي، شمال اسرائيل را نشانه رفتند.
2- فرضيات و باورهاي پيشين ما اشتباه بود. سالها تكيه بر «تكنولوژي اطلاعات بهنگام» داشتيم و اين جنگ ناكارآمدي اين تكنولوژي را كه آمريكاييها از آن به عنوان انقلاب در امور نظامي ياد ميكردند، به نمايش گذاشت.
فرض ديگر اين بود كه تصور ميكرديم نيروي هوايي تعيينكننده سرنوشت جنگ است. در حالي كه نيروي هوايي هيچگاه نتوانست در سطح عملياتي، نقش استراتژيكي در صحنه درگيري زميني داشته باشد. تأكيد بر قدرت هوايي و حجم محدود نيروي زميني بر پايه اين فرض بود كه دوران جنگ سنتي زميني به سرآمده و اين هم اشتباه بود. بر اين باور بوديم كه نيروهاي زميني ميتوانند اطلاعات بهنگام را در صحنه درگيري دريافت كنند. اما در عمل هم با اطلاعات كهنه و هم با مشكلاتي در دريافت اطلاعات مواجه شديم و نيروهاي ما كوركورانه ميجنگيدند. فقدان اطلاعات بهنگام درباره توانمندي حزبالله در به كارگيري موشكهاي پيشرفته ضدتانك و موشكهاي سطح به دريا، سبب شد تا قرباني تاكتيكهاي حزبالله شويم. اين جنگ نشان داد كه اسرائيل ناتوان در دفاع از سرزمينش در مقابل راكتهاي ميانبرد و كوتاه است و اساسا بايد ساختار نيروهاي مسلح را بازنگري كنيم.
3- اشتباه استراتژيك ديگر رهبران نظامي و سياسي اسرائيل اين بود كه بدون آمادگي كامل وارد جنگ با حزبالله شدند با اين فرض كه فشار بر دولت ضعيف لبنان منجر به ايجاد يك بحران سياسي در لبنان ميشود و اين مسئله به تضعيف حزبالله و سيطره ارتش لبنان در جنوب لبنان ميانجامد.
4- رهبران اسرائيل در فهم تأثيرات استراتژيك موشكهاي كاتيوشا بر جامعه اسرائيل دچار شكست استراتژيك شدند. آنها تصور ميكردند اين موشكها نيز مشابه موشكهاي قسام است كه حماس از غزه شليك ميكند. اتكاي بيش از حد به نيروي هوايي كه ميتواند پايگاههاي پرتاب اين موشكها را منهدم كند يك خطاي استراتژيك ديگر بود چرا كه در عمل اين اتفاق نيفتاد و حزبالله هر روز كه از جنگ ميگذشت بر تعداد پرتاب كاتيوشاها ميافزود.
ب ـ پيروزي استراتژيك
در نقطه مقابل «شكست استراتژيك» براي رژيم صهيونيستي در جنگ 33 روزه، يك «پيروزي استراتژيك» و تاريخي نصيب حزبالله گرديد. سيدحسن نصرالله در اينباره ميگويد: «پايداري مردم لبنان در برابر ارتش صهيونيستي و دلاوري شهدا، پيروزي لبنان را تبديل به يك پيروزي استراتژيك و تاريخي كرد.» سيدحسن نصرالله دبيركل حزبالله، بارها از پيروزي به دست آمده، به عنوان پيروزي الهي و نصرت الهي ياد كرده و از اين پيروزي به عنوان تحقق وعده الهي به مومنين نام ميبرد كه حضرت حق فرمود: «ان تنصرالله ينصركم»
پيروزي استراتژيك حزبالله، جايگاهي اسطورهاي و باور نكردني در جهان عرب براي اين جنبش شيعي به وجود آورده و اكنون اين جنبش، نقش الهامبخشي براي جهان عرب دارد. حزبالله براي اولين بار با مقاومت سرسختانه و تحميل شكست به ارتش رژيم صهيونيستي، از يك سو روح اميد و اعتماد به نفس را در جوانان و مبارزين جهان عرب پديدار ساخت و از ديگر سوي، بحران عدم اعتماد و تصميمگيري را به كانون رژيم صهيونيستي وارد ساخت.
اما پس از يك سال و عبور از زمزمههاي صهيونيستها براي جنگي ديگر براي اعاده حيثيت، و با وجود فشارها، توطئهها و دسيسههاي گوناگون براي تضعيف حزبالله در طول ماههاي اخير، امروز حزبالله قويتر از هميشه در صحنه سياسي ـ نظامي لبنان حضور دارد. اين برآورد اطلاعاتي خود صهيونيستهاست كه از زبان يكي از مقامات امنيتي آنان بيان شده كه حزبالله قويتر از يك سال قبل است. سيدحسن نصرالله در پاسخ به تهديدات رژيم صهيونيستي مبني بر حمله مجدد به لبنان، با قاطعيت اعلام داشته است كه در صورت بروز جنگ مجدد، جنبش مقاومت اين توانايي را دارد كه روزانه 3000 موشك به هدفهاي دشمن شليك كند. نكته مهم اين است كه اكنون صهيونيستها به حرفهاي سيدحسن نصرالله ايمان دارند و آن را بلوف نميدانند.